انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
فرهنگ و هنر
  
صفحه  صفحه 6 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین »

مردان نامدار ایران و جهان و سرنوشت های عجیب


مرد

 
زنگینامه یاکوب برنوتی

screen capture freeware
وقتی که دانش آموزان دبیرستانی در حال سر و کله زدن با محاسبات دیفرانسیل و انتگرال هستند، زمانی که مهندسان، میزان تحمل بار ساختمان های خود را حساب می کنند یا موقعی که بازیکنان قهار «سیستم» بازی خود را برای برد حتمی خویش در نظر می گیرند، همه و همه، از یک ابزار محاسبه ای استفاده می کنند که یک ریاضیدان سوئیسی به نام یاکوب برنولی (ژاکوب برنولی) آنرا با یاری برادرش یوهان، کشف، یا به عبارتی تکمیل کرد.
یاکوب برنولی که در ششم ژانویه سال ۱۶۵۴میلادی، در شهر بال کشور سوئیس به دنیا آمد و امروزه تقریبا ۳۰۰ سال از تاریخ فوت او می گذرد، ابتدا به تحصیل در رشته های الهیات و فلسفه پرداخت. اما علاقه واقعی او، که پدرش، یکی از بازرگانان معروف ادویه در شهر بال، موفق نشد او را از پرداختن به آن بازدارد، علوم ریاضیات و نجوم بود. یاکوب اسرار این علوم را بیشتر با تلاش خود یاد گرفت. او در عین حال برادر جوان ترش یوهان که ۱۲ سال از او کوچکتر بود را نیز با اسرار این درک علمی آشنا ساخت.

برنولی پس از پایان دوره تحصیلی خود در رشته الهیات، به عنوان معلم سرخانه در ژنو آغاز به کار کرد. او طی این دوره، گذارش به کشورهای فرانسه، هلند و انگلیس افتاد و در همه جا، در تلاش تماس با سران و دانشمندان علوم طبیعی بود. او از جمله موفق به دیدار شاگرد رنه دکارت فیلسوف فرانسوی، یعنی پژوهشگر انگلیسی روبرت بویل شد، که در زمینه خواص گازها به مطالعه مشغول بود. برنولی، پس از بازگشتش به سوئیس از سال ۱۶۸۳در دانشکده بال به تدریس علم مکانیک پرداخت. ۴ سال پس از آن، او در همین دانشگاه پروفسور رشته ریاضیات شد.

«Acta Eruditorum» از طریق مطالعه نشریه تخصصی که در شهر لایپزیگ چاپ می شد، برای نخستین بار توجه برادران برنولی، به طرح های ریاضیدان آلمانی گوتفرید ویلهلم لایب نیتز درباره محاسبات دیفرانسیل و انتگرال جلب شد. این دو برادر مطالعات خود را در این زمینه تشدید کردند، تا این تئوری جدید را درک کنند و آنها با سیستماتیزه و تکمیل نمودن آن، این روش محاسبه را قابل تدریس و قابل فهم نمودند. لایب نیتز در نامه نگاری های خود با آنها، بارها از این زحمات برادران برنولی قدردانی کرده است. اما متاسفانه روابط بین دو برادر رو به وخامت گذاشت. یوهان برای رسیدن به سمت پروفسور ریاضیات دانشگاه بال، با برادرش به رقابت پرداخت و یاکوب برادر جوان تر خود را به سطحی بودن متهم ساخت. اطرافیان آنها، شاهد بودند که این مناقشات، اغلب لحنی نفرت برانگیز به خود می گرفتند.

پس از درگذشت یاکوب برنولی در سال ۱۷۱۳میلادی اثری از او انتشار یافت با عنوان «علم محاسبه احتمالات» که حاصل تلاش های او در آخرین سال حیاتش بود و به توضیح حساب احتمالات می پرداخت. در این اثر، برنولی برای نخستین بار در تاریخ علم ریاضیات، قانون اعداد بزرگ را مطرح می سازد، که اساس محاسبات آمار و ارقام است. این امر برای کسانی که تاس بازی می کنند بدین معناست که هر چه شمار تاس های ریخته شده بیشتر باشد، به همان نسبت نیز احتمال آن افزون تر می شود که عدد ۶ ریخته شود. اما احتمال آمدن اعداد دیگر نیز به همین میزان افزایش می یابد.

برنولی با جابه جایی و تغییر و تحولی که در محاسبات خود انجام داد ابزاری به وجود آورد که اگرچه قادر نیست به پیشگویی تک تک رفتارهای انسانی بپردازد اما، در محاسبات کلی این امکان را به دست می دهد که وقوع منطقی اتفاقات، قابل تخمین باشد. برنولی به کسانی که در این دنیا با ورق یا رولت، بنده سیستم بازی خود هستند، اندرز روشنی می دهد به این صورت که «این کاملاً مسلم است که یک فرمول ریاضی نمی تواند قادر باشد، برای ما آینده را مشخص نماید و کسانی که به چنین امری معتقدند، در گذشته به جادوگری اعتقاد داشتند.»
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
رابرت کُخ باکتری شناس و پزشک برجسته آلمانی

imag
رابرت کُخ باکتری شناس و پزشک برجسته آلمانی در 11 دسامبر 1843م در شهر هارتْزْ آلمان به دنیا آمد. وی پس از پایان تحصیلات خود در رشته پزشکی، مطالعات و تحقیقات گسترده‏ای را درباره علل برخی از بیماری‏ها هم‏چون وبا، سل و سیاه زخم آغاز کرد.


کُخ پس از تکمیل روش کشتِ میکروب‏ها، آن‏ها را به وسیله رنگ کردن در زیر میکروسکوپ مشاهده کرد و پی برد که باسیل‏های بسیار کوچکی در خون گوسفند یا حیوان مریض وجود دارد.کخ عاقبت توانست با پرورش و نگهداری این باسیل، نظریه خویش را اثبات نموده و سرم این مرض را بسازد. این عمل باعث شد که از تلفات زیاده از حد احشام جلوگیری شود.


کخ در سال 1880م به عضویت شورای سلطنتی بهداشت برلین انتخاب گردید و از آن پس تحقیقات خود را برای کشف میکروب سل که از دیرباز به طاعون سفید مشهور بود، آغاز کرد.این مطالعات در نهایت منجر به کشف میکروب سل در 24 مارس 1882م شد و کُخ پس از چندی اعلام کرد که می‏توان همه جانداران را در اثر تلقیح این سرم از امراض مختلف مصون داشت.


در سال 1905، کخ به دلیل تلاش در راه گسترش علم و کشف باسیل سل، موفق به اخذ جایزه نوبل پزشکی شد و دانشمندان زمان، پس از تایید نظرات او، وی را در شمار بزرگ‏ترین مکتشفین قرار دادند.

رابرت کُخ بدون شک بعد از لویی پاستور کاشف پنی‏سیلین، بزرگ‏ترین میکروب شناس دنیا است و خدمات ارزنده او در راه بسط علم، هیچ‏گاه از یادها نخواهد رفت.


کخ سفرهای زیادی به افریقا برای تحقیق درباره مرض خواب، مالاریا و طاعون انجام داد و دریافت که مرض خواب که هزاران افریقایى را به کام مرگ کشانده بود، در اثر نیش پشه‏ای به نام تسه تسه است.

به تدریج کخ در اثر فعالیت زیاد و ناراحتی‏های ناشی از آن مریض و ضعیف گردید، تا این‏که کاشف سل که خود نجات دهنده جان میلیون‏ها انسان بود در 27 مه 1910م در 67 سالگی بر اثر مرض سل درگذشت.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  

 
جناب شمال دس مریزاد،چه مطالبی،من که با صحفه اولش کلی حال کردم
ایرانی بودنم آرزوست...
     
  
مرد

 
فرازی از زندگینامه دانشمند هسته ای، مهندس شهید داریوش رضایی نژاد

screengrab

به گزارش مهندس نیوز، شهید داریوش رضایی نژاد در صبح پنج شنبه 29 بهمن سال1356 در شهرستان آبدانان از شهرستانهای استان ایلام به دنیا آمد ایشان از همان اویل کودکی در سخن گفتن و دیگر اعمال خود ،نبوغ خود را به اطرافیان نشان داد.وی همچنین به واسطه ی اینکه جثه اش ظریف تر و کمی ریزتر از هم سن و سالانش بود همراه با متولدین 1357وارد دوره ابتدائی شد و همیشه با هوش و توانایی خود معلم و دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می داد.ایشان کلاس سوم ابتدائی را طی تابستان گذراند و دیگر سالهای دوره ابتدائی شاگرد اول و نماینده کلاس بود در دوره راهنمایی با توجه به ظرفیت هوشی بسیار بالای داریوش ،مقطع دوم را نیز در تابستان گذراندو با توجه به این سرعت بالا در کسب مدارج علمی توانست پیش از همکلاسی های خود دوره متوسطه را به پایان رساند و در تیرماه1373دیپلم خود را در رشته ریاضی دریافت نمود. داریوش رضایی نژاد چندین بار در مسابقات علمی استان ایلام مقام اول را کسب کرد.وی همچنین در مهر ماه 1373در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، در دانشگاه پذیرفته شد.ایشان به وجود پذیرش در بسیاری از رشته های مهندسی در دانشگاه های معتبر تهران ،اصفهان ،شیراز و..........بنابر انتخاب خود وارد دانشگاه صنعتی مالک اشتر اصفهان شد.شهید والامقام داریوش رضایی نژاد با وجود نبوغ ذاتی در امور کارگاهی و آزمایشگاهی که از ویژگی های تمامی نوابغ و مخترعان است در تحصیل و پذیرش و اجرای آکادمیک نیز بسیار منظم و کوشا بود.ایشان ضمن فراگیری و کسب تجربه در رشته خود ،در زمینه استفاده از رایانه و علوم کامپیوتری بسیار توانا بود.با داشتن چنین توانایی های ،داریوش بزرگ توانست در مدت هفت ترم وبا رتبه اول و به عنوان دانشجوی برتر دانشگاه، از دانشگاه خود فارغ التحصیل شود.شهید داریوش رضایی نژاد به محض فارغ التحصیلی به عنوان پژوهشگر در مراکز مهم تحقیقاتی و علمی کشورمشغول به کار شد .در عرصه ای که فعالیت داشت توانایی فراوانی داشت و نبوغ وتلاش خود را در مسیر خدمت به وطن خویش قرارداد .در همان نخستین سال شروع به کار ،در آزمون کارشناسی ارشد سال1378 در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، در دانشگاه دولتی ارومیه پذیرفته و مشغول به ادامه تحصیل در دوره کارشناسی ارشد شدند. ایشان در تیر ماه سال 1379 ازدواج نمود و صاحب یک فرزند دختر به اسم آرمیتا گردید که؛ قبل از 5سالگی و در برابر دیدگانش شاهد پرپر شدن پدر عزیزش بود.این شهید گرانقدر در طول خدمت پربار خود چندین مقاله در حوزه تخصیصی خود نگاشت و بسیاری از طرح های تحقیقاتی را راهبری و اجرا نمود.در پی همین فعالیت های علمی از دانشگاه های متعدد اروپایی جهت ادامه تحصیل و فعالیت پژوهشی از وی دعوت به عمل آمد.این دانشمند مهین پرست به رغم همه این فرصت ها به واسطه عشق به این آب وخاک و روحیات خاص خود که همیشه خود را نمونه یک ایرانی وطن پرست می دانست،به همه آنها نه گفت .مهندس شهید داریوش رضایی نژاد در چند سال اخیر ضمن تدریس و انجام فعالیتهای تحقیقاتی مسئول اجرای بسیاری از طرح های تحقیقاتی در دانشگاه های تهران،شهید بهشتی و خواجه نصیرالدین طوسی بودند.لازم به توضیح است شهید رضایی نژاد با قبولی در تمام مراحل آزمون دکترا سال 1390در دانشگاه خواجه نصرالدین طوسی پذیرفته شد لیکن در تاریخ 1/5/1390 توسط سرویس جاسوسی اسرائیل((موساد)) که نتوانتستند این دانشمند هسته ای پر توان و وطن پرست را تحمل کنند،در برابر دیدگان فرزند خردسال و همسرش به شهادت رسید و در جوار بهترین های عالم بشریت در نزد خداوند جای گرفت

روحش شاد و یادش گرامی
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
زندگينامه شهيد مصطفي احمدي روشن


free screen capture
مصطفي احمدي روشن در 17 شهريور 1358 چشم به جهان گشود.

در سال 1377 در رشته مهندسي شيمي وارد دانشگاه صنعتي شريف مي شود.

وي از بسيجيان فعال بود و در دوران دانشجويي به عنوان معاون فرهنگي بسيج دانشجويي دانشگاه شريف فعاليت مي نمود.

شهيد احمدي شخصي ولايتمدار و از شاگردان آيت الله خوشوقت استاد اخلاق تهران بوده است.

در سال 1381 در رشته مهندسي شيمي موفق به دريافت مدرك كارشناسي گرديد.

وي دانشجوي دكتراي دانشگاه صنعتي شريف و از نخبگان اين دانشگاه به شمار مي رفته است. اين شهيد كه به عنوان استاد دانشگاه نيز فعاليت مي كرد داراي چندين مقاله ISI به زبان هاي انگليسي و فارسي بوده است.

شهيد احمدي روشن عضو هيئت مديره يكي از شركت هاي تامين كالاي نيروگاه هسته اي نطنز اصفهان بود كه در زمينه تهيه و خريد تجهيزات هسته اي فعاليت داشت.

اين شهيد بزرگوار در هنگام شهادت معاون بازرگاني سايت نطنز بوده است. معاون بازرگاني سايت نطنز شخصي شوخ و باصفا و در عين حال در مديريت جدي و قاطع بوده است.

به گفته دوستان وي، شهيد احمدي روشن فردي ولايتمدار، اخلاق مدار و شوخ طبع بود، شهادت آرزوي شهيد احمدي روشن بود، او از شهادت نمي ترسيد و امروز به آرزويش رسيد.
شهيد احمدي هميشه مي گفت دعا كنيد تا من شهيد شوم و اگر شهيد شديد دست من را هم بگيريد.

شهيد احمدي داراي روحيه بسيجي و جهادي بود. او فردي خاص بود و دشمنان خوب فهميدند كه چه كسي را ترور كنند. وي اهل نماز اول وقت بود. ايشان داراي پشتكار بالا، پرتوان، پرتلاش، پرانرژي و توانمند در عرصه اجرايي و علمي بود. او در خط ولايت و سرسپرده بود، هميشه مي گفت دعا كنيد مثل ابراهيم مالك اشتر نشوم و مختار را تنها نگذارم. شهيد احمدي در راهپيمايي عظيم 9 دي حضور داشت و يك ولايتمدار به معناي واقعي بود، او شيفته رهبر معظم انقلاب اسلامي بود.

شهيد احمدي روشن صبح چهار شنبه 21 دي ماه 90 بر اثر انفجار يك بمب مغناطيسي در خودروي خود در ميدان كتابي ابتداي خيابان گل نبي تهران بدست عوامل استكبار به شهادت رسيد.

از شهيد احمدي روشن يك فرزند به نام "علي" به يادگار مانده است.




روحش شاد و یادش گرامی
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
زندگینامه شهید دکتر مجید شهریاری

how to use print screen
دکتر مجید شهریاری در سال 1345 و در زنجان متولد گردید . ایشان متاهل و دارای دو فرزند به نام های محسن و زهرا بودند . همسر ایشان شهید زنده خانم بهجت قاسمی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی می باشد .
شهید مجید شهریاری تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زنجان ، دوره کارشناسی را در رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه صنعتی امیر کبیر ( از سال 1363 تا سال 1368 ) ، دوره کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی هسته ای در دانشگاه صنعتی شریف ( از سال 1369 تا سال 1371) و دوره دکتری در رشته مهندسی هسته ای را در دانشگاه امیر کبیر از سال 1372 تا 1377 ) گذارنده اند . بدین تربیت ، ایشان تمام تحصیلات خود را در کشور جمهوری اسلامی ایران گذرانده اند .

پس از فراغت از تحصیل در دانشگاه امیر کبیر به عنوان عضو هیات علمی مشغول به کار شدند . شروع به کار ایشان به عنوان عضو هیات علمی در دانشگاه شهید بهشتی در تاریخ 14/11/1380 در دانشکده مهندسی هسته ای و در گروه آمورشی کاربرد پرتوها با مرتبه استادیاری پیمانی بوده است . دکتر شهریاری در تاریخ 28/2/1383 از مرتبه پیمانی به مرتبه رسمی آزمایشی تغییر وضعیت داده و در تاریخ 16/1/1384 یعنی حدود چهار سال بعد از شروع به کار به مرتبه دانشیاری ارتقا پیدا نمودند. در این مرحله از ارتقاء ،نمره کیفیت آموزشی ایشان در چهار سال تدریس در دوره استاد یاری نمره 18.5 (از بیست) و در امر پژوهش با چاپ 10 مقاله علمی پژوهشی در مجلات علمی بین المللی ، ارائه سخنرانی در 21 کنفرانس بین المللی ، راهنمایی و مشاوره 20 دانشجوی کارشناسی ارشد و راهنمایی 3 دانشجوی دکتری و بالاخره اجرای 5 طرح پژوهشی با امتیازی بالا به مرتبه دانشیاری ارتقاء پیدا کرد . ایشان از تاریخ 8/2/1388 و بر اساس تصویب هیات ممیزه در تاریخ 6/2/1389 به درجه استادی ارتقاء پیدا نمود . در واقع بعد از چهار سال دوره دانشیاری و حدود هشت سال از زمان شروع به کار که حداقل زمان لازم برای برای ارتقاء به درجه استادی است ، به این مرتبه ارتقاء یافت . نمره کیفیت تدریس ایشان در دوره دانشیاری 19.46 از 20 بوده است . به علاوه، فقط از ماده 2 آئین نامه ارتقاء ، 115.83 امتیاز کسب کردند .

لازم به توضیح است که برای ارتقاء به درجه استادی 115 امتیاز کافی است که با احتساب امتیاز همین ماده توانستند به مرتبه استادی ارتقاء یابند . جمع امتیازهای ایشان برای ارتقاء به مرتبه استادی 169.79 بوده است . در دوره دانشیاری ، استاد راهنمای 17 دانشجوی کارشناسی ارشد و 5 دانشجوی دکتری بوده و 21 مقاله تخصصی در مجلات علمی پژوهشی به چاپ رسانده اند. همچنین در 24 کنفرانس بین المللی به ایراد سخنرانی در رشته تخصصی خود پرداخته اند . بالاخره در این دوره مجری 5 طرح پژوهشی بوده اند .

مشاغل اجرایی ایشان به شرح زیر بوده است :

_ نماینده دانشگاه شهید بهشتی در امور اجرایی همکاری با سازمان انرژی هسته ای 4/11/1383 تا زمان شهادت
_ عضو انجمن هسته ای ایران از 1/12/1383 تا 1/12/1385
_ مدیر گروه کاربرد پرتوها از 3/7/1384 تا زمان شهادت
_ عضو شورای آزمایشگاه مرکزی دانشگاه از 18/5/1385 تا 1/7/1386
_ عضو شورای فناوری دانشگاه از 25/9/1381 تا 1/7/1386
_ عضو کمیته تخصصی فنی و مهندسی هیات ممیزه از 10/11/1386 تا زمان شهادت
_ مشاور جمهوری اسلامی ایران در پروژه سزامی از 25/3/1387 تا زمان شهادت
_ برگزار کننده چهار کمیته علمی و کارگاه آموزشی از 1385 تا زمان شهادت


وسرانجام این دانشمند فرزانه واستاد فیزیک هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی ایران در تهران درتاریخ ۸ آذر ۱۳۸۹ توسط رژیم صهیونیستی و باهمکاری اطلاعاتی منافقین دریک عملیات تروریستی به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
خصوصیات شهید شهریاری و تعبير آيت‌الله جوادي آملي از جايگاه شهيد شهرياري در سراي باقي از زبان همسر شهید:

دکتر بهجت قاسمي همسر شهيد مجيد شهرياري استاد برجسته فيزيك هسته‌اي دانشگاه شهيد بهشتي در ديدار مسئولان جهاد دانشگاهي بعدازظهر روز دوشنبه در منزل شهيد شهرياري برگزار شد با اشاره به اينكه من و شهيد شهرياري خود را از اعضاي دانشگاه صنعتي اميركبير مي‌دانيم، افزود: زماني وارد دانشگاه صنعتي اميركبير شدم كه به تازگي دوره كارشناسي خود را به اتمام رسانده بودم و هنوز شهيد شهرياري را نمي‌شناختم. چند سالي را در دانشگاه صنعتي اميركبير حضور داشتم و بالاخره در مقطع كارشناسي ارشد در رشته مهندسي هسته‌اي از دانشگاه صنعتي شريف قبول شدم و در اين دانشگاه بود كه با شهيد شهرياري آشنا شدم. شهيد شهرياري دانشجوي نمونه و به قولي تاپ دانشكده مهندسي هسته‌اي دانشگاه صنعتي شريف بود. شهيد شهرياري را در ابتدا در ترم اول تحصيل خود ديدم و هميشه وي در سايت دانشگاه حضور داشت و به قولي مرجع دانشگاه و دانشجويان بود. همسرم فردي آرام و ساكت بود و دائماً با دانشجويان در مباحث علمي به بحث مي‌پرداخت و اساتيد دانشگاه صنعتي شريف بسيار وي را دوست داشتند. در ترم دوم تحصيلي خود كرسي درسي برپا داشت تا در اين كلاس بيشتر با شهيد شهرياري آشنا شدم

اين استاد دانشگاه بيان داشت: مراسم ازدواج من و شهيد شهرياري در سلف‌سرويس اساتيد دانشگاه صنعتي اميركبير برگزار شد كه به نظرم اكنون اين محل به يك محل اداري تبديل شده است و به ياد دارم كه پس از آن با لباس عروس به خوابگاه رفتيم و زندگي بي‌تكلف خود را آغاز كرديم.

شهيد شهرياري از نظر رفتاري بسيار نمونه بود و فردي بسيار متشرع بود. در كلاس درس سن و سال من از بقيه دانشجويان بيشتر بود و در آن حين كارمند دانشگاه صنعتي اميركبير هم بودم و دانشجويان جوانتر از متشرع بودن شهيد شهرياري بسيار تعريف و تمجيد مي‌كردند و اين امر باعث مي‌شد تا وي را بيشتر بشناسم.
پس از ازدواج با شهيد شهرياري عمق رفتار نمونه و متشرع بودنش را در زندگي شخصي خودمان ديدم و نماز شب‌ خواندن همسرم را ديدم. در شب اول ازدواج‌مان سجاده نماز شب شهيد شهرياري پهن بود. شهيد شهرياري بسيار مبادي اخلاق بود و ادب،‌نگاه، صحبت، رفتار و تقدم سلام وي هميشه زبان‌زد بود.

در زماني كه قرار بود تز خود را ارائه دهم تا ساعت 22 يا 23 در خارج از منزل حضور داشتم و وي در اين برهه فعاليت‌هاي منزل نيز كمك مي‌كرد.

‌ يادم هست براي انجام كاري به كرج رفته بودم با شهيد شهرياري تماس گرفتم و به وي گفتم براي فرزندان‌مان غذا درست كن كه وي بدون ريختن روغن و نمك براي فرزندان نيمرو درست كرده بود. سالهايي كه با شهيد شهرياري زندگي كردم بسيار مرا رعايت مي‌كرد و به جرأت مي‌توانم بگويم لقمه غير حلالي وارد زندگي‌ ما نشد.
قاسمي با تأكيد براينكه شهيد شهرياري علاقه داشت آنچه را كه فرا گرفته به همه منتقل كند، تصريح كرد: شهيد شهرياري بارها تا ساعت يك تا دو نيمه‌شب در خارج از منزل و هنگامي كه از وي مي‌پرسيدم كجا بودي؟ مي‌گفت تز درسي يكي از دوستان به مشكلي برخورده بود و در سايت كامپيوتري دانشگاه براي رفع اين مشكل حضور داشتم.
شهيد شهرياري به دانشجويان خود بسيار كمك مي‌كرد و وقت مي‌گذاشت كه در اين خصوص به وي مي‌گفتم وقت خودم را حلالت مي‌كنم اما بايد براي فرزندانمان وقت صرف كنيم.

همسر شهيد شهرياري با بيان اينكه همسرم در انجام واجبات و ترك محرمات نيز به اندازه‌ جديت در مسائل علمي جدي بود خاطرنشان كرد: شهيد شهرياري حتي در برخي عروسي‌ها حضور پيدا نمي‌كرد و با كسي هم تعارف نداشت. مي‌گفت "وقتي قرار است حلالي حرام شود در آن محل حضور پيدا نمي‌كنم ".
قاسمي با اشاره به اينكه همسرم بسيار مراقبت مي‌كرد تا حلال را حرام نكند تأكيد كرد: شهيد شهرياري مطالعه تفسير قرآن را هرگز رها نمي‌كرد و تفسير آيت‌الله جوادي آملي را به صورت كتاب و نرم‌افزار هميشه همراه خود داشت. در خانه بخش‌هايي از تفسير قرآن را به من و فرزندان بيان مي‌كرد و همچنين ارادت خاصي به حافظ داشت.

وي افزود: شهيد شهرياري شعرهاي حافظ را مي‌خواند و آرام‌آرام اشك مي‌ريخت. برخي اوقات روبروي من مي‌نشست و شعر مي‌خواند و نمي‌دانم در اين اشعار چه مي‌ديد كه اشك مي‌ريخت.

قاسمي تأكيد كرد:‌ به نظرم اين قانون الهي بود كه همسرم شهيد شود و واقعاً لياقت وي شهادت بود. و به اين دليل است كه خداوند صبر عظيمي به من داده است.
همسر شهيد شهرياري اظهار داشت: آيت‌الله جوادي آملي در مراسم چهلم همسرم در اطلاعيه‌اي اعلام داشتند "همسر و خانواده شهيد شهرياري مطمئن باشند كه وي در روح و ريحان است. اگر با دو دست پر به بارگاه الهي راه يافت، نه تنها مشكل خودش را حل مي‌‌كند بلكه مشكل ديگران را هم برطرف مي‌‌كند و از ديگران شفاعت خواهد كرد. "

وي افزود: آيت‌الله جوادي آملي شخصيت كمي نيست و طي چند سال اخير با ايشان حشر و نشر داشتيم و به صورت خانوادگي خدمت ايشان مي‌رسيديم.

قاسمي با بيان اينكه يقين دارم جايي كه اكنون دكتر شهرياري است بسيار خوب است و به منزل خود نيز نظر دارد، گفت:‌ از دو يا سه روز پيش از حادثه تا آخرين لحظاتي كه با همسرم بودم ارتباط عاطفي بسياري بين ما برقرار شده بود. اگر آرامش دروني من نبود فكر مي‌كنم نمي‌توانستم دوري شهيد شهرياري را تحمل كنم و بايد باور داشته باشيد كه حضورش را در منزل حس مي‌كنم.

همسر شهيد شهرياري تصريح كرد: شهيد شهرياري به من و فرزندانم حتي اكنون كه به شهادت رسيده آرامش مي‌دهد و بايد اين نكته را توجه داشت كه خداوند توفيق داد كه به عنوان همسر در كنارش بودم. شهيد شهرياري از نظر روحي بسيار به من نزديك بود و در همه موارد زندگي با يكديگر مشورت مي‌كرديم. اميدوارم همسرم در پيشگاه خداوند متعال ما را از ياد نبرد و شفيع ما باشد.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سورنا سردار بزرگ ايراني



سورنا یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ ایران در زمان اشکانیان است که سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان فرماندهی کرد و رومی‌ها را که تا آن زمان در همه جا پیروز بودند، برای اولین بار با شکستی سخت و تاریخی روبرو کرد.
سورنا از خاندان سورن یکی از هفت خاندان معروف ایرانی (در زمان اشکانیان و ساسانیان) بود. سورن در زبان فارسی پهلوی به معنی نیرومند است.

ژولیوس سزار، پمپی و کراسوس سه تن از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم بودند که سرزمینهای پهناوری را که به تصرف دولت روم در آمده بود، به طور مشترک و تحت عنوان کنسول اداره می‌کردند. آنها در سوم اکتبر سال 56 پیش از میلاد در جلسه لوکا تصمیم حمله به ایران را گرفتند.

کراسوس فرمانروای بخش شرقی کشور روم آن زمان یعنی ، آسیای صغیر( ترکیه و سوریه امروزی) بود و برای گسترش دولت روم در آسیا، رویای پیروزی برایران، فتح ایران و سپس گرفتن هند را در سر می پروراند . وی فاتح جنگ بردگان و اسپارتاکوس سردار قدرتمند انقلاب بردگان بود.

کراسوس (رییس دوره‌ای شورای کنسولی) با سپاهی شامل بیش از 40 هزار نفر از لژیونرهای ورزیده روم که خود فرماندهی آنان رابرعهده داشت به سوی ایران روانه شد و ارد اول پادشاه اشکانی، سورنا سردار نامی ایران را مامور جنگ با کراسوس و دفع یورش رومی‌ها کرد.

نبرد میان دو کشور در سال 53 پیش از میلاد در جلگه‌های میان رودان و در نزدیکی شهر حران یا کاره روی داد. بر اساس روایات تاریخی، قبل از آغاز جنگ سورنا پیامی را برای کراسوس فرستاد و کنسول روم در جواب گفت : پاسخ تو را در پایتخت ایران می دهم.

سورنا در جواب کراسوس پیام داد: اگر در کف دست من مویی می بینی ، پایتخت ایران را نیز خواهی دید.

درجنگ حران، سورنا با یک نقشه نظامی ماهرانه و به یاری سواران پارتی که تیراندازان چیره دستی بودند، توانست یک سوم سپاه روم را نابود و اسیر کند.

کراسوس و پسرش فابیوس دراین جنگ کشته شدند و تنها تعداد اندکی از رومی‌ها موفق به فرار گردیدند.روش نوین جنگی سورنا، شیوه جنگ وگریز بود.

این سردار ایرانی را مبتکر جنگ پارتیزانی (جنگ به روش پارتیان) در جهان می‌دانند. ارتش او شامل زرهپوشان سوارکار، تیراندازان ورزیده، نیزه داران ماهر، شمشیرزنان دلیر و پیاده نظام همراه با شترهایی با بار آذوقه، آب و مهمات بود.

جنگ حران که نخستین جنگ بین ایران و روم به شمار می‌رود، دارای اهمیت بسیاری در تاریخ است زیرا رومی ها پس از پیروزیهای پی درپی برای اولین بار در جنگ شکست بزرگی خوردند و این شکست به قدرت آنان در دنیای آنروز سایه افکند و نام ایران را بار دیگر در جهان پرآوازه کرد و نام دولت پارت و شاهنشاهی اشکانی را جاودانه ساخت.

پس از پیروزی سورنا بر کراسوس و شکست روم از ایران، دولت مرکزی روم دچار اختلاف شدید شد. پس از این جنگ نزدیک به یک قرن، رود فرات مرز شناخته شده بین دو کشور گردید و مناطق ارمنستان و آسیای صغیر (ترکیه، سوریه، عراق) تبدیل به ایالاتی از ایران شدند.

سورنا پس از شاه مقام اول کشور را داشت. وی ارد را به تخت سلطلنت نشانید و به سبب اصالت خانوادگی در روز تاجگذاری شاهنشاه ایران کمربند شاهی را به کمر پادشاه بست. او به هنگام گرفتن شهر سلوکیه نخستین کسی بود که برفراز دیوار دژ شهررفت و با دست خود دشمنانی را که مقاومت می‌کردند بزیر افکند.

سورنا در این هنگام بیش از 30 سال نداشت.اما متاسفانه سورنا هیچ بهره‌ای از پیروزی بزرگ خود نبرد. ارد شاهنشاه اشکانی ناجوانمردانه بجای قدردانی، سپهسالار دلاور ایرانی را به قتل رساند.

سورنا در زمان پادشاهی اشک سیزدهم، ارد اول اشکانی، سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان (نبرد حران) فرماندهی کرد و رومیان را که تا آن زمان در همه جا پیروز بودند، برای اولین بار به سختی شکست داد. در این جنگ کراسوس، پسرش و بیشتر سربازانش نابود شدند که این یکی از بزرگ‌ترین شکست رومی‌ها از ایرانیان در طول تاریخ بوده‌است.کراسوس که قصد داشت به تقلیداز اسکندر، ایران و هند را فتح کند، از سورنا، سردار ایرانی، شکست خورد و خود و اغلب سربازانش کشته شدند.


برگرفته ازتاریخ ایران باستان - فرهنگ معین
     
  
مرد

 
زندگی نامه ی قهرمان بزرگ ایرانی لطفعلی خان زند

capture screen
معرفی
واپسین فرمانروای زند بود که میان سالهای ۱۲۰۳ تا ۱۲۰۹ (هجری) بر سر پادشاهی با هماورد نیرومندش آغا محمدخان قاجار به نبرد پرداخت و سرانجام از او شکست خورد و با مرگ او پرونده دودمان زند نیز بسته شد.
وی پسر جعفر خان زند و نوه صادق خان زند برادر بنیادگذار فرمانروایی زندیان؛کریمخان زند وکیل الرعایا بود. وی دارای ویژگیهای برجسته بسیاری چون خوش*سیمایی،دلاوری،نیرومند۠ ? و هوش سرشار بود. وی از ادب و شعر هم بی*بهره نبود.شعر زیر را که در تاریخ ایران بسیار نامور می*باشد وی درباره شکستهایش از اغامحمد خان سروده است:
یا رب گرفتی کشور از همچو منی***سپردی به مخنثی،نه مردی نه زنی
از گردش روزگار معلومم شد***پیش تو چه دف*زنی چه شمشیرزنی

نبرد بر سر قدرت
هنگامی که جعفرخان پدرش در شیراز ترور شد وی در بوشهر سرگرم سر و سامان دادن به وضعیت آن سامان بود که خبر مرگ پدر را شنید. وی که در این هنگان تنها هژده یا نوزده سال داشت با سیصد تن سپاهی دشتستانی خود را به شیراز رساند و بر کودتاگران پیروز شد و کنترل اوضاع را به دست گرفت. در این هنگام با آغامحمدخان قاجار رو به رو شد که بر بخشهای شمالی و مرکزی کشور چیره شده بود، با وی به نبرد پرداخت و در آغاز به کامیابیهایی هم رسید ولی هنگامی که در یکی از لشگرکشیها با سپاهش از شیراز بیرون رفته بود با خیانت حاج*ابراهیم*خان کلانتر روبه رو شد. حاجی گزارش شمار سپاهیان زند و شیوه آرایش آنان را به قجارها داد و هواداران لطفعلی خان را بازداشت کرد،آنگاه در اردوگاه لطفعلی خان در سمیرم آشوب انداخت و مزدورانش کوشیدند شاه زند را بکشند. وی دروازه*های شیراز را بست و شاه جوان را به شهر راه نداد.

آوارگی،به دست آوردن کرمان، و دستگیری

سپاهیان از گرد خان زند پراکنده شدند،گروهی به دشمن پیوستند و گروهی به گوشه*ای خزیدند.شمار همراهانش از انگشتان دودست کمتر شدهبود،وی با همینان نخست به دشتستان و سپس به بندر ریگ رفت.امیرعلی خان حیات داوودی فرمانروای ریگ وی را به گرمی پذیرفت و در اندازه توان نیروهایی بدو داد.او شکستهایی به سپاهیان قاجار وارد ساخت و سرانجام در دشت زرقان میان تخت جمشید و شیراز اردو زد.هواخواهانش از دور و نزدیک به لشکر کوچک او می*پیوستند.وی در نبردی شگفت سپاه بیست هزار نفری آغامحمدخان را که فرماندهیش با مصطفی قلی خان قاجار بود را شکست داده و فرمانده زخمی سپاه قاجار از میدان گریخت. وی سپاه دیگری را نیز از قاجارها درهم شکست و فرمانده آن را به بند کشید. در این هنگام خود آغامحمدخان با سپاهی چهل هزار نفری به سوی فارس رهسپار شد. لطفعلی خان با سه هزار تن در جایی به نام شهرک میان راه شیراز-اصفهان و در ۱۴ فرسنگی شیراز به پیشباز سپاه قاجار رفت ولی چون شمار سپاهیان دوسوی نبرد با هم برابر نبود لطفعلی خان رو به شبیخونهای پی*در*پی آورد و اینگونه ماهها سپاه قاجار را کلافه نمود.در یکی از این شبیخونها به نظر کار آغامحمد خان به پایان رسیده بود چه که شمار کم نیروهای زند اردوی قاجار را در هم ریخته بود،ولی گروهی از سربازانش به دروغ گواهی دادند که خان قاجار کشته شده است،در حالیکه آغامحمد خان زیر شکم مادیانی پنهان شده بود،پس لطفعلی خان کار را پایان یافته پنداشت و چشم به راه آمدن بامداد و شادی بر پیروزیش نشست. ولی چون خورشید برآمد دانست که خان قاجار زنده است و سرداران دغاکارش از گردش گریخته*اند.به ناچار با صد تن از یارانش از راه بیابان به طبس رفت،در میان راه چند تن از یارانش از زور تشنگی جان دادند، فرمانروای آن سامان دویست تن سرباز زیر فرمان او گذارد.وی با این شمار از سپاهیان که داشت پس از چندی ابرقو را گرفت.در آنجا به گسترش سپاهش پرداخت تا آنکه نیروهایش را به ۱۵۰۰ تن رساند،پس دارابجرد و نیریز را نیز به دست آورد و سپاهیانی را که قاجارها از شیراز برای جنگ با او فرستاده بودند را نیز شکست داد.در این هنگام بزرگان نرماشیر بدو پیوستند و او سرانجام توانست بر شهر کرمان چیره گردد. کرمانیان او را پذیرفتند و از او پشتیبانی کردند.او در کرمان به نام خود سکه زد و آن شهر را مرکز پادشاهی کوچکش قرار داد. آغامحمد خان هنگامی که سکه لطفعلی خانی را که در کرمان ضرب شده بود دید بدان اندازه خشمگین شد که دستور داد پسر خردسال شاه زند را اخته کنند و بسیاری از زندیان را که در بند بودند کشت. آغامحمد خان با لشکرش کرمان را محاصره کرد،محاصره چهار ماه دنباله داشت و در شهر قحطی آمد. سرانجام با خیانت یکی از دژبانان لشکر قاجار به درون شهر ریخت. خان زند از میان سپاه قاجار گذشت و توانست به یاری اسبش قران خود را تندرست از میدان برهاند و به سوی ارگ بم رفت و بیست و چهار ساعت پس از آن به بم رسید. از بم به سوی طبس رفت. فرمانروای طبس امیرحسن خان به پیشبازش رفت و او را نکو داشت ولی بدو پیشنهاد کرد که به تیمورشاه درانی فرمانروای قندهار پناهنده شود. در همین زمان بزرگان نرماشیر برایش پیامی فرستادند که در جنگ با قاجارها از او پشتیبانی خواهند نمود. شاه زند به بم رفت و حاکم بم نیز وی را به نیکی پذیرفت ولی ازآنجا که می*پنداشت برادرش که از لشکریان زند بود به دست سپاه قاجار افتاده است به مهمان خویش خیانت کرد و وی را به قاجارها سپرد. از دیگرسو خان قاجار پاداشی را برای تحویل دادن مرده یا زنده او تعیین کرد که فرمانروای بم با تحویل او به قاجارها آن را به دست آورد. البته لطفعلی خان به آسانی دستگیر نشد و تنها زمانی تسلیم شد که اسب نامدارش غران یا قران از پای درآمد.

لطفعلی خان در برابر خان قاجار

وی را در حالیکه در نبرد با دشمنان زخمهای سختی را بر بازو و پیشانی برداشته بود به کرمان نزد خان قاجار بردند. او که خون بسیاری را از دست داده بود با همان حال نزار در برابر آغامحمد خان ایستاد و بدو سلام نداد و وی را خوار داشت.آغامحمد خان نیز دستور داد که اصطبل*بانانش که از ترکمانان بودند وی را مورد تجاوز جنسی قرار دهند. فردای آن روز وی را باز به پیش خان قاجار آوردند در حالیکه دیگر هوشی در تن نداشت و آب هم بدو نداده بودند و وی را بر روی زمین می*کشیدند.به گزارش تاریخنویسان خان قاجار با نیشخند بدو گفت که: هان لطفعلی خان! هنوز هم غرور داری؟ واپسین شاه زند که دیگر توان سخن گفتند نداشت تنها سرش را بالا برد و با خشم بدو نگریست.این ایستادگی خان قاجار را به خشم آورد و دستور نابینا کردن او را داد.برخی نیز نوشته*اند که او با دستهای خود چشمهای وی را از کاسه بیرون کشید.در باره چگونگی کور کردن وی نیز برخی بر این باورند که چشمهایش را از کاسه بیرون آوردند و برخی نیز چنین گزارش داده*اند که میل داغ بر چشم او کشیدند.همچنین برخی تاریخنویسان گفته*اند که دست و پای وی را نیز به دستور خان قاجار بریدند.

مرگ

لطفعلی خان را آغامحمد خان پس از آن که با خود در شهرهای گوناگون ایران گرداند و به نشانه پیروزی پیکر نیمه جانش را در برابر دیدگان میردم نمایش داد به تهران برد و پس از چندی که وی را آزار و شکنجه بیشتر داد دستور کشتنش را داد.مرگ وی را به روش خفه کردن نوشته*اند.پاره*ای هم بر این باورند که او خودکشی کرده است.پیکرش را در امامزاده زید در بازار قدیمی تهران به خاک سپردند.امروزه سنگ گوری بر خاکش نهاده*اند که خرجش را بازاریان تهران پرداخت نمودند.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
زندگینامه گوگلي المو ماركوني مخترع راديو

image share
معرفی
ملیت : ایتالیا - قرن : 19
گوگلي المو ماركوني مخترع راديو در سال 1874 در شهر بولوني ايتاليا به دنيا آمد. او از خانواده‌اي مرفه بود و معلمان و مربيان خصوصي تعليم و تربيت او را به عهده داشتند.ماركوني در سال 1894 و به سن بيست سالگي مطالبي درباره آزمايش‌هاي انجام شده توسط هنريش هرتز خواند. آن آزمايشات به وضوح وجود امواج نامرئي الكترومغناطيسي را كه با سرعتي معادل سرعت نور در فضا حركت مي‌كردند، نشان داده بود.

بلافاصله اين فكر براي ماركوني پديد آمد كه مي‌توان بدون استفاده از سيم از اين امواج براي فرستادن علائمي به فواصل دوردست بهره گرفت. اين امر امكاناتي را براي ارتباطات فراهم مي‌كرد كه در استفاده از تلگراف با سيم ميسر نبود. از جمله اينكه با اين روش ارسال پيام‌ها براي كشتي‌هاي در حال حركت در درياها ممكن مي‌شد.

تا سال 1895 تنها با يك سال تلاش ماركوني موفق شد وسيله لازم براي اين كار را بسازد. در سال 1896 ماركوني وسيله مزبور را در انگلستان به نمايش گذاشت و توانست اولين امتياز انحصاري اختراع خود را دريافت نمايد. ماركوني سريعاً يك شركت تأسيس كرد و در سال 1898 اولين راديوگرام (ماركوني گرام) ارسال شد.

سال بعد او توانست پيام‌هاي بي‌سيم را به آن سوي كانال مانش بفرستد. با اينكه در سال 1900 مهمترين امتياز خود را دريافت نمود ولي همچنان به كار خود ادامه داد و براي بهبود و تكميل اختراع خود تلاش كرد. در 1901 او موفق شد يك پيام راديو به آن سوي اقيانوس اطلس، از انگلستان به نيوفونلند، بفرستد.
اهميت اين اختراع جديد در يك حادثه غم‌انگيز به خوبي آشكار گرديد. در سال 1909 كشتي «اس.اس.ريپوبليك» در تصادفي صدمه ديد و غرق شد. از طريق پيام‌هاي راديويي كمك خواسته شد و تمام سرنشينان كشتي بجز 6 نفر نجات يافتند. در همين سال ماركوني به خاطر اختراعش برنده جايزه نوبل شد. در سال بعد ماركوني موفق شد پيام‌هاي راديويي را از ايرلبند به آرژانتين، يعنی مسافتي بالغ بر شش هزار مايل بفرستد.

تمام اين پيام‌ها با روش خط و نقطه (مورس) فرستاده شده بود. اينك مشخص گرديد كه صدا را نيز مي‌توان به وسيله راديو منتقل كرد. ولي اين كار تا سال 1915 عملي نشد.انتشارات راديويي در مقياس تجاري تنها در اوايل دهه 1920 آغاز گرديد ولي پس از آن خيلي زود توسعه يافت و همگاني شد.

اختراعي كه حقوق انحصاري آن فوق‌العاده با ارزش بود بدون ترديد برخي درگيري‌هاي حقوقي و قضايي را برمي‌انگيخت. اما تمام اين مرافعات و دادخواهي‌ها با رأي صريح دادگاهها در سال 1914 مبني بر حق اولويت ماركوني به خاموشي گراييد.
در سال‌هاي بعد ماركوني تحقيقات مهمي در باب موج كوتاه و مخابرات مايكروويو انجام داد. او در سال 1937 در شهر رم درگذشت.

از آنجا كه ماركوني تنها به عنوان يك مخترع معروف مي‌باشد بديهي است كه تأثير او نيز مناسب با اهميت راديو و تبعات مستقيم آن خواهد بود. (ماركوني تلويزيون را اختراع نكرد اما اختراع راديو گامي مهم براي اختراع تلويزيون بود و بنابراين منصفانه خواهد بود اگر قسمتي از اعتبار اختراع تلويزيون به ماركوني داده شود). روشن است كه ارتباطات بي‌سيم در دنياي نوين از اهميت ويژه‌اي برخوردار است.

در انتقال اخبار براي سرگرمي و تفريح، مقاصد نظامي، تحقيقات علمي و انجام وظايف و بسياري موارد مقاصد ديگر از بي‌سيم استفاده مي‌شود. اگر چه براي برخي موارد مي‌توان از تلگراف، كه نيم قرن قبل اختراع شده بود، استفاده مشابهي كرد اما در بسياري از موارد راديو بي‌رقيب است و چيزي را نمي‌توان جانشين آن كرد. با استفاده از آن مي‌توان با اتومبيلهاي در حال حركت، كشتي‌ها در درياها و هواپيماهاي در حال پرواز و حتي سفينه‌هاي فضايي ارتباط برقرار كرد.

اختراع راديو بسيار مهمتر از اختراع تلفن مي‌باشد. پيامي كه با تلفن فرستاده مي‌شود با راديو نيز مي‌توان ارسال كرد در حالي كه با راديو مي‌توان با نقاطي ارتباط برقرار كرد كه امكان تماس تلفني وجود ندارد.

با توجه به اين نكته و از آنجا كه ارتباط بي‌سيم بسيار مهمتر از ارتباط تلفني است ماركوني در رده‌اي بالاتر از گراهام‌بل قرار مي‌گيرد. اگر اديسون كمي بالاتر از ماركوني قرار داده شد به اين دليل است كه او صاحب اختراعات متعدد و زيادي بود هر چند هيچ‌كدام از آنها به تنهايي اهميت و ارزش راديو را نداشتند.

از آنجا كه راديو و تلويزيون تنها قسمت كوچكي از موارد استفاده عملي از كارهاي نظري ماكسول وفاراده مي‌باشد بنابراين منصفانه است كه ماركوني پايين‌تر از آن دو تن قرار داده شود. اما با توجه به اينكه معدودي از بهترين چهره‌هاي سياسي تأثيري مشابه به تأثير ناركوني بر جهان داشته‌اند بنابراين ماركوني را بايد سزاوار و شايسته رده بالايي در اين فهرست دانست.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
بیوگرافی دكتر منوچهر فرهنگ پدر علم اقتصاد ايران

image hosting 10mb limit
معرفی
دكتر منوچهر فرهنگ، رئيس انجمن اقتصاددانان ايران و پدر علم اقتصاد ايران ، متولد 1298 در بابل و بزرگ شده گرگان است. وي مدرك دكتراي اقتصاد خود را از فرانسه گرفته است.
دكتر منوچهر فرهنگ اولين فردي است كه كتاب معروف «نظريه عمومي اشتغال، بهره و پول» جان مينارد كينز را به فارسي ترجمه كرد.اين ترجمه در سال 1348 عنوان جايزه بهترين كتاب اقتصادي سال را از آن خود كرد.
گروه : علوم انساني رشته : اقتصاد والدين و انساب : منوچهر فرهنگ درباره تاثير پدر و مادرش در زندگي علمي و اجتماعي اش چنين توصيف مي كند.: " همين علم دوستي را من از خانواده دارم. پدرم با اين كه تحصيلات قديمي داشت ولي فرانسه مي دانست و به طور كلاسيك تفكر مي كرد." خاطرات کودکي : "من فرزند بزرگ بودم و جور ديگر برادران را هم كشيدم، چون پدرم بضاعتي نداشت.من به آنها كمك كردم." دكتر منوچهر فرهنگ در شرح زندگي خود ميگويد: وطن من گرگان بوده و در سال ۱۲۹۹ در حالي كه دو سال داشتم به دليل شغل پدر به آنجا رفته و در گرگان بزرگ شده و به تحصيل پرداختم

تحصيلات رسمي و حرفه اي :

وي داراي مدرك دكتراي اقتصاد از دانشكده حقوق و علوم اقتصادي پاريس بوده و بيش از ۱۰۰ كتاب اقتصادي ترجمه و تاليف كرده است. استادان و مربيان : دكتر محمد طبيبيان از شاگردان دكتر فرهنگ و معاون اقتصادي اسبق سازمان برنامه و بودجه با اشاره به تلاش هاي دكتر فرهنگ در گردآوري فرهنگ علوم اقتصادي گفت: به ياد دارم كه استاد ساعت هاي زيادي را بدون چشمداشت مالي، براي گردآوري فرهنگ علوم اقتصادي تلاش مي كرد و در كار آموزش، ترجمه و تاليف بسيار تلاشگر و كوشا بود.
«وي افزود: »بايد حقوق استادان بازنشسته و كساني كه به اقتصاد ايران و جامعه ايران خدمت كرده اند را محترم بشماريم تا در تامين معاش و زندگي با مشكل مواجه نشوند و شأن آنها مورد احترام قرار گيرد. «طبيبيان خطاب به دكتر فرهنگ گفت: »از اينكه يك نسل از اقتصاددانان ايران را پرورش داده ايد و در خدمت دانشگاه ها و مراكز اقتصادي قرار داده ايد از شما سپاسگزاريم و قدردان زحمات شما هستيم و ياد و خاطره دوران آموزش و تلاش هاي شما را در توسعه علم اقتصاد كشور به يادها خواهيم سپرد.

مشاغل و سمتهاي مورد تصدي :

منوچهر فرهنگ،از ابتداي تاسيس انجمن اقتصاددانان ايران عضو اين تشكل بوده و به غير از سال اول تاسيس انجمن كه مسئوليت برعهده دكتر پيرنيا بوده در ادوار مختلف رياست انجمن مذكور را برعهده داشته است. بسياري از اعضاي اين انجمن اعتقاد دارند استمرار و پايداري انجمن اقتصاددانان ايران در طول سي و اندي سال عمر خود مرهون مديريت مناسب دكتر فرهنگ بوده است.
ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره :
دكتر فرهنگ اقتصاددان نامي ايران و غريبه‌اي در موطن خويش گرگان زمين در شعر و ادب نيز دستي داشته و اشعار بسياري سروده كه از آن جمله است؛
گر پر و بالم شكني سربكشم بر آسمان/ ور سر و ساقم بزني، سايه زنم بر آسمان
بحرم و بحر موج‌زا،ابرم و ابر اوج‌گير/از پي دانشم روان،وز پي دانشم روان.


شاگردان:
دكتر فرهنگ درباره شاگردان سابق و اساتيد كنوني خود چنين مي گويد: من همه دانشجويانم را دوست داشته و دارم. جايگاه تدريس من جايگاه محبت و علم بود و دانشجويان نسبت به من محبت و لطف داشتند.به خصوص با اين گذشته دور و درازي كه داشتم. از آنجمله آنها مي توان به آقاي دكتر ديهيم اشاره كرد ، چون من زبان چندان گويايي ندارم و به طور صحيحي نمي توانم صحبت بكنم كنار خود مي نشانم تا او جلسات انجمن اقتصاددانان ايران را اداره كند.
ايشان اكنون استاد دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران است. شاگردان من زياد بودند مثلاً آقاي دكتر پرويز داودي كه اكنون معاون اول رئيس جمهور است شاگرد من بود. دكتر احمد مجتهد عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي و مدير موسسه پژوهش هاي پولي و بانكي بانك مركزي نيز گفت: »تجليل از دكتر منوچهر فرهنگ، تجليل از علم اقتصاد و رشد و توسعه اقتصادي در ايران است.
منوچهر فرهنگ دانشجوياني را در 60 سال گذشته پرورش داده كه استادان دانشگاه هاي امروز هستند و نسل چهارم دانشجويان ايشان در عرصه دانشگاه ها و فعاليت هاي اقتصادي حضور دارند.
«مجتهد تصريح كرد: »اگر زكات علم به قول پيشوايان ديني، آموزش نسل هاي بعدي است منوچهر فرهنگ بيشترين زكات علم را تاكنون داده و تعداد زيادي از كارشناسان و دانشجويان و استادان امروز در دانشگاه ها و مراكز اقتصادي، پرورش يافته دكتر فرهنگ هستند.
در مراسم مذكور كه با حضور شاگردان دهه هاي 40 و 50 استاد منوچهر فرهنگ در دانشكده هاي اقتصادي كشور كه اكثرا اكنون از استادان صاحب نام اقتصاد ايران هستند برگزار شد، به تلاش هاي اين چهره علمي ايران كه در طول دوران تدريس خود هزاران متخصص و استاد و دانشجو را تربيت كرده و صدها كتاب، مقاله و تحقيق علمي را به رشته تحرير درآورده است ارج نهاده شد. چگونگي عرضه آثار : اولين كار دكتر منوچهر فرهنگ تاليف كتاب «برنامه گذاري اقتصادي» بود.
وي درباره علل تاليف كتاب فوق چنين اذعان مي كند:"چون من «برنامه ريزي» اقتصادي را مغاير با تعبير علمي اش مي دانستم. «برنامه گذاري» يعني تهيه و تدوين برنامه هاي علمي اقتصادي.
دراين نوع «برنامه گذاري» ريخت و پاش جايي ندارد در حالي كه در «برنامه ريزي» چنان كه از نامش پيداست در اسمش ريخت و پاش وجود دارد. اين اولين كتاب من بود كه در دانشگاه هم تدريس شد. بعدها شاگردان من كه به آمريكا رفته بودند گفته بودند كه نظير اين كتاب در آمريكا هم پيدا نمي شود.بنابراين بنده جزو اولين كساني بودم كه راجع به «برنامه گذاري» اقتصادي در ايران كتاب نوشتم. اين كتاب تاليف خودم بود." دكتر فرهنگ همچنين كتاب «نظريه عمومي اشتغال ، بهره و پول»تاليف كينز را نيز ترجمه كرد.وي در اين باره نيز چنين مي گويد:"اين اولين كتاب من بود كه ترجمه كردم. هنوز هيچ ملتي در دنيا نتوانسته كينز را در دنيا به زبان خودش ترجمه كند.
آلمانها نتوانستند، اسپانيولي ها نتوانستند، لهستاني ها نتوانستند، روس ها نتوانستند.
آثار :
توسعه كشاورزي بين المللي ويژگي اثر : پديدآورنده: كارل ايچر، جان استاتز، منوچهر فرهنگ (مترجم) ناشر: موسسه پژوهشهاي برنامه ريزي و اقتصاد كشاورزي - 1381 2 زبان عمومي و تخصصي مهندسي صنايع: ويژه داوطلبان آزمون كارشناسي ارشد گرايش هاي: صنايع - سيستمهاي اقتصادي اجتماعي - مديريت سيستم و بهره وري ويژگي اثر : پديدآورنده: سيداباذر نورحسيني، منوچهر فرهنگ (زيرنظر) ناشر: سنجش (وابسته به موسسه فرهنگي هنري سنجش) -
17 فروردين، 1387 3 سرگذشت يك علم، كالبدشكافي نظام آموزش علم اقتصاد در ايران، گفتگو با برگزيدگان سه نسل از ... ويژگي اثر : پديدآورنده: ميكائيل عظيمي، منوچهر فرهنگ (مترجم)، محمد اسمعيل مطلق (مترجم) ناشر: كوير -
1382 4 فرهنگ علوم اقتصادي: انگليسي - فارسي ويژگي اثر : پديدآورنده: منوچهر فرهنگ ناشر: آسيم - 30 خرداد، 1386 5 فرهنگ فشرده علوم اقتصادي: انگليسي -
فارسي ويژگي اثر : پديدآورنده: منوچهر فرهنگ ناشر: البرز - 30 آبان، 1385 6 قدرت و رونق: فزون رشدي كمونيستي و استبداد سرمايه داري ويژگي اثر : پديدآورنده: مانكر اولسون، منوچهر فرهنگ (مترجم) ناشر: موسسه عالي آموزش و پژوهش مديريت و برنامه ريزي - 11 تير، 1385 7 نظريه عمومي اشتغال، بهره و پول ويژگي اثر : پديدآورنده: جان مينارد كينز، منوچهر فرهنگ
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 6 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین » 
فرهنگ و هنر

مردان نامدار ایران و جهان و سرنوشت های عجیب

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA