ارسالها: 24568
#21
Posted: 30 Dec 2013 01:56
خرم سلطان
روکسلانا
زاده الکساندرا آناستازیا لیسوفسکا
۱۵۰۰
روهاتین، پادشاهی لهستان
درگدشته ۱۵ آوریل ۱۵۵۸ (۵۸ سال)
سرای توپقاپی در قسطنطنیه (امروزه استانبول)
آرامگاه : مسجد سلیمانیه، استانبول
قومیت ا : وکراینی
شناخته شده خاصگی سلطان
دین در ابتدا در کلیسای ارتدوکس شرقی غسل تعمید داده شد ولی بعداً به اسلام گروید.
همسر(ها) سلیمان یکم
فرزندان شاهزاده محمد (۱۵۴۳–۱۵۲۱)
مهرماه سلطان (۱۵۷۸–۱۵۲۲)
سلطان سلیم دوم (۱۵۷۴–۱۵۲۴)
شاهزاده بایزید (۱۵۶۱–۱۵۲۷)
شاهزاده جهانگیر (۱۵۵۳–۱۵۳۱)
سلیمان شیفته و شیدای دختری از حرمسرا به نام خرم سلطان شده بود. در غرب، دیپلماتهای غربی که از شایعههایی که پیرامون او میپیچید آگاه شده بودند، «روسلازی» یا «روکسلانا» نامیدندش که به اصالت روتنیایی او اشاره داشت. خرم دختر یک کشیش ارتودوکس بود که توسط تاتارهای کریمه به اسارت گرفته شد و در قسطنطنیه به عنوان برده فروخته شد. او بهسرعت مدارج ترقی را در دربار پیمود و به سوگلی سلطان تبدیل شد. سلیمان با زیر پا گذاشتن سنتی دویست ساله، کنیزی از حرمسرا را به عنوان همسر رسمی و قانونی خود اختیار کرد که این امر حیرت ساکنان قصر و اهالی شهر را برانگیخت؛ زیرا پس از آنکه تیمور، بایزید یکم را شکست داد و زنش را به اسارت گرفت، سلاطین عثمانی از ازدواج نکاحی خودداری میکردند. همچنین سلیمان به خرم اجازه داد که تا پایان عمرش در قصر توپقاپی اقامت کند که این نیز برخلاف سنتهای پیشین بود؛ زیرا رسم بر آن بود که به محض آنکه ولیعهد از خردسالی درمیآمد، او را به همراه مادرش به یکی از استانهای دور میفرستادند تا فرمانداری کند و تجربه بیندوزد و آن زن دیگر به کاخ سلطان بازنمیگشت مگر آنکه پسرش به سلطنت میرسید.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#22
Posted: 30 Dec 2013 15:50
زندگی با سلطان
در حرمسرای قسطنطنیه، خرم بهسرعت مورد توجه سلطان قرار گرفت و حسادت رقبایش را برانگیخت. او رقیبی سرسخت و پرنفوذ برای ماهدوران سلطان محسوب میشد. خرم اولین پسرش، شاهزاده محمد، را در سال ۱۵۲۱ و دومین پسرش، سلیم، را در سال ۱۵۲۴ به دنیا آورد. این امر موقعیت ماهدوران را به عنوان مادر تنها پسر سلطان متزلزل کرد. آتش عداوت و خصومت بین این دو زن را مادر سلطان، عایشه حفصه سلطان، گاه به گاه فرو مینشاند اما پس از مرگش در سال ۱۵۳۴ این زخم قدیمی سر باز کرد و دو زن در نهایت با هم گلاویز شدند و ماهدوران به ضرب و شتم خرم پرداخت. این امر عصبانیت سلطان را برانگیخت و متعاقباً ماهدوران را به مانیسا فرستاد تا نزد پسرش، شاهزاده مصطفی، زندگی کند. این تبعید را به رسم دیرینهٔ تربیت ولیعهد در ولایتی دور ظاهرسازی کردند. سالها بعد، در انتهای دورهٔ طولانی زمامداری سلیمان، رقابت بین پسرانش برای رسیدن به تاج و تخت آشکار شد. خرم و رستم پاشا، وزیر اعظم امپراتوری و داماد خرم، سلیمان را نسبت به مصطفی بدبین کردند و مصطفی به برانگیختن شورش متهم شد. سلطان سلیمان به هنگام لشکرکشی به ایران در سال ۱۵۵۳ به دلیل ترس از بروز شورش و طغیان دستور به قتل مصطفی را داد. پس از مرگ مصطفی، ماهدوران موقعیتش در کاخ بهعنوان مادر ولیعهد را از دست داد و به بورسا رفت.
نفوذ خرم سلطان بر سلطان سلیمان بهسرعت افسانهای شد. او برای سلطان پنج فرزند به دنیا آورد: محمد، مهرماه، سلیم، بایزید و جهانگیر. با زیر پا گذاشتن عادات و رسوم پیشین، خرم سلطان در نهایت از بردگی خارج شد و به بندهای آزاد و همسر نکاحی سلطان مبدل شد. بدین ترتیب سلیمان قانونی، اولین سلطان امپراتوری عثمانی پس از اورخان غازی شد که همسری رسمی اختیار میکرد. با این ازدواج، موقعیت خرم سلطان در کاخ افزایش یافت و در نهایت با اعمال نفوذ، پسرش سلیم را بر تخت حکومت نشاند. همچنین خرم سلطان به عنوان مشاور سلطان در امور کشوری عمل مینمود و احتمالاً بر امور خارجی و سیاستهای بینالمللی امپراتوری عثمانی نیز اعمال نفوذ میکرد. دو نامهای که خرم به سیگیسموند دوم اوگوستوس، پادشاه لهستان نوشته بود، هماکنون نیز موجودند. در طول حیات او، روابط امپراتوری عثمانی با دولت لهستان صلحآمیز بود. برخی از مورخین اعتقاد دارند که خرم سلطان با استفاده از قدرت سلطان سلیمان، حملههای مکرر تاتارهای کریمه به زادگاهش را که برای گرفتن برده انجام میگرفت کنترل کردهبود.
خیرات
در کنار دخالتها و دسیسههای سیاسیاش، خرم سلطان در انجام امور خیریه نیز دستی داشت و احتمالاً ایفای این نقش را به تقلید از زبیده، همسر هارونالرشید انجام میداد. ساختن مسجد، دو مدرسهٔ قرآنی، فواره، و بیمارستان زنان در نزدیکی بازار بردهفروشی قسطنطنیه از جمله اقدامات خیریهٔ او به حساب میآیند. او دستور داد تا در نزدیکی مسجد ایاصوفیه، حمامی بنا کنند تا عبادتکنندگان بتوانند از آن استفاده کنند؛ حمامی که امروزه حمام خاصگی خرم سلطان نام دارد. در سال ۱۵۵۲ در بیتالمقدس، عمارت خاصگی سلطان را بنا کرد تا در میان فقرا و نیازمندان غذای رایگان توزیع کند. همچنین برخی از کارهای قلابدوزی او (یا حداقل قلابدوزیهایی که به سرپرستی او انجام گرفتهبود) تاکنون باقیماندهاند؛ از جمله قلابدوزیهایی که در سال ۱۵۴۷ و ۱۵۴۹ به ترتیب به شاه تهماسب و سیگیسموند دوم اوگوستوس اهدا شد.
مرگ
مقبرهٔ (تُربهٔ) خرم سلطان
خرم سلطان در ۱۵ آوریل ۱۵۵۸ بعلت بیماری( سرطان سینه درگذشت ) و در توربهای (آرامگاه گنبدیشکل)، زینتشده با نفیسترین کاشیهای ایزنیک که طرحی از باغهای بهشت بر روی آنها نقش بستهاست دفن شد. آرامگاه او در نزدیکی آرامگاه مجزا و حزنانگیزتر سلطان سلیمان، در مسجد سلیمانیه قرار دارد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#23
Posted: 31 Dec 2013 17:59
سلیم دوم
القاب
خلیفه مسلمین
امیرالمؤمنین
سلطان امپراتوری عثمانی
خادم الحرمین الشریفین
سلطنت 1566–74
دوره رشد امپراتوری عثمانی
نام کامل : سلیم دوم
پس از : سلیمان یکم
پیش از : مراد سوم
همسر : نوربانو سلطان
اولاد : مراد سوم
اسمیهان سلطان
فاطما سلطان
خاندان سلطنتی : خاندان عثمانی
خاندان : دودمان عثمانی
پدر : سلیمان یکم
والده سلطان : خرم سلطان
سلیم دوم (زاده ۱۵۲۴ و مرگ ۱۵۷۴) پسر سلطان سلیمان قانونی و خرم خاصگی سلطان و یازدهمین سلطان امپراتوری عثمانی بود.در مدتی کوتاه پس از به سلطنت رسیدن سلیم، یمن به تصرف عثمانیان درآمد.سلیم دوم با کمک سنانپاشا فرماندار مصر، پیروان زیدیه را در یمن قتلعام کرد.
وی مسجد بزرگی در ادرنه ساخت. هم چنین پلی در استانبول بنا کرده، جامع ایاصوفیه را که بر اثر زلزله آسیب فراوان دیده بود، تعمیر اساسی کرد. وی کوشید تا رود دن را به ولگا متصل کند تا دریای سیاه را به دریای خزر متصل سازد.مردم قازان از ترس سلطه روسها از وی خواستند تا راه کشتیها و سپاه آنان را اصلاح کند. این طرح به دلیل برخی رخدادها و شورشها به جایی نرسید. به طور قطع، اگر وجود صدر اعظم صوقللی محمد پاشا و شهرت سیاسی او نبود، رشته کارها از هم گسسته می شد؛ اما به سبب وجود او آشفتگیها و پریشانیها به آرامش تبدیل شد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#24
Posted: 31 Dec 2013 18:24
مراد سوم
نام کامل : مراد سوم
تولد : ۹۸۲ هجری قمری
مرگ ۱۰۰۳ هجری قمری
پس از :سلیم دوم
پیش از : محمد سوم
همسر : بیگم خاتون ( جولیا )
اولاد : محمد سوم
سلطان مراد سوم، دوازدهمین خلیفهی عثمانی در سال 953هـ دیده به جهان گشود. وی پس از وفات پدرش در سال 982هـ متولی خلافت شد. مراد سوم به علم و ادب و شعر اهتمام میورزید، و به زبانهای سهگانهی ترکی و عربی و فارسی مسلط بود، و به تصوف نیز تمایل داشت.
او به تقوی و توجه نمودن به علما مشهور بود. در دوران وی مساحت سرزمینهای عثمانی به اوج خود رسید. مساحت این کشور در آن زمان مساوی با 19.902.000 (نوزده میلیون و نهصد و دو هزار) کیلومتر مربع بوده است، یعنی تقریبا دوازده برابر ایران کنونی در اختیار این امپراتوری بزرگ بود.
اقدامات و معاهدات سلطان مراد سوم
اولین کاری که سلطان مراد سوم پس از بر عهده گرفتن خلافت انجام داد دستور به منع خمر بود. پس از اینکه نوشیدن خمر میان مردم انتشار پیدا کرده بود، و برخی از لشکریان از جمله سپاه ینی چری نیز در این امر افراط ورزیده بودند، سلطان دستور منع آن را صادر کرد. ینی چریها نسبت به منع خمر اعتراض کردند، و این دلالت بر ضعف دولت داشت که توانایی منع خمر و اجرای حدود شرعی بر آنها را نداشت، و از سوی دیگر دلیلی است بر انحراف لشکر ینی چری از راه و روش اسلامی.
سلطان مراد سوم بر اساس سیاستهای قبلی پدرش حرکت میکرد. در دورهی خلافت وی در اماکن مختلف نبردهایی صورت گرفت؛ در سال 982هـ برابر با 1574م «هنری دی فالوا» پادشاه لهستان (پولند) از آنجا گریخت، و به فرانسه رفت؛ خلیفهی عثمانی به بزرگان آنجا پیشنهاد داد، تا ترانسلوانیو را به عنوان پادشاه خویش برگزینند، و آنها همین کار را انجام دادند. بدینوسیله لهستان تحت حمایت عثمانیها قرار گرفت، و اتریش نیز به خاطر معاهدهی صلحی که با عثمانیها داشت، به این امر معترف شد.
از دیگر اقدامات عثمانیها در این دوران، صدور دستور خروج یهودیانی بود که در سرزمین سینا سکنی گزیده بودند. حرکت یهودیان به شهر «طور» از آنجا آغاز شد که نخست شخصی به نام "ابراهام" همراه با فرزندان و خانوادهی خود به این شهر آمده، و در پی آن، کوچ یهودیان به این منطقه افزایش یافت، و سبب آزار و اذیت راهبان دیر «سن کاترین» شدند، آنان نیز شکایت خود را به نزد سلطان عثمانی رساندند.
سلطان مراد سوم در مقابل مسئولیتی که برای اهل ذمه داشت، دستور داد تا "ابراهام" یهودی و خانوادهاش و یهودیان دیگری که بعدها به سرزمین سینا هجرت کرده بودند، را از آنجا اخراج کرده، و از هر نوع باز گشت آنان به این سرزمین جلوگیری به عمل آید.
در سال 984هـ لشکر مغول به مرزهای لهستان حمله کردند. آنها از دولت عثمانی در خواست کمک کردند و سلطان مراد سوم با بستن یک معاهدهی رسمی حمایت خویش را از این دولت اعلام داشت.
سلطان مراد معاهدات خویش با فرانسه و ونیز را تجدید کرده و برخی از امتیازات کنسولی و تجاری را به آن افزود. که از جملهی آنها مقدم داشتن سفیر فرانسه در مراسمهای رسمی بر دیگر سفیران بود.
ورود سفرا به قصد معاهدات تجاری سبب شد که آنها به تدریج در امور حکومت دخالت کرده و اسباب ضعف دولت را فراهم آورند. در دوران سلطان مراد سوم، ملکهی انگلستان «ایزابلا» به امتیازات ویژهای برای تاجران سرزمینش دست یافت، به گونهای که کشتیهای انگلیسی با پرچم بریتانیا وارد سواحل و آبهای دولت عثمانی میشدند.
جنگ با شیعیان صفوی
پس از وفات شاه طهماسب اوضاع داخلی سرزمین فارس نابسامان گردید؛ عثمانیها از این فرصت استفاده کردند، و حملهی نظامی گستردهای را برای فتح سرزمین قفقاز و فارس تدارک دیدند. در طی این نبردها شهر تفلیس و گرجستان فتح شد، و در سال 993هـ ارتش عثمانی باری دیگر وارد تبریز شدند، سپس بر مناطق آذربایجان و کرج و شیروان و لرستان نیز سیطره پیدا کردند.
این فتوحات ادامه یافت تا اینکه شاه عباس کبیر حکومت را به دست گرفت. وی سعی کرد تا با عثمانیان صلح برقرار کند. وی در مقابل صلح به اماکنی که توسط عثمانیها فتح شده بود، معترف شد، و همچنین در طی معاهدهی صلح، صفویان تعهد دادند تا در مملکتشان نسبت به سه خلیفهی راشد ـ ابوبکر و عمر و عثمان رضی الله عنهم ـ توهین نشود.
عوامل ضعف در دوران سلطان مراد سوم
در این دوران از حکومت عثمانی، سپاه ینی چری به مانند سابق نبودند، بلکه به تمرد و سرپیچی در ایالتهای عثمانی روی آوردند و دیگر به مانند گذشته قدرت نبرد و روحیهی جهاد در آنها دیده نمیشد.
لشکر ینی چری در جنگ با مجارستان که به دستور سلطان مراد سوم صورت گرفت، شکست خوردند. در این جنگ اتریش به یاری مجارستان شتافت و با کسب پیروزی در این نبرد اسباب شورش و قیام دیگر حکومتها مانند بغدان (مولداوی) و افلاق (والاچیا) و ترانسلوانیا نیز فراهم گردید، و آنها را برای جنگ با عثمانیها متحد ساخت.
پس یکی از عوامل ضعف که در این دوره بروز کرد، سرپیچی و ضعف سپاه ینی چری بود، چون این لشکر نقش اساسی را در فتوحات عثمانیها داشتند، لذا با ضعف آنان از اقتدار این امپراتوری نیز کاسته شد.
دومین عامل ضعف عثمانیها در این دوره کشته شدن صدر اعظم، محمد پاشا صوقللی بود. این امر با دسیسهی بیگانگان صورت گرفت، چون وجود این وزیر لایق در دولت عثمانی را به زیان منافع خود میدیدند، پس با نیرنگ این کار را انجام دادند.
با کشته شدن صدر اعظم از قدرت خلیفه نیز کاسته شد. اوضاع سرزمینهای عثمانی رو به نابسامانی گذاشت، گروهی در لشکر دست به نافرمانی زدند، و دولت نیز در درگیری با آنان موفقیتی کسب نکرد. در نتیجهی این ناآرامیها و شورشهای داخلی، لهستان از زیر کنترل عثمانیها خارج شد.
مرگ صدر اعظم ضربهی شدیدی به دولت عثمانی بود. پس از کشته شدن محمد پاشا صوقللی دیگر کسی به مانند وی در سیاستمداری و ادارهی امور، در دولت عثمانی یافت نشد.
وفات سلطان مراد سوم
سلطان مراد سوم در سال 1003هـ مصادف با 1595م در حالی که چهل و نه سال از عمر وی میگذشت، دار فانی را وداع گفت و در «ایا صوفیا» دفن کرده شد. پس از وفات وی، خلافت به فرزندش سلطان محمد سوم رسید .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#25
Posted: 31 Dec 2013 18:32
محمد سوم
نام کامل : محمد سوم
تولد : ۹۷۴ هجری قمری
وفات : ۱۰۱۲ هجری قمری
پس از : مراد سوم
پیش از : احمد یکم
مادر : جولیانا فلانچی
اولاد : احمد یکم
محمد فرزند مراد از مادري ايتاليايي الاصل در سال974 متولد شد و در سال 1003 ه.ق بعد از فوت پدرش قدرت امپراطوري عثماني را بعهده گرفت سلطان مراد بعد از فوت ، 20پسر و27 دختر داشت .
محمد با يك عمل بي رحمانه و وحشيانه ظرف يك شبانه روز 19 نفر از برادران خود را كشت و بعد از 24ساعت از دفن مراد هر 19نفر را در كنار پدرش دفن كرد و سپس تمامي 27نفر خواهران خود را از كاخ سلطان مراد اخراج كرد. انگيزه در اين قتل و اقدام بيرحمانه اين بود مبادا برادران وي مدعي كاخ و قدرت امپراطوري عثماني شوند اين همه اقدام خلاف دين و عاطفه در اثر تحريكات مادر مكار محمد بود.
سلطان محمد بعد از اين دو اقدام ظالمانه تمامي نيروي صاحب منصب و صاحب مقام دوران پدرش را از كاخ و تشكيـــلات حكومتي اخراج و از بين برد . محمد سوم مدت 9سال حكومت كرد و در سال 1012 فوت نمود.
* اوضاع سياسي و نظامي و ديني و اجتماعي در زمان سلطان محمد سوم *
وضعيت نظامي در دوران محمد سوم غير از يك اقدام عليه غرب چندان برآمدگي ندارد. در زمان سلطان مراد جنگي با مجارستان و اتريش شروع شده بود سلطان محمد بدون برنامه ريزي در آن جنگ وارد شد و نتيجه آن منتهي به شكست عثمانيها گرديد ، مسيحيان خوشحال و مسلمانان محزون و متأسف و ناراحت شدند.
در سال 1005 ه.ق نيروهاي ديندار ترك محمد را تشويق و تحريك كردند كه بايد انتقام شكست مجارستان را از فرنگيهاي مسيحي بگيريم فرمان جهاد اعلام شد و شيخ الاسلام سعدالدين افندي بزرگ علماء عثماني در پيشاپيش سپاه قرار گرفت ، در اين عمليات سربازان مسلمان ترك در برابر مسيحيان پيروز و بيش از يك هزار نيرو مسيحي كشته شدند و غنايم زيادي بدست آوردند و بعد از اين عمليات نام عثمانيها بار ديگر در منطقه و دنيا مطرح و يك بار ديگر صيت و صداي قدرت عثمانيها در غرب به اوج رسيد. سومين اقدام نظامي دوران سلطان محمد سوم جنگ با صفويان ايران بود ، در زمان محمد سوم در ايران شاه عباس كبير قدرت را بدست گرفت ، شاه عباس قبل از هر كاري قرار داد امضاء شده فيمابين سلطان مراد و شاه اسماعيل دوم را لغو كرد و در طي يك عمليات نظامي آذربايجان، تبريز، شيروان و منطقه وان تركيه را از دست تركان عثماني خارج كرد.
سلطان محمد هم با شنيدن نام محمد(ص) قيام مي كرد ولي ظرف 24ساعت 19برادر بي گناه خود را به قتل رسانيد و هر يك از زنان اين 19نفر كه حامله بودند زنده زنده در دريا و بحر مرمره انداخت ، تا مدعي سلطنت نشوند. طبيعي است خلاف ثمره اش خلاف خواهد بود.
از نظر ديني سلطان محمد سوم با آن همه جنايتي كه در شروع كارش انجام داد به هر دليل و حجتي بوده است معاصرين وي او را فردي متدين و متعبد و محب پيامبر اسلام (ص) معرفي كرده اند. محمد بحدي نسبت به پيامبر اسلام محبّت داشت . به محض شنيدن نام پيامبر اسلام در جاي خود قيام مي كرد.در هر حال قضاوت را به خداوند متعال واگذار ميكنم ومي گويم ( تلك امه قدخلت لها ما كسبت وعليها ما اكتسبت) خداوند عاقبت همه ما را به خير و صلاح بگرداند.
و از حيث ادب دوستي محمد فردي شاعر و مسلط به علوم مختلف بود . وي عاقبت در 18رجب سال 1012بعد از 9سال 2ماه 2روز در سن 38سالگي فوت كرد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#26
Posted: 31 Dec 2013 18:42
احمد یکم
نام کامل : احمد یکم
تولد : ۹۹۸ هجری قمری
وفات : ۱۰۲۸ هجری قمری
پس از : محمد سوم
پیش از : مصطفی یکم ( برادر)
همسر : کوسم
احمد یکم (به ترکی: I. Ahmet) سلطان و خلیفه امپراتوری عثمانی بود که در سن سیزدهسالگی به جای پدرش محمد سوم به حکومت رسید. احمد اول با شاه عباس عهدنامه صلح بست و سلطه صفویان را بر آذربایجان و قفقاز به رسمیت شناخت. احمد اول همچنین نبرد با نیروهای هابسبورگ را پایان داد و در معاهده زیتواتوروک خراجگزاری اتریش به دولت عثمانی را لغو کرد. احمد اول از محمدآقا شاگرد معمار سنان خواست که مسجدی در مقابل مسجد ایاصوفیه در استانبول بنا کند؛ این مسجد امروزه به مسجد سلطان احمد معروف است. احمد اول در سال ۱۶۱۷ در اثر ابتلا به بیماری تیفوس مُرد.
اوضاع سياسي و نظامي و ديني و اجتماعي در زمان سلطان احمد سوم
در زمان احمد خان در سه منطقه تحت قدرت تركها شورش داخلي بر پا شد.
1- در شام توسط فخرالدين دروزي
2- در مناطق كردنشين تركيه توسط شخصي بنام جان فولاد كردي
3- در مناطق ترك نشين در نزديكي قونيه توسط شخصي بنام قلندر اوغلي
سلطان احمد نه تجربه جنگ را داشت و نه توان دولت داري ، زيرا همچنان كه بيان شد از نظر سني صغير بود و14 سال سن داشت. معهذا نخست وزيرش فردي حكيم وبا تجربه بنام قاپوچي باشي بود كه 80 سال عمر داشت و بر حكومت تسلط كامل داشت و تمامي شورش هاي داخلي را سركوب و امنيت داخلي را تا حد زيادي بر قرار كرد.
اما از نظر مشكلات خارجي كه سلطان احمد با آن مواجه بود ، يكي از طرف ايران و از جانب شاه عباس صفوي بود ، شاه عباس دولت تركيه را تحت فشار قرار داد و مجبور به امضاء قرار دادي كرد كه دولت تركيه از تمامي مناطقي كه در ايران و عراق عجم(كردستان) و عراق عرب بغداد به نفع دولت صفوي عقب نشيني كند و با امضاء اين قرار داد تمامي نيروهاي ترك بدون كمترين درگيري عراق عرب و عجم و ساير مناطق ايران را كه در تصرف داشتند عقب نشيني كردند و از طرف غرب مجارستان و لهستان قيام كردند و در مقابل دولت عثماني ايستادگي نمودند.
در سال 1021 ه.ق دولت عثماني با دولت فلمنك(هلند فعلي) طي يك قرار داد تجاري ورود توتون را به استانبول اجازه داد جوانان و مقامات ترك استقبال زيادي از اين حشيش شيطاني كردند وضعيت جامعه بحراني شد. مفتي بزرگ عثماني فتوا بر تحريم ورود و خريد و فروش و استفاده از سيگار نمود سپاه ترك و جمعي از مسئولان دولتي در مقابل فتواي مفتي ايستادگي كردند و او را به ارتجاع و كهنه فكري متهم نمودند و در نتيجه در اثر فشار نيروهاي دولتي ، مفتي بر خلاف فتواي سابق خود ، بر حليت خريد و فروش و كشيدن سيگار فتوا داد و غرب مسيحي كار شيطاني خود را براي نسل مسلمان عملي كرد . عاقبت احمد خان در سال 1028وفات نمود.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 3080
#27
Posted: 1 Jan 2014 00:18
آجی اندیشمند تاپیکت خیلی جالبهولی من از عثمانییا و حکومتشون خوشم نمیاد چون به خاطر اینکه خودشونُ بعنوان حاکم مسلیمین معرفی کنن به ایران حمله بردن و هزاران مردم عادی وبیگناه رو کشتند ولی خوشبختانه به هدفشونم نرسیدن
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
ارسالها: 24568
#28
Posted: 1 Jan 2014 00:35
shah2000
ممنون و خوشحالم که مورد پسندتون قرار گرفته .
andishmand
سلطان محمد هم با شنيدن نام محمد(ص) قيام مي كرد ولي ظرف 24ساعت 19برادر بي گناه خود را به قتل رسانيد و هر يك از زنان اين 19نفر كه حامله بودند زنده زنده در دريا و بحر مرمره انداخت ، تا مدعي سلطنت نشوند. طبيعي است خلاف ثمره اش خلاف خواهد بود.
من خودم هم از این حکومت بیزارم . حکومت جبار و خودکامه ای که می خواست بدون توجه به مرزهای جغرافیائی و تفاوتهای مذهبی جهانگشائی کنه . در داخل خود عثمانی هم که ظلم در دستگاه حکومتی و حتی حرمسرای سلاطین بیداد می کرد . و برا ی رسیدن به مسند حکومت چه ظلمهائی رو که مرتکب نشدند .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#29
Posted: 2 Jan 2014 12:07
مصطفی یکم
مصطفی یکم سلطان و خلیفه امپراتوری عثمانی و برادر احمد اول بود که با حمایت کوسم سلطان همسر احمد اول به سلطنت رسید. مصطفی زندگیش را تحت تربیت کوسم سلطان در حرمسرا کاخ توپکاپی گذرانده بود و در کشورداری تجربه نداشت. در زمان حکومت مصطفی، وزیر اعظم خلیلپاشا در ایران با صفویان نبرد میکرد. مصطفی از سال ۱۶۱۷ تا ۱۶۱۸ میلادی به مدت یکسال حکومت کرد و پس از آن از حکومت خلع شد. در زمان حکومت عثمان دوم، مصطفی به بهانه دیوانگی در اتاقش محبوس بود.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#30
Posted: 2 Jan 2014 12:11
عثمان دوم
نام کامل : عثمان دوم یا عثمان جوان
پس از : مصطفی یکم
پیش از : مراد چهارم
مادر : فیروزه
عثمان دوم یا عثمان جوان سلطان و خلیفه امپراتوری عثمانی بود که از سال ۱۶۱۸ تا سال ۱۶۲۲ میلادی در قلمرو عثمانیان حکومت میکرد.او پسر احمد اول از مهفیروزه بود و به زبانهای لاتین، یونانی، ایتالیایی، عربی، فارسی و سانسکریت تسلط داشت. او پس از خلع عمویش مصطفی اول در سن چهاردهسالگی به حکومت رسید. عثمان به زندانی کردن مصطفی دستور داد و کوسمسلطان و همراهانش را به قصر عتیق در بایزید تبعید کرد. او خلیلپاشا وزیر مصطفی را خلع کرد و گوزلچه علیپاشا را به جای او به مقام وزارت رسانید.در زمان عثمان، عزت افندی حق انتصاب و خلع اعضای علما را از دست داد و ریاست هیأت علما به عمر افندی واگذار شد.عثمان با صفویان در ایران قرارداد صلح بست و فعالیتهای نظامی دولت عثمانی را علیه لهستان متمرکز کرد. لشکر عثمانی سلطان عثمان به فرماندهی اسکندرپاشا، نیروهای لهستان را در سکورا در کنار رود پروس شکست داد. عثمان لهستان را در هاتین شکست داد، و هاتین به قلمرو عثمانی ملحق شد.در سال ۱۶۲۲شورشیان ینیچری با تقاضای اعدام دلاورپاشا به کاخ توپکاپی ریختند و وزیران عثمان را به قتل رساندند، در همین زمان عثمان از سلطنت خلع و سپس کشته شد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand