ارسالها: 23330
#1,781
Posted: 10 Jul 2014 15:16
شاه لیر
لیرشاه و دلقک در طوفان، اثر ویلیام دایس (۱۸۰۶ - ۱۸۶۴).
لیرشاه یا شاه لیر (King Lear) نمایشنامه ای تراژیک اثر ویلیام شکسپیر است که آن را یکی از بزرگترین و ارزندهترین تراژدیهای وی میدانند. این اثر به احتمال زیاد در سال ۱۶۰۵ میلادی نوشته شدهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,782
Posted: 10 Jul 2014 15:16
شخصیتهای نمایشنامه
- لیرشاه پادشاه بریتانیا که در آخر عمر کشورش را بین دخترانش تقسیم میکند.
- گانریل دختر بزرگ لیرشاه و زن دوک آلبانی
- ریگان دختر دوم لیرشاه و زن دوک کورنوال
- کردلیا دختر کوچک لیرشاه و زن پادشاه فرانسه
- دوک آلبانی همسر گانریل
- دوک کرنوال همسر ریگان
- امیر گلاستر پدر ادگار و ادموند
- امیر کنت ندیم پادشاه
- ادموند پسر نامشروع امیر گلاستر که در نهایت به پدر خود خیانت میکند.
- ادگار پسر امیر گلاستر
- دلقک
- ازوالد خدمتکار گانریل
- پادشاه فرانسه همسر کردلیا
- دوک برگاندی از خواستگاران کردلیا
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,783
Posted: 10 Jul 2014 15:20
داستان
- تراژدی لیرشاه در پنچ پرده تقسیم شدهاست:
پرده نخست
- صحنه نخست: در این صحنه تمام شخصیتهای برجسته بازی به جز ادگار و دلقک معرفی میگردند و طرح اصلی و فرعی داستان آشکار میشود. آزمایش عشق و محبت دختران لیر، تقسیم و تفکیک مملکت، محروم شدن کردلیا از میراث پدر و تبعید امیر کنت همه به دست لیر وقایع این صحنه را تشکیل میدهد.
- صحنه دوم: ظهر ادماند بر روی صحنه و مکالمه او با خویشتن که شرارت و رذالت مخوفش را آشکار میسازد و با نامهای مجهول امیر گلاستر را مرعوب و مفتون فکر خود میسازد و ادگار را توطئهگر علیه او جلوه میدهد.
- صحنه سوم: گانریل اکنون بر نیمی از مملکت حاکم است و از رفتار و کردار و مخصوصاً از مکالمهاش با ازوالد معلوم میگردد که چه شیوهای را نسبت به پدرش تعقیب میکند. امیر کنت با لباس مبدل در زمره خدمتگزاران لیرشاه وارد میشود.
- صحنه چهارم: در این صحنه دلقک آشکار میشود. لیر که در قصر گانریل است با توجه به رفتار او از رفتار پر خطای خود با کردلیا پشیمان میشود، اما هنوز به ریگان امیدوار است و راهی قصر او میشود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,784
Posted: 10 Jul 2014 15:22
پرده دوم
- صحنه نخست: ادماند، ادگار را در نظر امیر گلاستر فرزندی ناخلف و توطئهگر نشان میدهد که این طرح داستان با آمدن ریگان و گانریل به قصر امیر گلاستر با طرح اصلی داستان متحد میشود.
- صحنه دوم: در حالی که ریگان با گلاستر مشغول مذاکرهاست و او را از جریان اوضاع آگاه مینماید و امیر کرنوال ادماند را مورد لطف قرار میدهد، ازوالد و امیر کنت با هم میجنگند و در نتیجه امیر کنت تنبیه میشود.
- صحنه سوم:ادگار درصدد است که با لباس مبدل نقش یک دیوانه را بازی کند.
- صحنه چهارم: لیر با دیدن برخورد بد ریگان با امیر کنت ناراحت میشود و از منزل ریگان بیرون میآید و در طوفان ناپدید میشود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,785
Posted: 10 Jul 2014 15:22
پرده سوم
- صحنه نخست: امیر کنت خبر میدهد که پادشاه فرانسه در صدد حمله به بریتانیا است.
- صحنه دوم: لیر و دلقک و امیر کنت در طوفان گرفتارند.
- صحنه سوم: گلاستر به ادماند میگوید که قصد دارد لیر را کمک کند و ادماند نیز درصدد است که این مسئله را به امیر کرنوال بگوید.
- صحنه چهارم: امیر کنت، دلقک و لیر در طوفان به کلبهای که ادگار در آن است پناه میبرند. امیر گلاستر برای پناهدادن به لیر اقدام میکند.
- صحنه پنجم: ادماند امیر کرنوال را از عمل امیر گلاستر با خبر میکند.
- صحنه ششم: امیر گلاستر لیرشاه و همراهانش را به منزلی روستایی در نزدیکی قصرش پناه میدهد. لیر در دادگاهی خیالی ریگان و گانریل را محاکمه میکند که ادگار و دلقک قاضیهای این محاکمه هستند.
- صحنه هفتم: امیر گلاستر را دست بسته پیش امیر کرنوال میبرند و اورا شکنجه میدهند و در نهایت چشمانش را کور میکنند. گلاستر در نهایت میفهمد که ادماند او را لو دادهاست. در این گیرودار یکی از نوکران کرنوال با شمشیر او را زخمی میکند که به مرگ او میانجامد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,786
Posted: 10 Jul 2014 15:23
پرده چهارم
- صحنه نخست: امیر گلاستر توسط ادگار از قصر خارج میشود.
- صحنه دوم: بین ادماند و گانریل عشقی به وجود میآید. امیر آلبانی از شرایط به وجود آمده (رفتار با لیرشاه و امیر گلاستر) ناراضی است.
- صحنه سوم: امیر کنت با قاصدی از کردلیا روبرو میشود و از وقایع با خبر میشود. (این صحنه در تمامی نسخهها وجود ندارد)
- صحنه چهارم: کردلیا آمادهاست تا از پدرش پذیرایی کند.
- صحنه پنجم: ریگان نیز گرفتار عشق ادماند شدهاست و سعی میکند که به ازوالد بقبولاند که او را در این را کمک کند که موفق نمیشود.
- صحنه ششم: ادگار امیر گلاستر را که قصد خودکشی داشت را متعاقد میکند که با وجود آنکه وی به قعر پرتگاه فرو افتاده اما به طرزی معجزهآسا زنده ماندهاست. در این حال لیر با امیر گلاستر دیدار میکند و فرستادهای از سوی کردلیا لیر را با خود به سمت لشکر فرانسه میبرد. پس از رفتن آنان ازوالد به امید دریافت پاداشی، آهنگ کشتن امیر گلاستر را میکند که در نهایت ادگار او را میکشد. ادگار نامه گانریل به ادماند را در جیب ازوالد پیدا میکند.
- صحنه هفتم: لیر در حال استراحت در چادری در لشکر فرانسویان است. بین کردلیا و پزشک معالج لیر گفتگویی در جریان است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,787
Posted: 10 Jul 2014 15:24
پرده پنجم
- صحنه نخست: امیر آلبانی و ادماند در حال آمادهکردن لشکریان برای مبارزه با لشکر فرانسه هستند. ادگار نامه گانریل را به امیر آلبانی میدهد.
- صحنه دوم: لشکر فرانسه شکست میخورد و لیرشاه و کردلیا دستگیر میشوند.
- صحنه سوم: ادماند کسی را مأمور میکند که لیرشاه و دخترش را در زندان بکشد.
- صحنه چهارم: امیر آلبانی ادماند را به جنگ تنبهتن دعوت میکند. ادگار وارد میدان میشود و با ادماند میجنگد و او را میکشد. ریگان در اثر سمی که گانریل به او داده میمیرد و گانریل نیز بعد از مرگ ادماند خود را با خنجر میکشد. امیر کنت وارد میشود و سراغ لیرشاه را میگیرد. در این هنگام لیرشاه با جسد کردلیا در دست وارد میشود و میگوید که جلاد کردلیا را کشتهاست. او خبر میدهد که دلقک را نیز اعدام کردهاند و بعد از شدت غصه میمیرد.
پایان شاه_لیر
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,788
Posted: 13 Jul 2014 19:26
ژولیوس سزار (نمایشنامه)
روح سزار شکست قریبالوقوع بروتوس را با طعنه به او میگوید. (چاپ هلیوگراور از ادوارد سریون از نقاشی اثر ریچارد وستال)
- تاریخ نخستین نمایش سپتامبر ۱۵۹۹
- مکان نخستین نمایش تماشاخانه گلوب، لندن
- زبان اصلی انگلیسی
- سبک تراژدی
تراژدی ژولیوس سزار که به اختصار ژولیوس سزار نیز نامیده میشود نمایشنامهای اثر ویلیام شکسپیر است که گمان میرود در سال ۱۵۹۹ میلادی نوشته شدهباشد. این نمایشنامه درباره توطئهای است که در سال ۴۴ پیش از میلاد علیه ژولیوس سزار، دیکتاتور رومی صورت گرفت که به قتل او و نیز شکست توطئهگران در نبرد فیلیپی منجر شد. شکسپیر دو نمایشنامه کوریولانوس و آنتونیوس و کلئوپاترا را نیز از وقایع تاریخی دوران امپراتوری روم اقتباس کردهاست. اگرچه عنوان نمایشنامه ژولیوس سزار است، ولی سزار شخصیت اصلی نمایشنامه نیست؛ او تنها در سه صحنه حضور دارد و در ابتدای پرده سوم کشته میشود. مارکوس بروتوس بیشتر از چهار بار و هر بار چندین خط سخن میگوید و بار روانشناسی نمایش، کشمکش او برای انتخاب بین شرافت، وطنپرستی و دوستی با سزار است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,789
Posted: 13 Jul 2014 19:28
- ژولیوس سزار
- کالپورنیا: همسر سزار
- اوکتاویوس، مارک آنتونی، لپیدوس
- سیسرو، پوبلیوس، پوپیلیوس لنا: سناتور
- مارکوس بروتوس، کاسیوس، کاسکا، تربونیوس، لیگاریوس، دکیوس بروتوس، متلیوس سیمبر، سینا: توطئه کنندگان علیه سزار
- پورتیا: همسر بروتوس
- فلاویوس و مارولوس: تریبونز
- آرتمیدوروس: یک سوفسطایی اهل کنیدوس
- یک فالگیر
- سینا: شاعری که به توطئه ربطی ندارد
- لوسیوس، تیتنیوس، مسالا، کاتوی جوان، ولومنیوس: دوستان بروتوس، کاسیوس
- وارو، کلیتوس، کلاودیوس: سربازانی از ارتش بروتوس، کاسیوس
- لاب، فلاویوس: افسرانی از ارتش بروتوس
- لوسیوس، داردانیوس: خدمتکاران بروتوس
- پینداروس: خدمتکار کاسیوس
- یک شعر (اعتقاد بر این است از مارکوس فاونیوس الهام گرفته شدهاست)
- یک پیامرسان
- یک پینهدوز
- یک نجار
- سربازان، سناتورها، توده مردم و ملازمان دیگر
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,790
Posted: 13 Jul 2014 19:29
خلاصه
مارکوس بروتوس یک پرتور رومی و از دوستان نزدیک سزار است. بروتوس به خاطر شک فزایندهای که به قصد سزار برای تبدیل جمهوری به حکومت پادشاهی دارد (این شک را گایوس کاسیوس در دل او میاندازد) به گروهی سناتور که قصد توطئه علیه سزار را دارند میگرود.
صحنههای اولیه نمایشنامه به بحث بروتوس با کاسیوس و نیز کشمکش درونی او میپردازد. افزایش حمایت عمومی باعث گرویدن بروتوس به دسیسهچینان میشود (این حمایت عمومی درواقع فریبی بیش نیست که از سوی کاسیاس با نوشتن نامههای دروغین با دستخطهای مختلف به بروتوس صورت میگیرد تا او را تشویق به پیوستن به مخالفان کند). فالگیری به سزار درباره نیمه ماه مارس هشدار میدهد، اما او اعتنایی نمیکند و در آن روز به دست دسیسهچینان در کاپیتول کشته میشود. کشته شدن سزار از مشهورترین صحنههای نمایشنامه است که در پرده سوم روی میدهد. سزار با نادیده گرفتن هشدارهای فالگیر و نیز همسرش به سنا میرود. در آنجا با انگیزه قبلی یک درخواست رایگیری از طرف متالوس سیمبر برای برادر تبعیدیاش داده میشود که سزار بلافاصله آن را رد میکند. در این هنگام، کاسکا از پشت گردن سزار را میگیرد تا دسیسهچینان او را آماج ضربات چاقو سازند. بروتوس آخرین نفر است و سزار جمله معروفش را در این لحظه به او میگوید: «تو هم، بروتوس؟» و شکسپیر این را نیز از زبان سزار اضافه کرده است که «پس بر خاک بیفت، سزار» و با این کار خواسته این نکته را برساند که سزار پس از فهمیدن این خیانت نخواسته که زنده بماند، پس قهرمان است.
آنگاه توطئهگران می گویند که این کار را برای روم کردهاند نه برای خودشان، و تلاشی برای فرار از صحنه قتل انجام نمیدهند. بروتوس نیز در سخنانی از کار خود دفاع میکند و جمعیت نیز در آن لحظه طرف او را میگیرد. اما مارک آنتونی با ایستادن بر بالای جسد سزار، با زیرکی هرچه تمامتر با خطابهای (که با این جمله شروع میشود: «دوستان، رومیان، هممیهنان، به من گوش فرادهید») که برخلاف سخنان منطقی بروتوس، احساسات مردم را هدف گرفته، مردم را علیه قاتلان میشوراند و باعث میشود که مردم توطئهگران را از رم بیرون کنند.
در ابتدای پرده چهارم بروتوس با کاسیوس برسر اینکه خون سزار را برای عدالت نریختهاند مشاجره میکند. سپس برای جنگ با مارک آنتونی و آگوستوس (فرزند سزار که شکسپیر نام او را اوکتاویوس گفتهاست) مشورت میکنند. آن شب روح سزار بر بروتوس ظاهر میشود و او را از شکست میآگاهاند.
درحین جنگ کاسیوس با شنیدن دستگیری بهترین دوستش، تیتینیوس، خود را میکشد. تیتینیوس که اسیر نشده، پس از دیدن جسد کاسیوس خود را میکشد. در آن مرحله از جنگ، بروتوس پیروز میشود اما پیروزیاش قطعی نیست. او روز بعد با قلبی سنگین به نبرد ادامه میدهد و پس از شکست خود را میکشد.
نمایش با سخنان آنتونی که با ستایش بروتوس او را نجیبترین رومیان میخواند به پایان میرسد. او میگوید او تنها خیانتکاری بود که برای روم عمل کرد. در این قسمت اشارهای بین مارک آنتونی و اوکتاویوس وجود دارد که در اثر دیگر شکسپیر با نام آنتونیوس و کلئوپاترا نوشته شدهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.