ارسالها: 23330
#1,821
Posted: 14 Jul 2014 11:09
شخصیتهای نمایش
این نمایش دارای یک پیش پرده و ۵ پرده است. شخصیتهای پیش پرده عبارت اند از:
- کریستوفر سلای: یک سرهم بند مست.
- یک لرد، یک بانو، یک امربر، بازیگران، شکارچیان و خدمت گزاران.
نمایشنامه دارای ۱۵ شخصیت است. شخصیتهای نمایشنامه عبارت اند از:
- باپتیستا مینولا: نجیب زادهای ثروتمند، اهل پادوآ.
- کاترینا: دختر بزرگ و زیبای باپتیستا، تنها عیبش ستیزه جویی و گستاخی تحمل ناپذیر است.
- بیانکا: خواهر کوچک تر و نقطه مقابل کاترینای وحشی؛ الاههای از مهربانی و ظرافت.
- پتروکیو: بی تربیتی کله پوک، ابلهی فحاش و در عین حال نجیب زادهای از ورونا که تصمیم دارد کاترینا را رام و تصاحب کند.
- وینچنتیو: نجیب زادهای سال خورده از پیزا.
- لوچنتیو: پسر وینچنتیو؛ جوانی مقبول و بامحبت، عاشق بیانکا.
- هورتنسیو و گرمیو: خواستگاران بیانکا.
- ترانیو و بیوندلو: خدمتکاران لوچنتیو.
- گرومیو و کرتیس: خدمتکاران پتروکیو.
- یک خیاط، یک بیوه زن، یک خراز.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,822
Posted: 14 Jul 2014 11:11
خلاصه نمایشنامه
کریستوفر سلای درویش آب زیرکاه شهر شبی مست و خراب در گوشه خیابان افتادهاست. لردی او را به قصر خود میبرد. این لرد برای تفریح و خنده دستور میدهد پیش از آنکه مردک از خواب مستی بیدار شود؛ او را به بهترین اتاقهای قصر ببرند و بهترین البسه فاخر را بر او بپوشانند. وقتی کریستوفر سلای از خواب مستی بیدار میشود خود را در میان خیل خدمتکاران رنگارنگ میبیند که در حال تعظیم و تکریم او هستند؛ از جمله پسری که در لباس و آرایش زنان نقش همسر او را بازی میکند. این همسر با نوازش به وی تبریک میگوید که او سرانجام از حالت غش و اغمای پانزده ساله مرض از دست دادن مشاعر بهبود یافتهاست. برای جشن و سرور و طرب، به منظور جلوگیری از بازگشت مرض براثر فکر و خیال، دستور داده میشود گروهی از بازیگران دوره گرد را به قصر آورند و نمایش رام کردن زن سرکش را در حضور عالیجناب بازی کنند.
باپتیستا مینولا بازرگانی بسیار ثروتمند اهل پادوآ دو دختر دارد. دختر بزرگ تر، کاترینا، به سبب کارها و روحیه شیطانی و تخسی که دارد در شهر و دیار خود انگشت نماست و از همین رو بی شوهر ماندهاست؛ حال آنکه خواهر کوچک ترش، بیانکا، که محجوب و سربه زیر است، خواستگاران بسیار دارد، ولی پدر از پذیرفتن و دادن پاسخ مساعد به خواستگاران خودداری میکند؛ مگر آنکه اول برای دختر بزرگ تر شوهری پیدا شود...
پایان رام_کردن_زن_سرکش
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,823
Posted: 14 Jul 2014 11:21
مجموعه غزلیات شکسپیر
صفحهٔ عنوان «غزلیات شکسپیر» (۱۶۰۹)
مجموعه غزلیات شکسپیر در برگیرندهٔ ۱۵۴ غزل ویلیام شکسپیر در مورد موضوعاتی چون زمان، عشق و زیبایی است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,824
Posted: 14 Jul 2014 11:23
ونوس و آدونیس
صفحه عنوان چاپ نخست ونوس و آدونیس، مربوط به سال ۱۵۹۳
ونوس و آدونیس، عنوان شعری از ویلیام شکسپیر است، که در فاصله شالهای ۱۵۹۲ تا ۱۵۹۳ سروده شدهاست. این شعر، که با الهام از اثر مشهور اووید، موسوم به متامورفیوس خلق گردیدهاست را میتوان حاوی مجموعهای پیچیده و متضاد از تغییر دیدگاه و نگرش آدمی نسبت به مقولهٔ عشق دانست، که به اقتضای طبیعت عشق، طور مداوم در حال تغییر و تبدیل است و به آدمی چشم انداز و نگرش متفاوت و گاه متضادی نسبت به این مقوله میدهد.
گرچه داستان ونوس و آدونیس در اساطیر یونان باستان ذکر شدهاست، اما این سرگذشت در اصل از افسانههای سوریه بوده که هزیود نیز بدان اشاره کردهاست.
ایرج میرزا شاعر بزرگ و توانای ایران در عصر قاجار، داستان زهره و منوچهر را از سرگذشت ونوس و آدونیس اقتباس کردهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,825
Posted: 14 Jul 2014 11:28
انتشار
منظومه ونوس و آدونیس در روز ۱۸ آوریل سال ۱۵۹۳ در دفتر مخصوص ثبت آثار به ثبت رسید و سپس در همان سال بخشی از آن در قطعی کوچک و به صورت نسخه چاپی منتشر شد. چاپ کننده و منتشرکننده این بخش، ریچارد فیلد بود، که یکی از ناشرین فعال در استراتفورد به شمار میآمد و از نزدیکان و معاصرین شکسپیر بود. فیلد بخش دوم این شعر را در سال ۱۵۹۴ و بازهم در همان قطع کوچک (ربع کاغذی) منتشر ساخت. وی سپس حق تکثیر (کپی رایت) خود از این اثر را به جان هریسون («سالمند»)، که یک فروشنده لوازم التحریر و کتابفروش بود و در همان سال ۱۵۹۴ اولین نسخه از اثر دیگر شکسپیر، یعنی تجاوز به لوکرسیا را منتشر ساخته بود، واگذار نمود.
نسخههای بعدی که از ونوس و آدونیس به چاپ رسید، قطع یا قالب بزرگتری داشتند و به جای ربع کاغذی، بر روی اوراق بزرگی از کاغذ هشت برگی به چاپ رسیدند. جان هریسون ویراست سوم این اثر، [که(O۱) خوانده میشد] را، احتمالا در سال ۱۵۹۵ منتشر ساخت، و چهارمین ویراست آن را [که(O۲) نامیده شد]، در ۱۵۹۶ انتشار داد. (هر دو ویراست ارائه شده بوسیله هریسون، همان ویراستهایی بودند که قبلا توسط فیلد چاپ شده بودند).
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,826
Posted: 14 Jul 2014 11:30
داستان
داستان ونوس و آدونیس، ماجرای عشق ونوس یا همان آفرودیت، الهه هوسباز عشق و زیبایی، نسبت به آدونیس، شکارچی جوان و زیبای کوههای سوریه (لبنان) است. در این داستان، برای اولین بار شکارچی زیبای عشق، خود با عشق جوانی شکارچی، شکار میشود و به عبارت دیگر، در این منظومه عشقی، ونوس یا همان آفرودیت که جذاب ترین الهه آسمان است، به جای عشق آفرینی، خود به دام عشق میافتد.
آدونیس بنا به روایت اوویدیوس شاعر بزرگ رومی، هم پسر و هم نواده کیئور پادشاه قبرس به شمار میآمد و حاصل همخوابگی کیئور با دختر زیباروی و هوسبازش، میرا بود.
کیئور، پادشاه قبرس، مردی زیبا و آراسته و بسیار موقر و شریف بود، که دختری زیبا و هوسباز و آتشین مزاج، به نام میرا داشت. میرا نسبت به پدر خویش، عشق گناهکارانهای در دل داشت و امید آن که پدرش حاضر به هم خوابگی با وی شود را نداشت و در عین حال به هیچ قیمت نمیتوانست از این خواهش دل خویش صرف نظر کند. بدین جهت میرا حیلهای اندیشید ویک نیمه شب، با استفاده از تاریکی کاخ وارد اتاق خواب پدر خویش شد و خویشتن را به جای ملکه مادر خویش جا زد و با شاه هم بستر شد! وی، در همان شب و پیش از آنکه سپیده صبح بدمد از بستر معشوق و پدر خویش بیرون آمد و به اطاق خود رفت.
با این همه بعد از مدتی راز میرا، کمابیش از پرده بیرون افتاد. زیرا وی از شب هم خوابگی با پدر خویش، باردار شده بود، در نتیجه وی برای فرار از خشم پدر و رسوائی خود به عربستان گریخت و در آنجا بود که میرا، آدونیس را بدنیا آورد.
آدونیس پسری به زیبایی آفتاب بود، و آنقدر زیبایی و برازندگی داشت، که چون پای به سن بلوغ گذاشت از دست دختران اطراف خویش و ابراز عشقهای آنان، سر به بیابان نهاد و به صورت فراری به بیبلوس که شهر معروف فینیقیه واقع در نزدیکی بیروت کنونی بود، رفت. آدونیس چون شکارچی زبردستی بود، سپس به کوههای لبنان پناه برده و هفتههای متوالی در آنجا سرگرم شکار شد.
اما روزی از روزها، آدونیس در گرماگرم شکار و شکار افکنی، ناگهان زنی جوان و نیمه برهنه را در برابر خویش یافت، که محو تماشای او شده بود. این زن زیباترین زنی بود که آدونیس به عمر خویشتن دیده بود و البته وی حق داشت، چراکه این زن، کسی به جز عشق آفرین بزرگ آسمان، ونوس نبود. ونوس، الهه عشق و زیبایی و دختر خدای خدایان محسوب می شد که جمال او خدایان دیگر را نیز به شر و شور افکنده و با زیبایی و عشق خویش در بزم آسمانی آنان آتش افروزی کرده بود.
امّا اینک و در اینجا نوبت خود ونوس شهر آشوب و عشق آفرین بود که خود نیز برای اولین بار به دام عشق گرفتار شود. علت این واقعه این بود که اروس، پسر شیطان و بازیگوش او، که همیشه به فرمان مادر خویش دلهای این و آن را آماج تیر خود میکرد و آنان را به عشق یکدیگر وا میداشت، این بار، از راه شیطنت خود، قلب مادرش را آماج تیر کرد و باعث شد عشق این جوان زیبا یعنی آدونیس، دل الهه عشق و زیبایی را گرفتار سازد.
ازاینجا ماجرای پرهیجان و شیرین عشقبازی میان ونوس، الهه عشق و زیبایی، با جوانی از خاک نشینان به نام آدونیس، آغاز شد، در حالیکه آدونیس نمیدانست که زیبایی او، کدام زن را اسیر وی کرده و کدام تن را در آغوش وی افکندهاست!. این ماجرای عشقی، چنان ونوس را در عشق و هوس غرق نمود، که برای روزهای متعدد، اصلاً پای وی به آسمان نرسید. این غیبت ممتد و بی سابقه ونوس، خدایان عاشق پیشه را که یکی از آنان شوهر وی بود و دیگران همه در نهان دل بدام عشقش داشتند، نگران او ساخت و به کنجکاویشان برانگیخت. در نتیجه مارس، خدای جنگ که فاسق رسمی ونوس محسوب می شد و عربده جوئی و چاقوکشی او دیگران را از نزدیکی علنی با الهه هوسباز آسمان باز میداشت، به جریان ونوس با آدونیس پی برد و تصمیم گرفت هرطور که هست، داغ این پسرک زمینی را به دل ونوس بگذارد.
روزی از روزها که آدونیس، برای ساعتی از ونوس دور شده بود تا به شکار بپردازد، ناگهان گراز زیبا و چالاکی را در برابر خویش یافت، وچهارنعل دنبال او به تاخت در آمد. گراز و آدونیس که سوار بر اسب بود، مسافتی دراز را در دل کوه و جنگل پیمودند تا به کنار رودخانهای رسیدند و ایستادند. در آنجا بود که ناگهان گراز به صورت مارس (مریخ) در آمد و با نیروی خدائی خود آدونیس را بر زمین کوفت و سینه اش را از هم درید.
ونوس که در پی معشوق خویش می گشت، در دنبال جای پای اسب آدونیس، خود را به آنجا رسانید و محبوبش را مرده یافت. در حالیکه در کنار جسدش دستهای از گلهای وحشی زیبا دیده می شد که از جای قطرههای خون آدونیس سر برآورده بودند. از آن پس، آن گل را که در کنار پیکر آدونیس روئیده بود، گل فراموشم مکن، نامیده شد. این گل، همان گل کوچک آبی رنگ زیبائی است که در اواسط بهار در کوهستانهای ایران نیز میروید.
پس از آن، ونوس تن آدونیس را به صورت گل شقایق در آورد و خودش به آسمان رفت تا از پدر خویش تقاضا کند که دوباره آدونیس را زنده کند. ونوس همچنین از همان وقت نیز درب خوابگاه خود را به روی مارس(مریخ) بست و با وجود فریادها و عربده جوئیهای این خدای پر شر و شور، این در را به روی او نگشود.
اما ونوس پس از مرگ آدونیس، با یک رقیب عشقی سرسخت مواجه شد. بدین ترتیب که آدونیس مثل همۀ دیگر مردگان، بعد از مرگ به دیار تاریک زیر زمین رفت که در آن دیار، پرسفونه ملکه زیبای دیار خاموشان به همراه شوهر خویش هادس، خدای دوزخ، فرمانروایان آن بودند. پرسفونه خواهر زاده خدای خدایان و زنی بسیار زیبا بود، و ماجرای عشق هادس به او و دزدیدن وی از یک چمنزار و بردنش به زیر زمین خود از داستانهای شیرین افسانه خدایان یونان است.
این ملکه دیار خاموشان به شوهرش وفادار بود ولی دیدار آدونیس تاب از کف او برد و وی را بی اختیار به آغوش این جوان ماهرو افکند، به طوری که چون خدای خدایان بر اثر بی تابیهای و تقاضاهای ونوس بالاخره رضا داد که آدونیس دوباره زنده شود، پرسفونه هر دو پا را دریک کفش کرد و گفت هرکس دیگری را بخواهید پس میدهم ولی این پسرک زیبا را پس نمیدهم. بالاخره خدای خدایان دور از چشم شوهران ونوس و پرسفونه، با این دو الهه عاشق پیشه مجلسی آراست و طرفین موافقت کردند که نیمی از سال را آدونیس در روی زمین مال ونوس و نیمی دیگرش را در زیر زمین مال پرسفونه باشد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,827
Posted: 14 Jul 2014 11:31
آداب و رسوم مربوطه
معروف است که پس از وقایع پیش گفته، رودی را که آدونیس بنا به افسانههای یونانی در کنار آن کشته شده بود، رود آدونیس نام نهادند. پس از این وقایع، هرسال یک بار دختران و پسران بیشمار به کنار این رود میرفتند و تا صبح در نور مشعلها پایکوبی میکردند و سرود میخواندند و روز بعد را تا غروب مستانه و عاشقانه در کنار هم میخفتند و عقیده آنان بر این بود که در این روز، امواج رودخانه به رنگ خون آدونیس در میآیند و قرمز میشوند.
همچنین دختران تازه عاشق یونانی و رومی برای اینکه دل ونوس را به خود نرم کنند و از عشق نصیبی ببرند، در معبد ونوس، وی را به آدونیس قسم میدادند و برای این جوان زیبا ارمغان میآوردند وقربانی میکردند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,828
Posted: 14 Jul 2014 11:31
پیشینه تاریخی خلق اثر
در سال ۱۵۹۳ میلادی، شیوع بیماری طاعون در سرتاسر شهر لندن باعث شد که مقامات این شهر اقدام به بستن تمامی تماشاخانههای عمومی بنمایند. در طی این مدت شکسپیر احتمالا در حال نوشتن ۵ یا ۶ نمایشنامه از نخستین نمایشنامههای خود بود، و در واقع همین نمایشنامهها بودند که شهرت را برای وی به ارمغان آوردند. خود او از مجموعه آثاری که در این دوران خلق کرده، به عنوان انتشار نمونهای از نخستین خلاقیتهای خویش یاد کردهاست و آنها را اولین فرزندان مشروع خویش از الهه شعر و موسیقی و هنر، قلمداد نمودهاست. او این دسته از کارهای هنری خویش را به ارل وریوتسلی در اختصاص داد.
در ۱۵۹۴ میلادی، شکسپیر اثر خود موسوم به لوکرسیا را به ساوت همپتون اختصاص داد و به عنوان قلمزن موظف متعهد شد که اثر دیگر خود، یعنی ونوس و آدونیس را نیز به همان جا واگذار نماید. گرچه ساوت همپتون در این زمان دچار مشکلات مالی شده بود، اما هنوز هم این امکان را داشت که این حامی بود عجیب به اندازه کافی به این پاداش پیشنهادهای غیر قابل مقاومت با مقدار قابل توجهی از پول است.
شکسپیر از سرمایهای که در این جا به دست آورد به اندازه کافی برای تبدیل شدن به یک شریک دوازدهم در سود شرکت خود را به تئاتر از عملکرد. این بود پس از آن ظاهرا سود آور تری برای او به نوشتن نمایشنامه از اشعار طولانی است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,829
Posted: 14 Jul 2014 11:33
پس زمینه ادبی خلق اثر
اصل داستان ونوس و آدونیس از ترجمهای گرفته شدهاست که در سال ۱۵۶۷ میلادی توسط آرتور گلدینگ از کتاب دهم متامورفیوس، اثر اووید صورت گرفته بود. اووید در این کتاب بیان میکند که چگونه ونوس، آدونیس زیبا را بعنوان اولین عشق فانی خویش برگزسدهاست. آنها مدت زمان زیادی را در کنار هم سپری میکنند و وی با الهه شکار سعی میکند به معشوق خویش هشدار بدهد و ضمن بازگو کردن داستان آتالانته و هیپومنس وی را از شکار حیوانات خطرناک منصرف نماید...
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,830
Posted: 14 Jul 2014 11:34
تأثیر در هنر باستان
آثار باستانی از یونان و روم کهن پراز حجاریها و مجسمهها و تابلوها و موزائیکهایی است که ماجرای عشق ونوس و آدونیس و نیز رقابت پرسفونه و ونوس بر سر او را روایت می کنند. در حمامهای معروف تیتوس در روم، و در خانههای متعدد پمپئی، هنوز هم نقاشیهای مختلفی از ونوس و آدونیس میتوان دید.
در عالم هنر رنسانس به بعد نیز، به خصوص می توان از تابلوهای هنرمندانی چون: تیسین، روبنس، پرودون، و البان نام برد که در این زمینه آثاری خلق کرده اند. همچنین، مجسمه معروفی اثر میکل آنژ، تابلویی مشهور از پوسن، و سری مجسمههای شاخص کار کانووا، که در آنها تمام داستان ونوس و آدونیس حجاری شدهاست، نمونه هایی دیگر از شاخصترین آثار هنری دنیا هستند که به این داستان پرداخته اند
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.