ارسالها: 23330
#1,841
Posted: 15 Jul 2014 15:59
ماخذ نمایشنامه
ماخذ اصلی مواد تاریخی کتاب «سیر تاریخ انگلستان، اسکاتلند و ایرلند» اثر رافائل هالینشد (۱۵۸۶-۱۵۸۷)؛ و همچنین «اتحاد دو خانواده مشهور و درخشان لنکستر و یورک» اثر ادوارد هال (۱۵۴۷) است. همچنین دو نمایشنامه دیگر که در برگیرنده مطالب سه قسمت هنری ششم شکسپیر هستند با عنوانهای: «اولین بخش مجادله بین دو خانواده معروف یورک و لنکستر» و «تراژدی حقیقی ریچارد دوک اهل یورک» نیز وجود دارند که نوشته شدن این دو نمایشنامه را عدهای به شکسپیر نسبت میدهند. منتقدان درباره این دو نمایشنامه و ارتباطشان با نمایشنامه هنری ششم دو عقیده مختلف دارند:
- اول: «مجادله» و «تراژدی حقیقی» دستنویسهای خام و بازبینی نشده هنری ششم: قسمتهای دوم و سوم است.
- دوم: «مجادله» و «تراژدی حقیقی» توسط شکسپیر نوشته نشدهاند و نسخههای تقلبی هستند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,842
Posted: 15 Jul 2014 16:00
تاریخ وقوع حوادث نمایشنامه
نمایشنامه هنری ششم در قسمت دوم در بر گیرنده وقایع سالهای ۱۴۵۵-۱۴۴۵ است. از جمله وقایع تاریخی که در نمایشنامه شکسپیر به آنها اشاره شدهاست و از جمله رویدادهای تایید شده عصر هنری ششم (تاریخ سلطنت ۱۴۷۱-۱۴۲۲) شناخته میشوند میتوان به این موارد اشاره کرد:
- جنگهای گل رز
- قتل همپفری دوک لنکستر (۱۴۴۷)
- شورش جک کید (۱۴۵۰)
- پیروزی یورکها در سنت آلبنز (۱۴۵۵)
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,843
Posted: 15 Jul 2014 16:02
شخصیتهای نمایش
این نمایش در ۵ پرده تدوین شدهاست و دارای ۴۷ شخصیت و تعدادی سیاهی لشکر است. شخصیتهای اصلی نمایش عبارتند از:
- هنری ششم: پادشاه انگلستان؛ اکنون به سنی که خود قادر به حکومت باشد رسیدهاست، ولی شاهی رقت انگیز، ضعیف و کاملاً منفی است. ترحم احمقانه او بیش از آنست که بتواند شاهی خوب باشد، اما در باطن مردی پاک و مقدس است، که این روحیات کلیسایی نیز مناسب تاج شاهی نیست.
- همفری: دوک گلاستر، عموی شاه و «قیم عالی»، رئیس مملکت.
- کاردینال بوفورت: اسقف وینچستر، روحانی متکبر، برادر پدربزرگ شاه و رهبر خائن و مغرور مخالفان گلاستر؛ مردی که چشمان سرخ و درخشانش از کینههای او حکایت دارند.
- دوک سافوک: سوگلی شاه؛ او کسی است که خیانت و ناپاکی اش چشمه سیمگون آب انگلستان را آلوده کردهاست.
- دوک سامرست: برادر خوب شاه و عضو جناح لنکستر (رز قرمز).
- دوک باکینگهام: برادر خوب شاه و عضو جناح لنکستر (رز قرمز).
- لرد کلیفورد: برادر خوب شاه و عضو جناح لنکستر (رز قرمز).
- پسر لرد کلیفورد: عضو جناح لنکستر (رز قرمز).
- لرد سی: برادر خوب شاه و عضو جناح لنکستر (رز قرمز).
- ریچارد پلانتاجنت: یورک کوتوله کله شق که دستش را برای چنگ زدن به ماه دراز کرده؛ رهبر جناح یورک (رز سفید).
- ادوارد: تلی از خشم، قلنبهای گندیده و هضم نشده که رفتارش مانند هیکلش کج است.
- ریچارد: پسر ادوارد.
- ارل سالزبری: از جناح یورک (رز سفید).
- ارل واریک: از اعضای جناح یورک (رز سفید).
- جک کید: ملقب به لرد مورتیمر؛ فردی هوچی و عوامفریب.
- متیو گاف: از اوباش زیر دست جک کید.
- جورج بویس: از اوباش زیر دست جک کید.
- جان هانلند: از اوباش زیر دست جک کید.
- دیک قصاب: از اوباش زیر دست جک کید.
- اسمیت بافنده: از اوباش زیر دست جک کید.
- مایکل: از اوباش زیر دست جک کید.
- سر همفری ستافورد و ویلیام ستافورد: دو برادر که با کید پیکار میکنند.
- الکساندر ایدن: نجیبزادهای اهل کنت که در نهایت جک کید را میکشد.
- مارگارت دانژو: ملکه هنری ششم، شهبانویی زیبا ولی سرسخت، سنگدل و آمر با ارادهای پولادین.
- الینور کابهم: دوشس گلاستر، زنی با روحیهای تسخیر ناپذیر؛ بانویی که از ایفای نقش در نمایش پر خطر سرنوشت ابایی ندارد.
- هیوم
- ساوث ول: کشیشان نابکار.
- مارجری جردن: جادوگر.
- راجر بالینگ بروک: شعبده باز.
- آسمات: شبح
- سر جان استنلی: محافظ دوشس گلاستر در تبعید.
- لرد اسکیلز: فرمانده برج لندن.
- ووکس: نامه رسان.
- کاپیتان کشتی
- ناخدا
- دستیار ناخدا
- والتر ویتمور: قاتل دوک سافوک.
- تامس هورنر، زراد و پیتر دستیارش.
- شهردار سنت آلبنز.
- کشیش شهر چاتام.
- سیمپکاکس، شیاد و همسرش
- نجیبزادگان، ملازمان، دادخواهان، گزمهها، سربازان، نگهبانان، پیکها، جارچیان، شهروندان و اراذل و اوباش.
پایان هنری_ششم:_قسمت_دوم
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,844
Posted: 15 Jul 2014 16:04
هنری_ششم:_قسمت_سوم
قتل هنری ششم؛ اثر نیکولاس رو (۱۷۰۹)
هنری ششم: قسمت سوم نمایشنامهای تاریخی اثر ویلیام شکسپیر است که در حدود سالهای ۱۵۹۰-۱۵۹۲ نوشته شدهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,845
Posted: 15 Jul 2014 16:11
هر طور شما دوست دارید(نمایشنامه)
صحنهای از نمایش هر طور شما دوست دارید؛ اثر فرانسیس هیمن (۱۷۵۰)
هرطور شما دوست دارید نمایشنامهای کمدی اثر ویلیام شکسپیر است که در حدود سال های ۱۶۰۰-۱۵۹۹ نوشته شدهاست.
ماخذ نمایشنامه
ماخذ این نمایشنامه اثر عاشقانه روستایی رزالیند: میراث طلایی یوفوئز نوشته توماس لاج (۱۵۹۰) است؛ با نگاهی متفاوت و اضافات قابل توجه.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,846
Posted: 15 Jul 2014 16:12
شخصیتهای نمایش
این نمایش در ۵ پرده تدوین شده و دارای ۲۱ شخصیت و تعدادی سیاهی لشکر است. شخصیتهای اصلی نمایشنامه عبارت اند از:
- دوک سینیور: دوک فرانسوی که در تبعید در کلبهای در بیشههای آردن انگلستان زندگی میکند.
- فردریک: برادر جوان تر و غاصب املاک و دارایی دوک سینیور، با طبعی خشن و پرحسادت.
- اورلندو: جوان ترین پسر سر رولاند دوبوی (هرگز به مدرسه نرفته بود، ولی سرشار از مایه نجیب زادگی و شرافت بود).
- اولیور: برادر شرور اورلندو.
- روزالیند: دختر زیبا و لطیفه گوی دوک تبعیدشده (سرخی کوچک و زیبایی بر لبانش و سرخی رسیده تر و شهوت انگیزتری بر گونهها دارد).
- سلیا: دختر فردریک و دوست وفادار روزالیند.
- آدری: باکرهای بدبخت، چیزی ناخواسته؛ دختر بزغاله صفتی بی احساس و اندک هرزه. ملعبه دست تاچسون و نقطه مقابل فی بی.
- فی بی: دختر چوپان؛ زیبا و دلدار سیلویوس.
- تاچسون: بذله گوی دربار.
- ژاک
- امینز
- لویر
- چالز
- آدام
- دنیس
- کورین
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#1,847
Posted: 15 Jul 2014 16:14
خلاصهای از نمایشنامه
سینیور، دوک فرانسوی که قصر و منطقه حکومتیاش را برادر جوان ترش فردریک غصب و خودش را نیز تبعید کردهاست، اکنون در بیشه زارهای آردن در انگلستان پنهان گشتهاست و در معیت گروهی از اطرافیان وفادار خود زندگی پرماجرا و رابین هودواری را میگذراند. در موقعیتی دیگر دو برادر دیگر، اولیور و اورلندو، پسران عالیجناب رولاند دوبوی از بزرگان مرحوم این دوک نشین فرانسه نیز این روزها با هم درافتادهاند و به دنبال سلسله وقایعی اورلندو و سینیور به هم میپیوندند و اورلندو برای اولین بار روزالیند را میبیند و عاشق او میشود. به دنبال سلسله وقایع کمیک درنهایت اورلندو به روزالیند میرسد و از فرانسه هم خبر میرسد که فردریک خیانتکار درحین لشکرکشی به آردن به دست یاران خود دستگیر و در معبدی برای یک عمر توبه و عبادت زندانی شده و تمام سرزمین دوک نیز به وی اعاده گشتهاست.
پایان هر طور شما دوست دارید(نمایشنامه)
پایان رنسانس
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,848
Posted: 15 Jul 2014 16:20
اصلاحات پروتستانی
اصلاحات پروتستانی اصلاحات مذهبی که در قرن ۱۶ میلادی در کلیسای غربی و به رهبری مارتین لوتر و ژان کالون اتفاق افتاد. اصلاحات نامی است که به دوره ی پاره پاره شدن جامعه ی مسیحیت اطلاق میشود. اگر چه پس از این دوره کلیسای کاتولیک به حضور خود تا به امروز هم ادامه داد، اما افرادی به نام پروتستان (به انگلیسی: Protestant) یا شورشیان که خواهان اصلاح کلیسای کاتولیک بودند راهای جداگانهای را پیش گرفتند. این جنبش مذهبی تأثیرات دوررس سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بسزائی داشته و به شالوده پروتستانیسم (به انگلیسی: Protestantism)، یکی از شعب اصلی مسیحیت مبدل گشت.
دلایل کلی
- - سفرهای اکتشافی از پنجاه سال پیش از این دوره به سرزمینهای آفریقا، خاور دور و آمریکا درهای زیادی را به روی اروپائیان گشوده بود. آشنایی با فرهنگهای پیشرفته، دستیابی به معادن دست نخورده، گسترش تجارت و...
- -اختراع ماشین چاپ و در نتیجه متداول شدن کتاب که در آگاهی مردم تاثیر به سزایی داشت.
- -شروع جنبشهای انسان گرایانه در اروپا
- -باطل شدن برخی مضامین مسحیت با پیشرفت علم از جمله گرد بودن زمین، کشف مناطق جدید و...
- -شکافهای پیشین در جامعه ی مسیحیت کاتولیک که منجر به ایجاد دو مرکز مذهبی و حضور دو پاپ شده بود (اواخر قرن چهارده و اوایل قرن پانزده میلادی)
- -فساد در دستگاه کلیسا و انجام رفتارهای زد دینی از قبیل: فروش عفو برای گناه کاران، تجمل گرایی و...
- -انزجار مردم از دخالت همه جانبه ی کلیسا در تمام جوانب زندگی مردم
لوتر
از موضوعاتی که مارتین لوتر پیش کشید، تقدم و برتری مرجعیت کتاب مقدس به فرمانها و سنتهای کلیسایی بود که رکن اصلی جنبش اصلاح دینی آلمان را تشکیل میداد. شالودهٔ اصلاح دینی از اختلاف عقیده بر سر مسئله نسبتاً ناچیز خرید و فروش آمرزشنامه، به اختلاف نظر دربارهٔ مرجعیت پاپ گسترش یافت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,849
Posted: 15 Jul 2014 16:24
تاریخ استعمار
گرچه استعمار پیشینهٔ کهن دارد، اما تاریخ مفهوم جدید آن از قرنهای شانزدهم و هفدهم آغاز میشود. تاریخ استعمار را از دورهٔ باستان تاکنون میتوان به چهار دوره بخش کرد. سه دوره اول، مجموعاً تحت عنوان استعمار کهن قرار میگیرند:
استعمار دورهٔ باستان اولین دوره از استعمار در سطح جهان است. تاریخ استعمارگری با دستاندازی فنیقیها بر کرانههای دریای مدیترانه آغاز میشود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,850
Posted: 15 Jul 2014 16:28
استعمار دوره دوم
دومین دوره از روند استعمارگری در سطح جهان در قرون ۱۵ و ۱۶ اتفاق افتاد. مستعمرههای ایتالیایی به دورهای از تاریخ استعمار که مرکز آن مدیترانه بود پایان داد، و از آن پس تاریخ استعمار بر محور اقیانوسهای اطلس-هند، و سپس اقیانوس آرام گشتهاست. از این دورهاست که نفوذ اروپا در دنیای غیر اروپایی گسترش مییابد. کشف قارهٔ امریکا دولتهای بزرگ اروپایی (اسپانیا، پرتغال، فرانسه، انگلستان، هلند) را برانگیخت که به تصرف سرزمینهای تازه یافتهٔ آن قاره بپردازند و این سرآغاز استعمار جدید و تشکیل امپراتوری نو است.
امپراتوری اسپانیا در امریکای مرکزی و جنوبی در اوایل سده شانزدهم وسعت گرفت و دولت پرتغال که برزیل را تصرف کرده بود، به کرانهٔ غربی چشم داشت.از این زمان فرانسه، انگلستان و هلند هم به پیروی از اسپانیا و پرتغال وارد میدان شدند، و در امریکای شمالی، جزایر هند غربی، کرانههای افریقا و آسیا چندین مستعمره و ماندگان تجارتی برای خود فراهم کردند. اگرچه به دنبال آنان دانمارکیها و سوئدیها هم در این موج گسترشگری و استعمارگری شرکت جستند، اما در سدههای هفدهم و هجدهم دولتهای اروپای غربی پیشگام استعمار بودند. در این دوره، انگیزههای استعمار بیشتر همان انگیزههای دورههای پیشین بود یعنی دست یافتن به منابع تازه یا گسترش داد و ستد بازرگانی، ولی حادثهجویی و فشار مذهبی و سیاسی هم در مهاجرت اروپاییان و تشکیل مستعمرهها بیاثر نبود.
پس از آن دورهٔ جنگهای استعماری آغاز شد و چند جنگ بین دولتهای اروپایی سبب دست به دست گشتن مستعمرهها شد. هلند بر سر جزایر سپیک بر پرتغال چیره شد، انگلستان برای چنگ انداختن بر بازرگانی کرانههای افریقا و هند با فرانسه از در جنگ در آمد، و سرانجام، مستعمرههای فرانسه در کاندان و برخی جزایر هند غربی زیر نظارت انگلستان قرار گرفت. قرن هفدهم دورهٔ رشد شتابان سیاست استعماری بود و دو عامل در پیروزیهای دولتهای استعمارگر نقش عمده و سرنوشتساز یافت، یکی قدرت نیروی دریایی برای از بین بردن رقیبان، و دیگری، تولید یا فرام کردن کالاهای صنععتی برای حمل به مستعمرهها با کشتی. اسپانیای قرن هفدهم این هر دو را نداشت و هلند یایاری رقابت با فراسنه و انگلستان را نداشت، و درنتیجه این دو دولت سرآمد دولتهای استعمارگر شدند. این دوره از تاریخ استعمار در اواخر قرن هجدهم به پایان رسید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7