ارسالها: 23330
#1,921
Posted: 18 Jul 2014 18:35
انقلاب فرانسه
۱۴ ژوئیه ۱۷۸۹ (میلادی)؛ یورش به زندان باستیل، نخستین جرقه انقلاب
انقلاب فرانسه (۱۷۹۹-۱۷۸۹) دورهای از دگرگونیهای اجتماعی سیاسی در تاریخ سیاسی فرانسه و اروپا بود. این انقلاب، یکی از چند انقلاب مادر در طول تاریخ جهان است که پس از فراز و نشیبهای بسیار، منجر به تغییر نظام سلطنتی به جمهوری لائیک در فرانسه و ایجاد پیامدهای عمیقی در کل اروپا شد.
پس از انقلاب در ساختار حکومتی فرانسه، که پیش از آن سلطنتی با امتیازات فئودالی برای طبقه اشراف و روحانیون کاتولیک بود، تغییرات بنیادی در شکلهای مبتنی بر اصول جدایی دین از سیاست، روشنگری، ملیگرایی، دموکراسی و حقوق شهروندی پدید آمد.
با این حال این تغییرات با آشفتگیهای خشونتآمیزی شامل اعدامها و سرکوبیها در طی دوران حکمرانی وحشت و جنگهای انقلابی فرانسه همراه بود. وقایع بعدی که میشود آنها را به انقلاب فرانسه ربط داد شامل: جنگهای ناپلئونی و بازگرداندن رژیم سلطنتی و دو انقلاب دیگر که فرانسه امروزی را شکل داد است.
برخی معتقدند که اولین جرقه انقلاب، یورش به باستیل بود و در آن زمان نیز مردم هنوز به براندازی سلطنت فکر نمیکردند و برخی آغاز آن را ماه مه ۱۷۸۹ (میلادی) میدانند. پایان آن را ۱۷۹۵ یا ۱۷۹۹ میدانند و برخی سال ۱۸۰۴ که ناپلئون اعلام امپراطوری نمودو گاهی تمام دوره ناپلئون را تا ۱۸۱۵ نیز در جزء انقلاب فرانسه میآورند ولی اغلب آغاز عصر ناپلئون را پایان دوره انقلاب میشمارند.
توکویل، از اندیشمندان همعصر انقلاب، معتقد است که با وجود آن همه تلاش برای وقوع انقلاب، نتیجه کار دموکراسی نبود. شاید به همین دلیل است که وی برخلاف بسیاری، سال ۱۷۸۹ (شروع انقلاب) را سال پایان انقلاب میداند. با این حال به نظر بسیاری، انقلاب با سقوط زندان باستیل در سال ۱۷۸۹ آغاز شد. شاه، لویی شانزدهم، در سال ۱۷۹۳ اعدام شد و سرانجام، در سال ۱۷۹۹ هنگامی که ناپلئون بناپارت به قدرت رسید، انقلاب پایان پذیرفت.
پس از ناپلئون سلطنت مشروطه به فرانسه بازگشت. سپس دوباره نظام جمهوری جایگزین شد تا این که ناپلئون سوم (برادرزاده ناپلئون)، کودتا نمود و امپراتوری دیگری به راه انداخت. پس از آن جمهوریهای متعدد شکل گرفت. بدین ترتیب در کمتر از یک قرن، بر فرانسه به شکلهای گوناگونی مانند جمهوری، دیکتاتوری، سلطنت مشروطه و دو امپراتوری متفاوت حکمفرمایی شد. تا به امروز که جمهوری پنجم بر فرانسه حکمفرماست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,922
Posted: 18 Jul 2014 18:39
زمینههای انقلاب
مورخین دربارهٔ طبیعت سیاسی و اقتصادی اجتماعی انقلاب فرانسه اختلاف نظر دارند. تفسیرهای متداول مارکسیستی مانند تفسیر ژرژ لوفور این انقلاب را نتیجه برخورد بین طبقه اشرافی فئودالی و اعضای سرمایهگرای طبقهٔ متوسط جامعه دانستهاند. بعضی از تاریخدانان استدلال میکنند که طبقهٔ اشرافی قدیمی یه حکومت پیشین در برابر اتحادی از اعضای طبقهٔ متوسط جامعه و روستاییان آزرده و حقوقگیران شهری تسلیم شدند.
با این حال تفسیری دیگر ادعا میکند که انقلاب نتیجه از کنترل خارج شدن حرکتهای اصلاحی گوناگون اشرافی و مربوط به قشر متوسط جامعه بودهاست. مطابق این نظریه این حرکتها همزمان با حرکتهای مردمی حقوقگیران شهری جدید و روستاییان ایالتنشین بودند. اما هرگونه اتحاد در بین قشرها تصادفی و اتفاقی بودهاست. اما بسیاری از تاریخدانان بسیاری از خصوصیات حکومت پیشین را از دلایل انقلاب دانستهاند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,923
Posted: 18 Jul 2014 18:40
دلایل اقتصادی:
- لویی پانزدهم جنگهای بسیاری کرده بود که فرانسه را به نزدیکی ورشکستگی رسانده بود و لویی شانزدهم در زمان انقلاب آمریکایی از مستعمرهنشینها حمایت کرده بود که وضع بد مالی حکومت را بدتر کرده بود و بدهی ملی را بالا برده بود. صدمههای اجتماعی حاصل از جنگ شامل بدهی سنگین جنگ با شکستهای نظامی سلطنت و کمبود خدمات برای سربازان از جنگ برگشته بدتر شد.
- داشتن سیستم اقتصادی بیکفایت و منسوخ که قدرت ادارهٔ بدهی ملی فرانسه را نداشت که هم نتیجه و عامل تشدید کنندهٔ آن سیستم مالیاتی ناتوان فرانسه بود.
- کلیسای کاتولیک ٫بزرگترین ملکدار کشور، بر محصولات مالیاتی به نام دیمه وضع کرده بود. دیمه در حالی که شدت افزایش مالیات دولت را کمتر کرده بود، گرفتاری فقیرترین مردم را که روزانه با سوءتغذیه دست به گریبان بودند بیشتر کرده بود.
- خرجهای اشرافی و اشکار دربار لویی شانزدهم و ماری آنتوانت در ورسای با وجود فشار مالی بر مردم.
- آمار بی کاری زیاد و قیمت بالای نان که باعث میشد مقداری بیشتری پول برای غذا خرج شود و به دیگر زمینههای اقتصادی نرسد.
- قحطی و سوتغذیه گسترده که احتمال مرگ و مریضی را بیشتر میکرد.
- نبود بازرگانی داخلی و موانع زیاد گمرکی.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,924
Posted: 18 Jul 2014 18:42
دلایل اجتماعی و سیاسی:
- خشم بر حکومت استبدادی سلطنتی .
- خشم طبقهٔ حرفهای و بازرگان بر امتیازات و تسلط اشرافان در و بر زندگی روزمره ٫ در حالی که با زندگی هم طبقههای خود در بریتینیای بزرگ و هلند آشنا بودند.
- خشم کشاورزان ٫ حقوق گیران و طبقهٔ متوسط بر امتیازات ارباب وار و سنتی اشرافان .
- خشم بر امتیازات روحانیون (ضد روحانیت) و آرزوی ازادی اییادین.
- آرزوی آزادی و جمهوریت[.
- خشم مردم بر شاه به دلیل اخراج جاکس نکلر و ترگت ٫ مشاوران اقتصادی ٫ عموماً به عنوان نمایندگان مردم دیده میشدند.
پیش از انقلاب
پیش از انقلاب، حکومت لویی شانزدهم حکومت ستمکاری بود. درآن دور با اینکه کشاورزان زحمات زیادی می کشیدند اما بیشتر زحمات آنها را شاه و اشراف به تاراج می بردند که سبب انقلاب شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,925
Posted: 18 Jul 2014 18:43
نشست ملی سال ۱۷۸۹
جرقه ابتدایی انقلاب تلاشهای ناموفق لویی شانزدهم برای حل مشکلات اقتصادی رو به بدتر شدن فرانسه بود.در فوریه ۱۷۸۷ وزیر اقتصادی وی لومنی دو بریین (Loménie de Brienne) مجمع برجستگان را تشکیل داد.این مجمع متشکل از گروهی از شریف زادگان ٫ روحانیون ٫ تعدادی از طبقه متوسط و ماموران دولتی بود.هدف از تشکیل این مجمع کنار گذاشتن پارلمان که قدرت کنترل کردن فرمانهای سلطنتی را داشتند بود.اعضای پارلمان خود را مجریان نظارتهای مشروطه سنتی بر سلطنت میدانستند.کنترل کننده عموم اقتصاد چارلز الکساندر د کالونه از مجمع برجستگان خواست تا مالیات زمین جدیدی را تصویب کنند که در آن برای اولین بار بر اموال روحانیون و اشراف مالیات بسته میشد.مجمع این قانون را تصویب نکرد و به جای آن از لویی شانزدهم خواست تا نشست ملی نمایندگانی از رسته اجتماعی را فرا بخواند.آخرین بار نشست ملی در ۱۶۱۴ فراخوانده شده بود.در ۸ اگوست ۱۷۸۸ شاه به تشکیل نشست ملی تن داد.این در حالی بود که جکس نکلر در دومین دوره خود به عنوان وزیر اقتصاد بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,926
Posted: 18 Jul 2014 18:45
مجمع ملی
در ابتدا مجمع از روشنفکران تشکیل شده بود ولی به تدریج تندروها به آن راه یافتند و این زمینه ساز آغاز عصر ترور شد.
سقوط باستیل
باستیل نام زندان بزرگی بود در پاریس که بسیاری از مخالفان دولت و سلطنت در آن زندانی بودند. این زندان با یورش مردم در ۱۴ ژوییه ۱۷۸۹ سقوط کرد. کمی پس از ظهر، جمعیت پل متحرک اول را ویران ساخت. افراد گارد ملی هم کمک کرده و پل متحرک دوم را ویران ساختند. مدافعان باستیل به جمعیت تیراندازی کردند اما بی فایده بود و نیروهای مهاجم به داخل دژ سرازیر شده و فرماندهٔ باستیل، لونا، را اعدام کردند و باستیل را به آتش کشیدند و برای همیشه آن را از بین بردند. آنچنان که امروزه از آن، تنها میدان بزرگی به نشانه آن باقی است. بسیاری، سقوط زندان باستیل را اولین جرقه انقلاب میدانند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,927
Posted: 18 Jul 2014 18:49
لغو نظام فئودالی و پیشنویس قانون اساسی
۲۰ روز پس از سقوط باستیل، مجلس اصناف فرانسه، به منظور آرامسازی جنگ و آشوب داخلی، در شب چهارم اوت، نظام نظام فئودالی را برای همیشه لغو کرد. مجلس اصناف، بیگاری کشیدن از رعیت را از نشانهای فئودالیته دانست و عشریه کلیسا را نیز برداشت. بدین ترتیب امتیازات صدها ساله اشراف و کلیسا از میان برداشته شد. در روز چهارم اوت اعلامیه حقوق بشر و شهروندی فرانسه نوشته شد و بنا شد تا در مقدمه قانون اساسی بعدی گنجانده شود تا حقوق شاه و ملت را تعیین نماید.
راه پیمایی زنان در ورسای
در پنجم اکتبر، حدود ساعت نه، انبوه زنان کارگر و خشمگین پاریسی از بخشهای فقیرنشین جلوی شهرداری گرد آمده و تقاضای نان کردند. آنها به داخل ساختمان هجوم آورده و نگهبانان را خلع سلاح کردند و به جمع آوری اسلحه پرداختند. وقتی به آنها گفته شد کمون نمی تواند به آنها کمک کند، عازم ورسای شدند، در حالی که تعدادی از مردان به نشانه همدردی با آنان همراه شده بودند.جمعیت در حدود ساعت 5:30 به ورسای و تالار مجلس رسیدند. آنان شاه و اعضای خانواده سلطنتی را مجبور کردند، به پاریس بیاید. شاه با پشتیبانی گارد ملی، به کاخ تویلری در مرکز پاریس آمد. جایی که یک قرن کسی در آن ساکن نبود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,928
Posted: 18 Jul 2014 21:17
دوران حکمرانی وحشت و ترور
از دوران روبسپیر به دوران ترور و وحشت انقلاب یاد میکنند. یکی از افتخارات مجلس در این دوران، اختراع دستگاهی بود که به نام سازندهاش گیوتین نام گرفته بود و به زودی به «ماشین مرگ انقلاب» لقب یافت.
در این دوران بسیاری از مردم به عنوان دشمن مردم و مخالفان جمهوری و آزادی دستگیر، محاکمه و فورا به دست گیوتین سپرده شدند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,929
Posted: 18 Jul 2014 21:18
جنگهای ناپلئونی
جنگهای ناپلئونی به مجموعهای از جنگها گفته میشود که در دوره حکومت ناپلئون بناپارت بر فرانسه بین امپراتوری فرانسه و متحدانش از یک سو و نیروهای متغیر ائتلاف بین سالهای ۱۸۰۳ تا ۱۸۱۵ اتفاق افتاد.
قدرت فرانسه که با فتح بیشتر اروپا به تندی افزون میشد، در سال ۱۸۱۲ در اثر عواقب اشغال روسیه، شدیداً کاسته شد. در نهایت امپراتوری ناپلئون متحمل شکست کامل نظامی شد که به بازگشت بوربونها به سلطنت فرانسه منجر شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#1,930
Posted: 18 Jul 2014 21:20
جنبشهای ۱۸۴۸
جنبش ها یا انقلابهای ۱۸۴۸ (به انگلیسی: Revolutions of 1848)(به فرانسوی: Printemps des peuples (بهار مردم)) در اروپا، انقلابها وشورشهایی است که در سرتاسر اروپا در سال ۱۸۴۸، (۱۲۲۷ هجری خورشیدی) رخ دادهاست. از دامنه دارترین و گسترده ترین جنبشهایی است که تا این تاریخ اروپا به خود دیده بود. دانشمندان هدف بنیادی این شورشها را نابودی پایههای نظام فئودالی در اروپا و همچنین از بین بردن سدهایی که جلوی رشد و شکوفایی سرمایه داری را میگرفت، میدانند. هرچند این شورشها، شورشهایی بورژوایی بود ولی در زمانی رخ داد که سرمایه داری در اروپا گسترش یافته بود ولی مارکسیسم یعنی تازه در آغاز شکل گیری بود. در همین زمان کشمکشهای طبقاتی میان طبقه کارگر و بورژوازی بطور روزافزون شدت و توسعه مییافت. این شورشها سبب شد تا طبقه پرولتاریای کم و بیش آگاه نقش بیشتری پیدا کرده و هم چون یک نیروی سیاسی مستقل در صحنه تاریخ ظاهر شود. موج این جنبشها از فرانسه در فوریه آغاز گشت و بی درنگ در سراسر اروپا و بخشی از امریکای لاتین گسترده شد، و بیش از ۵۰ کشور درگیر آن شدند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.