ارسالها: 23330
#2,061
Posted: 10 Aug 2014 14:26
ویلهلم دوم
- دوران ۱۵ ژوئن ۱۸۸۸ - ۹ نوامبر ۱۹۱۸
- پس از فریدریش سوم
- پیش از لغو سلطنت
- ملکه آوگوستا ویکتوریا-هرمینه رئوس
- دودمان هوهنتسولرن
- پدر فریدریش سوم
- مادر ویکتوریا
- زادهٔ ۲۷ ژانویهٔ ۱۸۵۹برلین، پروس
- درگذشته ۵ ژوئن ۱۹۴۱ (۸۲ سال)دورن، هلند
- مدفن هلند
ویلهِلم دوم (Kaiser Wilhelm II) واپسین قیصر آلمان و پادشاه پروس (از ۱۸۸۸ تا ۱۹۱۸) بود که با پایان جنگ جهانی یکم و شکست آلمان، از پادشاهی کنار گذاشته شد و به دربار هلند پناه برد.
وی در ۲۷ ژانویه ۱۸۵۹ در شهر برلین زاده شد. وی از خاندان پادشاهی هوهنتسولرن (به آلمانی: Hohenzollern) بود. مادرش شاهزادهای انگلیسی بود (دختر ملکه ویکتوریا) که با خاندان پادشاهی روسیه نیز پیوند خونی نزدیکی داشت. او پسرخاله همسر نیکلای دوم واپسین تزار روسیه بود و همچنین پسرعمه ی جرج پنجم پادشاه بریتانیا بود. پدرش، فریدریش، ولیعهد قیصر ویلهلم یکم بود؛ ولی چون اندکی پس از درگذشت ویلهلم یکم بر اثر سرطان حنجره، فریدریش درگذشت، تاج و تخت آلمان به ویلهلم دوم رسید. ویلهلم دارای نقصی مادرزادی در دست چپ بود که در روان آشفتهٔ او در آینده بسیار اثرگذار بود.
او در سال ۱۸۸۱ با آوگوستا ویکتوریا (به آلمانی: Augusta Viktoria) دوشس ایالات شلسویگ هولشتاین پیمان زناشویی بست که از این پیوند هفت فرزند پدید آمد. او شیفتهٔ شکار و باستانشناسی بود.
او سرانجام در ۵ ژوئن ۱۹۴۱ درگذشت و در هلند به خاک سپرده شد.
پایه سیاست ویلهلم دوم بر نظامیگری استوار شده بود. او به سرعت بر مستعمرههای آلمان افزود و در این راه رو در روی انگلستان ایستاد. بیسمارک نخست وزیر نامدار او بود و سه کشور فرانسه، روسیه و انگلیس را بازی میداد. ویلهلم دوم در سال ۱۸۹۰ به بهانهٔ بالا بودن سن بیسمارک او را کنار گذاشت. این بزرگترین اشتباه ویلهلم دوم بود و نخست وزیران بعدی آلمان نیز هرگز نتوانستند جای بیسمارک را پر کنند. با آغاز جنگ جهانی اول، قیصر با امپراتوری اتریش-مجار همپیمان شد و پیروزیهای شایانی نیز به دستآورد، اما در مقابل، روز به روز از هوادارانش در آلمان کاسته میشد. نارضایتی مردم سرانجام به انقلاب انجامید. قیصر در ۹ نوامبر ۱۹۱۸ از پادشاهی کنارگیری کرد و به هلند گریخت. ویلهلمینا، ملکه سلطنتی هلند نیز در برابر خواست بازپس دادن او به متفقین در جنگ سرباز زد.
پایان پروس
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,062
Posted: 27 Aug 2014 11:37
جنگ های جهانی(شرح مفصل)
جنگ جهانی اول
اتریش و مجارستان در 28 ژوئیه 1914به صربستان اعلان جنگ کردند و این جنگ باعث به راه افتادن جنگی عالمگیر شد
که سرانجام در 11 نوامبر 1918 به موجب متارکه نامه منعقده شده بین آلمان و متفقین، خاتمه یافت. این جنگ را جنگ بزرگ نامیدهاند و منشأ آن، رقابت دولتهای بزرگ بر سر مستعمرهها و مسائل نظامی و ملی بود.
در جریان جنگ، عثمانی و بلغارستان به امپراتوریهای مرکزی (آلمان، اتریش و مجارستان) کمک رساندند. متفقین (بلژیک، انگلیس، فرانسه، مونته نگرو، روسیه و صربستان) نیز مورد حمایت ژاپن، ایتالیا، پرتغال، رومانی، ایالت متحد آمریکا، یونان و برزیل قرار گرفتند. و به عبارت دیگر، اعضای اتفاق سه گانه (انگلیس، فرانسه و روسیه) و اتحاد سه گانه (آلمان، اتریش و ایتالیا) به یکدیگر اعلان جنگ کردند.
ایتالیا از اتحاد سه گانه خارج شد و تا 1915 بی طرف ماند و در همین سال، به متفقین پیوست؛ به این علت که می خواست سرزمین های ایتالیایی زبان را، که در تصرف اتریش بود، به انضمام چند مستعمره در افریقا به دست آورد. عثمانی به طرفداری از آلمان ها برخاست تا از تسلط روسیه بر تنگه های دریای سیاه مانع شود. امریکا در 1917 با قدرت نظامی، ثروت و تجهیزات فراوان، هنگامی به یاری متفقین آمد که نیروهای مرکزی پس از سه سال جنگ تقریباً نابود شده بودند.
مهمترین صحنه جنگ اروپا در فرانسه بود، آلمانیها از خاک بلژیک گذشتند و به فرانسه حمله بردند. نقشه جنگی ارتش آلمان این بود که برق آسا به فرانسه هجوم ببرد، پاریس را اشغال کند و آن گاه، به رای نابود ساختن روسیه بدان کشور حمله ور شود. آلمان سه مرتبه تلاش کرد تا فرانسه را تصرف کند: یکی، در مارن (6 ـ14 سبتامبر 1914)، دیگری در وردن (فوریه 1916) و دوباره درمارن در ژوئیه 1918.
در جبهه شرق، روس ها از آلمانی ها به سختی شکست خوردند و هنگامی که در 1917 بلشویک ها بر روسیه مسلط شدند، در شهر برست لیتوفسک عهدنامه ای بستند و از جنگ کناره گرفتند.
متفقین کلیه مستعمره های آلمان را در افریقا و خاوردور به تصرف درآوردند و مستملکات عثمانی را در خاورمیانه، یعنی سوریه و عربستان متصرف شدند.
شکست نهایی آلمانی ها در 1918 در نتیجه حملات متفقین، به رهبری "مارشال فوش" فرانسوی صورت گرفت و آلمان ناچار ترک مخاصمه را خواهان شد و هنگامی که این کشور در 11 نوامبر 1918 شرایط متفقین را پذیرفت، جنگ جهانی اول به پایان رسید.
در 28 ژوئن 1919 عهدنامه ورسای به آلمان شکست خورده تحمیل شد و پیروزی دولتهای متفق را کامل کرد. این عهدنامه با عهدنامههای سن ژرمن با اتریش (1919)، نویی با بلغارستان، تریانون با مجارستان تکمیل شد. این جنگ خسارت های جانی و مالی بسیار فراوانی برجای نهاد و 1565 روز طول کشید.
در طول این مدت، در حدود 65 میلیون نفر بسیج شدند. از این عده، در حدود 9 میلیون نفر کشته شدند؛ در حدود 22 میلیون نفر (به نسبت یک سوم) معلول و از کار افتاده، 7 میلیون نفر برای همیشه ناقص و معلول شدند و حدود 5 میلیون نفر نیز مفقود شدند
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#2,063
Posted: 27 Aug 2014 11:50
دلایل وقوع جنگ جهانی اول
اوضاع و شرایط کشمکشهای ملی و اقتصادی باعث شیوع بدگمانی ، بیاطمینانی و ناامنی در میان ملل اروپا در خلال سالهای پیش از 1914 گردید. جستجو و تلاش برای امنیت به شکل «پیمانهای سری » میان مللی که خود را در خطر تجاوز دشمن مشترک میدیدند در آمد. قدرتهای بزرگ جهان بر رقابت با یکدیگر در دو جبهه صفحه ارایی نمودند و نتیجه آن جنگی شد که آغاز تحول تاریخ جدید و به عبارت دیگر ، نخستین مرحله انحطاط اروپا گردید. قارهای که در چهار قرن گذشته بر دیگر قارههای جهان پیروز گشته و آنها را صنعتی کرده بود.
بدنبال سه جنگی که برای وحدت آلمان روی داد، «بیسمارک» طرح پیچیدهایی برای بستن پیمانها به منظور نگهداری و بر قراری استیلای آلمان بر صحنه اروپا وضع کرد. بدنبال کنفرانسهای سه امپراطور (1872ـ1878) یعنی «ویلیام اول امپراطور آلمان و فرانسیس ژوزف امپراطور اتریش. هنگری و الکساندر دوم امپرتطور روسیه» اتحادیه سه جانبه سه امپراطور (1881ـ 1887) صورت گرفت. در 1879 بیسمارک پیمان دو جانبهای را با امپراطور اتریش «هنگری» بر علیه روسیه منعقد کردند که بر اساس آن اگر یکی از طرفین مورد هجوم روس قرار گرفت دیگری کمک رسانی مینمود. در سال 1882 بیسمارک پیمان دو جانبه را بصورت اتحادیه سه جانبهای که ایتالیا هم در آن شرکت داشت در آورد که بر اساس آن اگر یکی از کشورهای ایتالیا یا المان مورد هجوم فرانسه قرار گرفت دیگران به کمک آن دولت بشتابند و در سال 1887 بیسمارک پنهان از دولت اتریش ـ هنگری پیمان بیمه انکایی را با روسیه منعقد کرد و سلطه روسیه در پادگان شرقی را به رسمیت شناخت.
ائتلاف مثلث بمنظور خنثی کردن استیلای آلمان بر اروپا تشکیل یافت قدرتهای اروپایی خارج از روش بیسمارک ، اختلافات خود را کنار گذاشتند و بمنظور ایجاد توازنی در مقابل پیمانهای بیسمارک به یکدیگر پیوستند بدینگونه روسیه که از سیاستهای ضد روسی آلمان نگران بود پیمان دو جانبهای با فرانسه (1894) منعقد کرد که بد اساس آن اگر فرانسه از طرف ایتالیا یا آلمان مورد حمله قرار میگرفت روسیه به یاری فرانسه میشتافت و اگر روسیه از طرف آلمان یا اتریش ـ هنگری مورد حمله قرار میگرفت فرانسه به یاری روسیه میشتافت. در سال 1907 انگلستان و فرانسه پیمانهایی منعقد کردند که قرار داد دو جانبه ایشان را بصورت سه جانبه در آورد و منظور آن بود که اگر جنگی میان آنها و اتحاد مثلث صورت گیرد بیاری هم بشتابند و این پیمان مبنای ائتلاف مثلث شد.
در این دوره ملل جهان نه تنها هر کدام از دیگری بیمناک بودند، بلکه حتی انتظار بروز جنگ را داشتند و یک نیروی بین المللی که برای حل اختلاف قدرت کافی داشته باشند وجود نداشت. در جهانی که بر اثر اصطکاک منافع امپراطوریها و کشمکشهای بین المللی بر سر بازار فروش مواد خام و مستعمرات بخطر افتاده بود بستن پیمانهای سری امری عادی گشته بود در ضمن ظهور نیروی پرقدرت ناسیونالیسم و بسیاری از دعاوی بین المللی مانند دعاوی ایتالیا نسبت به مستعراتی در اتریش و ادعای دولت صربستان راجع به بوسنی و هرزه گوین و رقابت روسیه و اتریش ـ هنگریبر سر بالکان از آن جمله بودند.
وخیمترین بحرانها در «مراکش» و «بالکان» پیش آمده بود. ویلیام دوم در حالیکه به سلطه فرانسه در مراکش اعتراض داشت در سال 1905 طنبه فرود آمد و سلطان مراکش را چون پادشاهی مستقل شناخت اما در کنفرانس سال 1906 «الجزیره» توافق نظر حاصل شد که باید در مراکش سیاست آشکاری زیر نظر دولت فرانسه برقرار باشد در سال 1911 دولت آلمان بار دیگر به سلطه فرانسه در مراکش بشدت اعتراز کرد و نیز بر اثر پیدایش بهرانها در بالکان در سالهای 1908، 1912 و 1913 وضع بهرانی گذشته شدت یافت.
در سال 1908 دولت اتریش ـ هنگری با وجود مخالفت روسیه الحاق بوسنی و هرزه گوین را اعلام داشت. در دوم اکتبر سال 1911 ایتالیا ایالت طرابلس ترکیه را اشغال نمود و در جنگهای بالکان در سالهای 1912 و 1913 دولتهای صربستان و مونتگرو و بلغارستان و یونان با هم بر ضد ترکیه وارد جنگ شدند و سپس بر سر غنیمتهای جنگی با یکدیگر به جنگ پرداختند.
در 28 ژوئن سال 1914«آرشیدوک فرانسیس فردیناند» ولیعهد اتریش ـ مجارستان در شهر «سارایوو» بدست مرد جوانی از مردم بوسنی بدستور « اتحاد صربستان» یا «انجمن مرگ» که سازمانی بود تروریستی و اوضاع را اشفته میساخت، کشته شد و دولت اتریش ـ هنگری مجال یافت تا بار دیگر وزیر خارجهاش «کنت برشتولد» را مامور کند تا ادعای سلطه خویش را بر سرزمین بالکان اظهار دارد. و در 13 ژوئیه سال 1924 اتمام حجتی به دولت صربستان داد و خاطر نشان ساخت که صربستان در امور قضایی و پلیسی خود تسلیم نظر دولت اطریش باشد.
ویلیام دوم قبلاً متعهد شده بود که از دولت اطریش درباره دعاویش هر چه باشد حمایت خواهد نمود. دولت صربستان ظرف 48 ساعت که بوی فرصت داده شده بود پاسخ مسالمت آمیزی مشتمل بر پذیرش بیشتر پیشنهادها ، بجز پیشنهاد همکاری مامورین اطریشی در جلوگیری از تبلیغات ضد اطریشی تسلیم کرد و پیشنهاد کرد که تمام قضیه بدادگاه بین المللی لاهه ارجاع شود اما همزمان خود به حالت آماده باش در آمد ولی با رد آن از طرف اطریش ـ هنگری و حمله آن به صربستان در 23 ژوئیه 1914 جنگ اول رسماً شروع شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,064
Posted: 27 Aug 2014 11:53
بررسی وقوع جنگ جهانی اول
روز بیست وهشتم ژوئن ۱۹۱۴ " آرشیدوک فرانسوا فردیناند" ولیعهد اتریش ومجارستان وفرمانده کل نیروهای مسلح دو کشور ، به همراه همسرش هنگام دیدارازشهر( سارایوو) در یوگسلاوی فعلی به قتل رسید و همین موضوع باعث بروز جنگ بین الملل اول گردید. نام قاتل( کارویلوپرینسیپ) ، دانشجویی نوزده ساله بود. او عمل خود را انتقامی برای اعمال زور و فشار به صربستان قلمداد کرد و چون کمتر از بیست سال داشت محکوم به مرگ نشد، لیکن در ۲۸ آوریل ۱۹۱۸ بر اثر بیماری سل با همسرش در زندان درگذشت.
جنگ جهانی اول از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ به طول انجامید. در این جنگ طرفین متخاصم عبارت بودند از متحدین یعنی: آلمان ، اتریش و هنگری ( مجارها) که بعدها ترکیه عثمانی و بلغارستان نیز بدانها پیوستند و متفقین یعنی : فرانسه ، انگلیس ، روسیه ، بلژیک ، صربستان و ژاپن سپس ایتالیا، رومانی، پرتغال، یونان و ممالک متحده آمریکا.
در سوم آگوست ۱۹۱۴ ، دولت آلمان از بلژیک درخواست کرد تا نیروهای جنگی خود را علیه فرانسه از این کشور عبور دهد ، لیکن دولت بلژیک این تقاضا را رد کرد. بنابراین نیروهای آلمان از مرزهای بلژیک عبور کرده و وارد این کشور شدند. لذا انگلستان برای نقض بی طرفی بلژیک به آلمان و در دوازدهم همین ماه به اتریش و مجارستان نیز اعلام جنگ نمود . به دنبال آن در ششم آگوست ، دولت صربستان نیز به آلمان اعلام جنگ کرد.
همچنین در اول ماه آگوست، آلمان به روسیه و ترکیه عثمانی اعلام جنگ نمود. نیروهای آلمان در همین روز به کشور لوکزامبورگ در اروپای باختری حمله کرده آن را اشغال کردند و در پی آن فرانسه نیز به اطریش و مجارستان اعلام جنگ نمود. در سی ام ماه آگوست قسمتی از ارتش روسیه توسط آلمان ها نابود شد که نود هزار روسی اسیر گردیدند. در این جنگ فرمانده قشون آلمان ، ژنرال هیندنبورگ بود.
درماه سپتامبرنیروهای آلمان به فرماندهی " اریش فون فالکن هاین" تا مرز پاریس پیشروی کردند و ( جوزف جفری) فرمانده ارتش فرانسه فرمان حمله عمومی داد. در ۲۸ اکتبر همین سال دولت ترکیه عثمانی به روسیه حمله کرد و در پی آن فرانسه و انگلستان به این دولت اعلام جنگ نمودند.
در بیست و دوم آوریل ۱۹۱۵ در جبهه غربی ، آلمان ها برای اولین بار از سلاح شیمیایی استفاده کردند. این سلاح یک گاز کلر بود و بسیاری از سربازان فرانسوی از پا در آمدند.
در سیزدهم ماه مه ، کشتی مسافری انگلیسی به نام ( لوستیانا) توسط آلمان ها غرق شد.
در این حادثه ۱۱۹۸ نفر کشته شدند که در میان آنان ۱۲۸ نفر آمریکایی بودند. به همین دلیل دولت آمریکا اعتراض شدید اللحنی برای دولت آلمان فرستاد. دولت آلمان معتقد بود که در این کشتی ، تجهیزات جنگی برای انگلستان حمل می شده است. رئیس جمهوری آمریکا ( تئودور روزولت) خواهان جنگ علیه آلمان شد.
درسیزدهم ماه جولای ، حملات تهاجمی آلمان و اتریش به لهستان آغاز گشت. همچنین در بیست و یکم آگوست، ایتالیا به ترکیه عثمانی اعلام جنگ نمود و درچهاردهم سپتامبرآلمان، اتریش، مجارستان ، بلغارستان و ترکیه عثمانی پیمان چند جانبه ای را منعقد ساختند.
درنهم مارس ۱۹۱۶ ، آلمان به کشور پرتغال اعلام جنگ نمود. در ماه مه ، آلمان ها به میزان ۱۱۵۰۰۰ عدد از کشتی های جنگی انگلیسی را منهدم کردند و ۶۹۰۰ سرباز انگلیسی کشته شدند. در مقابل آلمان نیز ۶۲۰۰۰ تن کشتی از دست داد و ۲۹۰۰ سرباز آلمانی کشته شدند.
در بیستم جولای " هیندنبورک " فرمانده ارتش آلمان درجبهه شرق گردید. به همین دلیل قسمت اعظم نیروهای اتریشی تحت فرماندهی هیندنبورک و ( لودندورف) ژنرال دیگر آلمانی درآمدند.
همچنین دربیست و هشتم جولای ، ایتالیا به آلمان اعلام جنگ نمود. در ضمن رومانی به اتریش و مجارستان و نیزآلمان به رومانی و دراول سپتامبر بلغارستان به رومانی و در بیست و ششم نوامبر کشور یونان به آلمان اعلام جنگ نمودند.
در سی ام دسامبر ، کاپیتان آلمانی" فلیکس گراف فون لوکنر" که به او شیطان دریا لقب داده بودند توسط کشتی جنگی خود بیست وسه کشتی متفقین را در دریاهای آتلانتیک و پاسیفیک غرق نمود.
درششم آوریل ۱۹۱۷ آمریکا به آلمان اعلام جنگ نمود و در هشتم دسامبر همین سال به اتریش و مجارستان نیز اعلام جنگ کرد.
درماه آگوست سال ۱۹۱۸حدود ۵۴ هزار نفر سرباز آمریکایی به نفع متفقین وارد جنگ شدند. دراین زمان آلمانها درتمام جبهه ها می جنگیدند و چون اتریش و متحدانش نیز متحمل خسارات سنگین شده و از ادامه جنگ ناتوان بودند، آلمان ناچار تقاضای صلح کرد.
بنابراین دربیست و دوم اکتبر سال ۱۹۱۸ ، رسماً جنگ جهانی اول با شکست آلمان پایان یافت و ویلهلم دوم امپراتور آلمان به هلند متواری شد و دولت هلند به او حق پناهندگی داد.
سلاح جنگی ( تانک) در بحبوحه جنگ توسط (سرارنست سونتین) اختراع شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,065
Posted: 27 Aug 2014 11:57
بیاعتنايي انگليس و روسيه به بيطرفي ايران در جنگ جهاني اول
جنگ جهانی اول، آتشافروزی کشورهای اروپایی بود که دیگر ملتها را هم در برگرفت تا جنگطلبان آسیب کمتری ببینند.[1] جنگ در ایران، که تازه انقلاب مشروطه را پشت سر گذاشته بود، تحولاتی را باعث شد. ایران، با آنکه اعلام بیطرفی کرده بود، به اشغال نیروهای متخاصم درآمد. اشغالگران همانهایی بودند که امپراتوری عثمانی را قطعه قطعه کردند و از آن فقط ترکیه را بر جای گذاشتند که آرمان آن با قبل از جنگ 180 درجه تغییر یافته بود. ایران، که فرسنگها از اروپا فاصله داشت، ناخواسته و به دلیل موقعیت استراتژیکی عامل تعیینکننده جنگ محسوب شد. روسیه و انگلستان، با این نیّت که مانع از سنگینی کفه نامتعادل ترازوی قدرت به نفع دشمن خودشان شوند، رسما و آشکارا اصول بیطرفی را نقض نمودند و قوای خود را از شمال و جنوب به درون خاک ایران سرازیر کردند و ضایعات و خسارات مالی فراوان و لطمات جانی بسیاری را موجب شدند. در نهایت با انقلاب کمونیستی در روسیه دولت شوراها کوشید با تکیه بر اندیشه کمونیسم ایران را در مدار خود قرار دهد و بریتانیا، پیر استعمار، با تاکید بر خطر رشد بلشویسم سعی کرد از راه انعقاد قرارداد 1919، زمینه تحتالحمایگی ایران را فراهم آورد.[2] در همین زمان اعلامیه بالفور با این نیت صادر شد که جهان اسلام را با پدیده جدیدی مواجه سازد. با این توطئه شوم ریشهای برای تشکیل اسرائیل گذاشته شد. درواقع در کنار مرزبندی جدیدی که برای کشورهای اسلامی تدارک میدیدند تا کشورهای منطقه طی سالیان دراز نتوانند اختلافات ناشی از آن را حل نمایند، مقدمات عامل تخریبی دیگری را هم در فلسطین فراهم ساختند. این دولتها به خوبی میدانستند خاورمیانه با تاسیس اسرائیل آرامش نخواهد داشت.[3]
داستان اعلام بیطرفی ایران و اشغال آن از شمال و جنوب ، در جنگ جهانی دوم به وسیله همان دو کشور متجاوز، شوروی و بریتانیا، تجدید شد. ارزش ارتباطی ایران برای سرنوشت جنگ تا به آن پایه بود که به آن «پل پیروزی» نام دادند. صدمات ایران از جنگ جهانی دوم بیش از جنگ جهانی اول بود.[4]
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,066
Posted: 27 Aug 2014 11:58
چگونگی وقوع جنگ جهانی اول
با حادثه قتل ولیعهد اتریش و اولتیماتوم توهینآمیز اتریش و مجارستان به صربستان، در 28 ژوئیه 1914.م اتریش به صربستان اعلان جنگ داد و روز بعد بلگراد، مرکز صربستان، را بمباران نمود. روسیه، که خود را حامی اسلاوها میدانست، درصدد برآمد با همکاری کشورهای فرانسه، انگلیس و ایتالیا از طریق مذاکرات سیاسی راهحلی برای قضیه پیشآمده پیدا کند، اما نتیجهای حاصل نشد.
آلمان در این زمان مستعمرات بسیاری داشت، بنابراین رقبای اروپایی نمیتوانستند این قدرت استعماری را نادیده بگیرند. این کشور در 29 ژوئیه 1914.م اخطار تهدیدآمیزی به روسیه داد که در 1 اوت 1914.م به اعلان جنگ تبدیل شد، پس از آن در 3 اوت به فرانسه هم اعلان جنگ داد. ایتالیا، که تا آن زمان جزء اتحاد مثلث بود، اعلام بیطرفی نمود. ژاپن در 23 اوت علیه آلمان و اتریش وارد جنگ شد. سال بعد ایتالیا و بلغارستان در صف کشورهای متخاصم قرار گرفتند. در 1916.م با ورود پرتغال و رومانی و حکومت موقت یونان در جرگه متفقین، جنگ سراسر اروپا را در بر گرفت و در سال 1917.م با ورود ایالات متحده امریکا و اکثر ممالک امریکای مرکزی و برزیل، از امریکای جنوبی، و کشورهای سیام و چین، از آسیا، و جمهوری لیبریا، از افریقا، جنگ عنوان جهانی پیدا کرد.[5]
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,067
Posted: 27 Aug 2014 11:59
ایران در بحبوحه جنگ جهانی اول
در سال 1914.م هنوز هشت سال از وقوع انقلاب مشروطیت نگذشته بود و ایران میبایست پایههای نظم جدید را مستحکم کند، ولی با مسائلی مواجه شد که قدرتهای بزرگ آن دوره علیه آن تدارک دیده بودند. این دولتها، بلافاصله بعد از آغاز عصر مشروطیت، ایران را به دو منطقه نفوذ تقسیم کردند و باعث بسیاری از بحرانهای پس از پیروزی مشروطیت شدند. یک سال و اندی پس از انحلال مجلس شورای ملی، با فتح تهران به دست مشروطهخواهان، محمدعلیشاه برای در امان ماندن از خطرهای احتمالی به سفارت روس پناهنده شد و از آنجا از طریق پناهندگی به این کشور، به خارج از کشور رفت. اما بحرانها و بحرانآفرینیها همچنان ادامه داشت و تلاش شد مشروطیت در قالبی قرار گیرد که اهداف ملت ایران از استقلال و آزادی تحقق پیدا نکند. همانطور که در قانون اساسی و متمم آن آمده بود، میبایست محور قوانین جاری کشور احکام اسلام میبود. این مساله بسیار مهمی بود که طبعا مانع بسیاری از مداخلات ناروای قدرتهای بیگانه میشد.
در آن روزگار جمعیت ایران حدود 9 میلیون نفر میشد، اما این سرزمین وسیع و بدون وسایل ارتباطی امکان نداشت یکپارچگی کامل خود را در شرایطی که به وجود آورده بودند حفظ نماید. در وضعیت حساس آن زمان احمدشاه به عنوان جانشین پدر تبعیدی، که از سلطنت عزل شده بود، در مقام سلطنت قرار گرفت و پس از چند سال، در 27 شعبان 1332.ق با رسیدن به سن لازم تاجگذاری کرد و میرزاحسنخان مستوفیالممالک رئیسالوزرا (نخستوزیر) گشت، البته این شخص خوشنام نزد حکومت مقبول بود و قبل از انقلاب مشروطیت و تا سالهای بسیاری بعد از آن، سران حکومت در مورد منصوب کردن او به مشاغل کلیدی توافق داشتند؛ به گونهای که دهها بار شغل وزارت، وکالت و نخستوزیری را عهدهدار شد (بنا بر روش دوران قاجار، که مشاغل به ارث از پدر به فرزند منتقل میشد، وی در طفولیت و نوجوانی هم در اموری مشغول به کار بود).
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,068
Posted: 27 Aug 2014 12:02
سرانجام بیطرفی ایران در جنگ جهانی اول
هنگامی که در اوت 1914.م جنگ جهانی اول شروع شد، ایران وضع استثنایی داشت. پیش از آنکه ایران بیطرفی خود را رسما اعلام کند قوای روسیه به بهانههای مختلف به خاک آن تجاوز کردند؛ به عبارت دیگر حدود پنج سال قبل از شروع جنگ جهانی، روسیه تزاری در جهت اجرای مقاصد شوم ناشی از قرارداد 1907 قوای خود را در آذربایجان مستقر ساخته بود و دولت همسایه دیگر ایران، یعنی عثمانی، هم به دلیل بحران داخلی ایران و احساس ضعف حاکمیت چشم طمع به آذربایجان داشت و با اینکه یک کمیسیون مختلط مرزی تشکیل شد، و مرزهای دو کشور را تحدید و تعیین نمود، عثمانی حضور قوای روسیه در آذربایجان را تهدیدی برای خود تلقی کرد و به جای متحد شدن با ایران، تمایلات جاهطلبانه و برتریجویانه خود را دنبال نمود. ضعف حکومت مرکزی ایران این فرصت را به روسیه و عثمانی داده بود که قوای خود را در حدود آذربایجان متمرکز سازند و همین صفآرایی روسیه و عثمانی در مرزهای ایران مانعی بود در برابر بیطرفی ایران در جنگ جهانی اول.
طبق حقوق بینالملل، کشور بیطرف کشوری است که در جنگ و درگیری بین دو یا چند کشور با هیچکدام از طرفین جنگ سر و کاری نداشته باشد و اقدامی نکند که یک طرف پیروز شود، تقویت گردد یا تضعیف شود. دولت بیطرف باید رویکرد بیطرفانه و صلحطلبانه خود را در قبال دولتهای درگیر در جنگ نشان دهد. در جنگ جهانی اول دولت ایران مناسبات صلحجویانهای با طرفین درگیر داشت. اما حضور قوای اشغالگر روس ــ که از قبل از شروع جنگ در ایران بودند ــ قابل بحث است و این پرسش را مطرح میسازد که آیا این اقدام روسها مانع بیطرفی ایران بود؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت که در آن زمان این وضع نقض بیطرفی از جانب ایران نبود، زیرا: اولا جنگ در اروپا بود، ثانیا اقدام مربوط به روسها بود نه ایران. اما وقتی که دولت عثمانی رسما وارد جنگ شد و جنگ هم به مرزهای ایران رسید، وضع به گونهای دیگر تفسیر میشد. قوای روسیه و عثمانی در مرزهای ایران علیه هم میجنگیدند و در این وضعیت وظیفه دولت ایران برای حفظ بیطرفی این بود که بیگانگان جنگطلب را از خاک خود خارج کند. تنها راهی که برای کشور در این خصوص وجود داشت راه مذاکرات دیپلماتیک بود، چرا که دولت ایران نمیتوانست با قدرت نظامی خود روسها و عثمانیها را از ایران دور نماید و از این راه بیطرفی خود را تثبیت کند. دولت بر بیطرفی ایران اصرار داشت و حضور روسها بدون موافقت ایران برای عثمانی حقی ایجاد نمیکرد که در ایران جنگ را شروع کند؛ همچنان که روسیه حق نداشت که در این کشور بماند. به هر حال باید حقوق ایران رعایت میشد (حقوق و وظایف دولت بیطرف نسبت به دول متخاصم در کنوانسیون 13 لاهه 1907 مطرح و معین شده بود).[6]
در 10 ذیقعده 1332.ق رئیسالوزرا و وزیرخارجه ایران به دنبال اقدامات قبلی مجددا با عاصمبیک، نماینده عثمانی، در مورد بیطرفی ایران مذاکره نمودند، اما وی جواب آن را به دستورالعمل اسلامبول موکول کرد. در همان روز وزرای مختار روسیه و انگلیس با رئیسالوزرا و وزیرخارجه ایران مذاکرات طولانی داشتند و دولت ایران کتباً درخواست خود را به سفارت روس تسلیم نمود.[7] اسناد وزارتخارجه ایران حاکی است دو روز بعد از مذاکرات فوق، وزارتخارجه، طی تلگرافهایی به سفارتخانههای ایران در اسلامبول، پترزبورگ و لندن، از آنها تقاضا نمود با دولتهای محل خدمت خود وارد مذاکره شوند و اقدامات مقتضی را در مورد احترام به بیطرفی ایران انجام دهند. با این حال نیروهای روسیه در ایران دستوری برای خروج نداشتند. در آن هنگام تعداد این نیروها به دههزار نفر میرسید و از زمان اولتیماتوم مربوط به اخراج شوستر به ایران وارد شده بودند و اقدامات ایران تا آن زمان برای خروج آنها به جایی نرسیده بود. در همین زمان وزیرمختار روسیه طی یادداشتی اعلام نمود ایران قوای لازم را برای حفظ امنیت اتباع روس و دیگر کشورها ندارد و حضور این نیروها لازم است و درواقع با این یادداشت پاسخی منفی به درخواست ایران داد.
همیشه دولتهای زورگو و متجاوز برای اشغال و حضور در سرزمین دیگران بهانههایی دارند و مهمترین بهانه حفظ جان و مال اتباع آنهاست. در بسیاری از موارد مرگ مشکوک یا حتی خودکشی یک تبعه خود را دلیلی برای حضور قوای خود میدانند و گاهی برای پیدا شدن چنین بهانهای به صحنهسازی هم دست میزنند. وقتی روسیه تزاری درباب حضور و استخدام شوستر امریکایی به ایران اولتیماتوم داد و مجلس با اولتیماتوم او مخالفت نمود، دولت ایران مجلس را تعطیل کرد و اولتیماتوم را پذیرفت، با این حال قوای روسیه آذربایجان را اشغال کردند و با وجود اینکه شوستر اخراج شده بود، چند سال در این منطقه باقی ماندند. این اقدام روسیه تزاری آشکارا نشان میداد که استخدام شوستر امریکایی بهانهای بیش نبوده است. در تاریخ مورد بحث هم در پی تقاضاهای مکرر ایران سرانجام وزیرمختار روس در 14 ذیحجه 1332.ق/ 2 نوامبر 1914.م طی نامهای همان بهانهها را یادآور شد.[8] همه این حوادث به این دلیل اتفاق میافتاد که بیگانگان ضعف را در قوای کشور احساس مینمودند، بنابراین ایران میبایست از حیث نظامی چنان قدرتمند میبود که بیگانگان طمعکار و زورگو بهانهای برای تجاوز پیدا نکنند (اگر در آن زمان به این دستور قرآنی که «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل» عمل میشد، ایران به چنین وضعیتی دچار نمیگشت).
رئیسالوزرای وقت در جواب وزیرمختار روس نوشت: «این واقعه به طوری که بیان میفرمایید، چون آذربایجان میدان جنگ واقع خواهد شد و ممکن است شدایدی که اهالی آن صفحه طی خواهند کرد به سایر نقاط ایران هم سرایت نماید بیشتر موجب تاسف من است...» روزنامه حقیقت چاپ اسلامبول مدعی است بیطرفی ایران واقعی نیست، بلکه این ادعای روس و انگلیس است که خود در درجه اول بیطرفی ایران را نقض کردهاند.[9] این روزنامه نوشت: «ایرانیان به خوبی میدانند که شرکت عثمانیها در این جنگ فقط برای منافع عثمانی نیست، بلکه برای استخلاص و استقلال ایران نیز میباشد. علما و مجتهدین ایرانی تماما به اعلان جهاد ملحق شدهاند و حتی بعضی نیز عملا شرکت نمودهاند. ایرانیها در بسیاری از موارد خواستار اخراج روسها و انگلیسیها از ایران بودهاند و یگانه قوه منظم ایران، یعنی کافه عشایر، نیز به اردوی عثمانی پیوستهاند و با آنها در میدان جهاد مجاهده میکنند. تردیدی نیست چنانچه حکومت مرکزی نیز در حرکات و افعال خود آزاد میبود و اقتدار داشت بدون شک به روس و انگلیس اعلان جنگ میداد و رسما در مقابله با آنها درگیر میشد، اما از آنجایی که قوه و نیروی منظمی ندارد، از جهت مادی و معنوی از اجرای هرگونه حرکتی معذور است تا جایی که پایتختش نیز در تحت تسلط نیروهای روسی است. پس آنهایی که از بیطرفی ایران بحث میکنند اول باید خودشان آن بیطرفی را رعایت کنند؛ یعنی دولت روس باید اول قشون خود را از تبریز، خوی، سلماس، ارومیه، اردبیل، رشت، تهران و مشهد خارج نموده، بعدا رعایت بیطرفی را از دیگران مطالبه نمایند. عثمانی هیچگاه به فکر خیال هجوم به ایران و اخلال در استقلال آن نیست، بلکه دولت و ملت عثمانی میخواهد ایران قوی و مستقل باشد و دو دولت همسایه مسلمان باید دست به دست یکدیگر بدهند و خود و اسلام را آزاد سازند. دخول نظامیان عثمانی به آذربایجان تنها برای بیرون کردن روسها از آنجا و احیای استقلال حقیقی ایران است. بدیهی است چنانچه از این طرف تهدیدی برپا نمیشد، دخول به آذربایجان لزوم پیدا نمیکرد. ایرانیان نباید فراموش کنند آنهایی که مجتهد شما را به دار آویزان کردند امروز نقاط مهمه کشور شما را اشغال کردهاند، فردا اگر فرصت بیایند از ایران و ایرانی اثری نخواهند گذاشت. دولت و ملت باید با هم متحد و برای اسلامیت و دولت خودشان در این مجاهده بزرگ عزم و ثبات کنند تا هم رضای خدا و هم آینده خودشان تامین شود.»[10] در آن زمان، دولت مستوفیالممالک بدون اخذ امتیازی از طرفین مخاصمه در 12 ذیحجه 1332.ق/ نوامبر 1914.م طی فرمانی با امضای شاه رسما بیطرفی ایران را اعلام کرد،[11] و طی تلگرافهایی به کلیه ماموران سیاسی ایران در خارجه و به تمامی سفارتخانههای خارجی در ایران موضع بیطرفی در عین داشتن روابط حسنه با تمام دول را مخابره نمود. انگلیسیها هم که ظاهرا با بیطرفی ایران موافق بودند طی یادداشتی رعایت آن را پذیرفتند!؟[12] اسناد موجود در بایگانی وزارتخارجه، که تحقیقات جامعی در مورد آنها انجام شده است، نشان میدهد دول متخاصم برخلاف گفتههای خود عمل کرده و هیچکدام به اعلام بیطرفی احترام نگذاشتهاند.[13] شاید شرایط موجود آنها را به این تجاوزات راغب ساخته بود. ایران دارای هیچ ارتش ملی مخصوص به خود نبود؛ گروه افسران معروف به تیپ قزاق را روسیه تشکیل داده بود، ژاندارمری متشکل از افسران سوئدی بود، عشایر مسلحی که میتوانستند موثر باشند مستقیما تابع مقامات مرکزی نبودند، نیروهای پلیس هم تعدادشان کم و از تجهیزات اندکی برخوردار بودند. روسیه و انگلیس در بخشهای مهمی از مناطق اقتصادی ویژه ایران دارای موقعیتهای مهمی بودند. کنسولگریها و هیاتهای دیپلماتیک آنها با قدرت بسیاری در سیاست ایران، هم در مرکز و هم در سطح محلی، مداخله میکردند. آلمانیها و عثمانیها هم در ایران منفعل نبودند. کنسولگری ایران در بادکوبه به نقل از روزنامه قاسپی گزارشی به وزارتخارجه ایران فرستاده است که فعالیت عثمانیها و آلمانها را نشان میدهد: آنقدر که آلمانها در تبلیغات گناهکارند، عثمانیها نیستند. تحریکات آلمانیها در سر حد ایران و عثمانی و درگیریهایی که در آنجا رخ داده است نشان میدهد که از ابتدای جنگ مبلغهای آلمانی، و عثمانیهایی که در ایران سکنی دارند یا آنهایی که از عثمانی آمدهاند همه اخبار کذب و بیاساسی مربوط به جنگ انتشار میدهند و اغلب آلمانها را پیروز نشان میدهند. همه ماموران رسمی آلمان، خصوصا قنسول آلمان در تبریز و ارومیه، کوشش میکنند که از قدرت آلمان گزافهگویی کنند و اتباع و قوای روس در شمال ایران را به هیجان آورند. قنسول روس سعی دارد تبلیغات را خنثی کند. از جمله این اخبار بیاساس این است که میگویند: یک فرد جسور از اهالی قفقاز به بهانه گرفتن ویزا وارد قنسولگری آلمان شده و قنسول را با طپانچه تهدید کرده، به طوری که قنسول از ترس افتاده و بیهوش شده است و بعدا او را به مریضخانه امریکاییها بردهاند. انتشار این اخبار کذب اکراد عثمانی را به قتل و غارت رعیت ایرانی وادار نموده؛ چنانکه چندینبار بین اکراد و قزاقهای ایرانی جنگ شده و موجب قتل نفوس، ویرانی، نهب و غارت اموال و مواشی گردیده است.[14]
انگلیسیها در نوامبر 1914.م به تدریج نواحی جنوبی ایران و بندر فاو و بصره را به اشغال درآوردند و با گسترش جنگ در مناطق جنوبی، بیطرفی ایران را آشکارا نقض کردند و در همین حال روسها مرتبا به تجاوزات خود در آذربایجان ادامه میدادند. وزارت امورخارجه به طور مداوم، در مورد نقض بیطرفی، با وزرای مختار روس و انگلیس مذاکره میکرد، ولی این مذاکرات نتیجه مطلوبی در بر نداشت. وزیرمختار روسیه حتی هزینههای اردوکشی شعاعالسلطنه را نیز به حساب ایران و جزء بدهیهای این دولت قلمداد میکرد (ملاحظه نمایید مطلب چقدر مضحک است شعاعالسلطنه به تحریک روسها علیه ایران جنگ میکرد، روسیه هزینه خیانت او را از ایران میگرفت!). شعاعالسلطنه سرانجام به اتفاق قوای روسیه در نزدیکی میاندوآب از قوای عثمانی شکست خورد و به تبریز عقبنشینی کرد و از آنجا به تفلیس متواری شد و در همانجا درگذشت.[15]
توسعه فعالیتهای انگلیس و روسیه در ایران فعالیت ماموران آلمانی را تشدید کرد. انگلیسیها در بوشهر و اهواز ماموران آلمانی را بازداشت کردند، که از این میان میتوان به واسموس و لیسترمان، کنسول آلمان در بوشهر، اشاره کرد، اما واسموس توانست از چنگ انگلیسیها بگریزد.
امتیاز نفت جنوب ایران در دست انگلستان بود و از همین رو محافظت از مناطق نفتی برای این کشور بسیار اهمیت داشت. از سوی دیگر بریتانیا سعی میکرد از سلطه عثمانی بر شیوخ عرب منطقه جلوگیری نماید تا بدینترتیب مانع از خرابکاری آنها در منطقه شود. با این هدف انگلستان نیرویی دوازدههزار نفری در منطقه برای خود ترتیب داده بود، با این حال طی جنگ خرابکاریهایی در لولههای نفتی انجام شد.
در حالی که اقدامات بیگانه و حوادث جنگ یکی بعد از دیگری در شمال، غرب، و جنوب کشور بیطرفی ایران را نقض مینمود، آلمانیها برای تحکیم مواضع خود و تقویت جناح طرفدار، روابط خود را با دموکراتها و ملّیون ایران تقویت میکردند و قصد داشتند با این نفوذ دولت ایران را علیه روس و انگلیس به جنگ وارد کنند. گفته میشد تجاوزات عثمانی در غرب کشور از نظر مردم ایران اهمیت نداشت، زیرا آنها عثمانی را خصم انگلیس و روس میدانستند؛ مخصوصا روحانیت شیعه عراق حاضر به تحمل پیشرفت انگلیسیها نبودند و راه آنها را سدّ کرده بودند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,069
Posted: 27 Aug 2014 12:04
اوضاع داخلی ایران در جنگ جهانی اول
اوضاع داخلی ایران وضع بحرانی داشت، کابینههای ایران ثبات لازم را نداشتند و یکی پس از دیگری سقوط میکردند؛ چنانکه بعد از مستوفیالممالک، که بیطرفی ایران را اعلام داشته بود، به ترتیب در دوران جنگ کابینه میرزاحسنخان مشیرالدوله، میرزاجوادخان سعدالدوله و شاهزاده مجیدمیرزای عینالدوله زمام امور کشور را به دست گرفتند و هیچکدام موفق نبودند که بحران ناشی از جنگ جهانی اول را از سر بگذرانند و کشور را از مداخلات بارز و حضور قوای بیگانه نجات بخشند. عینالدوله، حاکم معروف دوران استبداد، در این وضعیت و در زمانی که چندان از وقوع انقلاب مشروطیت نگذشته بود، کرسی صدارت را در غیاب مجلس (که به دلیل جنگ تعطیل شده بود) به دست آورد. وی عبدالحسینمیرزا فرمانفرما را به وزارت داخله برگزید و چون وی از سیاست مقابله با عثمانی تبعیت میکرد، قوای مجتمعشده در کرمانشاه با یک ستون از قوای ژنرال عثمانی، حسین رئوف بیک، که با رفتاری تهدیدآمیز و وحشیانه به سوی کرمانشاه در حرکت بودند، در نزدیک کرند به مقابله برخاست. در این درگیری خسارات فراوانی به هر دو طرف (ایران و عثمانی) وارد شد. عدهای این واقعه را بر اثر همکاری سالارالدوله با سپاه عثمانی تلقی کردهاند. سرانجام قوای رئوفبیک، فرمانده عثمانی، طبق قراردادی به سرحد ایران و عثمانی عقبنشینی کرد. این حوادث باعث شد کابینه عینالدوله سقوط کند. پس از او مستوفیالممالک مجددا با اصرار احمدشاه رئیسالوزرا شد.
در این دوران تغییرات مهمی در سیاست داخلی و خارجی ایران روی داد . با این توضیح با فتوحات آلمان در اروپا و از بین رفتن دولت صربستان راه برلن به سوی شرق باز شد. آلمانها امید بسیار پیدا کردند که با سرعت از طریق اسلامبول، بغداد و خلیج فارس به ایران برسند. کمیتهای از دموکراتها، که ریاست آن را سیدحسن تقیزاده عهدهدار بود، در آن زمان با آلمانها به توافقاتی رسید. احمدشاه هم، که از تهدیدات روس و انگلیس ترس بسیار داشت (زیرا گفته بودند که به جای او شعاعالسلطنه را به سلطنت میرسانند) در باطن علاقهمند به پیروزی آلمانها و عثمانیها بود. زمانی که انگلیسیها و روسها هم از این تمایل شاه آگاه شدند سعی کردند مواضع خود را در ایران محکمتر کنند. اعزام نیروهای تازه از طرف روسها و از طریق انزلی، رشت و قزوین به سوی تهران با همین هدف انجام شد.
از جانب دیگر قوای بریتانیا در فارس با مقاومت و ضربات تنگستانیها مواجه شدند. در دیگر شهرها و از جمله اصفهان هم برای اتباع و دیپلماتهای انگلیس و روس اتفاقاتی روی داد. به علاوه آلمانها بر راه خانقین مسلط شدند.
نیروهای ژاندارمری و افسران سوئدی هم از آلمان حمایت میکردند. تمایل جوانان ایرانی به آلمانها نیز ناشی از سوابق بسیار بد انگلیس و روسیه در ایران بود. در دوران جنگ جهانی اول در ایران دو دولت شکل گرفت؛ دولتی که مجبور شد به متفقین بپیوندد و به طرف مقابل اعلان جنگ دهد و در عین حال در اشغال روس و انگلیس تا پایان جنگ بسر برد و دولت دیگری که ملیون و رجال سرشناس ایران آن را تشکیل دادند و حاضر به پیوستن به متفقین نبودند و درواقع دولت در تبعید را شکل دادند. ریاست این دولت بر عهده نظامالسلطنه مافی بود. آیتالله مدرس در این دولت سمت وزارت داشت. تمایل این دولت به عثمانی بود و تلاش میکرد که انگلیسیها پیروز جنگ نباشند. این دولت قوای مجهزی نداشت؛ مدتی از نیروی ژاندارمری بهره میگرفت و بالاخره چون سران این دولت تحت تعقیب قوای بیگانه بودند، از طریق کرمانشاه از ایران خارج گردیدند و در تمامی سالهای باقیمانده از جنگ در خارج از ایران فعالیت کردند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,070
Posted: 27 Aug 2014 12:06
وضعیت ایران پس از جنگ جهانی اول
روسیه و بریتانیا که در دوران جنگ جهانی اول بالاجبار ایران را از موضع بیطرفی خارج کرده بودند، پس از پایان یافتن آن نیز به شیوههای تجاوزکارانه همچنان مصالح ملت را نادیده گرفتند. روسیه با انقلاب اکتبر 1919 ظاهرا از امتیازات استعماری به طور موقت انصراف حاصل کرده و در تعقیب روسهای سفید بود و خود را حکومتی انقلابی میدانست و ادعای آزادی ملتها را داشت. اما انگلیس به دنبال آن میگشت که از فرصت جدید استفاده کند و کل ایران را با قرارداد 1919 تحتالحمایه خود سازد. به این ترتیب در خاتمه جنگ وحدتنظر قبلی دو قدرت، که در قرارداد 1907 آشکار شده بود، لااقل در فاصله دو جنگ جهانی به مقابله و تضاد تبدیل شد. اما همین روسیه سوسیالیست در شروع و اثنای جنگ جهانی دوم با همان انگلیس سرمایهدار استعمارطلب در اشغال ایران به توافق رسید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.