ارسالها: 23330
#2,081
Posted: 29 Aug 2014 22:41
معاهده سور
تقسیم بندیهای آناتولی و ترکیه با توجه به معاهده سور
- امضا شده ۱۰ اوت سال ۱۹۲۰
- مکان سور، فرانسه
- وضعیت تصویب شده توسط امپراتوری عثمانی و سه قدرتهای هم پیمان اصلی
- امضاکنندگان قدرتهای اصلی: امپراتوری عثمانی
- قدرتهای هم پیمان: فرانسه،ایتالیا،ژاپن،بریتانیا
- ضامن دولت فرانسه
معاهده سور (Treaty of Sèvres) در روز ۱۰ اوت سال ۱۹۲۰ میلادی برای تنبیه امپراتوری عثمانی که در جنگ جهانی اول در کنار امپراتوری آلمان و امپراتوری اتریش – مجارستان وارد جنگ شده بود، میان نیروهای پیروز متفق در جنگ جهانی اول (روسیه، بریتانیا و فرانسه)، و امپراتوری عثمانی امضا شد. در آن هنگام، بریتانیاییها و فرانسویها تنگههای داردانل و بسفور و شهر استانبول را تصرف خود داشتند. پیمان سور موجب ظهور جنبش ملیگرایان ترک شد. ملیگرایان ترک و بخش اعظم نیروهای ارتش علیه سلطان محمد ششم دست به شورش زدند. در آگوست ۱۹۲۰ معاهده تنبیهی بر امپراتوری بر اساس این معاهده بود:
- کلیه سرزمینهای عرب عثمانی از قلمرو آن جدا شدند؛
- استقلال پادشاهی حجاز به رسمیت شناخته شد؛
- ایتالیا در جنوب غربی آسیای صغیر به یک قلمرو نفوذ دست یافت. جزایر دودِکانس و رودس در دریای اژه به ایتالیا رسید و مابقی جزایر اژه نصیب یونان شدند؛
- تراس (تراکیه) شرقی و محدوده اطراف ازمیر به یونان داده شد؛
- تنگههای بسفر و داردانل بینالمللی شده و سرزمینهای اطراف آنها غیرنظامی اعلام شدند؛
- یک جمهوری مستقل ارمنی در آناتولی شرقی ایجاد شد؛
- نواحی کردنشین شمال موصل با شرط دریافت خودمختاری در قلمرو امپراطوری باقی ماند و حق آن برای ارجاع تقاضای استقلال به جامعه ملل طی یک سال به رسمیت شناخته شد.
استقلال اولین جمهوری ارمنستان در ۲۸ ماه مه۱۹۱۸م پس از انحلال دولت ماورای قفقاز اعلام شد. در چهارم ژوئن۱۹۱۸ م به موجب معاهدهٔ باطوم دولت ترکیه دولت جدید ارمنستان را، که مرزهای آن به علت سازش پنهانی ترکها با جمهوری آذربایجان به قسمتی از منطقهٔ ایروان و به منطقهٔ سوان محدود میشد، به رسمیت شناخت و بقیهٔ ارمنستان شرقی را ترکها و آذربایجانیها بین خود تقسیم کردند.
در ابتدای ماه ژوئن ۱۹۱۸م، نخستین دولت ارمنی، که از دوران حکومت دودمان باگراتونیها در فلات ارمنستان به وجود آمده بود، در ایروان تشکیل شد.
در آیین نخستین سالگرد استقلال ارمنستان، یعنی در ۲۸ ماه مه سال ۱۹۱۹م، دولت ارمنستان بر اساس تصمیم مجلس شورای ملی و انجمن ارامنهٔ ترکیه الحاق ارمنستان غربی به جمهوری ارمنستان را اعلام کرد.
هنگامی که آلمان و متحدانش یعنی اتریش، مجارستان، بلغارستان و ترکیه در پاییز۱۹۱۸ م تسلیم شدند به نظر میرسید که قدرتهای بزرگ فاتح عدالت را در مورد ارمنستان محقق سازند و به ترمیم خرابیها بپردازند. از جمله برجسته ترین مورخان و سیاستمداران متفقین، آرتور بالفور، ر. پوالکاره، ژرژ کلمانسو، دیوید لوید جرج، نپلووه آ. بریان، و توماس وودرو ویلسون جملگی در اظهارات رسمی خود طی سالهای ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸م مسئلهٔ ارمنستان را در کنار مسائل آلزاس و لرن و لهستان و چکسلواکی در صف اول هدف جنگی متفقین قرار میدادند.
اما بعدها مشخص شد که همهٔ این وعدهها سخنانی بیش نبودند. بعدها وینستون چرچیل، روحیهٔ عمومی آن دوران و درماندگیهای حیرت انگیزِ پیامد آن را چنین توصیف کرد:
<<به نظر میرسید اکنون زمان آن رسیده که ارامنه عدالت و حق حیات در صلح و آرامش را در کانون نژادی خود بیابند. کسانی که فرمانروایان ظالم و دژخیمان ایشان بودند با جنگ یا انقلاب از پا در آمده بودند. قدرتهای بزرگ فاتح متحد آنان بودند و بنا بود اجرای عدالت را تأمین کنند. به راستی غیرقابل درک به نظر میرسید که پنج قدرت بزرگ متفقین قادر به اعمال خود نباشند و با این اوصاف چنین هم شد، زیرا وقتی که دول فاتح در کنفرانس پاریس به مسئلهٔ ارمنستان رسیدند وحدت و اتفاق نظرشان به هم خورد، لشکریانشان مرخص شده و اسلحه را بر زمین گذاشته بودند و تصمیماتشان دیگر وزن و اعتباری نداشت و همهٔ حرفها توخالی بودند>>.
بدواً، پیمان تَرک مخاصمه مودرس، که انگلستان اصالتاً از طرف خود و نیابتاً از طرف متفقین در ۳۰ اکتبر ۱۹۱۸م با ترکیه امضاء کرد، نخستین نشانهٔ تَرک ارمنستان بود. مسلماً، مواد این پیمان ترکیه را متعهد میکرد به اینکه تمامی اسرای جنگی و زندانیان سیاسی ارمنی را هم با همان عنوان اسیران جنگی متفقین آزاد کند و سرزمین ماورای قفقاز را نیز تخلیه کند اما این پیمان بر خلاف پیمان تَرک مخاصمهای که با آلمان و اتریش، مجارستان و بلغارستان امضاء شد ترکیه را خلع سلاح نمیکرد. حتی از ترکیه هم نمیخواست که ارمنستان غربی را از سپاهیان تُرک تخلیه و جنایتکاران جنگی تُرک را به متفقین تسلیم کند. همان گونه که مورخ عرب، رهبانی، متذکر شده است این تَرک مخاصمه در حقیقت نخستین قدم عقب نشینی متفقین در قبال ارمنستان بود.
ارامنه برای طرح خواستههای خود دو هیئت نمایندگی به پاریس فرستاده بودند. اولین هیئت نمایندگی از طرف دولت جمهوری ارمنستان به ریاست آوِدیس آهارونیان و دومی هیئت ملی ارمنی به نمایندگی از سوی ارامنهٔ ترکیه (ارمنستان غربی) و مهاجرنشینان به ریاست بوقوس نوبارپاشا برای امضای توافق نامه مکرر و منضم در مورد حقوق اقلیتها و تجارت.
نمایندگان ارمنی مجبور بودند بلادرنگ و آشکارتر از همیشه با خواستههای بعضی دول ذینفع مبارزه کنند. دولتهایی که میکوشیدند هر چه را که هنوز میتوانستند از تمامیت ارضی امپراتوری عثمانی نجات دهند و از پاره شدن آن جلوگیری کنند.
ارامنه در کنفرانس صلح پاریس (۱۹۱۹) مدافع بزرگی چون وودرو ویلسون، رییس جمهور وقت امریکا، داشتند. او در واقع سنت و روش گلادستون را دنبال میکرد. ویلسون میکوشید تا دولت امریکا را به دادن وکالت نامهای برای مسئلهٔ ارمنستان راضی کند ولی با مخالفت مجلس سنای ایالات متحده آمریکا، که در آن نمایندگان طرفدار انزوای امریکا بسیار زیاد بودند، برخورد کرد.
زمانی فکر میکردند که ممکن است پادشاهی ارمنی کیلیکیه تبدیل به کشور خودمختار تحت قیومیت فرانسه شود. ارامنهای که از کبک به قتلعام سال۱۹۱۵م جان سالم به در برده بودند و در سال۱۹۱۹ م به کیلیکیه برگشته بودند چنین راه حلی را میخواستند اما مظهر اصلی مسئلهٔ ارمنستان همان جمهوری ارمنستان قفقاز و مطالبات آن نسبت به شش ولایت ارمنی ترکیه بود.
ای. بنسن، مؤلف کتاب هلال و صلیب آهنین (۱۹۱۸م، لندن)، در حین انعقاد عهدنامهٔ تَرک مخاصمه گفته بود:
<<چون ارامنه از تمام ملتهای دیگرِ تابع امپراتوری عثمانی جسورتر و ستم دیده تر و رنج کشیده تر هستند متفقین کار آزادسازی خود را از آنان شروع خواهند کرد و اول به آنان خواهند پرداخت>>.
اما اینچنین نشد. در تمامی طول سال ۱۹۱۹م، قدرتهای بزرگ نسبت به متحدین خود، که در بحرانی ترین لحظات جنگ در کنارشان بودند، بی علاقگی نشان دادند. ارامنه میخواستند که استقلال دولتشان را به رسمیت بشناسند و تسلیحاتشان را تأمین کنند اما هیچ کدام از اینها تحقق نیافتند و در تمامی طول سال ۱۹۱۹م تنها گندم امریکایی آن هم از سوی بنیاد خیریهٔ خاور نزدیک به ارمنستان ارسال شد و هیچ دولتی کمترین کمکی به کشور نوپای ارمنستان ارسال نکرد.
در آوریل۱۹۲۰ م در کنفرانس سان رِمو، نخست وزیران انگلستان، فرانسه و ایتالیا (دیوید لوید جرج، آلکساندر میلران و ونیتی) سرانجام به مطالعهٔ مفاد قرارداد صلح با عثمانی پرداختند و در مورد مسئلهٔ ارمنستان تصمیم به ایجاد یک دولت ارمنی شامل قسمتی از ایالات ترابزون و ارزروم و وان و استان بتلیس گرفتند. این طرح در یازدهم ماه مه همان سال به هیئت نمایندگی عثمانی در ((که دورسه)) وزارت امور خارجهٔ فرانسه تسلیم شد.
در ژوئیهٔ۱۹۲۰ م در کنفرانس آسپا، متفقین به پیشنهادهای متقابل ترکیه پاسخ دادند. یادداشت متفقین که به امضای میلران، در ۱۷ ژوئیه فرستاده شد در مورد ارمنستان شامل عبارت ذیل است:
<<ارامنه در شرایط توحش و بی رحمی بی سابقهای قتلعام شدهاند. به هنگام جنگ هنرنماییهای دولت عثمانی اعم از کشتار و تبعید و بدرفتاری با زندانیان از هنرنماییهای سابقش در این گونه تبهکاریها نیز فراتر رفته است.
برآورد میشود که از سال۱۹۱۴ م به این طرف دولت عثمانی تحت عنوان بی اساس شورش قریب به هشتصد هزار نفر ارمنی را از زن و مرد و کودک قتلعام و بیش از دویست هزار نفر یونانی و دویست هزار نفر ارمنی دیگر را نیز تبعید و یا از خانه و کاشانهشان آواره کرده است. دولت ترکیه نه تنها به سرپیچی از انجام وظیفهٔ خود که حمایت از اتباع غیر تُرک امپراتوری در برابر غارت و جور و تعدی و قتل نفس باشد اکتفا نکرده، بلکه دلایل متعددی در دست است که ثابت میکند خود او مسئولیت رهبری و سازماندهی وحشیانه ترین حملات به تودههایی را که وظیفهٔ حمایت از آنان را بر عهده داشته به گردن گرفته است... به همین دلیل متفقین نمیتوانند هیچ تغییری در مواد قرارداد مربوط به ایجاد یک ارمنستان آزاد بدهند>>.
سرانجام در دهم آگوست۱۹۲۰ م، تشریفات امضای قرارداد صلح بین ترکیه و متفقین در تالار پذیرایی سِور صورت پذیرفت.
معاهدهای که دو مادهٔ مهم از نظر ارمنستان در آن ذکر شده بود.
مادهٔ۸۸: <<ترکیه اعلام میدارد که همان گونه که قدرتهای متفق قبلاً شناخته شدهاند، ارمنستان را به منزلهٔ یک کشور آزاد و مستقل میشناسد>>.
مادهٔ۸۹: <<ترکیه و ارمنستان و همچنین سایر قدرتهای امضا کنندهٔ قرارداد موافقت میکنند که مسئلهٔ تعیین مرزهای بین ترکیه و ارمنستان در ولایات ترابزون و ارزروم و وان و استان بتلیس به حکمیت رئیس جمهور امریکا گذاشته شود و تصمیمات او را در این مورد بپذیرند و نیز بر هر گونه مقرراتی که برای دست یافتن ارمنستان به دریا و برای غیرنظامی کردن سرزمینهای عثمانی وصل به ارمنستان تصویب شود صحه بگذارند>>.
چند ماه بعد در ۲۲ نوامبر ۱۹۲۰م، وودرو ویلسون، رأی حکمیت خود دایر بر واگذاری قسمت اعظم ولایات وان (که ارامنه تا سال۱۹۱۴ م جمعیت مطلق آن را تشکیل میدادند) و ارزروم و استان بتلیس (که ارامنه تا سال۱۹۱۴ م اکثریت نسبی را داشتند) و قسمتی از ولا یت ترابزون برای تأمین دست یابی دولت جدید به دریا را صادر کرد. اما چندی نگذشت که حوادثی مانع از اجرای موارد منعقده در معاهدهٔ سِور شد.
وقتی کنفرانس جدیدی در نوامبر سال ۱۹۲۲م در لوزان تشکیل شد تا تجدید نظری در مفاد قرارداد سِور به عمل آورد وضعیت به سود ترکیه تغییر کرد. بنا به عبارات نوشتهٔ وینستون چرچیل:
<<ارتشهای متفقین در ۱۹۱۸م روی میز کنفرانس صلح پیروزی کامل و مطلق بر ترکیه پیدا کرده بودند لیکن در طول مدت چهار سال سیاستمداران سعی داشتند که این پیروزی به شکست تبدیل شود>>.
پس از پیروزی ارتش ملی ترکیه تغییر یافتن مفاد قرارداد سِور به نفع ترکان در لوزان اجتناب ناپذیر بود. در واقع، حوادثی که پیش آمده بود ثابت کرده بود که معاهدهٔ سِور قابل اجرا نیست زیرا یکی از مهم ترین طرفهای ذینفع یعنی روسیه در حین انعقاد قرارداد غایب بود! و همکاری وی برای اجرای مفاد قرارداد، به ویژه در تشکیل یک دولت ارمنی مستقل که تا ارزنجان گسترش یافته باشد، ضرورت داشت.
معاهدهٔ سِور که در دهم آگوست۱۹۲۰م به امضاء رسید وظیفهٔ ترسیم مرزهای جمهوری ارمنستان را، که مورد توافق دو طرف قرار گرفته بود، به وودرو ویلسون، واگذار کرد. بنابراین، جز اراضی ارمنستان شرقی، که ۷۱۳۳۰ کیلومتر مربع وسعت داشت، ارمنستان غربی دارای بیش از نود هزار کیلومتر مربع و جمعاً دارای۳۳۰ , ۱۶۱کیلومتر مربع مساحت میشد.
امضاء کنندگان معاهدهٔ سِور عبارت بودند از نمایندگان کشورهای ایتالیا، بلژیک، یونان، لهستان، پرتغال، رومانی، حجاز (عربستان) و ملوک پادشاهی سربرستی، کرواسی و اسلوونی، انگلستان، فرانسه، ژاپن، ارمنستان و ترکیه. از سوی جمهوری ارمنستان آوِدیس آهارونیان و از سوی ترکیه حمید پاشا، توفیق بیگ و خلیل بیگ عهدنامهٔ تاریخی سِور را به امضاء رساندند. ریاست جلسه بر عهدهٔ آلکساندر میلران، بود.
به اعتقاد حقوقدانان ۹۴ سال پس از انعقاد معاهدهٔ سِور این پیمان برای ارامنه و ارمنستان دارای اهمیت تاریخی میباشد. نخست آنکه پس از استقلال جمهوری ارمنستان در سال۱۹۱۸م، برای اولین بار، دولت ترکیه، جمهوری ارمنستان را به رسمیت شناخت.
اهمیت این موضوع بیشتر در این است که سه سال قبل از استقلال جمهوری ارمنستان، ترکیه به قصد امحاء کامل ارامنه در ۱۹۱۵م دست به نسلکشی ارمنیان زده بود.
حکم داوری قطعی و لازم الاجرا است و مشمول مرور زمان نمیشود و وضعیت اجرایی آن وابسته به سرنوشت آتی حکم نیست. طبق حقوق بینالملل، در ماده ۸۱ کنوانسیون لاهه ۱۹۰۷م که در آن قوانین مربوط به احکام داوری تصویب شده، به طور کلی هیچ نوع قانونی برای لغو یا ابطال حکم پیش بینی نشده است.
براساس حقوق بینالملل، دو طرف با پذیرفتن ارجاع دعوا به حکم داوری، اجباری و لازم الاجرا بودن حکم داوری را بدون قید و شرط و به صورت قطعی میپذیرند. رد حکم داوری از سوی هر یک از دو طرف، تاثیری بر اعتبار و قطعیت حکم ندارد. از آنجایی که این درخواست داوری، غیر از کشورهای ارمنستان و ترکیه، از طرف شانزده کشور دیگر تقدیم شده بنابراین اجرای حکم برای کلیه خواهانها لازم الاجراست.
اجرای این حکم همچنین برای کشور داور، یعنی آمریکا نیز لازم الاجرا است زیرا رویکرد رسمی رئیس جمهور این کشور تصمیم و موضع گیری کشور تلقی میشود و اقدامات ناشی از داوری قطعی و برای اجرای الزامی است.
ارمنستان، به منزله کشور عضو سازمان ملل متحد، میتواند از طریق دیوان بینالمللی دادگستری (طبق ماده ۳۶، بند۲، شق الف و ب اساسنامه دادگاه بینالملل) اعتبار حکم داوری ویلسون را تایید و براساس آن حقوق خود را نسبت به سرزمینهایی که با حکم داوری به ارمنستان اختصاص داده شده است اعاده کند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#2,082
Posted: 29 Aug 2014 22:44
موافقتنامه سایکس–پیکو
منطقه تحت نفوذ فرانسه (آبی), منطقه تحت نفوذ بریتانیا (قرمز), منطقه تحت نفوذ روسیه (سبز)
موافقتنامه سایکس-پیکو بر پایه سازش سری ۱۹۱۶ میان دولتهای پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و فرانسه بود. امپراتوری روسیه نیز با ایشان هم رأی بود تا منطقه نفوذ و کنترل شایستهای پس از سرنگونی احتمالی امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول بیابند.
موافقتنامه سایکس- پیکو توافقی سری میان بریتانیای کبیر و فرانسه بود که در ماه مه ۱۹۱۶ در خلال جنگ جهانی اول و با رضایت روسیه برای تقسیم امپراتوری عثمانی منعقد شد. این توافقنامه به تقسیم سوریه، عراق، لبنان و فلسطین میان فرانسه و بریتانیا منجر شد. این مناطق قبل از آن تحت کنترل ترکهای عثمانی بودند. این توافقنامه نامش را از سر مارک سایکس بریتانیایی و فرانسوا ژرژ پیکوی فرانسوی گرفته است
با خطوط مستقیم میتوان مرزهایی بدون پیچیدگی کشید. به احتمال قوی بههمین دلیل بود که مارک سایکس (نماینده دولت بریتانیا) و فرانسوا ژرژ- پیکو (نماینده دولت فرانسه) در سال ۱۹۱۶ بر سر نقشهای با خطوط مستقیم به توافق رسیدند.
سایکس و پیکو هر دو از اشراف و نمونه «مردان عصر امپراتوری» بوده، در دستگاه امپراتوری پرورش یافته بودند. مهمتر از همه اینکه توجیه میکردند که مردم منطقه تحت حکومت امپراتوریهای اروپایی زندگی بهتری خواهند داشت. هر دوی آنها هم از نزدیک با خاورمیانه آشنایی داشتند. این دو در سال دوم جنگ جهانی اول (۱۹۱۶) بر سر تجزیه امپراتوری عثمانی به توافق رسیدند، توافقی که پایهها و پیامدهای آن تا به امروز بر این منطقه تأثیرگذار بوده است.
خطوط مستقیمی که سایکس و پیکو ترسیم کردند در نیمه اول قرن بیستم برای بریتانیا و فرانسه بسیار مفید بودند، اما تأثیرشان در مردم منطقه کاملاً متفاوت بود.
با طرح سایکس و پیکو، سرزمینهایی که از اوایل قرن شانزدهم تحت حکومت امپراتوری عثمانی بود میان انگلیس و فرانسه تقسیم شد:
"سوریه و لبنان تحت نفوذ فرانسه، و عراق، اردن شرقی و فلسطین تحت نفوذ بریتانیا"
ترسیم مرزهای کشورهای عرب شمال آفریقا در شرح وظایف سایکس و پیکو نبود، اما آن منطقه هم به دو حوزه نفوذ مجزا تقسیم شده بود. مصر تحت نفوذ بریتانیا بود و فرانسه بر مغرب (متشکل از تونس، الجزایر و مراکش) مسلط بود.
اما نظم ژئوپلیتیک ناشی از توافق سایکس- پیکو ، سه مشکل بهوجود آورد. اول اینکه این طرح در خفا و بدون اطلاع اعراب تهیه شده بود و وعده اصلی بریتانیا به آنها در دهه ۱۹۱۰ را نادیده میگرفت؛ بریتانیا به اعراب قول داده بود که اگر علیه عثمانیها سر به شورش بردارند، با سقوط این امپراتوری به استقلال خواهند رسید.
بعد از اینکه وعده استقلال بعد از جنگ جهانی اول محقق نشد، و قدرتهای استعماری در دهههای ۱۹۲۰، ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ به اعمال نفوذ شدید بر جهان عرب ادامه دادند، محور سیاست در جهان عرب (شمال آفریقا و شرق دریای مدیترانه) تدریجاً از ایجاد نظامهای حکومتی مشروطه لیبرال (نظیر آنچه مصر، سوریه و عراق در دهههای نخست قرن بیستم تجربه کردند) بهسوی ملیگرایی تغییر جهت داد. هدف این نوع ملیگرایی بیرون راندن استعمارگران و نظامهای حاکم متکی به آنان بود. این یکی از عوامل اصلی رشد حکومتهای نظامی است که از دهه ۱۹۵۰ تا قیامهای عربی سال ۲۰۱۱ بر بسیاری از کشورهای عربی حاکم بودند.
پایان معاهدههای جنگ جهانی اول
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,083
Posted: 29 Aug 2014 22:49
فرااردن
امارت فرااردن (به انگلیسی: transjordan) (به عربی: إمارة شرق الأردن) یک تحتالحمایه انگلستان بود که در سال ۱۹۲۱ تاسیس گردید. سلسله هاشمی بر این کشور همانند کشور همسایه، عراق، حکومت می کرد.
این کشور به شکل رسمی زیر سلطه فلسطین تحت قیومیت انگلیس بود ولی عملاً سیستم کاملاً مجزایی داشت. در سال ۱۹۴۶ این کشور کاملاً مستقل گردید و به امارت اردن هاشمی تغییر نام داد.
در دوران امپراتوری عثمانی فرااردن مرتبط با هیچ گونه تقسیم بندی سیاسی، تاریخی و فرهنگی نبود و بیشتر آن تحت نام ولایت سوریه اداره می شد. اما پیوند زبانی، مذهبی و فرهنگی قوی ای بین ساکنان بخش شرقی و غربی رود اردن برقرار بود.
در طی جنگ جهانی اول و شورش اعراب علیه عثمانی، بخش عمده ای از جنگ جویان از این منظقه بودند. با پیروزی این شورش ها که به از هم گسیختگی امپراتوری عثمانی انجامید کشور فرااردن تحت قیومیت انگلستان ایجاد گردید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,084
Posted: 29 Aug 2014 22:53
قیمومیت فرانسه بر سوریه و لبنان
نقشه که سوریه را زیر نظر قیمومیت فرانوسی نشان میدهد و تقسیم شدن سوریه به چند رژیم به دست فرانسوریها .
قیمومت فرانسه بر سوریه و لبنان (به فرانسوی: Mandat français en Syrie et au Liban) و با اسم دیگر قیمومت فرانسه بر سوریه یا استعمار فرانسه؛ یک نوع سیستم استعماری که بر سیاست و مجتمع سوریه تسلط داشت. و از زمان شکست پادشاهی سوریه در جنگ میسلون در تاریخ ۲۴ ژوئن ۱۹۲۰م حاکم شد و در ۱۷ آپریل ۱۹۴۶م به پایان رسید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,085
Posted: 29 Aug 2014 22:56
قیمومت بریتانیا بر فلسطین
قیمومت بریتانیا بر فلسطین یا قیمومت فلسطین یک سیستم حکومتی بود که در سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۸ در خاورمیانه در بخشی از مدیترانه شرقی به سرپرستی بریتانیا تشکیل شد.
قیمومت فلسطین بعد از شکست امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول و به حکم جامعه ملل برای اداره مستعمرات امپراتوری فروپاشیده عثمانی تشکیل شد. قیمومت فلسطین شامل دو بخش غربی و شرقی میشد. بخش غربی در غرب رود اردن قرار داشت و معادل اسرائیل، نوار غزه و کرانه باختری رود اردن فعلی شده و بخش شرقی در شرق رود اردن که معادل اردن فعلی است، قرار داشت. بخش شرقی در عمل توسط خاندان هاشمی با نام حکومت فرااردن اداره میشد و در سال ۱۹۴۶ استقلال خود را اعلام کرد. در سال ۱۹۴۸ عمر این حکومت در بخش غربی نیز به پایان رسید و بلافاصله اولین جنگ اعراب و اسرائیل برای تسلط بر آن درگرفت. دولت اسرائیل در بخشهایی از آن اعلام استقلال کرده و بخشهایی از آن نیز به تصرف مصر و اردن درآمدند.
در آخرین سالهای حکومت امپراتوری عثمانی، این دولت بنا بر حکم جامعه ملل در سال ۱۹۲۲ مجبور به واگذاشتن اداره این سرزمین به متفقین شد البته سربازان بریتانیایی در سالهای ۱۹۱۸-۱۹۱۷ فلسطین را اشغال کرده بودند ولی این حکم به صورت قانونی حاکمیت فلسطین را به متفقین و عملاً به بریتانیا واگذار کرد و حکومت نظامی بریتانیا در ژوئیه ۱۹۲۰ به حکومت کمیسری عالی غیر نظامی تحت نظارت بریتانیا تغییر کرد. نخستین کمیسر عالی فلسطین از سوی انگلیسیها هربرت ساموئل بود که در ژوئن ۱۹۲۰ وارد این سرزمین شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,086
Posted: 29 Aug 2014 23:00
نسل گمشده
گرترود استاین همراه با جک همینگوی، پسر ارنست همینگوی، پاریس، سال ۱۹۲۴، گرترود استاین را ایجادگر اصطلاح "نسل گمشده" میدانند.
نسل گمشده اصطلاحی است که به نسلی اشارهدارد که در طول جنگ جهانی اوّل به سنّ بلوغ رسیدند. این عبارت نخستینبار بهوسیلهٔ ارنست همینگوی، که از آن در رمان خورشید همچنان میدرخشد استفاده کرد، محبوبیّت یافت؛ هرچند که خود همینگوی، گرترود استاین را که در آن زمان مربّی و حامی او بود، ابداعکنندهٔ این عبارت میداند.
در کتاب جشن بیکران (A Moveable Feast)، که پس از درگذشت همینگوی و استاین منتشر شد، و نیز پس از یک دشمنی ادبی که برای بیشتر طول زندگی آنها وجود داشت، همینگوی مینویسد که ابداعکنندهٔ این عبارت درحقیقت صاحب تعمیرگاه خودرویی است که به استاین خدمات ارائه میداد. هنگامی که یک مکانیک جوان نمیتواند خودروی استاین را بهخوبی تعمیر کند، صاحب تعمیرگاه بر سر او فریاد میزند و میگوید: "You are all a "génération perdue." (شما همگی یک نسل گمشده هستید). استاین هنگامی که این ماجرا را برای همینگوی بازگو میکند، خطاب به او میافزاید: "That is what you are. That's what you all are... all of you young people who served in the war. You are a lost generation." (این چیزی است که شما هستید. این چیزی است که همهٔ شما هستید ... همهٔ شما جوانانی که در جنگ خدمت کردهاید. شما یک نسل گمشدهاید.) نسل گمشده دربرگیرندهٔ هنرمندان برجستهٔ متعدّدی همچون اف. اسکات فیتزجرالد، جان استاینبک، تی. اس. الیوت، جان دوس پاسوس، والدو پیرس، ایزادورا دانکن، آبراهام والکوویتز، آلن سیگر، و اریش ماریا رمارک است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,087
Posted: 29 Aug 2014 23:05
لژیون چکسلواکی
یادبودی از لژیونهای چکسلواکی
لژیون چکسلواکی نیروهای مسلح داوطلب متشکل از چکها و اسلواکها که به اتفاق یکدیگر در جنگ جهانی اول علیه اتحاد مثلث میجنگیدند. هدف آنان این بود که حمایت متفقین را برای استقلال مناطق بوهم، موراوی و اسلواکی از قلمرو اتریش-مجارستان جلب کنند. آنان با کمک سیاستمدارانی چون توماش مازاریک به یک نیروی نظامی چند هزار نفری تبدیل شدند. آنان طی جنگ جهانی اول در کنار سربازان امپراتوری روسیه جنگیدند و پس از خروج روسیه از جنگ، لژیون چکسلواکی به جنگ با بلشویکها پرداخت و مناطق مهمی چون راه آهن سراسری سیبری را طی جنگ داخلی روسیه متصرف شد.
اعضای این لژیون با پایان جنگ جهانی اول، تبدیل به بدنه اصلی ارتش جدید چکسلواکی شدند. بسیاری از آنان در جنگ لهستان و چکسلواکی در ۱۹۱۹ شرکت جستند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,088
Posted: 29 Aug 2014 23:08
روز آنزاک
جان هوارد در مراسم روز انزک
روز آنزاک روز ۲۵ ماه آوریل است. نام این روز برگرفته از نام ارتش مشترک استرالیا و زلاند نو یا به اختصار انزک است که در جنگ جهانی اول به عنوان نیروهای حامی انگلستان و در دسته متفقین شرکت کردند. این روز در ابتدا به یادبود کشته شدگان استرالیا و نیوزلند در نبرد گالیپولی ترکیه که در سال ۱۹۱۵ اتفاق افتاد گرامی داشته شد اما بعدها از آن برای قدردانی از کلیه عملیات و خدمات ارتش این دو کشور استفاده میشود. بیشتر شهرهای این دو کشور دارای بناها و میدانهای یادبود آنزاک هستند و مراسم روز آنزاک در این مکانها برپا میشود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,089
Posted: 29 Aug 2014 23:11
جنگ یونان و ترکیه (۱۹۲۲–۱۹۱۹)
سنگرهای جنگی در خلال جنگ های ترکیه و یونان
- زمان می ۱۹۱۹ - اکتبر ۱۹۲۲
- مکان غرب آناتولی
- نتیجه پیروزی ترکیه، سرزمین هایی از امپراطوری عثمانی که در آغاز جنگ به نیروهای یونانی تسلیم شده بود دوباره توسط نیروهای جمهوری ترکیه باز پس گرفته شد و همچنین جابه جایی جمعیت میان دو کشور صورت گرفت، امضای پیمان لوزان
جنگ یونان و ترکیه (۱۹۲۲-۱۹۱۹) یا جنگ آسیای صغیر، به مجموعه رویدادهایی نظامی در جریان فروپاشی امپراطوری عثمانی پس از جنگ جهانی اول گفته میشود. جنگ بین یونان و انقلابیان ترک از جریان ملی ترکیه صورت گرفت و به تشکیل جمهوری ترکیه انجامید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2,090
Posted: 29 Aug 2014 23:13
جنگ استقلال ترکیه
جنگ استقلال ترکیه (به ترکی استانبولی: Kurtuluş Savaşı or İstiklâl Harbi)، به مقاومت نظامی و سیاسی ملی گرایان ترک در برابر تجزیه امپراطوری عثمانی پس از جنگ جهانی اوّل توسط متحدین گفته میشود. حرکت ملی ترک در آناتولی منجر به شکل گیری محمع بزرگ ملی شد که تحت رهبری آتاتورک توانست از تمامی تواناییهای خود استفاده کند. پس از عملیات نظامی علیه تهاجم یونان، و جنگ با ارمنیها و فرانسویها، در ژولای ۱۹۲۳، انقالبیون ترک توانستند که متحدین را مجبور به دست کشیدن از پیمان سور و قبول پیمان لوزان کنند. بر اساس این پیمان، به آناتولی و ناحیه غرب تنگه بسفر اجازه داده شد تا در اکتبر ۱۹۲۳ تشکیل جمهوری ترکیه را بدهند. بوجود آمدن حرکت ملی ترکی منجر به ورافتادن سیستم ملت عثمانی شد و پس از آن با نوگرایهای آتاتورک، سیاستی مدرن، سکولار و کشور-ملت بوجود آمد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.