انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
فرهنگ و هنر
  
صفحه  صفحه 212 از 229:  « پیشین  1  ...  211  212  213  ...  228  229  پسین »

تاریخ اروپا از ابتدا تاکنون


مرد

 
از دیدگاه جامعهٔ بین‌الملل
این واقعه در برخی از ایالات کشور آمریکا با عنوان «نسل‌کشی» شناخته می‌شود. تا به امروز ایالات کارولینای جنوبی، نیوجرسی، فلوریدا، ماساچوست، پنسیلوانیا و ایلینوی نسل‌کشی یونانیان آناتولی را به رسمیت شناخته‌اند. علاوه بر این جورج پاتاکی فرماندار ایالت نیویورک، روز ۱۹ می ۲۰۰۲ را به عنوان «روز یادبود نسل‌کشی یونانیان پونتیک» اعلام کرد.با این وجود از آنجایی که ایالات داخلی آمریکا قدرتی درسیاست خارجه کشور ندارند این بیانیه‌ها به طور قانونی در سطح فدرال ایالات متحده به رسمیت شناخته نمی‌شوند.

ارمنستان در اولین گزارش خود به «منشور اروپا برای زبان‌های منطقه‌ای یا در اقلیت» از «شورای اروپا»، فاجعهٔ نسل‌کشی یونانیان، یادبود آن، و مرگ در کل ۶۰۰٫۰۰۰ یونانی در منطقهٔ آناتولی را برشمرد علاوه بر این در ۱۹ می ۲۰۰۴ مراسم بزرگداشت یونانیان پونتیک قربانی در فاجعه نسل‌کشی یونانیان در ایروان پایتخت ارمنستان و با حضور آنتونیوس ولاویانوس(سفیر یونان در ارمنستان)، شخصیت‌های برجسته، ماموران دولت و باقی مردم عادی ارمنستان بر‌گزار شد.

در استرالیا این موضوع در ۴ می ۲۰۰۶ در پارلمان ویکتوریا توسط وزیر دادگستری استرالیا، جنی میکاکوس، به بحث گذاشته شد. و درنهایت در ۳۰ آوریل ٬۲۰۰۹ مجلس پارلمان جنوب استرالیا قانونی را به تصویب رساند که بر مبنای آن «مرگ ۳٫۵ میلیون نفر مسیحی آشوری، ارمنی و یونانی مستقر در منطقهٔ آناتولی که بعدها جزیی از امپراتوری عثمانی گردید با روش‌هایی چون قتل، تبعید، گرسنگی و کشتار تا سال ۱۹۲۳» با عنوان نسل‌کشی به رسمیت شناخته شد.


پایان به رسمیت‌شناسی نسل‌کشی
گرامی‌داشت قربانیان نسل‌کشی
بناهای یادبود متعددی به منظور گرامی‌داشت یاد و خاطره قربانیان نسل‌کشی در سرتاسر یونان برپا گردیده‌است. همچنین در برخی کشورهای دیگر از جمله آلمان، کانادا، ایالات متحده، قزاقستان و اخیراً استرالیا نیز تندیس‌ها و بناهایی بدین منظور ایجاد شده‌است.

پایان نسل‌کشی_یونانیان
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
نسل‌کشی آشوری‌ها
نسل کشی آشوریان (به سُریانی: ܩܛܠܥܡܐ ܕܐܬܘܪܝܶܐ) به کشتار جمعی آشوریان در دولت عثمانی گفته شود. این نسل‌کشی تحت حکومت ترکان جوان و نیروهای عثمانی صورت گرفت. آسوریان شمال میانرودان بویژه منطقه حکاری و ارومیه توسط نیروهای عثمانی میان سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ مورد کوچ اجباری و قتل‌عام واقع شدند.دلایلی که برای این کشتارها ارائه می‌شود متفاوتند، از جمله:

  • سرکوبی و ستم بر مسیحیان در آناتولی.
  • آسوریان و ارامنه خواستار خودمختاری بودند و بر ضد عثمانیان با ارتش روسیه همکاری می‌کردند. (حکومت ترکیه از این نظر حمایت می‌کند).

بنا بر ادعای ترکیه، مردم دو قوم ارمنی و آشوری تهدیدی برای عثمانی‌ها بشمار می‌آمدند و به این علت شمار زیادی از آنها به صحرای سوریه منتقل شدند. در این جابجایی انسان‌های فراوانی از بی‌آبی و گرسنگی تلف شدند. ترکیه این مسئله را اتفاقی و ناخواسته عنوان می‌کند.

به نقل از منابع آشوری در سال ۱۹۱۸ در منطقه خوی در شمال غربی ایران نیز گروه‌های عثمانی به کشتار آسوریان دست زده‌اند.

نویسنده ایرانی، محمدعلی جمال‌زاده که در آن زمان از برلین رهسپار بغداد بوده این رویدادها را از نزدیک دیده و مشاهدات خود را ثبت کرده است.

همچنین عبدالحسین شیبانی وحیدالملک در کتاب خود به نام خاطرات مهاجرت (ص ۸۷) مشاهدات عینی خود در این باره را باد کرده و از کوچاندن اجباری مردم مسیحی از سوی عثمانیان و بدرفتاری و تلف شدن زنان و کودکان در بیابان شمال سوریه گزارش می‌دهد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
کشتار کردها درسیم
کشتار درسیم در میانه سال‌های ۱۹۳۸ و ۱۹۳۷ در جایی که اکنون استان تونجلی نامیده می‌شود رویداد. در سال ۱۹۳۸ و ۱۹۳۷ تعداد ۶۵،۰۰۰-۷۰،۰۰۰ کرد علوی توسط ارتش ترکیه کشته و هزاران نفر تبعید شدند. برخی آمارها حاکی از قتل عام حدود ٥٠ تا ٧٠ هزار نفر در حملات نیروی هوایی و زمینی ترکیه به درسیم است اما دولت ترکیه مدعیست که ١٢ هزار نفر در این جریان کشته شده‌اند.

گزارشهای محرمانه‌ای از تاریخ ۴ می ۱۹۳۷ از هیات وزیران و مجلس ترکیه بدست آمده. بخشی از این گزارش افشا شده چنین است:
"بایستی درسیم محاصره شود. کردها بایستی در جامعه ترک ذوب شده و مستحیل شوند. بایستی نیروهای نظامی به جستجو در درسیم اقدام کرده و ضمن بررسی غارهایی که مردم در آنها پناه می گیرند، تمامی راهها، سنگرها و اراضی مردم نیز مورد کنترل قرار گیرند. "

بعد از گذشت سال ها از این رویداد، صدای ضبط شده یک مقام پلیس وقت ترکیه بنام احسان صبری چاقلایانگیل منتشر شد که وی در این نوار ضبط شده می گوید:

" در غارها پنهان شده بودند ولی ارتش با پرتاب نوعی گاز در داخل غارها آنها را مانند موش سم پاشی کرد. از بچه های ٧ ساله تا ٧٠ ساله ها در درسیم سر بریده شدند."

بر پایه مجله تحقیقات نسل‌کشی، با رهبری گروه ترکان جوان برنامه از میان بردن هویت مردم زازا، بیرون راندن آنها از سرزمین اجدادیشان و جابجایی آنها در گروهای کوچکتر انجام شده است. در این دوره مردم زازا مجبور به جابجایی و پیاده‌روی‌های مرگ آور و اجبار به ترک کردن گردیدند.ترکان جوان این برنامه را در درازای جنگ جهانی اول اجرا کردند که در طی آن ۷۰۰ هزار کرد و زازا مجبور به جابجایی اجباری شدند که در میان این جابجایی‌های اجباری ۳۵۰ هزار نفر از آنان از میان رفتند.این کردها توسط گروه ترکان جوان مجبور به راهپیمایی‌های مرگ‌آور شبیه به آنچه برای ارامنه اتفاق افتاد شدند.که بخشی از برنامه‌ای بود که برای از بین بردن هویت کردها در ترکیه انجام شد.همچنین این جنبش دلیلی است بر نگاهی که دولت ترکیه تا سال ۱۹۹۱ بر کردها داشته‌است. در تلاشی برای انکار هویت کردها دولت ترکیه تا سال ۱۹۹۱ کردها را جزو ترک‌های کوهستانی رده بندی می‌کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
نظامیان جنگ جهانی اول
ویلهلم آدام


  • محل تولد آنسباخ
  • تاریخ تولد ۱۵ سپتامبر ۱۸۷۷
  • محل مرگ گارمیش-پارتنکیرچن
  • تاریخ مرگ ۸ آوریل ۱۹۴۹ (۷۱ سال)
  • تابعیت امپراتوری آلمان (تا ۱۹۱۸)
  • جمهوری وایمار (تا ۱۹۳۳)
  • آلمان نازی (تا ۱۹۴۳)
  • طول خدمت ۱۸۹۷-۱۹۴۳
  • درجه ژنرال
  • فرماندهی رئیس ستاد مشترک ارتش آلمان
  • جنگ‌ها جنگ جهانی اول
  • جنگ جهانی دوم

ویلهلم آدام (به آلمانی: Wilhelm Adam) (زاده ۱۵ سپتامبر ۱۸۷۷ - مرگ ۸ آوریل ۱۹۴۹) یک ژنرال آلمانی در دوره رایش سوم و از ۳۱ اکتبر ۱۹۳۰ تا ۳۰ سپتامبر ۱۹۳۳ رئیس ستاد مشترک ارتش آلمان بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
کارل آرندت
  • محل تولد گروس کاوئن
  • تاریخ تولد ۱۰ مارس ۱۸۹۲
  • محل مرگ بالوه
  • تاریخ مرگ ۳۰ دسامبر ۱۹۸۱ (۸۹ سال)
  • تابعیت امپراتوری آلمان (تا ۱۹۱۸)
  • جمهوری وایمار (تا ۱۹۳۳)
  • آلمان نازی
  • طول خدمت ۱۹۱۱-۱۹۴۵
  • درجه ژنرال
  • جنگ‌ها جنگ جهانی دوم
  • عملیات‌های مهم نبرد کیف
  • نبرد کورسک


کارل آرندت(به آلمانی: Karl Arndt) (زاده ۱۰ مارس ۱۸۹۲ - مرگ ۳۰ دسامبر ۱۹۸۱) یک ژنرال آلمانی در دوره رایش سوم و فرمانده لشکر ۲۹۳ و ۳۵۹ پیاده ورماخت بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
هانس-یورگن فون آرنیم


  • محل تولد Ernsdorf, سیلیزیا
  • امپراتوری پروس
  • تاریخ تولد ۴ آوریل ۱۸۸۹
  • محل مرگ باد ویلدونگن, هسن
  • تاریخ مرگ ۱ سپتامبر ۱۹۶۲ (۷۳ سال)
  • تابعیت امپراتوری آلمان (تا ۱۹۱۸)
  • جمهوری وایمار (تا ۱۹۳۳)
  • آلمان نازی
  • طول خدمت ۱۹۰۷-۱۹۴۵
  • درجه ژنرال
  • فرماندهی لشکر ۲۷ و ۵۲ پیاده ورماخت
  • لشکر ۵ و ۱۷ زرهی آلمان
  • جنگ‌ها جنگ جهانی اول
  • جنگ جهانی دوم

هانس-یورگن فون آرنیم(به آلمانی: Hans-Jürgen Bernhard Theodor von Arnim) (زاده ۴ آوریل ۱۸۸۹ - مرگ ۱ سپتامبر ۱۹۶۲) یک ژنرال آلمانی در دوره رایش سوم و از ۸ سپتامبر ۱۹۳۹ تا ۵ اکتبر ۱۹۴۰ فرمانده لشکر ۵۲ پیاده ورماخت و از ۵ اکتبر ۱۹۴۰ تا ۳۱ اکتبر ۱۹۴۰ فرمانده لشکر ۲۷ پیاده ورماخت بود.وی همچنین از ۲۰ فوریه ۱۹۴۳ تا ۲۸ فوریه ۱۹۴۳ فرماندهی لشکر پنجم زرهی آلمان و از ۱ نوامبر ۱۹۴۰ تا ۲۴ ژوئن ۱۹۴۱ فرماندهی لشکر هفدهم زرهی آلمان را برعهده داشت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
آلفرد فن تیرپیتس


  • زاده ۱۹ مارس ۱۸۴۹
  • Küstrin, پادشاهی پروس
  • درگذشته ۶ مارس ۱۹۳۰ (۸۰ سال)جمهوری وایمار
  • تابعیت پادشاهی پروس
  • امپراطوری آلمان

آلفرد فن تیرپیتس (انگلیسی: Alfred von Tirpitz؛ ۱۹ مارس ۱۸۴۹ – ۶ مارس ۱۹۳۰) یک فرد نظامی اهل آلمان بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
نیکولای گومیلیف


  • نام اصلی نیکولای استپانوویچ گومیلیف
  • زادروز ۱۵ آوریل ۱۸۸۶
  • کرونشتاد، روسیه
  • مرگ اوت ۱۹۲۱
  • ۲۵ اوت ۱۹۲۱ (۳۵ سال)
  • پتروگراد
  • ملیت پرچم روسیه روس
  • پیشه شاعر، منتقد ادبی
  • همسر(ها) آنا آندرییونا آخماتووا
  • فرزندان لف گومیلیف

نیکولای استپانوویچ گومیلیـِف (به روسی: Николай Степанович Гумилёв) ‏ (۱۸۸۶ - ۱۹۲۱) شاعر، منتقد ادبی و عضو ارتش روسیه بود.

بیشتر نظامیان جنگ جانی اول در جنگ جهانی دوم حضور داشتند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
زنان در جنگ جهانی اول
نگار شیخلینسکایا


  • زاده ۱۰ اکتبر ۱۸۷۱ یا ۲۱ مارس ۱۸۷۸
  • تفلیس, امپراطوری روسیه (اکنون گرجستان)
  • درگذشته ۱۵ اوت ۱۹۳۱
  • باکو، شوروی سابق، (اکنون جمهوری آذربایجان)
  • شغل پرستار نهضت بین‌المللی صلیب سرخ و هلال احمر

نگار شیخلینسکایا با نام کامل نگار حسین افندی قیزی شیخلینسکایا (به ترکی آذربایجانی: Nigar Hüseyn Əfəndi qızı Şıxlinskaya) (زاده ۱۰ اکتبر ۱۸۷۱ یا ۲۱ مارس ۱۸۷۸ در تفلیس – ۱۵ اوت ۱۹۳۱ در باکو) نخستین پرستار آذربایجانی بود که در جنگ جهانی اول مشغول خدمت شد. وی به چندین زبان از جمله روسی و فرانسوی مسلط بود. نگار شیخلینسکایا در جبهه غربی جنگ جهانی اول، بیمارستان نهضت بین‌المللی صلیب سرخ و هلال احمر را تاسیس کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
ماتا هاری


  • زادروز ۷ اوت ۱۸۷۶
  • لیوواردن، هلند
  • درگذشت ۱۵ اکتبر ۱۹۱۷
  • ونسن، فرانسه
  • اعدام با جوخه آتش
  • ملیت آلمان / هلند
  • نام‌های دیگر گرترود مارگارت زله
  • پیشه رقاصه
  • نقش‌های برجسته جاسوسی برای آلمانیها
  • فرزندان دو فرزند

گرترود مارگارت زله معروف به ماتا هاری (به انگلیسی: Margaretha Geertruida (Grietje) Zelle) ‏ (۷ اوت ۱۸۷۶ - ۱۵ اکتبر ۱۹۱۷) رقاص هلندی-آلمانی و متهم به جاسوسی در جریان جنگ جهانی اول در خاک فرانسه برای آلمانیها بود. ماتاهاری، نام هنری او یک واژه مالایائی و به معنی آفتاب است.

مارگاریتا گیرتوئیدا که نام اصلی او گریته زِل ِمک لئود بود در ۷ آگوست ۱۸۷۶ در شهر لیوواردن در کشور هلند به دنیا آمد. او بزرگترین فرزند از ۴ فرزند آدام زِل (متولد ۲ اکتبر ۱۸۴ - مرگ ۱۳ مارس ۱۹۱۰) و آنتجه وان در میلن (متولد ۲۱ آوریل ۱۸۴۲ - مرگ ۹ می۱۸۹۱) بود. پدر او یک مغازه کلاه فروشی داشت و با یک سرمایه‌گذاری موفقیت‌آمیز در نفت آنقدر پولدار شد که توانست یک زندگی اشرافی برای دخترش ایجاد کند.

این مسئله باعث شد مارگاریتا تا سن ۱۳ سالگی در گران ترین مدرسه به تحصیل مشغول شود اما در سال ۱۸۸۹ پدرش ورشکست گردید و والدین او از یکدیگر جدا شدند. در سال ۱۸۹۱ مادرش درگذشت و پدرش با سوزانا کاترینا تن هوو (متولد ۱۱ مارس ۱۸۴۴ - مرگ ۱ دسامبر ۱۹۱۳) ازدواج کرد اما این ازدواج فرزندی در پی نداشت. ازدواج موجب از هم گسیختگی خانواده شد و مارگریتا به نزد پدر بزرگش هیر ویسر رفت. او تلاش نمود تا معلم کودکستان شود اما زمانی که صاحب موسسه به شکلی آشکار با او به معاشقه پرداخت پدربزرگش او را از آنجا خارج کرد. پس از چند ماه او به خانه عمه اش در شهر هاگوئه نقل مکان کرد.

او در سن ۱۸ سالگی در یک روزنامه هلندی یک آگهی دید که یک مرد برای انتخاب همسر خود داده بود. این مرد یک سرهنگ ارتش بود و رودلف جان مک لود (متولد ۱ مارس ۱۸۵۶ - مرگ ۹ ژانویه ۱۹۲۸) نام داشت. آنها در ۱۱ ژوئیه ۱۸۹۵ در آمستردام ازدواج کردند و سپس به جاوه در اندونزی نقل مکان نمودند. در آنجا آنان صاحب دو فرزند شدند که نورمن جان (متولد ۳۰ ژانویه ۱۸۹۷، مرگ ۲۷ ژوئن ۱۸۹۹) و جینا لوئیس (متولد ۲ ماه می۱۸۹۸، مرگ ۱۰ آگوست ۱۹۱۹) نام داشتند. ازدواج آنان سرشار از یاس و ناامیدی بود. مک لود یک الکلی مستبد بود که همسرش نصف سن او را داشت و همیشه زندگی سردی داشتند. او همیشه از همسرش انتقاد می‌کرد و اغلب به شکلی آشکار ۲ زن بومی را به عنوان رفیقه با خود به همراه داشت.

این مسئله موجب شد مارگریتا همسرش را ترک کند و با وان ریدس که یکی دیگر از افسران بود از پیش ردولف برود. مارگاریتا به مرکز تجارت اندونزی رفت و در یک مرکز رقص بومی بکار پرداخت. در سال ۱۸۹۷ او که تبدیل به یک رامشگر حرفه‌ای شده بود نام ماتاهاری که در زبان بومیان اندونزی به معنی چشم روز (یعنی خورشید) می‌باشد، را روی خود گذاشت.

اندکی بعد با اصرار مک لود ماتاهاری به خانه بازگشت اما تغییری در اوضاع دیده نمی‌شد. ماتاهاری سعی نمود با آموختن فرهنگ بومی اندونزی از این محیط خسته کننده فرار کند. اندکی بعد نورمن در سال ۱۸۹۹ احتمالاً بر اثر بیماری سیفلیس که ناشی از والدین او بود درگذشت. اما اقوام ماتاهاری ادعا کردند او توسط یکی از خدمه خشمگین با زهر مسموم شد. همچنین بعضی منابع ادعا کرده‌اند که دشمنان رودلف برای کشتن هر دو فرزندش در شام آنان زهر ریختند. پس از بازگشت به هلند آنها در سال ۱۹۰۲ از یکدیگر جدا شدند و در سال ۱۹۰۶ طلاق گرفتند ولی رودولف دخترشان را نزد خود نگه داشت و رودولف بعد از ماتاهاری دوباره ازدواج نمود.

در سال ۱۹۰۳ ماتاهاری به پاریس رفت و در یک سیرک با لقب بانو مک لود به عنوان یک سوارکار به کار پرداخت. او برای کسب معاش اغلب به عنوان یک مدل به ایفای نقش می‌پرداخت. در سال ۱۹۰۵ او شروع به انجام رامشگری به صورتی با رنگ و لعاب شرقی نمود و در این زمان با نام ماتاهاری شناخته می‌شد. او در این زمان با ۲ رامشگر مشهور (که بنیان گذاران رامشگری مدرن در قرن بیستم بودند به نام‌های ایسادورا دانکن و روت سنت دنیس معاصر بود.

ماتاهاری در ۱۳ مارس ۱۹۰۵ به دلیل انجام نمایشهای باز و بی پروا بینندگان را محصور و شیفته نمایش‌های شبانه خود در MUSEE GUIMET کرد. او برای مدتی طولانی به عنوان رفیقه میلیونر کارخانه داری به نام امیل اتین گوئیمت گردید. او تظاهر می‌کرد که یک شاهزاده از خانواده راهب هندو می‌باشد که از کودکی برای انجام رقص مذهبی غسل تعمید یافته‌است. او در این زمان عکسهای زیادی می‌گرفت که او را عریان یا نیمه عریان نشان می‌داد. بعضی از این عکسها به دست مک لود افتاد و او از این عکسها به عنوان یک دلیل قوی برای نگه داری دخترش استفاده کرد. از آنجائی که مردم اروپا در آن دوران اندونزی را به درستی نمی‌شناختند تصور می‌کردند که ادعای او درباره اصالت شرقی وی صحت دارد. او در این زمان تبدیل به یک فرد بسیار سرشناس شد.

در سال ۱۹۱۰ او ده‌ها هزار مقلد داشت و منتقدین اعتقاد داشتند که کار او فاقد جنبه هنری موثر و قوی است. او در این زمان دارای طرفدارانی جدی در بین سران ارتش در فرانسه و تعدادی از سرشناس ترین سیاستمداران در اروپا شد. از جمله ولیعهد آلمان برای یک جشن خود از او دعوت کرد و مبلغی هنگفت به او پرداخت نمود. او برای شرکت در جشن بوهمیا دعوت شد و در ۲۳ ماه می۱۹۱۴ در یک سالن موزیک در آلمان به اجرای نمایش پرداخت. تعدادی از تماشاگران که نمایش‌های او را شرم آور می‌دانستند به پلیس شکایت نمودند و یک افسر پلیس به نام گابریل از ماتاهاری دعوت کرد برای توضیح به نزد او برود. در جریان این دیدار گابریل محسور ماتاهاری شد و با او قرار ملاقات گذاشت.

عده‌ای اعتقاد دارند گابریل در واقع شخص صوری در این جریان بوده‌است و در پشت صحنه شخص تراگوت فون جاگوو قرار داشت که ریاست سازمان جاسوسی آلمان را برعهده داشت و او به ماتاهاری دستور داده بود تا در فرانسه به نفع آلمان جاسوسی کند. بعضی از نویسندگان بیوگرافی ماتاهاری مانند اریکا اوشتروفسکی اعتقاد دارند که ماتاهاری در این زمان به مدرسه جاسوسی بانوان واقع در شهر آنتورپ بلژیک که توسط سازمان جاسوسی آلمان تاسیس شده بود رفته‌است. این مکان توسط یک زن با دیسپلین به نام الزابت شراگمولر اداره می‌شد. این اعتقاد که ماتاهاری ۱۵ هفته را در این مدرسه به آموختن فنون جاسوسی سپری نموده‌است بعدها موجب محکومیت وی گردید. بر این اساس او در این مدرسه با کد H-۲۱ شناخته می‌شد.

عوامل جاسوسی که در این مدرسه تعلیم می‌دیدند می‌بایست کدهای رمز و علامت مورس و نیز دانش شیمی و مواد بکار رفته در کارخانجات و حمل و نقل و نقشه خوانی و عکس گرفتن از مدارک و همچنین آرایش ارتش را بیاموزند. کسی که این مهارت‌ها را می‌آموخت تبدیل به یک جاسوس حرفه‌ای می‌شد. ماتاهاری همیشه این مسئله را که در این مدرسه حضور یافته‌است را رد می‌نمود. با آغاز جنگ جهانی اول ماتهاری که ۲ روز ابتدای جنگ را در آلمان بود به دلیل احساسات ضدخارجی در آلمان به سرعت مجبور به ترک آن کشور گردید. او ناچار به ورود به سوئیس شد اما به دلیل مشکلی که در پاسپورتش وجود داشت او را به آلمان بازگرداندند.

او از آلمان به هلند و از آنجا به پاریس رفت و سپس مجدداً به هلند بازگشت. کشور هلند بی طرف ماند و ماتاهاری به دلیل تابعیت هلندی می‌توانست بدون مزاحمت از مرزهای بین‌المللی عبور کند. او برای رفتن به هلند می‌بایست از کشور اسپانیا و یا انگلستان عبور می‌کرد. او که در آلمان با یک آلمانی ارتباط یافته بود اکنون در مظان اتهام جاسوسی بود. وی در این زمان رفیقه تعدادی از سرشناس‌ترین فرماندهان عالی‌رتبه متفقین در جنگ محسوب می‌شد و این مسئله باعث شد سرویس‌های اطلاعاتی متفقین او را تحت نظر بگیرند. وی در پاریس همچنین با یک افسر روس به نام ولادیمیر ماسلوف دوست شد. اولین بار زمانی نقش اطلاعاتی او افشا شد که او در مصاحبه با یک افسر اطلاعاتی سرویس مخفی انگلستان پذیرفت که به عنوان یک عامل سازمان اطلاعاتی ارتش فرانسه کار می‌کند اما داستان او اثبات نشد. اعتقاد بر این بود که اگر او دروغ می‌گفت حتماً می‌بایست بسیار زیرک باشد بنابراین او را تحت نظر قرار دادند.

یک سال مانده به پایان جنگ اول جهانی و در ژانویه ۱۹۱۷ وابسته نظامی آلمان در مادرید یک پیام رادیوئی رمز به برلین مخابره کرد که در آن از یک جاسوس وابسته به سرویس مخفی آلمان در فرانسه با نام رمز H-۲۱ نام برده شده بود. سرویس ضد اطلاعات فرانسه این پیام رمز را دریافت نمود و آن را رمز گشائی کرد. آنان عامل H-۲۱ را شناسائی کردند و اعتقاد داشتند که این عامل همانا ماتاهاری می‌باشد. پیام ارسالی توسط آلمانها با استفاده از سیستم رمزی ارسال شده بود که آلمانها از شکسته شدن رمز آن توسط فرانسه اطلاع داشتند و این مسئله باعث شد تعدادی از مورخین نتیجه گیری نمایند که این پیام یک پیام فریب آمیز بوده‌است.

در ۱۳ فوریه ۱۹۱۷ ماتاهاری در یکی از اتاق‌های هتل PLAZA ATHENEE در پاریس دستگیر شد و به توسط کاپیتان پیر بوشاردون که یک فرد با توانائی‌های اندک نظامی بود و عادت داشت ناخن‌هایش را بجود مورد بازجوئی قرار گرفت. ماتاهاری در تمام مدت بازجوئی و محاکمه این مسئله را که یک جاسوس دو جانبه‌است را رد کرد. او همچنین در جواب بازجوی خود که او را به همکاری با دشمن متهم نموده بود گفت:

"تنها کسی که من برایش کار می‌کنم واحد ضد اطلاعات فرانسه‌است و من عضو این سازمان هستم و تنها با راهنمائی‌های این سازمان عمل کرده‌ام. "

او قبل از دادگاهی در زندان سنت لازار محبوس شد و قبل از آغاز دادگاه نظامی ۱۷ بار مورد بازجوئی قرار گرفت. جائیکه او را زندانی کرده بودند حمام نداشت و تنها گاهی اوقات یک کاسه آب به او داده می‌شد تا خود را نظافت کند. این زندان بسیار کثیف بود و این محنتی عظیم برای ماتاهاری مشکل پسند بود. او را از دیگر زندانیان این زندان جدا کرده بودند و در حبس انفرادی قرار داشت که علت آن می‌توانست به دلیل محافظت از او و یا جلوگیری از تاثیر افکار عمومی بر قضاوت قضات باشد. دستگیری او محرمانه نگاه داشته شد و او امکان نوشتن نامه و یا تعویض لباسهایش را نداشت و هر روز فقط ۱۵ دقیقه اجازه داشت در خارج از سلولش قدم بزند. او قبل از اینکه با بوشاردون مواجه شود و مورد بازجوئی قرار بگیرد یک نامه برایش نوشت و در آن ادعا کرد که بی گناه است و از شرایط بد زندانی شدن خود شکایت نمود.او نوشته بود:

"اقدامات شما مرا بسیار رنج می‌دهد. خواهش می‌کنم این مسئله را تمام کنید. من یک زن هستم. من هیچ پشتیبانی و قدرتی ندارم. "

ماتهاری در نامه‌ای دیگر نوشت:

"خواهش می‌کنم اذیت و آزار مرا در این زندان متوقف کنید. این اقدامات شما مرا بسیار ضعیف می‌کند و اقامت در این سلول باعث دیوانه شدن من می‌شود. من هیچ اقدام جاسوسی در فرانسه انجام نداده‌ام. مرا در اینجا شکنجه نکنید و اجازه دهید بطور موقت (تا آغاز دادگاهی) آزاد شوم. "

تنها یک نفر بود که روزانه به ملاقات ماتاهاری می‌آمد. این فرد وکیل او بود که یک مرد ۷۴ ساله به نام ادوارد کلونِت بود. دستگیری ماتاهاری برای مدت چند ماه از عموم مخفی نگاه داشته شد و تا قبل از آغاز دادگاه نظامی در ۲۴ ژوئیه ۱۹۱۷ این مسئله افشا نشد. با افشای دستگیری ماتهاری غوغائی در میان مردم پدیدار شد و آنها با خود می‌اندیشیدند که چگونه مظهر رامشگری فرانسه اکنون به فلاکت مبتلا شده‌است. در روز دادگاهی او یک لباس آبی زیبا پوشیده بود و یک کلاه ظریف نیز بر سر داشت. او همچنین یک جفت دستکش در دست داشت. وکیل مدافع یک ستوان ارتش به نام آندره مورنت بود که فردی با قد بلند و سیبیل باریک و نیز یک ریش اندک در ناحیه چانه داشت. ماتاهاری پس از دادگاهی محکوم به اعدام شد. دادگاه اعلام کرد که او موجب مرگ حداقل ۵۰ هزار نفر از سربازان ارتش فرانسه در جنگ جهانی اول شده‌است. او در ۱۵ اکتبر ۱۹۱۷ توسط جوخه آتش اعدام شد.

پَت شیپمن در کتاب خود تحت عنوان زنان سرنوشت می‌نویسد که ماتهاری هرگز یک جاسوس دو جانبه نبوده‌است و از او به عنوان یک قربانی برای سرفرماندهی ضدجاسوسی فرانسه استفاده شده‌است. او ادعا می‌کند که جورج لادوکس رئیس ضد اطلاعات فرانسه وظیفه داشت که ماتاهاری را به عنوان عامل جاسوسی فرانسه استخدام کند و موفق به این کار نیز شد اما اندکی بعد ماتاهاری را به جرم جاسوسی دوجانبه دستگیر نمود. واقعیت تا به امروز در پرده‌ای از ابهام باقی‌مانده‌است زیرا پرونده ماتاهاری برای ۱۰۰ سال محرمانه اعلام شد.

در سال ۱۹۸۵ راسل وارن وزارت دفاع ملی فرانسه را متقاعد کرد که پرونده ماتاهاری ۳۲ سال زودتر و یکبار دیگر گشوده شود. این بررسی اثبات نمود که ماتاهاری بی گناه بوده و هرگز جاسوس نبوده‌است. ماتاهاری در جریان بازجوئیها و محاکمه در دادگاه نظامی هرگز نپذیرفت که جاسوس دو جانبه بوده‌است. همچنین نه سازمان جاسوسی و نه هیچ یک از جاسوسان آلمانی نه فقط هرگز نگفتند که ماتاهاری جاسوس بوده‌است بلکه این مسئله را رد کردند. علاوه بر آن ماتاهاری در بازجوئی توسط ضد اطلاعات انگلستان مدعی شده بود که برای سرویس ضد جاسوسی فرانسه کار می‌کند. همچنین وابسته نظامی آلمان در مادرید پیام خود را به رمزی نگاشته بود که می‌دانست توسط فرانسویان کشف رمز شده‌است.

از آنجائیکه پس از اعدام ماتاهاری هیچ یک از اعضای خانواده او برای تحویل گرفتن جنازه اش مراجعه نکردند از جنازه او برای آموزش علم پزشکی استفاده شد اما سر ِ او در موزه آناتومی پاریس نگهداری می‌شد. در سال ۲۰۰۰ مشخص شد که سر او نیز ناپدید شده‌است. احتمال داده شد که سر ِ او در سال ۱۹۵۴ و به هنگام تغییر مکان گم شده باشد. براساس یاداشت‌های دفاتر موزه در سال ۱۹۱۸ اعضای بدن او به موزه انتقال داده شده‌است اما چیزی درباره باقی‌مانده بدن او نوشته نشده‌است.

اعدام ماتاهاری موجب بروز شایعات زیادی بدون مدرک و دلیل گردید. یکی از این شایعات این است که او در زمان مرگ به اعضای جوخه اعدام خود گفته بود تشکر می‌کنم آقایان. شایعه‌ای دیگر این بود که او در هنگام قرار گرفتن در برابر جوخه اعدام به منظور تحت تاثیر قرار دادن اعضای جوخه اعدام لباسهایش را کنده بود. یک شایعه دیگر این بود که آخرین جمله او این بوده‌است: هرزه آری اما خائن هرگز.

در سال ۱۹۳۱ روزنامه نیویورکر نوشت که او در زمان اعدام لباسهائی مرتب و دستکش سفید پوشیده بود. هنری والِس که یک انگلیسی و شاهد عینی گماشته شده از طرف انگلستان برای اعدام ماتاهاری بود در گزارش خود نوشته‌است او بی رمق بود و هنگامی که می‌خواستند چشمهایش را ببندند ممانعت کرد. پس از شلیک جوخه اعدام او ابتدا آهسته به زانو درآمد و سرش به طرف پائین خم شد. در هنگام مرگ در چهره او تغییر اندکی دیده شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
صفحه  صفحه 212 از 229:  « پیشین  1  ...  211  212  213  ...  228  229  پسین » 
فرهنگ و هنر

تاریخ اروپا از ابتدا تاکنون

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA