ارسالها: 23330
#41
Posted: 12 Jan 2014 23:42
مویرای
مویرای در اسطورههای یونان، الاهگان سرنوشت هستند.
دختران زئوس و تمیس بودند و کلوتو (بافنده)، لاخسیس (قرعه) و آتروپوس (گریزناپذیر) نامیده میشدند. در اساطیر رومی مطابق با فاتا هستند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#42
Posted: 12 Jan 2014 23:47
نوکس
نوکس در اسطورههای یونان، نماد شب است.
دختر خائوس بود. با برادر خود اربوس (تاریکی)، ازدواج کرد. فرزندانش آیتر (فضا)، همرا (روز) و خارون بودند.
پایان ایزدان نخستین
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#43
Posted: 12 Jan 2014 23:51
دیگر ایزدان
اطلس
اطلس ، پسر پاپتوس و کلومنه و یکی از تیتانهای نسل دوم بود. او را پادشاه شهر افسانهای آتلانتیس نیز میپنداشتند. نام او به معنای «متحمل» است. با پلیونه (از اوکئانیدها) ازدواج کرد و صاحب فرزندانی چون پلیادس و هسپریدس، هوآدس و کالیپسو شد. او سه برادر با نام های پرومتئوس، اپیمتئوس و منوتئیوس داشت.
اطلس علیه خدایان جنگید و محکوم شد افلاک را بر دوش بگیرد.
در برخی روایات اطلس را پدر هسپریدها میدانند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#44
Posted: 12 Jan 2014 23:56
پرسفونه
پرسفونه، در اسطورههای یونان ملکه جهان زیرین است. او را کورئه Kore به معنی دختر نیز مینامند. رومیها آن را با نام Proserpina میشناسند. نام او به معنی «کسی که نور را نابود ساخت» است.
فرزند ربوده شده دیمیتر و زئوس بود. پرسفونه یک زن جوان زیبا بود که همه او را دوست داشتند، حتی هادس نیز او را برای خود میخواست. یک روز وقتی او در حال جمع کردن گلها در دشتی به نام انا "Enna" بود، ناگهان زمین شکافته شد و هادس از آن بیرون آمد و پرسفونه را ربود. هیچ کس غیر از زئوس و خدای جوان خورشید، هلیاس متوجه این ماجرا نشد. هنگامی که زمین زیر پای پرسفونه دهان گشود و او را به هادس رهنمون شد، پرسفونه فریادی از وحشت برآورد که دیمیتر صدای او را شنید و مشعل به دست، به جستجوی دختر خویش برآمد: کاری که در مراسم آیینی کورئه کاربرد یافت. سرانجام هلیاس آشکار کرد که چه اتفاقی افتادهاست. دیمیتر بسیار خشمگین شد و خود را در تنهایی اسیر کرد، و بدین سبب زمین حاصلخیزی خود را از دست داد. زئوس با دانستن این که این موضوع بیشتر از این نمیتواند ادامه پیدا کند، هرمس را نزد هادس فرستاد تا پرسفونه را آزاد کند. هادس با بی میلی این درخواست را قبول کرد. اما قبل از اینکه او آنجا را ترک کند، به او یک انار داد و وقتی او آن را خورد، ناچار بود نیمی از سال را نزد هادس در جهان زیرین باشد و نیمی را نزد مادرش روی زمین. وقتی پرسفونه نزد هادس است، دیمیتر دست از کار میکشد و به گیاهان اجازهٔ رشد نمیدهد و به کنجی میرود و بازگشت دخترش را انتظار میکشد و با بازگشت پرسفونه، دوباره به جهان میپردازد و از زمین گیاه میروید و جهان دوباره بارآور خواهد شد. صدای پای پرسفونه که نزد مادرش باز میگردد، برای زمین و گیاهان و جانوران به مانند پیک بهار است. در جهان زیرین پرسفونه هم ملکهاست و هم راهنمای ارواح مردگان.
اسطوره پرسفونه خاستگاه مراسم آیینی سالیانه راز انگیز در الوزیس و بسیاری از شهرهای دیگر یونان و از بزرگترین جشنهای یونان باستان بود و هر پنج سال یک بار این جشن باشکوهی بیشتر از جشنهای سالانه و به هنگام کشت و با نام جشن الوزیس برگزار میشد. این جشن با شستشو و تعمید در دریا و شاید تدهین با روغن؛ سرودخوانی و مراسم آیینی رقص و حرکات نمادین مشعلهایی که در دست داشتند و نماد رشد غلات بود انجام میشد. در این جشن راز آمیز، دیمیتر و پرسفونه دو خدابانوی مستقل بودند: کورئه نماد دانه غلات و هم بدین دلیل است که چهار ماه از سال را در زیر زمین و نزد هادس باز میگردد و هشت ماه را بر روی زمین نزد مادرخود زندگی میکند. در این اسطوره تریپتولموس، رسول دیمیتر با گردونهای بالدار که بال گردونه مارهایی بالدار است، به سراسر زمین سفر میکند و به مردم کشاورزی میآموزد. تریپتولموس به معنی شخم سه کاره رها شده و زمینی است که در آن دانه کشت میشود. در مراسم آیین الوزیس، دیمیتر را قهرمان اسطورهای دیگری همراهی میکند که پسر زئوس، و در روایتی همسر دیمیتر است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#45
Posted: 13 Jan 2014 00:10
پرومتئوس
پرومته یا پرومتئوس در اسطورههای یونانی، یکی از تیتانها و پسر یاپتوس و کلیمنه و خدای آتش است.
او یکی از تیتانها مورد احترام زئوس و تنها تیتان باقیمانده تیتانها از جنگ زئوس بود.
زئوس در عصر آفرینش انسانها، پرومتئوس را برگزید تا همه چیز را به انسان بدهد جز آتش را پرومتئوس مورد اعتماد این کار را کرد و بسیاری از مسائل آدمیان را برطرف کرد او به انسانها عشق میورزید و نمیتوانست ناراحتی و رنج آنها را ببیند.
به همین علت به دور از چشم زئوس آتش را به انسان داد. وقتی خبر به زئوس رسید او را بر سر قله قاف (درقفقاز) برد و بست و او را به سزای اعمال خود رساند.
هر روز عقابی میآمد و جگر او را میخورد و شب جگر از نو میرویید.
همین موقع بود که پرومتئوس به زئوس گفت: روزی خواهد آمد که پادشاهی و خدایی تو از میان برود و کسی بر تخت تو تکیه زند.
زئوس که از پیشگوییهای او مطمئن بود دائم در پی این بود که از او بپرسد چه کسی، ولی او هرگز پاسخ نمیداد تا اینکه این موضوع به وقوع پیوست.
سرانجام هرکول عقاب را کشت و پرومتئوس را آزاد کرد. پرومته در عوض راه بدست آوردن سیبهای زرین هسپریدس را به او آموخت. او همچنین شخصیت اصلی رمان آتش دزد نیز هست
اسطوره ی پرومتئوس برای اولین بار در قرن 8 پیش از میلاد مسیح در شعر حماسی یونانی هزیود یا نام نسب نامه ی خدایان بوجود آمد. او پسر یاپتوس از کلیمنه بود. او همچنین برادر اطلس، منوئتیوس و نیز اپیمتوس بود. در "نسب نامه ی خدایان" پرومتئوس با عنوان رقیبی پست در برابر علم بی پایان و قدرت مطلق زئوس معرفی می شود.
از دید هسیود، پرومته صرفاً خیرخواه و یاری دهنده ی انسان ها بود. هسیود نقل می کند که روزی در طی مراسم قربانی در مکونه، پرومتئوس
گاو را پوست کند و تکه تکه کرد؛ او گوشت و اعضاء داخل شکم حیوان قربانی را در نیمی از پوستش گذاشت و آنها را در زیر شکم حیوان پنهان کرد؛ در نیمه ی دیگر پوست، استخوان های گاو را که در زیر لایه ای از چربی مخفی کرده بود گذاشت. آنگاه به زئوس گفت که یکی از آن دو نیمه را انتخاب کند و قرار شد نیمه ی دیگر، سهم نوع بشر از قربانی باشد. زئوس به خاطر حرس و شکم بارگی، نیمه ی حاوی چربی را برگزیدولی وقتی با دقت از نزدیک نگاه کرد، دریافت که فریب خورده است زیرا زیر چربی ها فقط استخوان بود.
زئوس بسیار خشمگین شد و در آن رنجش و آزردگی خاطر از پرومته و انسان ها، آتش را از آنان دریغ کرد تا مجازاتشان باشد.
پرومتئوس بار دیگر به نفع نوع بشر وارد عمل شد؛ او به کوه المپوس رفت و چند اخگر آتشین از «چرخ خورشید» ربود و درزون یک رازیانهی غول پیکر (گیاهی با ساقهی مغزدار که گاه همچون یک جور آتش زنه مورد استفاده قرار میگرفت) به زمین آورد. در این هنگام دیگر خشم و غضب زئوس، حد و مرزی نمی شناخت. او پرومته را دستگی و به ستونی از سنگ در کوه هاس قفقاز زنجیر کرد؛ عقابی غول آسا که فرزند اخدینا و تایفون بود، هر روز به طور مداوم جگر پرومته را پاره پاره می کرد اما از آنجا که پرومتئوس در گروه جاودانگان یا بیمرگان بود، هر بار دوباره جگرش ترمیم می شد.
مجازات سخت تر و شدید تری برای انسان ها تعیین شد؛ مجازاتی که ترمیم ناپذیر و جبران نشدنی بود.
زئوس نقشه ای کشید تا میرندگان را به مجازات برساند. از این رو از هفائستوس و آتنا خواست تا موجودی خیره کننده و زیبا بیافرینند. نتیجه ی این همکاری هفاستوس و آتنا پیدایش زن بود. او را پاندورا نامیدند.
پاندورا زیبا و مهربان بود اما در قلب او گستاخی و حیله گری را نیز کار گذاشته بودند. پس از انجام این کار زئوس او را به اپیمتئوس (برادر پرومته) نشان داد و پرسید آیا دلش می خواهد با او ازدواج کند. حال قبل از آنکه زئوس این پیشنهاد "ظاهراً" صادقانه را مطرح کند، پرومتئوس به برادرش هشدار داده بود که زئوس بسیار مکار است و به هیچ وجه نباید از او هدیه ای بپذیرد.
اما اپیمتئوس شدیداً تحت تاثیر پاندورا قرار گرفت و خواست به سرعت با او ازدواج کند. به این ترتیب، پاندورا به زمین آمد. پیش از آن انسان ها( به طور دقیق تر مرد ها چون هنوز زنی آفریده نشده بود) زندگی سعادت مندانه و بی دغدغه ای بدور از هرگونه نگرانی و بیماری، طی می کردند. خدایی نیکوکار و دوراندیش همه ی بلایا و بیماری ها را درون کوزه ای جمع کرده و درش را بسته بود.
به محض اینکه پاندورا وارد زمین شد، شروع کرد به سرک کشیدن و فضولی و طولی نکشید که با کوزه برخورد.
حس کنجکاوی اش تحریک شد و نتوانست در برابر وسوسه ی بازکردن آن مقاومت کند.
به محض بازکردن آن همه ی بیماری ها و مشکلات از آن بیرون آمدند. در میان آن همه بدی، تنها یک چیز وجود داشت که باعث میشد انسان ها به زندگی ادامه دهند : ""امید"". تنها امید در میان انسان ها باقیماند و سهم غم انگیز آنها شد.پاداش مسخره و ریشخند امیزی برای رنج ها و بدبختی هایشان.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#46
Posted: 13 Jan 2014 00:14
دیونیسوس
دیونیسوس یا دیونوسوس ، در اسطورههای یونان، نام خدایی در یونان که دارای دو ریشه مجزا است، از طرفی او ایزد شراب، زراعت انگور و حاصلخیزی طبیعت است و از طرفی دیگر دیونیسوس نشاندهندهی ویژگیهای برجسته هنر ادیان مختلف همانند کسانی که در الوزیس به عبادت میپرداختند. او بزرگترین خدای جهان یونانی(هلنیستی)متأخر است، که در آن پرستشش با مراسمی پرزرق و برق همراه بود و آن نوعی وعده رهایی محسوب میشد. رومیان این خدا را بیشتر با نام باکخوس یا باکوس میخواندند.
او جوان ترین خدا در میان خدایان بزرگ یونان به شمار میرفت. او نه تنها خدای شراب بود، بلکه نفوذ اجتماعی و سودآور شراب نیز مربوط به او بودهاست. خاستگاه جغرافیایی اسطورههای او نامعلوم است، اما تقریباً همهٔ افسانهها ریشهٔ بیگانهای را برای او میدانند.شاید در اصل (مانند دیمیتر) خدای محصول و زراعت بودهاست.
سمله، یکی از دختران کادموس و خواهر آگاوه بود، و در روایتی دیگر، سمله نه دختر کادموس، که از اهالی فریگیه و همان زملو Zemelo مادر زمین و از عناصر فریگیهای در کیش تراکیایی است. گفته میشود که زئوس عاشق سمله شده و حاصل این شیدائی زاده شدن دیونیسوس از سمله است. در روایتی از اوریپید، آگاوه که شیدایی زئوس به سمله را باور نداشت، از خواهرش میخواهد که از زئوس بخواهد با تمام شکوه خویش بر او پدیدار شود. زئوس که وعده داده بود همه خواستههای سمله را بر آورد، بر او نمایان شد و سمله چنان سوخت که در روایتی پس از مرگ نیز از آرامگاه او دود بر میخاست و این شاید از آتش مقدسی بود که در آرامگاه سمله به یاد تجلی زئوس فروزان نگاه داشته میشد. آگاوه به دیگران میگوید که سمله با انسانی عادی سر و کار داشته و زئوس به سبب ادعای خویش، او را خاکستر کرده است. به همین دلیل، دیونیسوس از آگاوه انتقام میگیرد.
در برخی افسانهها آمدهاست که دیونیسوس از ران زئوس متولد شد؛ به این ترتیب که هنگامی که زئوس شاید به سبب حسادت هرا و به تحریک او با تمام شکوه خود بر سمله نمایان شد، فرزند را از زهدان او ربود و تا هنگام زادن او را در ران خود نهان کرد و این شاید تقلیدی از رسمی کهن است که فرمانروایان زادن را تقلید میکردند تا از دید کارن هورنای عقده نزادن را جبران کنند.
دیونیسوس ایزد شراب و کشاورزی در یونان باستان، با اصلیت تراکیهای (اهل تراس) بود. دیونیسوس نه تنها ایزد شراب با قدرت مستکنندگیاش، بلکه نماد تمام آیینها و آثار شراب در جامعه بود. در افسانههای یونان، دیونیسوس یک جام خرگوشی داشت که هرچه از آن مینوشید هیچگاه خالی نمیشد. کیش دیونیسوس ترکیبی از کیش خدایان تراکیایی Trace و فریگیهای و خدایان باروری و حاصلخیزی است که در مراسم آیینی و سالیانه برای بزرگداشت وی در یونان، در تاکستانها و زمینهای کشاورزی، مردم دور هم جمع میشدند و یک بز را قربانی میکردند و آواز میخواندند و سپس بز را قطعه قطعه کرده و در کل زمین پخش میکردند و اعتقاد داشتند که با این کار دیونیزوس باعث حاصلخیزی زمین میشود.
اشعاری که این کشاورزان میخواندند به تراگو دیا معروف شد. تراگو در یونانی به معنی بز و دیا به معنی شعر است و در واقع به معنای سرود بزی است. نام امروزی تراژدی از همین واژه گرفته شدهاست. رفته رفته این اشعار را همه ساله در جشنوارهای به نام سپاس که به افتخار دیونیزوس برپا میشده میخواندند و همین سنگ بنای تئاترهای اولیه شد.
پرستش او در یونان و روم با مراسم شرابخواری همراه بودهاست، چرا که حالت رهایی و جذبهای که نیایش کنندگان دیونیسوس آنان را تجربه میکردند با نوشیدن زیاد شراب شدت میگرفت و این کیش به ویژه نزد زنان پیروان بسیار داشت. مراسم آیینی این کیش در شرایط حاد تنشهای اجتماعی برخاسته از فرهنگ گناه دوران تاریک بعد از فرود فرهنگ موکنای را جبران میکرد. چنین بر میآید که مردمان موکنه نیز خدایی به نام دیونیسوس را میشناختند، اما شتاب گسترش کیش جذبهآلود دیونیسوس، بیتردید مربوط به دورههای بعد و اهمیت او در این است که تنها خدای المپی است که از زنی میرا زاده شد. میگویند دیونیسوس در فریگیه تاک را کشف و به مردم ساختن شراب را یاد داد. بدین روایت با رواج کیش دیونیسوس و مراسم آیینی آن مردمی را که ازکیش او دوری میجستند، دچار کیفر شیدائی میشدند. رفتار زنانی که به تپههای فریگیه روی میآوردند نمودی از این شیدائی و شاید این رفتار بخشی از مراسمی بود که در پایان سال زنان سال کهنه را از شهر بیرون میبردند و در بازگشت سال نو را به شهر میآوردند و این رسمی است که هنوز هم در بسیاری از شهرهای اروپا رواج دارد .
زنان پرستنده دیونوسوس، مایندادس نامیده میشدند. مراسم آنها با میگساری و رقص و نواختن آهنگ همراه بود. آنها معمولاً به شکل پایکوبان پریشان موی در حالیکه چوبی از شاخه مو و عشقه در دست داشتند، تجسم یافتهاند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#47
Posted: 13 Jan 2014 00:15
ستو
ستو یا کتو در اساطیر یونان فرزند پونتوس و گایا، الهه دریاها و تجسم ترس و خطرهای دریا میباشد. او خواهر فورسیس که همسر او نیز بود، تائوماس و ایریبیئا است. او از برادرش صاحب فرزندانی شامل سکولا، اکیدنا، لادون و گورگون شد. نام ستو تبدیل به یک نام عمومی برای انواع هیولاهای دریا گشته است.
یونانی: Κητώ
جنسیت: مؤنث
پدر: پونتوس
مادر: گایا
همسر: فورسیس
فرزندان: سکولا، اکیدنا، لادون، گورگون
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#48
Posted: 13 Jan 2014 00:17
سلنه
سلنه در اسطورههای یونان، الهه ماه است. او به عشق بازیهای بیشمارش مشهور است.
دختر هیپریون و تئا بود. با زئوس ازدواج کرد و صاحب دو دختر به نامهای هرسه (شبنم) و پاندیا شد. مشهورترین افسانه او، عشقش به اندومیون است.
جنسیت: مؤنث
پدر: هیپریون
مادر: تئا
همسر: زئوس
فرزندان: هرسه، پاندیا
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#49
Posted: 13 Jan 2014 00:18
فُبوس
فُبوس یا فُبُس مظهر ترس و وحشت در اسطورهشناسی یونان باستان است. پدر او آریس و مادرش آفرودیته است. فُبوس به خاطر همراهی پدرش، آریس در جنگ با برادرش دیموس، ایزدبانو اِنیو و خدمتکار پدرش شناخته شده است.
تیمور معادل رومی او است.
مایا
مایا در اسطورههای یونانی یکی از هفت دختر اطلس و پلیون بود. مایا بزرگترین و زیباترین بین دخترها بود. او کمرو و خجالتی بود بدین سبب تنها و بیصدا در غاری بر روی کوه سایلین در آرکیدیا زندگی میکرد.
زئوس، این زن زیبا را پیدا کرد، و عاشق او شد. زئوس در شب به غار او آمد تا با مایا به دور از چشمهای حسودانه همسر خود هرا، عشق بازی کند. در نتیجه، مایا پسری به نام هرمس برای زئوس به دنیا آورد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#50
Posted: 13 Jan 2014 00:19
لتو
لتو یا لیتو ، در اساطیر یونان دختر تیتان فوبه و کئوس و نام او به معنی پنهان یا درخشان است، که قبلاً برای الههٔ ماه، سلنه آمده است.
هرا به خاطره اینکه همسرش زئوس عاشق لتو شده بود به او حسودی میکرد. به هنگام وضع حمل، به دستور هرا هیچ زمینی او را نپذیرفت. سرانجام زئوس جزیرهای را به کف دریا زنجیر کرد که دیگر به عنوان خشکی تلقی نشود و او دو طفل خود، آپولو و آرتمیس را به دنیا بیاورد.
لتو در سراسر یونان، اما بیش از همه در لیکیه، جنوب غربی آسیای صغیر پرستش میشد. در دلوس و آتن، معبدهایی وجود دارند که به او اختصاص داده شده اند. اگرچه در سرزمینهای بیشماری او با وابستگی که به فرزندانش، آپولو و آرتمیس داشت پرستیده میشد. در مصر معبدی برای لتو وجود دارد با نام Wadjet واقع در بوتو، که هرودوت آن را بدین گونه توصیف میکند، آن به جزیرهای شناور متصل است.
در اساطیر روم معادل نام لتو، لاتونا لاتین شدهٔ نام او است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.