ارسالها: 23330
#1
Posted: 11 Apr 2014 12:03
درود
درخواست تاپیکی در تالار فرهنگ و هنر دارم
نام تاپیک:ارامنه| Armenians
تعداد صفحات:۶ صفحه
کلمات کلیدی: ارامنه+ارمنی+تاریخ ارامنه+فرهنگ ارامنه+زبان ارامنه
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#2
Posted: 11 Apr 2014 16:59
ارمنیان
شمار مردم ارمنیتبار در جهان پیرامون ۹ میلیون نفر برآورد شدهاست. حدود ۳ میلیون نفر از ایشان در جمهوری ارمنستان زندگی میکنند. بقیه در بسیاری از کشورهای جهان پراکندهاند و بین ۸۰ هزار و ۱۲۰ هزار نفر از ارمنیان در ایران ساکن هستند.
تاریخچه ارمنیان در ایران
ارامنه ساکن در سرزمین ارمنستان نه تنها بهعنوان همسایه هم مرز با مردم ایران ارتباط داشتهاند بلکه بیشتر از دیگر همسایگان ایران طی قرون متمادی در نواحی مختلف ایران سکونت نمودهاند.
پس از تسلط کوروش هخامنشی بر سرزمین ارمنستان کوروش در دوران حکومت خود مبادرت به ایجاد سپاهی متشکل از بیست هزار پیاده و چهار هزار سواره نظام از سربازان ارمنی کرد که این سپاه تا سقوط حکومت هخامنشی در آن شهر به صورت دائمی اقامت گزیدند.
در زمان برپایی کاخهای شوش و تخت جمشید توسط داریوش اول از معماران و سنگتراشان ارمنی نیز استفاده شدهاست. بدین ترتیب آنان بههمراه خانوادههای خویش درمنطقه فارس اقامت گزیدند و جامعه کوچکی از ارمنیان را درآن منطقه تشکیل دادند.
با آغاز حکومت اشکانیان ارتباطات سیاسی و اجتماعی بین ایرانیان و ارامنه مستحکمتر گردید و تعدادی از بازرگانان و اشراف ارمنی که ارتباطات خویشاوندی با مردم داخل ایران داشتند در شهرهای مختلف سکونت گزیدند. با روی کار آمدن ساسانیان جنگهای طولانی با بازرگانان اشکانیان درکشورهای همسایه از جمله ارمنستان آغاز شد لذا از دوران حکومت اردشیر بابکان حملات متعددی به ارمنستان انجام شد و بدین گونه اسرای بسیاری در زمان حکومت شاهپور دوم ساسانی جنگهای خونینی بین ایران و ارمنستان درگرفت که درآغاز منجر به شکست ارامنه و اشغال آن سرزمین گردید. براساس شهادت مورخان حدود ۱۱۳۰۰۰ خانواده ارمنی به داخل فلات ایران کوچانده شدند و در مناطق مختلف ایران اسکان یافتند. تعداد زیادی از آنان به منطقه خوزستان و عراق فعلی برده شده و در کارهای ساختمانی و کشاورزی به کار گرفته شدند. از سرنوشت ارامنه کوچانیده شده در زمان شاهپور اطلاع دقیقی در دست نیست و طبق روایاتی آنان بهطور پراکنده در شهرهای غربی و جنوب غربی ایران سکونت گزیدند و بعد از آغاز حملات اعراب به ایران هیچگونه نشان و خاطرهای از آنان برجا نماندهاست.
با سقوط حکومت اشکانیان در ارمنستان و تقسیم آن سرزمین بین دو کشور ایران و روم قسمت عمده ارمنستان تحت حکومت ساسانیان قرار گرفت. جهت دفاع از مرزهای شرقی ایران و همچنین خارج نمودن نیروهای جنگی ارامنه از سرزمین اصلی خود ارتشی متشکل از سی هزار سواره نظام که قسمت عمده آنان را اشراف زادگان تشکیل میدادند جهت جنگیدن با کوشانها به نیشابور گسیل شدند و تا زمان حکومت یزدگرد دوم و شورش ارامنه به صورت دائمی درآن منطقه مستقر بودند.
با اشغال ایران توسط اعراب و آغاز حملات به فلات ارمنستان آنان از مناطق مختلف ارمنستان اسیرهایی به داخل ایران آوردند. بیشتر این اسیرها به صورت برده در بازارهای برده فروشان به معرض فروش گذارده و یا به سرزمینهای عراق و سوریه کوچانیده شدند. بنابراین ارمنیان مانند دوران شاهپور ساسانی قادر به تشکیل جوامع خود درایران نشده و بین بومیان منطقه محو شدند.
باآغاز حملات سلجوقیان به ارمنستان به قول مورخان درسالهای ۱۰۴۸ و ۱۰۴۹ میلادی حدود ۱۵۰٬۰۰۰ نفر از ارامنه به اسارت به ایران آورده شدند. تعداد بسیاری از آنان در راه کشته شده و تعدادی نیز به بازارهای برده فروشان مصر فرستاده شدند و بازماندگان در مناطق مختلف آذربایجان و مناطق مرکزی ایران سکنی گزیدند. در حملات جدیدی که الب ارسلان سلجوقی درسالهای ۱۰۶۳ تا ۱۰۷۲ میلادی به فلات ارمنستان انجام داد بار دیگر اسیرهای جدیدی از ارمنستان به ایران آورده شدند که عمدتاً در حوالی شهر سلطانیه ساکن شدند.
در زمان هجوم مغولان به ایران ارامنه نیز به همراه ایرانیان قتلعام شدند و تعداد آنان رو به کاهش گذاشت ولی در اندک مدتی به علت آوردن اسرای جدیدی از ارمنستان توسط مغولان جوامع ارمنی در ایران رو به فزونی نهاد و دراواخر دوران حکومت مغولان که آرامش نسبی در کشور برقرار شده بود ارامنه جوامعی در شهرهای تبریز، سلطانیه، مرند، مراغه، رشت، ری و ... تشکیل دادند.
در دوران حکومت ایلخانان درایران بزرگترین تجمع ارامنه در پایخت وقت ایران، شهر سلطانیه بوده که به فعالیتهای صنعتی و تجاری اشتغال داشتند. لذا با آغاز حملات تیمورلنگ اکثر ارمنیان ساکن سلطانیه همراه آنهایی که از قفقاز آورده شده بودند به شمال افغانستان و مغولستان کوچانیده شدند و بدین ترتیب به مرور شهر سلطانیه از وجود ارامنه خالی شد.
با تسلط آق قویونلوها و قویونلوها برمناطقی از ایران، جنگهایی طولانی آغاز شد که باعث قتل و غارت مردم ایران شد و دراین بین ارامنه بیشترین آسیب را دیدند. به طوری که در مدت زمان کوتاهی کلیه جوامع ارمنی ساکن در مناطق مرکزی و غربی ایران ازهم پاشیدند.
در اواخر قرن ۱۶ میلادی و آغاز حکومت صفویان ارامنه عمدتاً در آذربایجان متمرکز شدند و تعداد قلیلی از ایشان نیز در شهرهایی چون قزوین، اصفهان و ری به کار تجارت مشغول بودند.
در سال ۱۶۰۳ میلادی شاه عباس صفوی عملیات نظامی خود علیه عثمانی را آغاز نمود و تمامی فلات ارمنستان را اشغال کرد ولی به فاصله یک سال، نیروهای عثمانی به فرماندهی سینا پاشا مبادرت به حمله بزرگی علیه نیروهای ایران نمودند. شاه عباس تصمیم گرفت در کنار رود ارس با دشمن مواجه گردد، بنابراین با سرعت عقب نشینی نمود و درحین عقب نشینی از سیاست سرزمینهای سوخته استفاده کرد و گروهی از ارمنیان ساکن دشت آرارات بهطرف ایران رانده شدند و همه روستاها و شهرهای سرراه ارتش عثمانی نیز سوزانیده شد.
از تعداد نیم میلیون ارامنی رانده شده از مناطق مسکونی خود فقط یک پنجم آنان قادر به سکونت در مناطق مختلف ایران شدند و سایرین در مسیر طولانی مهاجرت که مدت یک سال به طول انجامید به علت عملیات جنگی، سرما، قتل و غارت قبایل سر راه، بیماری و قحطی جان خود را از دست دادند.
ارمنیانی که در دوران صفویان به ایران آورده شدند در شهرهایی چون رشت، قزوین، شیراز، اراک، همدان، انزلی، کاشان و به خصوص اصفهان و روستاهای اطراف آن اسکان داده شدند. به دستور شاه عباس تجار و صنعت گران ارمنی درجنوب پایتخت صفویان در ساحل جنوبی رود زاینده رود اسکان داده شدند و دراین منطقه خانههای خود را برپا داشتند و به یاد موطن خود محل سکونت جدید خود را جلفا نامیدند. شاه عباس برای اینکه ارامنه را به سرزمین جدید وابسته نماید اختیاراتی به آنان اعطا نمود که از آن جمله اجازه ساختن کلیساهای متعدد و برپایی خلیفهگری ارامنه جهت اداره امور مذهبی و اجتماعی خاص ارامنیان را میتوان نام برد.
با سقوط حکومت صفویان و آغاز حملات افغانها به ایران و به علت جنگهای طولانی داخلی که تا اوایل قرن ۱۹ به طول انجامید، ناامنی بر ایران حاکم شد واین امر باعث کوچ تعدادی بسیاری از ارمنیان از مناطق مرکزی و جنوبی ایران به سرزمینهای امن گردید و بدین ترتیب در مدت زمان کوتاهی تعداد زیادی از آنان در سواحل شبه جزیره هند گردآمده و جوامع جدیدی درآنجا تشکیل دادند.
به همین ترتیب بود که باقیمانده ارمنیان در ایران اکثراً در شهرهای تهران، اصفهان و تبریز تمرکز یافته و جوامع کوچکی از آنان نیز در شهرها و روستاهای مختلف ایران پراکنده شدند.
کلیساهای بسیار در آذربایجان حاکی از این است که ارمنیان از دیرباز درایران میزیستند. همچنین بایستی متذکر شد که پیش از کوچ ارمنیان به ایران در زمان شاه عباس صفوی، بازرگانان ارمنی در شهرهای شیراز و بندرعباس سکنی گزیده و به تجارت اشتغال داشتهاند.
درسال ۹۹۹ هجری قمری، به موجب پیمان منعقده میان نمایندگان شاه عباس صفوی و سلطان مراد سوم خلیفه عثمانی، تبریز، غرب ایران و ارمنستان، شکی، شیروان، گرجستان و قره باغ تحت سیطره دولت عثمانی درآمد. درسال ۱۰۱۳ هجری قمری شاه عباس بخش اعظمی از آذربایجان، ارمنستان و قره باغ را ازعثمانیان بازپس گرفت ولی بمحض اطلاع از حرکت سردار عثمانی از شیروان بسوی قارص، ساحل جنوبی رودخانه ارس عقب نشینی کرد و دستور داد ارمنیانی که در مسیر حرکت سپاهیان عثمانی اسکان داشتند، خانه و کاشانه خود را رها و به این منطقه کوچانده شوند. طبق فرمان شاه عباس ارمنیان جلفای نخجوان به اصفهان کوچ و ابتدا در شمس آباد اصفهان سکنی گزیدند و به مرور زمان جلفای اصفهان را بنا نهادند.
البته شایان ذکر است که مسئله کوچ ارمنیان به اصفهان امرسادهای نبود. در حدود سیصد و پنجاه هزار تن ازارمنیان به زورشمشیرسربازان قزلباش خانه ومأوای خود را رها و بسوی کشورایران به حرکت در آمدند. از آنجائیکه هیچ پل و گذرگاه مطمئنی روی رودخانه ارس نبود حدود سیصد هزار تن جان خود را از دست دادند و پنجاه هزار تن از ارمنیان که جان سالم بدر برده بودند به دستور شاه عباس به اصفهان کوچانیده شدند و حتی افرادی بودند که درشهرهای استانهای گیلان و مازندران و یا در شیراز اسکان یافتند.
ارمنیان ساکن در نواحی روستائی به کشاورزی، دامداری و باغداری وارمنیان جلفا به داد و ستد اشتغال یافتند. بموجب اعتماد خاصی که شاه عباس به تجارارمنی داشت ایشان را جهت صدور ابریشم که دراختیار خود شاه بود به خدمت گرفت. پس از درگذشت شاه عباس اوضاع ارامنه دگرگون شد. جانشینان شاه عباس به آزار و اذیت تجار ارمنی پرداختند و مالیاتهای بسیار سنگینی به دارائیهای آنان بستند و وقتی این تجار اعتراض میکردند آنان را به ستون بسته میسوزاندند.
در دوران حکومت نادرشاه هم ارمنیان از شرایط مساعدی بهره مند نبودند، بهعنوان مثال، ناچار بودند سالیانه ۶۰۵۰۰ نادری به حکومت غرامت بپردازند و بدین ترتیب بهدنبال اعمال ناشایست عمال نادرشاه برخی از ارمنیان به هندوستان، هندوچین و جاوه مهاجرت کردند. در برخی از نواحی ایران، ارمنیان حق نداشتند سواره وارد شهر شوند و فقط میتوانستند به مشاغلی چون زرگری، نجاری، تجارت و تهیه شراب اشتغال یابند.
در دوران قاجار تحول قابل ملاحظهای در اوضاع ارمنیان ابران حادث شد و به تعاقب خدمات ارزنده آنان در دوران مشروطیت، ایشان سرانجام حقوق یک شهروند ایرانی که سالها از آن محروم بودند را یافتند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#3
Posted: 11 Apr 2014 19:27
گذری کوتاه بر زندگی و فرهنگ ارامنه
ايرانيان ارمني نه ارامنه ايران -هانیکو هوکایدو
سخن از قوم بزرگ و كهنسالي است كه قدمتي همزمان با آغاز تاريخ دارد و براي شناخت كامل آن ، بايستي از نخستين برگهاي تاريخ ، به ويژه تاريخ ايران به شروع اين بررسي و شناسايي پرداخت .
قبل از آغاز سخن درباره « ارامنه » تذكر اين كنته و اصلاح اين اشتباه لفظي كه تدريجا به يك لغزش « تاريخي » بدل شده است لازم به نظر مي رسد .
هنگاميكه عنوان « ارامنه ايران » و يا زننده تر از آن – اصطلاح « ارامنة مقيم ايران » را به كار ببريم گويي از قوم و ملتي بيگانه سخن مي گوييم كه به طور موقت يا دائم – در سرزمين ما به سر مي برند و تنها رشته و پيوندشان با « ملت » ايران ، سكونت آنها در اين مرز و بوم است . چنانكه يك كتاب رسمي تاريخ ، فصل مخصوص به ارامنه را چنين آغاز مي كند :
« يكي از ملل متنوعه ساكن ايران ، ارامنه مي باشند كه از چندين هزار سال پيش تاكنون با ما هم آبشخور بوده اند . »
و بدين سان هموطنان ارمني ما را بيگانگاني مي داند كه حتي پس از گذشت « چندين هزار سال » مليتي جدا از ساير مردم اين سرزمين دارند .... حال آنكه «ارامنه » نيز مانند ساير نژادها و اقليت هاي مذهبي ،قبل از هر چيز « ايراني » هستند . ايرانياني پاك نهاد ، كه همزمان با پيدايش نخستين نشانه هاي تمدن در اين فلات پهناور سكني گزيدند و از همان روزگاران بسيار دور تا به امروز دوشادوش ساير برادران و خواهران هموطن خويش از هيچ تلاشي براي سربلندي و آباداني اين سرزمين دريغ نورزيدند .
آنان از نخستين اقوامي بودند كه به نداي بشردوستانه زرتشت : پندار نيك ، كردار نيك و گفتار نيك ، پاسخ مثبت دادند ... توسط كوروش بزررگ كه همراه با ساير اقوام پارسي بصورت ملتي يك پارچه درآمدند .... به فرمان داريوش كبير شاهنشاه هخامنشي ، براي حفاظت مرز و بوم خويش پيكار كردند .... براي مقابله در برابر تهاجم تازيان بدون توجه به اختلافات مذهبي – به صفوف سپاه ساسانيان پيوستند ... در روي جلادان مغول ايستادند ......... در ركاب پادشاهان صفوي و نادرشاه افشار شمشير زدند .... و در انقلاب مشروطيت سيماي درخشاني چون « يپرم خان ، داشتند كه نام خود را در كنار اسامي رادمردان آزاده اي چون شادروانان آيت الله بهبهاني و طباطبائي جاويدان ساخت و نام قوم خويش را در تاريخ كوشندگان راه آزادي ثبت كرد .
ارامنه در طي قرون و اعصار بخصوص در دو هزار سال و سيصد سال اخير با كار ، پيكار با دشمنان جامعه ايراني ، ترويج هنر و صنعت آثار ارزنده اي در اين مرز و بوم بجاي نهادند . كليساي بزرگ « وانك » اصفهان در كنار مسجد شيخ لطف الله و « قره كليسا » در كنار مسجد كبود آذربايجان همواره مبين اين حقيقت است كه ايرانيان ارمني ، از ساير اقوام ، نژادها و اقليتهاي مذهبي كه مجموعا ملت ايران را تشكيل داده اند جدائي ناپذيرند و اصطلاح « ارامنه ايران » همانقدر نابجاست كه مثلاً هم همينان آذربايجاني را « ترك هاي ايران » و هموطنان ساكن شمال و غرب ايران را « گيلانيان ايران » و يا « كردهاي ايران » بناميم .
.... و اما ريشة اين اصطلاح نادرست از كجاست ؟ .... عنوان « ارامنه » قبل از نام هر كشور و احساس بيگانگي كه در آن مستتر است از آنجاست كه ارامنه در ممالك عيسوي مذهب بعنوان يك « اقليت ملي » زندگي مي كنند ، نه يك « اقليت مذهبي » در حاليكه در ايران ريشه هاي مستحكم قومي و نژادي كه از قرنها قبل از پيدايش مسيح بين آنان و ساير ايرانيان وجود داشته ، ارامنه را عضوي جدائي ناپذير از جامعه ما ساخته است . اين يگانگي نژاد باعث شده است كه ارامنه در بسياري از زمينه ها از جمله زبان و آداب و رسوم باستاني با ساير ايرانيان پيوسته و مشترك باشند و نكته جالبتر اينكه پس از پيدايش مسيحيت و گرايش ارامنه به اين مذهب نيز مراسم باستاني فراواني چون چهارشنبه سوري و پريدن از روي آتش ،عيد نوروز ، سيزده بدر ،عروسي و حنابندان و بسياري آداب و رسوم ديگر توسط ارامنه حفظ شد ، كه هم اكنون نيز با اندكي اختلاف به صورت مراسم مذهبي انجام مي شود .
اكنون كه با اين مقدمه ، پيوند قومي و نژادي ارامنه را با ساير اقوام ايراني بازشناختيم و بيك خطاي لفظي و تاريخي در مورد « ايرانيان ارمني » پاسخ داديم . به معرفي اين قوم كهنسال ، تاريخچه ، مذهب ، چگونگي مهاجرت ، آداب و رسوم و ساير خصوصيات آنان مي پردازيم .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#4
Posted: 11 Apr 2014 19:29
نژاد ، مذهب ، مهاجرت ، سرزمين ...
ارامنه امروز نژاد هند و اروپايي و خانواده آريايي و شاخه آرمن هستند كه بنا بشواهد ومدارك تاريخي ، اسلاف آنها در حدود پانزده قرن قبل از ميلاد مسيح از مناطق آسياي مركزي به كناره هاي رودخانه سند مهاجرت كردند .
برخي از مورخان ارمني عقيده دارند كه اين مهاجرت از طريق بالكان به آسياي صغير صورت گرفته و آنان را با بوميان محلي كه طايفه اي بنام « هايا » بودند ، مخلوط شده و دولت مستقلي تشكيل دادند . ارامنه مهاجر سپس بتدريج از طرف مغرب به ارمنستان و نقط جنوبي تر سرازير شدند و هفت قرن قبل از ميلاد مسيح بر روي خرابي هاي « اوراردو » چندين دولت تشكيل دادند .
آنچه مورد تأييد مورخان است ، اينست كه : افراد اين قوم پس از مدتي كرانه هاي سند را نيز ترك گفتند و از راه ايران به سرزمين حاصلخيز بين النهرين رفته ، در آنجا مستقر شدند و سرانجام چنانكه تاريخ گواه است ، چند سال قبل از ميلاد مسيح دشتهاي بين النهرين را به سوي سلسله جبال قفقاز رها كرده و دامنه هاي اين كوهستان را براي سكونت وز ندگي برگزيدند .
دراين هنگام قوم ديگري نيز در سرزمين جديد بسر مي برد كه آنان را « نائيري » ( NAIRI ) مي ناميدند و دولت آشور برآن خط و ساكنان آن حكومت مي كرده .
طبعاً در هر يك از اين مهاجرتها زد و خورد با ساكنان پيشين هر سرزمين امري مسلم بود . آنان احتياج به رهبري روشن بين و مقتدر داشتند تا همه نيروهاي خود را به جاي جنگ و خونريزي در راه آّباداني و پيشرفت متمركز كنند و تاريخ اين وظيفه سنگين را بعهده كورش كبير – شاهنشاه بزرگ ايران – نهاده بود .... ما اينك براي اثبات بستگي و هماهنگي كامل ارامنه و پارتها و يگانگي افكار و معتقدات آنان به صورت يك ملت واحد ، كمي به عقب برمي گرديم و از تاريخ مدد مي گيريم .... تاريخ مي نويسد :
.... هنگامي كه اقوام آريائي – مادها و پارسها – در هشت قرن قبل از ميلاد مسيح در فلات ايران اقامت گزيدند . قوم آريائي ديگري بنام « آسا « يا « هايا » و يا « هاياسا » نيز خود را بسرزمين خالدها ( كلده ) كه « آراراتوا» خوانده مي شد ، رسانيده و با آنان به جنگ و جدال پرداختند . اين نبردهاي خونين نزديك به سيصد سال ادامه داشت . تا اينكه سرانجام در قرن پنجم قبل از ميلاد – هنگاميكه كلية سرزمينهاي آسياي صغير تحت تسلط و استيلاي ايران درآمد ، كورش كبير به اين جنگ هاي طولاني – پايان داد و كوشيد تا از همه آنها قوم و ملت واحدي بوجود آورد .
ولي طولي نكشيد كه شعبه ديگري از نژاد آريائي بنام « ارمن » وارد خاك « آراراتوا» شده و با ساير قومها اتحادي تشكيل داد و بدين ترتيب اهالي آن سرزمين كه به دست كوروش كبير به صورت ملت واحدي درآمده بودند « ارمنستان » را بوجود آوردند .
چرا اين قوم خود را « ارمني » و سرزمينشان را « ارمنستان » خواندند ؟سوالي است كه مورخين و باستان شناسان بدان پاسخ گفته اند و ما قبل از شرح اين پاسخ ابتدا حدود سرزمين مورد بحث را مشخص مي كنيم :
منطقة ارمنستان تاريخي ناحيه اي است كه بين كناره درياي خزر از سوي شرق ، به گرجستان و درياي سياه از طرف شمال ، به سرچشمه هاي رودخانة فرات از جانب غرب و دره هاي رودخانه دجله در جنوب غربي واقع شده است . در گذشته مرزهاي اين ناحيه هيچوقت ثابت نبوده و در طول تاريخ حدود سياسي و اوضاع آن همواره دستخوش تغيير و تحول بوده است . تا آنزمان كه دو امپراطوري بزرگ ايران و روم شرقي وجود داشت و بين آنها دائما ًجنگ و زد و خورد بود ، ارمنستان گاه به تصرف روم درمي آمد و زماني در دست ايران بود .
نام « ارمنستان » منشعب از زبان آرامي عبري و به معني مملكت « آرمن ها » است و علت اينكه مهاجران بين النهرين در دامنه هاي جبال قفقاز بدين نام خوانده شده اند بنا بگفتة مورخين اين است كه «هايك » HAIK نخستين پيشواي اين قوم چهار پسرداشت كه نام چهارمين آنها « آرمناك » بود و ارامنه را منسوب به آرمناك مي دانند .
هائيستان HAISSTAN يا « هائياسان » نيز كه از نام « هايك » و از كلمة « هاي » به مناي ارمني گرفته شده نامي است كه ارمنستان قديم را بدان مي ناميدند و تني چند از مورخان آن را « آرمينا » مي خوانند و داريوش كبير نيز در يكي از كتيبه هاي خود اين سرزمين را « ارمنيه » ناميده است .
مذهب قوم ارمني مانند ساير اقوام آنزمان بر پرستش طبيعت استوار بود . آنان نيز مانند پارسيان قديم « آب » و « آتش » و «روز و شب » يعني نور و تاريكي را مقدس مي داشتند و جالب اينكه بسياري از اين معتقدات ، پس از پيدايش مسيح و گرايش ارامنه به مسيحيت همچنان باقي مانده وهنوز هم ارامنه با شور و علاقه اين مراسم را برگزار مي كنند .
پس از ظهور زرتشت ، اين دين در امنستان به سرعت رسوخ كرد و گسترش يافت . داريوش كبير با تشويق ارامنه به پرستش اهورامزدا باعث آشنايي هرچه بيشتر آنان با مذهب جديد و يگانگي و پيوند ارامنه و پارسها شد .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#5
Posted: 11 Apr 2014 19:32
ظهور حضرت مسيح
با پيدايش مسيحيت ، ارامنه يكي از اولين اقوامي بودند كه تعليمات دين جديد را پذيرفتند . در اينجا يادآوري يك نكته ضروري به نظر مي رسد و آن اينكه : در ايران هم اكنون چهار فرقه مهم از عيسويان زندگي مي كنند كه مردم همه آنها را ارامني مي دانند . در صورتيكه اختلاف ديني اين چهار فرقه بسيار است . فرق چهارگانه همه پيرو مذهب مسيح هستند، ولي طرز عبادت و عقايد آنان با يكديگر متفاوت است . اينان عبارتند از : كاتوليكها ، پروتستانها ، ارتدوكس ها و بالاخره ارامنه يا « گريگوريان ها »
گرايش سريع و دسته جمعي ارامنه به مسيحيت يكي از مسائلي است كه براي آگاهي بر آن يادآوري چند نكته ضروري است . حضرت عيسي ( مسيح ) در زمان سلطنت فرهاد چهارم پادشاه اشكاني در فلسطين متولد شد و از قرن بعد مذهب مسيح به خاك ايران سرايت كرد . بنا به روايت تاريخي و مذهبي ، « يهودا » معروف به « توماس » كه از حواريون عيسي بود . براي تبليغ مسيحيت مأمور مسافرت به شرق شد . در اواخر قرن اول ميلادي شهر اورفا ( ادسا ) يا « يدسا » كه در شمال فرات ، در سرحد روم شهري آباد بود ، مركز نشر مسيحيت گرديد و اولين كليساي مسيحي ايران در آنجا تأسيس شد . از آن پس متدرجاً به بين النهرين ، آذربايجان ، حتي خراسان و ماورالنهر و سرانجام به كاشغر و چين و مغولستان كشيده شد . يكي از علل عمدةآمادگي مردم براي پذيرش دين تازه اين بود كه بعد از غلبه اسكندركبير و در زمان جانشينان او سپس در دوران اشكانيان ( پارت ها ) كشور ايران و فلسطين مدت چهارقرن زير نفوذ فرهنگ و زبان يوناني بودند .
از اين رو همينكه كتب مقدس مذهبي – عهد عتيق و عهد جديد – به زبان يوناني ترجمه شد در ايران قابل استفاده براي همه طبقات مردم گرديد و جمعي كثيري كه با تعليمات مذهب جديد آشنا شده بودند به آن گرويدند .
ارمنستان يكي از مناطقي بود كه قبل از همه بلاد بدين مسيح درآمد . مبلغي ايران بنام « گريگوار » كه پسر شاهزاده اشكاني و بنام «آناك » بود ، مسيحيت را در اين ديار ترويج كرد و با گسترش آن مذاهب زرتشتي و مهرپرستي در آنجا منسوخ گرديد . يكي از پادشاهان ارمني بنام تيرداد سوم ( متوفي به سال 303 ميلادي ) دين تازه را پذيرفت و كتب مقدسي كه در زمان او بزبان ارمني ترجمه و به خط پهلوي نگاشته شده غالباً باقي است .
در آغاز قرن پنجم ميلادي و در دوران سلطنت « ورام شاپوه » يكي از پيشوايان بزرگ ارامنه به نام « مسروپ » حروف خط ارمني را كشف و تكميل كرد ( 404 ميلادي ) و با اين اقدام مسيحيت بيش از پيش در ميان طبقات مختلف گسترش يافت .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#6
Posted: 11 Apr 2014 19:35
مهاجرت به ايران بزرگترين حادثه تاريخ زندگي ارامنه
گفتيم كه « مهاجرت » بزرگترين حادثه در تاريخ زندگي ارامنه ايران است . اين حادثه از آن نظر نيز كه با مخالفت و موافقت مورخان مختلف گاه مورد سرزنش و زماني مورد ستايش قرار گرفته ، حائز اهميت است ، زيرا در عين حال كه شاه عباس كبير با اين اقدام خود ارامنه را از شر قتل عام هاي مداوم عثمانيها نجات داد و پيروزي خود را در جنگ با عثماني تضمين كرد ، اين عمل خود باعث شد كه گروه كثيري از آنان در جريان مهاجرت معدوم شوند و به همين جهت گروهي از مورخين در عين حال كه نتوانسته اند عطوفت و مهرباني فوق العاده شاه عباس كبير را نسبت به ارامنه ناديده بگيرند ، اين اقدام او را عمل « وحشيانه » دانسته اند . بهرحال چون مهاجرت ارامنه در گزارش ما بيش از مطلب دیگری حائز اهمیت است و اصولاً این اقدام شاه عباس باعث شد که ضایعات ناشی از مهاجرت و سفر طولانی د رهوای سرد زمستان ، ناهماهنگی محیط ، ابتلا به بیماریهای عمومی و از همه اسف انگیزتر رفتار ناشایست و ستمگرانه گروهی از سربازان قزلباش با مردمی که خانه وزندگی خود را رها کرده و به میهن ما پناهنده شده بودند و همین رفتار ناپسند باعث قضاوت های نادرست تاریخی درباره اقدام بزرگ شاه عباس شده است .
- شرح مهاجرت و انگیزه شاه عباس کبیر در چند سطر:
شاه عباس در سال 1013 ه ( 1604 .م ) هنگامی که در آذربایجان و ارمنستان با « سنان پاشا » وزیر اعظم و سردار عثمانی ، معروف به « چغال اغلی » سرگرم جنگ بود ، برای اینکه لشکر دشمن را از آذوقه و آب و علف محروم سازد ، فرمان داد که تمام شهرها و دهکده هائی را که در ارمنستان بر سر راه سپاهیان عثمانی بود ، ویران کنند و به سوزانند و مردم آنجا مخصوصاً ارامنه شهرهای جلفا و ایروان و اطراف آنرا که بیک روایت بیش از شصت هزار خانوار بودند به نواحی مختلف ایران خاصه اصفهان و گیلان کوچ داد . از آن جمله نزدیک بیست و هفت هزارخانوار را به گیلان کوچانید که بیشتر آنان به علت ناسازگار بودن آب و هوا تلف شدند . قسمت دیگر ایشان را نیز به ولایات مرکزی و جنوبی ایران منتقل کرد و در حدود سه هزار خانوار را در کنار زاینده رود اصفهان جای داد . این دسته با اجازه و فرمان او در ساحل زاینده رود به یادگار زادگاه خویش شهری بنام جلفای نو ساخته ، که بعد از آن به جلفای اصفهان معروف شد . جمعی از ارامنه نیز از قصبات و آبادیهایی که میان اصفهان و شیراز بود متفرق و ساکن شدند .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#7
Posted: 11 Apr 2014 19:41
اعیاد ارامنه
نخستین و بزرگترین عید ارامنه پس از گرویدن به مسیحیت – روز تولد مسیح است . ارامنه روز تولد مسیح را ششم ژانویه می دانند و سایر مسیحیان 25 دسامبر ، تا قرن چهارم میلادی همه مسیحیان جهان 25 دسامبر را به عنوان روز تولد قبول داشتند ( که روز الهه آفتاب است ) و قبل از میلاد مسیح نیز این روز را جشن گرفتند . مسیحیان بعداً همین روز را پذیرفتند . چون تاریخ دقیق تولد حضرت عیسی بر هیچ کس روشن نیست . به عقیدة مسیحیان آنچه مسلم است در سی سالگی ، مصادف با روز تولدش مصلوب شد . او در بیت اللحم متولد گردید ولی در رود اردن غسل داده شد . بنابراین بین این دو فاصله ای باشد ، ولی ارامنه این فاصله را قبول ندارند .
در شب پنجم ژانویه به ارامنه از کلیسا ، نان مقدس به منزل می برند . غذای آن شب نباید گوشت باشد ( به جز گوشت ماهی ) معمولاً ماهی و شراب و کوکو و پلو غذای اصلی آن شب را تشکیل می دهد .
روز ششم ژانویه در کلیسا مراسمی بر پا می شود و در این مراسم ماده مقدس « مرون » را در آب می ریزند و صلیب را در آن می افکنند و مردم از آن آب برداشته برای شفا دادن بیماران خود به خانه می برند . در اورشلیم ماده مقدس و صلیب را در رود اردن می اندازند و مردم از رود آب برمی دارند . در یونان ماده مقدس و صلیب را به آب دریا می افکنند .
یکی از اعیاد ارامنه جشنی است که طی آن آتش روشن می کنند و نوعروسان و تازه دامادها از روی آن می پرند . این مراسم که در روز 14 فوریه انجام می شود . هم جنبه ملی دارد و هم جنبه مذهبی ، و درست مانند چهارشنبه سوری مسلمانان است . این مراسم برای شکرگذاری به درگاه « الهه آتش » است که در زبان ارمنی « دِرِندِز» نامیده می شود .
سه روز مانده به « روز پاک » مصادف با روزی است که حضرت مسیح پای حواریون خود را شست . همه ساله در این روز اسقف اعظم ارامنه این کار را انجام می دهد و در کلیسا پای کارکنان کلیسا را می شوید . این رسم به معنی تواضع ، فروتنی و احترام به مقام انسان است . در این مراسم کره خالص را تقدیس می کنند که ارامنه آن را برای درمان بیماران و برکت نعمت به خانه می برند .
روز عید پاک پس از انجام مراسم مذهبی در محوطة کلیسا ، مراسم تخم مرغ بازی انجام می شود و خانواده ها که عموماً در منزل تخم مرغ ها را رنگ کرده اند به بازی می پردازند . تخم مرغ ها را معمولاً به رنگ قرمز که سمبل خون حضرت مسیح است در می آورند . یک روز در سال که معمولاً در ماه اوت ( تابستان ) است ، ارامنه به روی یکدیگر آب می پاشند و تفریح و شادی می کنند .
همه ساله در روز پانزدهم اوت طی مراسمی انگور را در کلیسا تقدیس می کنند . تا آن تاریخ ارامنه و مسیحیان نباید انگور بخورند و بعد از آن است که انگور خوردن آزاد می شود . این مراسم قبل از میلاد مسیح نیز معمول بوده و زرتشتی ها نیز نظیر آنرا دارند . البته برای همه میوه ها نه فقط برای انگور . فلسفه این رسم این است که شراب مقام خاصی در اعیاد و مراسم مذهبی ارامنه دارد . به نظر ارامنه شراب سمبل خون حضرت مسیح محسوب می شود . و مسیح باید اجازه بدهد تا پیروانش آنرا بخورند که این اجازه در روز پانزدهم داده می شود .
در هر سال پنج روز بین ارامنه روزه برقرار است و معمولا دختران شوهر نکرده این روزه را می گیرند و در روز پنجم هیچ چیز نمی خورند و شب زیر بالش خود آرد می گذارند و از این آرد که با نمک آغشته شده است می خورند ولی آب نمی خورند ........ شب که فرا رسید « سرکیس « مقدس را در حالیکه بر اسبی سفید سوار است بخواب می بینند . صبح فردا دختران شوهر نکرده به کلیسا میروند و طی مراسمی که به همین مناسبت برگزار می شود ، سوپ «سرکیس » را که در میان ارامنه محبوبیتی عجیب دارد ، می خورند . علت اینکه « سرکیس » مقدس ، با این آداب و رسوم بخواب دختران می آید ، این است که ارامنه « سرکیس » را به عنوان ناجی دختران می شناسند ، و در این باره افسانه ای نیز دارند که خلاصه آن چنین است .
می گویند در روزگاران قدیم ، دختران ارامنه یکروز برای تهیه آب آشامیدنی عازم یک چشمه کوهستانی شدند ، ولی ناگهان اژدهایی بر سر راه آنان قد علم کرده اما درست درهمان لحظه ای که دختران دل در هلاک نهاده بودند « سرکیس » از راه رسید ، اژدها را کشت و دختران را نجات داد وآن روز لقب « ناجی دختران » را گرفت .
مراسم خاص دیگری در میان ارامنه مرسوم است بنام « هاقورتوم » Hoghortoom که به منظور تطهیر گناهکاران برگزار می شود و ترتیب آن چنین است :
ارامنه صبح روز یکشنبه – در حالیکه « روزه » دارند ، به کلیسا می روند . در گذشته در چنین روزی اعتراف به گناه ، نزد کشیش یا پیشوای مذهبی مرسوم بود، ولی اکنون فقط نزد خود اظهار ندامت و طلب آمرزش می کنند ، و از خداوند می خواهند که از تقصیرشان بگذرد . در پایان مراسم نان مقدسی را که در کلیسا توسط کشیش یا اسقف تهیه شده است می خورند تا بار گناهانشان سبک تر شود .
نکته ای که در اینجا لازم بیادآوری می باشد ، این است که در میان ارامنه « نان » نشانه جسم و « شراب » سمبل خون مسیح است .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#8
Posted: 11 Apr 2014 19:43
غسل تعمید
وقتی نوزاد ارمنی از مادر متولد شد ، یک هفته آغاز زندگی را در کنار او بسر می برد . پس از یک هفته تا ده روز ، نوزاد را برای « غسل تعمید » به کلیسا می برند . مراسم غسل تعمید بدین ترتیب صورت می گیرد که کشیش آبی را که در جام مقدس است و قبلا ادعیه و اورادی چند در آن خوانده است ، بروی نوزاد می پاشد . در ته جام محتوی آب ، تصویر یک صلیب منقوش است . ضمناً کشیش صلیب دیگری نیز در دست دارد که در جریان غسل تعمید آنرا چند بار در جام آب فرو می برد و بدین ترتیب آب را تطهیر و مقدس می کند و مرتباً اورادی از انجیل خوانده در جام آب می دمد و باز از آب آن بروی نوزاد می پاشد .
« غسل تعمید » اولین مراسم مذهبی در زندگی یک ارمنی – و بطور کلی همه مسیحیان – است و آنقدر برای آن اهمیت قائلند که می گویند : تا کودک را غسل تعمید ندهند ، مسیحی نیست .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#9
Posted: 11 Apr 2014 19:45
جشن عروسی
ارامنه ازدواج را بزرگترین حادثه در زندگی زن و مرد می دانند و به همین جهت برای عروسی اهمیت فوق العاده ای قائلند . در گذشته جشن های عروسی ارامنه بسیار مجلل و باشکوه برپا می شد و محال بود مدت جشن کمتر از یک هفته باشد ، ولی اکنون این سنت قدیمی متروک شده و عروسی با یک جشن ساده برگزار می شود .
طرز خواستگاری و مراسم عروسی ارامنه ، بکلی با روش سایر ایرانیان شهر نشین مغایرت دارد ، ولی کاملا ً شبیه عروسی های روستائی است و این امر خود به خوبی نشان می دهد که ایرانیان مسلمان و ایرانیان ارمنی تا چه حد با یکدیگر نزدیکی اخلاقی و اجتماعی داشته اند . زیرا چون مراسم و آداب روستائیان نسبت به گذشته کمتر دستخوش تغییر و تحول شده است ، بایستی آنرا آداب و سنن اصلی ایران دانست و ارامنه نیز از همین سنتهای باستانی و اصیل پیروی می کنند .
جوان ارمنی در انتخاب همسر کاملاً آزاد است . در روزهای عید و جشن و یا در کلیسا دختری را می بیند و می پسند . اگر دختر هم مایل به ازدواج بود ، بلافاصله پدر ومادر دختر و پسر در جریان قرار می گیرند . تاکنون کمتر دیده شده است که یک پدر و مادر ارمنی با انتخاب فرزندشان مخالفت کرده باشند و یا بخواهند دختر مورد نظر خودشان را به پسر تحمیل کنند .
پس از این مقدمات پدر و مادر داماد ، در خانه عروس حاضر می شوند و حلقه و انگشتر نامزدی رد و بدل می شود . در اینجا چک و چانه زدن در باره مهریه شیربها آئینه ، چراغ ، لباسهای متعدد و ... اصولا مطرح نیست .
پس از این مراسم دختر و پسر شش ماه دوران نامزدی را می گذرانند و در پایان این مدت مراسم عقد انجام می شود . بدین ترتیب که در شب عروسی ، داماد به خانة عروس می رود و عروس را برداشته به اتفاق افراد خانواده عازم کلیسا می شوند . در کلیسا دختر و پسر در برابر محراب می ایستند ، آنگاه کشیش مأمور خواندن خطبه عقد ، از پشت پرده محراب بیرون می آید . در این هنگام کلیه چراغها و چهل چراغهای کلیسا روشن است و دود معطر کندر فضا را عطرآگین می سازد .
کشیش قرائت صیغه عقد را آغاز می کند .... عروس و داماد در برابر او و در کنار یکدیگر زانو می زنند و بچه های کوچک که همگی لباسهای سفید بر تن دارند در جلو عروس و داماد صف می کشند .
هنگام خواندن صیغه عقد صدا از احدی شنیده نمی شود . کشیش قدری جلوتر می آید . صلیبی از جیب لباس خود درآورده روی سر عروس می گذارد و شروع به خواندن دعا می کند . پس از اینکه دعا بپایان رسید ، این بار صلیب را روی سر داماد می گذارد و بدعا خواندن می پردازد . .. پس از خاتمه دعا ، کشیش روبوسی می کند و از او می پرسد : « آیا با این ازدواج موافقی و حاضری در خوشی و سختی شریک او باشی » ؟ عروس جواب می دهد : « بله » .... آنگاه کشیش رو بداماد کرده سوال خود را تکرار می نماید و پس از شنیدن پاسخ مثبت ، بدستور او داماد انگشتری بدست عروس می کند و عروس هم متقابلاً انگشت داماد را با انگشتری زینت می دهد .
بدین ترتیب مراسم عروسی از لحاظ مذهبی بپایان می رسد وکشیش از هر دو نفر قول می گیرد که تا آخر عمر با هم باشند ، و نسبت به یکدیگر وفادار بمانند . آنها هم قول می دهند و در برابر کشیش یکدیگر را در آغوش گرفته می بوسند . اکنون میهمانان در خانه و یا در باشگاه در انتظار عروس و داماد هستند و آنها نیز پس از مراجعه بدفتر رسمی قدم به مجلس ضیافت می گذارند . با ورود آنها مدعوین بشام و شراب دعوت می شوند و جامها به سلامتی عروس و داماد نوشیده می شود .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#10
Posted: 11 Apr 2014 19:48
مراسم سوگواری
وقتی یک ارمنی بدرود حیات گفت ، اگر زن باشد ، لباس عروسی و اگر مرد باشد لباس دامادیش را بوی می پوشانند ، سپس او را در تابوتی که از چوب ساخته شده و دارای در می باشد . قرار می دهند . این تابوت به هیچ وجه شبیه تابوتهای مسلمانان نیست ، بلکه به صندوق بزرگ مستطیلی شباهت دارد که در عین دقت و ظرافت ، بسیار محکم ساخته شده است . در شش بعد تابوت ، شش صلیب چوبی کوبیده شده که صلیب روی تابوت از همه بزرگتر است . پس از اینکه مرده با لباس در تابوت قرار گرفت ، آنرا به کلیسا حمل می کنند . آنگاه اقوام و کسان متوفی را خبر کرده با تشریفات خاصی او را در حالیکه چندین دسته گل روی اتومبیل سیاهرنگی که چند صلیب روی بدنه های آن به چشم می خورد قرار داده اند می گذارند و او را به گورستان ارامنه حمل می کنند .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.