ارسالها: 23330
#141
Posted: 14 Apr 2014 23:27
تیرداد سوم ارمنستان
غسل تعمید، تیردادسوم
با شنیدن خبر کشته شدن خسرو، اردشیر بابکان، پادشاه ساسانی، که از این اتفاق بسیار خوشحال بود، بی درنگ به همراه سپاهیانش به ارمنستان حمله کرد و درنهایت موفق شد این سرزمین را به تصرف خود در آورد. طی این حملات همهٔ اعضای خاندان سلطنتی کشته یا اسیر شدند و تنها تیرداد، پسر خسرو، که کودکی خُرد بود، به کمک معلمش به سرزمین رم گریخت. به این ترتیب، ساسانیان بر ارمنستان تسلط یافتند.
تیرداد در رم تعلیم و تربیت دید و تبدیل به مردی شده بود بسیار با سواد و وارد به زبانهای غربی و ادبیات آنها، و شاهزادهای شده بود کاملا" علاقه مند به میهنش و آشنا به وظایف فرمانروایی خود.
جیبن در کتاب خود مینویسد:
<<تیرداد سوم که بر اثر وفاداری ارمنیان نجات یافته بود در شهر رم در کنف حمایت امپراتور تعلیم و تربیت یافت. او از تبعید و آوارگی خود به کسب فضایلی نایل آمد که اگر از همان آغاز بر تخت سلطنت جلوس کرده بود یحتمل ممکن نبود به آنها دست بیابد. آن فضایل عبارت بودند از معرفت به کجمداری روزگار و بی وفایی آدمیان و کسب نظم و انضباط رومیان. او از همان دوران نوجوانی با ابراز شجاعت و لیاقت انگشت نما شد و نشان داد که در بکار بردن سلاحهای رزمی تا چه اندازه ماهر است. علاوه بر همه این فضایل قدرت پهلوانی داشت و در نمایشهای قهرمانی حیرت و تحسین را بر میانگیخت>>
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#142
Posted: 14 Apr 2014 23:28
تیرداد سوم
وقتی که امپراتور اورلیان بر تخت سلطنت رم نشست بار دیگر آنان بر مشرق زمین هجوم بردند. اورلیان با سپاهیان خود بر آسیای صغیر حمله ور شد و سرزمینهای کاپادوکیه و کیلیکیه و سوریه را تصرف کرد. امپراتور اورلیان به جنگ با ایرانیان ادامه داد و توانست نیروهای پادشاه ساسانی را به تخلیه میان رودان وا دارد.
تیرداد سوم از این حمله متقابل و پیروزمندانه رومیان استفاده کرد و به مرزهای ارمنستان بازآمد. ملت خود را بسیج کرد و ایرانیان را از ارمنستان بیرون راند (سال ۲۸۷).
نرسه بر تخت سلطنت ساسانیان نشست، و در سال ۲۹۶ برای تصرف ارمنستان و بین النهرین به دولت رم اعلان جنگ داد. ایرانیان به ارمنستان حمله ور شدند و این کشور به رهبری پادشاه خود تیرداد سوم با موفقیت از خود دفاع کرد، برعکس از آن طرف ایرانیان توانستند قسمتی از بین النهرین را به تصرف خود درآورد.
ولیکن در خلال این مدت امپراتوری رم و (اتحادیه بزرگ کشورهای مدیترانهای) آن به نیروی محرک مردی نابغه، یعنی امپراتور دیوکلتیان احیا شده بود. امپراتور دیوکلتیان با سپاهیان خود به خاورزمین آمد و با ساسانیان به جنگ پرداخت. لشکری هم به تعداد ۲۵۰۰۰ مرد جنگی به فرماندهی سرداری به نام گالر به ارمنستان فرستاد که در آنجا سپاهیان ارمنی به فرماندهی تیرداد به آنان ملحق شد. بر واحدهای رومی که به بین النهرین حمله کرده بودند خود امپراتور دیوکلتیان فرماندهی میکرد، ولیکن در ارمنستان بود که نتیجه قطعی گرفته شد.
ساسانیان در آنجا در سال ۲۹۷ شکست قطعی خوردند و حرمسرای نرسی با خزائن او به دست سپاهیان ارمنی-رومی افتاد. آنگاه پادشاه ساسانی تقاضای صلح کرد، و به موجب این صلح بین النهرین را به رومیان وامی داشت.
اهمیت ارمنستان که نقشی چنان گرانبها در دفاع از مرز شرقی امپراتوری روم بازی کرده بود از نظر این سیاستمدار بزرگ (دیوکلتیان) دور نماند. او نه تنها کشور مستقل ارمنستان در لوای امپراتوری روم را باقی گذاشت بلکه با تمام وسایل در تقویت آن نیز کوشید. گرچه مرزهای امپراتوری را تا سواحل غربی دریاچه وان جلو برد، و بدین ترتیب، ارمنستان قسمت غربی خاک خود را از دست میداد، لیکن در عوض وسعت مرزی که ارمنستان از آن پس میبایست از آن در برابر آسیا دفاع کند کمتر بود. از طرف دیگر دیوکلتیان بعنوان پاداش، ارمنستان را از سمت جنوب شرقی وسعت بخشید، بدین معنی که برطبق یکی از شرایط صلح با ساسانیان تقریبا" تمامی سرزمین فعلی آذربایجان ایران به ارمنستان ضمیمه شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#143
Posted: 14 Apr 2014 23:29
پذیرش مسیحیت توسط ارمنستان
در زمان سلطنت تیرداد سوم ملقب به کبیر حادثهای روی داد که برای همیشه روی زندگی ملت ارمنی تاثیر گذاشت. و آن گرویدن این ملت به کیش مسیحی بود. میتوان این حادثه را به عنوان نقطه مرکزی تاریخ این ملت به حساب آورد، و در وافع دنباله همه حوادث بعدی در رابطه با این حادثه بوده است. از این گذشته، بعدها آشکار شد که مسیحیت برای ارمنستان نخست عامل تحول و سپس عامل حفظ و نگهداری خود شده است.
ه. آبیش در کتاب خود مینویسد:
<<و این از ان جهت است که ملت ارمنی تحت تاثیر مسیحیت چنان زود به درجه والایی از فرهنگ رسیده که امروز مظهر عاملی چنین مهم در تاریخ بشریت است.>>
نخستین پایههای کلیسای ارمنی به وسیله دو تن از حواریون عیسی مسیح به اسامی تادئوس و بارتوقیمئوس گذاشته شد، و کار آن دو به وسیله عدهای از مبلغین مسیحی ادامه یافت. لیکن از طرف ملتی مانند ارمنی که یکی از ویژگیهای بارز او همواره دلبستگی خشنی به اعتقادات و آداب و سنن دیرینه اش بوده است با مقاومت شدیدی روبرو شدند.
با اینکه از همان ابتدا و بویزه از آغاز قرن دوم میلادی ببعد عدهای مسیحی در ارمنستان بودند، این کشور همچنان به وابستگی خود به دنیای بتپرستی ادامه داد و پیرو همان مذهب اساطیری خود بود که هر چند از لطف و ذوق شاعرانهای عاری نبود ولی در واقع چیزی درحد بت پرستی بود. این بت پرستی در آن زمان کیش مشترک و سرنوشت اکثریت تودهها بود و این حالت را بوسوئه این گونه در نوشته خود میآورد که:
<<همه چیز خدا بود بجز خود خدا. بنی نوع بشر به درجهای از گمراهی رسیده بود که هوای و هوسها و عیبهای خود را میپرستید>>
در واقع مسیحی شدن ارمنستان مقدر بود در پایان قرن سوم میلادی، به نیروی ایمان و نبوغ گریگور روشنگر تحقق پیدا کند.
نقل میکنند شاه تیرداد سوم پس از تهاجم ساسانیان ناچار شد ارمنستان را ترک کند گریگور روشنگر کمکش کرد و بی آنکه هویت خود را بر او فاش نماید در تبعید شرافتمندانه به او خدمت کرد. به هنگام بازگشت تیرداد به ارمنستان نیز که پس از شکست ساسانیان صورت گرفت با وی همراه بود. لیکن وقتی شاه به او تکلیف کرد که به هنگام زیارت معبد الهه آناهیتا در ارزنجان تاجی در معبد بگذارد و به او به دلیل مسیحی بودنش از این فرمان سرپیچی کرد مورد قهر و غصب شاه قرار گرفت، در دخمهای شبیه به گودال به زندان انداخته شد و نزدیک به سیزده سال از عمرش در آن سیاه چال گذشت.
آزادیش از زندان وقتی میسر گردید که شاه به بیماری سختی دچار شد و همه پزشکان و مغان از علاج او عاجز ماندند، تا آخر گریگور روشنگر را از زندان بیرون آوردند و او شاه را معالجه کرد. آنگاه تیرداد سوم به دین مسیحیت را به عنوان دین رسمی ارمنستان پذیرفت (۳۰۱).
این خود حادثه بسیار مهمی بود زیرا ارمنستان نخستین کشوری شد که دین مسیح را بعنوان دین رسمی مملکت پذیرفت. در واقع می دانیم که گرویدن کنستانتین یکم به دین مسیح و قبول مسیحیت رسمی امپراتوری در سال ۳۱۳ روی داد، و به طوری که هانری فوسیون اشاره کرده است:
<<این از افتخارات باستانی ارامنه است که کهن ترین مسیحیت تاریخ را بنا نهادهاند>>
گریگور از تیرداد سوم لقب و عنوان سراسقف یا (جاثلیق) تمامی ارمنستان را دریافت کرد. سپس به کاپادوکیه برگشت و در آنجا به وسیله اسقف اعظم سزاره تقدیس شد، و پس از آن برای تکمیل کار خود به ارمنستان یاز آمد. کلیسای نوبنیاد ارمنستان آداب و اصول شریعت و همه کتابهای دینی مسیحیت را با عده زیادی از کشیشانش از سوریه، که در آن هنگام یکی از بزرگترین کانونهای دینی بود گرفت.
گریگور تعداد زیادی حوزههای اسقف نشین، نه تنها در ارمنستان بلکه در کشورهای همجوار نیز دایر نمود و در واقع همو بود که بر امر مسیحی کردن سرزمین گرجستان نظارت کرد. بعدها مبلغین ارمنی شروع به مسیحی کردن کشور آلبانیای قفقاز نمودند.
گریگور مقدس و پادشاه تیرداد سوم تعداد زیادی کلیسا در نقاط مختلف کشور بنا کردند. بیشتر این کلیساها بناهای مستحکمی بودند که به دورشان حصارهای بلندی کشیده شده بود، و این خود یکی از ویژگیهای این سرزمین است.
در حین مرگ گریگور (۳۲۵) مسیحیت در ارمنستان گسترش یافته بود و از آن پس در طی قرنها الهام بخش زندگی بود. از آن پس شعار ملت ارمنی این بود:
<<خدا، خانواده، میهن>>
آن گونه که بورت در کتاب خود نوشته:
<<برای یک ملت کار کوچکی نبود که در زمانی مانند اوایل قرن چهارم چنین تصمیم عظیم و دلیرانهای بگیرد، بدین معنی که بعنوان یک ملت نخستین جماعتی باشد که از طرز فکری کاملا" مخالف با فکر مردم دنیای آن روز پیروی کند. لیکن همینکه این تصمیم گرفته شد دیگر مسلم بود که مسیحیت بایستی برای ارمنیان متضمین معنایی بسیار وسیع تر از آن باشد که برای ملتهای دیگر داشت، ملتهایی که کشورشان بعدها یعنی در دورانی به دین مسیح درامد که این آیین بر دنیای متمدن آن روز مسلط شده بود.>>
پایان تیرداد سوم ارمنستان
بهرام شاپور
بهرام شاپور برادر بهرام چهارم شاه ساسانی بود.بهرام شاپور در سال ۳۹۴ میلادی با عنوان شاه ایران-ارمنستان بر بخش شرقی ارمنستان به فرمانروایی رسید.بهرام شاپور را به زبان ارمنی ورام شاپوه میخوانند.
پایان سلسله اشکانی ارمنستان
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#144
Posted: 14 Apr 2014 23:31
مامیگونیان
بسط، گسترش و موقعیت مامیگونیانها
پرچم و نشان مامیگونیانها
مامیگونیان یا مامیگونیانها (به ارمنی Մամիկոնեան به لاتین Mamikonian) در سدههای چهارم و پنجم میلادی، که اشکانیان ارمنی یا آرشاکونیان بر ارمنستان فرمان میراندند، مقام سپاهبدی از امتیازات مامیگونیانها بود و نمایندگان این خانواده بزرگ وظیفهٔ سرداری و سپاهبدی نیروهای مسلح را بر عهده داشتند.
در ارمنستان باستان و سدههای میانه، فرماندهٔ کل سپاه را اسپاراپت مینامیدند. واژهٔ اسپاراپت از دو واژهٔ پهلوی (زبان پارسی میانه) اسپه یا سپاه و پِت یا بِد ساخته شده و معادل اسپهبد و سپاهبد است. سپاهبدان ارمنستان فرمانبردار پادشاهان آن سرزمین بودند و فرمان ایشان را به کار میبستند.
سپاهبدان در تاریخ ارمنستان از پرکارترین و فداکارترین چهرههای حکومت بودند، برقراری امنیت و آرامش و نگاه داری از مرزهای کشور در برابر دولتها و اقوام نیرومند همسایه بیشتر بر دوش آنان بود و کامیابی در این کار به دلاوری، بیباکی و هوشمندی مامیگونیانها بستگی داشت.
دولت اشکانی ارمنستان به ویژه، پس از برافتادن اشکانیان ایران به دست اردشیر ساسانی، در تنگنایی سخت گرفتار آمد. آنها از یک سو دولتی نیرومند و گاه هم پیمان را، که میتوانست در برابر رومیان ایستادگی و از استقلال ارمنستان دفاع کند، از دست دادند و از سوی دیگر، با دولتی به نام ساسانیان، که اشکانیان را دشمن خود میشمرد، رویاروی شدند.
میان دولت ساسانی از یک سو و دولت اشکانی ارمنستان و بزرگان ارمنی از سوی دیگر برخوردهای بسیاری پدید آمد که، بار سنگین این درگیریها و نبردها بر دوش سپاهیان و سپاهبدان قرار داشت.
موسی خورنی، مینویسد:
<< مامگو برادر پادشاه سرزمین چِن بود که به سبب ناسازگاری با برادرش با همهٔ ایل و تبار خود به ایران کوچید و به اردشیر، پسر ساسان، پناهنده شد. پادشاه سرزمین چِن نمایندگانی به دربار ایران فرستاد و خواستار بازگرداندن مامگو شد اما اردشیر نپذیرفت. در حالی که پادشاه چِن آمادهٔ جنگ میشد اردشیر درگذشت و پسرش، شاپور، بر تخت شاهی نشست.
شاپور، مامگو را به ارمنستان فرستاد و به پادشاه چِن پیام داد که چون پدرم به نور خورشید سوگند یاد کرده بود که مامگو را باز نگرداند من نیز او را به پشت کوه قاف فرستادم که برایش برابر با مرگ است. پادشاه چِن از این پاسخ آرام گرفت و دست از جنگ کشید. پادشاه ارمنستان مامگو را پذیرفت و به او و همراهانش جایی برای زیستن داد >>.
با گذشت یک سده خاندان مامگو با ارمنیان پیرامون خود درآمیختند و فرآیند ارمنی شدن را پیمودند و به پایان بردند. در سالهای پایانی سدهٔ سوم و آغاز سدهٔ چهارم میلادی، آنان نیرومند و سرشناس شده بودند.
در همان سالها دودمانی ارمنی به نام تسلکونی سر به نافرمانی گذاشتند. تیرداد، پادشاه ارمنستان، به همهٔ بزرگان کشور پیام داد که هرکس سالار این دودمان را دستگیر کند و پیش او آورد سراسر قلمرو آن دودمان نافرمان را به او خواهد داد. مامگو این کار را بر عهده گرفت و با ترفندی توانست سالار آن دودمان را به زخم تیری از پای درآورد.
تیرداد چون این را شنید شاد شد و به خط خود فرمانی نوشت و مامگو را به سالاری دودمان وی گماشت و آن دودمان را مامیگونیان نام نهاد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#145
Posted: 14 Apr 2014 23:32
واچه مامیگونیان
نخستین کس از دودمان مامیگونیان، که به سپاهبدی ارمنستان رسید، واچه نام داشت. واچه، پسر آرتاوازد مامیگونیان، در زمان پادشاهی خسرو دوم بر ارمنستان (۳۳۰-۳۳۸م) سپاهبد آن کشور بود.
این سپاهبد رهسپار سفری به روم شده بود. در این زمان، ماساگتها، هونها، آلانها و دیگر اقوام کوهنشین قفقازی بر ارمنستان تاخته و آن را به تصرف درآورده بودند. در حدود ۳۳۵م واچه چون از روم بازگشت سپاهی گرد آورد و به جنگ مهاجمان رفت و در حملهای غافلگیر کننده بر لشکر ماساگتها تاخت، همه را کشت و گریزان کرد و ارمنستان را از دست آنان آزاد ساخت.
پاوستوس بوزند دربارهٔ واچه مینویسد:
<< زمانی که شاپور دوم، به جنگ ارمنستان آمده بود خسرو یکی از سالاران بزرگ به نام دادابه را به رویارویی با سپاه شاپور گسیل کرد اما دادابه از پادشاه خود روی گرداند و به شاپور دوم پیوست و سپاهیان ارمنستان را غافلگیر کرده تمامی آنان را به کشتن داد. این خبر ناگوار چون به دربار رسید خسرو واچه مامیگونیان را برای تنبیه دادابه فرستاد. واچه با سی هزار تن رفت و با دادابه و سپاه شاپور جنگید و پیروز شد. خود دادابه را دستگیر کرد و پیش خسرو آورد. او را به سبب خیانت به کشور سنگسار کردند و آن فتنه را نیز فرو نشاندند >>.
واچه مامیگونیان در جنگی که با ایرانیان درگرفت کشته شد. شاپور دوم برای به دست آوردن سرزمینهایی که پدربزرگش، نرسی، با پیمان صلح ۲۹۸م به رومیان واگذاشته بود از حدود ۳۳۵م عملیات نظامی خود را بر ضد رومیان آغاز کرد.
ارمنستان و بینالنهرین مهم ترین سرزمینهایی بودند که شاپور قصد گشودن آنها را داشت. در پی حملهای که شاپور دوم در ۳۳۸م به ارمنستان کرد، جنگ بزرگی میان سپاهیان پارسی و ارمنی درگرفت که به کشته شدن بسیاری انجامید اما دستاورد چندانی برای شاپور نداشت. واچه مامیگونیان در این جنگ برخاک افتاد و کشته شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#146
Posted: 14 Apr 2014 23:50
واساک مامیگونیان
واساک مامیگونیان از حدود۳۵۰م به مقام سپاهبدی رسید. واساک پیش از عهدهدار شدن مقام سپاهبدی وظیفهٔ سرپرستی آرشاک، شاهزادهٔ ارمنستان، را بر عهده داشت و پس از آنکه آرشاک دوم به پادشاهی رسید، واساک را به سپاهبدی گماشت. واساک مامیگونیان توانست ارمنستان را در دشوارترین روزگاران خود، که شاهان بزرگی چون شاپور دوم و کنستانتیوس دوم، پسر کنستانتین بزرگ، در روم فرمان می راندند رهبری کند.
واساک از میهن پرستان پرشوری بود که بیشتر زندگی اش را در دفاع از کشور و رویارویی با شاهنشاه ساسانی و قیصران روم سپری کرد. گفت و گوی او با شاپور دوم، از زبان پاوستوس، گویای این نکته است.
پاوستوس این گونه روایت می کند:
وقتی واساک در تیسفون اسیر می شود شاپور او را نزد خود فرا می خواند و با اشاره به اندام کوچک او به وی می گوید:
ای روباه! پس تو بودی آن که این همه سال ما را آزار میداد؟
واساک پاسخ می دهد: << زمانی که من شمشیر به کمر داشتم در نظر تو شیر بودم و اکنون که شمشیر ندارم روباه مینمایم. زمانی که من واساک بودم چونان هیولایی یک پایم را بر کوهی و پای دیگر را بر کوهی دیگر میگذاشتم و هرگاه میخواستم یکی از آنها را به زمین فرو میبردم >>.
شاپور می پرسد: آنها چه کوههایی بودند؟
واساک پاسخ می دهد: << یکی از آن کوهها تو بودی و دیگری قیصر روم >>.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#147
Posted: 14 Apr 2014 23:51
موشغ مامیگونیان
موشغ، پسر واساک مامیگونیان، پس از پدر در ۳۶۸م سپاهبد ارمنستان شد. او نیز همانند پدرش جنگهای بزرگی با شاپور دوم داشت.
پاپ، پسر آرشاک دوم، بر ارمنستان فرمان می راند اما بدان سبب که سیاست مستقلی پیش گرفته بود و حتی خیال مذاکره با شاپور ساسانی را داشت در ۳۷۴م در پی توطئهای به دست لشکریان رومی کشته شد. با کشته شدن پادشاه بدگمانی نسبت به موشغ افزایش یافت و ورازداد، پادشاه جدید ارمنستان، به تحریک یکی از بزرگان، به نام بات ساهارونی، موشغ را متهم به دست داشتن در کشتن پاپ کرد. از این رو، نقشهای چیدند و او را با حیله و فریب دستگیر کردند و کشتند.
پاوستوس صحنهٔ کشته شدن موشغ مامیگونیان را به تصویر میکشد و مینویسد:
<< ورازداد و بات ساهارونی جشنی ساختگی برپا کردند و موشغ را نیز با ارج و احترام فراخواندند. موشغ به آن جشن آمد اما به فرمان پادشاه ناگهان دوازده مرد بر او حمله بردند و دستگیرش کردند. موشغ که همه چیز را دریافته بود با شگفتی گفت، آیا این است پاداش خدمتگزاری من و خون و عرقی که ریخته ام؟ کاش به هنگامی که سوار بر اسب بودم مرگ من فرا میرسید... ، اما دیگر فرصت نیافت چیزی بگوید.
بات ساهارونی دشنه از کمر کشید و گلوی سپاهبد را درید و سر از تن جدا کرد. بات مردی دسیسه گر بود که پس از آن مقام سپاهبدی ارمنستان را به دست آورد >>.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#148
Posted: 14 Apr 2014 23:52
مانوئل مامیگونیان
مانوئل، پسر آرتاشس، پس از شکست ورازداد، که پادشاه مورد حمایت رومیها بود، با موافقت بزرگان ارمنستان دو کودک خردسال پاپ به نامهای آرشاک و واغارشاک را بر تخت پادشاهی نشاند و پشتیبان مادر آنان، شهبانو زرماندخت، شد و او را ارج بسیار نهاد.
او موقعیت دشوار ارمنستان را در برابر خطر رومیان به خوبی درک میکرد و میدانست رومیان، که پاپ را با نیرنگ کشته بودند، برای به زانو درآوردن ارمنیان بر کوشش خود خواهند افزود. بنابراین، مانوئل برای دفاع از استقلال کشور از شاپور دوم یاری جست.
پس از گذشت اندک زمانی، شاپور دوم درگذشت. در سالهایی که مانوئل رهبری کشور را در دست داشت ارمنستان بس آرام و در آسایش بود. او رابطهٔ کشورش را با اردشیر دوم و شاپور سوم بهبود بخشید و ارمنستان را زیر فرمان آنان اداره کرد.
مانوئل مامیگونیان در ۳۸۵م در پی بیماری ای درگذشت. او در حالی که در بستر مرگ افتاده بود اختیارات دودمان مامیگونیان و مقام سرداری و سپاهبدی ارمنستان را به پسرش، اردشیر (آرتاشس)، واگذاشت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#149
Posted: 14 Apr 2014 23:53
ساهاک آسپِت باگراتونی
ساهاک باگراتونی از سالاران بلندپایهٔ ارمنی بود. او در ۳۸۵م دخترش را به همسری واغارشاک، برادر آرشاک سوم، درآورد و بدینسان اعتبار و نفوذ بیشتری یافت. در همان سال دامادش درگذشت و میان او و پادشاه ناسازگاری افتاد.
پس از تقسیم ارمنستان میان ایران و روم، اگرچه زمینهای ساهاک باگراتونی در بخش رومی ارمنستان و جزو قلمرو آرشاک سوم بود بر آن شد تا به بخش ایرانی ارمنستان رود و به خدمت خسرو، پادشاه ارمنی، درآید. آرشاک چون این را دانست از وی دلگیر شد اما ساهاک در فرصتی مناسب با دودمان خود نزد خسرو آمد. خسرو از آمدن وی شاد شد و او را به سپاهبدی بخش ایرانی ارمنستان گمارد.
او در ۳۸۸م درگذشت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#150
Posted: 14 Apr 2014 23:54
هامازاسپ مامیگونیان
پس از ساهاک آسپِت، مقام سپاهبدی ارمنستان بار دیگر به دودمان مامیگونیان، دارندگان اصلی آن، بازگشت. ساهاک کاتولیکوس، رهبر دینی ارمنستان، از ورامشاپوه (۳۸۹-۴۱۴م)، پادشاه ارمنستان، درخواست کرد تا دامادش، هامازاسپ مامیگونیان، را به سپاهبدی ارمنستان گمارد اما ورامشاپوه چون از شاهنشاه ایران چنین فرمانی نداشت این خواسته را نپذیرفت.
پس، ساهاک مقدس خود به دربار ایران رفت و خواست خود را به عرض شاهنشاه رسانید. شاهنشاه ایران چون میدانست که ساهاک مقدس از دودمان پارتیان و از تبار سورنا و گریگور روشنگر است او را ارج بسیار نهاد و خدمات نیاکان وی را به هنگام خیزش اردشیر بابکان بر ضد اشکانیان ایران یادآور شد و تمامی خواستهای وی را برآورد. او به ورامشاپوه پیام داد که هامازاسپ را به سپاهبدی ارمنستان گمارد و دودمان مامیگونیان را تا درجهٔ پنجم دربار بالا برد و آن را در دیوان خود ثبت کند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7