ارسالها: 23330
#31
Posted: 13 Apr 2014 22:13
حمله مغول به ارمنستان
مغولان در سال ۱۲۳۶ میلادی لشکر کشی عظیمی را به طرف قفقاز جنوبی و ارمنستان آغاز نمودند. قشون سی هزار نفری مغولها در دشت مغان با تقسیم به گروههای مجزا آلبانیای قفقاز،گرجستان و ارمنستان یورش بردند. یکی از دستهها استان سیونیک را گرفت ویران میکند و ایشخان الیکوم اُربلیان را مجبور به قبول اطاعت از مغولاها مینماید.
یک دسته دیگر وادی رود آغتسو و دژ کاپان را تصرف میکند. مغولان به آنی (شهر باستانی) میرسند و از رئسا شهر خواستار تسلیم بدون جنگ میشوند. ساکنین قهرمانانه از خود دفاع مینمایند. لیکن مغولاها بالاخره آنی را تصرف نموده و قسمت اعظم جمعیت آن را از دم تیغ می گذرانند. پس از چندی قارص و شهرها و مناطق شمالی کشور نیز به همان سرنوشت دچار میشوند. در اواخر سال ۱۲۳۶ میلدی ارمنستان شمالی تحت سلطه مغولاها قرار میگیرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#32
Posted: 13 Apr 2014 22:15
پادشاهی ارمنی کیلیکیه
پادشاهی ارمنی کیلیکیه به (ارمنی کلاسیک Կիլիկիոյ Հայոց Թագաւորութիւն به لاتین Kilikio Hayots Tagavorutyun) یا به عنوان ارمنستان جدید یا ارمنستان کوچک نیز شناخته شده است.
سرزمین کیلیکیه یکی از سکونتگاههای کهن بشری است که نام آن در بسیاری ازمتون مربوط به دورهٔ باستان به ثبت رسیده و به سبب موقعیت حساسش همواره در طول تاریخ مورد توجه فاتحان بوده.
پادشاه آشور، شلمانصر سوم، در یکی از کتیبههای خویش، متعلق به ۸۳۴ قبل از میلاد، اشارهای به نبردهای خود و فتح این سرزمین کرده است. در دورهٔ حکومت هخامنشیان، کوروش، موفق شد کیلیکیه را مطیع خویش سازد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#33
Posted: 13 Apr 2014 22:18
دودمان هتومی
نشان و پرچم هتومیها
لوون دوم پادشاهی ارمنی کیلیکیه پسر نداشت، فقط دختری داشت به نام زابل که پس از مرگ پدرش در ۱۲۲۰ برتخت سلطنت نشست و یک شورای نیابت سلطنت هم دستیار او شد. در واقع ارمنستان جدید در طول شش سال بعد (۱۲۲۰-۱۲۲۶) به وسیله یکی از آن نایب السلطنهها یعنی بارون بزرگ کنستانتین اداره میشد که از سرداران قدیمی لوون دوم بود و زمام همه امور مملکت را در دست خود گرفت.
این مرد به یکی از خانوادههای مشهور ارمنی به نام هتوم اهل لامبرو منسوب بود، خانوادهای که پیش از آنکه از تیول داران خانواده روبنی بشود مدتها یکی از عوامل نفوذ امپراتوری روم شرقی در کشور پادشاهی ارمنی کلیکیه بشمار میرفت.
همینکه لوون دوم وفات یافت بارون بزرگ کنستانتین ناگزیر شد از کشور در برابر نظرات سوء مردی از حکمرانان انطاکیه که مدعی بود از خانواده روبن ارمنی است دفاع کند. آن مرد به کیلیکیه وارد شد و حتی شهر تارس را نیز اشغال کرد، لیکن کنستانتین در مامیسترا شکست داد و او را اسیر کرد.
کنستانتین که در فکر به شوهر دادن زابل و پیداکردن پادشاهی برای کشور ارمنستان جدید بود زابل را به فیلیپ پسر بوهموند امیر انطاکیه شوهر داد، و فیلیپ همینکه پس از ازدواج با زابل بر تخت سلطنت ارمنستان نشست معلوم شد که آلت دست پدرش است و سیاستش آشکارا بر این مدار دور میزند که عمال لاتینی را جانشین ارمنی کند و ارمنستان جدید را به انطاکیه ضمیمه نماید. کنستانتین وقتی چنین دید فیلیپ را از ارمنستان بیرون راند و زابل را به عقد پسر خودش هتوم درآورد. هتوم اول که از ۱۲۲۶م تا ۱۲۷۰ م سلطنت کرد موسس سلسله هنومی شد سلسلهای که بجای سلسله روبنی – دودمان باگراتونی زمام امور کشور را در دست گرفت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#34
Posted: 13 Apr 2014 22:19
دودمان لوزینیان
با مرگ لوون چهارم از دودمان هتومی که فرزندی از خود برجای نگذاشت تاج و تخت کشور ارمنستان به خانواده لوزینیان منتقل گردید. این خانواده که از نجبای بزرگ فرانسوی بودند در آن زمان هنوز بر سرزمین جزیره قبرس سلطنت میکردند و دولتشان آخرین دولت لاتینی منبعث از صلیبیون بود که در خاورزمین باقی مانده بود. حقوق این خانواده بر تاج و تخت ارمنستان جدید از ازدواج زابل خواهر هتوم دوم پادشاه ارمنستان با آموری دوتیر برادر هانری دوم پادشاه قبرس ناشی شده است.
دو پسر از این وصلت نتیجه شده بود به اسامی ژان و گی، که هر دو به خدمت دولت بیزانس درآمده بودند. پس از مرگ لوون چهارم، ژان به ارمنستان آمد و برای دوره کوتاهی نایبالسلطنه کشور شد. دیری نگذشت که برادرش گی به او ملحق شد و به عنوان پادشاه جدید ارمنستان تاجگذاری کرد.
گی با جلوس بر تخت سلطنت ارمنستان سلسله پادشاهی جدیدی را بنیان گذاشت که نام سلسله (دودمان) لوزینیان نام گرفت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#35
Posted: 13 Apr 2014 22:21
سدهٔ بیستم
ارمنستان و روسیه تزاری
در قرن پانزدهم وقتی که قسطنطنیه به دست ترکان عثمانی افتاد، ارمنستان و گرجستان متوجه شدند که آخرین راهی که آنان میتوانستند از آن طریق با غرب در تماس باشند بسته شده است. از آن پس ملت ارمنی نه تنها استقلال خود بلکه موقعیت خود را نیز که در مرز دو تمدن قرار داشت از دست داده بود.
این ارتباط ارمنستان با اروپا از قرن نوزدهم به بعد دوباره برقرار گردید، ولی نه چنانکه انتظار میرفت با پیشرفت قدرتهای مغرب زمین در جهت قسطنطنیه بلکه با نفوذ روسیه در مشرق زمین. امپراتوری روسیه که به سرعت به سمت جنوب گسترش مییافت وارد سرزمین ماورای قفقاز شده، بار دیگر ارمنستان را با اروپا مربوط نمود، و بدین گونه به یک انزوای چندین صده این کشور پایان بخشید.
پتر اول به سرزمین قفقاز جنوبی به چشم کلیدی مینگریست که به وسیله آن میتوانست به خاورزمین وارد شود، و نیز چون میخواست از دستیابی احتمالی امپراتوری عثمانی به دریای خزر جلوگیری کند این نقشه را درسر می پروراند که گرجستان و ارمنستان را بدوا" تحت حمایت روسیه قرار بدهد.
بعد از فتح سرزمینهای قفقاز و ارمنستان شرقی روسیه با امپراتوری عثمانی در تماس مستقیم قرار گرفت. جنگهای روس و عثمانی از سالهای ۱۸۰۸ تا ۱۸۲۹م روی داد، سرفرمانده روس ژنرال ایوان پاسکویچ موفق شد شکست سنگینی در آن نبردها بر دولت عثمانی تحمیل نماید و قسمت بزرگی از ارمنستان غربی را در اختیار خود قرار دهد. و از سال ۱۸۵۳م تا ۱۸۷۸با شرکت نیروهای فدائی ارمنی با سر فرماندهی ژنرال لازاریان نبرد سختی با نیروهای عثمانی به وقوع پیوست که شکست سنگینی برآنان وارد ساختند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#36
Posted: 13 Apr 2014 22:22
فتح ایروان
در زمان جنگهای ۱۸۰۴-۱۸۱۳ بین روسیه و ایران ارتش روس برای تصرف خان نشین ایروان دو مرتبه سعی کرد. اولین کوشش در سال ۱۸۰۴ بوقوع پیوست. در ماه ژوئن یک لشکر روس متشکل از ۴۵۰۰ نفر به فرماندهی ژنرال پاول سیسیانوف، وارد دشت آرارات شد و در ۱۵ ژوئیه ضربه نهائی را بسر قشون فتحعلیشاه قاجار وارد ساخت. پس از آن سیسیانوف سعی در تصرف ایروان نمود. قلعه ایروان مشرف بر سرحدات جنوبی شهر، ساحل مرتفع و پر صخره رود هرازدان (زانگو) قرار داشت. از سه طرف توسط حصارهای دو لایه محصور بود. حصار داخلی که از آجر و سنگ ساخته شده بود، به حد کافی بلند و مستحکم و دارای هفده برج بود.
در حدود ۳۲-۴۰ متری آن حصار خارجی قرار داشت که از رس و سنگ ساخته شده و نسبتا" باریک و کم ارتفاع بود. در اطراف قلعه چالههای عمیق و پهن کنده شده و برخی از آنها نیز از آب پرگردیده بود. قلعه دارای ۶۰ توپ و ۲ خمپاره انداز و پادگان آن هفت هزار نفر سرباز داشت. محاصره ایروان از ۲۴ ژوئیه تا ۴ سپتامبر بطول انجامید. سیسیانوف دست به چند حمله زد ولی موفق نشد. کمبود آذوقه و مخصوصا" ادوات جنگی دشواری جدی برای لشکر روس بوجود آورد. سیسیانوف ایروان را ترک کرده به گرجستان برگشت.
دومین محاصره ایروان در پائیز ۱۸۰۸ بوقوع پیوست. این مرتبه لشکر ۷۷۰۰ نفری روسیه به فرماندهی ژنرال گودوویچ بطرف ایروان حرکت نمود و در ۸ اکتبر باغات و حومه شهر را تصرف کرد. قلعه ایروان در حلقه تنگی قرار گرفت. در ۱۷ نوامبر گوودویچ دست به حمله شدید زد، لیکن صرف نظر از کوششهای قهرمانانه جنگجویان روس این اقدام بدون نتیجه ماند، مشکلات تهیه مواد ضروری و زمستان، گودوویچ را به خاتمه محاصره ایروان مجبور نمود.
تصرف ایروان از سوی قشون روس بعدها در زمان جنگهای ۱۸۲۶-۱۸۲۸ میان روس و ایران پیوست. قشون روس به طرف ایروان حرکت نمود قلعه ایروان در دست حسن خان بود او حدود ۱۸۰۰۰ نفر که اکثرا" از شهر ایروان و ساکنین ارمنی دهات اطراف بودند در قلعه جمع شده بودند. قلعه ایروان زیر آتش شدید توپها قرار گرفت، در بیست و هشتم ماه ۱۴ توپ سنگین محاصره نمودند اما تمام شب سی ام ۴۰ توپ آتش گشودند. فقط آن شب بیش از ۱۰۰۰ گلوله توپ روی شهر ریخت و در نتیجه قسمت بزرگ خانهها آتش گرفته و ویران گردید.
خاچاطور آبوویان در کتاب جراحات ارمنستان در این باره مینویسد:
<< قلعه ایروان در دود گم شد. پنج روز و پنج شب کوه و دره میغرید. مثل اینکه آتش سدوم و عموره از بالا میبارید. قلعه ایروان گاهی مثل چراغ روغن نورانی میشد و سپس خاموش میگردید. آنقدر گلوله توپ به سر و قلبش خورده بود که جانش به لبش رسیده بود. >>
در بامداد روز اول اکتبر یک دسته از سپاه روس برج شمال شرقی قلعه را تصرف نمود و یک گروه دیگر با نزدیک شدن به دروازه شمالی و با ازبین بردن آن وارد قلعه شد. قلعه معروف ایروان تصرف گردید. پادگان خان که از ۴۰۰۰ سرباز تشکیل میشد تسلیم گردید. حسن خان و ۲۰۵ مقام بلند پایه اسیر شدند حدود ۱۰۰ توپ و غنایم جنگی دیگر بدست آمد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#37
Posted: 13 Apr 2014 22:23
سیاست روسیه تزاری در ماورای قفقاز و بر ضد ارامنه
روسیه تزاری خیلی زود شروع به اجرای سیاست روسی کردن اجباری ساکنان ماورای قفقاز کرد. در ۱۸۳۶ به موجب فرمانی از طرف دولت مرکزی روسیه بسیاری از مدارس ارمنی را بستند و در موسسات آموزشی باقیمانده هم تعلیمات به زبان ارمنی را بسیار محدود کردند. پس از آن دولت روس تزاری به شیوهای بسیار جدی در امور کلیسای ارمنی به دخالت پرداخت.
در همان دوران که ملت ارمنی میبایست با تلاشهای زمامداران عثمانی برای برانداختن نسلش مقابله کند در امپراتوری روسیه هم بایستی مبارزه دفاعی سختی علیه استبداد و یا بر ضد آن دولت پلیسی که بر روسیه حکومت میکرد و تازه خود نظام تزاری در بند و زندان او بود انجام دهد. در حقیقت هیچیک از ملتهای دیگر ساکن ماورای قفقاز به اندازه ارامنه آن سختیها و آزارهای وارد از طرف حکومت تزاری را ندید. فرمانی از طرف دولت روسیه که اجحافی رسمی به آزادی اعطایی به کلیسای ارامنه از طرف تزار نیکلای یکم در ۱۸۳۶ بود از ۱۸۸۴ ببعد مدارس مربوط به قلمرو و کشیشی ارمنیان را تحت فشار گذاشت و از فعالیت آنها بسیار کاست.
از طرف دیگر فشار روزافزونی بر تودههای ملت ارمنی وارد میآمد برای اینکه آنان را وادار به گرویدن به مذهب ارتدوکس بکنند. در برابر علاقه ارمنیان به مذهبشان و به ملیتشان، دولت تزاری روس کوشید تا عنصر ارمنی را تبدیل به روس بکند و نگذارد این منطقه یک جنبه متمایز ارمنی به خود بگیرد.
در ارمنستان زمینهای بایر خیلی زیاد بود. دولت روسیه از فروختن یا از اجاره دادن این زمینها به دهقانان ارمنی خودداری میکرد، همچنان که با احداث شبکههای آبیاری زمینهای بایر تبدیل آنها به زمینهای قابل کشت و زرع که طرح آن را مقاطعه کاران ارمنی میکردند مخالفت میورزیدند. نقشه مقامات روسی این بود که گرویدن به مذهب ارتدوکس را شرط قبلی توزیع این زمینها بین دهقانان ارمنی قرار بدهند. وقتی معلوم شد که تحقق این شرط به سبب تصمیم خلل ناپذیر ملت ارمنی به حفظ مذهب خود غیر ممکن است مقامات روسی تصمیم گرفتند آن زمینها را برای استقرار آینده مهاجرنشینان روس نگاه دارند. همچنین دولت روس تزاری شروع به برکنار کردن تدریجی ارمنیان از مقامات عالی لشکری و کشوری، که از آغاز قرن نوزدهم خدمات برجستهای در آن مقامات کرده بودند نمود.
نهضت انقلابی ارمنی در آخرین دهه قرن نوزدهم جهشی پیدا کرد و با ترسها و نگرانیهایی که در زمامداران حکومت تزاری ایجاد کرد آنان را در عناد و خصومت خود نسبت به ارامنه راسخ تر نمود. با اینکه هدفهای احزاب داشناکسوتیون و هینچاک در ترکیه بود دولت تزاری که در کشور خود مبارزه بیرحمانهای را بر ضد سوسیال دموکراتها و سوسیالیستهای انقلابی و آزادیخواهان در پیش گرفته بود هر چه ازدستش برمی آمد برای انحلال و نابودی آن احزاب انجام داد.
صدها ارمنی که شک میرفت وابسته به سازمانهای انقلابی باشند دستگیر و به زندانهای قارص، تفلیس و باکو انداخته شدند و عده زیادی از آنان به خارج از ماورای قفقاز تبعید شدند. لیکن این احزاب انقلابی یا ملی مظهر یکی از تکیه گاههای ملت ارمنی بودند. تکیه گاه دیگری نیز وجود داشت که کلیسا بود.
<< ارامنه میخواهند روی دولت روسیه تکیه کنند ولی این کار را برای حفظ حیات ملی خویش میکنند نه برای اینکه درشکم روسها حل شوند. کلیسای آنان با ملیتشان یکی است و آنان میخواهند که هردو را سالم و دست نخورده نگاه دارند.>>
این اقدامات خشم و کینهای عمومی درمیان ارامنه برانگیخت و در بسیاری از دهات دهقانان ارمنی مقاومتی مسلحانه در برابر تجاوز به عبادتگاههای خویش از خود نشان دادند. پلیس و سربازان روسی دخالت کردند و بسیاری هم کشته شدند. در اچمیادزین سربازان روس دیر کهنسالی را که مقر جاثلیق بود محاصره کردندو خواهان کلیدهای کلیسای جامع و ذخایر آن شدند، و چون خریمیان هایریک درخواست آنان را رد کرد درها را شکستند و به زور داخل شدند.
بر همه ارمنیان روشن گردید که تنها آینده امیدبخش و امکانپذیر برای ملتشان سقوط رژیم تزاری و تبدیل آن هرملتی از خودمختاری برخوردار بوده و این امکان را داشته باشد که به مقتضای نبوغ خاص خود گسترش بیابد. بدین گونه در جلسه عمومی حزب داشناکسوتیون در ۱۹۱۹ در ایروان هدف اصلی حزب چنین اعلام شده بود:
<< ارمنستان واحد و مستقل >> محافل انقلابی ارمنی که مظهر عمده آنها حزب داشناک بود، در جریان این حوادث درکنار کلیسا قرار گرفتند و مقاومتی مسلحانه دربرابر اجهافات دولت تزاری سازمان دادند. این صحنه کمنظیر با شرکت مبارزان انقلابی ارمنی دیده شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#38
Posted: 13 Apr 2014 22:25
ارمنستان عثمانی
در لحظه سقوط قسطنطنیه و تاسیس امپراتوری عثمانی مرکز قدرت ترکان عثمانی و وسیع ترین و مهم ترین مستملکات آنان در اروپا و در سرزمین بالکان بود نه در آسیای کوچک، ترکان عثمانی در آسیای کوچک فقط مالک سرزمین محدودی در قسمت شمال غربی شبه جزیره بودند، و قسمت بزرگ آسیای کوچک هنوز در دست سایر دولتها یا ملتهای تورانی از قبیل ترکان سلجوقی و ترکمانان و غیره بود.
ترکان عثمانی پس از آنکه بر کشورهای بالکان مسلط شدند برتمامی آسیای کوچک و سپس بر ارمنستان و بر کشورهای عربی دست یافتند. ترکان عثمانی و در زمانی که هنوز چیزی بجز یک قبیله کوچک تورانی نبودند و با همسایگان مغولی و سلجوقی خود دایم در جنگ و ستیز بسر میبردند فقط بطور رهگذر از کشور ارمنستان عبور کرده بودند. در واقع ترکان عثمانی با ارامنه فقط در اوایل قرن شانزدهم یعنی پنجاه سال پس از فتح قسطنطنیه و پس از آنکه براثر جنگهای خود با ایران تمامی سرزمین آسیای کوچک را اشغال کردند با ارامنه تماس یافتند.
اشغال ارمنستان به دست ترکان عثمانی جزء در قرن شانزدهم میسر نگردید. از سمت مشرق، یعنی ارمنستان سلطان محمد دوم پس از فتح قسطنطنیه به دولت یونانی ترابزون حملهور شد و در ۱۴۶۱م آنجا را فتح کرد. از آغاز قرن شانزدهم جانشینان سلطان محمد دوم کار توسعه امپراتوری عثمانی به سمت مشرق را از سر گرفتند. سلطان سلیم یکم به ایران حملهور شد، شاه اسماعیل دوم را شکست داد و با جنگ بزرگ ۱۵۱۴-۱۵۱۶م قسمت بزرگ ارمنستان را به تصرف درآورد.
از قرن شانزدهم ببعد قسمت بزرگ کشور ارمنستان زیر سلطه امپراتوری عثمانی قرار گرفت. ولیکن قسمت جنوبی ارمنستان که ترکان آن را به کردهای چادرنشین واگذاشته بودند اغلب اوقات صحنه بی نظمیها و غارتهای ادواری بود.
رعیای مسیحی به عنوان اسیران جنگی غیر مسلمان تلقی میشدند و دولت امپراتوری عثمانی این حق را داشت که با آنان مانند بردگان رفتار کند. وظیفه این تودههای برده عبارت از این بود که آذوقه و خواربار برای دولت به صورت مالیاتهای مخصوص و انحصاری و یا تفاضلی یعنی علاوه بر بدیهیهای فئودالی و یا برای موارد اضطراری مانند جنگها و آشوبها تهیه ببینند. همچنین میبایست به دولت مالیات انسانی بدهند، نه به صورت سرباز وظیفه که از این نظر معاف بودند، بلکه با دادن بچههای کم سن و سال که دولت آنها را برای هنگهای ینی چری یعنی چریکی تربیت میکردند، یا با دادن زنان برای حرمسرای بزرگان.
به گفته برتران بارهٔ: << فتوحات ترکان عثمانی یک اقدام بزرگ برده گیری بوده است.>>
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#39
Posted: 13 Apr 2014 22:27
وضع ارمنیان در ارمنستان عثمانی
خط مشی ای که زمامداران عثمانی دنبال میکردند بیش از پیش بر شدت وضع دردناکی که ارمنیان درآن بسر میبردند افزود. مالیاتهای غیرقانونی، چپاولها، خلع ید از اراضی ملکی، سوء قصدها، کشتارها، تجاوزها و تعدیها و آدم رباییها اعمال اصلی رژیم و وحشت و ستمی بود که ارامنه در زیر یوغ آن بسر میبردند. زجر و آزارها و ستمهایی که یک حکومت فاسد و عاری از هر گونه احساس مسئولیت در حق ملت ارمنی روا میداشت، حکومتی که تعصب تند ساکنان غیر مسیحی را تحریک میکرد و از توحش کردهای چادرنشین برای عملی کردن نظرات خود سوء استفاده مینمود.
علاوه بر مالیاتهای سنگینی که مقامات دولتی عثمانی از ارمنیان میگرفتند این ملت مجبور بود باجهای غیرقانونی هم به بزرگان عشایر کرد بپردازد. اگر در کشورهای متمدن دو نوع مالیات متمایز به نام مستقیم و غیر مستقیم گرفته میشود برای دهقانان ارمنی ترکیه این تقسیم بندی به صورت دیگری بود، بدین معنی که آنان نیز دونوع مالیات میپرداختند، مالیاتهای قانونی و غیرقانونی. علاوه بر این دهات ارمنی نشین مجبور بودند زمستانها افراد عشایر کرد را که در آخر پاییز چراگاههای کوهستانی را ترک میگفتند و به دشت سرازیر میشدند مجانا" در خانههای خود مسکن بدهند.
بعدها وقتی سیاست دولت عثمانی درضدیت با تودههای ارمنی به اوج شدت خود رسید عمل (دراگوناد) یا (تحمیل سرباز) صورت گرفت، بدین معنی که دولت سربازان ترک را به زور درخانوادهای ارمنی سکنی میداد.
جان و مال ارمنیان ساکن این مناطق در معرض دستبرد قبایل غارتگر چادرنشین بود، و هر گونه مقاومتی که از طرف ارامنه در قبال آزار و ستم این قبایل بعمل میآمد به نظر مقامات دولت عثمانی شورش تلقی میشد و موجب دخالت قوای نظامی آن منطقه به سود آن قبایل و به زیان ارمنیان میگردید. دربرابر ساکنان مسلمان سرتا پا مسلح، ارامنه عملا" بی دفاع بودند، چون داشتن اسلحه برای آنان نیز همچون برای سایر رعایای مسیحی امپراتوری ممنوع بود. در برابر ضعف و ناتوانی دولت تنها مسلح بودن ارمنیان ممکن بود تا اندازهای امنیت جانی و مالی آنان را تضمین کند و آرامشی در آن مناطق بوجود بیاورد.
باکستن در کتاب خود این گونه مینویسد:
<< تنها پیشتهاد سازندهای که میشد کرد این بود که ارامنه را مسلح کنند. از آنجا که ارامنه نیرویی برتر از همسایگان خویش هستند مسلح کردنشان صلح و آرامش را در این منطقه برقرار میکرد. >>
این وضع از ۱۸۷۸ تا ۱۸۹۴ موجب شد که دهها هزار ارمنی به سرزمین ماورای قفقاز و به آمریکا مهاجرت کنند. لیکن توده انبوه ملت ارمنی که سخت به سرزمین زادگاهشان دلبسته بود در کشورش باقی ماند. ارامنه حس میکردند که این مهاجرت مسلما" همان هدفی است که سیاست عثمانی دنبال میکند و آنان باید با ماندن و آویختن به خانه و زمین خود نقشه آنان را نقش بر آب کنند.
نارضایی عمیقی درمیان ارمنیان پیدا شد و موجب بوجود آمدن انجمنها و حزبهای ارمنی گردید که هدف و مرام همه آنها بهبود بخشیدن به وضع زندگی ارمنیان ترکیه و دفاع از ملیت ارمنی بود.
سوربزی در کتاب خود این گونه مینویسد:
<< ارامنه خسته از انتظار در راه اجرای اصلاحاتی که با آن همه تشریفات به آنان وعده داده شده ولی اندک نشانی از وفای به عهد مشهود نبود شروع به متشکل شدن کردند. >>
کمکم این نهضتها عده زیادی طرفدار پیدا کردند، لیکن فاجعه قتلعام سالهای ۱۸۹۴-۱۸۹۶ بود که اکثریت افراد ملت ارمنی و روشنفکران برگزیده آن را به دور خود جمع کرد. سفیر فرانسه در قسطنطنیه، پل کامبن، که در آن هنگام نماینده دولت فرانسه در دربار عثمانی بود در گزارشی به تاریخ ۲۰ فوریه ۱۸۹۴ به عنوان (دولت متبوع خود) چنین بیان عقیده کرده است:
<< در ۱۸۷۸ بیداری ملت ارمنی هنوز صورت نگرفته بود. فکر استقلال ارمنستان هنوز وجود نداشت و یا اگر هم وجود داشت فقط در مغز چند تن پناهندهای بود که در اروپا میزیستند. توده مردم فقط در آرزوی اصلاحات بودند و رویایی بجز یک اداره منظم و بی طرف در لوای دولت عثمانی نداشتند. عدم فعالیت ولاقیدی بابعالی مایه دلسردی و نامیدی حسن نیت ارامنه گردید. اجحافات عمال دولت همچنان افتضاح آور است، در احقاق حق و عدالت بهبودی صورت نگرفته و ایجاد (افواج حمیدیه) که به اصطلاح به منظور مراقبت از مرزها بوده چیزی بجز عامل رسمی غارت و چپاول به زیان ارامنه از آب درنیامده است. در حدود سال ۱۸۸۵ بود که برای نخستین بار دراروپا سخن از یک نهضت ارمنی به میان آمد.
لازم بود در توده ساکنان ارمنی امپراتوری دو فکر بسیار ساده و روشن وارد کرد: فکر ملیت و فکر آزادی. انجمنهای انقلابی ارمنی به عهده گرفتند که این دو فکر را در بین مردم رسوخ بدهند. ترکان نیز بانظام نابخردانه و با اجحافات و تعدیات خود به این فکرها پروبال دادند، کمکم برای تودههای مردمی که به بندگی و بردگی آنان خوگرفته بودند زشت و نفرت انگیز و غیر قابل تحمل شدند، و چون انگار تنها به برانگیختن همان مقدار نارضایی راضی نبودند از طریق تعبیر نارضایان به انقلابی و اعتراضات به توطئه خواستند بر میزان نارضاییها بیفزایند. و بدین گونه در ظرف چند سال انجمنهای مخفی تشکیل یافت که از عیبها و خطاهای اداره دولت عثمانی به نفع تبلیغات خود بهر برداری کردند و فکربیداری ملی و کسب استقلال را در سرتاسر خاک ارمنستان پخش کردند.>>
در ماه ژوئن ۱۸۹۰ حادثه خونینی در ارزروم به وقوع پیوست. معموران انتظامی عثمانی بر مبنای یک گزارش بی اساس و دروغین در کلیسای حواری ارمنی ارزروم برای کشف اسلحه به تجسس و تحقیق پرداختند. ارمنیان که از این هتک حرمت و تجاوز به مکان مقدسشان به خشم آمده بودند به رهبری یکی از مردان سرشناس خود به نام هاروتیون پاسدرماجیان در صدد دفاع از کلیسای خود برآمدند ولی نیروی مسلح ترکان همه آنان را درجا تیرباران کردند.
ویکتور برار در کتاب خود مینویسد:
<< تفتیش و بازرسی در کلیسا با ناشیگری و خشونتی که عمال ترک معمولا" در این گونه عملیات از خود نشان میدهند انجام گرفت. کلیسای جامع که ارمنیان از آن دفاع میکردند به زور تسخیر شد و از طرف سربازان ترک مورد بی حرمتی و توهین قرار گرفت. بازرسی و تفتیش ثابت کرد که نه اسلحهای در کار بوده و نه باروتی، ولی بیست ارمنی به قتل رسیده و بیش از سیصد نفر مجروح شده بودند. >>
دربرابر این وضعیت غیر قابل تحمل انجمنهای سیاسی ارمنی کوشیدند تا توده مردم ارمنی را به دور هم گردآوردند، و نخستین عملیات دفاعی خویش را آغاز کردند. ترکان به این عملیات با توقیفها و اعدامهای دسته جمعی جواب دادند.
ویکتور برار در کتاب خود مینویسد:
<< وقتی شبنامهای منتشر میشود یا کسی به قتل میرسد یا به کسی سوء قصد میشود تمامی ساکنان یک ده یا یک محله را توقیف میکنند. لابد برای ازبین بردن مقاومت رهبران نهضت میخواهند ملتی را ازبین ببرند. >>
در ۱۸۹۳ براثر تلاشهای ترکان به منظور سرکوب کردن و از بین بردن فعالیت حزب ارمنی هینچاک حوادث مرسیوان روی داد که منجر به آتش زدن کالج ارمنیان و توقیف و محاکمه و محکوم به مرگ کردن عده زیادی از ارمنیان شد، حوادثی که خشم و نفرت دنیای آنگلوساکسون را برانگیخت و به دخالت رسمی انگلستان انجامید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 24568
#40
Posted: 13 Apr 2014 22:29
تبریک سپنتا جان
مثل همیشه تاپیکتون عالی و پر محتوی ست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند