ارسالها: 23330
#71
Posted: 14 Apr 2014 13:06
سرزمین کوهستانی ارمنستان
رشته کوهای ارمنستان در نزدیکی مرز ترکیه و ایران
سرزمین کوهستانی ارمنستان یا فلات ارمنستان سرزمینی است با کوهستانهای بلند و دژ طبیعی باشکوهی است که حصارهای آن از دشت قفقاز جنوبی گرفته تا فلاتی که امروزه به اشتباه نام فلات آناتولی نام گرفته و از دریای سیاه تا دشت میان رودان گسترده است.
کلمهٔ کوهستانها یا فلات ارمنستان کلمهای کاملاً علمی است که از لحاظ زمین شناسی به مناطق خاص جغرافیایی، که دارای شرایط یکسان از لحاظ جغرافیایی و زمینشناسی هستند، گفته میشود. فلات ارمنستان از لحاظ علمی عبارت است از برجستگیهایی در سطح زمین که پیدایش آنها معلول شرایطی خاص در آسیا بوده. این برجستگیها را زمینشناس معروف آلمانی، هرمان آبیخ،بلندیها یا کوهستانهای ارمنستان نامیده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#72
Posted: 14 Apr 2014 13:08
تاریخ
این سرزمین مرتفع و وسیع مرکب است از چندین رشتهکوه، که در میان آنها سلسله جبال پونتیک و رشته کوههای توروس از همه مهمترند و نیز از چندین فلات مرتفع که به صورت پشتههای بلند و متوالی از هزار تا دوهزار متر از سطح دریا ارتفاع دارد و درههای عمیق آنها را قطع کرده است که در آنها رودهای بزرگی از جمله ارس و دوشاخه رود فرات و مسیر فوقانی دجله جریان دارند.
از این فلاتها قلههای آتشفشانی بلندی سربرافراشتهاند که بلندترین آنها کوه آرارات بزرگ به ارتفاع ۵۱۵۶ متر است. گرچه این سرزمین عادتاً" جزو قاره آسیا شمرده شده است، ولی در واقع قسمتی از مرزهای اروپا است، و چنانکه ژنرال فن سکت گفته است:
<<آدم در دشت ایروان نمیداند در اروپا است یا در آسیا>>
ارمنستان شامل یک سلسله دشتهای پی در پی است که همه در ارتفاع زیادی از سطح دریا قرار دارند و مساحتشان محدود است ولی بسیار حاصلخیزند.
ارمنستان از زمانهای بسیار قدیم برای مرغوبیت و تنوع میوههایش مشهور است و لوکولوس بود که نهال آلبالو و گیلاس و زردآلو را از ارمنستان به اروپا آورد. آب و هوای این سرزمین اصولاً" بری است بطوری که هم دارای زمستانهای بسیار سرد است و هم تابستانهای بسیار گرم.
در میان منابع طبیعی ارمنستان در درجه اول پرورش اسب است که به صورتی بسیار خوب رواج داشت، و ارمنستان از این نظر از شهرت فوق العادهای برخوردار بود. به گفته استرابون از زمانهای بسیار پیشین ارمنیان از پرورندگان بزرگ اسب در مشرق زمین بودهاند. این اسبها اجداد همان اسبی هستند که امروزه به اسب کردی موسوم است و از آن اسبهای کوه پیما است که در صعود از کوههای بلند استفاده میکردند.
ارمنستان که هنوز هم از لحاظ منابع معدنی غنی است در زمانهای قدیم نیز دارای معادنی سرشار بوده و مرکز صنعت یا فلزکاری بشمار می رفته است.
ارمنستان در واقع در همسایگی دیوار به دیوار تمدنهای مختلفی قرار داشته است که تاحین فرارسیدن ازمنه جدید تاثیری غالب بر دنیا داشتهاند:
<<نخست تمدن آشوریها همسایه جنوبی ارمنستان که ارمنستان اولیه یا اورارتو ظاهراً" روابط زیادی با آن داشته است. سپس تمدن یونان باستان که پس از فتوحات اسکندر کبیر بر سرتاسر خاورمیانه سایه انداخت. مدتی بعد، ارمنستان با تمدن رومی که مظهر آن مسیحیت قرنهای اولیه است رابطه مداوم پیدا کرد، و سرانجام دولت رم شرقی بود که با همه ضعفها و عیبهایش میتوانیم از رسالت بزرگ و تاریخی آن به عنوان مربی خاور اسلاونژاد و خاور آسیایی چشم بپوشیم.>>
پل روهر باخ مینویسد:
<<چگونگی شکل طبیعی سرزمین ارمنستان است که محدودیت مقاومت کشور نامبرده را در طول تاریخ در برابر حملاتی که از سمت مشرق یا مغرب به او شده است توجیه مینماید. در حقیقت سرزمین ارمنستان بوسیله کوهها به چند منطقه مهم و اصلی تقسیم شده است (مانند دره ارس، منطقهای که دغوبایزید تا ارزروم گسترده است و منطقه دریاچه وان)، و این مناطق بسیار بزحمت میتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و وقتی از خارج حملهای به آنان بشود نمیتوانند همه نیروهای کشور را بسرعت در نقطه مورد تهدید متمرکز سازند.>>
در دورانهای تسلط بیگانگان هرگز یک امپراتوری یا یک قدرت همسایه موفق نشده است بر تمامی فلات مرتفع ارمنستان تسلط پیدا کند. خواه به دلیل شکل طبیعی سرزمین که مساعد برای دفاع است، و خواه به سبب اهمیتی که قدرتهای دیگر هم مرز برای تصرف آن سرزمین قایل بودهاند، فاتحان ناگزیر شدهاند قبول کنند که قسمتی از ارمنستان به صورت یک کشور مستقل یا خودمختاری باقی بماند و یا آن را با همسایه دیگر تقسیم کنند.
آلفرد نیکولاس مینویسد:
<<ارمنستان هرگز تماماً" تسخیر نشده است، آنجا دژی است که در طی قرون و اعصار گاه گاهی تسخیر شده و باز فتح شده است ولی همیشه نیمه کاره>> و در عین حال سرزمین آنان را نیز بدل به صحنه جنگهای دایمی نموده است.
ارمنستان برسر راه تجارتی بسیار مهمی واقع بوده که خاوردور و آسیای مرکزی را از طریق زمینی به اروپا مربوط می کرده و با عبور از دریای خزر یا ایران شمالی به ترابزون منتهی می شده است. ارمنستان یکی از نقاط رابط یا به عبارتی دیگر یکی از منزلهای سر راهی راه معروف به جاده ابریشم بوده که اروپا را به خاور دور وصل می کرده است.
همه این عوامل در تبدیل ارمنستان باستان و قرون وسطی به کشوری با تمدن پیشرفته که در دورانهای خاصی با مترقی ترین کشورهای وقت قابل مقایسه بوده است دخیل بودهاند. بر عکس این موقعیت یعنی واقع شدن ارمنستان برسر چهار راه جریانهای بزرگ اگرهم تاثیر مساعدی روی فرهنگ و تمدن آن داشته در عوض آن را بر سر راه همه حملههای بزرگ آسیا به جنوب شرقی اروپا نیز قرار داده است.
<<از آنجا که ارمنستان در یکی از نقاط اتصال مهم اروپا و آسیا واقع شده است شاید چندان از مبادلات کالاهای بازرگانی و فکری این دو قطب استفاده نکرده که از اختلافات دو تمدنشان رنج برده است. وقتی غرب چه در دوران پیشروی رومیان و بیزانس یا دولتهای صلیبی، به سمت مشرق پیش می آمده، و یا برعکس وقتی شرق در دوران کشورگشایی ایرانیان و اعراب و مغولان و ترکان به سمت غرب پیشروی می کرده است راهی که این مهاجمان اختیار می نمودهاند بیشتر اوقات راه ارمنستان بوده است.>>
از آنجا که ارمنستان در عهد باستان میان ایران و رم قرار داشت و سپس مورد نزاع بین اسلام و امپراتوری رم شرقی بود متناوباً" طعمه ملتهای شرق و غرب میشد. در دورانهایی که کشور ارمنستان چندان قوی که دوستان خودش را خود انتخاب میکرد اغلب به سمت غرب گرایش مییافت، ولی همانگونه که ماکلر مینویسد:
<<چون ارمنستان کاملاً" نه غربی بود و نه شرقی و فرهنگ و تمدن خود را از هر دو قطب میگرفت از هر دوی آنان هم صدمه می دید.>>
لیکن تنها موقعیت ارمنستان نیست که بر تاریخ آن تاثیر گذاشته بلکه شکل طبیعی آن نیز در این مورد بی تاثیر نبوده است. سرزمینهای دارای کوههای بلند همواره کانون نژادهای جنگجو و سخت مصمم به دفاع از استقلال خود بودهاند.
پایان سرزمین کوهستانی ارمنستان
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#73
Posted: 14 Apr 2014 13:11
هایک (اسطوره)
هایک بزرگ بنیان گذار ملت آرمن در کنار آرامگاه بل و نقشه کنار آن منطقه دریاچه وان و کوه آرارات، با کشتی نوح را نشان می دهد
هایک ( به زبان ارمنیՀայկ به لاتین Haik Nahapet ) در تاریخ اساطیری ارمنستان، همواره هایک ملقب به ناهاپت را بنیان گذار ارمنستان می دانند. هایک که کمان کشی قدرتمند، خوش اندام و چهارشانه با موهایی مجعد بود نمیتوانست استبداد و سلطهٔ بل را تحمل کند و مایل به اطاعت از وی نبود. به همین خاطر پس از اینکه فرزندش، آرامانیاک، در بابل (دولتشهر) متولد شد همراه خانواده و پیروانش به سرزمین آیراراد، که در نواحی شمالی بابل بود، عزیمت کرد و به آبادانی آن منطقه پرداخت. سپس همراه خانوادهٔ خود به سمت شمال غرب حرکت کرد و در فلاتی اقامت گزید و در آن دشت کوهستانی دهکدهای را به نام هایکاشن بنا نهاد. این مناطق بعدها کشور ارمنستان را به وجود آوردند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#74
Posted: 14 Apr 2014 13:12
تاریخ
<< هرچند در بررسیهای تاریخی داستان هایک و رشادتهای وی را در برابر بِل در بخش اساطیر قرار میدهند اما باید در نظر داشت که هر افسانه ای در دل خود مبتنی بر واقعیتی تاریخی است و شخصیتهای اسطورهای در واقع شخصیتهایی تاریخی اند که به دلیل تمایل مردمان به قهرمان پروری جنبهای اسطورهای پیدا کردهاند. چنانکه محققان دربارهٔ رستم، پهلوان نامی ایران باستان، به این نتیجه رسیدهاند که گرچه وی در شاهنامه فردوسی دست به اعمالی مافوق انسانی میزند اما احتمالاً میبایست یکی از پادشاهان سیستان بوده باشد. بنابراین، داستان هایک نیز صرف نظر از ویژگیهای اسطورهای اش واقعیتهایی را نیز در خود نهفته دارد. >>
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#75
Posted: 14 Apr 2014 13:14
دودمان و ریشه یابی نسل هایک
کشتی نوح پس از طوفان بر کوه آرارات قرار گرفت شهر نخجوان در پای این کوه واقع شده و احتمال میرود مقبرهٔ نوح در آن باشد. در تیمولوژی این شهر، یکی از اشتقاقات آن نوی ایجه وان است که به زبان ارمنی نوح در اینجا ساکن است معنا میدهد.
طوفانی که در زمان نوح واقع شد تمام نسل بشر را جز آنان که در داخل کشتی بودند از میان برد و بر طبق آیات ۱۸ و ۱۹ از باب نهم سفر پیدایش پس از این طوفان تمامی نسل بشر در جهان از پسران نوح، که در کشتی بودند، به نامهای سام پسر نوح، حام و یافث پدید آمدند.
داستان انشعاب اقوام بشر از این سه پسر نوح و اینکه چه قومی از کدام یک از این سه پسران پدید آمدند در باب دهم سفر پیدایش آمده است. نسل یافث به سوی شمال رفتند و در نواحی اطراف دریای سیاه و دریای خزر ساکن شدند و نژادهای بزرگ قفقازی را پدید آوردند. فرزندان حام اقوام عربستان، ساحل شرقی دریای مدیترانه و ساحل شرقی آفریقا را پدید آوردند چنان که امروزه هم به اقوام ساکن در شمال آفریقا حامی گفته میشود و فرزندان سام، که نژاد سامی را به وجود آوردند، شامل یهودیها، آشوریها، عیلام و اقوام ساکن در منطقهٔ بین النهرین بودند.
اقوام دیگر سایر نقاط جهان نظیر سرخپوستان، اسکیموها و غیره نیز همگی از آسیا به سایر نقاط مهاجرت کردهاند و نسل اولیهٔ همهٔ آنها به این سه پسر نوح میرسد.
از آنجایی که بر طبق تحقیقات دانشمندان ارمنیان از زمانهای بسیار قدیم در قفقاز ساکن بودهاند بنابراین میبایست از نسل یافث، سومین پسر نوح، باشند. یافث در ترجمهٔ ارمنی کتاب مقدس معادل هابت قرار داد که به معنی زیبایی است.
در مورد یافث و پسران وی در کتاب مقدس در آیات ۵ تا ۷ از باب اول از کتاب اول تواریخ ایام و نیز در آیات ۲ تا ۵ از باب دهم سفر پیدایش سخن رفته است. براساس این آیات یافث دارای هفت پسر به نامهای جومر، ماجوج، مادای، یاوان، توبال، ماشک و تیراس بوده.
در کتاب مقدس معمولاً نسل نخست زادهها ادامه مییابد لذا اسامی فرزندان جومر؛ یعنی، نخست زادهٔ یافث در کتاب مقدس آمده است. دومین پسر یافث یعنی، ماجوج احتمالاً سر سلسلهٔ مغولها و اقوام آسیای شرقی است. معادل ارمنی دیگر نخست زادهٔ یافث، جومر، در کتاب مقدس گامر آمده که بعدها به یکی از اسامی ارمنیان تبدیل شده.
بر طبق آیهٔ سوم از باب دهم سفر پیدایش و آیهٔ ششم از باب یکم کتاب اول تواریخ پسران جومر یا گامر عبارت اند از:
اشکناز، ریفات و توجرمه که سر سلسلهٔ اقوام قفقازی اند. معادل ارمنی توجرمه، در کتاب مقدس، ترگماست. نام مردانهٔ ترگم، در زبان ارمنی، از این واژه پدید آمده که به معنی خدا دوست است.
در مورد یافث و پسران وی، در کتاب مقدس، همین چند آیه آمده و در مورد اقوامی که از آنها پدید آمدهاند بیش از این چیزی ذکر نشده است. دلیل این امر آن است که کتاب مقدس تأکید اصلی را بر نسل ابراهیم و فرزندان وی گذاشته که همگی از اولاد سام هستند.
در تاریخ اساطیری ارمنستان، ترگم پدر هایک است. بنابراین هایک، بنیان گذار ارمنستان، پسر توجرمه یا ترگم در کتاب مقدس است.
ارمنیان نیز خود را (های) مینامند که ریشه در کلمهٔ هایک دارد. نام مردانهٔ آرمناک در زبان ارمنی مشتق از نام آرمانیاک، فرزند هایک، است. از آنجایی که پیدایش اقوام در کتاب مقدس از زمان پیدایش آدم توضیح داده شده لذا چنین استنتاج میشود که جد بزرگ ارمنیان همان توجرمه یا ترگم در کتاب مقدس است و در واقع نسل ارمنیان از آدم تا هایک عبارت اند از:
آدم، شیث، انوش، قینان، مهللئیل، یارد، خنوخ، متوشالح، لمک، نوح، یافث، جومر، توجرمه، هایک.
چنانچه مشاهده میشود هایک چهاردهمین نسل از آدم است و درواقع ارمنیان نسل چهاردهم آدم اند. ادامهٔ نسل ارمنیان از هایک به بعد به این صورت است:
هایک، آرامانیاک، آراماییس، آماسیا، گقام، هارما و آرام.
از آنجایی که آرام ارمنستان را از هر طرف گسترش داد لذا اقوام غیر ارمنی ارمنیان را آرمن مینامند که ریشه در نام آرام دارد.
پایان هایک (اسطوره)
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#76
Posted: 14 Apr 2014 14:38
اورارتو
قلمرو اوراتورها در بزرگترین زمانش در ۷۴۳ سال قبل از میلاد در زمان ساردوریس دوم
اورارتو' (Urartu) نام تمدّنی است که در غرب دریاچه ارومیه امروز، شرق آناتولی، و شمال کردستان کنونی و اطراف دریاچه وان قرار داشت. این اصطلاح معرف نقاط مشترک میان ماد و اورارتو است. مردم اورارتو نیاکان ارمنیها و گرجیها کنونی بودهاند و از حدود ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، تا ششصد پیش از میلاد بر منطقه حکمرانی داشتند.
اورارتو وارث پادشاهی میتانی بوده است .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#77
Posted: 14 Apr 2014 14:39
ریشه اصطلاح
اصطلاح اورارتو ریشهای آشوری یا میانرودانی دارد. سلمنسر یکم پادشاه آشور - ۱۲۶۳-۱۲۴۳ پیش از میلاد - پیکاری را گزارش کردهاست که در آن سرزمین «اوروآتری» به زیر فرمان او درآمده بود.
نوشتهٔ سلمنسر یکم اورارتو را یک منطقهٔ جغرافیایی یاد کرده نه یک پادشاهی، و هشت سرزمین را درون اورارتو نام میبرد. در زمان لشکرکشیهای پادشاه آشوری این سرزمینها از هم جدا بودهاند و در آن زمان شاه اورارتو بیاینِلی نام داشت.
از نبشتهٔ لوح نمرود چنین مستفاد میگردد که آشوریان در سال -۸۰۲ پ. م. - مدعی فرمانروایی بر الی پی، خارخار، آرازیاش و مسو و کشور مادها و سراسر گیزیل بوندا و مَنا و پارسوآ و آلابریا و آبدادان تا آندیا و دریای کاسپی (خزر) بودند. همهٔ این سرزمینها در این لوح و نوشتهٔ شامشی آداد پنجم تحت عنوان نائیری تسمیه شدهاند.
دانشمندان باور دارند که اورارتو گونهٔ اکدی نام آرارات در کتاب عهد عتیق میباشد. کوههای آرارات نیز از نواحی باستانی اورارتو و نزدیک به ۱۲۰ کیلومتر دورتر از شمال پایتخت پیشین اورارتو قرار داشت. افزون بر این که آنها همان کوههای مشهور کتاب مقدس میباشند، نام آرارات نام یک پادشاهی در «یرمیه» است که میننی و اشکناز به آن اشاره کردهاند.
دانشمندانی چون لهمان هاپوت باور داشت که مردم اورارتو خودشان را دنبالهرو از خدای خود خالدی (خالدینی) مینامیدند. گاهی تمدن نائیری را که تمدن مردم وان در عصر آهن هست، با آنها اورارتو یکسان میپندارند.
در سنگ نبشته سه زبانی بیستون که سال ۵۲۱ پیش از میلاد به فرمان داریوش بزرگ نقر شدهاست، این کشور را که به زبان بابلی، اورارتو نوشتهاند. شوبریا بخشی از اتحاد اورارتویی بود که پس از زمانی به بخشی گفته میشد که در منطقهای به نام اورمی قرار داشت. هرودوت تاریخدان یونانی آنان را آلارودیان نامیده و از آنان، جزء سپاهیان خشایارشا در لشکرکشی به یونان نام میبرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#78
Posted: 14 Apr 2014 14:40
جهانگشایی ایشپوئینی
قبل از سال - ۸۲۳ پ. م. - و به هنگام جنگهای داخلی آشور، ایشپوعینی پادشاه اورارتو به کرانههای دریاچه ارومیه آمد و پادشاهی گیلزان را به اورارتو منظم ساخت و ظاهراً شکست سختی به پادشاه ماننا وارد کرد. در دههٔ دوم قرن نهم پ. م. به جای پادشاه ماننایی، شارسینا پسر مک تیارا فرمانروای پادشاهی پیرامون دریاچهٔ ارومیه بوده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#79
Posted: 14 Apr 2014 14:41
جهانگشایی منوآ
دوران حکومت آداد نراری سوم پادشاه آشور، با آغاز تهاجم منوآ پادشاه اورارتو به پیرامون دریاچه ارومیه مصادف بود. به احتمال قوی سمیرامیس و آداد نراری سوم با منوآ دوبار در ماننا و پنجبار در خوبوشکیه در جنوب دریاچه وان و یک بار در درّهٔ علیای فرات پیکار کردند.
سلمنسر چهارم جانشین آداد نراری سوم نیز از سال -۷۸۱ تا ۷۷۸ پ. م. - با اورارتو در جنگ بود، ولی ظاهراً کامیاب نگردید. در آن زمان اورارتو برای آشور خطری جدّی بشمار میرفت. حتا در پایان قرن نهم پ. م. اورارتوییان موساسیر را در بخش علیای زاب بزرگ اشغال کردند و مستقیماً مرکز خاک آشور را مورد تهدید قرار دادند و در آغاز قرن هشتم وارد قسمت علیای فرات گشتند. محتملا این لشکرکشیها کمتر از دو نبود. پادشاه اورارتو قلعهای در خاک ماننا احداث یا احیا کرد و لوحی از وی در آنجا باقی است که حاکی از آن میباشد.
در اوضاع و احوال زندگی شرق قدیم عادهً ساختمان قلعه گواه بر آن بود که سرزمین مورد نظر مبدّل به «حاکم نشین» شده است. معهذا در قرنهای هشتم و نهم پ. م. در آشور و اورارتو هنوز رسم بود که حاکم یا جانشین پادشاه را برای حکومت بر ناحیهای معین میکردند ولی پادشاهان محلّی را هم محفوظ و بر قرار میداشتند. ظاهراً چنین وضعی در عهد مینوآ در ماننا پیش آمد، زیرا از مدارکی که زینپس یاد میشود معلوم خواهد شد که دولت ماننایی کماکان وجود داشته است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#80
Posted: 14 Apr 2014 14:43
جهانگشایی آرگشتی یکم
ماننا در زمان حکومت آرگیشتی یکم هنوز تابع اورارتو بود. طبق آنچه اصطلاحاً سالنامهٔ خورخور آرگیشتی یکم نامیده میشود وی در نقطهای واقع در جنوب ماننا یعنی در همین سرزمین سه بار پیکار کرد و با لشکریان آشور تلاقی نمود و حتا وارد درّهٔ رود دیاله و نامار که منابع اورارتو بابیلو میخوانند شد. از جنگ آشور «علیه اورارتو و نامار» در فهرست مردان سال آشوری در ذیل وقایع سال - ۷۷۴ پ. م. یاد شده است. بنابر این در آن دوره ماننا هنوز در دست اورارتوییان بود زیرا ایشان در پارسوآ و نامار جنگ میکردند و ناگزیر میبایست در اراضی ماننا پایگاه داشته باشند. ضمناً این نکته را هم باید تذکر داد که در سالنامههای آرگیشتی یکم پادشاه اورارتو تا آن تاریخ از انقیاد دولت ماننا سخنی در میان نیست.
با این وجود اندکی بعد ماننا از اورارتو جدا شد. ظاهراً وحدت دولت و کشور ماننائیان که به تمام نواحی مجاور دریاچه ارومیه به استثنای کرانهٔ غربی و شمالی آن بسط یافته بود، در مبارزه با اورارتو استحکام و قوام یافت. دولت ماننا در برابر شاهان اورارتو مقاومت شدیدی ابراز داشت. برغم لشکرکشیهای خانمان بر باد ده آرگیشتی یکم و دو لشکرکشی جانشین وی ساردوری دوم اورارتوییان دیگر نتوانستند ماننا را قطعاً مطیع و منقاد خویش سازند.
با این حال گاهی موفقیتهای جزئی نصیب ایشان میشد. مثلاً در سال - ۷۷۵ پ. م. - آرگیشتی یکم موفق به تصرف بوشتو شد و در سال - ۷۷۱ پ. م. - نواحی چندی در مشرق دریاچهّ ارومیه و در سال - ۷۶۸ پ. م. شهر شاهی شیمری خادیر(شاید همان شوردیره که در منابع آشوری آمده است باشد.) را مسخر کرد. اما این فتوحات آرگیشتی یکم موقتی بود و منجر به اشغال دایمی ماننا نگشت. ولی ماننا در پایان دوران آرگیشتی یکم کاملاً تابع اورارتو شد زیرا که ساردوری دوم پسر آرگیشتی یکم باری دیگر به نامار لشکر کشید. شاید نیرومندی مجدد ماننا با ضعف موقعیت اورارتو و تقویت آشور که مقارن با سلطنت تیگلت پیلسر سوم پادشاه آشور بود مربوط باشد. این پادشاه، چنانکه بعد شرح آن خواهد آمد، ظاهراًُ در طی نخستین لشکرکشی خویش علیه ماد با ماننا تماس عملیاتی داشت.
به نظر میرسد که ساردوری دوم در همان سال ناگزیر با ماننا - در خاک ماننا - پیکار کرد و چنانکه در سالنامه مذکور است پس از اشغال دژ داربو در کرانهٔ شرقی دریاچه ارومیه آن سرزمین را به خاک خویش منضم ساخت. بعد خواهیم دید که نفوذ ماننا به هر تقدیر در نقاط دور دست جنوب و محتملاً به ماوراء ناحیهٔ مسیر رود جغتو بسط یافته بوده است. و اینکه ساردوری دوم لشکرکشی به نامار را رسماً لشکرکشی به ماننا خوانده شده نیز حاکی از همین موضوع است. لشکر کشیهای اورارتوییان علیه ماننا، بعدها بر اثر شکستی که از طرف تیگلت پیلسر سوم شاه آشور در سال - ۷۴۳ پ. م. - به اورارتوییان وارد آمد متوقف گشت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.