ارسالها: 10767
#31
Posted: 17 Apr 2014 00:23
post image
نگاهی به رمان «خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پارهوقت»
سرگذشت غمانگیز و خندهدار یک سرخپوست
خبرگزاری فارس: رمان «خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پارهوقت» نوشته سرخپوست آمریکایی به زندگی مشقتبار سرخ پوستان،در اقامتگاههای این کشور میپردازد که زبان طنز نویسنده تا حدودی از تلخی ماجراها کاسته است.
در سالهای اخیر آثار بسیاری از نویسندگان مطرح و جدید جهان همزمان با انتشار در کشور محل سکونت خود نویسنده، در کشور ما هم ترجمه و منتشر میشود که در این زمینه باید قدردان مترجمان توانا و خوش ذوق کشورمان باشیم که زمینه آشنایی خوانندگان فارسی زبان با ادبیات مطرح و روز جهان را همزمان با کشورهای مبدا و دیگر جهان فراهم میکنند. در این خصوص، اخیراً رمان «خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت» نوشته شرمن الکسی، نویسنده سرخپوست آمریکایی با ترجمه رضی هیرمندی و از سوی نشر افق در تهران چاپ و منتشر و روانه بازار کتاب ایران شده است. البته شرمن الکسی پیش از این با مجموعه داستان «رقصهای جنگ» و با ترجمه مجتبی ویسی و تک داستانهایی در مجموعهها یا نشریات ادبی به خوانندگان فارسی زبان ایرانی معرفی شده بود، اما رمان اخیر این نویسنده چهره تازهای از این نویسنده سرخپوست آمریکایی به جامعه ادبی معرفی میکند.
راوی رمان «خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت»، جونیور، نوجوان سرخپوستی است که در قرارگاه (اقامتگاه سوخپوستان) زندگی میکند. او به کاریکاتور علاقه دارد و از منظر خود بچه دست و پا چلفتی است که از همان ابتدای تولد در زندگی بد میآورد. جونیور البته این دست و پا چلفتی خود را با زبان طنز و شاعرانه بیان میکند که مخاطب حس میکند او دارد بدبختی خود را تعمداً اغراقآمیز توصیف میکند: «...اوضاع کلاً شلم شوربا و خندهدار شده بود؛ مغزم شده بود عینهو یک ظرف سیبزمینی سرخ کرده غول پیکر. حالا اگر جدیتر و شاعرانهتر و دقیق ترش را بخواهید: «به دنیا که آمدم روی مغزم آب بود.» ( ص 9)
راوی با مشکلات عجیب و غریبی که به دنیا آمده، از طرف اطرافیانش، به غیر از یک دوست صمیمی(راوی) هم مورد اذیت و آزار قرار میگیرد، اما با شرایط کنار میآید. حتی از این موقعیت برای آینده خود هم بهرهبرداری میکند. او شرایط به مراتب سختتر (ترک محل تحصیل خود در قرارگاه و ادامه تحصیل در مدرسه سفیدپوستان در شهر مجاور محل سکونت خود) را هم به خود هموار میکند، به امید رسیدن به موفقیتهای عالی در زندگی که همین مسئله جبههگیری افراد هم قبیلهایاش را هم در مقابل او شکل میدهد؛ همقبیلهایهایش او را خائن خطاب میکنند و از این مرحله به بعد اتفاقهای تازهای در زندگی جونیور به وقوع میپیوندد.
داستان در نگاه اول شرح بدبختیهای جونیور است، اما نگاه طنزآمیز نویسنده تا حدودی زهر این فلاکت را گرفته و در نهایت رمان خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت به یک اثر سیال و خیال انگیز از رویاها و آرزوهای یک نوجوان سرخپوست تبدیل شده است.
درباره این رمان گفته شده است، همانطور که از نامش پیداست، خاطرات یک سرخپوست است، شرمن الکسی نویسنده کتاب سرخپوستی است اهل قبیله اسپوکن که تجربه سالها زندگی در قرارگاه را دارد. او اما جزو آن هفت درصد سرخپوستی است که به قول خودش توانسته به دانشگاه برود. الکسی علاوه بر نویسندگی، در عرصه شعر، موسیقی و بازیگری نیز فعالیت دارد. او همچنین فعالیتهای هنری ادبی مختلفی را تجربه کرده است؛ از شاعری و ترانهسرایی گرفته تا بازی در فیلم.
شاید از این منظر است که تجربه نوشتاری نویسنده در این اثر، ترکیبی از هنرهای چندگانه از شعر و نثر گرفته تا کاریکاتور و انواع تصاویر پوشیده شده است. در این میان، دقت نظر مترجم را هم باید به این چینش و آرایش ادبی چندگانه اضافه کرد که در جایی از اثر، مخاطب احساس میکند با یک دفتر شعر یا کتاب کاریکاتور مواجه است.
در بخشهایی از کتاب، روایت داستان با نثر داستانی ممتد شروع و در ادامه به نثر منقطع منتهی میشود:
«...اولین کتک کاریاش در کودکستان بود. با سه تا از بچههای کلاس اول به خاطر این که یکیشان سر برف بازی یک تکه یخ به طرفش پرت کرده بود گلاویز شده و در جا به باد مشت گرفتشان.
بعد آقا معلمی را که آمده بود جدای شان کند با مشت زده بود. معلم طوری اش نشده بود اصلا. اما نمی دانید چه قدر کفری شده بود.
معلم سرش داد زده بود:«تو مشکلت چیه؟» راودی هم با فریاد جواب داده بود:«همه چی!» راودی با همه دعوا داشت. با دختر و پسر. با مرد و زن. با سگ های ولگرد هم دعوا می کرد. لعنتی، با هوا هم دعوا داشت. مثل دیوانهها مشت حواله باران میکرد. باور کنید.» (ص 28)
روایتهای داستان صمیمی و دوستانه است و همین مسئله ارتباط مخاطب با وقایع داستانی را هموار میکند. نویسنده از دنیایی مینویسد که به نظر میرسد آن را با گوشت و پوست و خون تجربه کرده است. در این زمینه بسیاری از منتقدان ادبی که درباره آثار این نویسنده نظر دادهاند، معتقدند کتاب خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پاره وقت از جان جان شرمن الکسی بر آمده است. اگر نویسندهای جنم این کار را نداشته باشد و مسایل را از عمق جانش درک نکند، نمیتواند چنین اثری را خلق کند، شرمن الکسی این مسایل را درک و احساس کرده و جاهای مختلفی اشک ریخته و لبخند زده است.
مترجم کتاب در جایی درباره سبک نویسندگی شرمن الکسی گفته است او سبک خود را دارد که سنخیتی با سبکهای شناخته شده ندارد. سبک یک مساله شخصی است، بعد تبدیل به یک آموزه میشود. ما سبک ادبی و تاریخی داریم به یک عبارت میتوان گفت که او ویژگی کار خود را دارد.
شرمن از تمام تکنیکهایی که دیگران استفاده کردهاند در آثارش بهره برده است. از سبک جویس یا سادگی همینگوی یا جاهایی از زبان شاعرانه استفاده میکند و صراحت و پرشهای ناگهانی دارد. گاه از سبک سیال ذهن بهره میبرد یا ایماژهایی در نثرش به کار میگیرد. یکی دیگر از ویژگیهای نثریاش ایجاز است، چیزهایی که میتوانست در یک پاراگراف توضیح دهد، در یک جمله بیان کرده است و به جای توضیح همه چیز را به عهده خواننده گذاشته است. توضیح بیشتری نمیدهد همه چیز را به عهده مخاطب میگذارد، این مشخصهها باعث شده که سبک خودش را داشته باشد.
---------------------------------------------
نویسنده: علی الله سلیمی
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#32
Posted: 17 Apr 2014 18:38
adult image sharing
درصد سرخپوستها در کشورهای آمریکای لاتین.
پیشینه
ورود سرخپوستان به قاره آمریکا را نزدیک به سی هزار سال پیش برآورد کردهاند.این اقوام در هنگام سرما و یخبندان از آسیا و از تنگهٔ برینگ وارد قارهٔ نو شدهاند.در کرانه های کالیفرنیا جایمانده های آتش روشن شدهای را یافتند که دادههای باستان شناسی نمایان کرد که این رویداد به ۲۵۰۰۰ سال پیش باز میگردد.زندگی مدرن و شهرنشینی در آمریکای باستان از حدود سالهای برابر با میلاد مسیح آغاز میشود و در سال ۸۰۰ میلادی باتمدن مایا به اوج شکوفایی خود میرسد.درسالهای پس از آن تمدنهای دیگری مانند اولمک و آزتک در آمریکای شمالی و تمدن اینکا در آمریکای جنوبی سالهای درخشانی را بویژه در زمینهٔ معماری و هنر تجربه میکنند.با ورود اروپاییان در سال ۱۴۹۲ به دنیای تازه به رهبری کریستف کلمب نه تنها از دانش و تمدن اروپاییان چیزی به سرخپوستان داده نشد بلکه درپی کشتارهای انجام شده تمدنهای اینکا و آزتک کم کم رنگ باخت و به نابودی دچارشد. سرخپوستان با ورود اروپاییان با بیماریهای همهگیر[نیازمند منبع]، نابودی فرهنگ و از دست رفتن خاک[نیازمند منبع] روبرو شدند.
جنگجویان سرخپوست کمابیش نامهای برگرفته از خوی های جانوران دارند. نامهایی چون «گاو نشسته»، «اسب دیوانه» و «خرس ایستاده» نامهایی پرافتخار در تاریخ سرخپوستان هستند
خط و دبیره
مایاها از نخستین اقوامی بودند که در جهان نو از خط بهره بردند. گونه ای خط هیروگلیفی اندیشهنگاشت از ایشان بجا ماندهاست که امروزه کشف شده و قابل خواندن است.مایانها همچنین بیش از هزار مجلد کتاب که بیشتر آنها تاشوی آکاردئونی بودند را نوشته بودند که امروزه تنها شمار انگشت شماری از آنها به جامانده است و بیشتر انها یا در درازای زمان ازمیان رفتند یا بدست مردان اسپانیایی مهاجم سوزانده شدند.
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#33
Posted: 17 Apr 2014 18:41
picture uploader
نمونه صنایع دستی کهن سرخپوستان آمریکا. کاسه سفالی واقع در موزه ایالتی آریزونا
هنر
هنر در میان سرخپوستان آمریکا به ویژه در تمدن مکزیک اهمیت بسزایی داشت.دورهٔ هنری در مکزیک از ۱۵۰۰ پیش ازمیلاد آغاز و تا سده ۱۶ یعنی زمان فتح مکزیک بدست کورتیس اسپانیایی ادامه مییابد.که اوج آن در دوره ۳۰۰ تا ۹۰۰ میلادی بودهاست.هنر اصلی ایشان پیکر تراشی و تندیس سازی بود و امروزه تندیسها و صورتکهای بسیاری از آن دوره که بهنظر میرسد کاربرد مذهبی داشتهاست بجای مانده.
windows screen capture
تمدن و معماری
در گوشه و کنار قاره آمریکا آثار بایستهای از تمدنهای بشری بچشم میخورد که در میان آنها نام تمدن تئوتی هواکان و تمدن قوم مایا بویژه در چیچن ایتسا، تمدن اولمک و تمدن اینکاها و در نهایت آزتکها شهرت بیشتری دارد.بیشتر این شهرت به دلیل معماریهای شگفت انگیزی ست که از ایشان باقیماندهاست.وجود بناهای بلند و با شکل هندسی سیار دقیق مانند بنای مونته آلبان در مکزیک که شباهت بی نظیری با زیگوراتهای مشرق زمین دارد و نیز هرم چیچن ایتسا که مانند هرم مصر مخروطی و البته کمی زیباتر است بهمراه رصد خانه کراکول (ساخته شده در ۱۲۵۰ میلادی) که کاملاً مشابه رصدخانههای امروزی ست شهرت بیشتری دارد.در آمریکای جنوبی نیز ال دورادو یا شهر گمشدهٔ طلا و شهر باستانی کوسکو در پرو از دوره تمدن اینکاها شناخته شده ترند.اکثر این بناها مخصوصا در حوالی مکزیک با سرستونها و زیباییهای شگرفی تزیین شدهاند
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#34
Posted: 17 Apr 2014 18:48
upload pictures free
موزه ایالتی آریزونا
موزه ایالتی آریزونا (به انگلیسی: Arizona State Museum) تاسیس ۱۸۹۳، از غنیترین موزههای فرهنگ سرخپوستان ایالات متحده آمریکا بوده و در شهر توسان در ایالت آریزونا واقع است
.
این موزه وابسته به موسسه اسمیتسونی بوده و تحت اداره مرکز تحقیقات فرهنگ سرخپوستان بومی دانشگاه آریزونا قرار دارد.
موزه ایالتی آریزونا (که در داخل محوطه دانشگاه آریزونا قرار دارد) با ۲۰٬۰۰۰ کوزه، حاوی بزرگترین کلکسیون کوزههای سفالی سرخپوستان آمریکاست.
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#35
Posted: 17 Apr 2014 18:51
شباهت کوهنورد و سرخپوست
جملهی معروف در فیلمهای وسترن:
یک سرخپوست خوب، یک سرخپوست مرده است.
اما جملهای که برادر رینهولد مسنر در فیلم "قلهی نانگا" به مسنر میگوید این است:
یک کوهنورد معروف، یک کوهنورد مرده است!
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ویرایش شده توسط: rajkapoor
ارسالها: 10767
#36
Posted: 17 Apr 2014 19:03
image hosting 10mb limit
گسترهٔ زبانهای آتاباسکی.
زبانهای آتاباسکی
زبانهای آتاباسکی (به انگلیسی: Athabaskan languages) خانوادهای از زبانهای سرخپوستان آمریکای شمالی است.
خانوادهٔ زبانهای آتاباسکی از دید شمار گویشوران دومین خانوادهٔ بزرگ زبانهای سرخپوستی آمریکایی شمالی پس از خانوادهٔ یوتو-آزتک است
زبانهای بومی آمریکا
زبانهای بومی آمریکا زبانهایی هستند که توسط سرخپوستان از جنوبی ترین قسمتهای آمریکای جنوبی تا شمالی ترین قسمتهای آمریکای شمالی یعنی گرینلند و آلاسکا به آن سخن گفته میشود که شامل تمام قاره آمریکا میشود.این زبانهای بومی شامل دهها خانواده زبانی مجزا و همینطور زبانهای ایزوله و رده بندی نشدهاست.بر پایه گزارش یونسکو بسیاری از این زبانها بشدت در معرض انقراض هستند و برخی نیز از بین رفتهاند.در حال حاضر دو زبان یوتو-آزتک و زبانهای آتاباسکی از بزرگترین خانوادههای زبانی از این گروه هستند.
پیش زمینه
زبانهای بومی مکزیک با بیش از یکصدهزار گویشور
رواج این زبانها در قاره آمریکا به دوران ورود اقوام پالئو به قاره جدید بازمیگردد. در این دوره بومیان نواحی سیبری و مناطق سردسیر شمالی آسیا با گذر از تنگه برینگ وارد قاره جدید شدند. در نظریه تماس با قاره آمریکا پیش از کریستف کلمب این مطلب نیز بیان میشود که شمال از بومیان نیز احتمالا از اقیانوس آرام خود را به مناطق جنوبی این قاره رساندهاند. زبانهای که میان سرخپوستان رایج بوده گاهی از خانوادههای کاملا مجزا بوده که هیچ رابطهای با یکدیگر نداشتهاند. دلایل مختلفی برای این گوناگونی زبانی در قاره آمریکا گذاشتهاند. در این مورد که اگر سرخپوستان با اصل مشترک به قاره آمریکا آمدهاند چرا زبانهایشان با زبانهای سایر مردم قدیم جهان و حتی ناحیه سیبری همسویی و همخانوادگی ندارد و تا این حد خانوادههای زبانی در قاره آمریکا متعدد است نظرات گوناکونی ارائه شده. از عمده نظراتی که در این زمینه وجود دارد میتوان به هفت نظریه اشاره کرد:
ورود جامعه مهاجر تک زبانی به قاره آمریکا و شکلگیری گونههای متفاوت از یک اصل.
ورود جامعههای مهاجر با زبانهای جداگانه به قاره جدید که مورد استقبال ادوارد ساپیر است.
مهاجرتهای چندگانه.
یک جامعه مهاجر با چندزبان مختلف.
هجوم جوامعی با زبانهای مرتبط در قدیم که امروز ارتباطشان از میان رفتهست.
نابودی روابط زبانهای مرتبط در دنیای قدیم.
مهاجرت از اقیانوس آرام به عنوان عامل اختلاف روابط زبانی در قاره آمریکا.
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#37
Posted: 17 Apr 2014 19:05
upload pictures free
یک تاماهاوک سنتی ساخت سرخپوستان آریزونا
تاماهاوک
تاماهاوک (به انگلیسی: Tomahawk) نام یک ابزار سنتی شکار سرخپوستان آمریکا است.
تاماهاوک (همچنین به عنوان یک شاهین می گویند) یک نوع تبر بومی آمریکای شمالی است. این نام را در زبان انگلیسی در قرن 17 به عنوان Powhatan می شناختند.
تاماهاوک ابزار همه منظوره استفاده می شود بومیان آمریکا و مستعمره نشینان اروپایی به طور یکسان بودند، و اغلب به عنوان دست به دست یا سلاح پرتاب شده، بسیار شبیه به آفریقایی nzappa ZAP به کار گرفته شده است.سر های فلزی تاماهاوک در اصل استوار بود بر روی نیروی دریایی سلطنتی تبر شبانه روزی و به عنوان یک آیتم تجارت با آمریکایی بومی برای مواد غذایی و سایر مقررات مورد استفاده قرار می گیرد.
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#38
Posted: 17 Apr 2014 19:07
free image hosting
مکانها
مکان های بازمانده از سرخ پوستان
یادبود ملی خرابههای آزتک
مانیومنت ولی
تپههای کاهوکیا
پارک ملی تاریخی فرهنگ چاکو
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ویرایش شده توسط: rajkapoor
ارسالها: 10767
#39
Posted: 17 Apr 2014 19:12
image upload no limit
اطلاعات اثر
کشور USA
نوع تاریخی
معیار ثبت iii
شمارهٔ ثبت ۳۵۳
منطقه اروپا و شمال آمریکا
تاریخچه
تاریخچهٔ ثبت ۱۹۸۷
۱_یادبود ملی خرابههای آزتک
یادبود ملی خرابههای آزتک (به انگلیسی: Aztec Ruins National Monument) از یادبود سرخپوستان و میراث فرهنگی ایالات متحده آمریکا در نیومکزیکو است.
این خرابهها در سال ۱۸۵۹ توسط اروپاییان کشف گردید. بر خلاف اسم آن، این خرابهها متعلق به سرخپوستان آزتک نیست، و صرفاً نامیست که کاشفان آمریکایی-اروپایی بر آن نهادند.
سرخپوستان و مردمان باستانی پوئبلو سازنده این بناها در حدود قرن ۱۲ میلادی بودهاند.
در سال ۱۹۲۳ میلادی، این مکان بعنوان یک میراث فرهنگی ملی آمریکا ثبت گردید، و در سال ۱۹۸۷ بعنوان یک میراث جهانی یونسکو نیز به ثبت رسید.
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#40
Posted: 17 Apr 2014 19:17
screen shot on windows
۲_مانیومنت ولی
مانیومنت ولی یا دره یادبود (به انگلیسی: Monument valley) که در واقع یک تختال است یک درهٔ مشهور در مرز ایالت یوتا و آریزونا در آمریکا است.
این مکان متعلق به سرخپوستان قبیلهٔ ناواهو است و به زبان محلی سرخپوستی «Tse' Nii' Ndzisgaii» (به معنای «وادی صخرهها») نامیده میشود.
این منطقه ۳۷۱٫۰۸ کیلومتر مربع مساحت داشته و حاوی بیش از ۱۰۰ خرابهٔ آناسازی با قدمت بیش از ۷۰۰ سال میباشد.
مانیومنت ولی در رسانهها
بهدلیل چشم اندازهای منحصربهفرد آن، این مکان در فیلمهای بسیاری به نمایش در آمده است.
بطور نمونه سکانسهای آغازین فیلم ماموریت غیر ممکن ۲ (Mission Impossible II) نقش تام کروز را در حال صخره نوردی در این مکان نشان میدهد. و نیز نقش تام هنکس در فیلم فارست گامپ دوی ماراتن خود را در این مکان پایان میدهد.
در تک آهنگ "من محو میشوم" (به انگلیسی: I Disappear) از گروه متالیکا، و تک آهنگ "نبوت" (به انگلیسی: Prophecy) از گروه سولفلای نیز از این مکان استفاده شده است.
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...