ارسالها: 23330
#31
Posted: 17 Mar 2021 13:44
یازیگها
مرزهای روم در کنار جلگهٔ پانونیا و مردمان تازنده بدان در دههٔ ۴۵۰ میلادی
یازیگها یا یَزیگها نام یک تیره کوچ نشین است. آنها شاخهای از سرمتیها بودند که در پیرامون سال ۲۰۰ پیش از میلاد از آسیای میانه به استپهای اوکراین کنونی کوچیدند. زبان آنها یکی از زبانهای ایرانی بودهاست.
بطلمیوس گیتاشناس از ایشان به نام یازوگس متاناسته یاد میکند. آنها در آغاز در کنار دریای آزوف زندگی می کردند ولی در آینده به سوی کرانههای دریای سیاه در جنوب باختری اوکراین پیشروی کردند. آنها به سربازی سپاه مهرداد ششم پادشاه پنتوس درآمدند و در جنگ با رومیان همراهیش نمودند. میان سالهای ۷۸ تا ۷۶ پیش از میلاد رومیان برای گوشمالی ایشان بدانسوی دانوب لشکر کشیدند و کوشیدند تا ایشان را هراسان سازند.
در کرانههای دانوب دشمن نخست رومیان داس ها بودند. هنگامی که پادشاهی داکی (داسی) رو به فروپاشی نهاد، رومیان یازیگها را به جاگیر شدن در جلگه پانونیا برانگیزاندند.
با چیرگی رومیان بر یازیگها ایشان به دو دستهٔ آزادگان و بندگان بخش شدند. بندگان که زیر فشار بودند در ۳۴ میلادی بر سروران شوریدند ولی با یاری که از بیرون رسید سرکوب شدند. در آینده رومیان کوشیدند تا در برابر داسیها از یازیگها یاری بگیرند، ولی یازیگها که همچنان کوچنشین و گلهدار مانده بودند تن به همکاری نمیدادند. در سال ۹۲ میلادی سرانجام یازیگها با سرمتیها و کوادهای ژرمن همپیمان شدند و به پانونیای روم تاختند. یازیگها در ماه مه لژیون ۲۱ راپاکس را نابود کردند. جنگ میان ایشان و روم تا مرگ امپراتور دومیسین در ۹۶ میلادی دنبالهداشت.
در آینده تراژان امپراتور روم کار داسیها را به پایان رساند و در ۱۰۷ میلادی سردارش هادریان را برای به زانو درآوردن یازیگها به سویشان گسیل داشت. در آینده تراژان مرد و هادریان امپراتور روم گشت. در این زمان یازیگها پذیرفتند که خودگردان ولی پیرو روم باشند.
در ۱۶۶ هنگامی که روم درگیر جنگ با اشکانیان بود، مردمان کوچنشین شمالی چون مارکومانها، کوادها، وندالها، ناریستها، هرماندورها و لونگوباردها به استانهای رومی کرانهٔ دانوب تاختند. یازیگها نیز به ایشان پیوستند و در نبرد با رومیان فرماندار رومی داسیا را نیز کشتند. مارکوس اورلیوس امپراتور تا پایان مرگش کوشید تا آرامش را بدان سوی روم بازگرداند. در ۱۷۰ یازیگها فرماندار استان موزیا را نیز کشتند. مارکوس اورلیوس خود به جنگ ایشان شتافت و پس از نبردی سخت آنها را به جایگاه نخستینشان بازگرداند. در ۱۷۵ میلادی زانتیکوس که گرفتار شورش افسرانش شده بود با مارکوس اورلیوس آشتی کرد و ۱۰۰هزار اسیر رومی را آزاد کرد. همچنین ناچار شد ۸هزار اسوار را به خدمت ارتش روم درآورد که پنج هزار و پانصد تا از آنان را با کشتی برای خدمت به بریتانیا روانه کردند.
از این پس از یازیگها تنها همچون یک قبیله یاد میشد.
در سدههای میانه تیرهٔ ایرانی دیگری در اروپای خاوری پدیدار گشت به نام یاسیها اینان که از سوی مغولان رانده شدهبودند به همراه کومانها در سدهٔ سیزدهم به پادشاهی مجارستان رسیدند. بلای چهارم پادشاه این کشور بدانها پناه داد و ایشان دارای دولتی خودگردان شدند. ولی پس از چندی درگیریهایی میان مجارها و این دو تیره درگرفت و با پایان لشکرکشی مغولها اینان از سرزمینی که جاگیر شده بودند به بخشی از جلگه مجارستان رفتند و در آنجا ماندگار شدند. پیشهٔ اینان پرورش اسب بود. با گذشت سالیان یاسیها در جامعهٔ مجارستان آمیخته شدند و زبان خود را فراموش کردند ولی کیستی و خودگردانی درونی خود را تا سال ۱۸۷۶ نگاهداشتند. هنوز هم در مجارستان زیستگاههای بسیاری به نام ایشان دیده میشود. اینان همچنان در جایگاه یک گروه نژادی جداگانه در مجارستان دیده میشوند. از زبان اینان تنها یک نوشتار دینی از سال ۱۴۴۳ یافتهشدهاست. چنین انگاشته میشود که یاسیها همان یازیگها هستند هرچند که بر سر پیوند میان این دو همچنان کشمکش است. برپایهٔ گواه زبانی یافت شده، زبان این دو گروه بسیار به هم نزدیک بودهاست. سه نگره دربارهٔ چگونگی پیوند میان یاسیها و یازیگها در میان است. یکی آنکه این هردو تیرههای سرمتی بودهاند و جز این پیوندی با هم نداشتهاند. دیگر آنکه میانگارند که یازیگها هنگامی که هونها و آوارها در سدههای پنجم تا هفتم آشوب برپاکرده بودند به اروپای خاوری بازگشتهاند و دوباره در سدهٔ سیزدهم به مرکز اروپا بازگشتهاند. و سه دیگر آنکه یاسیها شاخهای از یازیگها بودند که هرگز با آنها به کرانههای دانوب نیامدند و پس از کوچ یازیگها پیوند میانشان گسسته شدهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#32
Posted: 17 Mar 2021 13:46
آمازونها
آمازونها (به یونانی: Αμαζόνες) در اسطورههای یونانی، نام قبیلهای از زنان جنگجو است که هیچ مردی را به جمع خود راه نمیدادند. زنان جنگجویی که در ایلیاد با نام antianeirai و توسط هردوت با نام androktones توصیف شدهاند. احتمال دارد علاوه بر اساطیری بودن، واقعیت تاریخی داشته باشند.هردوت جای ایشان در میان مرزهای سکاها و سرمتیها میداند (کشور اکراین امروزی) البته برخی تاریخ شناسان مکان آنها را در آسیای صغیر و یا بیشتر در لیبی میدانند.
منشا این واژه چندان قطعی نیست. این احتمال هست که یک واژه ترکیبی ایرانی باشد (ها-مازان) در معنی «با هم جنگیدن، همرزمی». همچنین میتواند برگرفته از لغت amazoi که در زبان یونانی به معنی «پستان کم» ناشی از افسانهای است که میگویند آنها پستان سمت راست دختران را از جوانی میبریدند یا میسوزاندند، تا کشیدن کمان برایشان آسان شود، چون تیر و کمان سلاح اصلی آنها بود. آمازونها از شمشیر هم استفاده میکردند، تبر دو طرفه و سپرهای هلالی شکل با خود حمل میکردند. بیشتر نبردهای آنها بر پشت اسب انجام میشد.
آنها بعضی مواقع برای بقای نسل با مردهای قومهای دیگر ملاقات میکردند، اما فقط دخترها را بزرگ میکردند و پسرها را کشته یا به نزد پدر بازمیگرداندند.
هرکول نیز مجبور بود به سرزمین آمازون سفر کند تا نهمین خوان خود که توسط یوریستئوز برای او طرح شده بود را به اتمام برساند. این خوان به «کمربند هیپولیتا» شهرت دارد و وظیفهٔ او برگرداندن این کمربند نمادی بود که از طرف آرس، خدای جنگ به آمازونها داده شده بود. میگویند که آمازونها از نوادگان آرس و اتررا هستند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#33
Posted: 17 Mar 2021 13:50
کیمریها
سوار کیمری ایرانی احتمالاً شاهزاده کیمری. قرن ششم پ. م.
- نام قبیله کیمری
- نامهای دیگر اسکیت، اشکیدا، اشکودا
- نامهای مشابه سکایان تیزخئود
- نخستین پیشوا توشپا
- آخرین پیشوا سانداک شاترو
- پیشوایان دیگر توگدامی
- دوران ۷۰۰ پ.م.
- پایتخت به سبب متحرک بودن ناشناخته
کیمِریها یا سیمِریها یا کیمریان (به یونانی: Κιμμέριοι، در آشوری:Gimirri)، مردمان کوچنشین و سوارکار از تبار ایرانی در دوران باستان بودند.
در فاصلهٔ قرنهای هشتم و هفتم پ.م. عامل سیاسی جدیدی در آسیای مقدم پدید آمد که تناسب نیروها را سخت دگرگون ساخت. این عامل نوین قبایل سوارکار و صحرا نشین کیمریان و ترریان و اسکیتها بودند که از نواحی کرانهٔ دریای سیاه کوچ کرده و در آسیای غربی نفوذ نمودند.
بر پایه نوشتههای هرودوت خاستگاه اینان شمال قفقاز و دریای سیاه بودهاست و میان سدههای سده هشتم و سده هفتم (پیش از میلاد) پیش از زایش مسیح، در آن سامان میزیستهاند. بر پایه نوشتههای آشوری کیمریها از مردمی ایرانیزبان بودند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#34
Posted: 17 Mar 2021 13:53
کیمریان در آثار مؤلفان باستان
سکونخا پیشوای کیمریان دوره هخامنشی
هرودوت نام کیمری را به معنی عامیانهٔ آن تودهٔ مردم بدون شاه آوردهاست. این معنی حتّی به نویسندگان بخش وندیداد اوستا رسیده بوده که در آنجا این مردم را تحت نام تئوژیه قوم بدون سرور معرفی نمودهاند.
مطابق منابع کهن آشوری و یونانی، کیمریان اعم از کیمریان کردوخی و کپادوکی رعایای سکاییان پادشاهی شمال دریای سیاه یعنی اسکیتان بهشمار میآمدهاند و در اثر فشار همینان از سرزمینهای خود در شمال دریای سیاه به کوهستانهای شمال عراق و کوهستان زاگرس و کاپادوکیهٔ آناتولی مهاجرت نمودهاند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#35
Posted: 17 Mar 2021 13:55
منشأ کیمریان
کیمریان، نقش ظرفی از پونتی اواسط قرن ششم پ. م.
در کهنترین منابع یونانی، یعنی منظومات هومر، از اسکیتها سخنی گفته نشدهاست. در ایلیاد از سرزمین فراکیان سوارکار ... و میسیان که از نزدیک جنگ میکنند و دوشنگان مادیان و نوشندگان شیر. آبیان که مستمندند ولی از جمیع مردمان منصفترند صحبت میدارد.
در اُدیسه قهرمانان داستان از جزیرهٔ «ائه» به کشور افسانهای ظلمات شمالی در مرز اقیانوسی که در ژرفا جاریست قدم مینهند. آنجا مردم و شهر کیمریان بوده و همیشه تاریکی و ابر آن را فرا گرفته و هرگز خورشید رخشنده به ایشان نظر نمیکند. به گفتهٔ مؤلف منظومهٔ مزبور مدخل کشور مُردگان در اینجاست.
به این معنی دورترین اقوام شمالی معلوم بر یونانیان، کیمریان نام داشت و ضمناً اطلاع صحیحی از ایشان در دست نداشتند، زیرا «دموس» و «پولیس» در مورد کیمریان در واقع استعمال لغات آشنا و مأنوس است در مورد اوضاع زندگی قومی مجهول و ناآشنا. حتی معلوم نیست که در این بخش از منظومه نام کیمریان آمده باشد. استربون معتقد است که مؤلف ادیسه بر اثر دستبردهایی که به آسیای صغیر میزدند از وجود ایشان اطلاع حاصل کرده بوده و به ظنّ غالب حق با استرابون است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#36
Posted: 17 Mar 2021 13:57
کیمریان در آثار مؤلفان یونان باستان
هرودوت از بوسپورکیمری، گذرکیمری، ناحیهٔکیمری و استحکامات کیمری یاد میکند. مؤلفان بعد نیز چند محل دیگر را بنام شهر کیمری (کیمرید)و کوه کیمریه میخوانند و ... با این حال به احتمال قوی بوسپور کیمری فقط به منظور تشخیص و تمیز آن از بوسپور فراکیه به نام کیمری یا شمالی نامیده شدهاست. این تسمیه اصطلاحاً با لغاتی که هومر بکار برده و مربوط به قرن هشتم پ.م. است مطابقت دارد و کشف شبه جزیرهٔ کریمه و تنگه کرچ را هم توسط یونانیان باید مربوط به آن عصر دانست. به هر تقدیر مردم محلی این تنگه را «پنتیکپه» یعنی راه ماهی مینامیدند، نه تنگهٔ کیمری؛ و این خود از نام شهری که در آنجا ساخته شد پیداست؛ و منشأ اشتقاق اسکیتی این کلمه روشن میباشد؛ ولی باید آن را فقط مربوط به تنگه دانست نه شهر. لااقل در آغاز چنین بودهاست. اما دیگر نامها - از قبیل «کیمریک»، «استحکامات کیمری»، «گذر کیمری» ... ممکن است از نام تنگه مأخوذ باشد. کلمهٔ «کوهکیمری» فقط یکبار در تألیفات عهد عتیق دیده میشود و اطمینان نیست که در این مورد استرابون اشتباه نکرده باشد.
این نکته نیز شایستهٔ تذکر است که تسمیهٔ فلان نقطهٔ مسکون یا محل بنام گروه یا قبیلهای دلیل بر آن است که گروه یا قبیلهٔ مزبور در آن محل تودهٔ اصلی ساکنان را تشکیل نمیداده. والا نام وی نمیتوانست علامت مشخصه باشد و بس. باقی میماند موضوع سرزمین کیمریان؛ ولی نمیدانیم محل آن کجاست. با این حال از روی مسیر حرکت کیمریان بسوی آسیای مقدم میتوان حدس زد که مسکن بدوی ایشان بخش غربی قفقاز شمالی بودهاست و شاید شبه جزیره تامان را نیز در بر میگرفته. البته ممکن است که در شبه جزیره کریمه نیز عدهای کیمری در میان ساکنان اصلی آنجا وجود داشته. اما هنگامیکه یونانیان کریمه را مستعمرهٔ خویش ساختند به کیمریان برنخوردند.
به هر حال برای اثبات اینکه کیمریان ساکنان بَدَوی سراسر سرزمین ساحل شمالی دریای سیاه تا فراکیه بودهاند و این نام مشترکی است که قبایل ساکن آن محل قبل از اسکیتها خود را بدان میخواندند دلایل کافی در دست نیست.
استرابون که مؤلفی متأخر نسبت به آن زمان بوده ولی فوقالعاده از روی صداقت و دقّت از منابع گوناگون قدیمی استفاده کرده، دربارهٔ مسیر هجوم کیمریان به آسیا و بالنتیجه مسکن بدوی ایشان، نظر دیگری ارائه میدهد. نظرهای استرابون به قرار زیر است: منقول است که در زمان هومر یا اندکی پیشتر کیمریان تا ائولید و یونیه پیش تاختند. ائولید بخش شمالی و ایونیا بخش مرکزی کرانهٔ دریای اژه در آسیای صغیر است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#37
Posted: 17 Mar 2021 14:00
گزارش هومر دربارهٔ کیمریان
اینکه هومر از کیمریان اطلاع داشت ... در تاریخ وقایع مربوط به دوران هجوم کیمریان - اندکی قبل از زمان او - ثابت شدهاست.
کیمریان به ساکنان داخل کشور واقع در طرف راست پونت تا یونیه دستبرد میزدند. کالیسفن میگوید که سارد پایتخت لیدی را نخست کیمریان و بعد ترریان و لیکیهها گرفتند. و به قول او این نکته را کالین شاعر غزلسرا نیز تأیید میکند.
در عهد قدیم ماگنتها بالکل توسط قوم کیمری یا تررها ... معدوم شدند. کالین میگوید که ماگنتها هنوز در آن زمان زندگی سعادتمندی داشته با موفقیت علیه افستیان و آرخیلوخیان میجنگیدند. ظاهراً وی در آن زمان از مصیبتی که به ایشان روی آورده بود اطلاع داشت ... کالین از یک هجوم دیگر کیمریان، در زمان قدیمتر وقوع یافته بود سخن میگوید. وی مینویسد: اکنون لشکریان خطرناک کیمریان هجوم کردهاند و مقصودشان تصرف سارد است است.
دربارهٔ مهاجرت کاریان و ترریان و توکرویان و گالاتها و سفرهای دور و دراز و جهانگشایی پیشوایانی از قبیل مادیا رهبر اسکیتها و تئارکوی حبشی و کوبای ترری و سسوستریس و پسامتیخ مصری یا پارسیان از کوروش گرفته تا خشایارشاه کمتر کسی اطلاع دارد...
کیمریان که گاهی ترریان نیز نامیده میشود غالباً به طرف راست پونت و نواحی مجاور آن حمله میکردند و گاهی وارد پافلاگونیه یا حتی فریجیه میشدند ... اغلب هم کیمریان و هم ترریان اینگونه حملات را به عمل میآوردند. میگویند کیمریان را سرانجام مادیا پیشوای اسکیتها از فریجیه بیرون راند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#38
Posted: 17 Mar 2021 14:01
لیگدامیس دوّمین پیشوا
لیگدامیس یا لوگدامیس منقول در منابع یونانی و توگدامی منقول در منابع آشور، پیشوا و رهبر نخست قبایل مهاجر و مهاجم کیمری در رأس لشکریان خویش تا لیدی و یونیه به پیش راند و سارد پایتخت لیدی را مسخّر ولی در کیلیکیه کشته شد.
چنانکه از مستخرجات بالا مشهود است استرابون معتقد بود که حملات کیمریان از جهت شمال غربی و از طریق بغاز بسفر صورت میگرفته و کیمریان از آنجا در ائولید و یونیه و پافلاگونیه و حتی فریجیه نفوذ میکردند؛ ولی واضح است که استرابون چنانکه باید و شاید تفاوت میان قبایلی را که در قرنهای هشتم و هفتم پ.م. به آسیای صغیر دستبرد میزدند نمیدانسته؛ و سبب اینکه استرابون گاهی کیمریان و فراکیان و ترریان را یکی میداند و گاهی ایشان را با اسکیتها اشتباه میکند، همین است؛ و حال آنکه نویسندگان متقدّم این خطا را مرتکب نمیشدند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#39
Posted: 17 Mar 2021 14:02
استنتاج کُلی از هویت کیمریان
با استفاده از نوشتههای مؤلفان قرن هفتم پ. م؛ که در اثر استرابون و دیگران منقول است چنین میتوان استنتاج نمود: کیمریان در قرن هشتم پ.م. زمان هومر به فریجیه، پافلاگونیه، ویفینیه، میسیا، لیدی، ائولید، و یونیه در آسیای صغیر دستبرد میزدند. ظاهراً کیمریان در قلعوقمع پادشاهی فریجیه که میداس آخرین شاه آن که حدود سال ۶۷۶ تا ۶۷۴ پ.م. درگذشت، شرکت جستند. نخستین بار سارد را در عهد گیگ در حدود سال ۶۵۴ پ.م. مسخّر ساختند گویا در همان زمان افس را نیز تصرف کردند. بعدها، در زمان آردیس پسر گیگ یعنی احتمالاً در حدود سالهای ۶۴۶ و ۶۴۵ پ.م. لیکیان و ترریان سارد و ماگنسیا را مسخّر ساختند.
سرانجام کیمریان با اسکیتها مصادف شدند و محتملا مانند ترریان مغلوب مادیا پیشوای اسکیتها گشتند. چنانکه بعد مشاهده میشود رونق کار مادیا در حدود دهههای پنجم و چهارم قرن هفتم پ.م. بود. پس از آن بهطوریکه هرودوت میگوید در سواحل شمالی آسیای صغیر نزدیک سینوپ متمکّن گشتند. در پایان قرن هفتم پ.م. بهطور قطع مغلوب آلیات شاه لیدی شدند.
از آنجاییکه استرابون دو هجوم را به آسیای صغیر قبول دارد میتوان چنین فرض کرد که یکی از این دو حمله - یعنی حملهٔ اولی سال ۶۷۶ تا ۶۷۴ - از طرف کیمریان انجام گرفته و بر خلاف آنچه استرابون معتقد است نه از مغرب به مشرق، بلکه در امتداد کرانهٔ قفقازی دریای سیاه در همان جهتی که هرودوت ذکر میکند صورت گرفته باشد. استرابون و کالیماخ نیز از نام پیشوای مزبور «لیگدامیس» مطلع بودند. نویسندهٔ اخیرالذکر مینویسد که وی نتوانست افس و گسیخا را تصرّف کند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#40
Posted: 17 Mar 2021 14:04
خاستگاه
خاستگاه واقعی کیمریان آشکار نیست، مینماید که از تبار هندواروپایی بوده باشند و زبانشان هم از شاخه زبانهای ایرانی یا تراکیهای بودهاست. آنها به اسکیتها از دید زبان و فرهنگ بسیار نزدیک بودهاند و برخی هردوی اینان را یکی پنداشتهاند، در منابع شرقی که مهمترینشان الواح میخی آشور و سنگنبشته بیستون است گزارش متفاوتی دارند. منابع آشوری و بابِلی بین این دو تفاوت قائل است اما سنگ نبشتهٔ بیستون این دو را یکی دانسته است همچنین برخی گزارشها کیمریان را از تبار آریایی میدانند. مدارک شرق باستانی بهطور غیرمستقیم وجود قبایل کیمری را تأیید میکنند، گذشته از تذکر مشکوکی که در نبشتههای هیروگلیف هیتی کارکمیش دربارهٔ کیمریان دیده میشود گزارشهای جاسوسان آشوری از اورارتو قدیمترین اطلاعات را در دسترس میگذارند. جاسوسان مزبور از شکست فاحشی که در طی لشکرکشی روسای یکم پادشاه اورارتو به کشور گامریان به وی وارد آمده سخن میگویند.
کشور گامریان را بنا به توضیح گزارش دهندگان، سرزمین گورانی از اورارتو جدا میکرد و در مرزهای شمال غربی منطقهٔ نفوذ اورارتو قرار داشت. ممکن است سارگون دوم پادشاه آشور در پیکار با کیمریان به سال ۷۰۵ پ.م. کشته شده باشد. اگر چنین باشد با در نظر گرفتن وضع آن دوران مرزهای برّی دوَل، این این واقعه فقط در مشرق آسیای صغیر ممکن الوقوع بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.