ارسالها: 338
#11
Posted: 20 May 2012 08:26
- به قول ناظران بين المللی از مجموع خسارات و ضايعاتی كه ارتش سرخ ديده بود بيشتر از60 فيصد آ ن از اثر مقاومت نيرو هایاحمد شاه مسعود به وجود آمده بود . و به اين سان او به « شير پنجشير » مسما گرديد و قوای «شكست نا پذير» ارتش سرخ را در دام افگند . درحالی كه در بخشهای عمدهء بيش از دوازده ولايت فرمانروايی داشت، مردم او را به صورت بسيار ساده « آمر صاحب» خطاب ميكردند . اين نام در عين حال بيانگر نوعی محبت و احترام نيز بود .
- سبستيان يونگر مينويسد: « اين برای من ناممكن بود كه سخنان مسعود را نشنوم ، وقتی كه او گپ ميزد با وجوديكه كلمه يی از آن برايم روشن نبود، دقت ميكردم به آنچه كه انجام ميداد ؛ زيرا من حس ميكردم به گونه يی كه چای ميريخت و يا دستان خود را در موقع حرف زدن حركت ميداد ، رازی آموختنی در آن پيدا بود . »[5]
- پيروزی های نظامی و محبت مردم نسبت به مسعود ازطرفی هم حسادت و نفرت دیگران را بر می انگیخت. این امرگلبدين حكمتياررا به سر سخت ترين دشمن او مبدل کرد .
- تمام دشمنانش ميخواستند او را از بين ببرند و برای رسيدن به اين هدف از هر وسيله يی استفاده ميكردند و شورویها جايزه يیبرایسرش تعيين كرده بودند . از اثر كار آيی و فعاليت دقيق استخباراتش همهء پلان هایتهاجمی دشمن افشا ميگرديد .
- در سال 1358(1979) زمانی كه پايش شديداً جراحت داشت ، مسعود توسط گروپ هایرژيم محاصره گرديد . او توانست خود را به گونه يی از تهاجم دشمن نجات دهد .
- در سال 1359 ( 1979) يك سرباز جوان با استفاده از تاريكی، از فاصلهء سه متری بالای جيپ حامل مسعود آتش كرد و مسعود جان به سلامت برد . مسعود آن جوان را فقط همين قدر گفت: « وطندار، دست هايت ميلرزد، خوب نشان زدن بلد نيستی. »
- و او را بخشيد.
- درسال 1361(1983) كوماندو های ويژهء شوروی دهنهء مخفيگاه كوهی را كه مسعود در آن خواب بود در ملسپه پنجشير محاصره كردند. او توانست محاصره را بشكند و ساحه را ترك بگويد .
- شوروی ها در سال آتش بس1361/1362(1983/84)، برای ترور مسعود دو انديشه را دنبال ميكردند ، يكی كشانيدن او به داخل گارنيزيون شان در« عنابهء پنجشير» به بهانهء مذاكره و گفت وگو كه در واقع قصد دستگيری وی را داشتند، که پلان شان بوسيله يك ترجمان تاجيكی افشا گرديد. طرح دوم اين بود كه روس ها یك تن از مجاهدين بنام « عبدالقادر ناچار» را اجير ساخته بودند تا در غذای احمد شاه مسعود زهر بريزد . ناچار دستگير گرديد، اما مسعود اورا بدون انتقام گيری مورد عفو قرار داد .
- داكتر نجيب الله ریيس جمهور، زمانيكه رياست « خاد» رابه عهده داشت ، ميخواست مسعود را به كمك « كامران » دوست دوران مكتب مسعود به قتل برساند . داكتر نجيب می دانست كه مسعود با دوستانش از نيكی و جوانمردی كار میگيرد. او مسعود را از دوران طفوليت در كابل ميشناخت ، در آن وقت كامران كپتان تيم ملی فتبال بود . او به پنجشير رفت و چند روز با مسعود بود. كامران وقتی پی برد که مسعود چی راهی را در پیش دارد و برای چی مبارزه میکند، همه چيز را خودش به مسعود افشا كرد و تفنگچهء بی صدايی را كه از حكومت آن وقت به اين مقصد گرفته بود به مسعود تسليم كرد و خود به آلمان غرب پناهنده ء سياسی شد .
- در سال 1368(1989) در پايان گردهمآيی كه مسعود با فرماندهان ولايات مختلف شورای نظاردر فرخار داشت، زمانی كه اين فرماندهان ميخواستند به مواضع خود بر گردند، مورد حمله افراد حكمتيارقرار گرفتند كه دها تن از اعضای برجسته شورای نظار درين حمله شهيد شدند. در این حمله تروريستی مسعود نزديك ترين دوستان و برجسته ترين فرماندهان خود را از دست داد . حكمتيار توانست عمليات بزرگ نظامی مسعود را خنثا سازد ، ولی به هدف اصلی اش كه از بين بردن مسعود بود ، نرسيد.
- 1372(1993) وقتیكه وضع ميان جبهات مسعود وشورای همآهنگی زير رهبری حكمتيار خراب شده بود، هليكوپتر مسعود توسط جت های جنگی شورای همآهنگی مورد حمله قرار گرفت . اما پيلوت هليكوپتر نا گزير به نشست گرديد. پس از ان مسعود تصميم گرفت تا به راز و رمز پيلوتی نيز دست يابد .
- در همين سال مسعود مورد حملات شديد نيرو های متحد حكمتيار در اطراف وزير اكبر خان کابل قرار گرفت .
- 1361(1983) بعد از شكست دوم ارتش شوروی در پنجشير، روس ها به صورت مستقيم با نماينده گان جانب مسعود وارد مذاكره شدند و به این صورت شوروی ها برای اولين بار مسعود و مجاهدين را به حیث یک حریف سیاسی به رسمیت شناختند و با او آتش بسی را امضا كردند .
- کار شناسان این آتش بس را یکی ازبزرگترین پیروزی های مقاومت افغانستان خواندند كه یک سال طول کشید.
- مسعود عمده ترین استفاده را از این آتش بس نمود. او قادر شد برای اولین بار سفرطولانی تری به مناطق شمال و شمال شرق افغانستان کند. این سفری پرحاصل بود که سبب شد در سال 1362 (1984) مسعود بتواند تمام قومندانهای مقاومت منطقه را که عضو احزاب مختلف بودند در یک شورا به نام «شورای نظار» دور هم جمع کند. هد ف او به وجود آوردن یک قوای واحد سیاسی و رزمی در داخل افغانستان بود که مستقل باشد و پیروی احزابی را که در کشور های همسایه به وجود آمده بودند، نکند. قصد تمام اعضای این شورا فقط آزاد ساختن افغانستان بود.
- با وجود ی که حملات ارتش سرخ بالای پنجشیر دوباره آغاز شده بود، مسعود مطمین بود که پنجشیردرنبودن او هم زیرفرمان فرماندهان محلی پیروزمندانه مقاومت میکند، و اداره پنجشیر را به عبدالمحمود دقیق سپرد. همچنان مناطق اندراب ، خوست فرنگ ، اشکمش، نهرین و کشم، هم به پنجشیردیگری مبدل گردیدند.
- 1366(1987) پروان کاپیسا هم به فرمانده عظیمی سپرده شد. مسعود برخلاف آنانیکه «جنگ سالار» نامیده میشوند، در مناطق تحت کنترول خود یک سیستم اداری، تشکیلاتی و خبررسانی آزاد را به وجود آورده بود. مسعود در تمام محلات، اداره امور را به دست مردم سپرد و خودش به بسیج نیرو های مقاومت پرداخت.
- مسعود:« حکومت آینده باید از طریق انتخابات و آرای مستقیم مردم که در آن زنان و مردان اشتراک داشته باشند، به وجود آید. یگانه طرز حکومتی که بتواند عدالت اجتماعی را بین اقوام مختلف بر قرار سازد ، دمکراسی و انتخابات مردمی است.»[6]
- مسعود برای بار نخست نظم و اداره یی را به وجود آورده بود که درآن نوعی خود گردانی محلی که ناشی از آرای مردم بود ، حاکم بود.
- درتمام دورهء ادارهء مسعود قبل از ورود به کابل و بعد از عقب نشینی از کابل ، کشت ، استفاده و خرید و فروش مخدرات و مسکرات منع بود . و هیچ کسی ازین امر مثتثنی نبود، حتا فرماندهان و اعضای برجستهء شورا.
- مسعود : « از آغاز قیام مردم در برابر شوروی ، کشیدن سگرت بنا به دلایل اقتصادی منع قرار داده شده بود . مردم پول زیاد را صرف کشیدن سگرت میکردند تا خوردن غذا.»
- اویگن زورگ ضمن سوالی از مسعود پرسیده بود:« در روستا هایی در قلمرو شما، ما مزارع کشت تریاک را دیده ایم.» مسعود:« درگوشه یی از بدخشان که پیروان فرقهء اسماعیلیه زنده گی میکنند واز سالیان درازی معتاد به تریاک استند مزرعهء کوچکی برای خود دارند .اگرشما به زندان چاه آب سری بزنید ، غلام سلیم یکی از خوانین محل را میبینید که از نزدش نیم تن تریاک به دست آمده که با وجود پول فراوان ونفوذی که در میان مردم دارد، مدت سه سال است در زندان به سر میبرد.»
- مسعود در سن 35 سالگی با دختر كا كا تاج الدين ازدواج كرد . اما اين ازدواج كاملاً مخفی نگهداشته شد به علت مسايل امنيتی حتا نزديكترين كسان تا دیر وقت ازين ازدواج خبری نداشتند .
- مسعود مستقل حركت ميكرد. دخالت های پاكستان را در امور داخلی افغانستان قبول نداشت، از همينرو او مجبور بود كه در چند جبهه بجنگد . اول با روسها و دولت کمونیستی و دوم با آی اس آی و گماشته گان داخلی آن .
- مسعود: « سياست ما اين بوده است كه با همه روابط نيك و دوستانه داشته باشيم ؛ ولی هرگز وابسته گی را نپذيرفته و نمی پذيريم .»[7]
- در زمستان 1362 (1983/84) دولت كمونستی در غياب، مسعود را محا كمه نمود و جزای مرگ را برای او تعيين نمود. قبل ازحملهء شان به پنجشير چنين اعلام كردند كه حكم دادگاه قبلاً تطبيق و مسعود با قوایش از بین برده شده است. به اين صورت میخواستند روحيهء هوا داران و دو ستان مسعود در دیگر مناطق و به خصوص در کابل را ضعيف سازند و خود مسعود را به نام «یاغی» اعلام کنند.[8]
- مسعود ميدانست كه اين امرعلامت آماده گی شان برای عمليات بزرگ بالای پنجشير است . به همين منظور او با مردم پنجشير داخل صحبت شد و از آنها خواست كه به زودترين فرصت قبل از حمله، پنجشير را ترك كنند. مردم كه مسعود را از جان و دل دوست داشتند و معتقد به مبارزه بودند به گفته های او عمل كردند. درست در بهار سال 1362 مسعود در اندك زمانی بيش از 130000 نفر ساكنان پنجشيررا از آن دره تخليه كرد . مردم بدون كدام ترديد خانه و زمين خود را كه نسل اندر نسل در آن زنده گی كرده بود ند رها نمودند . اين یکی از بزرگترین قربانی هایی بود که مردم افغانستان به خاطر آزادی متحمل شدند .
- مسعود برای اين كه مجاهدانش بی هراس از كشته شدن مردم، با شوروی دست وپنجه نرم كنند ، مردم را سپر خود نساخت .
- از 1358ـ1367 (1979ـ1988) هشت بار روس ها بالای پنجشير حمله نمودند و شكست خوردند كه اين شكست در افغانستان به یک شكست کلی سیستم کمونیستی درتمام آسيای ميانه و اوروپا ی شرقی منجر گرديد .
- به همين سبب نويسنده كتاب « سربازان راه خدا » رابرت كپلان مسعود را « برندهء جنگ سرد» لقب داد.
- كپلان نوشت: « مسعود تا زمانی مجبور نشده است به جنگ اقدام ننموده است ، و اين را به حيث استراتيژی خود در جريان 14 سال مقاومت نشان داده است . مسعود در پيروزی جهادش در برابر رژيم نجيب ، ثابت ساخت كه طراحان وپلان گذاران پاليسی امريكا در مورد جهاد و ارسال كمك ها چه قدر به خطا رفته بودند. لياقت و كار دانی مسعود و پشتيبانی بی دريغ مردم ، او راقادر ساخت تا برنده جنگ سرد شود .»
- اين نگرش بر هم ريختن ديوار برلين را هم از شهكار های مسعود ميخواند .
- پس از خروج آخرين سرباز روس در 25/11/1368 (14/2/1989)[9] برای نخستین بار فرماندهان جهادی سراسر افغانستان به فراخوان مسعود در شاه سليم بدخشان به منظور اتخاذ تصميم درباره آيندهء افغانستان گرد هم آمدند. مسعود ازآن جا سفر كوتاهی به پاكستان داشت17/7/1369 (9/10/1990)؛ درين سفر شورای رهبری فرماندهان داخل افغانستان با رهبران جهادی مقيم پاكستان مذاكره كردند و از آنها خواستند تاد رباره دولت آينده تصميم مشترك بگيرند .[10]
- گرچه امكانات مالی و نظامی مسعود خيلی زياد نبود ، او پيوسته توانست با سياست باز و روشن، دور از مفكوره های افراطی، دلهای مردم را به دست آرد. اراضی زير فرمان خود را توسعه بخشد و ضربات نابود كننده به پیکر رژيم كمونستی وارد کند. بالآخره این مبارزات در سال 1371(1992) باعث از بين رفتن رژيم نجيب الله و آزادی كابل گرديد.
- مسعود این پیروزی ها را بدون دریافت كمكی از كشور های همسايه به دست آورد. آزاده گی و غیر وابستگی اش به حلقات خارجی یکی از دلايل ملقب شدن او به « قهرمان ملیافغانستان» بود.
- داكتر نجيب درآخرین روز های قدرتش ضمن بيانيه یی گفت: «از مسعود بايد به حيث قهرمان جهاد افغانستان نام برد.» او آماده گی خود را برای تسليم كردن قدرت به مسعود ابراز داشت، مگر در عين زمان اظهار کرد كه برای مسعود هيچ زمینهء ساختن يك حكومت قوی مركزی وجود ندارد، زيرا پاکستان با حكمتيار هرگز اين اجازه را به او نخواهند داد .
- 1371 ( 1992) مسعود به اين باور بود که مجاهدين هنوز وارد مرحلهء حکومت سازی نگردیده اند؛ اما نشست سران مجاهدين در دالان سنگ به اين نتيجه رسيد كه حكومت كمونستی كابل بايد از بين برود.
- رهبران مجاهدين از سقوط رژیم كابل به رهبری احمد شاه مسعود استقبال کردند . حكمتيار که تلاش داشت به صورت یکجا نبه در سازش با خلقی ها بدون توجه به فیصله های مردم و مجاهدین قدرت را در کابل انحصار کند.
- در مكالمهء تلفونی كه از طريق راديو و تلويزيون نشر گرديد ، حكمتيار به سخنان مسعود در رابطه به حمله نكردن بالای شهر كابل اعتنایی نكرد.
- بعد از سقوط آخرين مواضع دولت در بگرام ، زمینه سقوط رژیم کابل مساعد گردید . حکمتیار با استفاده از این فرصت داخل شهرشد. گروه وابسته به حکمتیار دروازه های زندان را باز كردند و همهء زندانیهای جنایی را رها كردند. گروه حکمتیار د ست به ویرانی و از بین بردن دوسيه ها و سوابق اداری ، در ادارات کابل زد. به اين ترتيب تهداب حكومت جديد را از بين بردند. علاوه بر اين ده ها هزار مجرم مسلح كه ديپو های سلاح را ربوده بودند ، در شهربه چپاولگری آغاز کردند. در شهری که نه اردو ، نه پوليس و نه كدام قدرت امنيتی ديگری وجود داشت ؛ داكتر نجيب به دفتر ملل متحد در كابل پناهنده شد.
- پيش از حركت قوای مسعود به اطراف كابل ، مسعود برایآنها هدايات روشنیدر بارهء طرز برخورد و روش با مردم كابل داد و گفت كه مگذاريد كابل با امكانات نوی كه دارد هدف اصلی تان را که حفاظت از مردم كابل است فراموش تان سازد .
- نیرو های مسعود به خاطر حفظ امنیت و دفاع از مردم مظلوم کابل با غارتگران و چپاول گران شهر کابل به مقابله پرداخت.همچنان نیرو های احمد شاه مسعود حفاظت دفتر ملل متحد در کابل را نیز به عهده گرفت.
- دوستان و هوا داران مسعود كه از محبوبيت او در بين مردم با خبر بودند،خواستند تا مسعود خود دولت آينده را اعلام و رهبری كند .
- با آن كه شهر كابل تحت تصرف نيرو هایمسعود بود ، او تمام مسوؤ ليت را به رهبران سياسی داد و خود پا از اين قضيه برون كشيد تا بهانه یی برایادامه جنگ وجود نداشته باشد.
- به تاريخ 05/02/1371 (25/4/1992) يعنی يك روز قبل از رسيدن به كابل، شورای رهبری مسعود رابه عنوان رييس شورایفرماندهان و وزير دفاع دولت نو بنیاد اعلان كرد . رييس جمهورمجددی با اعضای كابينه به تاريخ 08/02/1371(28/04/1992) به كابل رسيد.
- پيروزی مجاهدين نه تنها پيروزی در مقابل قوای متجاوز روسی و حكومت دست نشانده آن بود، بلكه پيروزی در مقابل آی اس آی پاكستان نيز بود. پاکستان که در صدد به قدرت رساندن مهره خود حكمتيار بود و به همين منظور هميشه او را در مقابله با مسعود مساعدت ميكرد، با این پیروزی، از نظر سیاسی به شکست مواجه شد.
- درين مرحله كشورهای همسايه، چون پاكستان ، ايران و ازبكستان هر كدام به منظور به قدرت رساندن يا سهم بيشتر داشتن نيروهای طرفدار شان به حمایت از آن نيرو پرداختند كه این عمل آغاز گر جنگ داخلی در افغانستان شد. همسایه گان اين دخالت را « جنگ داخلی » ناميدند تا بدین سان پرده به روی عملکرد مداخله گرانهء خود کشیده باشند. ازين تاكتيك شوروی ها هم استفاده كرده بودند.
- پاكستان كه ديگر اميدش را از دست داده بود ، شیوه ها و تاكتيك دخالت خود را تغيير داد ه و با پشتيبانیبعضی كشور های عربی طالبان را ساخت . طالبان كه توسط ارتش پاكستان با سلاح مدرن مسلح گرديده بودند، با ترور يستهای بين المللی درولايات جنوب افغانستان لانه گزیدند. آنها افغانستان را جای مناسبی برایفعاليت های شان پيدا كرده بودند. مسعود در برابر این موج ایستاد و به مقاومت پرداخت.
- به باور بن لادن: « تا وقتیكه مسعود زنده است ما پيروز نخواهيم شد .»
- خانه ء پدری مسعود در كارته پروان توسط كمونست ها ضبط و تبديل به يك مكتب ابتدايیگرديد بود. مسعود در زمان حکومت مجاهدین در کابل آنرا همچنان در خدمت آموزش و پرورش گذاشت .[11]
- در سال 1372( 1993) اساس بنياد فرهنگی و تعاونی امام محمد غزالی [12]را به کمک مالی خود گذاشت . بنیاد از تمام شاعران ، نويسنده گان ، دانشمندان ، نقاشان و هنر مندان دعوت كرد تابدون در نظر داشت مسايل عقيدتی و سياسی شامل اين انجمن شوند .
- سازمان زنان بنیاد زمینه های آموزش و کاررا به ویژه به زنان بيوه در بخش های هنری و کار های دستی مساعد گردانیده بود.
- در بخش مشوره در امور خانواده بنیاد مشاورينی داشت كه همه روزه در خدمت مردم بودند.
- بخش امداد بنیاد در نواحی مختلف کابل به کمک مدد جویان میشتافت که دو مدد کار این بخش هنگام اجرای وظيفه شان در اثر پرتاب راكت حزب اسلامی ، به شهادت رسيدند .
- داكتران اين بنیاد هفته دو بار مريضان را به طور مجانیمعا ينه ميكردند. دواخانه بنیاد غزالی ادویه مورد ضرورت مردم را به نازل ترین قیمت در شهر عرضه میکرد.
- بعد از به آتش كشيدن مطبعه دولتیتوسط افراد حكمتيار ، روزنامه ها، جرايد و مجلات در مطبعه اين بنياد فرهنگیبه صورت رایگان به چاپ ميرسيد. که در میان آنها روزنامه ها و جرایدی که صدای مخالف داشتند، نیز به چاپ میرسید. این خود سر آغازی بود برای قبول نظريات ديگران و آزادی مطبوعات.
- هيات رهبری بنياد فرهنگی و تعاونی غزالی عبارت بودند: ازگل احمد یما، داكتر مهدی، حيدری وجودی، عزيز الله ايما ،محمد رحیم رفعت، شیر محمد خارا وانجنير سيد يعقوب نويد .
- بنیاد از مشوره های سود مند اديب شناخته شده افغان استاد واصف باختری بهره مند بود .
- بنياد نمايشگاه های بزرگ نقاشی را در نقاط مختلف كابل داير نمود . بنیاد از هنرو هنر مندان قدر دانی میکرد . بخش توزیع جوایزهنری و ادبی بنیاد به تعدادی از نقاشان و شاعران جوایزی اهدا کرد که استاد زبردست، عزیزالله احمدی در بخش نقاشی و اسحاق ننگيال شاعر معروف پشتودر بخش شعر برنده گان بهترین جوایز بنیاد بودند.
- برای هيات داوران بنیاد فقط کیفیت و محتوای آثاردر برنده شدن آن نقش داشت و بس.
- تأسیس و تمویل بنیاد یکی از درخشان ترین کار های مسعود در عرصهء فرهنگ بود . او میخواست کار فرهنگی جدا از کشمکش های سیاسی و ایدیولوژیک زمینهء آگاهی و تفاهم را به وجود آورد .
- مخالفین دولت در شورایی به نام شورای هماهنگی که توسط کشور های ایران، ازبکستان و پاکستان حمایت میگردید، جمع شده بودند. به تاريخ 11/10/1372 (1/1/1993) اين شورا دست به يك كودتا عليه دولت جديد افغانستان زد. مسعود که در آن زمان وزير دفاع افغانستان بود، توانست اين هجوم را به شکست مواجه كند .
- حكمتيارکه خواهان تشکیل كانفدراسيون پاكستان افغانستان بود، برای اين هدف با همه توانايی خود ميجنگيد .
- حكومت پاكستان برایحكمتيار دستور داده بود تا شهر كابل را تحت حملات راكتی قرار بدهد . اين جانب گيری و دخالت پاكستان به شليك كردن روزانه 3000 راكت به شهر كابل انجاميد كه باعث كشته و زخمی شدن هزاران باشنده كابل و خرابی شهر گرديد .
- تلاش های مسالمت آمیز مسعود برای رسیدن به یک تفاهم ملی، جایی را نگرفت. کشور های آتش افروز به بهانه های قومی، زبانی و مذهبی به داغ ترشدن این کوره پرداختند.
- دشمنان مسعود برای رسیدن به هدف، نه تنهابه حملهء نظامی، بلكه به دهشت افگنی و ایجاد ترس میان مردم كابل نیز میپرداختند . حكمتيار كه نماينده اش به حيث صدر اعظم در شهر كابل موجود بود ، تمام راه هایاكمالاتیرا به روی باشنده گان كابل بند كرد . مواد غذايیبه شهر نمیرسيد . هدف از این عمل بیزارساختن مردم از دولت مجاهد ین بود .
- گلبدين با این روش موفق به ایجاد فاصله میان مردم و دولت گردید. پرتاب هزاران راكت در شهرخواب، راحت و زنده گی مردم را گرفته بود.مردم توقع داشتند كه مسعود بتواند كنترول كلی را به دست داشته باشد .
- مسعودبرای اينكه مردم غير نظامی هدف راكت هایكور قرار نگیرند، تلاشش به ثمر نرسید. پاكستان ميدانست که توان شکست دادن مسعود را از راه نظامی ندارد. راهی را گزید تا او را به عقب نشینی وادارد.
- آخرین بهانهء حکمتیار که کنار رفتن مسعود از پست وزارت دفاع بود ، نیز جلو راکت پرانی حکمتیار را نگرفت.
- مسعود در برابر حملات تجاوز گرانهء پاکستان ایستادوکوشش های پاكستان برای از بین بردن نيرو های مسعود شکست خورد.
- پاكستان با خريدن و فريب دادن رهبران و گماشته گانی از احزاب و تنظيم ها، توانست كه مقاومت را بد نام و از طرفداری مسعود در بين مردم بكاهد .
- در سال 1373(1994) يك كنفرانس در سه قسمت ترتيب شد . اولين جلسه آن با عضويت 15 ولايت صورت گرفت . در جلسه دوم آن 25 ولايت عضويت داشتند كه از تاريخ 29/4/1373 تا 3/5/ 1373(20/7/1994 تا 25/7/1994 ) ادامه يافت . در اخير اين كنفرانس شورایعالیاسلامی تشکیل شد .
- درين كنفرانس ، شخصیت های سياسی، فرهنگيان ، واليان ، قومندانان ، بزرگان و مجاهدين شامل بودند . مقصد ازين مجلس انتخاب رهبر دولت آينده كشور بود .
- مانند ديگر مردم افغانستان مسعود نیز این جلسه را قدمی به سویدمكراسیو انتخابات آزاد میدید. او طرفدار كانديد داكتر يوسف اولين صدراعظم انتخاب شدهء زمان ظاهر شاه بود .
- قرار بود ریس جمهور درین کنفرانس شرکت نداشته باشد تا اجلاس بتواند در رابطه با تعیین رهبر آینده به نتیجه برسد. کنفرانس با شرکت رییس جمهور بدون دستآورد پایان یافت.
- درین زمان طالبان چند ولایت را با جنگ و دادن پول به دست آوردند که بیشتر آن قبلاً نیز تحت حمایهء حکمتیار و پاکستان بود.
- مسعود فیصله شورای رهبری دولت را مبنی بر حضور حکمتیار به حیث صدراعظم در کابل با نا گزیری تمام پذیرفت. در داخل دولت هم افرادی بودند که با حکمتیار همنظری داشتند و او را به كابل استقبال کردند . بالآخره او پست صدارتی را كه در اول برايش داده بودند، اشغال نمود. او صدراعظم دولتی شد كه چند سال برایويرانی آن جنگ كرده بود .
- دراوایل سال 1375(1996) مسعود به ميدان شهر كه تا چندی پیش پايگاه حکمتیار بود، به تنهايی رفت تا با رهبران طالبان ديدن كند. [14]درآن زمان مسعود با ملا ربانی دیدارداشت و در بارهء خاتمهء جنگ باوی صحبت كرد. از طالبان خواست تا نماينده گان خود را به كابل بفرستند وراه حل اختلافات را پيدا كنند . به همين سبب چهل نفر از جانب دولت انتخاب گرديد و بايد چهل نفر ديگر از طرف طالبان معرفیميشد ، تا آنها با هم بنشينند و حل اختلاف نمايند . اما اين چهل نفر از طرف طالبان هيچ وقت معرفی نشد . با و جود چندين بار درخواست معرفی اين چهل نفر از طرف دولت، طالبان هر روز حملات خود را بالای كابل ادامه ميدادند .
- مسعود موفق شد كه ازين مذاكرهء روياروی با طالبان جان سالم برد .
- در 4/7/1375 ( 26/9/1997) شهر كابل تحت بمباردمان شديد طالبان و القاعده و پاكستان قرار گرفت . مسعود به نيرو تحت فرماندهيش ـ امر داد كه كابل را ترك كنند .او اين كار را به خاطر حفظ جان شهريان كابل نمود . زيرا اگر نيروهای او در كابل مقاومت ميكردند جنگ كوچه به كوچه در ميگرفت كه باعث كشته شدن صد ها نفر ميشد . او به طرف پنجشير عقب نشينی كرد .
اینجا ســـــــــرزمین واژه های وارونه است
جایی که گنج, "جنگ" می شود
درمان, "نامرد" می شود
قهقه , "هق هق" می شود
اما دزد هـــمان "دزد" اســـت
درد هـــمان "درد".
و گـــرگ همـــان گــرگ.
ویرایش شده توسط: khannabi20
ارسالها: 338
#12
Posted: 20 May 2012 08:32
- حكمتيارنیز كه راه ديگری نداشت با تمام اعضای کابینه خود به پنجشیر رفت واز آن جا توسط هلیکوپتر مسعود به
- ايران رفت و اقامه اختيار كرد و بعدها اظهار نمود که مسعود هدف ترور او را داشت. مقاومت مردم افغانستان تحت رهبری مسعود در زمانيكه دوست و دشمن فكر ميكردند كه ديگرکسی توانايی مقاومت با طالبان را ندارد، دوباره آغاز شد.
- زمانیكه همه رهبران کشوررا ترک گفتند ،مسعود در کنار مردمش ایستاد، مردم بدون در نظرداشت قومیت، مذهب و گرایشهای سیاسی زیر فرمان او گرد آمدند.مسعود تا پای جان، درد ها، تلخی هاو شکنجه هایی را که مردمش دید، او نیز تجربه کرد .
- احمد ولی مسعود در تماس تلفونی كه در آن زمان بااحمد شاه مسعود داشت؛ گفت كه همه دوستان ميخواهند كه شما هم برای مدتی وطن را ترك كنيد . مگر او در جواب چنين گفته بود :«...آيا اين انصاف هست كه زمانی به كابل بوديم ، بالایمردم حكومت كرديم . مردم ما را قبول داشت . و ما تعهد سپرديم بخاطر دفاع از مردم ، بخاطر دفاع از استقلال ، به خاطردفاع از افغانستان . حال كه مردم در مشكل قرار دارند ، آيا آنها را ترك بگوييم ؟ آيا واقعاً اين انصاف است؟ من فكر نمی كنم كه اين انصاف باشد . من تا آخرين قطره خون درين كشور می ايستم . مقاومت ميكنم . خدا خواسته باشد ، مطمين هم هستم و اميد وار كه افغانستان روزی آزاد می شود .»
- پنجسال مقاومت عليه طالبان ، تجاوز پاكستان و بن لادن يك مقاومت درخشان در تاريخ افغانستان بود.
- نبوغ نظامی مسعود در فرماندهی نيرو هايش و شيوه نبرد او در مقابل نيرو های متجاوز به او لقب عقاب هندو كش را داده بود.
- در زمستان 1375 ( 1996) مسعود تمام قوت هایمخالف طالبان را به دور يك محور جمع كرد . اين محور را جبهه متحد ملیبرای نجات افغانستان نام گذاشتند.
- اگر چه در پاكستان و مطبوعات غرب جبههء مقاومت را اتحاد شمال ياد میكردند؛ اما در واقعيت اين مقاومت نماینده گی از تمام افغانستان میکرد .
- اعضای شناخته شدهء جبههء متحد قرار ذيل بودند :
- از ساحات و ولايات مركزی افغانستان ـ فرمانده انوری ، سيد حسين عالمیبلخی ، سيد مصطفی كاظمی، اكبری ، محمد علی جاويد ، كريم خليلی، فرمانده شير علم ، رسول سياف.
- از ولايات غرب و جنوب غرب افغانستان ـ فرمانده محمد اسماعيل خان ، داكتر ابراهيم ، فضل كريم ايماق.
- از ولايات شمال ـ جنرال دوستم ، حاجیرحيم ، فرمانده پيرم قل ، حاجیمحمد محقق ، قاضیكبير مرز بان ، فرمانده عطا محمد ، جنرال ملك .
- از ولايات مشرقیافغانستان ـ حاجیعبدالقدير ، فرمانده حضرت علی، فرمانده جان داد خان ،عبدالله واحدی.
- از ولايات شمال شرق افغانستان ـ فرمانده قطره ، فرمانده نجم الدين.
- از ولايات جنوب ـ فرمانده قاری با با ، نور زايی ، هوتك .
- و به اين سان اتحا دیكه فقط از رهبران شمال شكل گرفته باشد تا بتواند اتحاد شمال ناميده شود ، هرگز وجود نداشته است . اين گونه تبليغات ادعای مقاومت افغانستان را كه از تمام مردم افغانستان نماينده گیميكرد ؛ زير سوال برده و از نام نيك آن ميكاست .
- در تمام سال های مقاومت در برابراتحاد شوروی و بعدها در برابر طالبان و تروريزم جهانی، رفتار بشر دوستانه مسعود در مقابل اسيران جنگی، مشهور بود . اسيران جنگی در پنجشير ميتوانستند با خانواده های شان تماس بگيرند و نامه بفرستند و هم غذايی را كه رزمنده گان مفاومت ميخوردند برای اسيران نيز تهيه ميگرديد. اسيران جنگی حق گشت و گذار را در داخل پنجشير دارا بودند .
- ملا يار محمد يكیاز رهبران طالبان بعد از آزادی اش از زندان نيرو های مقاومت گفت : « مسعود فرزند واقعی ملت افغان است . يكبار ايستاد و مبارزه كرد و اكنون باز هم در مقابل يك تجاوز گر خارجی ايستاده است و می جنگد.»
- 1376 (1997) مسعود، رهبران جبهه متحد را به نشستی فرا خواند تا دررابطه با توظيف صدراعظم آينده افغا نستان تصميم اتخاذ نمايند . عبدالرحيم غفورزی كانديد كرسیصدارت بود وبه اتفاق آراء به حيث صدراعظم غير وابسته به تنظيم های جهادی انتخاب گرديد . صدراعظم جديد خط مشیخود را از طريق تلويزيون بلخ به مردم اعلام كرد كه مورد استقبال گرم مردم نيز قرار گرفت . بعد از كنفرانس بی نتيجهء هرات 1373 (1993) اين قدم ديگری بود به سوی تشكيل يك حكومت مردمی.
- در آن هنگاميكه مسعود سربازان ملبس با لباس نظامی را به سوی دروازه های كابل سوق داد ، هوا پيمای حامل صدراعظم جديد در باميان سقوط كرد . با مرگ غفورزی، اميد واری مسعود برای تشكيل و استحكام پايه های يك حكومت، به يأس مبدل شد . پس از مدتی مسعود نيرو هايش را از شمال كابل دوباره به پنجشير عقب كشيد .
- مسعود بدون مو جودیت یک حکومت دلخوا ه و مورد قبول مردم باردیگر نمی خواست وارد كابل شود.
- پس از عقب نشینی از کابل و سیل مهاجرت به سوی پنجشیر، شمار باشنده گان آن دره چندین برابر افزوده شد. مسعود توانست به کمک موسسات امداد، درب مکاتب را باز گشایدکه درآن میان تعدادی از مکاتب دخترانه نیز بود . با وجود اندک بودن امداد، موجودیت این مکاتب یگانه زمینه یی بود برای آموزش و پرورش دختران و پسران .
- زمانی که مسعود سخن از تروریزم ، القاعده و بن لادن میراند ، در غرب کمتر کسی تصویر روشنی از آن داشت.[15] در سال 1377 اوليويی رای (Olivier Roy) و دوپانفلی (DePonfilly) در مقاله یی نوشتند:
- « مسعود هرگز نفهميد كه چرا « سی آی ای» و پنتاگون تصميم گرفته اند دشمن وی ، گلبدين حكمتيار را برای حمايت عليه او انتخاب كنند. مسعود در آرزوی يك ملت واحد و يك پارچه در افغانستان و همچنان انتخابات در اين كشور بوده است .»
- در اثر کوشش نماینده گان پارلمان اروپا که پس از دیدار با مسعود حقایق تجاوز خارجی برای شان روشن شد . مسعود در اپریل 2001 از طرف پارلمان اروپا به پاریس دعوت شد تا توجه جهانیان را به مبارزات مردم افغانستان در برابر تجاوز گران معطوف کند. خانم نیکول فانتن رییس پارلمان اروپایی مسعود را به خاطر در نظر داشت حقوق زنان ، لقب « قطب آزادی» داد.
- رای (Roy) و دوپانفلی (DePonfilly) : « احمد شاه مسعود بر عكس مردان سياسی امروز، بالا تر از نقش خويش به هيچ وجه در فكر جا طلبی نيست . اگر اين حقيقت دارد كه مسعود به رضايت خويش كسانیرا كه به ديدنش میآيند می پذيرد ، ولی هيچ كاری نميكند كه كسی به ديدنش بياید. وی به مشكل آماده ء صحبت با مطبوعات است . مسعود اجازه ميدهد از وی فلم تهيه شود ، چون كه وی چيزی برایپنهان كردن و كتمان ندارد .»
- مسعود خطاب به جهانيان میگفت كه مردم افغانستان را در مقابل تروريزم تنها رها نكنيد ، زیرا اگر افغانستان اين جنگ را در مقابل تروریزم باخت ، جهان نيز برنده نخواهد بود. چندی بعد درستی و دقت ارزیابی مسعود به همه ثابت گردید.
- چنگیز پهلوان: « امروز افغانستان مدیون همین مقاومت است . جامعه بین المللی مدیون همین مقاومت است و در واقع همه منطقه ما مدیون مقاومت است. مسعود یک شخصیت تمدن ماست . ما درین تمدن به خصوص درین قرن اخیر ، چنین شخصیتی نداشته ایم ، نه در ایران و نه در جای دیگر.این شخصیت را افغانستان به ما داد. »
- احمد شاه مسعود به تاریخ 18.6.1380(9.9.2001) در خواجه بهاودین ولایت تخار در اثر حملهء انتحاری دو تروریست خارجی که به نام خبرنگار با وی مصاحبه داشتند ، جان به جان آفرین سپردو به تاریخ 24.6.1380 (15.9.2001) در تپهء سریچهء پنجشیر به خاک سپرده شد. مسعود خودش این بلندی زیبا را برای آرامگاه ابدی ش برگزیده بود .
- مسعود 31 سال از عمرش را در خدمت به سرزمینش و مردمش گذراند . او میدانست که درین راه روزی جانش را از دست خواهد داد.
- سبستیان یونگر گفت:« اگر مسعود شاهد زوال و سرنگونی طالبان نبود ، سر انجام مبارزاتش به پیروزی نایل گردید.»
- از مسعود خانمی با پنج دختر و یک پسر مانده است.
- مسعود بعد از وفاتش لقب« قهرمان ملی افغانستان » را رسماً به دست آورد .
اینجا ســـــــــرزمین واژه های وارونه است
جایی که گنج, "جنگ" می شود
درمان, "نامرد" می شود
قهقه , "هق هق" می شود
اما دزد هـــمان "دزد" اســـت
درد هـــمان "درد".
و گـــرگ همـــان گــرگ.
ارسالها: 531
#13
Posted: 24 May 2012 17:42
khannabi20
وقتی کسی را قهرمان ملی یک کشور می خوانید بهتر هست که این نکته رو در نظر داشته باشید همه ی مردم قبول داشته باشند.
احمد شاه مسعود ممکن هست از طرف نژاد و یا طیف فکری خاصی قهرمان ملی خطاب شود ولی از نظر خیلی ها هیچ وقت بدین گونه نبوده و نخواهد بود.
احمد شاه مسعود یکی از همان جنگ سالارانی بود که در پوشش جهاد هزاران جنایت نژادی انجام داد.و هر کاری رو فقط در راستا منافع خودش و قومش انجام داد.
جنایات احد شاه مسعود علیه هزاره ها هیچ وقت از یاد هزاره های افغانستان نخواهد رفت.
جنایات افشار و قتل عام هزاره ها و انسان های بی گناه.
احمد شاه مسعود کسی بود که سالها سر سپرده ی شوروی بود و بعد از آن از ایران و تاجیکستان تغذیه ی مالی میشد تا به تشنگی قدرت خود پایان دهد.
از چنین جنایتکاری قهرمان ساختن از عجایب هست.
من یک زن خوشبختم
و خیابانی که راه مرا دنبال می کند
خوشبخت است
و کوچه ای که
به گریبان خانه ام می رسد
خوشبخت است
ارسالها: 531
#14
Posted: 24 May 2012 17:43
در سه دهه اخیر درباره برتری یافتن مسعود از لحاظ نظامی تبلغات فراوان از طرف حواریون شورای نظار صورت گرفته است ولی بهتر خواهد بود که بطور عینی و حقیقی دلایل و عوامل آن کاویده شود .
برای همگان معلوم است که بعد از سقوط حاکمیت آل یحیی در زمان حکومت ببرک کارمل روشنفکران تاجک درجناح پرچمی ها در آن دوره نقش و نفوذ خود ها را در حاکمیت وقت شدیدآ تقویت نمودند و رابطه و تماس مسعود بوسیله این عناصر علی رتبه حزبی ودولتی با استخبارات و نظامیان شوروی مقیم افغنستان برقرار ساخته شد. این تماس و ارتباط مسعود در زمان حکومت نجیبالله بیشتر از گذشته با منابع استخبارات شوروی با امضای معاهدات مخفی میان جانبین تحکیم گردید. که یکی از عوامل اساسی تقویت نظامی وی بحساب میآید. قبل از سقوط رژیم نجیبالله در کابل نیز افراد برجسته تاجک تبار که در مقام های عالی حزبی – دولتی و نظامی قرار داشتند پیش از پیش با مسعود در باره همه مسا یل و شرایط سقوط حکومت کابل به موافقه رسیده بودند. که در شعله ور نمودن و تشدید جنگ ها برعلیه مردم هزاره و ازبک در شهر کابل از طرف مسعود نیز توسط این عناصر دولتی سابق واستشاره حکومت روسیه سازماندهی میشد و نقش عمده را در تشدید جنگ های شهر کابل روس ها و افراد وابسته به آنان در داخل حکومت سابق بعهده داشتند. تنظیم رابطه مخفی مسعود با روسها و آماده سازی مسافرت ربانی در راس یک هیات شامل نمایندگان تنظیم ها ی مختلف به مسکو پیش از سقوط رژیم کابل در حقیقت همه زمینه چینی این کار ها برای نزدیک نمودن بیشتر مسعود با مسکوبوده است که توسط این عناصر دولتی سابق سازماند هی میگردید . مسعود همیشه از کمک های بی دریغ و فراوان شوروی ها بر خوردار بوده است که بجای حزب دموکراتیک خلق بالای مسعود سر مایه گذاری وسیع از طرف روسیه صورت میگرفت . همچنان آقای ربانی با نشان دادن خود به صفت چهره بنیاد گرای اسلامی در دوران جهاد و بعد از آن کمکهای عربستان سعودی و دیگر ممالک عربی خلیج را جلب میکرد .
مسعود از نگاه نژادی و زبانی خود را با ایرانی ها را نزدیک کرده و کمکهای زیادی را در زمان جهاد و زمان جنگهای میان تنظیمی از ایران بدست میآورد . اما ایرانیها هم زمان با جنگ شورای نظار علیه حزب وحدت در شهر کابل از هم نژاد وهم زبان خود یعنی از مسعود در برابر مردم هزاره بی گناه دفاع میکرد و تمامی فعالیت نمایندگی های حزب وحدت را درآن دوره بداخل ایران غیر رسمی و قدغن نموده بود. مسعود عامل تمامی بد بختیها و نفا ق ملی و جنگ های خونین قومی – قتل عام ها- وکوچ اجباری و زمین سوخته در افغانستان است مسعود عامل اصلی و تقویت کننده گروه طالبان بوده است زیرا مسعود بوسیله قوماندانانش در چمن قندهار طالبان را خیر مقدم گفت و شهر قندهار بر اساس هدایت مسعود به طالبا ن تسلیم داده شد الی رسیدن طالبا ن به دروازه های کابل مسعود شخصآ به پیش واز شان در میدان شهر جهت مذاکره با آنان رفت ربانی طالبان را فرشته نجات نام داده بود . مسعود میخواست از نیروی طالبان برای سرکوب مردم هزاره کابل و نیروهای جنبیش شمال در کابل استفاده کند . که چنین هم کرد. چون نیروهای مسعود توانایی نظامی خود را در جنگ دادخواهانه مردم هزاره وازبک از دست داده بود و خواست که از طالبان برای تار ومار نمودن این نیروهای جنگ کشته و دلیر بهره بگیرد . بنآ مسعود را میتوان عامل تمام بد بختی های کشور دانست.
من یک زن خوشبختم
و خیابانی که راه مرا دنبال می کند
خوشبخت است
و کوچه ای که
به گریبان خانه ام می رسد
خوشبخت است
ارسالها: 531
#15
Posted: 24 May 2012 17:44
یکی از بیرحمیهای افراد نظامی مسعود را میتوان در جنگ کابل تذکر داد که بعد از اسیر نمودن یکتعداد از افراد ملکی مردمان هزاره وازبک شهرکابل را به جرم هزاره و ازبک بودن شان بوسیله نظامیان شورای نظار به اسارت گرفته شدند . و این اسیران را که شامل ده ها تن از جوانان و مردان کهن سا ل هزاره و ازبک میشدند دربین دو کانتینر جابجا کرده و بطرف پنجشیر انتقال میداد که در مسیر راه قبل از رسیدن به پنجشیر یکی از قوماندانان مسعود هدایت داد تا هر دو کانتینر را آتش بزنند و میگفت که در پنجشیر برای هزاره ها وازبک های اسیر نان نداریم تا به آنها بدهیم این اسیران ترکتبار هزاره وازبک همراه با کانتینر ها یکجا بطور وحشیانه ء با آتش سوختانده شدند .مسئولیت فاجعه تسلط طالبان، نسل کشی ها، قتل عام و تصفیه های هولناک قومی و نژادی توسط گروه طالبان، و بخصوص شورای نظار بیشتر متوجه روشنفکران ونخبه گان سیاسی قوم تاجک است، که با بی مسئولیتی تمام در قبال این حوادث موضع خصمانه گرفته است .
من یک زن خوشبختم
و خیابانی که راه مرا دنبال می کند
خوشبخت است
و کوچه ای که
به گریبان خانه ام می رسد
خوشبخت است
ارسالها: 338
#16
Posted: 27 May 2012 03:33
Aatena: یکی از بیرحمیهای افراد نظامی مسعود را میتوان در جنگ کابل تذکر داد که بعد از اسیر نمودن یکتعداد از افراد ملکی مردمان هزاره وازبک شهرکابل را به جرم هزاره و ازبک بودن شان بوسیله نظامیان شورای نظار به اسارت گرفته شدند . و این اسیران را که شامل ده ها تن از جوانان و مردان کهن سا ل هزاره و ازبک میشدند دربین دو کانتینر جابجا کرده و بطرف پنجشیر انتقال میداد که در مسیر راه قبل از رسیدن به پنجشیر یکی از قوماندانان مسعود هدایت داد تا هر دو کانتینر را آتش بزنند و میگفت که در پنجشیر برای هزاره ها وازبک های اسیر نان نداریم تا به آنها بدهیم این اسیران ترکتبار هزاره وازبک همراه با کانتینر ها یکجا بطور وحشیانه ء با آتش سوختانده شدند .مسئولیت فاجعه تسلط طالبان، نسل کشی ها، قتل عام و تصفیه های هولناک قومی و نژادی توسط گروه طالبان، و بخصوص شورای نظار بیشتر متوجه روشنفکران ونخبه گان سیاسی قوم تاجک است، که با بی مسئولیتی تمام در قبال این حوادث موضع خصمانه گرفته است .
نه آغا اون بعد از شهید شدن معسود انجام یافت
Aatena: از چنین جنایتکاری قهرمان ساختن از عجایب هست.
معسود قهرمان بود زیر دستانش خیانتکاران بودند
اگه دقت کرده باشین وقتی که معسود را ترور کردند یکی از قمندانان جنگی که حالا قدرت افغانستان را در دست گرفته اند نزدش نبودند
افغان ها میفهمند که کی دشمنشان است کی دوست دشمن ما زور گویانی اند که الان زنده اند و دارن ظلم میکنند و خون مردم ما را مینوشند
معسود اگه زنده میبود آمریکا هیچ وقت نمیتونست بیاد افغانستان
الانم این زور گویان که خود را مجاهد مینامند مثل
سیاف
فهیم
ربانی
محقق
تره خیل
ودیگر زور گویان
اگه بییاین افغانستان بعداً این حرفا رو میفهمین
اگه ببینین چند درصد مردم افغانستان معسود خیانتکار میدونند
۷%
معسود قهرمان است و همیشه تو قلب مردم افغانستان زنده است و هیچ وقت نمیمیرد
اینجا ســـــــــرزمین واژه های وارونه است
جایی که گنج, "جنگ" می شود
درمان, "نامرد" می شود
قهقه , "هق هق" می شود
اما دزد هـــمان "دزد" اســـت
درد هـــمان "درد".
و گـــرگ همـــان گــرگ.
ارسالها: 2470
#19
Posted: 27 May 2012 05:57
setare2: آخه اینجا انجمن ایرانیاست یا افغانیا؟
اینجا انجمنی برای همه ی فارسی زبان ها میشه...خیلی از بازدید کننده ها و یه سری از کاربران ما رو مردم افغانستان تشکیل میدن.این از سیاست های سایت هست که اونها هم در مطالب سایت شریک باشند.البته اینکه انجمن ایرانی هست غیر قابل انکار هست اما همیشه مشخص هست که این چنین مکان هایی برای فارسی زبان های دیگر هم کم کم جذب کاربر می کنه و خب اونها هم مطمئنا حق دارند جایی در سایت داشته باشند.
در مورد اشرف افغان یاا هر چیزی این باعث نمیشه شما با بگویید مردم افغانستان رو نادیده بگیرید که اگر اینجور هست بسیار از کشورها هستند که باید نادیده گرفته بشند.
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!