ارسالها: 23330
#41
Posted: 29 Dec 2013 12:41
لویَه جَرگه
لویَه جَرگه (به پشتو، به فارسی دری: جرگهٔ بزرگ یا جرگه ملی)، به معنی «گردهمایی بزرگ سران قبایل افغانستان» است. لویه جرگه بزرگترین مجمع بزرگان و شخصیتهای قومی و اجتماعی کشور افغانستان است و در موارد بحرانی در افغانستان تشکیل میشود. در بیشتر موارد از سوی پادشاه یا رئیس جمهور فراخوانده شده اعضای آن میتوانند هم انتخابی و هم انتصابی باشند. نخستین جرگه در سال ۱۱۶۰ هجری (۱۷۴۷ میلادی) برگزار شد. این جرگه سرنوشت و آینده کشور تازهای به نام افغانستان را رقم زد، پس از کشته شدن نادر شاه افشار، در ماه اکتبر ۱۷۴۷ در مزار شیر سرخ، در داخل قلعه نظامی نادر آباد برگزار شد و ۹ روز به درازا کشید. پس از ۹ روز مباحثه میان سران اقوام غلزایی، پوپلزایی، نورزایی، سدوزایی و دیگران، احمدشاه ابدالی از قوم سدوزایی به عنوان پادشاه برگزیده شد.
لویه جرگه در زبان فارسی دری به معنی جرگه بزرگ است. جرگه واژهای فارسی و به معنی گروه و صف آمدهاست. جرگه در کاربردهای سیاسی-اجتماعی آن به معنی گرد همایی و نشست است. به عبارت دیگر هر مجلس، جلسه و اجلاسی که برای تصمیم گیری، نظر خواهی و مشورت در باره یک امر محلی، ملی و قومی برگزار شود، جرگهاست. آنچه جرگه را از نشستها و گردهماییهای دیگر جدا میسازد محتوأ، شیوه کار و منظور آن است. محتوای جرگه مردمی است وبرای سنجش آرای عمومی. از این رو برخی آن را نوعی رفراندم یا همهپرسی خواندهاند. منظور از تشکیل جرگهها چاره جویی، رسیدگی و تصمیم گیری همگانی در مورد یک مسأله سیاسی-اجتماعی است. شیوه کار آن بسیار سادهاست. معمولاً یک فرد اداره آن را به عهده میگیرد وموضوع خاصی را به همهپرسی میگذارد تا شرکت کننده گان روی آن به بحث بپردازند. در پایان با توافق کلی به تصمیم مشترکی میرسند. این تصمیم سر انجام به مثابه یک فیصله ملی، محلی و قومی عملی میگردد.
جرگه نه زمان معین دارد و نه جای معین. بنابر نیازهای سیاسی و اجتماعی به وجود میآید و پس از پایان کار، خود به خود منحل میگردد. میتوان گفت که جرگه هر زمان و هر جایی که یک امر سیاسی یا اجتماعی ایجاب کند تشکیل میشود. اعضای جرگه را موی سفیدان، بزرگان اقوام و شخصیتهای با تجربه و متنفذ میسازند.
جرگه، کهنترین نهاد سنتی در ادارهٔ اجتماعی است و ریشه در تاریخ و فرهنگ قبیلهای دارد. جرگه به کدام قوم، ملت، محل و فرهنگ خاصی تعلق ندارد و به گونههایی در میان همه جوامع بشری دیده شدهاست. اما در جوامعی که از سازمان و ساختار سیاسی و اجتماعی پیشرفته بر خورداراند، نقش آن کم رنگ تر شده کار برد آن کم کم از میان رفتهاست.
در افغانستان هنوز هم جرگه یک راه گشای سیاسی-اجتماعی شمرده میشود و از کار آِیی خوبی برخوردار است. در مورد بهره برداری سیاسی از جرگهها جای بحث است و در بیشتر موارد وسیلهای بودهاست برای مشروعیت بخشیدن به خواستههای از پیش تعیین شده دولتهای افغانی.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#42
Posted: 29 Dec 2013 12:47
انواع جَرگه
- جرگه محلی
- جرگه قومی
- جرگه ملی (لویه جرگه)
جرگه محلی
جرگه محلی، در مقایسه با سایر انواع جرگهها ساحه تأثیر محدودی دارد. این جرگهها از گذشتههای دور تا کنون در سراسر افغانستان وجود داشته عملیترین شیوه ادارة سنتی اجتماعی در ده و محله به شمار میرود. جرگههای محلی معمولاً در موارد کم آبی، خشکسالی و برای حل اختلافات محلی به وجود میآید.
جرگههای قومی
جرگههای قومی، به مسائلی میپردازد که یک یا چند قوم را در بر میگیرد. این جرگهها در مواردی مانند برخوردهای قومی و یا بروز اختلافها و مسائل مهمی که تصمیم گیری و تلاش مشترک را ایجاب میکند، تشکیل میشود.
جرگه ملی یا لویه جرگه
جرگه ملی یا لویه جرگه، بزرگترین مجمع بزرگان و شخصیتهای قومی و اجتماعی کشور است و در موارد بحرانی در افغانستان تشکیل میشود. در بیشتر موارد از سوی پادشاه یا رئیس جمهور فراخوانده شده اعضای آن میتوانند هم انتخابی و هم انتصابی باشند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#43
Posted: 29 Dec 2013 12:51
گاهشماری لویه جرگههای مهم
۱۱۲۶ قمری (اکتبر ۱۷۴۷) :
به مدت ۹ روز در قلعه نظامی نادرآباد قندهار تشکیل شد و نتیجه آن تایید پادشاهی احمدشاه درانی بود. در نتیجه این لویه جرگه تصمیم بر کشتن گرگینخان گرجی، فرماندار ایرانی قندهار گرفته شد و حاضران با احمدشاه درانی بیعت کردند.
۱۲۲۰ خورشیدی (۱۸۴۱) :
همایشی ۱۲ نفره در کابل، در خانه عبدالله اچکزایی به ریاست محمد زمان خان، که نتیجه آن فراخوانی مردم در جنگ اول افغان و انگلیس بود.
۱۲۴۴ خورشیدی (۱۸۶۵) :
نشستی دو هزار نفره در کابل به ریاست امیر شیرعلی خان، پادشاه وقت افغانستان، که نتیجه آن حمایت از سلطنت امیر شیرعلی خان و تحکیم پایه سلطنت او در برابر برادرانش بود.
۱۲۷۲ خورشیدی (۱۸۹۳) :
در کابل به ریاست امیر عبدالرحمان خان، پادشاه وقت، تشکیل شد و نتیجه آن تایید پیمان دیورند در باره تعیین مرز میان افغانستان و هند بریتانیایی بود.
۱۲۹۴خورشیدی (۱۹۱۵) :
نشستی با شرکت ۵۴۰ نفر در کابل به ریاست امیر حبیبالله خان، پادشاه وقت، که نتیجه آن اعلام بی طرفی افغانستان در جنگ جهانی اول بود.
۱۱ سنبله ۱۳۲۰ (۲ سپتامبر ۱۹۴۱) :
نشستی ۸۰۰ نفره در کابل به ریاست محمد هاشم، نخست وزیر و عم محمد ظاهر، پادشاه وقت، که نتیجه آن تایید بیطرفی افغانستان در جنگ دوم جهانی و اخراج اتباع آلمانی و ایتالیایی از کشور بود.
۲۲ عقرب ۱۳۲۸ (۱۴ نوامبر ۱۳۴۹) :
همایشی با شرکت ۴۵۲ نفر در کابل به ریاست محمد گلخان، یکی از حامیان عمده قضیه «پشتونستان» در افغانستان. نتیجه آن تایید سیاست حمایت دولت افغانستان از منطقه پشتوننشین (پشتونستان) پاکستان و بیاعتبار اعلام کردن معاهده دیورند (۱۸۹۳)، پیمان افغان و انگلیس (۱۹۰۵)، پیمان راولپندی (۱۹۱۹) و پیمان ۱۹۲۱ افغان و انگلیس بود.
زمستان ۱۳۰۱ (۱۹۲۳) :
جرگهای ۸۷۲ نفره در جلالآباد به ریاست امانالله خان، پادشاه وقت افغانستان. نتیجه آن تصویب نخستین قانون اساسی کشور بود.
۱۳۰۳ خورشیدی (۲۸ سرطان-۹اسد؛ ۱۹۲۴ میلادی) :
با شرکت ۱۰۴۶ نفر در پغمان و کابل به ریاست امانالله خان، پادشاه وقت. نتیجه آن تعدیل قانون اساسی افغانستان بود.
سنبله/شهریور ۱۳۰۷ (۱۹۲۸) :
با تعداد اعضا ۱۱۰۰ نفر در پغمان کابل به ریاست امانالله خان، پادشاه وقت، تشکیل شد. نتیجه آن تشکیل مجلس شورای ملی با ۱۵۰ عضو، اجباری شدن خدمت سربازی، و کشف حجاب بود. در این لوی جرگه، ثریا همسر شاه امانالله بدون حجاب سنتی حاضر شد و شاه اعضای جرگه را ملزم به پوشیدن لباس غربی کرد.
۱۳۰۹ (۱۹۳۰) :
نشستی با ۳۰۱ عضو به ریاست محمد هاشم، نخست وزیر و برادر محمد نادر خان پادشاه وقت در کابل. نتیجه آن حمایت از پادشاهی نادر خان و تشکیل هیاتی برای تهیه دومین قانون اساسی کشور بود. این جرگه همچنین یک هیئت ۱۰۵ نفری را موظف به تصویب دومین قانون اساسی کشور کرد. دومین قانون اساسی یک سال بعد تحت عنوان «اصولنامه اساسی» به تصویب رسید.
۱۸-۲۹ شهریور ۱۳۴۳ (۱۹۶۴) :
این نشست در کابل برگزار شد. تعداد اعضا آن ۴۵۲ نفر، رئیس آن محمد ظاهر پادشاه، و نائب رئیس لوی جرگه دکتر عبدالظاهر رئیس مجلس یازدهم بود. نتیجه آن تصویب نخستین قانون اساسی دموکراتیک کشور بود که بر پایه آن خانواده سلطنتی از دخالت در امور حکومتی و سیاسی ممنوع و قدرت به نخست وزیرانی خارج از خانواده سلطنتی و پارلمان منتخب واگذار شد. تفکیک قوا، آزادی رسانهها و گروههای سیاسی و برابری حقوق اتباع از مواد برجسته این قانون بود.
۱۰-۲۵ دلو ۱۳۵۵ (۳۰جنوری-۱۴ فبروری ۱۹۷۷) :
با شرکت ۳۴۹ نفر در کابل برگزار شد. رئیس گردهمایی محمد داوود خان، رئیس جمهوری، و نائب رئیس همایش عزیزالله واصفی بود. نتیجه این لویه جرگه تصویب قانون اساسی نظام جمهوری و انتخاب محمد داوود خان به عنوان رئیس جمهوری بودو
۱۳۶۴ (۱۹۸۵) :
با شرکت ۱۷۹۶ نفر در دانشگاه پلیتکنیک کابل و به ریاست عبدالرحیم هاتف، و نائب رئیسی عبدالواحد سرابی تشکیل شد که نتیجه آن حمایت از سیاستهای دولت در مورد مسائل خارجی و داخلی بود. برگزاری این جرگه نخستین اقدام دولت تحت حمایت شوروی سابق برای بازگشت به سنتهای اجتماعی برای حل مسائل سیاسی بود.
۸-۹ قوس/آذر ۱۳۶۶ (۲۹-۳۰ نوامبر ۱۹۸۷) :
به ریاست عبدالرحیم هاتف در دانشگاه پلیتکنیک کابل تشکیل شد و نتیجه آن تصویب ششمین قانون اساسی و انتخاب دکتر نجیبالله به ریاست جمهوری بود. این جرگه همچنین قانون اساسی را تعدیل کرد و در این قانون اسلام به عنوان دین رسمی کشور پذیرفته شد و به مذاهب حنفی و جعفری رسمیت داده شد. پیش از آن تنها مذهب حنفی به رسمیت شناخته میشد.
۱۳۸۱ (۲۴حمل- ۱۱جوزا) :
این یک لویه جرگه اضطراری با شرکت ۱۵۵۱ نفر در کابل بود که ریاست آن را اسماعیل قاسمیار برعهده داشت. نتیجه آن انتخاب حامد کرزی به عنوان رئیس دولت انتقالی بود. این «لویه جرگه اضطراری» برای نخستین بار شاهد سهم ۱۱ درصدی زنان بود و همچنین نخستین بار مردم در انتخاب اعضای آن شرکت داشتند.
قوس ۱۳۸۲ :
نام آن لویه جرگه قانون اساسی بود که با شرکت ۵۰۰ نفر و ریاست صبغتالله مجددی در کابل تشکیل شد و نتیجه آن تصویب هشتمین قانون اساسی بود.
جوزا ۱۳۸۹ (جون ۲۰۱۰) :
جرگه مشورتی صلح که با شرکت ۱۶۰۰ نفر در کابل با ریاست برهانالدین ربانی تشکیل شد و نتیجه آن تایید برنامه صلح حکومت حامد کرزی بود. حامد کرزی در پی این جرگه، شمار زیادی از زندانیان طالبان را آزاد کرد و شورای عالی صلح را هم به ریاست برهانالدین ربانی تشکیل کرد، هر چند برهانالدین ربانی جان خود را در این راه از دست داد.
۲۵ عقرب/آبان ۱۳۹۰ :
نشست چهار روزه این لویه جرگه در کابل به بررسی همکاری استراتژیک با آمریکا و موضوع مصالحه با طالبان پرداخت. طالبان تهدید کرده بود این مجمع را که بیش از دو هزار سرکرده سیاسی و اجتماعی در آن شرکت داشتند مختل خواهد کرد. همزمان با این لویه جرگه راکتهایی در کابل شلیک شد.
صبغتالله مجددی ریاست این لویه جرگه را برعهده داشت و او نعمت الله شهرانی را به عنوان معاون اول، محمدعارف نورزی را معاون دوم، محمدعلم ایزدیار را منشی اول، حیات الله بلاغی را منشی دوم و صفیه صدیقی را به عنوان سخنگوی جرگه اعلام کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#44
Posted: 29 Dec 2013 13:00
شکلگیری افغانستان
واژهٔ افغانستان به عنوان نام یک کشور در سال ۱۹۲۳ و در قانون اساسی امانالله شاه به تصویب رسید. از زمان استقلال افغانستان در سال ۱۹۱۹ (میلادی)، این کشور دو بار توسط امپراتوری بریتانیا اشغال گردید و تازمان اعلان اسقلال آن نوسط امان الله خان در ۱۹۱۹ سیاست خارجی افغانستان زیر نظر مستقیم امپراتوری بریتانیا بود. آغاز پادشاهی امانالله شاه در سال ۱۹۲۳ میلادی آغاز تاریخ مستقل افغانستان است. تاریخ قبل از این تاریخ عبارت از تاریخ ایران است. افغانستان از زمان جدایی احمدشاه درانی شکل گرفت. البته محدودهای متفاوت با محدودهٔ امروزش. از این تاریخ به بعد بخشهایی از افغانستان کم شد و بخشهایی بدان افزوده شد. از جمله این تغییرات جغرافیایی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الحاق هرات در معاهده پاریس توسط انگلیسها
حدود ۱۵۰ سال پیش، انگلیس با تصرف بخشهایی از جنوب ایران (بنادر خرمشهر و بوشهر و جزایر جنوب) ناصرالدین شاه قاجار را مجبور به قبول پیمان پاریس (۱۸۵۶) کرد. بر طبق این پیمان ایران از ادعای خود بر هرات چشم پوشی کرد و هرات در ۱۸۶۳ به افغانستان ملحق گشت و ایران , افغانستان را به رسمیت شناخت.
جدایی بلوچستان توسط انگلیسها
در سال ۱۸۸۷ بلوچستان توسط انگلیسها به هند تحت حکومت بریتانیا ملحق شد.
جدایی نیمی از پشتونستان در معاهدهٔ دیورند توسط انگلیسها
در سال ۱۸۹۳ نیمهٔ شرقی پشتونستان طبق معاهدهٔ دیورند به هند تحت حکومت بریتانیا ملحق شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 44
#45
Posted: 19 Dec 2014 20:30
سلام دوستان گرامی.از ولایت مزار شریف در کنارتان میباشم.امیدوارم لحظات به یادمانی در کنار تان داشته باشم.
قصــــــــه هـا بـــرای بیـــــــــــدار کـــــردن
مــــــا نــــوشـتـــــــه شـدنـــــــد؛
امــــــا تمـــــــام عمــــــــــر؛
مــــــا بــرای خـــــوابیـــــــدن از آنهــــــا
استـــــــــفاده میــــــــــکنیــــــم.......!
[اضـــــــطـراری]
ارسالها: 23330
#46
Posted: 21 Jan 2015 22:44
افغانستانیهای ایران
افغانهای مقیم ایران گروهی از مردم کشور مبداء خود افغانستان به ایران میباشند که در پی ناامنی و جنگ طولانی در افغانستان، افغانهای زیادی از این کشور مهاجرت کردهاند. از جمله افغانهای بسیاری به ایران آمدند که زبان، فرهنگ و دین مشترک باعث اقبال افغانها برای آمدن به ایران شد. بیشتر مهاجران افغان از سال ۱۳۵۷ با آغاز جنگهای سخت میان مجاهدین افغان و شوروی سابق از این کشور بیرون و به کشورهای مختلف پناه بردند.
با آغاز جنگهای سخت میان نظامیان وابسته به شوروی سابق و شبه نظامیان مجاهدین افغان تعداد زیادی از مردم افغانستان بخاطر نجات از جنگ، فقر افغانستان را ترک و به کشورهای مختلف پناهنده شدند که در این میان بیشترین آنان به ترتیب، پاکستان کشوری در جنوب و شرق و ایران در کشوری غرب افغانستان را برای مهاجرت بر گزیدند. در میان کسانیکه بیش از همه از جنگ متضرر میگشتند، پشتونها بیشتر به پاکستان و تاجیکها، و تعدادی از مردم هزارها افغانستان به ایران پناهنده شدند. در نتیجه با وقوع انقلاب افغانستان در سال ۱۳۵۷ و سپس حملهٔ شوروی به این کشور، صدها هزار تن از مردم افغانستان به ایران آمدند. بر اساس آمار ارائه شده سه میلیون مهاجر افغان بتدریج وارد ایران شدند..
در ایران آغاز مهاجرت افغانها همزمان بود با جنگ ایران و عراق. روحالله خمینی، سپاه و بسیج را مکلف ساخت تا با افغانهای مهاجر همکاری کنند او گفته بود ما مسلمانیم، آنها هم مسلمانند، ما باید از آنها پذیرایی کنیم. خمینی در اینباره گفته بود:
...آوارههایی که از افغانستان الان در ایران هستند و مشکلات زیادی دارند... البته ملت خیلی کمک میکند در همه این امور، لکن اینطور نیست که کمک ملت کافی باشد... دولت است که متکفل این امور است و مسئول این امور است... و همینطور مهمانهایی که داریم، خوب افغانستانی هستند، مسلمان هستند یا فرض کنید که عراقی هستند یا بیچارهها را از خانههایشان دور کردند، مالشان را بردند، خودشان را فرستادند اینجا، خوب باید چه کرد با اینها؟ نباید اینها را پذیرایی کرد؟ ما مسلمانیم، آنها هم مسلمانند، ما باید از آنها پذیرایی کنیم، خدمت کنیم به آنها و این دولت است که دارد این کارها را میکند...
پیام خمینی باعث شد تا دولت وقت ایران مرز را به فرمان امام خمینی به روی افغانها گشود و افغانها بدون پرداخت وجه و یا ارایه گذرنامه و ویزا و عموماً از مرز اسلام قلعه - دوغارون به ایران وارد شدند و شهرهای مرزی افغانستان با ایران از جمله هرات، فراه و نیمروز بتدریج با کاهش جمعیت مواجه شدند. بیشترین این جمعیت به استان خراسان سرازیر شدند، مناطق تربت جام، تربت حیدریه و شهر مشهد مملو از افغانهای مهاجر شدند، تعدادی از آنها بتدریج به سایر استانهای دیگر ایران از جمله تهران، شیراز و اصفهان و قم رفتند.
مهاجران عادی آرام آرام به کارهای شخصی مشغول شدند، کار در ساختمانها، دامداریها و بخش کشاورزی عمدهترین محل کسب درآمد افغانها بود. وضعیت اقتصادی افغانها گاهی رو به وخامت گرایید و گاهی نیز وضعیت بهتری داشتند. دولت ایران بر اساس قوانین این کشور اجازه کارهای رسمی به مهاجران نداد اما به افغانهای مرتبط با مجاهدین با ایجاد دفاتر سیاسی از جمله دفتر جمعیت اسلامی افغانستان، دفتر سیاسی حزب اسلامی افغانستان، دفتر سیاسی حزب وحدت اسلامی افغانستان و چند نهاد کوچک دیگر به آنها اجازه داد تا به فعالیتهای سیاسی بپردازند. دولت، دفاتر احزاب سیاسی را حمایت میکرد و مجاهدین افغان را تحت پوشش اقتصادی قرار میداد.
افغانهای مهاجر بتدریج با یکدیگر بطور غیر قانونی پیوند خویشاوندی بستند، تعدادی نیز باتعداداندکی ازدختران ایرانی ازدواج کردند و در مواردی نیز دختران افغان با مردان ایران پیوند زناشویی بستند. در این مدت، مهاجران افغان تجربههای زیادی را بدست آوردند و در مقابل، تجربه هاو نوع نگرشهای جدیدی را نسبت به جامعه افغانستان، به کشور میزبان انتقال دادند.
ایران خانه دوم تعداد زیادی از مهاجرین شد، در گزارشی در ۱۳۹۳/۰۷/۰۷ اعلام شد براساس آمارهای رسمی، نزدیک به ۳۰ هزار زن ایرانی با مردان افغان ازدواج کردهاند در حالی که آمار غیر رسمی بسیار بیشتر از این است، برخی از آنها زمین و املاک شخصی را خریداری کردند و برخی حتی دیگر حاضر به بازگشت به افغانستان نبودند. سهم مهاجران در نو سازی و بازسازی ایران گسترده بود، تا جای که محمد کاظم کاظمی در شعر معروف 'بازگشت' نوشت "' به سنگ سنگ بناها نشان دست من است. '" عدهای هم دست به خلافکاری از جمله قاچاق مواد مخدر زدند. هرگونه عملکرد منفی افغانها بشدت در ایران منتشر میشد و چهره منفی را از افغانها در این کشور ترسیم میکرد.
هر چند حضور کارگران و مهاجرین افغان در ایران، همواره موجب نارضایتی کارگران ایرانی بود و بارها آنها خواهان برخورد جدی دولت با معضل بیکاری شدند، اما دولت و شرکتهای خصوصی در ایران از حضور مهاجرین افغان نهایت استفاده اقتصاد را بردند تا آنجایی که یک سال پیش که یکی از روزنامههای ایران با اعتراف به این واقعیت تحت عنوان «سازندگان ایران، اما بی نام و نشان» این موضوع را مورد ارزیابی قرار داد.
در این مدت کمتر سنگبری، دامداری، جاروکشی خیابانها و... را میتوان دید که کارگران ایرانی در آنها حضور داشته میداشتند. سازمان ملل متحد از ابتدای مهاجرت افغانها به ایران تا اکنون به جمهوری اسلامی، جهت پذیرایی از سه میلیون مهاجر، میلیونها دلار کمک نمودهاست.اما رسانهها و مقامات جمهوری اسلامی هیچگاه از این کمکها یادنکرده و میزان سالانه آن را مشخص نکردهاند...
کارگران افغانستانی، مهاجرت ودهها میلیون دلار سود برای ایران. مثلاً تمامی مهاجرین با دسترنج خود، امرار معاش نموده و از منازل رهنی، اجارهای و اتاقهای کارگری استفاده میکنند. یکی از معدود مواردی که دولت ایران در برابر مهاجرین و گرفتن کمکهای سازمان ملل ارایه میکند آموزش فرزندان مهاجران در مدارس دولتی تا مقطع دبیرستان وتعداد اندکی هم در دانشگاهها است که این هم در سالهای اخیر عمدتاً، پولی شدهاست.
پس از ممنوعیت کشت خشخاش در ایران، بسیاری از افاغنه به سمت قاچاق مواد مخدر در ایران سوق داده شدند. هم اکنون ۸۸٪ اتباع خارجی در زندانهای ایران اهل افغانستان هستند. از جمله آثار حضور افغانها در جامعهٔ ایران بروز بیماریهای واگیردار (به گقته وزارت بهداشت ۵ تا ۱۰ درصد مبتلایان به وبا از مهاجرین افغان و پاکستانی هستند)، شیوع پدیده زنان خیابانی افغان (عمدتاً در تهران و مشهد)، اشاعه فحشا، اعتیاد، تجاوز به عنف، حاشیه نشینی در شهرها است. ۳۶ درصد از قتلهای عمد در ایران توسط اتباع افغان انجام میگیرد.
با پیروزی مجاهدین در افغانستان بسیاری از مهاجران افغان گروه گروه و دسته دسته ایران را ترک و به کشورشان برگشتند، برگشت مهاجرین روز بروز شدت پیدا میکرد تا اینکه جنگهای خونین داخلی و سپس جنگ با طالبان در این کشور آغاز شد و برگشت مهاجران با کندی مواجه شد. با رویکار آمدن رژیم طالبان تعدادی از فعالان سیاسی بویژه سیاسیون وابسته به مجاهدین و حکومتهای قبل از جمله اعضای احزاب خلق و پرچم افغانستان را مجدداً ترک و به ایران پناه گزین شدند، تعداد زیادی از مردم عادی نیز دوباره به سوی ایران هجرت کردند.
پس از شکست طالبان موج گستردهتری از بازگشت مهاجران براه افتاد سازمان ملل متحد طی قردادی با حکومت ایران بازگشت مهاجران را تمویل نمود و تمام مخارج بازگشت آنان را پرداخت میکرد و مقداری پول نقد نیز برای هر خانواده در نظر گرفته بود.
دولت ایران برنامههای وسیعی برای بازگرداندن این مهاجران آغاز کرد تا با اخراج صد در صد مهاجران غیر قانونی در ایران اوضاع نابسمان بیکاری و اقتصاد ایران بهبود بیابد. گرفتاری اتباع افغانستانی در شهرهای بزرگ شدت یافت، اردوگاههای مهاجران یکی پی دیگری ایجاد شد. تقریباً اوج برنامههای دولت ایران در زمان حاکمیت محمود احمدی نژاد آغاز شد. دولت ایران اعلام کرد مصمم است تا یک میلیون مهاجر غیر قانونی افغان را به کشور خود برگرداند. وزیر کشور وقت ایران گفت برنامههای خروج داوطلبانه و اجباری افغانها از سوی ایران موفقیت آمیز نبوده و خروج اتباع غیر مجاز افغان از تکالیف قانونی وزارت کشور است و در این زمینه جدی تر اقدام خواهد شد.. مدیر کل امور اتباع و مهاجرین خارجی وزارت کشور ایران هم اعلان کرد اگر افغانها در پایان مهلت قانونی در طرح بازگشت شرکت نکنند، در استانهایی که اجازه اقامت و زندگی ندارند، در اردوگاهها زندگی کنند..
دولت ایران اعلان کرد در میان دو میلیون مهاجری که همینک در ایران هستند تنها ۹۰۰ هزار نفر قانونی زندگی میکنند و متباقی باید اخراج شوند.. کنترل مرزهای تا حدی شدت یافت که چندین تبعه افغان که میخواستند بصورت قاچاق ایران شوند توسط پلیس کشته شدند.. سپس با جدی تر شدن طرح اخراج مهاجران ایران همه یک و نیم میلیون مهاجر غیر قانونی افغان را به زندان تهدید کرد...
مقامات وزارت کشور ایران هشدار دادهاند که آن دسته از مهاجران افغان که دارای مدرک قانونی نیستند، در صورت ادامه «اقامت غیر قانونی»، دستگیر و تا پنج سال زندانی خواهند شد. دولت افغانستان مجدداً واکنش نشان داد و سخنگوی وزارت خارجه افغانستان از ایران خواست دست کم تا پایان زمستان، به پناهجویان افغانستانی فرصت بدهد و در فصل سرما، به آنها فشار نیاورد. اخراج گسترده پناهجویان افغان از ایران، بحران سیاسی گستردهای در افغانستان ایجاد کرد و به استیضاح وزیران خارجه و مهاجران آن کشور انجامید...
کنترل مرزها شدت یافت، دستگیری اتباع غیر مجاز افغان شدت یافت تا اینکه دولت افغانستان شدیداً به موج گسترده اخراج مهاجران واکنش نشان داد و وزارت خارجه افغانستان طی بیانیهای اعلام کرد که ممکن است این اخراج گسترده بر تیرگی روابط دو کشور تاثیر گذار شود.
تعدادی از کودکان افغانستانی از تحصیل کردن بازمیمانند چون مدارس ایران در ثبتنام از اتباع خارجی سختگیر هستند و نیز افغانها -به مانند ایرانیان- نمیتوانند از مزایای تحصیل رایگان استفاده کنند و برای تحصیل در مدارس دولتی هم باید شهریه بپرادزند که پرداخت آن از توان بسیاری از آنها خارج است. دولت ایران سیاست مشخصی را در طول زمان در اینباره نداشتهاست و گاهی اجازه تحصیل به فرزندان افغان داده شدهاست و گاهی نیز عکس آن. از طرفی مدارس خودگردان افغان نیز وجود دارد که کیفیت آموزشی و پرورشی مناسبی ندارند و گاهی جلوی فعالیت آنها گرفته میشود.گفته شدهاست در سال تحصیلی ۹۰-۱۳۸۹، ۴۰۰ هزار کودک افغانستانی در ایران از تحصیل بازماندهاند.البته دولت ایران اخیراً اعلام کردهاست همهٔ مهاجران افغان (حتی کسانی که غیر قانونی به ایران آمدهاند) حق تحصیل دارند و شرایط و امکانات برای تحصیل کودکان افغان مهیاست.
با پیگیریهای نهاد ریاست جمهوری و وزارت آموزش و پرورش از سال تحصیلی ۹۳-۹۴ از دانش آموزان اتباع خارجی مقیم ایران، وجهی بابت ثبت نام در مدارس اخذ نمیشود. ادارات کل امور اتباع و مهاجرین استان، تنها مرجع صدور برگه آموزشی است و شرکت دانش آموزان اتباع خارجی در مسابقات رسمی ورزشی و فرهنگی منوط به نظر و تصویب کار گروه استان است.
دولت افغانستان از احتمال تیره شدن روابطش با ایران سخن به میان آورد و صدها فعال سیاسی و مدنی در ایران نیز به اخراج گسترده مهاجران معترض شدند. در کابل پایتخت افغانستان دهها نفر در اعتراض به اخراج اجباری پناهجویان افغان از ایران، در برابر وزارت خارجه افغانستان و سفارت ایران در کابل اجتماع کردند. وزرات خارجه افغانستان از دولت ایران خواست تا که در برخورد با پناهجویان افغان از حوصله بیشتری به خرج دهد. با تشدید اعتراضات دولت ایران اعلان کرد که طرح اخراج پناهجویان را بطور موقت متوقف کردهاست. اما حکومت افغانستان خواهان توقف دراز مدت این طرح شد.در سال ۱۳۹۰ هم روزانه صدها افغان که به صورت غیر مجاز وارد ایران شدند از این کشور اخراج میشوند.
هدفمندسازی یارانهها در ایران در آذر ۱۳۸۹ اجرا شد و طی مرحلهٔ نخست آن بخشی از یارانهٔ سوخت، نان، آب، برق و برخی مواد دیگر حذف شد و پول آن به صورت نقدی به حساب خانوارهای ایرانی واریز شد که البته برای این موضوع، پولی به افغانها داده نمیشود. در پی این موضوع چند صد هزار افغان، ایران را به سوی افغانستان یا ترکیه و کشورهای اروپایی ترک کردهاند.
ایران تا چند سال اخیر میزبان بزرگترین جمعیت آوارگان خارجی، عمدتاً آوارگان افغان و عراقی بودهاست و اکنون نیز پس از پاکستان، دومین کشور پذیرندهٔ پناهندگان و آوارگان است. محمد تهوری مدیر کل امور اتباع و مهاجران خارجی ایران میگوید: «با توجه به وضعیت کشور افغانستان، نوع پناهندگی به اتباع افغان در ایران براساس اعتقادات و مبانی جمهوری اسلامی ایران منحصربهفرد بوده و در مقایسه با قوانین مهاجرپذیر دنیا اتباع افغان با ویژگی خاصی درایران حضور یافتهاند... با اغماضی که جمهوری اسلامی ایران در رابطه با اتباع افغان انجام دادهاست تاکنون این افراد همانند ایرانیان به طور آزاد در کشور زندگی کردهاند و تنها سه درصد اتباع افغان در شهرکها (اردوگاهها) زندگی میکنند که این شهرکها نیز دارای ویژگیهای یک زندگی خوب است».
دولت افغانستان و سازمان ملل بارها از ایران به خاطر بیش از سه دهه پذیرایی از مهاجران افغان تشکر کردهاند. به ویژه که بیشتر کشورهای جهان اجازهٔ ورود پناهندگان آن هم به تعداد چند میلیونی را نمیدهند و یا اجازهٔ اقامت مهاجران را در میان مردم خود نداده و آنها را در اردوگاهها (کمپها) نگه میدارند. در حالی که ایران از سال ۱۳۵۷ و در حالی که درگیر مشکلات فراوان داخلی بودهاست بدون مانعی چند میلیون افغان را بدون گذرنامه یا مدرکی به کشور خود راه دادهاست و آنان نیز به آسانی در میان مردم ایران زندگی کردهاند. این مهاجران از یارانههای سنگین و سایر امکانات به مانند ایرانیان استفاده کردهاند. هرچند هرازگاهی مشکلاتی دربارهٔ تحصیل و امور درمانی داشتهاند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#47
Posted: 21 Jan 2015 22:57
نقدی بر نگاه ما به مهاجرین قانونی افغان پس از 30 سال زندگی در ایران
هر چند در ایران به دلایل مختلف و به رغم سال ها میزبانی و پناه دادن به افغان ها نوعی نگاه منفی به آنان وجود دارد در این گزارش ضرورت نگاه انسانی تر به مقوله مهاجرت افغان ها یادآوری شده است. این گزارش را بدون پیش داوری و با درنظر داشتن این واقعیت که چند میلیون ایرانی هموطن نیز در کشورهای دیگر به عنوان مهاجر زندگی می کنند و از جامعه میزبان توقعاتی دارند، بخوانید!
مهاجرت؛ امری اجتناب ناپذیر
مهاجرت در دنیای امروز یک پدیده رایج است. طبق آخرین آمارارایه شده در سال 1384 سالانه به طور میانگین 180هزار ایرانی از ایران مهاجرت می کنند. اکنون در بیشتر کشورها قوانین مشخص برای مهاجران و اتباع کشورهای دیگر که به شکل قانونی یا غیر قانونی وارد کشور پذیرنده میشوند تدوین شده است. امری که نشان از اجتنابناپذیر بودن پدیده مهاجرت دارد.
در برخی کشورها با توجه به جمعیت و وضعیت عمومی اقتصادی و گاهی سیاسی قوانین بعضاً سخت گیرانه یا برابر با دیگر شهروندان آن کشور وضع میشود. در ایران اما شرایط مهاجرانی که وارد کشور میشوند و عمدتاً از کشور افغانستان و عراق هستند متفاوت است و سیاستهای متغیر اعمال میشود.
بر اساس آمار هماکنون حدود 1 میلیون شهروند افغان بهصورت قانونی و تقریباً 2 میلیون افغان به شکل غیرقانونی در کشور زندگی میکنند. علت مهاجرت افغانها برکسی پوشیده نیست. نبود امنیت، شرایط بد اقتصادی، نبود کار، جنگ داخلی و عدم امیدواری به آینده و پیشرفت در این کشور بیشترین دلیل مهاجرت را تشکیل میدهد. درواقع این افراد به امید زندگی بهتر و تامین رفاه با دشواری بسیار از مرزها عبور کرده و به کشورهای اروپایی و آسیایی مهاجرت میکنند. دلایل مهاجرت هم برای آنها چنان قوی و موجه است که در این راه گاهی جان شان را از دست میدهند.
اما اشاره این نوشتار به مهاجرانی است که حدود سه دهه است به ایران مهاجرت کرده اند و اقامت قانونی دارند. در سال 1357 با بروز جنگ داخلی میان نظامیان وابسته به اتحاد شوروی و شبه نظامیان داخلی و سپس حمله شوروی به افغانستان، تعداد زیادی از افغان به ناچار مهاجرت به ایران، تاجیکستان و پاکستان را انتخاب کردند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#48
Posted: 21 Jan 2015 23:00
شروع مهاجرت به ایران و تاثیر حضور افغان ها در دهه های 60 و 70
در ایران بیشترین مهاجرت افغانها در سال های ابتدایی جنگ ایران و عراق اتفاق افتاد.
امام خمینی در یکی از سخنرانیهای خود با استقبال از مهاجرت افغانها گفتند:
«آوارههایی که از افغانستان الان در ایران هستند و مشکلات زیادی دارند... البته ملت خیلی کمک میکند در همه این امور، لکن اینطور نیست که کمک ملت کافی باشد... دولت است که متکفل این امور است و مسئول این امور است... و همینطور مهمانهایی که داریم، خوب افغانستانی هستند، مسلمان هستند یا فرض کنید که عراقی هستند یا بیچارهها را از خانههایشان دور کردند، مالشان را بردند، خودشان را فرستادند اینجا، خوب باید چه کرد با اینها؟ نباید اینها را پذیرایی کرد؟ ما مسلمانیم، آنها هم مسلمانند، ما باید از آنها پذیرایی کنیم. خدمت کنیم به آنها و این دولت است که دارد این کارها را میکند...»
رهبر فقید انقلاب، بسیج و سپاه را مکلف کردند تا با افغانهای مهاجر همکاری کنند. به تدریج حدود سه میلیون افغان وارد ایران شدند.
نمیتوان نقش افغانها را در سازندگی ایران در دوران جنگ و پس از جنگ نادیده گرفت. تعدادی از همین افغانها در جهبه جنگ مقابل عراقیها برای دفاع از ایران به شهادت رسیدند. در زمانی که ایران به علت جنگ با عراق دچار بحران نیروی کار بود بخش زیادی از افغانها در اموری مانند کشاورزی، دامداری و ساخت و ساز بهعنوان نیروی کار ارزان قیمت مشغول به کار شدند و به تدریج ایران تنها خانه برخی از مردم مهاجر افغان شد.
اکنون بیش از 30 سال است که از مهاجرت تعدادی از خانوادههای افغان به ایران میگذرد. ولی قوانین، همچنان سخت گیرانه و زندگی مهاجران در ایران بسیار دشوار است. خانوادههایی که در دهه های 50 و 60 دروازههای ایران را به روی خود باز دیدند و زندگی در افغانستان را رها و به ایران مهاجرت کردند، در ایران صاحب فرزند شدند و ساختار فکری و شیوه زندگی فرزندانشان را با قوانین ایران پرورش دادند. اما هنوز پس از گذشت سه دهه از حداقل حقوق شهروندی، آموزش رایگان، بیمه تامین اجتماعی، احترام و امنیت برخوردار نیستند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#49
Posted: 21 Jan 2015 23:02
چندان هم که تصور می شود بخشنده نیستیم
باید بپذیریم که برخورد غالب مردم ما با افغانهای مهاجر با سوءظن و همراه با نگاه نژادپرستانه است. تا جایی که مهاجران افغان زندگی در ایران را روزهایی دشوار و طاقتفرسا میدانند و رفتار شماری از ایرانیها را انسانی توصیف نمیکنند.
بهعنوان مثال هلمندی، گزارشگر خبرگزاری بست باستان، نوشته است: «تنفر از افغانها به یک نوع بینش اجتماعی در ایران تبدیل شده است. به گونهای که اکثر شهروندان ایرانی، افغانها را به دیدهٔ انسانهای محکوم و مستحق تحمل سختی میدانند. در محافل عمومی شیوهٔ حرف زدن با افغانها فرق دارد. معمولاً تمسخر و تحقیر شیوهٔ طبیعی رفتار شماری از ایرانیها با افغانیها است.»
هلمندی در ادامه مینویسد در تمامی شهرهای ایران روحیهٔ افغانستیزی وجود دارد و جفایی را که در حق افغان ها روا می شود قابل پیگیری میداند. هلمندی دولت (یا بخش خصوصی)ایران را به این امر متهم میکند که در زمان جنگ ایران و عراق از جوانان افغان به عنوان نیروی کار ارزانقیمت نهایت استفاده را برد، اما با پایان یافتن جنگ عرصه را بر آنان تنگ کرد و از تحصیل آنان ممانعت به عمل آورد. او ادعا میکند در حالی که افغانها در بیشتر کشورهای جهان مهاجرند، اما ناراضیترین افغانها کسانیاند که ایامی را در ایران سپری کردهاند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#50
Posted: 21 Jan 2015 23:04
اما اکنون آیا سامان دهی و وضع قانونی منصفانهتر برای افغانهایی که بیش از سه دهه در ایران ساکن هستند به سود یا به زیان کشور است؟
مهاجرانی که فرزندانشان در ایران متولد شدهاند و هنوز نه ما آنها را شهروند ایرانی می دانیم و نه آنها این تعلق خاطر را نسبت به خاک کشورایران دارند. کودکان افغانی که زادگاهشان ایران است، اجازه دارند در مدارس ایران تا مقطع دیپلم و در برخی رشتهها به مدت 6 سال تحصیلات دانشگاهی کسب کنند. اما پس از آن اجازه کار و استفاده از تخصصشان را ندارند و به دنبال آن، اجازه اقامت در ایران را از دست میدهند.
شاید گفته شود با توجه به مازاد تقاضای کار و وفور نیروی تحصیلکرده دانشگاهی، سیاست اعمال شده درست باشد. اما از جنبه دیگر به آن انتقاد وارد است. این که کشور هزینه آموزش و تحصیل را متحمل میشود و دقیقاً زمانی که باید از این سرمایهگذاری بهره ببرد نیروهای تحصیلکرده از کشور خارج می شوند و در کشورهای اروپایی ثمره را عرضه میکنند.
از طرفی کودکی که در ایران به دنیا آمده و بیش از بیست سال است که مانند دیگر ایرانیها جز ایران کشور دیگری را به عنوان زادگاه نمیشناسد، در نهایت به عنوان شهروند قانونی پذیرفته نمیشود و هیچ احساس وطن دوستی یی نسبت به ایران در او به وجود نمیآید. این امر به نفع جامعهای که تعداد قابل توجهی مهاجر در خود جای داده، نیست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.