ارسالها: 8967
#271
Posted: 30 Jun 2012 10:17
فرهاد اصلاني: زن بي حجاب و بد حجاب فرقي نداره همشون كافرن
خداوند در قران گفته: مبارزه با بي حجابي كمتر از جنگيدن تو جبهه ها نيست
ما نبايد اجازه بديم اين جماعت بي بند و بار ارمان هاي انقلاب رو لگد مال كنند
بايد بزنيم تو دهنشون.......
:| :|
{زندگي خصوصي-محمد حسين فرحبخش}
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#272
Posted: 30 Jun 2012 10:17
امانت این بچه ها رو چطوری نگه داشتیم؟
به عهدی که با این ملت بستیم چطوری نگه داشتیم؟
از احکام فقط این رو یاد گرفتیم 2تا ماشین بندازیم توی خیابون تن و بدن جوونا رو بلرزونیم?!!
یک هلیکوپتر بفرستیم روی سقف خونه مردم برای جمع کردن 4تا بشفاب آهنی!
یارو 70 میلیون پول هیئت رو که مردم به امانت بهش داده بودن خورده حالا توی عروسی برادر زادش چون یک دلنگ و دولنگی کردن میگه حرومه من نمیرم!
از احکام یاد گرفتیم دختر 2تار موهاش بیرون بود با پونز فرو کنیم توی گوشش
اون وقت ادعا کنیم خیرخواه مردم هستیم!
نگران آخرت اونا هستیم
همین خیرخواهی بعضی ها کار دستمون داد ...
-زندگی خصوصی-محمد حسين فرحبخش
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#273
Posted: 30 Jun 2012 10:18
(رضا کیانیان ) : غربت مثل سرطان پوست میمونه؛اولا میشه با کرم و 100 تا چیز دیگه مخفیش کرد و نشونش ندی ولی آخرش توی پوست و گوشت و اسخونت نفوذ میکنه و از پا در میارتت...
یک بوس کوچولو - بهمن فرمان آرا
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#274
Posted: 30 Jun 2012 10:18
مادرم می گفت: مرد باید از زنش چهار پنج سال بزرگتر باشه و ده پونزده سانت بلندتر.
سن و سالشو نمیدونم ولی... قدش ازم بلندتره.
این از پاییز هم غم انگیزتره.
( شاعر زباله ها-:محمد احمدی)
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#275
Posted: 30 Jun 2012 10:19
رضا:خوب وقتی آدم گرفتست با در و دیوار و اتاقم حرف می زنه.
یلدا:واقعا می گین!!!
رضا:همه اینجورین...منتها هر کی فک می کنه خودش با بقیه فرق می کنه؛ولی همه مثل همیم.
{اينجا بدون من-بهرام توكلي}
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#276
Posted: 30 Jun 2012 10:20
جواد عزتی:کییییییه ......آرش نوذری(پرنیان) :منم پدر جان
جواد عزتی:کیییییه.......آرش نوذری(پرنیان): سلام پدر جان
جواد عزتی:کییییییه.........آرش: پرنیان هستم پدر جان
جواد عزتی:ئئئئه پرنیان توئی من اصلا نشناختمت چقدر تغییر کردی
سیامک انصاری (نیما زند کریمی):ببخشید اینجا چه خبره
جواد عزتی:پرنیان اومده
سیامک: بله اقای پرنیان هستن مدیر ساختمون
جواد عزتی:ئه اقا؟! مرده
سیامک:بله
جواد عزتی: مطمئن؟!!!
سیامک:ئه زشته !
جواد عزتی:پس خیلی تغییر کرده من اصلا تا این حدشو؟
سیامک:زشته
جواد عزتی: آره زشته
{قهوه تلخ-مهران مديري}
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#277
Posted: 30 Jun 2012 10:20
سیمین : پدرت اصلا میفهمه که تو پسرشی
نادر : اون نمیدونه من پسرشم ، ولی من که میدونم اون پدرمه...
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#278
Posted: 30 Jun 2012 10:21
منشي (رضا سعيدي) : جناب قاضي ، اين بدبخت بچهاش كجا بود ؟! وقت جنگ كه خودش هنوز بچه بود ، وقتيام برگشت كه ديگه بازنشسته شده بود .
ديوانهاي از قفس پريد - احمدرضا معتمدي
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#279
Posted: 30 Jun 2012 10:21
مریم بانو (بیتا فرهی ) :
تو تنها کسی بودی تو زندگیم که حس می کردم خیلی به من نزدیکی ... از اینکه تونستم به ت تکیه بدم احساس غرور می کردم... ولی تو هم دوام نیاوردی ... مثل همه ... دیگه از این آدمها خسته شده م ... باید بتونم تنهاییمو دربست قبول کنم ... باهاش اخت بشم... به ش انس بگیرم...
( بانو - داریوش مهرجویی)
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#280
Posted: 30 Jun 2012 10:22
حاج کاظم (پرویز پرستویی) : "اصغر..."
اصغر (اصغر نقی زاده): "بله حاجی..."
حاج کاظم: "این چرا نمیخنده؟"
اصغر: "برا چی باس بخنده...؟"
حاج کاظم: "پس تو برا چی اومدی اینجا؟... دِ بجنب دیگه یه کاری بکن..."
اصغر: "عباس... شب عملیات... یادته تو سنگر... میگفتی آلهَ دوشکا... انا تَق تَق ... انتَ کُت کُت...
کربلای 5... اسیر عراقیا رو... گرفته بودن میگفتن بگین... یا صدام... پیت حلبی... یا صدام پیت حلبی...
پیر زنه... دوتا دونه تخم مرغ داشت... شلوار لی شم با تخم مرغا فروخته بود ... که به جبهه کمک کنه...............
ببین (روی سرش میزند).... یعنی لعنت به من که توی بد مشدی رو نمی تونم بخندونم"
(خنده ی عباس)
آژانس شیشه ای(ابراهیم حاتمی کیا)
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم