ارسالها: 8967
#281
Posted: 30 Jun 2012 10:23
کامران ( سیامک انصاری ) : حالا ولش کن ... قل مراد! اینجا پشه داره ... میشه اون پشه کُش رو از تو آشپزخونه بدی من؟
قل مراد ( رضا شفیعی جم ) : ها؟!
کامران : پشه!
قل مراد : پشه چیه؟
کامران : پشه ... اینقدیه ... نیش میزنه ... پشه!
قل مراد : مگس؟!
کامران : نه! مگس یه ذره بزرگتره ... پشه .. نیش داره، میشینه نیش میزنه آدمو ... نیش میزنه ... نیش!
قل مراد : مورچه؟!!
کامران : مورچه که پر نداره ...
قل مراد : ها؟ خودش خبر نداره؟ ))
کامران : :| ... پشه ... فیششش ... فیششش ...
قل مراد : نیش؟!
کامران : پـ ... پشه ... فیششش ... اینجوری میکنه
قل مراد : مار؟؟!
کامران : (( ... برو شما بخواب!
قل مراد : ها؟!
کامران : برو بخواب!
قل مراد : ها؟!!
کامران : (((( برو بخواب!!
قل مراد : آها!
باغ مظفر - مهران مدیری
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#282
Posted: 30 Jun 2012 10:24
حاج کاظم: تلفن بزن.
اصغر: به کی؟
حاج کاظم: به همون موتوریا.
اصغر:که چی بشه؟
حاج کاظم: بگو برن.
اصغر: برن؟ حاجی اونا به خاطر تو و عباس اومدن.
حاج کاظم: دود اون موتوریا امثال من و عباس رو خفه می کنه. لطف کنن تشریف ببرن.
اصغر: حالا چی بهشون بگم؟
حاج کاظم: بگو نسخه فقط و فقط برای من پیچیده شده. من خیبریم. اهل نی، هور، آب. خیبری ساکته. دود نداره، سوز داره.
[آژانس شیشه ای - ابراهیم حاتمی کیا]
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#283
Posted: 30 Jun 2012 10:24
محسن بلورچی (مسعود رایگان): پاشو چیزپیزاتو جمع کن می خوام ببرمت.
علی سنتوری (بهرام رادان): (پوزخند می زند) جدی؟ چه دلسوز ... حالا کجا؟ خونه مادریمون؟ پهلوی اون فرشته سیاه پوش؟
بلورچی: نه ! می برمت ، می خوابونمت ، یه جایی ، بیمارستانی ، آسایشگاهی. زیر نظر خودم.
علی سنتوری: می برمت، میخوابونمت. که چی بشه؟ که ترک کنم؟ کی از من پرسید می خوام ترک کنم یا نه؟ هان؟ کی پرسید؟ من نمیخوام ترک کنم. می خوام همین جوری ادامه بدم تا ته تهش. تا هر چی زودتر بترکم برم پی کارم. اینم زندگی شد شما واسه ما درست کردین؟ همه رو دوایی کردین.
بلورچی: بسه دیگه بابا. سرتق بازی در نیار.
علی سنتوری: انقدر ادای باباهای خوب در نیار . اَه ... کجا بودی تا حالا؟ تو که منو عاقم کرده بودی. سه چهار ساله نگفته بچم مرده زنده. حالا اومده ما رو اصلاحمون بکنه. برو خودتو اصلاح کن.
سنتوری / داریوش مهرجویی
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#284
Posted: 30 Jun 2012 10:25
سر شام گریه نکنید، غذا رو به مردم زهرنکنین. سماور بزرگ و استکان نعلبکی هم به قدر کفایت داریم. راه نیفتین دوره در و همسایه پی ظرف و ظروف.آبروداری کنین بچه ها،نه با اسراف. سفره از صفای میزبان خرم می شه،نه از مرصع پلو. حرمت زنیت مادرتون رو حفظ کنین. محمدابراهیم،خیلی ریز نکن مادر،اون وقت می گن خورشتشون فقط لپه داره و پیاز داغ داشت .......
[ مادر - علی حاتمی ]
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#285
Posted: 30 Jun 2012 10:26
سوسن تسلیمی : عشقی که از گورستان شروع بشه قبلا مرده...
(_چریکه تارا-.بهرام بیضایی)
پردیس:کسی مطمئن حرف می زنه که مطمئن زندگی کرده باشه!
{حوالي اتوبان-سياوش اسعدي}
آذر (خزر معصومی): زنا زود پیر میشن، میدونی چرا؟ چون عروسک بازی شونم جدیه، رو عمرشون حساب میشه. از دو سالگی مادرن. بعد مادر برادرشون میشن. بعد مادر شوهرشون میشن. باباشون که پا به سن میذاره ازشون پرستاری یه مادرو میخواد. گاهی وقتا حتی مادر مادرشونم میشن. من شوهر نکردم. ولی مادر مادرم بودم، مادر پدرم بودم، مادر برادرم بودم، تازه به همه اینا بچههای به دنیا نیاورده رو هم اضافه کن، مادر اونا هم بودم.
(باغهای کندلوس - ایرج کریمی)
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#286
Posted: 30 Jun 2012 10:26
یحیی(هومن سیدی): سلام. خوبین؟
پیرمرد(اسماعیل خلج): می بینی که یه چیزی نزدیک مردنم. نه اینکه فکر کنی مردن کم چیزیه ها. اتفاقا مردن مهمترین کاریه که خوابیده میشه انجامش داد.
{پابرهنه تابهشت-بهرام توکلی،}
قاضی: شما داری درس می دی! اینجا که کلاس درس نیست ...
ایرج قادری: دنیا کلاس درسه ...
(محاکمه-ایرج قادری)
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#287
Posted: 30 Jun 2012 10:27
عباس آقا(عزت ا... انتظامی):مرتیکه مزقونچی تو گفتی میخوای دوتا گلدون بزاری سر پشت بومت که با صفا بشه،نه اینکه ورداری سرتاسر سقف خونه ی مردمو اینجوری برینی بهش.
سعدی(حسین سرشار):مگه چه عیبی داره؟ دوتا سوراخ پیدا شده،خب میگیریمش.اما عوضش تو این سیستم من...
عباس آقا:سیستم من، سیستم من، بشاش به این سیستم!
[اجاره نشینها-داریوش مهرجویی]
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#288
Posted: 30 Jun 2012 10:28
چه دفاعی از خودم بکنم جناب قاضی؟!
من بی دفاعم، من شریف تربیت شدم، من شریف بزرگ شدم
نه کسی منو می شناخت، نه کسی بنده رو می دید
نه ثروتمند بودم و نه هیچ چیز دیگر
همه سهم بنده از زندگی کار کردن در زیر زمین اداره بایگانی بود لای پرونده ها
من ساده بودم من همه چیز رو باور می کردم
من با هیچ کس مخالفت نمی کردم، سرم به کار خودم بود و شریف بودم
من نمی خواستم به بانک برم، من نمی تونستم طبابت کنم، من نمی تونستم سرهنگ باشم، من نمی خواستم شعر بگم، من مقاومت کردم تا حد توانم، اما من توانم کم بود.
بنده ضعیف بودم، برای خودم ضعیف بودم و برای دیگران
و من به همه احترام می گذاشتم، من به همه احترام می گذاشتم،
و من شروع کردم به بازی کردن
و من شروع کردم به سرگرم شدن
و بعضی وقت ها یادم رفت که کجام
و همه این هایی که می گند مال من نیست، حق من نیست
" و من اشتباهی ام"
من از اولش هم اشتباهی بودم
بله من یادم رفت که این ها مال من نیست و من اشتباهی ام،
تقصیر من بود
تقصیر دیگران هم بود
اما خدایا تو شاهدی که من هیچ چیزی رو برای خودم برنداشتم
من هیچ چیز رو توی جیبم نذاشتم
من از سهم کسی نزدم
من فقط اشتباهی بودم
خدایا تو شاهدی که من چیزی رو خراب نکردم
خدایا تو شاهدی که من کسی رو اذیت نکردم
من فقط اشتباهی بودم
چه دفاعی از خودم بکنم؟!
من بی دفاعم
حالا من مانده ام و تقاص این همه اشتباه دیگران و بازیگوشی خودم
جناب قاضی من از هیچ کس توقعی ندارم
خدایا تو منو ببخش، من اشتباهی بودم!
مهران مدیری / سکانس آخر مرد هزار چهره
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#289
Posted: 30 Jun 2012 10:29
دامبول(علی لکپوریان): "قرار است تا در محکمه از شما دفاع کنم."
نیما(سیامک انصاری): "ببخشید شما چیکارهاین که میخواید از ما دفاع کنید؟"
زندانی: "مگه خبر ندارید؟ دامبول خان با حفظ سمت وکیل مسخیری دربار است"
بلوتوس(مهران مدیری): "وکیل مسخیری دیگر چه صیغهای است؟"
زندانی: "مسخرگی میکند تا شاه خوشش بیاید و از گناه متهمان گذشت کند!"
(قهوه تلخ-مهران مدیری)
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
ارسالها: 8967
#290
Posted: 30 Jun 2012 10:31
شهاب حسيني: آخه شما خانم معلم این مملکتی خجالت نمیکشی؟؟!!
برای چی برگشتی به بچه من گفتی بابات مامانت رو زده بچش افتاده؟؟!
خجالت نمیکشی بند کردی به نقاشی یه بچه 4 ساله بهش میگی بابات مامانت رو زده؟؟
چرا تا چشتون به ماها میوفته فکر میکنید صبح تا شب مثل حیوون میزنیم سر زن و بچمون؟؟!
بابا به همین قرآن به والله ماهم آدمیم مثل شما!
{جدایي نادر از سیمین-اصغر فرهادي}
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم