ارسالها: 76
#541
Posted: 22 Sep 2013 14:59
مـيـدونم چـه مـرگـم شـده بـود گرفــتـــار ايـن عشــق و عاشـقي اشـغالـي شـدم...
حـالا هم بايد جـورشـو بکشـم؛
همـه يـه جوري نـگام مي کنـن !
خـب منـم مي خــواستم خــانواده داشته باشم مثـل هـمه؛
چـه مي دونـستم ايـنـجوري ميـشـه!
ولـي ديگـه برام مهـم نيسـت خـدا خواسـت خانـواده ي مـن از مـن شـروع بشـه...
مادر ميـشم. . .!
]من ترانه 15 سال دارم[
__________________
مـیـگـن وقـتـی کـه عــشــق ِ زنـدگـیـت ُبـبـیـنـی ،زمـانمـی ایـسـتـه ! درسـتـم مـیـگـن ...
امـا چـیـزی کـه بـهـت نــمـیـگـن ایـنـه کـه وقـتـی دوبـاره زمـان شـروع بـه حـرکـت کـنـه
بـاسـرعـت ِ خـیـلـی زیـادی مـیـگـذره تـاجـــُــبـران کـنـه ...
) مـاهـی بـزرگــ (
_________________
پریا:
هیــچ چـــیز یــــک روزه, یــک شبـــه اتفـــاق نــمی افتــه..
نــه عشــــق نــه نفـــــرت..
همه چیـــز برمیگــــــرده به قبــل, و قبل تـــــر و باز هم قبل تــــــر!
) شــب یلدا (
__________________
بس كه ديواردلم كوتاه است
هركه ازكوچه تنهايى ماميگذرد
به هواى هوسى هم كه شده
سركى ميكشدو ميگذرد!!!
ارسالها: 76
#542
Posted: 22 Sep 2013 15:13
این زن سهم منه، حق منه، عشق منه، طلاقش نمی دم.
هامون
داریوش مهرجویی
__________________
رضـا سـرچـشـمـه)پـولـاد کـیـمـیـایـی(: نـونِ سـنـگـکُ فـهـمـیـدم چـه ریـخـتـیـه. تـافـتـون، بـربـری، لـواش. هـمـه جـورشُ دیـدم.
ولــی خـیـلی گـشـتـمُ بـبـیـنـم نـونِ حـلـال چـه شـکـلـیـه.
دسـتِ هـیـچـکـی نـدیـدم. فـقـط شـنـیـدم!
جـــرم-1389
مـســعــود کـیــمــیــایــی
__________________
الـناز شـاکر دوسـت :شـمـا ایـنـدفـه رو کـوتاه بپـوش . . .
هـم بـیـشـتر بـت مـیـاد . . .
هـم خوشـگل تـر مـیـشـی!
]رسوایی[
__________________
مـن بـا استـعـداد بـودم. . .
یـعـنـی هسـتـم. ..
بعـضـی وقـت هـا بـه دسـت هـام نگـاه مـیدکـنـم و فـکـر مـی کـنـم کـه مـی تـوانسـتـم پـیـانـیـسـت بـزرگـی شـوم...
یـا یـک چـیـز دیـگـر...
ولـی دسـت هـام چـه کـار کـرده انـد؟!
یـک جـایـم را خـارانـده اند، چـک نوشـته انـد، بـنـد ِ کـفـش بسـتـه انـد، سـیـفـون کشـیده انـد و غـیـره. ..
دسـت هـایـم را حـرام کـرده ام ... هـمـیـن طـور ذهـنـم را...!
]عامه پسند - چارلز بوکوفسکی[
بس كه ديواردلم كوتاه است
هركه ازكوچه تنهايى ماميگذرد
به هواى هوسى هم كه شده
سركى ميكشدو ميگذرد!!!
ارسالها: 9253
#543
Posted: 5 Oct 2013 19:41
مرتضــی :تو زندگــی یه حــرفائی هست که نه میتونی به کسی بگی نه میتونی تو دلــت نگه داری ...!
عــــزت (داریوش اقبالی) : مثلاً چه جــور حــرفائی...!؟
مرتضــی :مثلاً... مثلاً حرف اینکه یکی رو دوســت داری ... حــــرف خــاطرخــواهــی ...
فیلم "فریاد زیر آب"
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#544
Posted: 6 Oct 2013 23:59
آذر: چه جوری شد من به پستت خوردم؟ دفه اول منو کجا دیدی؟
عزت: حتما باید بگم؟
آذر : دلم می خواد بگی.
عزت : می دونی٬ من اکثر شبا که می خوابیدم٬ خواب یه دختر مو بور میدیدم. با چشای درشت و آبی. عینهو خارجی ها! عین خودت! یه شب میومد به خوابم٬ یه شب نمیومد یه هفته علافم میکرد... خلاصه حسابی منو پیچونده بود... بعدش تورو دیدم. دیدم همونی هستی که تو خوابم میومد. بعد دیگه تورو تو خواب می دیدم. کار به جایی رسید که به عشق خواب دیدن می خوابیدم!!!
حالا هم دیگه قاطی کردم... نمی دونم اول خوابتو دیدم یا خودتو؟
آذر : خوب حالا باقیشو بگو...
عزت : باقیش؟ باقیش دیگه همش حسرت... هر دفه می خواستم باهات حرف بزنم تنم داغ می شد. دیگه دلمو خوش کرده بودم به اینکه از دور ببینمتت...
"دیالوگ های داریوش و فرزانه تاییدی در "فیلم فریاد زیر اب"
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#545
Posted: 7 Oct 2013 20:55
این نظام روزگاره ... یعنی این روزگاره خان دایی ... نزنی، می زننت ... حالا داش فرمون كجاست ؟ ... اون فاطی كه تو این دنیا آزارش به یه مورچه هم نرسیده بود كجاست؟ ... همه دل خوشی اش تو این دنیا ما بودیم و همه سرگرمی اش اون رادیو .. الهی نور به قبرشون بباره ... چقدر شبای ماه رمضون من و داش فرمون راه می افتادیم و می رفتیم، هر چی اون كاسبی كرده بود برای فقیر فقرا، سحری می خرید و پول افطاریشونو می داد ... حالا چی شد؟
بهروز وثوقی عزیز فیلم بی همتای قیصر
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#546
Posted: 8 Oct 2013 22:13
سـیـد رســول (بـهـروز وثــوقــی ): اگــه رضـايـت دادی کـه دادی اگــه نــدادی بــاز هــمـدیـگـرو مـیبـیـنـم بـالـاخـره یـه جـوری مـیـشـه دیـگـه...اونـوقـت مـن مـیـمـونـم و تـو یـه ضـامن دار انـقــدی!
بهروزوثوقی:فیلم گوزن ها
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#547
Posted: 8 Oct 2013 22:38
اقدس: ااااا دکمت افتاده
مجید: درد بی زنیه، دکمه اش آدم می افته، شبها خوابش نمیبره، تازه اگه هم ببره کله سحر بایست بپره تو خزینه غسل.!!!
سوته دلان.بهروز وثوقی
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#548
Posted: 9 Oct 2013 22:12
بخدا هم بالامو میدونم هم پایینمو
غصه ورم داشته
غصه من که عین تو نیس
همش شده نعشگی بعد التماس
گور پدر نعشگی بعد التماس.
( گوزنها ).بهروز وثوقی
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#549
Posted: 11 Oct 2013 01:52
قيصر به اعظم: ببين اعظم! تو خوشگلي، نجيبي، سگت ميارزه به صدتا دختر قرتي توي خيابون. بعدِ همهي اينا، من و تو از بچگي با هم بزرگ شديم. من به دشمن خودمم نارو نميزنم چه برسه به تو.
بهروز وثوقی.فیلم قیصر
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#550
Posted: 11 Oct 2013 23:21
بیکارم
چون پــول ندارم
چون پــارتی ندارم
چون قوم خویــش کله گنده ندارم
چون زن ندارم
ممممصبتو شکر
اصلا تو خیال میکنی من کیـــم؟!
مهندس میکانیک از یو اس آ ؟!
صاحاب چهارتا پمپ بنزین ؟!
هـــه هـــه هـــه هـه
رفیق ....
به امام رضا من هیــــچی نیستم...
ممل آمریکایی.بهروز وثوقی
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم