ارسالها: 6561
#573
Posted: 27 Jan 2014 20:53
مشاعره در کلاه قرمزی 91
- فامیل دور: چی بگم؟!
- آقای مجری: اگر در بند در ماندو نه! اون قبول نیست!
- فامیل دور: اونو میخواستم بگم آخه! اینو میگم حالا: از در درآمدی و من از خود به در شدم...
- پسرعمه زا: سلطان غم مادر، بی تو پسر نمیشود!
- آقای مجری: نه بچه جان! یه شعر قشنگ؛ باید میم هم داشته باشه.
- پسرعمه زا: می تو پسر نمیشود... خوبه؟!
- فامیل دور: ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم...
- آقای مجری: این دیوونم کرد از دست این دره!
- پسرعمه زا: سلطان غم مادر!
- ببعی: مرنجان دلم را که این مرغ وحشی، ز بامی که برخاست، مشکل نشیند، ببببعععع! عین بده...
- پسرعمه زا: سلطان غم مادر!!!
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 9253
#574
Posted: 30 Jan 2014 20:27
آقو دیروز زنمون ازمون پرسید بهترین فیلمی که تو عمرت دیدی چی بود؟ گفتم فیلم عروسیمون،البته وقتی از آخر به اول دیدمش!گفت چرا از آخر به اول؟گفتم آخه اینجوری اول یه شام مفصل خوردیم،بعد یکم رقصیدیم،بعد تو همه طلاهاتو از دست و گردنت درآوردی دادی به مادرم،بعد حلقه رو درآوردی دادی به من،آخرشم سوار ماشین شدی رفتی خونه بابات!...آقو تا اینو گفتیم زنمون پرید سرمون به حد مرگ مارو زد!ها ها ها ها ها ها...داغونم کردا له له شدم! واقعاٌ این که میگن صداقت بهترین راهه بسیار حرف مزخرفیه!!!
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 68
#576
Posted: 3 Feb 2014 21:14
فیلم Brokeback Mountain
-انیس: دو مرد با هم زندگی کنن؟! عمرا! ما الان {فقط} میتونیم هر چند وقت یکبار توی ناکجاآباد همدیگه رو ببینیم ولی...
-جک: "هرچندوقت یکبار"؟
هر چهار سال یکبار {رو میگیی هر چند وقت یکبار} ؟
-انیس: خب جک اگه نمیتونی چیزیو درستش کنی باید تحملش کنی.
-جک: تا کی؟
-انیس: تا وقتی که بتونیم.
راه دیگه ای واسش وجود نداره.
-Ennis: Two guys living together? noway! Now we can get together once in a while...way the hell out in the middle of nowhere but...
-Jack: "once in a while" ? Every four fucking years?
-Ennis: Well if you can't fix it Jack, you gotta stand it.
-Jack: For how long.
-Ennis: As long as we can ride it.There ain't no reins on this one.
:::::: >>>>> چترها را باید بست <<<<< ::::::
::::: <<<<<< زیر باران باید رفت >>>>>> :::::
ارسالها: 68
#578
Posted: 13 Feb 2014 19:59
مردان ایکس(X-Men)
سخنرانی تلویزیون: خانمها و آقایان
من با غرور پاسخ مشکل جهش یافتگی را تقدیم میکنم. در نهایت ما علاج (واکسن) رو پیدا کردیم.
استورم{تو اتاق}: چه کسی این علاج رو میخواد؟ منظورم اینه چه ترسویی میتونه از این واکسن برای خوب شدن استفاده کنه؟!
هنک: آیا این ترسو بودنه که یه نفر از پیگرد نجات پیدا کنه؟ همه ما نمیتونیم به سادگی باهاش کنار بیایم.
ولوورین: احتمالا دولت این نقشه رو برای ما کشیده.
هنک: دولتمردان به این کار هیچ ارتباطی ندارن.
ولوورین: اینو قبلا هم شنیده بودم.
هنک: پسرم، من خیلی قبل از اینکه تو ناخن دربیاری برای حقوق جهش یافته ها مبارزه کردم.
ولوورین: اون به من گفت پسر؟
روگ{درحال ورود به اتاق}: صحت داره؟ اونها میتونن ما رو معالجه کنن.
چارلز(پروفسور): بله روگ. بنظر صحت داره.
استورم: نه پروفسور...! اونا نمیتونن ما رو معالجه کنن. میخوای بدونی چرا؟
چون چیزی برای معالجه وجود نداره...
چون تو {روگ} به خاطر این مسئله هیچ مشکلی نداری...
و نه هیچکدوم از ما !
:::::: >>>>> چترها را باید بست <<<<< ::::::
::::: <<<<<< زیر باران باید رفت >>>>>> :::::
ارسالها: 61
#579
Posted: 17 Feb 2014 15:33
تنگسير
بهروز وثوقی:
برا چي بسپارمشون به حضرت ابولفضل؟مگه خودُم دس ندارم!
تمام حقایق بزرگ در ابتدا
توهین به مقدسات
نامیده میشوند.
ارسالها: 61
#580
Posted: 17 Feb 2014 15:33
از دیالوگ های ماندگار داریوش ارجمند (رئیس ) :
باباتو میشناختم! قدیما با آفتابه عرق می خورد.
حالا ضای والضالین نمازشو قد اتوبان قم می کشه !
تمام حقایق بزرگ در ابتدا
توهین به مقدسات
نامیده میشوند.