انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
تالار تخصصی سینما و موسیقی
  
صفحه  صفحه 10 از 58:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  57  58  پسین »

Iranian Cinema News | اخبار سینمای ایران


مرد

 
مرگ با چشمان بسته ...


فيلم نيوز: فیلم با نریشن نامه‌های پر از دلتنگی یک برادر، یک کارگر کشتی در آب‎های اقیانوس شروع می‌شود و گیرنده‌ی نامه‌ها، خواهر دبیرستانی او، پرستو را در حال شیطنت در کوچه‌های خیس محله‌ای سنتی می‌بینیم...
دختری که(مثل بیشتر و اگر نه همه‌ی دختران نوجوان) حواسش به همه‌ی پسرهای محل هست؛ پسرهایی هم هستند که روی او نظری خاص دارند و او آن‎ها را طرد می‌کند؛ به مرد متأهلی از اهالی محل در حال قدم زدن با همسر دوم (و البته صیغه‌ای‌) خود است، نگاهی کنجکاوانه – یا حتی توجهی ویژه – دارد؛ برای رفتن به مغازه‌ای در محل از پدرش اجازه می‌گیرد؛ دوست دارد وکیل شود و حواسش هست که جوان بی‌مادر محله، کادوی روز مادر را در دستان او نبیند.

همه‌ی این توصیفات دقیق، تصویری روشن ارائه می‌دهد از دختر خانواده‌ای سنتی و با همه‌ی عواطف پاک و طبیعی دختری نوجوان که با برادر بزرگترش رابطه‌ای بسیار گرم و دوستانه دارد. با این همه، فیلمنامه که به نظر می‌رسد اساس بسیار قوی و خوبی داشته، در آنچه می‌بینیم ناگهان دستخوش پَرِشی عجیب می‌شود و برهه‌ی بسیار حساسی از زندگی دختر را تنها در دو جمله‌ی کوتاه و خبری خلاصه می‌کند، اتفاقات مهمی مثل دانشجو شدن، آشنایی با پسری از همکلاسی‌ها و سر درآوردن از کمیته‌ی انضباطی و نهایتاً اخراج موقت و بعد هم ممانعت پدر از ادامه‌ی تحصیل.

این پرش اولین سردرگمی را برای بیننده ایجاد می‌کند و با دیدن وضعیت فعلی دختر این گیجی لحظه به لحظه بیشتر می‌شود؛ ظاهر و لباس‎های پرستو تغییر کرده، او شب‎ها با ماشین‎های گران‌قیمت و متنوع دیروقت به خانه برمی‌گردد، دوستان سابقش از او کناره می‌گیرند و مردم پشت سرش حرف می‌زنند. خود او در نامه‌ای برای برادر می‌نویسد که تصمیم گرفته «دیگر حرف نزند» و به این ترتیب این تصمیم به همراه نادیده گرفته شدن آشکار از سوی پدر و مادر، وضعیت خانه‌ی آن‎ها را به سیاهی و سردی مطلق فرو می‌برد.

اما تا همین‌جا هم سؤالاتی منطقی برای بیننده ایجاد شده که هنوز امید دارد در ادامه جوابش را بیابد، اما داستان همه را بی‎جواب می‌گذارد؛ کمترینش این که چگونه پدری که آنقدر اتوریته داشته تا مانع از ادامه‌ی تحصیل دخترش شود، حالا اینقدر منفعل است و به خودخوری و شرمندگی – تا حد اقدام به قتل دختر- اکتفا می‌کند و دختر نیز که شخصیتی چنین مستقل دارد که در برابر این حجم بالای بی‌اعتنایی و توهین و تحقیر به رویه‌ی خود ادامه می‌دهد، چرا درباره‌ی تحصیلش چنین روندی را در پیش نگرفته است؟

آیا مسائل پیچیده‌تر از آن است که به نظر می‌رسد؟ آیا نویسنده و کارگردان، بیننده را محرم ندانسته‌اند تا بعضی مسائل را بهتر بداند؟ یا داستان در محاق جرح و تعدیل به این روز افتاده است؟ برای یافتن جواب این سؤال، هرچند تماشاگر فیلم با دانستن این که عاطفه رضوی نیز زمانی در این فیلم بازی کرده و حالا وجود خارجی ندارد، حضور همایون ارشادی- وکیل و رئیس پرستو که همگی امیدوار بوده‌اند با دیدن او گرهی از کلاف سردرگم داستان باز شود- حتی به سی ثانیه نمی‌رسد و دیالوگ‎ها به شکلی آشکار و گاه برخورنده – مثل صحنه‌ای که علی و امید به سبک فیلم‎های مسعود کیمیایی در میان باد و برگ‎های پاییزی بر سر هم داد می‌زنند- عوض شده‌اند؛ بالاترین احتمال را برای گزینه‌ی آخر در نظر می‌گیرد، اما هنوز نمی‌تواند برای فیلمی که او را سردرگم کرده حق بیشتری قائل شود، مخصوصاً وقتی فیلم پس از سه سال خاک خوردن اجازه‌ی اکران محدود یافته باشد.

با ورود برادر به داستان در لحظه‌ی درست آن، تماشاگر امیدی می‌یابد که سکوت این خانه را بشکند و لااقل در گفتگوی میان پدر و مادر با پسری که پس از شش سال بی‌خبری به خانه برگشته، جوابی برای وضعیت نامعلوم پرستو بیابد، اما باز این اتفاق به درستی شکل نمی‌گیرد.

علی نماد واکنش، رابطه و شخصیت غیر سنتی یک برادر بزرگتر است و همان قدر که پرستو وصله‌ی ناجور این محله و این خانواده است، علی نیز در این میان غریبه‌ای را می‌ماند و با گذشتن دقایقی از حضور او، دیگر بیننده می‌فهمد که او از آن برادرهایی نیست که با شنیدن متلکی در خیابان یا شهرت بدی که خواهرش در این محل کسب کرده، سر او را بر سینه‌اش بگذارد و کار ناتمام پدر را به پایان برساند. در واقع انتظاری که داستان از علی ایجاد کرده، چیزی غیر از آنچه می‌بینیم نیست. او سعی می‌کند نگرانی‌اش را درباره‌ی خواهر کوچکش با انتظار کشیدن نشان دهد و حتی در پرسیدن هم تعلل می‌کند، گویی امیدوار است این موضوع ناراحت کننده به خودی خود دود شود و به هوا برود؛ طرز فکر انتزاعی یک جوان افسرده و عاطفی که به انزوا و انفعال پناه برده است و این در شغلی که برگزیده هم نمایان است، کار روی کشتی و در اقیانوس، جایی که چند ماه یک‌بار در زمانی کوتاه، رنگ ساحل را می‌بیند و با آن همه وحشت از غرق شدن و سکوت مرگبار دریا، به همان آبی عمیق و مهیب و تماشای ستارگان و مرور خاطرات دلخوش است.

حتی وقتی هم که علی ناگزیر سؤالش را می‌پرسد، به نظر می‌رسد که امید، دوست دوران کودکی علی و جوانی که به پرستو علاقه‌ای پنهان دارد، می‌خواهد در حمایت از پرستو حقایقی را پنهان کند، و این به آنجا می‌انجامد که صحنه‌ی کلیدی فیلمنامه شکل بگیرد: "وَرِ آب"

ور یا همان آزمایش آب، آزمایشی اسطوره‌ای در ایران باستان است که چون عبور از آتش – مثل داستان سیاوش- که درستکاری
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  
زن

 
جدایی نادر از سیمین در صفحه اول imdb



در هفتم دسامبر ۲۰۱۱

صورت زیبای لیلا حاتمی در صفحه اول معتبرترین سایت سینماییه جهان
ارزوی هر هنرپیشه زنی در سراسر جهان و تودهنی محکمی به مقام ولایت و ساندیس خوران عزیز
     
  ویرایش شده توسط: RONIN   
مرد

 
حقایقی از زندگی شخصی مهران مدیری!

نوروز سال 89 یعنی اولین سالی که مهران مدیری در تلویزیون حضور نداشت و سریال های ضعیف تلویزیونی صدای همه را درآورده بود، مجید مجیدی کارگردان شناخته شده سینما که در آن زمان از دست سریال های تلویزیون به خصوص یکی از آنها خیلی شاکی بود با عصبانیت خاصی گفته بود: «باید واقعا به مهران مدیری اسکار داد چون کارش یک استاندارد و کلاس خاصی دارد». حالا او بعد از بازی در «پل چوبی» و بعد از داستان هایی که درباره توقف قهوه تلخ به وجود آمده است، دوباره با ماجرای انیمیشن تهران 1500 در صدر خبرهاست.

بازگشت در نقش پیرمرد 160 ساله

به گزارش برترین ها مهران مدیری که این روزها خبرهای بسیاری درباره متوقف شدن سریال قهوه تلخ او منتشر شده، چند روز پیش با حضور در استودیوی انجمن گویندگان جوان، نهایی سازی دیالوگ های انیمیشن سینمایی تهران 1500 را آغاز کرد. با حضور مهربان مدیری در این انیمیشن باید گفت که مرحله جدیدی از فعالیت های متفاوت مهران مدیری در عرصه سینما و تلویزیون آغاز شده است. بسیاری از علاقه مندان بی شمار مهران مدیری منتظر اولین نمایش این انیمیشن هستند.

مهران مدیری که گویندگی نقش اکبرآقا که پیرمردی 160 ساله است را در این انیمیشن برعهده دارد تغییرات نهایی دیالوگ های نقشش را در حضور بهرام عظیمی کارگردان و مهرداد رئیسی مدیر دوبلاژ این انیمیشن اعمال کرد.

همه حامیان مدیری: از مرحوم گل آقا تا پوراحمد و انتظامی

مهران مدیری و کارهایش همیشه در این سال ها حامیان فراوانی داشته. از مرحوم کیومرث صابری فومنی که حدود یک دهه قبل مهران مدیری و همکارانش را دعوت کرده بود به موسسه گل آقا و تقدیر ویژه ای از مهران مدیری به عمل آورده بود تا سال ها قبل که کیومرث پوراحمد یادداشتی مفصل در تحسین برنامه های مدیری در ماهنامه فیلم نوشته بود. سال گذشته نیز عزت الله انتظامی به پشت صحنه قهوه تلخ رفت و به اظهارنظر درباره کارهای مدیری پرداخت.

متولد سرآسیاب

به گزارش برترین ها مهران مدیری در میدان بروجردی، سرآسیاب دولاب متولد شده است. او براساس آنچه که در مصاحبه های خود گفته از دوران کودکی آن چیزهایی که در ذدهنش به صورت یک لکه مانده، یک خانه دوطبقه کوچولو و معمولی است. آنها در طبقه پایین زندگی می کردند و طبقه بالا میهمانخانه بود. مهم ترین وسیله در آن اتاق یک پیانو بود تعداد زیادی صفحه کلاسیک و مقدار زیادی هم کتاب. خب وجود یک پیانو در آن محله بسیار عجیب بود و اتفاقا صدای همسایه ها درآمده بود که این چه سر و صدایی است که صبح تا شب از خانه شما بیرون می آید.

فلسفه هگل

کودکی مدیری اصلا شبیه بچه های دیگر نبود. دوستان زیادی نداشت و احساس تنهایی می کرد. دوست داشت در آن اتاق نشسته و کتاب ها را ورق بزند اسم هایشان را حفظک ند و عکس هایشان را نگاه کند. یک روز یکی از دوستان برادرش به شوخی از او می پرسد آیا این کتاب را خوانده ای، این اسمش چیست؟ مدیری بلافاصله می گوید: فلسفه هگل، و تعجب می کند که مهران چطور اسم چنین کتابی را توانسته است ادا کند. مدیری در ادامه به او می گوید اینکه چیزی نیست تازه من می دانم که چه چیزی توی آن نوشته شده و شروع می کند به صورت طوطی وار چیزهایی که در ذهنش مانده بود را برایش تعریف کردن.

خواب سالوادور دالی

برادر مهران مدیری رشته اش زیست شناسی بود و همین باعث شد که او به زیست شناسی هم علاقه مند شود و کتاب های زیادی در این زمینه بخواند؛ به خصوص در زمینه زندگی حیوانات و کتاب های داروین و... این علاقه هنوز هم در زندگی اش مانده است! البته شیطنت های مهران مدیری پایانی نداشت. او پنهان از برادرش می رفت سراغ کتاب های او. برادرش چندتایی کتاب داشت از سالوادور دالی که او آنها را خیلی دوست داشت و شب خوابشان را می دید.

در ریاضیات همیشه خنگ بود

در ریاضیات همیشه خنگ بود. مدیری هنوز که هنوز است علت ریاضیات در جهان را نمی داند. یعنی به نظرش بیهوده ترین و پوچ ترین درس است و هیچ وقت نمره ای بالاتر از 2 در این درس نگرفت! در درس هایی هم که به ریاضی مربوط است مثل جبر، فیزیک و غیره، هیچ وقت موفق نبود. مدیری از ریاضی متنفر بود. به عقیده او ریاضی فقط در حد جمع و تفریق مفید فایده است.

ماجرای بازی در فیلم های کیمیایی

همین چند وقت پیش خبری منتشر شد که مهران مدیری قرار بوده در فیلم جرم کیمیایی بازی کند. به گزارش برترین ها پولاد کیمیایی در مصاحبه با ماهنامه صنعت سینما گفته که قرار بوده نقشی را که حامد بهداد در فیلم «جرم» کیمیایی ایفا کرده، مهران مدیری بازی کند. پسر کیمیایی دلیل بازی نکردن مدیری در این فیلم را درگیر بودن این بازیگر و کارگردان در پروژه های شخصی اش مثل قهوه تلخ عنوان کرده است. اما بد نیست بدانید که بعد از ساعت خوش و بعد از کنار رفتن از تلویزیون چندین کار خوب سینمایی به مدیری پیشنهاد می شود. قرار بود ضیافت را مدیری بازی کند تا پای کلید زدن هم رفتند؛ روز آغاز آمدند و گفتند فلانی نباشد. سر فیلم سلطان هم عین همین اتفاق افتاد. خیلی کارهای خوب سینمایی و تئاتر را در آن سه سال و نیم از دست داد و این برایش ضربه بزرگی بود.

تلخ ترین آدم عمر

چند سال پیش نیز گفت و گویی از بهاره رهنما منتشر شد که در این گفت و گو خانم رهنما گفته بود که مهران مدیری یکی از تلخ ترین آدم هایی است که در عمرم دیده ام. اتفاقا چند سال پیش در مصاحبه ای از مدیری این سوال را کرده بودند که حتما به تو گفته اند که صورت تلخی داری؟ مهران مدیری نیز در جواب گفته بود: «بله، خیلی ها از این هم فراتر می روند و می گویند آدم غمگینی هستی. خیلی وقت ها درست است. در طول روز غمگینی ام به شادی هایم می چربد. زود هم خودش را نشان می دهد. به قول یکی از دوستان، غم اگر به جاهای ناجور نکشه، چیز خیلی بدی نیست. می تواند منشا خلاقیت هم باشد. ظاهرا در شرق برای غم نسبت به شادی اصالت بیشتری قائلند».

وقتی یک شبه صدساله می شوی

حامد بهداد درباره او گفته بود: «چند وقت پیش مهران را دیدم. فهمیدم که مهران سه سال در جبهه جنگیده. من این را نمی دانستم. شگفت زده شدم. نمی دانم این آدم ها برای چه به جبهه رفتند، اما یک دلیل خیلی بزرگ دارند: ایران. یک دلیل بزرگ تر هم مادر است، دفاع از سرزمینمان در حافظه تاریخی ماست، دفاع از مرز و بوم کشورمان و من تازه فهمیدم که یک وجه از وجوه مهران چه چیزی دارد که من ندارم؛ پختگی حاصل از جنگ. او جمله خیلی قشنگی گفت: «وقتی جنگ را ببینی یک شبه صدساله می شوی!» من این حرف را قبول دارم. این حرف را می فهمم».

جوک بگویم؟ محال است!

سال ها قبل و در مصاحبه ای از مدیری سوال شده بود که آقای مدیری در یک جمع می توانید جوک تعریف کنید؟ و مدیری گفته بود: «شوخی می کنید؟ جوک تعریف کنم؟! محال است بتوانم چنین کاری ا نجام دهم. اصلا تا دوره نوجوانی فکر می کردم شاد بودن، آواز خواندن و هر کاری که آدم را سرخوش نشان بدهد کاری است به شدت جلف. به نظرم هیچ چیز بهتر از متانت نبود».

شهرام شکیبا: مدیری مثل چلوکباب کوبیده زعفرانی است

بد نیست بدانید که شهرام شکیبا، طنزپرداز معروف، چندی پیش در یادداشت طنزی درباره مهران مدیری نوشته بود: «درتس است که آبگوشت غذای ملی ماست، اما خیلی ها هستند که آبگوشت دوست ندارند، ولی من تا حالا کسی را ندیده ام که چلوکباب کوبیده را دوست نداشته و شناسنامه ایرانی داشته باشد. چلوکباب کبیده به قدری محبوب است که حتی گیاهخواران هم کباب کوبیده گیاهی درست کرده اند. مهران مدیری در ایران حکم چلوکباب کوبیده زعفرانی را دارد».

هم سید است و هم بچه جنوب شهر

حالا دیگر شاید همه آن گزارش معروف درباره محله قدیم مهران مدیری را خوانده باشند. گزارشی که در آن نوشته شده بود: مهران مدیری هم بچه پایین شهر است و هم سید است و هم مادرش خانم جلسه ای است. هر پنجشنبه اینجا جلسات قرآنی برگزار می شود که مادر مدیری در آنها شرکت می کند.

پدر خیلی خوبی داشت

به گفته همسایه های محله قدیم مهران مدیری، مهران پدر خیلی خوبی داتش که بر اثر سکته از دنیا رفت. مرد متین و موقری بود.

به گزارش برترین ها این طور که از حرف های همسایه ها برمی آید، مهران هم به پدرش رفته و از نظر خلق و خو شبیه به اوست. یکی از همسایه ها درباره او می گوید: «مهران خیلی پسر آقایی است؛ پسری تمیز و پاک. من هیچ چیزی از مهران ندیدم. هرکسی که پشت سرش صحبت کرده است که پسر بدی است اشتباه کرده است. او یک پسر ساده و مودب است».

این همسایه در ادامه گفته بود: «ختم پدر مهران مدیری غلغله بود. از همه جا آمده بودند.» او تاکید می کند: «خانواده مهران مدیری همه شان مذهبی هستند، هم از طرف مادر و هم از طرف پدر خیلی مذهبی اند و کلا مومن هستند. همه فامیل هایشان را که در مراسم ختم مهران دیده بودم مذهبی بودند. خود خانم مدیری چادر از سرش نمی افتد.»

شیطنت های فرزند مهران مدیری

سه سال پیش یکی از نشریات معتبر سراغ پسر 17 ساله و دختر 11 ساله مهران مدیری (در آن زمان) رفته و در گفت و گویی متفاوت حرف های جالب و بامزه ای را از زبان فرزندان مهران مدیری منتشر کرده بود. در همین مصاحبه فرهاد مدیری پسر مهران مدیری بین حرف هایش اعتراف کرده بود: «بعضی وقت ها معلم هایمان را خیلی اذیت کرده ایم. من واقعا از آنها معذرت خواهی می کنم». یکی از آخرین شیطنت هایش این بوده که با بچه ها سر کلاس یکی از معلم ها دوربین ببرند و فیلم بگیرند. بعد فیلم لو می رود و دست مدیر و معاون می افتد و... «خدا رحم کرد. به خیر گذشت. بابا هنوز هم نمی داند که چی شده چون خودمان تعهد دادیم و تمام شد. حالا اینجا بخواند می فهمد!»

نگاه کن شبیه بقال ها شده

اما در همان مصاحبه شهرزاد دختر 11 ساله مدیری به محض ورود به دفتر همان مجله ای که به همراه برادرش برای مصاحبه رفته، یکی از مجله ها را برمی دارد و با دقت ورق می زند، یکی از عکس های پدرش در سریال «مرد هزار چهره» را می بیند و طوری که ما نشنویم به فرهاد می گوید: «نگاه کن شبیه بقال ها شده!» و بعد می خندد. دختر مهران مدیری، تمام کارهای پدرش را دنبال می کند و جزو مخاطبان اصلی سریال های طنز او است. شهرزاد تمام کارهای مهران مدیری را دیده و از بین آنها «شب های برره» را به عنوان بهترین کار پدر انتخاب می کند.

همه تلخی های مدیری

البته نکته دیگری که درباره آقای مدیری باید یادآوری کرد این است که مهران مدیری برخلاف سریال ها و کارهای طنز تلویزیونی اش همیشه به تولید آثار جدی و حتی تلخ علاقه داشته است. به گزارش برترین ها خود او در مصاحبه با برنامه مثلث شیشه ای گفته بود: «در تئاتر نقش های جدی بازی می کردم از نظر شخصیتی هم آدم طنازی نیستم، بیشتر درون گرا هستم و مسائل جدی برایم جدی تر است. در آینده هم قصد ساخت اثری جدی را دارم». جالب است بدانید مدیری چند سال پیش در گفت و گویی پیش از ساخت «شب های ببره» اعلام کرده بود: «تمامی کارهای طنزی که ساخته ام پرمخاطب و موفق بوده اند. اما با این حال از عملکرد خودم در زمینه سنزسازی راضی نیستم. طنزسازی به شغل من تبدیل شده است و همه افراد ازجمله تهیه کنندگان، منتقدان و... از من می خواهند که مجموعه طنز بسازم. اصل من چیز دیگری است. دوست دارم روزی برسد که کمدی موردعلاقه خودم را بسازم که در عین خنداندن، تلخی های بسیاری را نمایان سازد».
مقصر منم که خیال کردم هیچکس باز عاشق نمیشه
حواسم نبود شاه توی دست آخر یا ماته یا کیشه
     
  

 
نوشته ای دردناک از پیمان معادی... بازیگر نقش نادر در فیلم جدایی نادر از سیمین


سلام کردن گاه رسمیتی میدهد که نمیشود از دل حرف زد .

بگذارید آخرین ردیف سینما نشسته باشم و خیره به نقش آرایی شما
روی پرده هایی که روزگاری نه چندان دور پاره اش میکردید حرف بزنم .

ما نه گوسفندیم و نه خود را به خریت زده ایم.

تنها تفاوتمان اینست که بلندگو ها را به شما داده اند و تماشاچیگری را به ما

پیش فروش کرده اند . شما میتازید و گرد و خاک میکنید ...

ما چشمهایمان از غبار ِشما و اشک هایمان گِل میشود اما

چیزی نمی توانیم بگوییم . نه اینکه آزادی بیان نداریم ....

چرا داریم ، مشکل اینجاست که آزادی پس از بیان نداریم .

روی سخنم با شماست که گیشه ها را در دست گرفته اید

و آنقدر عوامل پشت صحنه دارید که سالی یک فیلم را ساخته

تدوین و میکس کنید تا عید ها کنار سفره هفت سین

برای فرزندانتان از خستگی های یکسال زحمت بگویید و آنها به شما

افتخار کنند که چه مردانه دم از حقیقت میزنید .

دلم از روزگاری میگیرد که " آدم برفی" ، جرم بود .

" مارمولک" به زیر پا ها خزید ، گربه های اشرافی ایرانی در

زیرزمین ها بایگانی شد ." دایره" را دو سال دور زدید و دم از سینمای خلاق زدید.

ناصر تقوایی این روز ها خاک میخورد... مخملباف پای ماندن نداشت ...

بهرام بیضایی با تمام دنیا قهر است.

مسعود کیمیایی هنوز خواب اسطوره هایش را میبیند ...

پرویز فنی زاده که در خاک باشد ، بهروز وثوق که ممنوعه و فاطمه

معتمد آریا مفقود الاثر ..باید پرچمدار سینمای ما حامد کمیلی شود ...

باید مسعود ده نمکی اپرای مجلل در گیشه ها به راه بیندازد...

باید فریدون جیرانی یک هفته شب نخوابی بکشد تا برنامه ترور شخصیت بازیگر های ما را بکشد .

بگذار این فریاد نصفه ای باشد که از گلوی یک نسل بیرون پریده است .

نسل ما را ببخشید ... ما خواستیم نفهم بمانیم ... نشد ... به خدا نشد ...

وقتی "داش آکل" به غیرتمان زد ...

وقتی "قیصر" به پاشنه های خوابیده ی ما خندید ...

وقتی "مسافران" را نفس کشیدیم ..

وقتی "هامون" را به جان نا خود آگاهمان انداختند

...

دست ما که نبود . ما "گاو ِ " مهرجویی را دیده ایم که گاو نمانیم....


ندانستیم از" باشو" هم غریبه ای کوچکتر میشویم.


ما را ببخشید که طعم سینمای خوب را چشیده ایم ....

ما را ببخشید اگر دستهای لرزان اکبر عبدی در "مادر" از یادمان نرفت ...

اگر کمر خمیده معتمد آریای "گیلانه" را تا خوردیم ..

اگر با حاج کاظم " آژانس شیشه ای" ، عذاب وجدان گرفته ایم ...

اگر در" مهاجر" ، جبهه هایمان را دید زده ایم .اگر طعم ناب گیلاس را چشیده ایم .

اگر پای " بایسیکلران" ، خوابمان گرفت و به خود فحش دادیم.

اگر فریماه فرجامی را خندیدید و ما خاطراتمان آتشمان زد ....

شما اهل به خود آمدن نیستید ، نبودید ... اما بدانید سکوت ما از سر بی کسییست ...

مارا در این بی کسی گِل گرفته اید و دل این نسل برای " ناخدا خورشید" ها تنگ است ...

ما خون دل میخوریم و بزرگان این سینما سکوت میکنند ....

شما هم میتازید ....

آقای اخراجیها

آقای پایان نامه

آقای ضد سینما

اینجا هرچه شود ..... هر چه باشد ....هنوز ایران است

کاش این نسل آنقدر غیرت داشته باشد تا گوش همیشه طلبکار شما را ، به این نوشته برساند ...
هر بی‌لیاقتی رُ تو قلبتــــون جا ندید!!
جای آفتـــابه تو بــوفه نیست . . .
     
  

 
دقایقی پیش، سیمین (فاطمه) معتمد آریا، جایزه هانری لانگوا برای کارنامه
بازیگریش در سینما را دریافت کرد وی در این مراسم گفت مهم نیست که ما به چه زبانی حرف می زنیم یا سیاستمدارانمان چه چیزی را بین خودشان تقسیم می کنند، مهم این است که ما همگی اینجا به زبان سینما حرف می زنیم و به آن عشق می ورزیم.
(بازیگر محبوب مردم، مبارک است!)
هر بی‌لیاقتی رُ تو قلبتــــون جا ندید!!
جای آفتـــابه تو بــوفه نیست . . .
     
  
زن

Princess
 
جایزه ‘هانری لانگ لوا’ برای فاطمه معتمدآریا





فاطمه معتمدآریا بازیگر سینمای ایران، دوشنبه شب در پاریس جایزه جهانی «هانری لانگ لوا» فرانسه را دریافت کرد.

این جایزه هر سال به یک بازیگر به خاطر تلاش در راستای ارتقاء حرفه سینما، حفظ ارزش های فرهنگی حرفه بازیگری و تعهد و حفظ حرمت روح هنر سینما تعلق می گیرد.
این مراسم در حاشیه فستیوال جهانی فیلم ونسن برگزار شد.

خانم معتمدآریا پس از دریافت جایزه اش گفت: “همه ی ما امشب دلیلی مشترک برای با هم بودن داریم. بی آنکه بیاندیشیم به چه زبانی حرف می زنیم و در کدام کشور زندگی می کنیم و از کجای جهان به اینجا آمده ایم. بی آنکه بگوئیم در سرزمین مان سیاست مداران چه چیز را بین خودشان بده بستان می کنند.”

او گفت: “ما صلح، آرامش و زیبایی را بین خودمان تقسیم می کنیم و سهم خودمان را هم بر میداریم.”


فاطمه معتمدآریا

خانم معتمدآریا در نزدیک به چهل فیلم بازی کرده است

خانم معتمدآریا گفت: “سینما به ما عشق ورزیدن را آموخته، محبت کردن را و تقسیم این عشق را. برای اینکه یادمان نرود ما انسانها یکدیگر را دوست داریم با هر زبان و با هر رنگ و هر مذهبی که داریم و ما به این دوستی مفتخریم.”

فاطمه معتمدآریا، از جمله بازیگران ایرانی است که در ژانرهای مختلفی از فیلم بازی کرده است. از کمدی تا درام.

خانم معتمدآریا حدود چهار ماه پیش هم از جشنواره مونترال کانادا، جایزه بهترین بازیگر زن را گرفت. جایزه برای بازی در فیلم “اینجا بدون من” به او اهدا شد.

از جمله نقش های به یاد ماندنی فاطمه معتمدآریا می توان به بازی او در فیلم “گیلانه” ساخته “رخشان بنی اعتماد” اشاره کرد. او برای آن فیلم نامزد دریافت جایزه از جشن خانه سینما و همین طور جشنواره فیلم فجر شد.

خانم معتمد آریا تا به حال هشت بار نامزد دریافت جایزه بازیگری از جشنواره فیلم فجر شده و چهار بار این جایزه را گرفته است.



واقعا که لایقش هم بود همیشه موفق و سلامت باشید خانم معتمد آریا
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
ویتنی هوستون خواننده پاپ درگذشت



ویتنی هوستون (Whitney Houston) خواننده موسیقی پاپ، بازیگر و تهیه کننده پرآوازه آمریکایی، روز شنبه گذشته (۱۱ فوریه ۲۰۱۲) در لس‌آنجلس آمریکا و در سن ۴۸ سالگی در گذشت. او خواننده ترانه‌هایی چون، "من چگونه بدانم How Will I Know"، "همه عشقم را ذخیره می‌کنم "Saving All My Love" ، همیشه دوستت خواهم داشت "I Will Always Love You" با بیش از 200 میلیون آلبوم فروخته شده در سراسر جهان، صاحب یکی از پردرآمد‌ترین آلبوم‌های تاریخ موسیقی بود.



ویتنی با فیلم "محافظ" به شهرت رسید و از فیلمهای معروفش می‌توان از "بادیگارد" با بازی مشترک با "کوین کاستنر" نام برد. اوج موفقیت هنری ویتنی هوستون مصادف بود با دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ میلادی. در آن سال‌ها، ترانه‌های او بارها رتبه اول پرفروش‌ترین ترانه‌های بازار را کسب کردند و جوایز زیادی به هوستون تعلق گرفت. هوستون یکی از خوانندگان موفق تمام دوران ها بود، برنده ۶ جایزه گرمی شده بود و دو بار هم جایزه ی امی را از آن خود کرده بود. "هوستون" ورای موفقیت‌هایش، سرگذشت پرماجرایی را از جمله در زندگی زناشویی با ستاره ای به نام بابی براون (Bobby Brown) داشت و نبردی بزرگ با مواد مخدر را در سال ۲۰۰۳ تجربه کرد.



ویتنی هوستون در زمان مرگ در اتاقش در هتلی در بورلی هیلتون به سر می‌برد و قرار بود در مراسم اهدای جوایز گرمی در عصر روز یکشنبه ۱۲ فوریه شرکت کند. همانطور که در جراید نوشتند؛ جنازه ی این خواننده کف اتاق هتل محل اقامتش یعنی هتل بورلی هیلتون پیدا شده است، ویتنی هوستون برای حضور در جشن سالیانه ی کلایو دیویس که قبل از جوایز گرمی آنشب برگزار می شد در آنجا اقامت داشت. سخنگوی اداره پلیس در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد: تحقیقات در حال انجام شدن است، هنوز هیچ نشانه ای از بروز جرم دیده نشده است. بنابر گزارش‌ها علت مرگ خانم ویتنی هوستون هنوز روشن نیست و چیزی در اینباره منتشر نشده است.



واکنش ستارگان هالیوود به خبر مرگ ویتنی هوستون:

کریستینا آگوئیلرا: ما یکی دیگر از افسانه ها را از دست داده ایم. به خانواده ویتنی تسلیت می گویم. دیگر او را نخواهیم داشت.

ماریا کری: او به عنوان دارنده ی یکی از بهترین صداها در زمین هرگز فراموش نمی شود.

کتی پری: ناراحت کننده است. ما همیشه دوستت داریم ویتنی.

ریحانا: هیچ کلمه ای! فقط اشک؛ ویتنی عزیز ...

پائولا عبدل: من داغون شدم. من با شنیدن اخبار در مورد ویتنی هوستون داغون شدم. از دست دادن عزیزی واقعا غم انگیز است.

جسیکا سیمپسون: من خوانندگی را با شنیدن صدای ویتنی هوستون آغاز کردم و امروز من بت خود را از دست داده ام.

کیم کارداشیان: من اخبار غم انگیزی را درباره ی مرگ ویتنی هوستون شنیدم. من به دخترش و دوستانش تسلیت می گویم. ما همیشه تو را دوست داریم ویتنی.

جاستین بیبر: خبرهایی شنیدم. این خیلی احمقانه است. دارنده ی یکی از بزرگترین صداهای دنیا درگذشت. ویتنی هوستون درگذشت. من فقط می توانم به دوستان و خانواده اش تسلیت بگویم.

لا رید: او راه را برای همه ی خواننده ها در صنعت موسیقی هموار کرد. افسانه ای، نوآور، شگفت انگیز، فروتن … یکی از بهترین ها در جهان.

آدام لمبرت: ویتنی درگذشت !

راسل سیمونز: ویتنی هوستون درگذشت، واقعا نمی توانم این را باور کنم.

کریس جنر: خیلی غم انگیز است که ویتنی هوستون درگذشت، به دختر او و خانواده اش تسلیت می گویم. خیلی غم انگیز و دلخراش است، استعداد شگفت انگیز، صدای شگفت انگیز …


عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
مرد

 
رضا رویگری بازیگر خوب سینمای ایران،شب گذشته از بیمارستان مرخص شد.
خود رویگری به سینما پرس این گونه توضیح داد:خدا را شکر حالم بهتر است و دیشب از بیمارستان مرخص شدم.
وی در ادامه گفت:البته باید برای عمل جراحی،چند روز دیگر بستری شوم!
وی 18 اسفند ماه به پزشک مراجعه کرد و به دستور پزشک در بخش سی سی یو بستری شد.این در حالی است که برای دو ماه دیگر قرار کنسرت در آلمان را دارد.
این بازیگر در آثار بسیاری نظیر اخراجی ها 3،مختارنامه،اجاره نشین ها،دارا و ندار،دل شکسته،ملکوت،سه پنج دو و... ایفای نقش داشته و موزیک "ایران ایران" نیز از آثار او در زمینهء موسیقی است.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  ویرایش شده توسط: ellipseses   
مرد

 
ترین های سینمایی سال 90:
پر بازیگرترین فیلم:اخراجی ها 3
پر خرج ترین فیلم:راه آبی ابریشم
پر فروش ترین فیلم:ورود آقایان ممنوع(در رتبه های دوم و سوم جدایی نادر از سیمین و اخراجی ها 3 قرار گرفتند)
ناکام ترین فیلم(از نظر فروش):در امتداد شهر به رغم بازیگران شاخصی که داشت.
گران ترین بازیگر:محمد رضا گلزار به خاطر بازی در شیش و بش دویست میلیون تومان دستمزد گرفت.
موفق ترین فیلم سال:جدایی نادر از سیمین که جوایز خارجی را درو و جوایز داخلی خوبی گرفت.(خرس طلایی برلین،گلدن گلوب و اسکار از مهمترین این جوایز هستند)
کم فروش ترین فیلم:معبد جان
پر کارترین بازیگر(ان):رضا عطاران،محمد رضا گلزار و مهدی هاشمی با دو فیلم.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  ویرایش شده توسط: ellipseses   
مرد

 
علیرضا داوود نژاد:دولت،فیلم مرا ده میلیون خرید!
علیرضا داوود نژاد کارگردان و تهیه کننده سینمای ایران،مهمان آخرین برنامه هفت در سال نود در رابطه با فیلم مرهم،به جیرانی گفت:
دولت فیلم من را برای بخش بهار عربی ده میلیون خرید.
او در ادامه راجع به سینمای ایران،از مجری برنامه پرسید:
مگر ما سی سال به ارزشهای سینمایی خارجی ها "نه" نگفتیم؟مگر امام نگفت:»بدترین فیلم ایرانی از بهترین فیلم خارجی،بهتر است!«پس چرا مردم ما پای پی ام سی و فارسی وان مینشینند؟
جیرانی در پاسخ به این سوالها گفت:مشکل از خود ماست.اما داوودنژاد مشکل را در فضای سمعی بصری کشور می دانست.
او سوال مهمتری را در ادامه مطرح کرد،و پرسید:مگر ما نباید برای مردم،فیلم بسازیم؟پس چرا مسوءولین انتظار دارند،برای آنها فیلم بسازیم؟
جیرانی هم در پاسخ به این سوال بسیار سالم و منطقی،با سفسته و مغلطه بحث را به قول معروف پیچاند و از اتاق فرمان درخواست پخش یک آیتم کرد.
او درباره ی فیلم جدیدش(کلاس هنرپیشگی)گفت:این فیلم حالت مستند دارد،که در میانه ی راه یک قصه از یک کلاس بازیگری بیرون میاید!
درباره این فیلم توضیح داد،من از سینمای قصه گو خسته ام و میل به تازه ها پیدا کرده ام.
ما چون از بیان سینمایی تکراری خسته ایم باید دنبال باز کردن تجربه های تازه باشیم!
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  ویرایش شده توسط: ellipseses   
صفحه  صفحه 10 از 58:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  57  58  پسین » 
تالار تخصصی سینما و موسیقی

Iranian Cinema News | اخبار سینمای ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA