انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
تالار تخصصی سینما و موسیقی
  
صفحه  صفحه 18 از 58:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  57  58  پسین »

Iranian Cinema News | اخبار سینمای ایران


مرد

 
۴.ميگرن

«ميگرن» هم نخستين تجربه «مانلي شجاعي فرد» در مقام كارگردان است كه با توجه به جريان اپيزوديك داستان و برخورداري از جنس روايتي ملموس، اثر دلنشين و خوبي است كه مخاطب مي تواند با آن ارتباط برقرار نمايد. اما «ميگرن» به همان مشكلي گرفتار آمده كه فيلم هاي اپيزوديك در سينماي ايران در دام آن گرفتار مي شوند و آن، جريان خاص ارتباط دراماتيك ميان اپيزودهاي داستان است.

«ميگرن» اپيزودهاي مستقلي دارد كه نمي بايست تا اين ميزان مستقل باشند چرا كه اين چند اپيزود، خود بايد در نهايت، به مفهوم يا داستاني مستقل برسند؛ به عبارتي اپيزودها با دنيايي كه در اختيار مخاطب خود قرار مي دهند، بايد به نوعي محسوس، مرتبط با يكديگر باشند نه اين كه با داشتن فضاهايي متفاوت و شخصيت هايي مستقل از اپيزودهاي ديگر، داستان هاي مستقلي را روايت كنند كه در نهايت، مفهومي از دل تجميع شده آن اپيزودها بيرون كشيده شود.

شايد بهترين نمونه فيلم هاي اپيزوديك در سينماي ايران، «كافه ستاره» سامان مقدم باشد كه با داستان هايي منقطع از شخصيت هايي واحد، روايتي يكدست و داستاني از موضوعي واحد به مخاطب نشان مي داد كه البته در آن فيلم، نقش تدوين نيز بسيار حائز اهميت بود گرچه تدوين در «ميگرن» خود را تا اين حد نشان نمي دهد، با اين حال، كار به عنوان نخستين تجربه كارگردانش، اثري قابل قبول به شمار مي آيد.

YEMARD

ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
     
  
مرد

 
۵.پيمان

نخستين ساخته سينمايي مجيد فهيم خواه، فيلم بي ادعايي است كه توانسته نقش «تقدير» را به زيبايي روايت كند. «پيمان» هسته مركزي داستاني بسيار جذابي دارد كه به دليل محيطي بودن فضاي داستاني، به راحتي مي توان موضوع «انتقام» را به كاراكترهاي سه گانه فيلم تسري داد و نتيجه مطلوبي از آن به دست آورد. درواقع «پيمان»، راوي جريان «انتقام» از دريچه نگاه و انگيزه هاي سه شخصيت فيلم است كه طبيعتاً هر يك از اين نگاه ها با يكديگر فرق داشته و همين خود سبب جالب توجه شدن داستان مي گردد.

پايان بندي فيلم يكي از بهترين قسمت هاي آن است چرا كه بهترين تعريف و نتيجه گيري از اين جدايي صورت پذيرفته و مهم تر از آن، همخواني اين پايان با نيت كلي فيلم است.پايان «پيمان» كاملاً همراستا با داستان و كامل كننده پازل اين درام پراحساس است؛ يك پايان جالب و البته شوكه كننده كه همين بر شكوه پايان فيلم افزوده و سبب رضايت خاطر مخاطب مي شود.

«پيمان» داستاني منعطف و پركشش دارد كه اهميت آن در خلق جريانات، در دل داستان و نه به واسطه بروز داستانك ها است.اين فيلم اگر با چاشني «تجربه» همراه مي بود، به يكي از فيلم هاي خاص و پرفروش اكران 91 تبديل مي شد حال آن كه همين شكل فيلم نيز مي تواند مخاطب را خشنود از سالن هاي تاريك سينما خارج نمايد.

YEMARD

ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
     
  
مرد

 
۶.سلام بر فرشتگان

«سلام بر فرشتگان» تا قبل از اين كه به اكران برسد، جوايز متعددي را از جشنواره هاي مختلف سينمايي برده است.جوايزي كه مهم ترين آنها در جشنواره فيلم هاي كودك و نوجوان سال قبل رقم خورد. فيلم، داستان جذاب و البته خيالي دارد كه در همين شكل خيال پردازانه اش نيز توانسته به خوبي از صور خيال بهره بگيرد. در كنار بهره مندي از اين شكل صور، تكنيك هاي بصري بسيار خوبي نيز اين زنجيره را تكميل كرده تا به اين ترتيب «سلام بر فرشتگان» بتواند هم نظر جشنواره ها را به خود معطوف نمايد و هم رضايت مخاطب را به همراه داشته باشد.

اگر دقت كنيد درمي يابيد كه در ميان همين 5 فيلمي كه جلوه هاي بصري خاصي در آنها به كار رفته، ميزان استقبال و همچنين فروش فيلم، با افزايش مواجه بوده است، حتي فيلم «يك فراري از بگبو» كه داستان ضعيف تري نسبت به دو فيلم «اختاپوس» و «سلام بر فرشتگان» (كه هر سه اين فيلم ها از جلوه هاي ويژه بصري استفاده كرده اند) دارد.

اما ميزان فروش آن بسيار بيشتر و قابل قبول تر از فيلم «هم بازي» است كه اين مي تواند اهميت همراهي محتواي فيلم ها با عناصر زندگي مدرن امروزي را براي مخاطب كودك و نوجوان بيش از پيش نمايان سازد. با اين حال «سلام بر فرشتگان» با دارا بودن 16 سالن سينما در تهران، توانسته فروش خود را از مرز 25 ميليون تومان عبور دهد.

YEMARD

ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
     
  
مرد

 
۷.آئينه هاي روبه رو

خيلي مهارت مي خواهد كه كسي بر روي سوژه اي بشدت ملتهب دست بگذارد و بتواند به درستي، پيچ و خم هاي درام را از كنار خطوط قرمز عبور داده و در نهايت به داستاني زيبا و متأثركننده برسد. «آئينه هاي روبه رو» به عنوان نخستين ساخته «نگار آذربايجاني» فيلم قابل تحسيني است كه متأسفانه به دليل عدم برخورداري از برخي سينماها و همچنين خلأ تبليغات محيطي و تلويزيوني، با داشتن 5 سالن توانسته فروشي معادل 45 ميليون تومان داشته باشد.

بزرگترين امتيازي كه فيلمنامه اين فيلم از آن بهره مي برد اين است كه آدم هايي را به تصوير كشيده كه در عين خاص بودن در جامعه امروز ما، بشدت عادي و مرسوم نشان داده مي شوند؛ فيلم، اين انسان ها و خصايل خاص آنها را گل درشت نشان نمي دهد و نمي خواهد از خصوصيات خاص اين آدم ها، پوئن هاي داستاني استحصال كند.

و به همين جهت است كه اين افراد در فيلم، به شخصيت مي رسند و تيپ نيستند چون به آنها نگاهي داستاني نشده است و در عين اين كه مي توانست مستعد نوعي مستند از زندگي اين آدم ها در جامعه ما باشد و واجد شكل اسنادي بسياري نيز بود، اما با رعايت صحيح همان پيچ و خم هاي دوست داشتني، فيلمنامه، به يك ملودرام زيبا و تأثيرگذار رسيد كه قدرت درك مطلوب آن براي مخاطبان، با درصد بسيار بالايي قابل مشاهده است.

YEMARD

ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
     
  
مرد

 
گفتـگویی خوانـدنی با نیـوشا ضیغمی، بازیـگر سینما


بیوگرافی:
زمینه فعالیت: بازیگر - ملیت: ایرانی - والدین: محسن ضیغمی، فهیمه رستم پور - سال‌های فعالیت: ۱۳۸۳ تاکنون - همسر: آرش پولاد خان.

زندگی نامه:
نیوشا ضیغمی در ۱۸ تیر ماه ۱۳۵۹ در تهران به دنیا آمد. وی فارغ‌التحصیل رشته روانشناسی کودک از دانشگاه شهید بهشتی تهران است. نیوشا ضیغمی با شرکت در کلاس‌های آزاد بازیگری کانون سینماگران جوان بازیگری را فراگرفت و بلافاصله بعد از فارغ‌التحصیلی از این کلاس‌ها در مجموعهٔ تاریخی در چشم باد نقش یک دختر روستایی را ایفا کرد. نیوشا ضیغمی سپس در اولین تجربه سینمایی خود در فیلم تردست به کارگردانی محمدعلی سجادی ایفای نقش کرد و همین فیلم سبب همکاری دوباره ضیغمی و محمد علی سجادی در فیلم شوریده گشت. ضیغمی برای بازی در این فیلم نامزد دریافت سیمرغ بلورین از بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر شده‌ است. وی سپس در فیلم‌های مواجهه، گناه من، بازی کرد ولی تمام این فیلم‌ها بعد از چند سال تاخیر اکران محدود شدند و توانایی‌های نیوشا در این فیلم‌ها و مخصوصا شوریده چندان دیده نشد. اما سال ۸۵ سال نسبتا خوبی برای ضیغمی که تا آن زمان هیچ کدام از فیلم‌هایش اکران نشده بودند بود. با اکران فیلمهای پارک وی و مخصوصا اخراجی‌ها بالاخره طلسم اکران نشدن فیلم‌های وی شکست و نقش نرگس در فیلم اخراجی‌ها با بازی ضیغمی برای مردم ماندگار شد. همچنین وی برای فیلم حس پنهان در بیست ششمین جشنواره فیلم فجر به طور مجمدد نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره شد. ضیغمی بعد از اکران اخراجی‌ها پله‌های ترقی را به سرعت پی نمود و در سال‌های ۸۶ و ۸۷ با فیلم‌های قرنطینه، تلافی و توفیق اجباری جای خود را در سینما به عنوان یک ستاره و سوپراستار تثبیت کرد. اما بعد از اکران این فیلم‌ها نیوشا دیگر حاضر به بازی در هر فیلمی نبود چون دیگر طرفداران بیشماری پیدا کرده و مردم از او انتظار بیشتری داشتند و به همین دلیل حدود یک سالی در هیچ فیلمی بازی نکرد در عوض دفتر سینمایی را گشود تا در این دفتر از فیلم‌های خوب سینمایی حمایت شود و با این کار وی پا به عرصه تهیه کنندگی گذاشت. ضیغمی سپس در فیلم‌هایی همچون اخراجی‌ها ۲، زمهریر، دموکراسی تو روز روشن، پرستوهای عاشق، پرتقال خونی، دختر شاه پریون، سرخابی، چارسو ایفای نقش کرد. سرمایه گذاری بر روی فیلم پرتقال خونی به کارگردانی سیروس الوند اولین تجربه ضیغمی در عرصه تهیه کنندگی است.

فیلم‌شناسی:
راستش را بگو (محمدرضا آهنج،۱۳۹۰) (سریال تلویزیونی) - فیتیله و ماه پیشونی (آرش معیریان، ۱۳۹۰) - گشت ارشاد (سعید سهیلی، ۱۳۹۰) - چارسو (فرهاد نجفی، ۱۳۸۹) - دختر شاه پریون (کامران قدکچیان، ۱۳۸۹) - سرخابی (محمد آهنگرانی، ۱۳۸۹) - پرتقال خونی (سیروس الوند، ۱۳۸۹) - پرستوهای عاشق (فریال بهزاد، ۱۳۸۹) - زمهریر (علی روئین‌تن، ۱۳۸۹) - دموکراسی تو روز روشن (علی عطشانی، ۱۳۸۸) - اخراجی‌ها ۲ (مسعود ده‌نمکی، ۱۳۸۷) - تلافی (سعید اسدی، ۱۳۸۶) - توفیق اجباری (محمدحسین لطیفی، ۱۳۸۶) - قرنطینه (منوچهر هادی، ۱۳۸۶) - اخراجی‌ها (مسعود ده‌نمکی، ۱۳۸۵) - پارک وی (فریدون جیرانی، ۱۳۸۵) - حس پنهان (مصطفی رزاق‌کریمی، ۱۳۸۵) - گناه من (مهرشاد کارخانه، ۱۳۸۵) - تردست (محمدعلی سجادی، ۱۳۸۳) - شوریده (محمدعلی سجادی، ۱۳۸۳) - مواجهه (سعید ابراهیمی‌فر، ۱۳۸۳) - در چشم باد (مسعود جعفری‌جوزانی، ۱۳۸۲) (سریال تلویزیونی)

حال که نیوشا ضیغمی را به طور کامل شناختید گفتگویی خواندنی را از سایت عطر سیب سبز برای شما ارائه کرده ایم که امیدواریم مورد رضایت شما قرار گیرد.

عطر سیب سبز: کنجکاوی عمومی معمولا مزاحم آرامش ستاره هاست. مخصوصا وقتی ملاحظات اخلاقی کم رنگ شود و بعضی آدم ها و بعضی رسانه ها به خودشان اجازه بدهند حرمت ها را بشکنند. نیوشا ضیغمی و همسرش هم از این فضا دلخورند. از سایتی که به خاطرتسویه حساب های سیاسی سفر حج رفتن نیوشا را بهانه کرده تا بی انصافی را در حق او تمام کند یا از نشریه ای که به شایعه اختلاف این زوج دامن زده، اما واقعیت این نیست. نیوشا می گوید: آرش یک همراه و تکیه گاه است و آرش پولادخان هم می گوید: من به همسرم، نیوشا افتخار می کنم. گفت و گوی خواندنی با نیوشا ضیغمی و آرش پولادخان خیلی چیزها را روشن می کند. نه فقط اینکه اختلاف آنها، فقط شایعه بود و آنها در کنار هم آرامش دارند و به این زندگی آرام افتخار می کنند؛ چیزهای دیگری هم هست که از این گفت و گو دستگیرتان می شود.



مهریه نیوشا ضیغمی چقدر است؟

نیوشا: راستش را بخواهید مهم ترین ملاک من برای ازدواج شخصیت و ادب و احترام بود. من در بدترین شرایط نمی توانم بی ادب باشم و نمی توانستم با مردی که احترام نگذارد و بددهن باشد، ازدواج کنم.
آرش این ویژگی خوب را دارد که با احترام برخورد می کند و همراه و دوست واقعی من است. خیلی طول کشید که او را انتخاب کردم اما شرط و شروطی نگذاشتم که به زور آنها رابطه را حفظ کنم. "مهریه ام یک سکه است". نمی توانم درک کنم که ۲ خانواده سر تعداد سکه با هم چانه می زنند. آیا این مهریه های نجومی باعث تداوم زندگی است؟ به دادگاه خانواده نگاه کنیم، صف دادگاه مثل صف نانوایی است. آیا این ۲ هزارها و چندهزارها ضامن ادامه یک زندگی می شود؟ به چیزهای بهتر و بالاتر بیندیشیم. اگر کسی بخواهد زندگی را حفظ کند فراتر از این عدد و رقم ها پیش می رود؛ من با آرش معامله نکردم. دلیل اینکه دوست دارم تجربه های مختلف کاری داشته باشم باتوجه به اینکه هرکاری سختی خودش را دارد این است که زن ها همان قدر توانمند هستند و می توانند تاثیرگذار باشند که مردها می توانند

دوام زندگی مشترک ستاره ها

آرش: همه زندگی ها می توانند دوام داشته یا نداشته باشند. صنف هنرمندها به این دلیل که دیده می شوند خیلی بیشتر زیر ذره بین هستند. ربطی به سینما ندارد، شاید خیلی آدم ها در خیلی صنف ها دچار مشکلاتی در زندگی شخصی باشند اما آنها دیده نمی شوند و به نظرم چارچوبی که سالم باشد و ازدواجی که با منطق و عقل انجام بگیرد، به راحتی به مشکل برنمی خورد. کافی است دو نفری که زندگی را با هم شروع می کنند آن را مدیریت کنند و از یکدیگر به شناخت کافی برسند، تجربه داشته باشند و حساسیت بی مورد نشان ندهند. اگر این شناخت کافی باشد تمام حاشیه ها و مشکلات به راحتی پشت سر گذاشته می شود. من و نیوشا همکار و هم رشته نیستیم و من تاجر نقره هستم اما این هیچ ربطی ندارد که بخواهیم یکدیگر را درک نکنیم و دچار مشکل شویم.

دوست ندارم وابسته باشم!

نیوشا: ۱۰سال در فضای کاری و اجتماع فعالیت کرده ام. از وابستگی صرف لذت نمی برم و اساسا انسان بلندپروازی هستم. به هرحال دلیل اینکه دوست دارم تجربه های مختلف کاری داشته باشم باتوجه به اینکه هرکاری سختی خودش را دارد این است که زن ها همان قدر توانمند هستند و می توانند تاثیرگذار باشند که مردها می توانند. اصولا خانه داری یک شغل است اما این برای من کافی نیست. سقف خواسته هایم خیلی بلند است، این شاید خوب نیست و شاید آرش هم کلافه شود.




آرش: من اصلا از بلندپروازی نیوشا ناراضی نیستم. روح سلامت در منزل را بیشتر دوست دارم تا فقط حضور فیزیکی نیوشا را در خانه. روح همسر من آمیخته شده با جامعه و فضای بیرون و اگر زیاد در خانه باشد پژمرده می شود و سلامتی که باید داشته باشد را نخواهد داشت. روح سلامت نیوشا به زندگی من آرامش می دهد، من نشاط همسرم را بیشتر از غذای روزانه ای که خانم ها می پزند، نیاز دارم.

من تمام وقت در خدمت نیوشا هستم!

آرش: اگر بخواهیم از دید آدمی نگاه کنیم که فقط توقعش یک زندگی معمول ایرانی باشد، بله دورنمای آن با واقعیت فرق دارد. اما فضا و دید من از یک زندگی مشترک اصولا اینگونه نیست. چارچوب روح و روان نیوشا برایم خیلی مهم است. بقیه کارها را با هم هماهنگ می کنیم و مسئله خاصی وجود ندارد که بگویم آزارم می دهد. یک سری کارهاست که باید با تدبیر مدیریت شود. به عنوان همسر نیوشا، از تجربه ام استفاده می کنم، تمام وقت در خدمتش هستم تا کمک کنم حرکتی که می خواهد انجام دهد، با آرامش باشد.

ماجرای کلینیک پوست من چه بود؟

نیوشا: من اساسا به سلامت روح و بدن اهمیت می دهم و برایم صورت و پوست سالم و شاداب و دندان سالم نشان دهنده یک انسان خوشحال و بانشاط است. بدن و چهره نشان دهنده حال درونی است و من از ۲۲ سالگی به کارهای زیبایی پوست علاقه مند بودم. در واقع نگهداری از پوست را دوست دارم و به نظرم نباید اجازه بدهیم همه چیز خراب شود و تازه به فکر جراحی و درمان بیفتیم. به مراکز پوست مراجعه می کردم و در یکی از این مراجعاتم کار خانم دکتری را که برایم خدمات پوست انجام می داد، پسندیدم و قرار شد همکاری کنیم. متاسفانه پول خیلی چیز بدی است و آدم ها را تغییر می دهد اما من آدمی نیستم که شرافت حرفه ای را که ۱۰سال است با زحمت و ذره ذره جمع کرده ام و اعتمادی که مردم به من دارند را به راحتی از دست بدهم، چون در آن مجموعه از اسم من استفاده می شد و من هم در آن برهه زمانی به آنجا اعتقاد داشتم و همه چیز خوب پیش می رفت.




خلاصه شراکت آغاز شد و من از یک مراجعه کننده تبدیل شدم به یک شریک و سرمایه گذار مجموعه، اما بعد از مدتی احساس کردم کارهای این کلینیک در چارچوب عقاید من نیست و آنجا به یک تجارتخانه تبدیل شد. من دنبال مجموعه ای بودم که اگر خواهرم یا دوستم وارد آنجا می شوند همان قدر راضی شوند که وقتی من خودم به آنجا می روم. البته اگر فقط به کسب درآمد فکر می کردم این قضیه خیلی هم خوب و پولساز بود اما من به پول در آوردن به هر قیمتی اعتقاد ندارم. بنابراین از آن گروه جدا شدم و به تازگی با یکی از شرکای پزشکم که انسان محترمی است، قرار شده با هم مجموعه جدیدی را مستقل داشته باشیم. خودم کار پوست و زیبایی بلد نیستم البته دیگر تشخیص می دهم کدام کار صحیح است و کدام کار فقط کاسبی از همین جا اعلام می کنم هیچ ارتباطی با مجموعه مذکور ندارم… درحال حاضر هیچ همکاری ای با هیچ کلینیکی ندارم. سعی می کنم این دفعه فعالیت مجموعه کاملا پزشکی و حرفه ای باشد نه بازاری. دنبال یک سرویس دهی درست هستم.

من برای پول با آرش ازدواج نکردم!

نیوشا: نکته ای که خیلی مرا آزار می دهد این است که می شنوم می گویند آرش مرا انتخاب کرده، چون نیوشا ضیغمی بازیگر است و من او را انتخاب کردم چون سرمایه گذار فیلم من بوده و برای پول با او ازدواج کردم. آدم ها نمی دانند که در زندگی ما چه می گذرد و به راحتی در مورد ما حرف می زنند البته منظورم مردم عادی نیست مردم اجتماع ما صادقانه با هنرمندشان برخورد می کنند و آنها را می پذیرند و بزرگ می کنند، دوستشان دارند یا حتی از هنرمند یا ورزشکاری متنفر هستند. حتی کسانی که از من متنفر هستند را دوست دارم و به آنها احترام می گذارم چون احساس می کنم نشسته اند و کلی به من فکر کرده اند و به دلیلی به تنفر از من رسیده اند. دلم می خواهد واقعا آن دلیل را بشنوم، شاید خودم متوجه آن نیستم و دیگران آزار می بینند. درون خودم یک اعتقاد شخصی برای انسان بودن دارم. من "نمی توانم" را درک نمی کنم. یعنی انسان اصلا نباید بگوید "نمی توانم". خدا هست و کائنات وجود دارد ولی روح برای انسان نقش خیلی مهمی را بازی می کند.
من هم از کره مریخ نیامده ام و به توانایی های خودم ایمان داشتم. پدرم دبیر و مادرم کارمند بازرگانی یک کارخانه بود. حتی پدرم اوایل بازیگری ام حس خوبی نداشت و بعد که دید تا این حد مصمم هستم به من کمک هم کرد. اما من فقط یک مسئله را در نظر گرفتم "که من می توانم".



گناهی کردم که خودم را نمی بخشم

نیوشا: در ۲۲سالگی کاری کردم که هنوز هم خودم را برای آن سرزنش می کنم. آن زمان خام بودم و اشتباهی کردم که هنوز هم خودم را نمی بخشم. هرجا مشکلی برایم به وجود بیاید درون خودم می گویم، حتما دارم چوب آن اشتباه را می خورم. این را گفتم که بگویم ما هر کار نادرستی بکنیم، کائنات صد برابر آن را به ما برمی گرداند. اگر یک سیلی به ناحق بزنیم کائنات ضربه ای می زند که تا مدت ها نمی توانیم از جا بلند شویم. اگر همه ما به این اعتقاد داشته باشیم، خیلی کارها را انجام نمی دهیم. همیشه معتقدم واگذار کردن به خدا خیلی سخت است. وقتی کسی را آزار می دهید و می گوید تو را به خدا واگذار کردم، باید بترسیم. سعی می کنم کاری کنم که شب با رضایت از خودم بخوابم و صبح که بیدار می شوم از خودم راضی باشم.

همه چیز تاریخ مصرف دارد، حتی ستاره بودن!

نیوشا: مارلون براندو با آن همه عظمت الان کجاست؟ سوپراستاری، تاریخ دارد. حتی عمر و زندگی ما یک زمان محدودی است و باید فکر کنیم که بعد از خودمان می خواهیم چه اثری به یادگار بگذاریم. فقط یک اسم یا یک اثر ماندگار؟ برای همین به کسی که از من متنفر است احترام می گذارم. حسادت را دوست ندارم و حس می کنم حسادت بخشی از انسان است و در همه ادیان تاکید شده که آن را از خودتان دور کنید. آدمی که نمی خواهد تلاش کند و گناه عدم توانایی خود را به گردن دیگران می اندازد، سرشار از حسادت می شود. رسیدن به هرچیزی سخت است، رسیدن به قله یک کوه سخت تر است یا قدم زدن در دامنه آن کوه؟ قطعا به بالا رسیدن خیلی تلاش می خواهد و باید مسیر سختی را بگذرانی، کسی نمی تواند پول بدهد تا به آن بالا برسد. هرکسی می تواند ستاره باشد. یک خیاط ماهر، یک آشپز، یک بازیگر، یک ورزشکار… در هر رشته ای باید تلاش کنی و ستاره شدن کار راحتی نیست. فردی که شاخص می شود خلاقیت داشته و توانسته استعدادهای خود را پرورش دهد.



به راحتی هتک حرمت نکنیم

نیوشا: چند وقتی است متاسفانه اتفاق های ناخوشایندی در جامعه هنری می افتد. لادن طباطبایی چند وقت قبل در برنامه هفت حرف جالبی زد، گفت: من دختر یک خانواده هستم، مادر یک فرزند هستم و نقش های مختلفی دارم. من برای کارم زحمت کشیده ام و شبانه روز تلاش کرده ام اما ناراحت می شوم که هنرمندی مثل لادن به راحتی از بازیگری خداحافظی می کند و آب از آب تکان نمی خورد. چرا باید یک هنرمند این همه رنجیده خاطر باشد و ما ناراحت نباشیم. کسی می آید و به تمام خانم های سینمای ایران توهین می کند. خانم هایی که یا مادر هستند یا همسر یا فرزند یک خانواده. آیا تهمت زدن و هتک حرمت به این خانم ها به همین راحتی است؟ این مرا آزار می دهد و دلم می شکند. این اتفاق می افتد و با یک عذرخواهی حاشیه ای همه چیز تمام می شود. این را گفتم که به اینجا برسم، خانم های بازیگر می آیند و بیانیه می دهند، ای ایها الناس! ما اگر خانه نشین شدیم و کار نمی کنیم دلیلش این است که تن به خیلی چیزها نداده ایم! منظور این خانم ها چه بوده؟ من شرعا همسر یک آدم هستم و شرم دارم از نوشته های روی سایت ها و خبرها و گاهی دلم نمی خواهد آرش بعضی از این خبرها را بخواند. شرم آور است و دلم می خواهد بگویم موفقیت دیگران را با بی عرضگی های خودمان زیرسؤال نبریم.

من و آرش واقعا خوشبختیم

نیوشا: همیشه معتقدم آدم یک بار زندگی می کند چه لزومی دارد برای خوشایند دیگران به چیزی تظاهر کنم. من ازدواج نمی کردم مگر زمانی که فردی را پیدا کنم که تمام معیارهایی که دوست دارم را داشته باشد. شغل و درآمد داشتم و زندگی ام را می کردم و می توانستم تنهایی زندگی را اداره کنم. اما وقتی با آرش آشنا شدم دیدم او یک همراه است. با هم قدم برمی داریم، نه من سد راه او هستم نه او سد راه من. نه قرار است من بار مشکلاتم را روی دوش او بگذارم نه او روی دوش من. نه قرار است من سکوی پرواز او باشم نه او سکوی پرواز من، بنابراین در کنار هم قدم برمی داریم و زندگی ما مساوی است. اهدافی برای ۱۰سال آینده داشته و زندگی پویا را دوست داریم. من پرتوقع هستم و به بعد از امروز فکر می کنم.



در هر کاری موفق شدن سخت است

نیوشا: البته که آدم مضطرب می شود اما زندگی را برای خودم زهر نمی کنم و از لحظه هایم لذت می برم. یک کوهنورد هم در بین راه زمین می خورد، شاید پایش پیچ بخورد، خسته و کلافه می شود اما بازهم به راهش ادامه می دهد. یک روزی با آقای مهدوی کیا با هم یک مصاحبه مشترک داشتیم؛ شما هم می دانید که نصف پسربچه ها دلشان می خواهد فوتبالیست شوند و دختربچه ها هم می خواهند بازیگر شوند اما هیچ کس نمی داند که این حرفه ها به همین راحتی به دست نمی آید. همه همان ۹۰دقیقه دویدن و همان چند ساعت جلوی دوربین را می بینند. آقای مهدوی کیا می گفت من آنقدر تمرین می کردم و می دویدم که از حال می رفتم و نفس کشیدن برایم سخت می شد. برای من خیلی جالب بود که فوتبالیست شدن این همه سخت است. شاید آقای مهدوی کیا هم نمی دانست که بازیگر شدن چقدر سخت است. حتی یک زندگی خوب داشتن هم سخت است.

از لحظه لذت می بریم
نیوشا: امیدوار هستم. به خاطر نداشته هایم خودم را عذاب نمی دهم و معتقدم دست بالای دست زیاد است. شاید اوایل آرش جا می خورد، او درک می کند که من هم مثل بقیه آدم ها هستم، گریه می کنم، خسته می شوم و همیشه مثل جلوی دوربین در کمال سلامت و شادابی نیستم. اعتقاد دارم اگر یک زن در اوج قدرت هم که باشد، حتی رئیس جمهور یک مملکت هم باشد باز هم نیاز دارد که به کسی تکیه کند. قبول کردم که آرش قوی تر از من است و به او تکیه کردم. او قطعا از من قوی تر است و از درون به این حقیقت معتقدم. من یک زن هستم و قرار نیست یک زن که به قدرت می رسد و موفق می شود، مرد شود. باید یک زن قوی باشم.



من ادای مردها را در نمی آورم برای همین به مشکل برنمی خوریم. اگر راه بروم و بگویم من نیوشا ضیغمی هستم، قطعا او هم اعتراض می کند و می گوید هستی که هستی… مثلا یک زن با یک سوپراستار مرد ازدواج کند و هر روز بشنود که من ستاره هستم من… این من! من! اصولا ریشه هر خانه ای را نابود می کند… اگر من شکست بخورم آرش هم شکست خورده پس دیگر نمی گویم من… ما موفق هستیم و از لحظه لذت می بریم.

به تغییر دادن هم فکر نکنیم

نیوشا: این روزها گفتم که شایعه اختلاف ما هم هست. هر آدمی در زندگی مشترک اختلاف دارد، اما باید گفت و گو کرد و اختلافات را کنار گذاشت. ۲تا خواهر که با هم همخون هستند هم گاهی عقاید مشترک ندارند و اختلاف پیدا می کنند. هر فردی معیاری در زندگی دارد، من صادقانه انتخاب درستی کردم و حالا پای آن هم هستم. همه چیز را همانطور که هست ببینیم و بپذیریم و به تغییر دادن آدم ها فکر نکنیم. آدم ها تا ۷سالگی شکل می گیرند و موقع انتخاب باید دقت کنی و اولویت ها را درنظر بگیری و با خودت صادق باشی…



من هم خانه داری می کنم

نیوشا: ما حاشیه امنی برای خودمان تعریف کردیم. در هر جای دنیا دوروبر هنرمندها حرف هست و برای مردم حاشیه این افراد مطرح، جالب است. این قسمت زرد را دوست ندارم و معتقدم با رفتارمان از حاشیه دوری می کنیم. من همسر مردی هستم و این نقش را پذیرفتم. آرش هم مرا در همین جایگاه پذیرفته ولی زمانی که سرکار نیستم، من هم ظرف می شویم و لباس های آرش را اتو می کنم، غذا درست می کنم و مهمان دعوت می کنم. انجام کارهای خانه هم لذت دارد من هم خانه داری می کنم مگر اشکالی دارد.

نیوشا واقعا معصوم است

آرش: دقیقا! ما خوشبخت هستیم و پشت پرده ای وجود ندارد. امیدوارم من سنت شکنی کرده و ثابت کنم زندگی سینمایی می تواند دوام داشته باشد. هرچه با سختی های هنر آشنا می شوم، صبورتر و پخته تر می شوم. تجربه سینما را در این ۲، ۳سال کسب کردم و هنوز در حال کسب تجربه های جدید هستم. آدم به این ترتیب بزرگ می شود من هم شنیدم که می گویند من نیوشا را به خاطر ستاره بودن انتخاب کردم، ذهنیتی از نیوشا داشتم که بعد از ازدواج دیدم او از تصور من خیلی هم بهتر است. معصومیت و خوبی نیوشا، درست مثل صورتش است.



کار من بازار است و ما هنوز به رسوم کاسبی معتقد هستیم. در بازار اگر کسی دچار مشکل شود، بزرگان زیر پروبال او را می گیرند و همه مرام و معرفت دارند اما مشکل سینما این است که آدم ها به هم بی محبت هستند. در صورتی که هنر با احساس توام است! توقع آدم از هنرمندها خیلی بیشتر از اینهاست چون آنها با روح و احساس کار می کنند اما در بازار روح و معرفت انگار بیشتر حکمفرماست. ای کاش سینما هم بزرگ تر و ریش سفیدی داشت، بزرگ تری که حرمت داشت. در سینما همه من هستند و به سفت کردن جایگاه خود فکر می کنند.

تایید من برای نیوشا خیلی مهم است

آرش: نیوشا اگر در روز هزارتا تائید هم بگیرد و همه دنیا از او تعریف کنند، تائید و تعریف من برایش جایگاه ویژه ای دارد.

نیوشا: دقیقا همین طور است. تحسین جامعه و مردم با تحسین آرش زمین تا آسمان متفاوت است. آدم هایی که در خانه و روابط شخصی تامین نباشند، در زندگی حرفه ای موفق نیستند و رفتارهای غیرعادی دارند. اگر در خانه تائید شوی در جامعه خیلی دچار مشکل نمی شوی که در خانه خلاء عاطفی داشته باشی. استار بودن یک عمر دارد پس مهم ترین قضیه همین تامین عاطفه از طرف همسر و خانواده است. همه خستگی های روزانه ام با جمله دوستت دارم آرش از بین می رود. اگر روزی همه داشته های امروزم را نداشته باشم، تکیه گاهم، یعنی آرش به من آرامش می دهد… حرمت خانواده برایم خیلی زیاد است…




آرش: من تمام انرژی ام از خانه است. اگر همسرم خسته و غمگین باشد من هم همان مود را می گیرم. اینکه می گویند هنرمندها مودی اند، نه، همه آدم ها اینطور هستند. شاید هنرمندها حساس تر هستند. چارچوبی که سلامت باشد و تکلیف زندگی اش معلوم باشد به او کمک می کند.

نیوشا: خب، نوسانات دلار مود آرش را هم عوض می کند و من تحمل می کنم. (صدای خنده)

آرش: مردانی که تجارت می کنند به نظرم در خط مقدم جبهه هستند و امیدوارم ایرانی ها در همه جا موفق باشند. سربلندی ایران، آرزوی من است. این روزها در حال جنگ هستیم و این بحران ها همه ما را درگیر کرده است. قدیم ها جنگ با زور بازو بود اما امروز همه در این جنگ حضور دارند. امیدوارم برای ایران بجنگیم و سربلند باشیم.


     
  ویرایش شده توسط: amirrf   
مرد

 
ویلای من

مهران مدیری در حالی سریال جدید خود را کلید زده که خود نقش اول آن را ایفا می‌کند.


فارس، سریال «ویلای من» به کارگردانی مهران مدیری و سرمایه‌گذاری مؤسسه فرهنگی «گلرنگ رسانه» عصر روز شنبه 20 آبان‌ماه در منطقه ازگل کلید ‌خورد.
در افتتاحیه این سریال که برای توزیع در شبکه نمایش خانگی ساخته می‌شود، مهران مدیری در سخنانی با اشاره به لوکیشن سریال گفت: این محل یک ویلای متروکه با دیوارهای سفید بود که ما ظرف دو هفته، سه شیفت روی آن کار کردیم تا همه چیز آماده شود و به امید خدا، امروز ضبط سریال ویلای من آغاز می‌شود.

وی ادامه داد: من نقش اصلی این سریال را به عهده دارم و از همان قسمت اول نیز در آن حضور خواهم داشت.

بازیگرانی نظیر سیامک انصاری، برزو ارجمند، عارف لرستانی، علی لک پوریان، هادی کاظمی، الیکا عبدالرزاقی و... در این سریال بازی خواهند داشت.

بازیگران جدیدی از جمله آتنه فقیه نصیری، کمند امیرسلیمانی، رابعه اسکویی و ... به این گروه پیوسته‌اند.

فیلمنامه این سریال را خشایار الوند و امیر مهدی ژوله در دست نگارش دارند و قرار است توزیع آن پس از تصویربرداری قسمت‌های نخست، به شکل کاملاً منظم و گسترده و با اطلاع‌رسانی «گلرنگ رسانه» آغاز شود.
YEMARD

ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
     
  
مرد

 
تقدیر از عوامل«راستش را بگو» در پارکینگ

مراسم تجلیل از عوامل سریال "راستش را بگو" شامگاه گذشته با حضور مهدی فرجی مدیر شبکه اول سیما در پارکینگ سام برگزار شد.

در این مراسم محمدرضا آهنج کارگردان،‌ فاطمه ثمرقندی تهیه کننده و اکثر بازیگران سریال از جمله حسن پورشیرازی، نیوشا ضیغمی، امیر آقایی، رویا تیموریان، محمد عمرانی، امیرحسین مدرس، دانیال عبادی، رحیم نوروزی، اصغر نقی‌زاده، رضا توکلی، علیرضا خطیبی و بهرام ابراهیمی حاضر بودند و دیگر عوامل همچون مصطفی رستگاری نویسنده و فردین خلعتبری آهنگساز نیز در میان جمع به چشم می‌خوردند.

فرجی در این مراسم "راستش را بگو" را اثری جذاب و موفق خواند و گفت: این شب‌ها مردم تماشاگر یک سریال خوب هستند که تمامی نکات مثبت در آن دیده می‌شود. من از کارگردان و تهیه کننده سریال که تلاش فراوانی کردند و چیزی کم نگذاشتند تشکر می‌کنم.

وی از سید هادی منبتی مدیرعامل موسسه تصویر شهر که در جمع حاضر بود تقدیر کرد و افزود: او تمام تلاش خود را کرد تا مترو به خوبی در اختیار گروه قرار بگیرد و کار کمتر دچار نقص شود. تمام این موارد جای تشکر دارد.

در این جمع دوستانه که با حضور خبرنگاران همراه بود، عوامل سریال به گفتگو با اهالی رسانه پرداختند. عکس های فارس و جام جم از این مراسم را در زیر می بینید.

     
  
مرد

 
سوپر استاری از دل فقر و محله های جنوب شهر


به نقل از برترین ها؛ این گفت‌وگوی سه ساعته با پرویز پرستویی را، چند سال پیش در ویژه​نامه همشهری محله گرفتم. حرف‌هایی که در این مصاحبه زد، حسابی در ذهنم حک شد و ماند. دلم می‌خواست قسمت‌های مربوط به سختی‌های این سوپراستار را، جایی چاپ کنم و حالا، این آرزوی چند ساله را با چاپ این خاطرات، عملی می‌کنم.

روزی كه از روستا آمدیم

من پرویز پرستویی هستم؛ متولد 1334. 3سال بعد از تولدم بود كه خانواده‌مان، از روستا به تهران آمدند. وقتی به تهران آمدیم به دروازه غار رفتیم؛ جنوب شهر. تا سال 48 آنجا بودیم؛ خانه قمرخانم، از این خانه‌های كندویی و كارگری. مستأجر بودیم. وضعیت‌مان خوب نبود. سختی می‌كشیدیم. مادرمان، بیشتر از همه سختی می‌كشید. پدرم دستفروش بود. از همین بلوری‌های اینجا، جنس‌های بلوری می‌گرفت و می‌رفت كرج. با درشكه می‌برد آنجا. آنجا هم كارتن را روی سرش می‌گذاشت و بلور می‌فروخت. هر روز این كار را می‌كرد تا اینكه یك روز مادرم، به پدرم گفت: «نمی‌خواهد بروی سركار.» بعد از مدتی، فهمیدیم كه مادر، پولدار شده است. قرار بود برویم خانه بخریم. اما با كدام پول؟ مادر پس‌انداز كرده بود، 11هزار تومان. از همان پول‌های خرجی كه پدرم می‌داد. هیچ كدام‌مان خبردار نشدیم. آمدیم ته یكی از كوچه‌های خیابان عباسی و خزانه بخارایی، نرسیده به ترمینال، خانه‌ای گرفتیم 2 طبقه که 5 اتاق داشت. هیچ‌كس از این كار مادر خبردار نشده بود، همه پول‌ها را بدون اینكه كسی خبردار شود، در متكا قایم می‌كرد. این‌جوری بود كه ما خانه‌دار شدیم.

میلگردهایی كه پوستم را كندند

خانه‌دار شدن، خیلی حس خوبی برایمان داشت. ما تا قبل از آن، همه زندگی‌مان در یك اتاق 4×3 می‌گذشت؛ سونا و جكوزی و استخرمان همه‌اش در همان اتاق دوازده متری بود. 5 نفر توی یك اتاق زندگی می‌كردیم. اطراف خانه‌مان، كه الان مخابرات شده و پل هوایی ماشین‌رو هم زده‌اند، جایی كه ضلع غربی ترمینال جنوب حساب می‌شود، گود و محله‌ ناامنی بود. آنجا یك كارخانه روغن‌نباتی هم داشت كه حلبی‌های زائدش را، می‌ریختند توی گود. آشغال‌های جاهای دیگر را هم می‌آوردند و خالی می‌كردند آنجا. یك آب‌سیاهی هم داشت آن اطراف كه آب‌ها و فاضلاب‌ها توی آن جمع می‌شد. می‌رفتیم شنا می‌كردیم توی آن. سیاه و كثیف می‌شدیم و خانه كه بر می‌گشتیم، كلی كتك می‌خوردیم. دقیقا یادم می‌آید كه مخابرات ترمینال را كه می‌خواستند بسازند، ما كارگرش بودیم، آرماتوربندی می‌كردیم. میلگردها را كه می‌گذاشتم روی شانه‌ام، پوستم را می‌كند از بس كه داغ بود...

تاول‌های سر صحنه

روزها كار می‌كردم و بعدازظهر می‌رفتم تئاتر تمرین می‌كردم. دست‌هایم تاول می‌زد و روی صحنه تمرین تئاتر می‌تركاندم. البته این را هم بگویم كه جدا از فقری كه درگیرش بودیم، پدر و مادرم هم عادت نداشتند ما را بیكار ببینند. هر جوری كه بود، ما را مشغول به كار می‌كردند. مثلا دبستان كه بودیم، مادرم یك قابلمه باقلا می‌پخت و آماده می‌كرد. از مدرسه که بر می‌گشتیم یك جعبه میوه می‌گذاشتیم و قابلمه را رویش قرار داده و دو تا نعلبكی و نمكدان هم می‌گذاشتیم و مردم، از ما می‌خریدند یا از این شیشه‌ نوشابه‌های كوچولو می‌گرفتیم و نوشابه‌ها و دوغ‌های بزرگ را توی آن خالی می‌كردیم و می‌فروختیم. یعنی مدام كار می‌كردیم.

سوپراستاری از محله‌های ناامن

آن‌موقع مثل الان نبود كه تا بچه زبان باز كند، كلی امكانات باشد و كلاس‌ و آموزش‌های مختلف برایش مهیا باشد. میرزا مسلمی داشتیم كه در مكتب‌خانه ما را با فلك كردن آموزش می‌داد. اصلا آن موقع بچه‌ها را جوری بزرگ می‌كردند كه بتوانند روی پای‌شان بایستند، آب‌دیده شوند، با سختی‌ها كنار بیایند. محله‌های ما ناامن بود. بچه‌ها كه بیرون می‌رفتند، معلوم نبود كه سالم برگردند یا سیگاری، حشیشی و... شوند. بزرگ كردن این بچه‌ها هزار تا بدبختی داشت، مثل الان كه نبود.

فقر، دلیل نرسیدن نیست

وقتی با جوان‌ها در جاهایی كه آموزش می‌دهم، صحبت می‌كنم، به آنها می‌گویم نداشتیم، نرسیدیم و نشدیم و اینها وجود ندارد. من همین الان اگر بخواهم عكسی با همپالگی‌های خودم بگیرم كه با چه كسانی حشر و نشر داشتم و نوع زندگی و سیستم زندگی‌ام چطور بود، شاخ در می‌آورید. فقر فرهنگی، مالی و... وجود داشته، قابل پنهان كردن هم نیست، اما این وسط، هستند عده‌ای كه تنبلی می‌كنند. بعضی‌ها شاید موقعیت عده‌ای را ببینند و بگویند ما كه نداشتیم، اگر داشتیم ما هم می‌رسیدیم، من می‌گویم كه اگر نداشتی و به این فكر كردی كه می‌توانی با این نداشتن‌ها، برسی، آن وقت است كه برده‌ای. همیشه، آنها كه بیشتر رنج برده‌اند، موفق‌تر بوده‌اند. من بهترین بازیگر، در كاخ جوانان انتخاب شدم، اما 14 سال دور از چشم خانواده‌ام قاچاقی تئاتر كار می‌كردم. آن موقع در بلورسازی صادق كچل، پرسكار بودم و كمك‌پرس. ما با این وضعیت بزرگ شدیم.

از شیطنت‌ها و رازهای دیگر كودكی‌ام

مردم‌آزار نبودم، بیشتر شوخ و بذله​گو بودم. جوری شده بود که معاون مدرسه​مان آقای خرازی با من قرار گذاشته بود كه صبح‌ها، یك ربع دیرتر از وقتی كه زنگ مدرسه می‌خورد، به مدرسه بیایم تا مدرسه و بچه‌ها را به هم نریزم. زنگ تفریح هم، باید زودتر از همه، می‌رفتم بیرون از مدرسه! تنها دانش‌آموزی بودم كه می‌توانستم بیرون بروم. البته آقای خرازی از طبقه دوم، مرا كنترل می‌كرد. تا چشمش به من می‌افتاد كه توی كوچه‌های اطراف مدرسه‌ام، داد می‌زد «بزمچه! آنجا هم داری این جوری می‌کنی؟» بچه‌ها این اخلاقم را دوست داشتند. دور و برم همیشه شلوغ بود. توی یك میز، من بودم و رحمان باقریان (در لیلی با من است، همان شخصیت آذری را بازى مى‌كند) و بنی اسدی. بچه‌شرهای كلاس حساب می‌شدیم. اگر تلفن مدرسه زنگ می‌زد و با معلم‌مان كار داشت، مرا هم با خودش می‌برد تا كلاس را به هم نریزم. اصلا همین كه من وارد كلاس می‌شدم، كلاس از خنده می‌رفت هوا. باور كنید كاری هم نمی‌كردم! اصلا همین دیر و زود آمدن و رفتنم، خودش سوژه خنده بچه‌ها شده بود.

بازیگری از جنس درد

انگیزه من از بازیگری، فقط درد است. انگیزه خیلی‌‌ها دیده شدن است، اما مرا درد به بازیگری كشانده. محیطی كه در آن زندگی كرده‌ام، در آن بزرگ شده‌ام، پر از درد بوده، پر از فقر بوده؛ زیر خط فقر همیشه بغض فروخورده‌ای داشته‌ام. به فكر رها ساختن این بغض بوده‌ام. ما حتی در آن محیط، حق تماشا كردن تلویزیون هم نداشتیم، می‌رفتیم پشت شیشه‌های قهوه‌خانه و تلویزیون نگاه می‌كردیم. این جوشش، در من وجود داشت. احساس می‌كردم این جوشش را باید بیرون بریزم.

با عینك زندگی نمی‌كنم

با عینك زندگی نمی‌كنم. روزها كه بیرون می‌آیم، بدون عینكم. ترسی از راحت زندگی كردن و شناخته شدن توسط دیگران ندارم. بالاخره همه ما را یك خالق آفریده و شرح وظایفی داریم. همه ما در یك چیز مشتركیم؛ در مغز، در این 5 سیری كه توی كله همه‌مان كار گذاشته شده. حالا یكسری از آن استفاده می‌كنند، بعضی‌ها هم آكبند نگهش می‌دارند كه آن دنیا آبش كنند. معتقدم آدمی كه در این جامعه زندگی می‌كند، حق ندارد فكر نكند و مغز و داشته‌هایش را به كار نگیرد. هم باید تاثیر بگیرد و هم تاثیر بگذارد. همین فكرهاست كه باعث می‌شود هیچ وقت به خودم مغرور نشوم و گذشته‌ام را از یادم نبرم.
     
  
مرد

 
بی تابی بازیگران و فیلم ها برای شکار سیمرغ



یکی از جذابیت های هر ساله جشنواره فیلم فجر، حضور بازیگران محبوب و معروف با فیلم های مختلف است. ستاره هایی که هر کدام در نقشی و با شمایلی، در جشنواره حضور دارند وسینمادوستان را سر ذوق میآورند. جشنواره سی و یکم فجر در حالی کمتر از سه ماه دیگر آغاز به کار می کند که کارگردانان باید تا چند روزدیگر فرم جشنواره را پر کنند وبه این ترتیب پای ستاره ها هم به جشنواره سی و یکم باز می شود اما کدام ستاره ها با کدام فیلم ها خواهند آمد؟ کدام ها غیبت دارند وکدام ها بیش از بقیه پرکارند؟


مهناز افشار: سه فیلم / درخشش ادامه دارد


1- از تهران تا بهشت: این فیلم یک اثر تجربی از ابوالفضل صفاری است. افشار در این فیلم نقش غزال را برعهده دارد که با همسرش دچار چالش شده و زندگی شان روبه فروپاشی است. مرد زن را ترک می کند وزن در جست و جویی به دنبال شوهر، مسیری نمادین را طی می کند و در این سیر و سلوک به حقیقت ماجرا پی می برد...

2- چه خوبه برگشتی: این اولین بار است که مهناز افشار با داریوش مهرجویی کار می کند وقطعا می تواند از این همکاری به عنوان یکی از شانس های زندگی اش یاد کند. او برای بار سوم در فیلمی حضور دارد که حامد بهداد هم در آن ایفای نقش خواهد کرد. می توان انتظار داشت که اگر افشار به خوبی از پس نقشش در این فیلم بربیاید مهرجویی مانند لیلا حاتمی از او در فیلم های آینده اش هم استفاده کند.

3- هیچ کجا، هیچ کس:
در میان ستارگان مرد این فیلم، مهناز افشار یک تنه بار ستاره زن «هیچ کجا هیچ کس» را بر دوش می کشد. هر چند بهاره کیان افشار هم (که این روزها با کلاه پهلوی شناخته شده) با او همبازی است.




حمید فرخ نژاد: دو فیلم / استرداد سیمرغ؟

1- استرداد: این فیلم که یکی از پروژه های فاخر سال 91 است، قطعا در جشنواره سروصدا خواهد کرد. خیلی ها می خواهند بدانند یکی از پروژه های میلیاردی سال 91 با چه کیفیتی به این جشنواره رسیده است. بنابراین بازیگر اصلی این اثر هم حسابی دیده می شود. حمید فرخ نژاد نقش اصلی این فیلم را برعهده دارد که داستان آن به وقایع پس از جنگ جهانی دوم می پردازد. درست در زمانی که سران کشورهای متفق نشستی را در تهران برگزار کردند.

2- زندگی مشترک آقای محمودی و بانو: او در این فیلم نقش همسر هنگامه قاضیانی را ایفا می کند که زندگی شان دستخوش تغییراتی می شود. این دومین تقابل حمید فرخ نژاد و قاضیانی پس از فیلم «روزهای زندگی» است. همچنین دومین همکاری فرخ نژاد با روح الله حجازی به عنوان بازیگر و کارگردان نیز در این فیلم صورت گرفته است. اوسال گذشته فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم را به کارگردانی حجازی در بخش خارج از مسابقه جشنواره داشت.



حامد بهداد: دو فیلم / نور چشم مهر جویی با موهای سفید

1- فرزند چهارم: این فیلم درباره زندگی آفریقایی های کنیاست که با حضور گروهی ایرانی در آن منطقه اتفاقی برایشان می افتد. حامد بهداد نقش یکی از اعضای آن گروه را برعهده دارد. بهداد پس از «آدم کش» برای بار دوم با مهتاب کرامتی همبازی است. تقابل مهدی هاشمی و بهداد نیز جالب توجه خواهد بود.

2- چه خوبه برگشتی: بعد از نارنجی پوش و آن همه انتقاد (منهای تحسین های انگشت شمار) دل دادن به همکاری دوباره با داریوش مهرجویی در دوره ای که به اذعان کارشناسان دوره افول اوست جرات زیادی می خواهد اما گویا بهداد دل و جراتش را دارد. او حاضر شده تمام موهایش را سفید کند؛ گریمیکه علاوه بر توجه داوران در جشنواره، قطعا به فروش احتمالی هم کمک شایانی خواهد کرد. او در این فیلم در نقش یک پزشک ظاهر شده.




اکبر عبدی: دو فیلم / آقای شگفت انگیز

1- رسوایی: باز هم همکاری با مسعود ده نمکی. او در سکوت خبری به این فیلم پیوست و برای اولین بار در گریم یک روحانی ظاهر شد. عبدی در این فیلم که اولین اثر جدی ده نمکی به شمار می آید، یک روحانی مومن و متعهد است که دختر نه چندان خوشنام محله (الناز شاکردوست) حین فرار از دست طلبکاران پدرش با او مواجه می شود و همین آغاز ماجراست.

2- شاباش: این فیلم، به کارگردانی حامد کلاهداری، حساسیت های زیادی را به همراه داشته است. بعد از تکذیب حضور فرخ نژاد در این فیلم، این اکبر عبدی بودکه نقش اصلی کار را برعهده گرفت.




مصطفی زمانی: دو فیلم / بالاخره ستاره می شود؟



1- جیب بر خیابان جنوبی: او برای بازی کردن در این فیلم، بلاهای زیادی سرش آمد، از شکستگی پا گرفته تا توقف پی در پی پروژه تا اینکه کار نیمه کاره تمام شدو پس از اتمام بازی زمانی در «برلین منفی 7» فیلمبرداری اش دوباره از سر گرفته شد. او در این فیلم نقش یک دزد را بازی می کند که با مهدی و نورا هاشمی همبازی است.
2- برلین منفی 7: فیمی که احتمال می رود از فیلم های مهم جشنواره باشد. به هر حال از آنهم به عنوان یکی از پروژه های فاخر سال 91 نام برده می شود. زمانی در اولین فیلم بلند سینمایی رامتین لوافی پور نقش یک مهاجر را ایفا می کند که عواقب جنگ و حمله به عراق او را به دنبال جایی برای زنده ماندن می کشاند.



ترانه علیدوستی: دو فیلم / محبوب داوران

1- آسمان زرد کم عمق: این اولین همکاری علیدوستی با توکلی است. او در این فیلم نقش زنی جاافتاده را بازی کرده و جالب اینکه وزن هم اضافه کرده است.

2- زندگی مشترک آقای محمودی و بانو: در سومین فیلم روح الله حجازی روبروی پیمان قاسم خانی قرار گرفته تا این همکاری، حسابی کنجکاوی برانگیز شود. او نشان داده همیشه مورد توجه داوران است. می توان پیش بینی کرد حضور او در جشنواره سی و یکم هم مورد توجه قرار بگیرد.



حبیب رضایی: دو فیلم / بازگشت آقای بازیگردان


1- آشغال های دوست داشتنی: رضایی که در جشنواره سی ام بیکار بود، در حالی در جشنواره سی و یکم با دو فیلم آمده که به خاطر گزیده کاری اش می توان انتظار بازی خوب دیگری در آخرین کار محسن امیریوسفی از او داشت.

2- همه چیز برای فروش: امیرحسین ثقفی برای این فیلم از ترکیب بازیگرانی استفاده کرده که معمولا بازی شان استاندارد است. رضایی در این فیلم کنار صابر ابر و مریلا زارعی قرار گرفته است.



محمدرضا فروتن: دو فیلم / عاشق پیشه همیشگی


1- دلتنگی های عاشقانه:
یک فروتن عاشق دیگر؛ اودر این فیلم با میترا حجار همبازی است. این دو که در دهه هفتاد در فیلم های مهم مسعود کیمیایی نظیر «متولد ماه مهر»، «اعتراض» و «فریاد» همبازی بودند، در فیلم رضا اعظمیان، نقش یک زن و شوهر را بازی می کنند. فروتن ایفاگر نقش منوچهر است که به هنگام بازگشت از ماه عسل متوجه حمله نیروهای عراقی به ایران شده و زندگی عاشقانه اش دستخوش تغییرات می شود.

2- هیچ کجا، هیچ کس: او در این فیلم ابراهیم شیبانی، گویا یکی از بهترین بازی هایش را ارائه داده است. هر چند بازی در کنار کیانیان و افشار و ابر، طبیعتا جذابیت های خاص خودشرا دارد.





ستاره های زیادی هستند که امسال تنها با یک فیلم در جشنواره حاضر خواهند شد


فریبرز عرب نیا: اغلب افراد تصور می کنند همانطور که مختارنامه توانست موجب احیای عرب نیا باشد، «چ» هم می تواند باعث تثبیت دوباره او در سینما شود. این اولین همکاری حاتمی کیا و عترب نیاست که البته این همکاری با حاشیه هایی هم همراه بود که بعد از مدتی توسط تهیه کننده کار تکذیب شد. عرب نیا در این فیلم ایفاگر نقش شهید چمران است.
رضا عطاران: اگر توقف فیلمبرداری «آینه شمعدون» ادامه نداشته باشد و فیلم به جشنواره برسد عطاران در این فیلم با گریم عجیب و غریبی ظاهر شده که نقش اصلی آخرین اثر بهرام بهرامیان است. او ایفاگر نقش ضیاء است که پیر یک روستاست و علاقه زیادی به ازدواج با دختران جوان دارد. البته شنیده می شود او با داریوش مهرجویی هم برای «چه خوبه برگشتی» قرارداد بسته است.

ساره بیات: اگر تدوین و صداگذاری فیلم «محمد (ص) تمام شود می توان انتظار داشت که راضیه «جدایی نادر از سیمین» یک بازگشت باشکوه به سینما داشته باشد چرا که او در این فیلم نقش آمنه، دایه حضرت محمد (ص) را بازی می کند.

باران کوثری: او را در جشنواره با اولین فیلم افشین هاشمی و محسن قرابی خواهیم دید، فیلمی که «خسته نباشید» نام دارد و کوثری در آن نقش زنی را بازی می کند که به همراه همسرش از کانادا برای دیدن آثار تاریخی به ویژه آثار تاریخی کرمان به ایران آمده اند اما در این سفر بین آنها روابط سردی حاکم است.




ستاره های غایب


با توجه به فیلم هایی که تا الان احتمال حضورشان در جشنواره وجود دارد می توان به این نتیجه رسید که علاوه بر بازیگران زیادی که در این جشنواره با آنها ملاقات خواهیم کرد، ستاره هایی هم هستند که در سی و یکمین جشنواره فجر غیبت دارند. بهرام رادان، لیلا حاتمی، امین حیایی، محمدرضا گلزار، پرویز پرستویی، نیکی کریمی، عزت الله انتظامی، علی نصیریان، مهران مدیری، حامد کمیلی، پارسا پیروزفر، لعیا زنگنه و چندی دیگر در سال 91 در اثری حضور نداشتند که قرار باشد به جشنواره برسد. هر چند این فهرست قطعا تا زمان برگزاری جشنواره تغییرات زیادی خواهد کرد.
YEMARD

ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
     
  
مرد

 
هم اینبری، هم اونبری

نیوشا ضیغمی: بازیگرم، مدل نیستم/ از اسمم سوءاستفاده می‌کنند



خبرگزاری فارس: نیوشا ضیغمی ضمن دفاع از نوع پوشش خود در مجموعه «راستش را بگو» معتقد است سطح آثار سینمایی امروز خیلی خوب نیست و اگر وضع همین‌طور پیش برود دیگر در سینما بازی نمی‌کند.
به گزارش خبرنگار رادیو و تلویزیون فارس، «نیوشا ضیغمی» از جمله بازیگرانی است که بیشتر در آثار سینمایی حضور دارد و سریال «راستش را بگو» پس از «در چشم باد» دومین سریال تلویزیونی است که این هنرمند در آن ایفای نقش کرده است.
ضیغمی در «راستش را بگو» نقش دختر دانشجویی به نام خاطره آرامی را ایفا می‌کند که از شبکه یک سیما روی آنتن می‌رود.
آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگوی خبرنگار رادیو و تلویزیون فارس با این بازیگر درباره حضورش در این سریال و شرایط سینمای فعلی است.


* شما بعد از حدود 8 الی 9 سال که در مجموعه «در چشم باد» ایفای نقش کردید، دیگر در سریال‌های تلویزیونی دیده نشدید، چطور شد که حضور در پروژه «راستش را بگو» را پذیرفتید؟


- من این کار را به واسطه رزومه کاری آقای آهنج پذیرفتم؛ برای اینکه احساس کردم نسبت به کارهای دیگری که در تلویزیون ساخته می‌شود و خیلی تاثیر‌گذار نیستند و حرفی برای گفتن ندارند، در کاری متفاوت و در یک فضای خوب کار می‌کنم.


* شما به عنوان یک چهره سینمایی شناخته می‌شوید، حضور در مدیوم تلویزیون برایتان تفاوتی با سینما ندارد؟

- به هر حال بازیگری یک مبحث گسترده است و بازیگری یعنی بازیگر تئاتر، تلویزیون و سینما. من فکر می‌کنم انتخاب من بین پیشنهادهایی که آن زمان داشتم، بهترین انتخاب است و دوست دارم یک بار دیگر این مدیوم را تجربه کنم. چون اولین تجربه‌ام بسیار ماندگار و خوب بود و خوشحالم که مجدد این تجربه را به واسطه یک فیلمنامه‌ای که قابل دفاع است، داشتم. اساسا به خاطر اینکه مخاطب تلویزیون مخاطب گسترده و قابل احترامی است و شاید رسانه سینما و بازیگرانش متفاوت از سینما باشند و حتی در تمام دنیا حتی جشنواره‌های سینما و تلویزیون از هم جدا هستند. من با یک کار تلویزیونی بازیگر تلویزیون نخواهم شد و یک کار ملاک نیست. همچنین بسیاری از بازیگران سینمایی ما تلویزیون را تجربه کرده‌اند و دوباره به سینما برگشته‌اند و کارشان را ادامه داده‌اند.

در سینما فیلم تولید نکنند بهتر است

* یعنی ترجیح می‌دهید در یک کار خوب تلویزیونی حضور داشته باشید تا در کارهای ضعیف سینمایی؟

- دقیقا. متاسفانه نسبت به سال‌های گذشته سینما به نظرم دچار افت شده است. آمار فروش فیلم‌ها را که روزانه می‌بینیم چقدر پایین آمده است، نمی‌دانم قرار است برای سینما چه اتفاقی بیافتد. من اگر قرار باشد سینما این‌طور پیش برود، ترجیح می‌دهم تا زمانی که سینما به حالت عادی برنگشته به این وادی برنگردم و دیگر بازی نکنم. چون این میزان فروش یک سوم هزینه تولید فیلم هم نیست و این خیلی تلخ است، هم برای بازیگر، هم سرمایه‌گذار، هم تهیه‌کننده و سینمادار. من فکر می‌کنم تولید نکنند خیلی بهتر از این باشد که اکران شود و به چنین سرنوشتی دچار شود. برخی فیلمنامه‌ها هم به نحوی هستند که مردم اصلا به سمت‌شان نمی‌روند. سینما جایی موفق است که مخاطب دارد.

* خود شما شرایط مطلوب سینما را در چه می‌بینید؟

- شرایطی است که فیلمنامه‌هایی ساخته شود که بتواند آن‌قدر تاثیرگذار باشد که مخاطبش را با وجود این همه گزینه‌هایی که وجود دارد به سینما بکشاند. فیلم‌های هزار تومانی کنار خیابان، ماهواره، اینترنت و هزار مرجع دیگر برای مخاطب وجود دارد. در چنین شرایطی به اضافه اینکه برای یک خانواده، رفتن به سینما حدود 50 هزار تومان تمام می‌شود، یک فیلم باید آن قدر جذابیت داشته باشد که خانواده را برای رفتن به سینما ترغیب کند. سینما سرگرمی است و قرار نیست حتما حرفی برای گفتن داشته باشد، اما در چنین شرایطی می‌تواند حداقل یک جذابیت بصری و یا یک فکر باشد. در تمام دنیا برای اینکه یک فیلم فروش داشته باشد، گروهی سال‌ها تحقیق می‌کنند و درباره‌اش فکر می‌کنند که موضوع فیلم را چطور مطرح کنند، چه کسی بازی کند، چطور بازی کند، چطور اکران کنند که بتوانند از همه دنیا مخاطب جذب کنند ولی ما چی؟ فیلم‌هایی ساخته می‌شوند که خنثی هستند، ساخته می‌شوند، اکران می‌شوند و بعد هم فراموش می‌شوند. فقط یک سرمایه‌ای این وسط به باد رفته است. در چنین وضعیتی آدم بازی نکند خیلی بهتر است.



* برگردیم به سریال، سریال «راستش را بگو» حاوی داستان‌های ریز و درشتی است که به طور موازی پیش می‌روند، احساس نکردید این داستان‌های موازی مخاطب را سردرگم می‌کند؟‌

- مخاطب باید روی کاری که می‌بیند، کمی هم فکر کند. من کارهایی را که مخاطب را به فکر کردن وادار می‌کنند، دوست دارم. ما همه چیز را شسته و رفته تحویل بدهیم، خیلی اتفاق خوبی نیست. این کار پیچیدگی دارد و مخاطب را به فکر کردن وادار می‌کند.

ما بازیگریم، مدل نیستیم

* شما در این سریال نقش یک خانم چادری ظاهر شده‌اید، برایتان نوع پوشش نقشی که ایفا می‌کنید مهم است یا خیر؟

- من یک بازیگر هستم و اتفاقا این نقش و این نوع پوشش را خیلی دوست داشتم. ما بازیگریم، مدل نیستیم. تجربه کردن همه نوع نقش برایم جذاب است. نقش خاطره آرامی هم برایم ویژگی‌هایی داشت که جذاب بود.

گلایه از قضاوت‌های زودهنگام

* در برخی محافل ذکر شد که شما چادرتان را در این سریال خوب نگه نمی‌دارید.

- به نظرم طرح چنین مواردی حاشیه است. من به سطح جامعه و علی‌الخصوص قشر دانشجو نگاه کردم. قرار نیست من یک مدلی که روی کاغذ می‌کشند را ایفا کنم. یک خانم با این نوع پوشش زندگی می‌کند، ممکن است یک لحظه آن را شُل بگیرد و یک لحظه دیگر سفت. حتی یک لحظه ممکن است باد بیاید. انسان در حرکت است و نقش باید واقعی باشد. من نمی‌توانم جوری آن را بازی کنم که غیر واقعی است. این حرف‌ها حاشیه‌ای است. من تلاش کردم نقشم را طوری ایفا کنم که واقعی باشد. شما اگر به ادامه سریال نگاه کنید متوجه می‌شوید که چرا خاطره این‌گونه است. آنچه شما می‌بینید ماهیت واقعی این فرد نیست و در حال تظاهر است، اما همین قضاوت‌های غلط و زودهنگام و ایجاد حاشیه باعث می‌شود کار به خوبی دیده نشود.
همین قضاوت‌های بی‌مورد و عجولانه به سینما هم ضربه می‌زند. اگر کمی با هم مهربان‌تر باشیم چنین فضاهایی پیش نمی‌آید.

صفحه فیس‌بوک ندارم

* از شما به عنوان هنرمندی فعال در شبکه‌های اجتماعی یاد می‌شود.

- به هیچ وجه این‌طور نیست. من عضو هیچ صفحه اجتماعی نیستم. خیلی‌ها این مطلب را به من می‌گویند ولی آن صفحه‌ها هیچ‌کدام متعلق به من نیست. متاسفانه ما هیچ‌گونه قانونی هم برای پیگیری چنین مواردی در ایران نداریم. در تمام دنیا اگر فردی از نام و چهره فردی دیگر سوءاستفاده کند، قابل پیگیری است، اما چون چنین سایت‌هایی اساسا در کشور ما فیلتر است، امکان پیگیری قضایی و قانونی آن نیز برای ما وجود ندارد. من هم نمی‌دانم با چنین مشکلاتی چه کنم؟
از اسم من، همسرم، خواهرم و همه اعضای خانواده‌ام سوء‌‌استفاده می‌کنند ولی دستمان هم به هیچ جایی نمی‌رسد.
     
  
صفحه  صفحه 18 از 58:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  57  58  پسین » 
تالار تخصصی سینما و موسیقی

Iranian Cinema News | اخبار سینمای ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA