ارسالها: 648
#187
Posted: 8 Dec 2012 17:18
اعتراض سینمایی به جایزه فتح الله زاده: حق لیلا حاتمی را بدهید, لطفأ!
هم اکنون حدود ده، بیست میلیون ایرانی از جایزهٔ پولکی حاج فتح الله باخبر شدند. چند نفر ایرانی از نشان اهدا شده به لیلا حاتمی از طریق رسانهی ملی چیزی میدانند؟
سایت گل- داستان از آنجا آغاز میشود که علی فتح اللهزاده (مدیر عامل باشگاه استقلال) در مصاحبههایی با آب و تاب اعلام میکند نشان شوالیه از فلان مرکز را به دلیل خلاقیت در مدیریت دریافت کرده، که اگر خودش مصاحبه و اعلام نمیکرد کسی متوجه آن نمیشد چون در هیچ خبرگزاری و سایتی در خارج از ایران این خبر را اعلام نکرده بود.
همین مصاحبه باعث شد برنامه نود به این موضوع بپردازد و از او سوالاتی را درباره این نشان بکند. با اینکه مشخص بود و هست این نشان هیچ ارتباطی با نشان معروف و معتبر "شوالیه" در فرانسه (که هنرمندان بزرگی در جهان از جمله شهرام ناظری از ایران، آن را دریافت کردهاند) ندارد (به قول فردوسیپور این کجا و آن کجا)؛ ولی فتح اللهزاده از خودش و نشانی که صاحب فلان شرکت به او اهدا کرده تمام قد دفاع کرد. از عجایباش این بود که حاج فتح الله روی آنتن گفت برای دریافت این نشان پنج هزار یورو (نزدیک به بیست میلیون تومان) پول داده!
اصلا برای من و شما اهمیتی ندارد حاجی چه نشانی گرفته و چقدر پول داده. اینها را گفتم که به اینجا برسم: یک لحظه این هدیه را مقایسه کنید با جوایز افتخاری و نشانهایی که در جهان به اهالی سینمای ایران اهدا میشود.
برای مثال خانم لیلا حاتمی را یادآوری میکنم که یکی از جوایز و نشانهایش؛ «نشان هنر و ادب» یا همان درجه شوالیه است که از طرف وزیر فرهنگ و ارتباطات کشور فرانسه به صورت رایگان "به خاطر مشارکت در تلالو هنر و ادب در فرانسه و جهان" دریافت کرد. پس از این قیاس مع الفارق حالا چند سوال در ذهن شکل میگیرد:
- هم اکنون حدود ده، بیست میلیون ایرانی از جایزهٔ پولکی حاج فتح الله باخبر شدند. چند نفر ایرانی از نشان اهدا شده به لیلا حاتمی از طریق رسانهی ملی چیزی میدانند؟
- آیا خانم لیلا حاتمی میتواند به مدت ۴۰ دقیقه در پربینندهترین برنامه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران از نشان اهدا شده به خود بگوید و درباره آن توضیح دهد و خبررسانی کند و باعث غرور، و نه سرافکندگی شود؟ (حتی ۵ دقیقه در شبکه بازار!)
- چرا این نشان پولکی، چشم داشتن به غرب و به اسارت در آوردن ورزشیها در یوغ تجملات و بیبند و باریهای غربی محسوب نمیشود؟ اما در مورد بسیاری از جوایز افتخاری سینمای ایران این اتفاق میافتد؟
ویرایش شده توسط: christopher
ارسالها: 1484
#189
Posted: 9 Dec 2012 23:04
شکایت سحر زکریا از قهوه تلخ
زکریا در مورد رضایتش از حضور در مجموعه «قهوه تلخ» تاکید کرد: از نقشم راضی بودم اما سریال پایان خوشی نداشت و یک سری اتفاقات بد مالی برای عوامل فیلم به وجود آمد و من در حدود ۴ ماه دستمزد طلبکار هستم که از طریق قانونی برای دریافت این مقدار از دستمزدم اقدام کرده ام.
سحر زکریا بازیگر سینما و تلویزیون درباره وضعیت کاریش در گفتگو با هنرآنلاین، عنوان کرد: بعد از بهبودی شکستگی پایم مشغول بازی در مجموعه تلویزیونی «میلیارد» به کارگردانی علیرضا امینی هستم.
زکریا در مورد ویژگی های شخصیتی کاراکتر «میلیارد» تاکید کرد: در این مجموعه نقش آذر را بازی می کنم که شخصیت خاکستری دارد و در طول داستان متوجه می شویم آذر بر اثر مشکلات خانوادگی چنین ویژگی هایی را پیدا کرده است.
بازیگر «تله» با اشاره به خاستگاه طبقاتی آذر گفت: پدر و مادر آذر که محمد رضا شریفی نیا و عاطفه رضوی نقش های آنها را بازی می کنند آدمهای متمول و صاحب ثروتی هستند و آذر هم در شرکت پدرش مشغول کار است و جزو طبقه مرفه جامعه است.
این بازیگر در مورد مدت زمان تصویر برداری مجموعه تاکید کرد: فیلمبرداری طبق زمان بندی اعلام شده تا اسفند ماه ادامه دارد.
YEMARD
ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
ارسالها: 648
#190
Posted: 22 Dec 2012 10:04
باران کوثری: ببخشید که امسال مثل زهرمار تلخم
«باران کوثری» که این روزها فیلم «من مادر هستم» از او در حال اکران است و البته به واسطه درگیری لفظی با بازیگر فیلم امنیتی قلاده های طلا، ممنوع التصویر شده، در یادداشتی به «اعتماد» از شب یلدا میگوید:
حتما حکایت آن جوجه گنجشک را شنیدهاید که فکر میکرد با پاهایش آسمان را نگه داشته. من آن جوجه گنجشک بودم. از شب و خواب میترسیدم و فکر می کردم اگر چشمانم را ببندم آسمان میافتد و جهان به هم میریزد.
بیدار مینشستم منتظر صبح که همه بیدار شوند و با هم دنیا را نجات دهیم! بچه بودم و پر از توهماتی که از مغزم بزرگتر بودند و از سر کوچکم بیرون میزدند.
اما شبهای یلدا فرق می کرد. همه بیاصرار من بیدار مینشستند تا صبح. ترسی نبود از تنهایی و تاریکی و شب پر بود از شور و بیداری و حرف و انار. چه سرخوش بودم من شبهای یلدا! یادش به خیر !
اما این روزها، شبها بهترند. شبها که همه چیز آرام و ساکن و ساکت است. شبها که کسی حرفی نمیزند، چیزی نمینویسد، فیلمی نمیسازد، قلم نمیزند، تئاتر بر صحنه نمیبرد، آواز نمیخواند. شبها که خاموش و آرامند و ما همه خوابیم و فراموشکار، نه حرکتی، هیچی...
مرا ببخشید که امسال مثل زهرمار تلخم. حالم خوش نیست. و از انار و هندوانه و سرخوشی خبری نیست. تنها دلخوشیام این است که امشب طولانیتر است و بیشتر میخوابم. این روزها شبها بهترند، شبهای طولانیتر بهتر ... این روزها من فقط خوابم میآید. به اندازه همه آن شبهای بیداری خوابم میآید. مرا از شبنشینی معاف کنید، امسال من می خوابم. شب یلدایتان بخیر!
ویرایش شده توسط: christopher