ارسالها: 2642
#31
Posted: 29 May 2011 18:57
موسیقی باروک و فرم فوگ
اینو همه میدونیم که موسیقی باروک به یک مطلب کوتاه و یک اپ ختم نمیشه و من سعی میکنم هر دفعه یک نکته و مطلب از باروک رو براتون بگم.چون که دارم یه پرلود فوگ از استاد بزرگ باخ میزنم که خیلی باش درگیرم و البته که خیلی دوسش دارم.تمام کسایی که روزی باخ زدن اینو کاملا حس میکنن که هیچ قطعه ای به اندازه قطعات باخ از خودش خاطره به جا نمیذاره!چون وقتی ادم باخ میزنه اگه واقعا عالی کار کنه بعد از اتمام اون قطعه واقعا اندازه تمام سالهای نوازندگیش تجربه کسب میکنه
باروک کلمهای ایتالیایی و به معنی زمخت و ناهنجار است و از کلمه باروکو در ایتالیایی به معنی مروارید صیقل نیافته گرفته شده است. موسیقی این دوره اغلب بافت پلی فنیک دارد. مطرح ترین چهرههای این دوره از موسیقی کلاسیک باخ ویوالدی هندل آلبینونی و... هستند.
این دوره از نظر زمانی بین دوره رنسانس و دوره کلاسیک قرار دارد. این دوره را در موسيقی، به سه دورهٔ آغازين (1600-1640)، ميانی (1640-1680) و پايانی (1680-1750) تقسيم میکنند. با اين که امروزه آثار دورهٔ پايانی باروک معروفترين آثار اين سبک هستند، اما دورهٔ آغازين، با موسيقیدانانی چون مونتهوردی يکی از انقلابیترين دورههای تاريخ موسيقی است.
در دورهٔ آغازين، موسيقی بر اساس متنهايی بسيار پرشور و احساس نگاشته میشد و تعجبی نيست که موسيقیدانان ايتاليايی آن زمان، اپرا را به وجود آوردند. در دورهٔ آغازين، آهنگسازان بافت هوموفونيک را بر بافت پلیفونيک رنسانس ترجيح دادند؛ هر چند در دورهٔ پايانی، بار ديگر موسيقیدانان به پلیفونی بازگشتند. آهنگسازان دورهٔ آغازين، ديسونانسها را با آزادی بيشتری به کار گرفتند. بر تضادهای صوتی نيز تأکيد میشد؛ حال آن که در رنسانس، سازها -اگر به کار گرفته میشدند- ملودی آوازخوان را مضاعف میکردند (مشابه آن چه در اغلب موارد در موسيقی سنتی ايرانی شنيده میشود)، اما در دورهٔ آغازين باروک صداهای آوازی با خطهايی ملوديک که ويژهٔ ساز به نگارش درآمده بود، همراهی میشد.
در دورهٔ ميانی باروک، سبک موسيقايی نويی که از ايتاليا نشأت گرفته بود، در تمام کشورهای اروپايی گسترش يافت. مدهای قرون وسطايی يا کليسايی، اندک اندک جای خود را به گامهای ماژور و مينور سپردند. ديگر ويژهگی برجستهٔ باروک ميانی، اهميت بیسابقهٔ موسیقی سازی بود که در اين ميان، سازهای خانوادهٔ ويولن محبوبترين سازها بودند.
در دورهٔ پايانی، بسياری از جنبههای هارمونی پديد آمد. در اين دوره، موسيقی سازی اهميتی همپايهٔ موسيقی اوازی يافت. در اين دوره، بار ديگر موسيقی پلیفونيک اوج گرفت و آهنگسازی مانند يوهان سباستيان باخ، به اوج استادی در اين امر رسيدند
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#32
Posted: 29 May 2011 19:00
ويژگیهای موسيقی باروک
يگانگی حالت
يک قطعهٔ باروک، اغلب فقط بيانگر يک حالت است - قطعهای که شاد آغاز میشود، تا پايان شاد میماند. آهنگسازان برای تجسم نمودهای احساس، زبانی موسيقايی پديد آوردند؛ در اين زبان ريتمها يا الگوهای ملوديک ويژهای به حالتهايی معين اشاره داشتند. . اين زبان موسيقايی مشترک، بيشتر آثار موسيقی دورهٔ پايانی باروک را از تشابه و خويشاوندی برخوردار میکند.البته این اصل استثنای مهمی دارد و ان اثار اوازی باروک هستند.
ريتم
يگانگی حالت در موسيقی باروک، بيش از هر چيز با پيوستگی و يکنواختی ريتم انتقال داده میشود. الگوهای ريتميکی که در آغاز يک قطعه شنيده شدهاند، در طی آن تکرار میشوند. اين پيوستگی و يکنواختی ريتم، فراهم آورندهٔ نيروی پيشبرندهای است که موسيقی را مطيع خود میکند –حرکت پيشرونده، به ندرت دچار وقفه میشود. در موسيقی باروک، تأکيد بر ضرب بسيار بيش از اغلب آثار موسيقی رنسانس است
ملودی
ملودی باروک نيز حسی از پيوستگی و يکنواختی پديد میآورد. ملودی آغازين يک قطعه بارها و بارها در آن شنيده میشود و حتی هنگامی که به شکلی دگرگونشده نمود میيابد نيز سرشت آن کم و بيش ثابت میماند. در موسيقی باروک، ملودی بیوقفه گسترش يافته، آشکار شده و جنبههای متفاوت آن گشوده میشود. اين حرکت جهتدار، اغلب از يک سکانس ملوديک سرچشمه میگيرد، که تکرار پياپی يک ايده موسيقايی در سطحهای صوتی زيرتر يا بمتر است.
بسیاری از ملودیهای باروک کيفيتی پُرريزهکاری و تزيينی دارند، و سرايش يا به ياد سپردن آنها آسان نيست. ملودی باروک بيش از آن که حسی متوازن و متقارن القا کند، حسی از گسترش و پويايی ريتميک پديد میآورد. يک عبارت کوتاه، اغلب با عبارتی طولانی که جريانی بیوقفه از نتهای سريع و چالاک دارد دنبال میشود.
ديناميک پلهای
موسيقی باروک، همگام با پيوستگی ريتم و ملودی از پيوستگی ديناميک نيز برخوردار است. به بيان ديگر، حجم صوتی برای مدتی ثابت نگه داشته میشود. تغيير ديناميک، ناگهانی و چنان است که گويی ديناميک از سطحی به سطح ديگر منتقل شده باشد. اين تغيير و تبديل ميان قوی و ضعيف، ديناميک پلهای ناميده شده است. دگرگونی تدريجی ديناميک که با کرشندو و دیکرشندو پديد میآيد از ويژگيهای شاخص موسيقی باروک نيست. با اين همه بیترديد اجراکنندگان اين موسيقی برای دستيابی به مقصودهای بيانی، دگرونیهای ظريف و ماهرانهای را در ديناميک پديد میآوردهاند. سازهای شستیدار مهم در دورهٔ باروک، ارگ و کلاوسن (هارپسيکورد) بودند که هردو با ديناميک يکنواخت موسيقی آن دوره همخوانی داشتند. نوازندهٔ ارگ و کلاوسن نمیتوانست مانند پيانيست امروزی با تغيير فشار انگشت بر شستیها، کرشندو و دیکرشندو پديد آورد. کلاويکورد، سومين ساز شستیدار مهم اين دوره، گرچه میتوانست تغييرهای تدريجی در ديناميک پديد آورد، اما اين ممکن بود. ppp تا mp تغییرها در محدوده ای کوچک در حدود
بافت
موسيقی دورهٔ پايانی باروک اغلب بافت پلیفونيک دارد: در اين موسيقی، دو يا چند خط ملوديک برای جلب توجه شنونده به رقابت میپردازند. در اين ميان خطهای ملوديک سوپرانو و باس به طور معمول مهمترين خطها هستند. تقليد ميان خطهای گوناگون ملوديک، يا لايههای صوتی سازندهٔ اين بافت، بسيار متداول است. اغلب ملودیای که در يک خط شنيده شده، در خطهای ديگر نيز ظاهر میشود. با اين همه، تمام آثار موسيقی دورهٔ پايانی باروک پلیفونيک نيستند. بافت يک قطعه به ويژه در موسيقی آوازی که دگرگونیهای حالت کلام، تضاد موسيقايی را ايجاب میکند، ممکن است دچار تغيير شود. نکتهٔ ديگر اين که آهنگسازان باروک در شيوهٔ پرداختن به بافت موسيقايی با يکديگر متفاوت بودهاند. برای نمونه، باخ تمايل به استفادهٔ مداول از بافت پلیفونيک داشت، حال آن که هندل تضاد ميان بخشهای پلیفونيک و هوموفونيک را بسيار بيشتر به کار میگرفت.
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ویرایش شده توسط: alinumber7
ارسالها: 2642
#33
Posted: 29 May 2011 19:02
آکوردها و باسو کنتينوئو
آکوردها در دورهٔ باروک اهميتی فزاينده يافتند. پيش از آن، زيبايی خطهای ملوديک بيش از آکوردها، که هنگام اجرای همزمان اين خطهای ملوديک پديد میآمدند، مورد توجه بود. به تعبيری، آکوردها فقط در حکم محصول جانبی حرکت خطهای ملوديک بودند. اما در دورهٔ باروک، آکوردها به گونهای مستقل نيز معنا يافتند. از اين زمان، آهنگسازان هنگام نگارش خط ملوديک، به آکوردهايی که با آن هماهنگ باشند نيز انديشيدند. در واقع، آنها گاه ملودی را برای تناسب با توالیهای آکوردی ويژهای به نگارش در میآوردند. چنين توجهی به آکوردها سبب شد خط ملوديک باس، که مبنای هارمونی بود، اهميتی تازه بيابد. به اين ترتيب، تمام بافت موسيقايی بر خط ملوديک باس متکی شد. تأکيد نو بر آکوردها و خط باس به پيدايش برجستهترين ويژگی موسيقی باروک انجاميد و آن نوعی همراهی است که باسو کنتينوئو يا باس شمارهگذاری شده ناميده میشود. اين بخش همراهیکننده، از يک خط ملوديک باس که عددها (يا نشانههايی) در زير هر نت آن نوشته شده بود تشکيل میيافت، و آن عددها تعيينکنندهٔ آکوردی بودند که میبايست بر مبنای آن نت ساخته و نواخته شود. کنتينوئو- اختصار باسوکنتينوئو- به طور معمول دستکم با دو ساز نواخته میشد: يک ساز شستیدار مانند ارگ يا کلاوسن به همراهی يک ساز ملوديک بم، مانند ويولنسل يا باسون. نوازندهٔ ارگ يا کلاوسن، خط ملوديک باس را که به وسيلهٔ ويولنسل يا باسون نيز اجرا میشد با دست چپ مینواخت. اين نوازنده با دست راست، به پيروی از آنچه عددهای نوشتهشده به آن اشاره داشتند، آکوردها يا حتا خطی ملوديک را بداههنوازی میکرد. اين عددها، فقط مشخصکنندهٔ يک آکورد مبنا بودند و شيوهٔ دقيق نواختن را مشخص نمیکردند. به اين ترتيب، نوازنده در اجرا از آزادی بسيار برخوردار بود.
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#34
Posted: 29 May 2011 19:03
فوگ
فوگ در آثار باخ به عالیترین مرحله ی تکاملی خود رسید.این آهنگساز قدرت آن را داشت تا فوگ را برای بیان هرگونه سایه روشن احساس ، تصنیف نماید.در حالی که کوشش در شکل دهی و توسعه ی فوگ به وسیله ی متقدمین باخ تا درجه ی زیادی به انجام رسیده بود ، در واقع باخ بود که موفقترین و سرامد همه ی آنها گردید.او تجربیات انبوه موسیقی کنترپوانتیک چندین قرن را جمع کرد و با ابتکار و توان خود تجربیات مزبور را در قالبی موفقیت آمیز و پراز بیان موسیقایی به نقطه ی پایانی خود رساند.تکنیک باخ چنان ماهرانه و استادانه است که گاهی ممکن است دشوارترین ظرافتکاریهای کنترپوانتیک آنها توجه لازم را به خود جلب نکند ، زیرا شنونده مسحور برخی از هیجانات عاطفی نهفته در آنها می شود.
هر یک از فوگهای باخ دارای ویژگیهای مخصوص به خود است ، چون اولا ، از طریق بیان احساس مورد خواست آهنگساز به وسیله ی چشم انداز سوژه ی آن تعیین و ارائه می شود و ثانیاً روش کنترپوانتیک قطعه ، متفاوت و متنوع بوده و بستگی خاصی با نیاز و پذیرش کنترپوان سوژه دارد.
فوگ در حقیقت فرم مشخص و ثابتی نیست ، بلکه روشی است که به وسیله آن ترکیب و بافت کنترپوانتیک ارائه می شود.چنین بافتی در بخشهای مختلف می تواند ظریف و محکم ، یا آزاد و غیرثابت ترکیب شود.اما این توصیف ، تنها یک شیوه ی آهنگسازی است که روی الگو یا نمونه ی خاصی صورت می گیرد و می توان آن را یک فرم ، بلکه (روش فوگ نویسی) نامید.تونالیته های که در فوگ مورد استفاده قرار می گیرد ، می تواند راهی جهت تقسیم بندی یک فوگ از نظر فرم باشد و از این طریق است که می توان برخی از فوگهای کتاب چهل و هشت فوگ باخ را به عنوان فرمهای دوتایی و سه تایی توصیف کرد.هر فوگی دارای ماهیت جداگانه ی منحصر به خود است که از سوژه ی اصلی فوگ ریشه گرفته و رشد و توسعه می یابد.هدف از انتخاب فوگی که در آخر این فصل مورد بررسی قرار گرفته است ، نشان دادن امکانات هر چه بیشتر فوگ نویسی است.اما همان طور که اشاره شد ، این بررسی صرفاً اختصاص به شرح جزئیات این فوگ دارد ، پس تنها راه ارزیابی و درک رضایت بخش وسعت نبوغ باخ ، تجزیه و تحلیل تمامی چهل و هشت فوگ و پرلود این آهنگساز است.
یک فوگ برای تعداد معینی از - بخش - صدا نوشته می شود ، از این رو نمی توان بجز صداهایی که مشخص گردیده است بخشهای دیگری در طول فوگ اضافه نمود ، هر چند طی گردش قطعه ، یک یا دو صدا از بخشهای تعیین شده می توانند جهت استراحت ، سکوت داشته باشند.کلمه ی بخش (صدا) بیان کننده ی هر یک از خطوط ملودی فوگ می باشد.اصل و ریشه ی فوگ از موسیقی آوازی است اما کلمه ی بخش (صدا) موقعی که فوگ برای موسیقی سازی نوشته می شود نیز مورد استفاده قرار می گیرد.
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#35
Posted: 30 May 2011 07:28
برخی از نوازندگانی که به آرامی تمرین مینمایند دارای حساسیت بسیار بالایی بر روی کیفیت صدا دارا میباشند. برخلاف آنانی که سریع تمرین میکنند و شما هم اصلا دوست ندارید به آنها گوش دهید! اما نکته دیگر بنظر من گسترش دانش در زمینی تئوری و آنالیز موسیقی باید از همان ابتدا صورت بگیرد و این کار موجب میشود تا زمان بسیاری را که باید با پیانو سرو کله بزنید به حداقل برسد، شاید این نظر مخالفان بسیاری نیز داشته باشد. در این جا نقل قولی از John Browning بیان میدارم: "هنرجویان همیشه فکر میکنند که استادشان در هنگام یاددادن ساز به آنان از فرمول محرمانه ای استفاده میکنند. در هر حال اگر این چنین است من بشخصه هرگز استفاده نکرده ام! بلکه به سادگی بارها و بارها قطعه را اجرا میکنم تا زمانی که آنرا از طریق قلبم احساس کنم." همچنین شما باید رپرتوار خود را وسعت ببخشید. بسیاری از نوازندگان حرفه ای مجبورند رپرتوارهای بسیاری را در انگشتانشان آماده نگه دارند. این رپرتوار میتواند شامل بیست کنسرتو و یا بیشتر باشد بسیاری از 32 سونات بتهوون و یا 48 پرلود و یا فوگ باخ باشد و یا قطعات دیگر که جزو رپرتوارهای استاندارد باشد؛ سونات های موزار، شوبرت و بسیاری از آثار شوپن، شومان،برامس، لیست و بسیاری از آثار دبوسی، راول و غیره... همچنین اضافه کردن آثار قرن بیستم از قطعات آهنگسازانی چون: Messiaen، Bartok، Stravinsky، Ligeti، Berio، Berg Shoenberg اما واقعا چه رازی در اجراهای آنان وجود دارد که این قطعات که هر یک زبان خاص خود را دارا میباشد به این زیبایی اجرا مینمایند؟! بله، در قطعات معاصر گاهی خود آهنگساز نیز وجود دارد و میتواند به آنها کمک کند که واقعا راهنمای خوبی برای نوازنده است اما اجرای سایر قطعات از دوره های دیگر چه ؟ تمامی تمرینات ذکر شده در بالا نمیتواند نقطعه ای باشد برای رسیدن به این کیفیت. هیچ وقت تمرینات زیاد در زمینه گام و آرپژ نمیتواند شما را به این نقطه برساند، نکته ای که این نوازندگان به آن توجه میکنند، جستجو برای کشف رنگ و کیفیت صدا میباشد. تمرین و آزمایش در زمینه chord balancing و pedalling برای پیدا کردن بسیاری از رنگ هایی که امکان یافتنشان وجود دارد. در chord balancing انگشتان باید یاد بگیرند تا حداقل دو تن و حتی سه و یا چهار تن (tone) مختلف را بوسیله یک دست بنوازند (ملودی و همراهی). یکی از قطعات سخت برای بسیاری از پیانیست ها اجرای آکوردهای (opening chord) کنسرتو شماره 4 بتهوون میباشد وقتیکه که هشت نت باید بصورت کاملا متعادل و بالانس نواخته شود، زمانیکه فرصتی برای لمس کلید ها و ایجاد ثبات و فشار مورد نظر وجود ندارد (هر نوازنده ای با رنگ صدای مختلفی آنرا به اجرا در می آورد که میتواند به تصور و ذهنیت وی از صدای مورد نظر باشد). این تمرینات ذهنی و بالانس صدای انگشتان و یافتن رنگ های مختلف تنها برای پیانیست ها نیست، بلکه برای بسیاری از ساز ها نیز حاکم است. جدا از انجام این تمرینات آشنایی با دوره های موسیقی مانند باروک - رنسانس - کلاسیک و غیره آشنایی با خود آهنگساز و شیوه آهنگسازی وی، استیل های مختلف نوازندگی در دوره های موسیقی، مطالعه در زمینه نقاشی و شعر و ادبیات و مکتبهای موجود آن که بدون هیچ تردیدی بر موسیقی نیز تاثیر گذاشته است، باعث میشود تا اجرای مطلوبی را از قطعه مورد نظر بدست آورید. در نهایت در فراسوی تمامی این تمرینات مقدماتی مهمترین چیزی که یک نوازنده بدنبال آن است شناخت روح و معنای قطعه است. نکته آخر اینکه نظر شخصی من این است که روزانه چهار ساعت تمرین برای رسیدن به تکنیکی مناسب کافی میباشد، هر چند در نهایت این شما هستید که باید قابلیت و توانایی خود را مورد آزمایش قرار دهید و با توجه به ظرفیت خود تمرینات خود را برنامه ریزی نمایید.
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#36
Posted: 30 May 2011 07:34
نحوه نواختن پیانو
پیانو توسط ضربه نوگ انگشتان نواخته میشود. برای این کار دست را بلند کرده و سپس فرود آورده و با نک انگشت مورد نظر ضربه میزنیم. مکانیسم پیانو تولید صدا میکند. بدلیل شکل مکانیسم پیانو یک پیانسیت می تواند همزمان تا ده نت را به صدا درآورد.
محل قرارگیری انگشتان دو دست روی کلیدهای پیانو در نواختن آن اهمیت دارد. معمولاً در آهنگها نت اول شماره دارد که انگشت شروع کننده در نواختن آن آهنگ را مشخص میکند. در این صورت شماره یک برای انگشتهای شست دو دست است و به ترتیب سایر انگشتها شمارههای ۲ تا ۵ را خواهد داشت. شست دست راست روی چهارمین نت دوی پیانو قرار میگیرد. البته این مورد در مورد همه آهنگها عمومیت ندارد و برخی آهنگسازان نت شروع کننده در آهنگشان را شماره نمیزنند. در این صورت پیانیست باید خودش محل قرارگیری انگشتانش روی کلیدهای پیانو را با توجه به نوع نتهای موجود در آهنگ تشخیص دهد.
گاهی پیانیست جای دو دستاش را روی کلیدهای پیانو با هم عوض میکند و گاهی بدون نواختن کلید پیانو با انگشتان شست دو دستش از سایر انگشتها استفاده میکند.
نحوه نتنویسی برای پیانو
نت نویسی پیانو در دو حامل انجام میشود. حامل بالا برای دست راست و حامل پایین برای دست چپ. معمولاً حامل بالایی را با کلید سل و حامل پایین را با کلید فای خط چهارم نشان میدهند. این دو حامل با نت دوی وسط از هم متمایز میگردند. یک نوازنده پیانو باید بتواند همزمان دو خط موسیقی را خوانده و با هر دو دست اجرا نماید.
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#37
Posted: 30 May 2011 07:43
چرا صدای پیانو ها با هم فرق دارند?
اگر ساز شما پیانو باشد بدون شک همواره این سئوال برای شما مطرح بوده که چرا صدای برخی از پیانوهای حرفه ای ها زیبا تر از صدای ساز شما است.
بخصوص اگر هزینه زیادی هم صرف خرید ساز کرده باشید این موضوع برای شما اهمیت بیشتری خواهد داشت. نرم و خشن بودن یا سرد و گرم بودن و یا کدر و شفاف بودن صدا کیفیتی است که برخلاف تصور بسیاری از مردم به قیمت ساز یا جنس لوازم بکار برده شده در ساز بستگی ندارد. شما می توانید صدایی شبیه به صدای یک پیانو بسیار خوب را از یک پیانوی ارزان قیمت بشنوید.
وقتی تکنیسین پیانو ساز شما را با گوش یا دستگاه الکترونیکی کوک می کند در واقع تنها کاری که انجام می دهد کم و زیاد کردن کشش سیم ها به گونه ای است که سیم به هنگام ارتعاش فرکانس دقیق نت مورد نظر را تولید کند، به اینکار کوک کردن یا Tuning گفته می شود. اما مبحث دیگری که کمتر تکنیسینی اقدام به انجام آن می کند و ندرتآ صاحبان ساز آنرا از تکنیسین پیانو تقاضا می کنند، موضوع Voicing یک پیانو است.
موثر ترین عاملی که رنگ و کیفیت صدای پیانو را موجب می شود چکش پیانو است. همانطور که می دانید سر چکش های پیانو از نمد فشرده ساخته شده و کافی است نمد یکی از چکش های پیانو از نمد دیگری نرم تر باشد تا صدای دو کلاویه با وجود کوک بودن، زمین تا آسمان تفاوت رنگ داشته باشند. بسیاری از پیانوهای نا مرغوب یا قدیمی عمومآ در محدود یک تا دو اکتاو پائین دو وسط، چنین مشکلی را دارند.
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#38
Posted: 30 May 2011 07:43
حالا چگونه می توان این مشکل را حل کرد؟
روش کار به ظاهر خیلی ساده است، با تغییر حالت فیزیکی نمد چکش. اگر بخواهید صدا نرم (Mellow) شود باید ترتیبی اتخاذ شود که نمد نرمتر از حالت فعلی شود. اینکار بوسیله زدن یک سری سوزن به نمد انجام میگیرد. اگر بخواهید ساز شما صدایی شفاف تر داشته باشد کافی است از یک سری مواد مخصوص یا حتی لاک الکل استفاده کرده آنرا روی چکش بکشید. با اینکار نمد چکش سفت تر شده و صدای خروجی ساز شفاف تر و زنگ دار تر می شود. اغلب از سنباده کشیدن روی نمد هم میتوان برای تیز کردن صدای ساز استفاده کرد.
به مجموعه اعمالی که روی چکشهای پیانو انجام می گیرد تا کیفیت صدای ساز در تمام اکتاوها یکسان شوند Voicing گفته می شود. شما با انجام عمل Voicing می توانید صدای نرم ساز خود را شفاف و تیز کنید و یا برعکس صدای شفاف ساز خود را نرمتر نمایید.
پیانیست های حرفه ای همیشه قبل از کنسرت بکمک تکنیسین های پیانو ساعت ها ساز را کلید به کلید کنترل میکنند و در صورت نیاز علاوه بر کوک، رنگ صدای هر کلاویه را نیز تنظیم می کنند. یکی از تفاوت های مهم یک پیانوی مرغوب و نامرغوب در این است که چکشهای با کیفیت فیزک حالت خود (نرمی یا سفتی) را در طول زمان بهتر حفظ می کنند. به همین دلیل است که پیانوهای نامرغوب و ارزان قیمت اغلب پس از یکی دوسال استفاده صدای بسیار ناموزونی از خود تولید می کنند.
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#39
Posted: 30 May 2011 07:45
یک پیانیست چه نوع تمریناتی و به چه مقدار اجرا مینماید؟
بسیاری از پیانیست ها یک ساعت و یا بیشتر بر روی تمرینات تکنیکی وقت صرف مینمایند، برخی از این تمرینات میتواند مانند تمرینات Hanon (تمرین برای 5 انگشت که الگوهای متفاوتی را اجرا مینماید) یا Dohnanji و Cortot که برای تفکیک انگشتان بکار میرود (من فکر میکنم این دو تمرین آخری واقعا خطرناک میباشند و ممکن است موجبات صدمات جدی بر انگشتان و عضلات وارد نماید و باید وقتی تمرین شود که شخص واقعا تجربه و دقت کافی را داشته باشد) -همچنین گامها- فرمهای بسیاری برای گام نوازی وجود دارد.
علاوه بر 35 گام اصلی (ماژور و دو فرم از مینور) بعلاوه گام کروماتیک که میتوان آنرا بوسیله دو دست و یا یک دست اجرا نمود. نواختن گامهای یکسان در اکتاوهای بالا و یا پایین تر - فواصل سوم و ششم (یا دیگر فواصل) و یا استکاتو نوازی و لگاتو و یا مخلوطی از این دو همراه با استفاده از دینامیک های مختلف. همچنین تمرینات مشابهی نیز در مورد آرپژ ها وجود دارد که معمولا شامل ماژور و مینور - کاسته و نیز اجرای قطعاتی که دارای جملات تکنیکی میباشد.
بسیاری از پیانیست ها برای طراحی یک دوره فشرده تمرینی که آنها را قادر بسازد تا تکنیکهای مختلفی را هر روز تمرین نمایند بدون اینکه وقت بیش از یک ساعت برای تکنیک اختصاص دهند برنامه ریزی میکنند.
در اینجا باید از کتابی به نام Pianoforte Technique on an Hour a Day از Geoffrey Tankard نام برد که با توجه به پیشنهادات و شیوه های تمرینی ارائه شده، پیانیست ها میتوانند با تمرکز بیشتری تمرینات خود را در باره زمانی کوتاه انجام دهند.
تمرینات تکنیکی از این نوع برای پیانیست ها واقعا لازم است آنهم در دوره ای که نوازندگان حرفه ای بسیاری وجود دارند، داشتن تکنیک بالا یک مزیت محسوب میشود. شاید تشبیه یک نوازنده به ورزشکار و تمریناتی که باید برای حرفه ای شدن انجام دهد زیاد عجیب نباشد اما این تمرینات تنها صرف بالا بردن تکنیک نیست، بلکه توجه به عناصر اصلی موسیقی چون موزیکالیته نیز هدف اصلی یک نوازنده باید باشد.
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 2642
#40
Posted: 30 May 2011 07:45
برخی از پیانیست ها هنگامی که بر روی صحنه میروند احساس میکنند که تمامی تمرینات تکنیکی لازم را برای بدست آوردن موزیکی مناسب انجام داده اند اما برخی دیگر نیازمندند تا هر روز تمرینات تکنیکی را انجام دهند مانند Shura Cherkassky که تمرینات گام و آرپژ را آنهم در تمامی سر کلید ها هر روز انجام میدهد در مقابل Barenboim که خودش بیان میدارد تمریناتی از این قبیل را تنها به مقدار زمانی کمی انجام میدهد.
این مقدار از تمرین بنظر میرسد به توانایی های ذاتی و طبیعی نوازنده بر میگردد که شامل توانایی تمرینات بصورت ذهنی نیز میشود. یکی از تمرینات بسیار مهم برای یک نوازنده تمرینات ذهنی میباشد.
این اختلاف عقیده در نوع تمرین بصورت فیزیکی و ذهنی در بسیاری از پیانیست ها وجود دارد. بسیاری از آنها نمیخواهند این واقعیت را قبول نمایند که بیش از میزان توانشان تمرینات فیزیکی انجام میدهند و این تمرینات جز اینکه وقت آنها را بگیزد ارزش خاصی ندارد.
در طرف دیگر زمان بخاطر سپاری نت و قطعات بستگی زیادی به نوع تمرین شما دارد. برخی از نوازندگان ساعت به تمرین فیزیکی مشغول میشوند زیرا آنان به چیزی تکیه کرده اند که به حافظه عضلانی مشهور است. اما در طرف دیگر برخی از نوازندگان هستند که به سادگی به نت نگاه میکنند و با آنالیز آن در ذهن و بخاطر سپاری نکات مهم ظرف چند دقیقه آنرا اجرا مینمایند و دلیلی هم بر قوی تر بودن این دسته از نوازندگان بر دسته قبلی نیست بلکه آنها تنها با ذکاوتی بیشتر به تمرین میپردازند و بصورتی دیگر آنها تعادلی میان ذهن و عضلاتشان ایجاد میکنند!
مقاله ای از Richard Beauchamp
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه