ارسالها: 1131
#61
Posted: 18 Jan 2015 02:46
Shaun of death
این فیلم یک کمدی انگلیسی درباره ی زامبی هاست. در پایان فیلم شاون، ادوارد دوست صمیمی خود را که تبدیل به زامبی شده است در انبار خانه زنجیر کرده و با هم پلی استیشن بازی می کنند.
We are What we arE
از شروع فیلم و مرگ مادر خانواده تا نقطه ی عطف داستان، خانواده ی سه نفره در معرض خطر هستند تا سکانس پختن گوشت انسان و خوردن آن به خاطر بیماری خاص ژنتیکی آن ها.
ادامه ی فیلم زاید بود.
haunter
آغاز فیلم تا حد بسیار زیادی با کل فیلم فاصله دارد. دختری نوجوان متوجه می شود که زندگی او و خانواده اش در تاریخی خاص گیر افتاده است.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ارسالها: 3663
#62
Posted: 13 Nov 2017 13:18
صحنه های آخر فیلم سلطان قلبها همیشه برام تازگی داره .. البته باید بقیه فیلم را دیده باشید که تماشای چند دقیقه آخر بهتون بچسبه ..وقتی زن و شوهری عاشق همدیگه رو گم می کنند وفکر می کنند که طرف مرده و همدیگه رو از دست دادن .. وقتی خورشید کوچولو یا همون لیلا فروهر کوچولو مدتها واسه باباش ناز می کنه بدون این که اونو بشناسه وآخر فیلم وقتی متوجه میشه فردین باباشه خیلی آروم و طبیعی و با لبخند و یه دنیا خوشحالی میگه پدر ....و نگاه عاشقانه آدرشیوا و فردین و ناباوری و حس پرواز اونا از این معجزه ...سلطان قلبها تبلور عشق و احساسه و یک نوستالژی بسیار زیبا برای لیلا فروهر و بازماندگان این فیلمه ..حتی برای بزرگترهای ما و خود من که درخرد سالی و قبل از پیروزی دروغین انقلاب برای اولین بار این فیلمو در سینما دیدم ..واقعا نمیشه گفت این سه نفر کدومشون نقششونو بهتر بازی کردند .. فردین ..آذر شیوا یا لیلا فروهر ... یکی از یکی بهتر در بهترین فیلم پارسی و ایرانی قبل از انقلاب وحتی تاکنون ...ایرانی
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 2323
#63
Posted: 13 Nov 2017 16:53
خلاصهٔ داستان فیلم
«خوب» (کلینت ایستوود، در فیلم، با نام «بلوندی») و «زشت» (ایلای والاک، در فیلم، با نام «توکو») با هم کار میکنند و با شگرد خاصی، به گولزدن کلانترهای مناطق مختلف و پولدرآوردن از این راه میپردازند. «بد» (لی وان کلیف) آدمکشی حرفهای است که بهخاطر پول حاضر به انجام هر کاری است. «بد»، که در فیلم او را «اِنجل آیز (اِینجل آیز)» (به انگلیسی: Angel Eyes) صدا میکنند، بهدنبال گنجی است که در طی جنگهای داخلی آمریکا، به دست سربازی به نام «جکسون»، که بعدها به «کارسون» نامش را تغییر داده، مخفی شدهاست. خوب (بلوندی) و زشت (توکو) از وجود گنج خبر ندارند؛ ولی وقتی «زشت» طی درگیریای که بین او و «خوب» اتفاق افتاده، تصمیم میگیرد او را در وسط بیابان بدون آب و درحالیکه تشنه است بکُشد، آنها اتفاقاً به بیل کارسون، سرباز کذایی، که درحال مردن است، برمیخورند. سرباز، نام قبرستانی را که پول در یکی از قبرهای آن دفن شده، وقتی خوب در آنجا نیست، به «توکو» میگوید؛ ولی سپس سرش پایین میافتد و چشمهایش بسته میشود. وقتی «توکو»، که مردی پولپرست و طمّاع است، میرود تا برای او آب بیاورد تا بتواند هرچه بیشتر او را زنده نگاه داشته و جای گنج را بفهمد، کارسون دهان باز میکند و نام قبر موردنظر را به «خوب» میگوید و جان میسپارد. حالا که هر سه از وجود گنج باخبرند، هر سه به دنبال آن میروند. «خوب» و «زشت» بهخاطر اینکه هرکدام قسمتی از راز را میدانند، با هم کار میکنند. «اِنجل آیز» («بد»)، که هنوز هیچکدام از نامها را نمیداند، بهطور اتفاقی با آن دو برخورد کرده و نام قبرستان را با شکنجهکردن «توکو» میفهمد. حال این «اِنجل آیز» است که با «خوب» کار میکند، و «توکو» از مسیر دیگری به راه خود ادامه میدهد... واین سه کانس دوئل در اخر فیلم با موسیقی زیبای هنرمند(انیوموریکونه ) زیباترین وتاثیر گذارترین دوئل تاریخ سینمای وسترن
ویرایش شده توسط: Erfan1993
ارسالها: 2323
#66
Posted: 13 Nov 2017 17:35
خلاصه داستان فیلمHIGH PLAINS DRIFTER 1973یک غریبه هفت تیر کش ( ایستوود ) به شهر کوچکی به نام لاگو می آید و استخدام شده است تا مردم شهر را بر علیه 3 تبهکاری که در راه رسیدن به شهر هستند متحد کند...بهترین سکانس فیلم سکانس انتقام کلین ایستوود همان کلانتر سابق شهر از سه ادم کش و مردم است
ویرایش شده توسط: Erfan1993