ارسالها: 1131
#61
Posted: 29 Apr 2013 14:10
نقد فیلم:
فیلمنامه، شلوغ و پر از ماجرا و گفتگوهاست. اما این شلوغی، چیزی از ارزش فیلم را کم نکرده است. فیلم در حال و هوای شلوغی ها و تظاهرات آبان ماه پنجاه و هفت رخ میدهد ولی دیالوگها آنقدر زنده و جاری اند، که بیننده یک حس و رابطهء معنوی با آنها برقرار میکند.
ابتدای فیلم را باید یکی از نقاط ضعف فیلم برشمرد. جایی که سیاوش طهمورث با تاکسی در خیابان های شهر می چرخد و صحنه هایی درهم و نامعلوم و نامفهوم از درگیری مردم با سربازان را میبیند و تعجب میکند، در حالی که خود این شخصیت قسم نامه عشایرش را حمل میکند.
نکتهء دیگر در مورد ریخت و پاش بودن فیلمنامه، خود را جایی نشان میدهد که پسر جوان نزد دوست پدرش میرود، و یک سکانس برای امتحان پسرک حرام میشود، تا سوییچ ماشین را بگیرد.
در جایی دیگر هم یک وقفهء سه روزه از زندان تا خانه، برای امیر آقایی رخ میدهد در حالیکه در این سه روز برای دیگر شخصیت ها، اتفاق خاصی نمی افتد.
یکی دیگر از شلختگی های کیمیا و خاک سکانس نا امید کننده و فاجعهء فیلم زمانیست که امیر آقایی که در اصل دوست و رفیق خود را به ساواک لو داده است به خانهء مادری او میرود و از برخورد خانواده او ناراحت میشود.
یکی دیگر از فجایع فیلم، این است که به زور و هر طور شده، می خواهد شخصیت ها را در انتها در یک جا جمع کند. اما این کار مستلزم یک ایده و فکر، برای این گردهمایی است.
دیگر اینکه ساواک در هر لحظه که اراده کند، متوجه میشود که قسم نامه ای که از عشایر آمده و تازه به دست فعالین سیاسی می افتد، کجاست و با چه کسی است. این امر فضای کشور در سالهای پایانی رژیم پهلوی را بسیار اغراق آمیز توصیف میکند.
نقاط قوت فیلم:
علاوه بر مسائلی که مطرح شد، کیمیا و خاک را میتوان یک فیلم با ارزش در سینمای تاریخی، مخصوصا" سینمای روایتگر انقلاب دانست. زیرا فیلم با شروعش( تیتراژ آغازین) به بیننده القا میکند که با فیلم پوچ و بی معنی سروکار ندارد.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ارسالها: 1131
#62
Posted: 29 Apr 2013 14:20
یکی از این نقاط قوت در فیلم، پردازش صحیح و معرفی درست و بجای شخصیت هاست.( البته در این مورد میتوان شخصیت احمد- اگر اشتباه نکنم- را به عنوان نماینده عشایر ایران قلم گرفت.)
شخصیت ها همگی جامه به تن دارند و خوب از آب و گل بیرون آمده اند. حتی در این رابطه میتوان به لحجه مشهدی و خوی آرام حاج آقای فیلم اشاره کرد که بیننده را در سکانس دست بسر کردن ساواک، میخکوب میکند.
یکی دیگر از نقاط قوت کیمیا و خاک، انتخاب بازیگرانیست، که انگار دارند فیلم خودشان را بازی میکنند و اصلا" درگیر روایت و فیلمنامه نیستند. خلق شخصیت های فرعی، به موقع و بجا از نویسنده نیز، یکی از پارامترهای موفقیت فیلم است.
با تمام اینها، باز در مراحلی از فیلم به موقعیت هایی برخورد میکنیم که بازگوی دستپاچگی کارگردان در بیان و طرح مسائل است. مثلا" صدای فریدون فرخزاد که دارد یک سری حرف های خاص در مورد خودش میزند، یا مثلا" صحبت های حسین یاری با شوهر دوست هم رزمش.
با این همه به نظر خودم، کیمیا و خاک یک اثر ارزشمند و فاخر سینمای سالهای اخیر است که ارزش یک ساعت و اندی وقت را دارد.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ارسالها: 1131
#63
Posted: 8 May 2013 11:37
برلین منفی هفت
عوامل فیلم؛
کارگردان:
رامتین لوافی پور
تهیه کننده:
سیامک پورشریف
فیلمنامه:
محمد رضا گوهری
بازیگران:
تام بیشاپ، مصطفی زمانی، کارولین ایشهورن، مسعود رایگان، دنیس یسیل بیچر ،حلیما ایلترو سمیر فوکس.
داستان فیلم؛
فیلم رامتین لوافی درباره مهاجرت است.داستان خانواده ای عراقی که به دنبال آرامش به طور غیر قانونی وارد آلمان می شود و درخواست پناهندگی به آن کشور را دارد. فیلم درباره تلاش این خانواده برای دریافت اقامت و مشکلاتی است که برایشان بوجود می آید.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ویرایش شده توسط: ellipseses
ارسالها: 1131
#64
Posted: 8 May 2013 11:43
نقد فیلم:
فیلم داستان سر پا و مشخصی دارد. شروع ماجرا، گره ها و پایان فیلم برای مخاطب روشن شده و قابل فهم است. از همان ابتدای فیلم، از داخل کامیون مخاطب درگیر داستان می شود و تنش موجود را به خوبی دریافت می کند. شخصیت پردازی پدر، شخصیتی غیرتی و تا حدودی خشک را نشان می دهد که به خوبی مرد عرب را با خصوصیاتش نمایندگی می کند. پدر برای نجات خانواده به هر کاری دست می زند و هر گاه که احساس خطر نماید عکس العمل تند نیز نشان می دهد اما پدر فیلم از دخترش فاصله دارد و معضل او را درک نکرده است. نجمه دختر خانواده قربانی جنگ و تجاوز آمریکایی ها است.او که از مهاجمین و نگرشهای مردم عراق ضربه دیده است سعی دارد از هویت خود فاصله بگیرد و زندگی متفاوتی را آغاز کند ولی نا خواسته مشکلاترا بیشتر می کند. شخصیتهای فرعی نیز نقش مهمی در پیشبرد داستان دارند و بی ملاحظه در فیلم قرار داده نشده اند. شخصیتی که مصطفی زمانی بازیگر آن است به گونه ای متضاد شخصیت درستکار و راستگوی پدر است و در انتها مقایسه ای بین سرنوشت این دو انجام می شود و شکست روش "زمانی" آشکار می شود. آلمانی های فیلم نیز تقریبا با موانست و همدردی با جنگ زدگان رفتار می کنند اما سیستم قضایی و اجرایی آلمان خشکی و سختگیری معمول برای یک کشور اروپایی قدرتمند را دارد. تهیه کننده فیلم یک ایرانی است که در آلمان فعالیت می کند و قرار است این فیلم در آلمان نیز اکران شود شاید به همین دلیل رعایت حال آلمانها در فیلم شده و بیشتر همه تقصیرها متوجه آمریکایی هاست.
ادامه«
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ویرایش شده توسط: ellipseses
ارسالها: 1131
#65
Posted: 8 May 2013 11:46
کارگردان توانسته بازی های درست و قابل قبولی از بازیگرانش بگیرد. کیفیت تصاویر به طور واضحی پایین تر از فیلمهای دیگر جشنواره بود. صحنه ها بدون کات های زاید نمایش داده شده بود و تدوین در فیلم وقار و سنگینی فیلم را از بین نمی برد. گریم و لباس کاراکترها با دقت انتخاب شده و نشان دهنده ظرایفی بالاتر از استانداردهای سینمای معمول ایران است. کارگردان برای ایجاد تعلیق در چند جای فیلم کنش یا صحبت کاراکترها را قطع می کند و اجازه دریافت اطلاعات توسط مخاطب رانمی دهد. مثلا در صحنه دعوای کریم با پدر یا صحبت کریم و پدر در ابتدای فیلم (که ماجرای دخترش را توضیح میدهد) در بعضی دیالوگها نیز نوعی خود سانسوری (به طور مثال برای رساندن مفهوم تجاوز و روش دختران) دیده می شود. ازدیاد بیش از حد این نوع از قطعها برخی اوقات به فیلم ضربه زده و موجب گنگ شدن داستان فیلم شده است.
در نهایت فیلم به عنوان اثری ضد حمله آمریکا به عراق قابل قبول است و به همدری جهانی با جنگ زدگان و محکومیت متجاوزین کمک خواهد کرد.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ارسالها: 1131
#66
Posted: 20 May 2013 00:44
بی خود و بی جهت
اطلاعات فیلم؛
ژانر:
کمدی موقعیت/ ملودرام اجتماعی
نویسنده، تهیه کننده و کارگردان:
عبدالرضا کاهانی
بازیگران:
رضا عطاران
پانته آ بهرام
احمد مهان فر
نگار جواهریان
و . . .
داستان فیلم؛
از نظر ماجرا، با یک فیلم گنگ سر و کار داریم که ماجراهایش را تا لحظات نهایی فیلم پنهان کاری میکند.
دو زوج در یک خانه اند که قرار مراسم ازدواج یک زوج را در خانه برگزار کنند. خانه متعلق به عطاران و بهرام است ولی نزد مادر جواهریان به دروغ گفته اند که خانه را اجاره کرده اند. اگر درست بگویم!!!
در پایان ماجرا یک امتحان از آب در میاید و ...
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ویرایش شده توسط: ellipseses
ارسالها: 1131
#67
Posted: 20 May 2013 01:05
نقد فیلم
فیلم با یک شخصیت پردازی نامناسب روبروست، ماجرایی که آدم را تا پایان فیلم با نمایش لایه های درونی آدمهای فیلم خسته میکند. ( بهترین نمونه اش آژانس شیشه ای)
ماجراهای فیلم رمز گونه اند و انگار نویسنده از اینکه تماشاچی را ترغیب کند که ماجراها را حدس بزند، بدش نمیاید. ماجرایی که در اغلب فیلمهای فرهادی میبینیم و اینجا هم در فیلم کاهانیست. ( بهترین مثالش در سعادت آباد رخ میدهد.)
رابطهء میان نام فیلم و ماجرای فیلم بسیار نامعلوم است تا لحظه ی دیالوگ نهایی بین نگار جواهریان و مادرش. این یعنی نویسنده کلی مقدمه چینی کرده تا فقط بگوید بی خود و بی جهت این ها اتفاق افتاد و این طورها شد!
فیلم از نظر ساخته و پرداخته بودن شخصیتها پر از چاله است و چهار محور اصلی فیلمنامه خوش ساخت نیستند. شخصیت محسن مکه رفته و خشتک پاره و بسیار حساس، ولی هیچ چیز از ظاهر او به اینها نمیخورد. شخصیت فرهاد یک آدم بی خیال و تنبل که از زیر کار در روست، ولی هیچ کدام را با حرکاتش نشان نمیدهد. شخصیت الهه یک دختر افاده ای و نازک نارنجیست که سعی دارد لفظ قلم صحبت کند ولی هیچ وقت میل به آنها را به نمایش نمیگذارد. شخصیت غایی هم که نقشش را بهرام بازی میکند و احتمالا" مژگان باشد، نمیشود شناخت. هیچ فاکتوری ندارد جز اینکه مدام سعی دارد گوشه و کنایه بزند.
تنها شخصیت بی شیله و پیله فیلم، مادر الهه است که دو بار بیشتر نمیبینیمش، اما همین دو بار کافیست تا ابعاد شخصیتش را روی داریه بریزد و برود.
شخصیتها در طی فیلم هیچ رنگی عوض نمی کنند و از این نظر میتوان آنها را نشناخت ولی با آنها رابطه برقرار کرد.
ماجراهای فیلم به طور ساده و کودکانه ای، یک در هم ریختگی و شلوغ پلوغی مقلدانه ست. یکسری خرت و پرت که فقط با شلوغ کردن صحنه باعث شلوغی بیشتر ماجرا میشود.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ارسالها: 1131
#68
Posted: 20 May 2013 01:15
انتقادات فیلم به طور ناشیانه ای غیر سمبلیک اند و مستقیما" دست به اعتراض میزنند. اتفاقی که با تعریف انتقاد در سینما منافات دارد. ( البته به جز شخصیت مادر الهه) مثلا" ماجرای مکه رفتن محسن و یا اختلاسی که بارها مطرح میشود یا بچه قبل از عروسی الهه و فرهاد.
یکی از نقاط مثبت فیلم انتخاب درست بازیگران است ولی وقتی قرار باشد، فقط بخواهید خودتان را نشان بدهید، بازیگر به دردتان نمیخورد و فقط جلوی دست و پایتان را میگیرد.
تقلید یک فاکتور و پارامتر فیلم است که خیلی توی ذوق میزند. دروغ، بی اعتمادی، ازدواج بی عشق و و و و و و همه از مسائلی هستند که فقط ذهن مخاطب را پر میکنند ولی انقدر سابق بر این از آن شنیده که علاقه ای به آنها ندارد.
یکی از شاهکار های خلق شخصیت در فیلم- فقط برای خود همین فیلم- شخصیت پسر بچه خانه است. بچه ای که نقش بسزایی در شکل گیری اغلب ماجراها دارد و اصلا" جرقهء ابتدایی اوج درگیری های فیلمنامه است.
روی هم رفته فیلم خوبیست و ارزش وقت نود دقیقه ایش را دارد.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ارسالها: 24568
#69
Posted: 21 Jun 2013 14:06
نقد و بررسی فیلم گرکدن
نام فیلم: فصل کرگدن
محصول: ایران , ترکیه
سال تولید 2012
مدت زمان: 88 دقیقه
ژانر: درام
کارگردان: بهمن قبادی
فیلم نامه: بهمن قبادی
(گویا برگرفته شده از داستان زندگی شاعری کرد به نام صادق کمانگر)
تهیه کننده: مندرس دمیر ,بهمن قبادی
آهنگساز: کیهان کلهر
فیلمبردار: تورج اصلانی
تدوین: والری لوییسلئوکس
جلوه های بصری: فربد خوش طینت
بازیگران:
بهروز وثوقی .... ساحل فرزان
مونیکا بلوچی ...... مینا
برن سات ...... دختر مینا
آرش لباف ....... پسر مینا
یلماز اردوگان ...... اکبر
افتخارات:
جایزه بهترین فیلمبرداری برای تورج اصلانی در آسیا پسفیک
همینطور برنده جایزه هییت داوران جشنواره سن سباستین برای بهترین فیلمبرداری
و 7 نامزدی دیگر
فصل کرگدن" فیلمی ساخته بهمن قبادی کارگردان ایرانی است که سالهاست از ایران رفته و فیلم اخیر خود را هم با بازیگرانی ساخته که یا خارجی هستند یا افرادی هستند که در بدنه رسمی سینمای ایران جایی برای آنها نیست.
در این فیلم مونیکا بلوچی، بهروز وثوقی و آرش لباف، برن سات و یلماز اردوگان دو بازیگر ترکیهای نقشهای اصلی را بازی کردهاند و با اینکه به نظر میرسد این فیلم روایتگر یک داستان عاشقانه است ولی به تاریخ ایران در زمان پیروزی انقلاب اسلامی و تحولات سیاسی پس از آن روزها میپردازد.
"فصل کرگدن" در اصل داستان یک شاعر کرد به نام صالح است که در دوره شاه کاملا شناخته شده و بعد از انقلاب به او تهمت سرودن اشعار ضداسلامی زده میشود و همراه همسرش به زندان میافتد. او ۳۰ سال در زندان میماند ولی همسرش ۲۰ سال جلوتر از او آزاد میشود و حالا این شاعر به دنبال یافتن همسرش است....
داستان از آنجا شکل میگیرد که زوج جوانی در آستانه انقلاب ۵۷ در ایران با هم ازدواج کردهاند. مینا (مونیکا بلوچی) دختر یک نظامی عالیرتبه ارتش شاهنشاهی است و شوهرش ساحل فرزان (بهروز وثوقی در زمان حال) شاعری اهل کردستان، بدون پیشینه سیاسی و موفق در انتشار آثار ادبیاش.
راننده خانوادگی آنها، اکبر رضایی (یلماز اردوغان) که عاشق مینا است در اوج انقلاب در میان انقلابیون صاحب موقعیتی برجسته میشود و پس از بهمن ۵۷ مینا و شوهرش را به قصد جدا کردنشان به زندان میاندازد. داستان این سه نفر تا زمان حال (۲۰۱۰ استانبول) دنبال میشود.
از طریق ترکیبی از فلش بک ها ما درمیابیم که زندانی سیاسی سابق , قربانی حسادت شخصی دوستی که به دنبال رابطه با همسرش بود می شود .
اثر لبریزیست از ترکیب خشن تصاویر با رنگهای آبی و قهوه ای در حالیکه با رنگ سفید برای ایجاد نوعی نگاه تزکیه یافته , تلطیف شده است . به سختی هر نوع گفت و گویی در فیلم دیده می شود , بار اصلی روایت خطوط داستانی به دوش تصاویر است , و در مورد تیم بازیگران , برای انتقال مطلوب احساسات , این مسئله , از طریق حرکات و اشارات , حالات صورت و چشم , اتفاق می افتد . حتی با محدودیتهای قرار داده شده , عملکرد بهروز وثوقی فراموش نشدنیست
مانند مواد اصلی تماتیکی اثر , فیلم طبیعت بشری را در حالت وخیفی نشان میدهد . با این حال بخشی از آنچه که بدان پیامدهای روانی , گفته می شود , همواره برای کسانیکه مرتکب اعمال خائنانه شده اند , وجود دارد . همانا آنچه که به معنای واقعی کلمه با از بین بردن آثار ستم , بدان رستگاری اطلاق می شود . با این وجود اما در پرده ی آخر قانون پایانی اینست که نهایت از خودگذشتگی را برای زنی گرفتار در مرکز گردابی ناشناخته انجام دهی .
شاید بخشی از مغز من با دیدن فیلمهای زیادی از این دوره ی جشنواره بین المللی فیلم تورنتو _ به دلیل آنکه من قسمتی از خودم را در فقدان آنچه که در پرده ی نمایش اتفاق افتاد سهیم کردم(همذات پنداری عمیق منتقد با آثار ) _ بیش از حد رنج می برد . و چه از فقدان و از دست دادن تصاویر ناب و رویایی "فصل کرگردن" که هم زیباست و هم نگران کننده .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 1131
#70
Posted: 23 Jun 2013 14:39
andishmand
امیدوارم این کار رو ادامه بدین!!!
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...