انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
تالار تخصصی سینما و موسیقی
  
صفحه  صفحه 1 از 9:  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین »

Iranian Cinema History | تاریخ سینمای ایران


مرد

 
در بین کشورهایی که سینما را به عنوان یک هنر و یا صنعت در خود جای داده اند،به جراءت می توان گفت ایران یکی از کشورهاییست که از اوایل با این صنعت یا هنر درگیر بوده و دست و پنجه نرم کرده است!
به همین سبب تصمیم دارم در این تاپیک به تاریخچه ورود و فعالیت سینما و سینماگران در ایران بپردازم
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  ویرایش شده توسط: ellipseses   
مرد

 
سینما و جهان دستخوش تغییر
برادران لومير، در دسامبر ۱۸۹۵ دستگاهى را به راه انداختند که سينماتوگراف نام داشت. اين دستگاه پيچيده عکس‌هاى متحرک را نشان مى‌داد. لومى‌ير با چرخاندن دستک آن عکس‌هاى متحرک را روى پرده‌اى سفيد به نمايش مى‌گذاشتند. آنها پس از استقبال پاريسى‌ها از سينماتوگراف، نمايندگانى به کشورهاى مختلف فرستادند تا مردم آن کشورها را با اين دستگاه آشنا کنند. اما ايران دورهٔ قاجار يکى از اين کشورها نبود.
در این روزها مردم جهان برای اولین بار حرف هایی را درباره وسیله ای میشنیدند،که قرار بود تصویر انسان را بر روی پرده هایی عظیم نمایش بدهد،و اگر خود را در چنین وضعیتی فرض کنیم،میفهمیم که چه هیجان و شور و شوقی دارد این فناوری!!!
اولین سینمای خصوصی در ایران
سينما زمانى‌که به سرزمين ما ايران رسيد، اسباب‌بازى ملوکانه‌اى در دست شاه قاجار بود. و اگر سفر مظفر‌الدين‌شاه به فرنگ در شروع قرن مصادف با نمايش برادران لومير نمى‌شد. سينما در ايران چه سرنوشتى پيدا مى‌کرد؟ مظفرالدين‌شاه سينماتوگراف را مى‌بيند و دستور خريد آن را مى‌دهدو به ايران مى‌آورد تا از آن به‌طور خصوصى استفاده کند و سينما در پس پردهٔ حرم باقى مى‌ماند. سينما را مظفرالدين‌شاه وارد مملکت کرد؛ اما نه به قصد خدمت به ملتش؛ بلکه در جهت ارضاى ذهن تنوع طلب و نوجويش.

شکست در اولین تجربه:
چهار، پنج سال بعد از ورود خصوصى سينما به ايران نمايش فيلم توسط ميرزا ابراهيم خان صحاف‌باشى که سفر به اروپا را تجربه کرده بود، علنى مى‌شود. صحاف‌باشى که با کاربرد سينما آشنا شده بود، آن‌را به ميان مردم برد، اين تاريخ (۱۹۰۵) براى نمايش فيلم در ايران سابقه‌اى آبرومند و هم‌عصر با اکثر کشورهاى پيشرفتهٔجهان ارائه مى‌دهد. کار نمايش فيلم بعد از فقط يک ماه بهم مى‌خورد و صحاف‌باشى در پى گرفتارى‌هاى مالى دستگير و سپس تبعيد مى‌شود و سرانجام به هند مى‌رود و حرکتش ناتمام مى‌ماند.
بعد اين باور بوجود آمد که کار سينما را بايد خارجى‌ها برعهده گيرند و لذا فعاليت‌هاى سينمادارى را افراد غير ايرانى شکل دادند. در کار فيلم‌سازى نيز وضع به همين منوال بود.

سینمای فرنگی یا ایرانی؟!
با انقلاب مشروطه مجدداً اولين مباشران سينما در ايران اسامى غيرايرانى داشتند: روسى‌خان (ايوانف)،آقايوف، اسماعيلوف، لوين و ياکوسبن.اولين ايرانى خالصى که نخستين فيلم ناطق را مى‌سازد، در آن‌سوى مرزها، در هند اجازهٔ کار پيدا مى‌کند.
از همان ابتدا، اقتباس و تقليد، ساختار سينماى ايران را دچار تشتت کرد و بنايى بدون استحکام، فکر، ذوق و سليقه پى‌ريزى شد.
پيشگامان سينماى ايران هنر سينما را سال‌ها پيش در اين ملک متولد ساختند، کسانى چون: آوانس اوگانيانس، عبدالحسين سپنتا، خان بابامعتضدي، ابراهيم مرادي، اسماعيل کوشان، محسن بديع، احمد شيرازي، ساموئل خاچيکيان، مهدى اميرقاسم‌خاني، واهاک وارطانيان، آرمان، مسعود کيميايي، ناصر تقوايي، داريوش مهرجويي، على حاتمي، بهرام بيضايي، نعمت حقيقي، فرخ غفاري، ابراهيم گلستان، عباس کيارستمي، امير نادري، محمدعلى فردين، اسفنديار منفرزاده، بهروز وثوقي، روبيک منصوري، ناصر ملک‌مطيعي، سهراب شهيد ثالث، پرويز کيمياوي، محسن مخملباف، ابراهيم حاتمى‌کيا، رخشان بنى‌اعتماد، و انبوه زنان و مردان ديگرى که اين هنر را کشف کردند، به بلوغ رساندند و گسترش بخشيدند.

فیلم سازی در ایران،شروع می شود!!!
ورود نخستین دستـگاه سینماتوگراف به ایران در سال ۱۲۷۹ هـجری خـورشیدی توسط مظفرالدین شاه سر آغـازی برای سیـنـمای ایران به حساب می‌آید، هـر چـند ساخـت اولین سالن سـیـنمای عـمومی تا سال ۱۲۹۱ اتـفاق نـیـفـتاد. تا سال ۱۳۰۸ هـیچ فـیلم ایرانی ساخته نـشد و اندک سیـنـماهای تاسیـس شده به نمایش فـیلم‌های غـربی که در مواردی زیـر نویـس فارسی داشتـند می‌پرداخـتـند،اما این بدان معنا نبود که هرگز در ایران فیلم ساخته نخواهد شد.
نخستین فـیلم بلـندسیـنـمایی ایران به نام » آبی و رابی « در سال ۱۳۰۸ توسط آوانس اوگانیانس، با فیلمبرداری خان بابا معتضدی ساخته شد .
در سال ۱۳۱۱ خورشیدی اولین فـیلم ناطـق ایرانی به نام » دختر لر « توسط » عبدالحسین سپنتا « در بمبئی ساخـته شد . استـقـبالی که از این فـیلم شد، مقـدمات ساخت چـند فـیلم ایرانی دیگر را فراهـم کرد . تغـیـیر جو سیاسی کشور طی سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۷ و اعـمال سانسور شدید و مواجهـه با جـنگ جهـانی دوم فعـالیـت سیـنمای نوپای ایران را با رکود مواجـه ساخت . هـر چـند نـباید از نظـر دور داشت که تا این دوره هـنوز سـیـنما در ایران جـنبه عـمومی نـیافـته بود و استـفاده از معـدود سیـنماهای موجود در تهـران و شهـرهای بزرگ، تـقریـبا مخـتص اشراف و اقشار خاصی از جامعـه بود . از طرف دیگر در بـین سازندگان فـیلم نـیز خط فکری خاصی وجود نـداشت و به جز سپـنـتا که به دلیل ویـژگی ‌ های فرهنگی وی عـناصر ادبـیات کهـن ایران در ساخـته ‌ های وی به چـشم می ‌ خورد، در بـقـیه موارد فـیلم ‌ های ساخـته شده عـمد تاً اقـتـباسی ناشیانه از فیلمهای خارجی بود .

سینما،شرکتی می شود،کارگردان ها،تغییر ایدءو لوژی می دهند.
در سالهای بعـد از ۱۳۲۲ فعـالیت‌های فـیلمسازی به دلـیل تاًسیس چـند شرکت سـینمایی توسط تعـدادی سرمایه گذار و هـمچـنـین عـمومی تر شدن سیـنما در بـین مردم، گسترش یافت. اما متاًسفـانه از آنجایی که در این گسترش توجه به درآمد و سود حاصل از سرمایه گذاری از یک طرف و وضعـیت سیاسی جامعـه از بعـد از کودتای ۲۸ مرداد و تحدید آزادیهـا، یعـنی مهـمترین عـنصر توسعـه فرهنگی، سیـنمای ایران عـمدتاً با محصولاتی عـوام پسنـد و بی محتوا مواجه شد و این عـناصر جزو سنت رایج فـیلم سازی در این دوره گردید. خوشبخـتانه در سالهای بعـد با فعـالیت فیـلمسازانی چـون ساموئل خاچـیکـیان، هـوشنگ کاووسی، فرخ غـفاری، ابراهـیم گـلستان , مسعـود کـیمیایی، داریوش مهـرجویی، فریـدون رهـنما و عـلی حاتمی جریان فرهنگی تازه‌ای در فـیلمسازی ایران آغـاز گشت، که تا حدودی جدا از سنت رایج عـوام پسندانه در ایران اقدام می‌نمود .
این امر سبب می شد مردم با نوع دیگری از سینما،که تا آن زمان مختص غرب بود آشنا شوند...

سینمای دهه 40 و 50
تاًسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در ۱۳۴۸ فرصت مناسبـی برای شکل گیری سیـنمای فرهـنگی در ایران شد. هم‌کاری یونسکو با این کانون به عـنوان توزیع کننده فـیلم‌های کودکان در ایران که با اعـزام نورالدین زرین‌کلک به بلژیک عـملی گردید، تأثیر مهـمی بر ارتـقاء سطح فرهـنگی کانون گذاشت . جریان فرهـنگی شکل گرفته از سوی سیـنماگران پیش ‌ رو هم ‌ راه با ایجاد کانون پرورش فکری و هـمچـنـین کاهـش استـقبال عـمومی از عـناصر سرگرم کننده ‌ ای چون خشونت، سکس، جاهل مسلکی در بـین اقشار جوان و بخصوص قشر تحـصیـل ‌ کرده کشور عـواملی بودند دست در دست هم جریان نو و سازنده ‌ ای را در سیـنمای ایران طی سال ‌ های ۵۰ تا ۵۷ به وجود آوردند . سهراب شهید ثالث ، بهرام بیضایی ، عباس کیارستمی ، خسرو سیـنایی ، کامران شیردل ، داریوش مهرجویی ، ناصرتقوایی ، علی حاتمی ، امیر نادری و ... از افرادی بودند که با بهـانه ‌ های غـیر مادی نـقـش اساسی در این جریان داشتـند و مقـدماتی را فراهـم نمودند تا سیـنمای ایران گام ‌ های مهمی در سال ‌ هـای بعـد بر دارد .


سینما بعد. از انقلاب
بعـد از انـقلاب طی سالهای ۱۳۵۷ تا۱۳۶۲ بدلیـل نـبودن ضوابط تدوین شده فـیلمسازی، سیـنمای ایران تـقریـبا در وضعـیـتی نابسامان بسر می‌برد. پس از سال ۱۳۶۲ با تدوین ضوابط فـیلمسازی که با توجه به شرایط پس از انـقـلاب تـنـظیم شده بود، عـناصری چون خشونت و سکس را اجباراً از سیـنمای ایران خارج ساخت و از طرف دیگر به دلیل مصادره بسیاری از سیـنماها و شرکت‌های تولید فـیلم و اعـمال نظارت دولتی بر آنها به طور غـیر مستـقـیم نـقـش عـامل سودآوری در سیـنما کمرنگ تر شد. این عـوامل همراه با تکامل کیفی فـیلمسازان دهـه پنجاه چون عباس کیارستمی ، بهرام بـیضایی ، داریوش مهـرجویی و ... تاثـیر مثـبتی بر روند فـیلمسازی در ایران گذاشت که با توجه به محـدودیت ‌ ها، محـصولات بدیعی را آفریـدند و تحـسیـن منـتـقـدان جهـانی را به هـمراه داشت . در این دوره فـیلمسازان جوانی چون محسن مخـملباف ، ابراهـیم حاتمی کیا ، جعـفر پـناهی ، مجـید مجـیدی و ابوالفضل جـلیـلی که با تمایلات مخـتـلف پا به عـرصه فـیـلمسازی گذاشتـند و به مرور با مطالعـه و پـشتکار توانـستـند به صورتی هـنرمندانه عـناصر این هـنر را بکار بگیرند، نـقـش موًثری در این تحـول ایـفا نمودند .
هـمچـنـین برقراری منـظم سالانه دست کم یک جشنواره بـین المللی فـیلم که در بهـمن ماه هر سال به نام جشنـواره بین المللی فیـلم فـجر در کشور برگزار می ‌ گردد نـیز در ایـجاد عـلاقه به سیـنما در قـشر جوان کشور از یکسو و توسعـه این هـنر نـقـش مهـمی ایـفا نموده ‌ است .

موفقیت در عرصه های بین المللی
نـقطهً اوج موفـقـیتهای بـین المللی سیـنمای ایران در این دوره را باید اهدای جایزه نخل طلایی جـشنواره بـین المللی کن فرانسه در سال ۱۹۹۷ به عـباس کیارستمی برای فـیلم طعـم گیلاس ) این جایزه بصورت مشترک به عـباس کیارستمی و یک فـیلمساز ژاپـنی تعـلق گرفت ( دانست . از دیگر موفـقـیتهای بـین المللی سیـنمای ایران طی این دوره می ‌ توان به موارد زیر اشاره کرد :
-- جایزه پلنگ طلایی جشـنواره لوکارنو ، سویس، ۱۹۹۷، به فـیلم » آیـیـنه « ساخته جعـفر پـناهی .
-- جایزه بزرگ بهـترین فـیلم در جـشنواره فیـلم سه قاره نانت، فرانسه، ۱۹۹۶ به فیـلم «یک داستان واقـعـی» کار ابوالفضل جـلیـلی .
-- جایزه دوربـین طلایی جشنواره کن، فرانسه، ۱۹۹۵، به فیـلم » بادکنک سفـید « اثر جـعـفر پـناهی .
-- جایزه روبرتو روسیـلیـنی در جـشنواره کن، فرانسه، ۱۹۹۲، به عـباس کیارستمی به خاطر مجـموعـه آثارش . جایزه فرانسوا تروفو در جشنواره فـیلم جـیفونی، ایتالیا، ۱۹۹۲، به عـباس کیارستمی به خاطر مجـموعـه آثارش .
-- جایزه بزرگ بهـترین فـیلم جشنواره سه قاره نانت، فرانسه، ۱۹۸۹، به فـیلم «آب، باد، خاک» ساخته امیر نادری .
-- جایزه بزرگ بهـترین فـیلم جشنواره سه قاره نانت، فرانسه، ۱۹۸۵، به فـیلم «دونده» اثر امیر نادری .
زنان پابه پای مردان سینماگری می کنند.
از دیگر تحـولات کمتر سابقـه دار در سیـنمای ایران طی سالهای بعـد از انـقلاب حضور جدی تر فـیـلمسازان زن مانند رخشان بنی‌اعـتماد ، پوران درخشنده ، تهمینه میلانی و ... است .

نگاهی به سیر تغییرات سینما در ایران
تا پیش از مشروطه مردم ایران سینما را نمی‌شناختند و سرگرمی‌ها و تفریح‌های دیگری داشتند. در این دوران قهوه‌خانه و تئاترهای روحوضی و نمایش‌های خیابانی رونق داشت.
فیلم جنگی و سینما گبومر و روس خان
نخستین کسی که دستگاه سینمای بی‌صدا را به ایران آورد، روسی خان نام داشت. این مرد عکاس خوبی بود و در خیابان علاءالدوله‌ی تهران عکاسخانه داشت. مقابل عکاس‌خانه‌ی او در همان خیابان علاءالدوله یک عکاس فرانسوی به نام آنتوان سوروگین که او هم از عکاسان خبره و به نام تهران بود عکاسخانه داشت.
مهدی خان که معلوم نیست چرا به او لقب روسی خان داده بودند، در سال ۱۲۸۶ خورشیدی یک دستگاه پرژکتور خرید و در حرامسرای محمدعلی شاه فیلم‌های کوتاه هشت تا نه دقیقه‌ای بی‌صدا نمایش داد. یکسال بعد در همان خیابان علاءالدوله سالن سینما ساخت و با نمایش فیلمی درباره‌ی جنگ روس با ژاپن نخستین سینمای ایران را گشود.
در آن زمان چند سالن تئاتر در تهران وجود داشت و نمایش‌هایی را به روی صحنه می‌آوردند. مهدی روسی خان در لاله‌زار تماشاخانه‌ای خرید و آن را تماشاخانه‌ی گبومر و روس‌خان نام نهاد و در آن‌جا فیلم‌های مستند نمایش داد.

انقلاب در سینما گبومر
در آن زمان مبارزه‌ی مشروطه‌خواهان با مستبدان بالا گرفته بود. یک شب مشروطه‌خواهان با سلاح به سالن سینمای روسی خان هجوم می‌آوردند و سالن را قرق می‌کردند و فیلم می‌دیدند و یک شب قزاق‌های روس که طرفدار محمدعلی شاه و مخالف مشروطه‌خواهان بودند سالن را قرق می‌کردند. این قدرت‌نمایی‌ها و گردن‌کشی‌های مسلحانه سرانجام با غارت سینما و نابود شدن آپارات و دستگاه سینماتوگراف پایان یافت.
دومین سینما به بلوا دامن می زند.
هم‌زمان با روسی خان شخص دیگری به نام آقایوف که به او«تاجرباشی» می‌گفتند در قهوه‌خانه‌ی زرگرآباد که در خیابان چراغ‌گاز قرار داشت، فیلم نمایش داد. روسی خان که گردن کش و به اصطلاح بزن بهادر بود، کار را به زدو خورد با رقیب کشاند و او را مغلوب کرد.
باید توجه داشت که در آن زمان مهم‌ترین چیزی که در تهران بود، قهوه‌خانه‌های بزرگ بود که مانند کافه‌های اروپا برخی باغ و فضای وسیع داشتند. مردم پس از کار روزانه در قهوه‌خانه گرد می‌آمدند و یکی دو ساعت با هم می‌نشستند. هر قهوه‌خانه یک نقال داشت که داستان‌های پهلوانی مانند «حسین کرد» و «رموز حمزه» را برای مردم می‌خواند. شاهنامه‌خوانی و پرده‌خوانی و سخنوری که از هنرهای مردمی ایران است در قهوه‌خانه‌ها پا گرفت و جنبه‌ی سرگرم‌کننده داشت.
فضای قهوه‌خانه را هم مناسب نمایش و برای سرگرمی مردم ترتیب داده بود. در میان قهوه‌خانه‌های بزرگ یک تخت چوبی قرار می‌دادند و سر شب بازیگران که به آن‌ها «مقلد» یا «تقلیدچی» می‌گفتند یک تئاتر واقعی برگزار می‌کردند. به دلیل تلفیق قهوه‌خانه با سالن تئاتر طبیعی‌ست که آقایوفِ تاجرباشی در رقابت با روسی خان برای نمایش فیلم، قهوه‌خانه‌ی زرگرآباد را که از قهوه‌خانه‌های بزرگ تهران بود، برگزید.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  
مرد

 
سینما با تارزان همگانی می شود!
آرادشس باتماگریان که به او اردشیر خان ارمنی می‌گفتند، نخستین کسی بود که در ایران سینما را همگانی کرد. اردشیرخان ارمنی در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در خیابان علاءالدوله سالن سینمایی به شیوه‌ی سالن‌های اروپایی تأسیس کرد. پس از او سالن‌های دیگر در تهران تأسیس شد. اردشیر خان بود که برای نخستین بار فیلم‌های تارزان را نمایش داد. ازاقدامات دیگر او دایر کردن بوفه در سالن سینماست.
مکافاتچی،روشنش کن!
از سال ۱۳۱۰ به بعد سینما به تدریج رونق گرفت و با اقبال مردم روبه‌رو شد. در کتاب ارزشمند تاریخ سینمای ایران شرح رویدادهایی آمده است که از برخی لحاظ مضحک و در همان حال جالب و خواندنی‌ست.
در آن زمان یک فیلم داستانی از چند حلقه‌ی ده دقیقه‌ای تشکیل می‌شد. به این جهت آپاراتچی ناگزیر بود هر ده دقیقه یک بار حلقه‌ی فیلم را عوض کند. این کار چنددقیقه طول می‌کشید. در این مدت تماشاگرانی که در ردیف جلو نشسته بودند به ردیف عقب هجوم می‌آوردند و گرد و غبار سالن سینما را می‌پوشاند. در هر سانس ممکن بود که چند بار فیلم قطع شود. در این مواقع فریاد تماشاگران بلند می‌شد که مکافاتچی روشنش کن. در آن زمان مردم شوخ‌طبع و لیچارگو آپاراتچی‌های سینما را «مکافاتچی» و گاهی «گاریچی» می‌خواندند.
آپاراتچی‌ها در آن سال‌ها روس بودند. تعریف می‌کنند که با لهجه‌ی روس‌های مهاجر در پاسخ به مردم می‌گفتند: بابا! این‌قدر سیگار نکش، پاره می‌شه. در میان تماشاگران بودند کسانی که ساده‌لوح بودند و باورشان شده بود که دود سیگار باعث پاره شدن فیلم می‌شود. آن‌ها سیگاری‌ها را سرزنش می‌کردند و پیش می‌آمد که کار به زدو خورد بکشد.

پشت پرده چه خبر است؟
از دیگر اختصاصات سالن‌های سینما در آن زمان این بود که پشت پرده‌ی سینما چند ردیف پیت حلبی می‌چیدند. تماشاگران فقیر با ده شاهی می‌توانستند از پشت پرده فیلم تماشا کنند. فقط یک لحظه تصور کنید که روی پیت حلبی نشسته‌اید و تارزان را از پشت پرده‌ی سینما تماشا می‌کنید. مثل این است که انسان وقایع یک فیلم را در آینه ببیند. زاویه‌ی دید تغییر می‌کند و جهت حرکت معکوس می‌شود.
ورود آقایان بی ادب ممنوع!!!
شخصی به نام علی وکیلی نخستین کسی بود که پای بانوان را به سالن‌های سینما باز کرد. او در سالن سینمای زرتشتیان سینمایی دایر کرد و در روزنامه‌های ایران و اطلاعات گشایش این سالن را به اطلاع بانوان رساند.
در سال ۱۳۰۷ خورشیدی در گراند سینمابرای نخستین بار آقایان و بانوان در کنار هم به تماشای فیلمی به نام«گلوله‌ی مس» نشستند. در اعلامیه‌ی گراند سینما که با عنوان:«گراند سینما و ورود خواتین» در روزنامه‌ی اطلاعات در تاریخ سیزدهم اردیبهشت ماه ۱۳۰۷ منتشر شده بود، آمده بود: «کارکنان گراند سینما و همچنین اداره‌ی جلیلیه‌ی نظمیه به وسیله‌ی مأموران خود از ورود جوان‌های هرز و فاسد‌العقیده به محل سینما ممانعت می‌کنند.»


صداهایی به گوش می رسد...

اولین فیلم باصدا (ناظق) در سال ۱۳۰۹ در سینما پالاس تهران نمایش داده شد. مدیر این سینما فوتبالیست معروفی بود به نام خان خانان. فیلم‌ها در آن زمان دوبله نمی‌شد و کیفیت صدا نامطلوب بود. برای همین مردم از سینمای صدادار استقبال نکردند و سینما پالاس ورشکست و تعطیل شد.
رضا شاه از سینما هراس دارد!
پس از کودتا رضا خان دستور داد نظام‌نامه‌ای برای سینماها تدوین کنند. به موجب این نظام‌نامه سینماها اجازه داشتند از ساعت شش بعد از ظهر تا نه و نیم شب فیلم نمایش بدهند. در آن زمان چندین سینما در تهران وجود داشت و فرهنگ سینما رفتن جا افتاده بود. حکومت هم که از اجتماع مردم وحشت داشت، سانس‌ سینماها را به دو سانس محدود کرد.

زیرنویس های متحرک
در آن زمان زیرنویس فیلم‌های بی‌صدا هنوز ترجمه نشده بود. به این منظور شخصی را اجیر می‌کردند. این شخص در میان سالن راه می‌رفت و زیرنویس فیلم را با صدای بلند برای تماشاگران ترجمه می‌کرد. یک گروه نوازنده هم زیر پرده می‌نشست و موزیک می‌زد.
دختر لر ساخته شد
در اعلان نخستین فیلم ناطق و موزیکال که با عنوان «دختر لر»، توسط«کمپانی فیلم‌برداری فارسی در امپریال فیلم کمپانی بمبئی» به نمایش درآمد چنین می‌خوانیم:
«دختر لر، یا ایران دیروز و ایران امروز. اولین فیلم ناطق و موزیکال فارسی که در کمپانی فیلم‌برداری فارسی در «امپریال فیلم کمپانی بمبئی» در تحت ریاست و رژیست خان بهادر اردشیر ایرانی و به اشتراک آرتیست‌های ایرانی تهیه شده است در تهران به زودی خواهد رسید. در این فیلم اوضاع ایران سابق و ترقیات سریع ایران را در تحت سلطنت شاهنشاه دادگر و توانا (اعلیحضرت پهلوی) مشاهده و مقایسه خواهید نمود.


سینما در آستانه انقلاب
اولین سینماهای تهران به شکل امروزی سینما ایران، مایاک، فردوسی،ناسیونال، همایون و استخر بود. در زمان حکومت محمد رضا پهلوی سینما یکی از مهم‌ترین مراکز تفریح و سرگرمی مردم بود. از سال چهل و دو به بعد سالن‌های سینما با امکانات مناسب در تهران و شهرستان‌ها تأسیس شد. پیش از شروع فیلم سرود شاهنشاهی نواخته می‌شد و تماشاگران می‌بایست به احترام برخیزند.
در همین سال‌ها بود که خیابان‌های تهران عریض‌تر شدند و گاهی خیابانی را به اندازه‌ی عرضش می‌خواندند؛ خیابان‌هایی مانند شانزده متری مجیدیه، یا سی‌متری نارمک و چهل و پنج متری سید خندان که در آنزمان در دست احداث بود.
طولی نکشید که چهار سال بعد اتوموبیل پیکان در ایران مونتاژ شد و تلویزیون‌های مبله به خانه‌ها راه پیدا کرد.
در سینما کریستال در لاله‌زارنو، صندلی سینما چوبی بود و با یک بلیط دو فیلم و بعضی اوقات حتی چندفیلم می‌شد تماشا کرد. تماشاگران همه مرد بودند و گاهی در میان آنان چند نفری مشاهده می‌شدند که یا معتاد بودند یا برای کار از شهرستان به تهران آمده بودند و به این دلیل که سرپناهی نداشتند با یک بلیط ارزان به سینما می‌آمدند و تمام روز را در سالن سینما می‌گذراندند و حتی روی همان صندلی‌های چوبی می‌خوابیدند.
گاهی پیش می‌آمد که سینما دیانا (در اطراف میدان انقلاب) فیلم‌های خارجی بالاتر از هجده سال یا فیلم‌های جنگی نمایش می‌داد. اما در فروش بلیط به نوجوانان کم سن و سال هیچ‌گونه سختگیری نمی‌کردند.
آتش در سینما
در قم فقط یک سالن سینما وجود داشت که آن را هم اگر اشتباه نکنم، اوایل دهه‌ی پنجاه به آتش کشیدند. در طلیعه انقلاب سینما رادیوسیتی، امپایر، دیاموند، سعدی و کاپری در آتش سوختند. فاجعه‌ی سینما رکس آبادان یکی از مهم‌ترین وقایع انقلاب است.


سینما سختگیر می شود...
بعد از انقلاب سالن‌های سینما تا سال‌ها سوت و کور بود. سینما شهرفرنگ از سینماهای آبرومند تهران بود ومردم خانواده‌دار برای تفریح به این سینما می‌رفتند. کنترلچی که تا پیش از انقلاب وظیفه‌اش این بود که اگر تماشاگری صندلی‌اش را نمی‌یافت، با چراغ‌قوه‌ای که در دست داشت او را راهنمایی می‌کرد، بعد از انقلاب در طول نمایش فیلم هر چند دقیقه یک بار نور چراغ قوه را روی ردیف صندلی‌ها می‌انداخت و اگر دختر و پسری کنار هم نشسته بودند و بیش از حد به هم نزدیک می‌شدند به آنها تذکر می‌داد. در شهرستان‌ها این‌گونه سختگیری‌ها بیشتر بود. در آن زمان که یک سال از پیروزی انقلاب می‌گذشت گشت امر به معروف و نهی از منکر هنوز به شکل کنونی سازماندهی نشده بود.
در سال ۱۳۷۶ سینما شهر فرنگ در آتش سوخت. این سینمای زیبا و خاطره‌انگیز که هم میعادگاه دلدادگان جوان و هم محلی برای سرگرمی خانواده‌ها بود، پس از سال‌ها بازسازی شده است.


سیر. تحول در فیلم سازی در پنجاه سال اول سینما

آبی و رابی،ابتدای راه
نخستین تصاویر متحرک بعد از ورود دوربین فیلم برداری به ایران توسط میرزا ابراهیم خان عکاس باشی در سال 1901 میلادی روی نوار فیلم ضبط شد.این فیلم ها ظاهرا " بدون هدف گرفته شده بود.جنبه ی تفننی و خصوصی داشتند و هرگز به نمایش عمومی در نیامدند. از سال 1258 هجری قمری نخستین سالن های نمایش در ایران شروع به کار کردند و بعد از آشنایی مردم با این هنر قرن بیستم بود که در سال 1299 شمسی،خان بابا معتضدی که در فرانسه تحصیل کرده بود با خود دوربینی به ایران آورد و شروع به منظره پردازیهای کوتاهی کرد.در سال 1304 شمسی وی از مراسم تشکیل موسسان و سال بعد از تاجگذاری رضا خان دو فیلم خبری گرفت که این فیلم ها به عنوان نخستین فیلم های خبری در ایران موجوداست.
در سال 1309 شمسی اوانس اوهانیان (اوانس اوگانیان)که در مدرسه سینمایی مسکو تحصیل کرده بود ،در ایران نخستین فیلم طویل داستانی را با نام آبی و رابی به فیلم برداری خان بابا معتضدی ساخت که متاسفانه این فیلم به کلی از بین رفته است و اثری از آن باقی نمانده است ..سال بعد-1310-ابراهیم مرادی در بندر انزلی فیلم انتقام برادر را جلوی دوربین برد که نیمه تمام ماند اما به همان صورت به نمایش در آمد که ناموفق بود.بعد از آن نیز فیلم دیگری به نام بوالهوس ساخت که به نمایش عمومی در آمد.(این فیلم نیز متاسفانه از بین رفته است)
همزمان با بوالهوس ومین فیلم اوهانیان(اوگانیانس)به نام حاجی آقا اکتور سینما روی پرده آمد.(کپیه ی این فیلم در فیلم خانه ی ملی ایران موجود است)این فیلم سند زنده ای است از عشق سازنده اش به هنر جوان و در حال تجربه ی زمان خود.فیلمی که می توانست پایه ی استوار یک سینمای با هویت ملی باشد ولی شکست مالی فیلم و عواملی که مانع ادامه ی راه این فیلم ساز شدند سینمای ایران را از مسیر خود منحرف ساخت،طوری که تا سالیان دراز فیلمسازان ایرانی هرگز نتوانستند در حرفهای خود به مرتبه ای از باروری اندیشه و آگاهی های فنی اوهانیان دست یابند.


در همان سال نخستین فیلم ناطق به زبان فارسی با نام دختر لر که با همکاری عبدالحسین سپنتا در هندوستان ساخته شده بود در تهران روی پرده آمد.کارگردان فیلم اردشیر ایرانی بود که عبدالحسین سپنتا که هنوزبه دقایق فیلمسازی آشنایی نداشت،به نوشتن فیلم نامه ،سرودن اشعار آهنگ ها و بازی نقش اول اکتفا کرده بود،کیفیت برتر فنی دختر لر نسبت به فیلم های ساخته شده در ایران و به خصوص گویا بودن آن ،تماشاگران رابه هیجان آورد و فیلم با موفقیتی بزرگ روبرو گردید.
این موفقیت سپنتا را برای ساختن چند فیلم دیگر تشویق کرد.طی سالها 1310تا 1316 فیلم های چون لیلی ومجنون،شیرین و فرهاد،چشمان سیاه و فردوسی را در هندوستان تهیه و کارگردانی کرد.موفقیت سپنتا در ایران باعث نگرانی و وحشت واردکنندگان فیلم ها خارجی شد.اینان با انواع وسایل مانع کار سپنتا شدند تا این که او دلسرد و نا امید از کار سینما دست کشید.
از سال 1316 تا1327 سکوت مطلق بر حرفه ی فیلم سازی در ایران سایه افکند .در سال 1327 اسماعیل کوشان مه چند فیلم اروپایی را در ترکیه به فارسی دوبله کرده بود ،نخستین فیلم ناطق ساخته شده در ایران را به نام طوفان زندگی به کارگردانی علی دریابیگی تهیه و فیلم برداری کرد.ضعف های فاحش فراوان فیلم ،شکست فاحشی را باعث شد اما کوشان کارش را ادامه داد و فیلم های زندانی امیر،واریته بهار،شرمسار و مادر را به وجود آورد.
به این ترتیب اسماعیل کوشان حرفه ی فیلم سازی را در ایران با برداشتی تازه بنیان نهاد.در این زمان افراد دیگری دست به تهیه ی فیلم زدندکه غالبا" قصد شان بهره برداری سریع از تولید کالایی بود که اغازش مشتری فراوان داشت.فیلم ها اکثرا"ملودرام های خانوادگی و اخلاقی بودند با شرکت خوانندگان محبوب آن روز و بازیگران تئاتر و رادیو.زیرا که سپنتا هنوز چهره ی مطمئن و محبوب خود را نیافته بود کیفیت نازل فیلم هاو عیوب فاحش آن ها تماشاگران را که در آغاز صمیمانه به فیلم های ایرانی توجه نشان می دادند خسته ،مایوس رویگردان کرد.

بیست سالگی سینما
مصادف با سال 1328 یعنی درست بیست سال پس از شروع فیلم سازی،فیلم سازان با چالشی بزرگ روبرو می شوند.آنان که تا کنون مردم را عاشق فیلم می دیدند،با ورود بازیگرانی چون بیک ایمانوردی،ناصر ملک مطیعی و ... سینما از فیلم کارگردانی بودن خارج می شود،و فیلم ها بازیگر سالاری یا داشتن سوپر استار را تجربه می کنند.
در این سال ژانر مداوم ملودرام کمی دستخوش تغییرات می شود و با ساخت فیلمهایی با تم بزن بهادری و جوانمردی،سینما از ریل ساخت فیلم هایی که جوانان را به مسایل دور و بر آگاه می کرد،خارج می شود.
سینما از سال سی تا اواخر سی و شش ستاره ای دارد به نام ناصر ملک مطیعی،او با بازی های خوب خود در نقش های پسران مظلوم،خود را به عنوان بهترین بازیگر سینما تثبیت می کند.
از سال 1336 به بعد ناصر را در لباس جاهل ها می بینیم،که سرآعاز حرکت بزرگی در سینماست.
رقابت در سینما آغاز میشود
در سال 1338 دو فیلم "دوقلوها" و "چشمه آب حیات اکران شد.دو فیلم که بازیگر تازه ای را به جامعه سینمایی ایران معرفی می کند،»محمد علی فردین«"
طی چند سال بعد فردین با فیلم هایی نظیر "قهرمان قهرمانان" و "آقای قرن بیستم" جایگاه بالایی در سینما می یابد اما آخرین اتفاق خوب برای فردین و سینما ساخت فیلم »گنج قارون«در سال 1344 توسط سیامک یاسمی است.
این فیلم در فروش فوق العاده ظاهر میشود،به طوری که برخی از تماشاچیان آن در سینما دو بار یا بیش تر فیلم را دیده اند.
دهه چهل مهم تر
علاوه بر هجوم مردم به سینماها در سال های چهل تا چهل و شش،در سال 1348 دو کارگردان با دو فیلم موج نوی سینمای ایران را به پا کردند."مسعود کیمیایی" با »قیصر« و "داریوش مهرجویی" با »گاو« که داستانی از غلامحسین ساعدی داشت.
کیمیایی علاوه بر نشان دادن توانایی خودش،بازیگری را که ده سال بی سر و صدا کار می کرد را به سینما و مردم نشان داد.


سال چهل و هشت،تنها به معرفی کیمیایی،ختم نشد.در سال های پیش از انقلاب،استفاده از شعر و موزیک در فیلم مرسوم و جا افتاده بود.علی حاتمی با فیلم کاملا" موزیکال حسن کچل،در این سال توانست نامی در سینما برای خود دست و پا کند.
دهه پنجم سینما و فعالیت کند سینما
در این دوره حساس فیلم های آنچنانی برای سینما ساخته نشد،و در این بین تنها می توان به فیلم های "گوزن ها" ساخته کیمیایی در 1353 و "سوته دلان" ساخته حاتمی 1356 بسنده کرد.
1357 و سینما
سینماگران و کارگردانان ایرانی،حتی در قهقرا و بلوای انقلاب هم،دست از فعالیت نمی کشند،و همچنان فیلم هایی می سازند:
  • اُکِی مستر (1357) پرویز کیمیاوی
  • امشب اشکی می ریزد (1357) منوچهر مصیری
  • با عشق مردن (1357) اکبر صادقی
  • باغ بلور (1357) ناصر محمدی
  • بر فراز آسمانها (1357) محمدعلی فردین
  • برادر کشی (1357) ایرج قادری
  • بن بست (1357) پرویز صیاد
  • به دادم برس رفیق (1357) مهدی فخیم زاده
  • پرستش (1357) داوود اسماعیلی
  • پرواز در قفس (1357) حبیب اله کاوش
  • تا آخرین نفس (1357) کامران قدکچیان
  • تشنه باران (1357) نادر قانع
  • تکیه بر باد (1357) مهدی ژورک
  • چریکه تارا (1357) بهرام بیضایی
  • حق و ناحق (1357) عزیزاله رفیعی
  • خیابانی ها (1357) محمد صفار
  • دایره مینا (1357) داریوش مهرجویی
  • دو مرد خشن (1357) حاتم گرجی
  • زخم خنجر رفیق (1357) عزیزاله بهادری
  • زرخرید (1357) رضا صفایی
  • زن و زمین/خوش غیرت (1357) پرویز نوری
  • ساخت ایران (1357) امیر نادری
  • سایه های بلند باد (1357) بهمن فرمان آرا
  • سرخپوستها (1357) غلامحسین لطفی
  • سرنوشت سازان (1357) جهانگیر جهانگیری
  • صمد در به در می شود پرویز صیاد
  • عبور از مرز شب محمدباقر خسروی
  • فرار از بند نادر قانع
  • قدغن علیرضا داوودنژاد
  • قصه خیابان دراز محسن تقوایی
  • قول یک مرد داریوش کوشان
  • گدای اشراف زاده عزیزاله بهادری
  • لبه تیغ کامران قدکچیان
  • ماجراهای علاءالدین و چراغ جادو پرویز نوری
  • مبارزی در نیمه راه/شب بازیگران نادر قانع
  • مریم و مانی کبری سعیدی
  • مشت مرد حسین قاسمی وند
  • نفس بریده سیروس الوند
  • نفس گیر محمود کوشان
  • نمک نشناس حاتم گرجی
  • هجرت میلاد

حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  
مرد

 
سی سال تاریخ مفخر سینما
تاریخچه آن سوی 22 بهمن 57، 30 سال را در بر می گیرد کهپس از آن تا امروز نیز همین 30 سال سپری شده ، با این توضیح که سینمای پیش از انقلاب در واقع در مقطع سال 1356 بنا بر جلسات ، میزگردها و برنامه های فوق العاده ای که برای نجاتش برگزار شد ، براساس ابراز نظرکارشناسی برخی دست اندرکاران اصلی آن ( از جمله عباس شباویز ) به پایان راه خود رسید و علنا در مطبوعات رسمی ، رسانه ها و گفت و گوهای غیر رسمی ، "مرگ" آن اعلام گردید. این موضوع را از آن جهت نیز می توان تایید کرد که بنا بر نوشته مطبوعات همان زمان ، در سال 1356 نه تنها اغلب فیلم های تولیدی ، برروی اکران عمومی با ورشکستگی مواجه می شدند و ازهمین رو ، گروههای سینمایی نمایش دهنده فیلم های ایرانی ، پس از سالها از هم پاشیده شدند، بلکه در فروردین آن سال، برای چرخه تولید تنها مجوز نمایش یک فیلم صادر شد! در حالی که در ماه مشابه سال قبل(فروردین 1355) حداقل 14 فیلم پروانه نمایش گرفته بودند.این فترت سینمای قبل از انقلاب را می توان در مقابل ایستایی چرخ تولید در یکی دو سال آغازین انقلاب دانست و بازهم تاریخ سینمای ایران در دوسوی بهمن 57 را به لحاظ زمانی همسان دانست.
اما در شرایط بسیار دشوار و فضای پرشور انقلابی و در کشاکش خیل توطئه های دشمنان کشور علیه نظام نوپای مردمی و در میانه تلاش عظیمی که برای تثبیت نهادهای سیاسی اجتماعی جریان داشت ، علیرغم بی تفاوتی و حتی مخالفت بسیاری از دست اندرکاران و مردم ، آنان که در مقام طراح ، مدیر و سازمانده سینمای پس از انقلاب ، طرح سینمای نوین ایران را در انداختند و آن را قدم به قدم پیش بردند ، اساسا سینمایی بسیار متفاوت با آنچه در سالهای پیش از انقلاب موجود بود ، در نظر داشتند و بنایش را پی گرفتند. آنها براساس این گفته حضرت امام خمینی(ره) در 12 بهمن 1357 که " ما با سینما مخالف نیستیم ، با فحشاء مخالفیم" ، نگرش خود نسبت به سینما را ارائه کردند .
می خواستند بر خرابه های فیلمفارسی و سینمای شبه روشنفکری که هیچ تناسبی با روحیه و فرهنگ و ارزش های اسلامی و ایرانی نداشت ، به واقع سینمای ملی را بنا کنند تا شایسته و در خور تاریخ ایران و ایرانی باشد. چرا که آنچه به عنوان "سینمای ایران" در سالهای پیش از انقلاب بر پرده سالن های نمایش نقش می بست ، در واقع کمتر نشانی از سینما و هنر هفتم داشت. سینمایی که یا در حیطه فیلمفارسی و اعوان و انصار آن اعم از "مهوشیسم" و"قارونیسم" منحصر به کافه ها و کاباره ها می شد و نزد علی بی غم ها و لوطی ها و جاهل ها شکل می گرفت و همه فراز و نشیب ها و نقاط مثبت و منفی اش در همان کافه ها و در میان فواحش و لومپن ها می گذشت و یا به تقلید از سینمای آن سوی مرزها ، به ورطه شبه روشنفکری در غلتیده و با عرضه کنش ها و رفتارهایی که چندان با فرهنگ و آداب سرزمین ما سنخیتی نداشت ، سعی در از خود بیگانه کردن طبقات تحصیلکرده و نخبه تر جامعه را داشت.
در دو نوعی که از آنها نام برده شد ، آنچه کمتر از هر موضوعی محلی از اعراب داشت ، همانا اصل "سینما" و عناصر بیانی و زیبایی شناسانه آن بود. عوامل فیلمفارسی ، اغلب چندان تخصصی در زمینه سینما نداشتندو با روابط دیگری به عرصه فوق گام گذارده بودند . از همین رو در این نوع فیلمسازی (به جز در حیطه فیلمبرداران و صدا گذاران) کمتر از عناصر حرفه ای وکارشناس ، نشانی به چشم می خورد. دکوپاژ و بیشتر مسائل کارگردانی را ، فیلمبرداران (همچون احمد شیرازیو واهاک و عنایت الله فمین و نعمت حقیقی و نصرت الله کنیو ...)انجام می دادند و بعد هم برروی میز مونتاژ بقیه اضافات واشکالات را کم می کردند تا فیلمی با عیب و نقص کمتریتحویل دهند .فیلمنامه ها غالبا برداشت از فیلم های هندی ، ترکی یا عربی و یا در موارد اندکی (اگر قراربود به قول معروف کلاس کار حفظ شود!)"بی مووی" های آمریکایی بود که توسط تهیه کنندگان در اختیار فیلمسازان قرار می گرفت.
از صدا برداری خبری نیود و همه امور صدا اعم از دیالوگ ها و افکت ها و حتی موسیقی را(در غیاب آهنگساز و با استفاده از صفحات خارجی) صداگذارانیمانند مرحوم روبیک منصوری انجام میدادند و شاخه هایی مثل چهره پردازی (به جز در مورد فیلم های تاریخی که از گریم های تئاتری بهره گرفته می شد ) وطراحی صحنه و لباس ( که اغلب با دکورها و البسه تئاتری حل و فصل می گردید) و جلوه های ویژه و ...تقریبا مطرح نبودند. هنرپیشه ها هم یا از تئاتر آمده و یا بنا به مسائلی به جز سینما و بازیگری حرفه ای ، در این عرصه حضور یافته بودند. از همین رو اغلب با فنون و دانش و ظرایفبازیگری بیگانه به نظرمی آمدند و بعضا حتی توانایی بیان و حفظ کردن دیالوگ ها را نداشتند. به همین دلیل بود که دوبلورها نقش اساسی تری نسبت به آنها ایفا می کردند. نقل شده است که برخی از آن به اصطلاح سوپر استارها از آنجا که استعداد حفظ و بیان دیالوگ نداشتند ، بنا به توصیه کارگردان محترم ، فقط شماره هایی را می شمردند تا لبهایشان تکان بخورد و بعدا دوبلورها برروی آن کلام بگذارند! بخش مهمی از محبوبیتشان نیز به خاطر ترانه ها و آوازهایی بود که خواننده دیگری می خواند و آنها تنها زحمت لب زدن را می کشیدند!! در واقع آنچه بازیگری را به سوپر استار تبدیل می کرد ، مقولاتی به جز بازیگری و سواد هنرپیشگی بود. از همین رو کمتر در سینمای آن دوران به بازیگران تحصیلکرده و با سوادآکادمیک برمی خوریم.
از چنین ترکیبی که سخن رانده شد ، چیزی افزون بر شبه سینمایی که دکتر کاووسی آن را"سینمای آبگوشتی" نام نهاد ،بیرون نیامد. در مقابل این موج ، از اواسط دهه 40 با مساعدت برخی سازمان ها و نهادهای دولتی رژیم شاه مانند وزارت فرهنگ وهنر پهلبد (همسر شمس پهلوی) و تلویزیون رضا قطبی ( از اعوان و انصار فرح دیبا ) ، سینمای شبهه روشنفکری و به اصطلاح جشنواره ای بیرون آمد که عنوان "موج نو" یافت و به جز مواردی اندک ، تقلیدی از سینمای دهه 60 اروپا و به خصوص فرانسه و ایتالیا به نظرمی آمد . فیلم های تولیدی این موج ، غالبا نتوانستند نقش عمده ای در جریان سینمای پیش از انقلاب بازی نمایند و اکثرا از برقراری ارتباط با مخاطب نیز عاجز ماندند. در این میان تنها استثنائاتی وجود داشت مانند مرحوم علی حاتمی ،مسعود کیمیایی ، داریوش مهرجویی ، بهرام بیضایی ، ناصر تقوایی و ... که در سینمای بعد از انقلاب هم فعالبودند و توانستند خود را با فضای فرهنگی و هنری برآمدهاز انقلاب سازگار نموده و بعضا آثار قابل توجهی هم از خویشبرجای گذاردند.
به هرحال سینمای ایران در سالهای پیش از بهمن 57 ، چنان آش در هم جوشی بود که درسال 1356 سر رفت و چراغ سینمای پیش از انقلاب را خاموش کرد. یعنی در واقع با ایجاد نظام جمهوری اسلامی ، شرایط بنای سینمایی نوین و یا در واقع "سینما " به مفهوم اصیل این کلمه ، در ایران بوجودآمد. سینمایی ملی برپایه ارزش ها و فرهنگ و سنن و آداب و رسوم همین آب و خاک .
می توان گفت سنگ بنای این سینمای نوین در آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب ، توسط کسانی گذارده شد که خود در سالهای مبارزه علیه رژیم شاه ، از انقلابیون پیرو امام خمینی(ره) بودند و در همین راستااولین موسسات فرهنگی و هنری اسلامی را بنا کرده و حتی پایه سینمای انقلابی و دینی را ریخته بودند.
گروهی از انقلابیونی که در سالهای مبارزه هم بنا به مصلحت و به توصیه آیت الله شهید دکتر بهشتی ، با تشکیل موسسه ای تحت عنوان"آیت فیلم" ، به ساخت فیلم های انقلابی – اسلامی مثل"جنگ اطهر" کشیده شدند، به بازسازی و نوسازی سینمای انقلاب پرداختند. سید محمد بهشتی ، فخرالدین انوار ، محمد علی نجفی ، محمد مهدی حیدریان ، مصطفی هاشمی طباء ، مهدی کلهر ، علیرضا شجاع نوری ، عبدالله اسفندیاری و ...از جمله آن افراد بودند که در خطیرترین روزهای تاریخ این ملت ، آستین همت بالا زدند و با دعوت از سینماگران آزاد اندیشو مستقل و نوپرداز ، طرح سینمای نوین ایران را ریختند.
ابتدا فیلم هایی که از زمان گذشته باقی بود ، بازبینی ،اصلاح و پروانه نمایش داده شد و سپس به تدریج تولید در سینمای بعد از انقلاب به راه افتاد. در آغاز فیلم هایی جلوی دوربین رفت که اغلب مبارزات مردم و جنایات رژیم شاه را به تصویر می کشیدند. در همان احوالنخستین جشنواره فیلم در سال 1360 (در حالی که کشور درگیر جنگی تحمیلی بود) تحت عنوان جشنواره میلاد برگزار گردیدکه نخستین فیلم های تولیدی پس از انقلاب را پذیرا شد. و بالاخره یک سال بعد مهمترین وماناترین جشنواره تاریخ سینمایایران تحت عنوان "جشنواره فیلم فجر" بنیاد نهاده شد که اینک برآستانه بیست و هفتمین دوره خود قرار گرفته است.
در واقع سینمای ایران در همان دهه اول پس از پیروزی انقلاب ، توسط جشنواره فیلم فجر شکل و شمایل پیدا کرد.
سینمای ایران پس از تولید موج فیلم‌های انقلابی و سیاسی در سال‌های 61 و 62،به تدریج گام در حیطه های دیگرگذارد و با تولید فیلم‌های " مردی که زیاد می‌دانست " و " اتوبوس " (هر دو از یدالله صمدی)و سپس " اجاره‌نشین‌ها " (داریوش مهرجویی) با ب فیلم‌های کمدی را در آن‌سال‌های جنگ و مقاومت که اساسا طرح مساله خنده و شوخی و کمدی یک تابو محسوب می‌شد، باز کرد. فیلم های " گل‌های داو و دی " (رسول صدر عاملی) و " مترسک "(حسن محمد زاده) ، ساخت آثار ملودرام را در همان فضای پرشور انقلابی و جنگی بلامانع اعلام کرد. فیلم " هامون "(داریوشمهرجویی) باب سینمای عرفانی را گشود و فیلم " عروس "(بهروز افخمی) ، ستاره‌سازی را در سینمای پس از انقلاب رواج داد.
در همیان سالها با اهمیت دادن به رشته‌های فنی و تخصصی مانند فیلمبرداری، تدوین ، صدا گریم ، طراحی صحنه و جلوه‌های ویژه، این حرفه‌ها را بعضا برای اولین بار در سینمای ایران مطرح شدند.
در واقع می‌توان گفت سینمای بعد از انقلاب چه در زمینه محتوا و چه از لحاظ ساختارسینمای ایران را وارد حیطه های تخصصی و استاندارد نمود.
سینما در سالهای پس از انقلاب در بسیاری از موضوعات و ساختارها و رشته های سینمایی شکوفا گشت که پیش از انقلاب حتی به آن نزدیک هم نشده بود. برای اولینبار عوامل فنی سینمای ایران مانند فیلمبردار ، تدوین گر ، چهره پرداز ، طراح صحنه و لباس ، صدابردار و صداگذار و طراح جلوه های ویژه بنا به استانداردهای بین المللی ، در جایگاه خود قرار گرفته و حتی در سطوح جهانی مطرح شدند. در اینسالها سینمای ایران به تکنیکهای برتر و پیشرفته روز دنیا مانند سینمای دیجیتال ، تدوین غیرخطی ، صدای دالبی ساراند و استفاده از استیدی کم برای فیلمبرداری دست یافت .
اولین بار جوانان تحصیل کرده وزنان هنرمند به طور وسیعی عرصه های تخصصی سینما را در اختیار گرفتند(درحالی که درسالهای پیش از انقلاب به جز زنانی که با نمایشات مفسدهانگیز و ضد اخلاقی به ارائه خود می پرداختند تا هنر خویش وتعداد بانوان هنرمند از انگشتان دست فراتر نمی رفت ، در سینمای پس از انقلاب با تمام تبلیغات سوء که در مورد محدودیت حضور زنان در عرصه های هنری صورت گرفت اما دهها زن هنرمند در حرفه های تخصصی مثل کارگردانی ، فیلمنامه نویسی ، آهنگسازی ، تدوین ، چهره پردازی ، طراحی صحنه و لباس و صدها زن با دانش و تخصص روز بازیگری به سینمای ایران راه یافتند تا در کنار مردان ، این سینما را تعالی بخشند ) و به جای هنرپیشه هایی که عاجز از حفظ کردن حتی یک دیالوگ بودند و فقط اعداد را می شمردند تا بعدا صدای دوبلور مسئله شان راحل کند! و کس دیگری به جایشان آواز بخواند تا محبوب شوند !! بازیگرانی به صحنه آمدند که بعضا در دانشگاه و آموزشگاههای سینمایی تدریس می کردند و برای تئوری بازیگری ، کتاب به چاپ می رساندند. کارگردانانی به صحنه سینمای ایران آمدند کهتا نخل طلای کن (به عنوان هنری ترین جایزه سینمایی دنیا) و نامزدی اسکار( به عنوانحرفه ای ترین جایزه سینمایی جهان) رفتند و مطرح ترین سینماگران دنیا را شگفت زده کردند.
سینماگران صاحب سبک و مولفی در طول این سالها به میدان آمدند و جهانی شدند ، همچون ابراهیم حاتمی کیا ، مجید مجیدی ، رخشان بنی اعتماد ، کیانوش عیاری ،کیومرث پور احمد ، بهروز افخمی ، احمد رضا درویش ، رسول ملا قلی پور ، کمال تبریزی ، رسول صدر عاملی ، محسن مخملباف ، عباس کیارستمی و...
فیلم های جاودانه ای برنوار سلولویید نشست که هریک فتح بابی در تاریخ سینمای ایران به شمار آمدند ، مانند :
دیده بان و مهاجر و پرواز در شب و انسان و اسلحه و تویی که نمی شناختمت

و ... در زمینه سینمای جنگ ،
اجاره نشین ها و ناصرالدین شاه آکتور سینما و مردی که زیاد میدانست و دیگه چه خبر و... در سینمای کمدی
گل های داوودی و مترسک و شایدوقتی دیگر و عروس و پدر بزرگ و مادر و ....در سینمای ملودرام
سفر جادویی و گلنار و باشو غریبه کوچک و دزد عروسک ها و خانهدوست کجاست و ... در سینمای کودک
دستفروش و مسافران و آن سوی مه و ...در سینمای ماورایی
...و پرده آخر و نقطه ضعف و حاجی واشنگتن و خط قرمز و جاده های سرد و شبح کژدم و کشتی آنجلیکا و گال و نار و نیو جشم شیشه ای و ....

اما با نگاهی به دوره های قبل و بعد ، می توان دهه نخست سینمای پس از انقلاب را درخشان ترین دوران تاریخ سینمای ایران به شمار آورد. دهه ای که در حقیقت سینمای ایران به مفهوم واقعی اش متولد شد. در آن سالها که به دوران سینمای هدایتی – حمایتی معروف گشت ، همه امور ساختو تولید و پخش و توزیع و اکران و نمایش فیلم ها از ابتدا تا انتها به طور ریز و جزیی تحت نظارت ، هدایت و حمایت ارگان های مربوطه دولتی قرار داشت. یعنی از زمانی که فیلمنامه نوشته می شد و در هیئتی داخل معاونت امور سینمایی وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی مورد بررسی قرار می گرفت و تصویب می گردید تاشورای پروانه ساخت که اسامی تک تک عوامل تولید رااز نظر می گذراند و تا شورایپروانه نمایش و شورای خاصی که پس ازدرجه بندی کیفی فیلم ها ، نحوه نمایش عمومی هرفیلم را با ذکر تاریخ آغاز اکران، اسامی سینماهای نمایش دهنده و زمان پایان اکران از ابتدای سال تعیین می نمود.
این نوع سیاست ، تقریبا تمامی پروسه یک فیلم را بطور دقیق ترسیم می کرد. فیلم ها اغلب با سرمایه های دولتی ساخته می شدند و تهیه کنندگان به عنوان مجری طرح ، واسطه فیلمسازان و بخش دولتی بودند.

همین دوره است که به تدریج موسسات نیمه خصوصی تحت نظارت وزارت ارشاد و با عنوان "تعاونی های تولید" شکل گرفتند که نخستین تولیدات غیر دولتی را با همان ویژگی ها و مسیر ساخت فیلم های دولتی ، به مرحله تولید رساندند. اما هنوز هیچ رنگ و بوییاز شرکت های خصوصی نداشتند. چرا که همچنان نهادهای دولتی مانند بنیاد فارابی متولیتولید بودند و انواع امکانات و ابزار فیلمسازی مانند دوربین و نگاتیو و وسائل صدابرداری و امثال آن ، به نوبت در اختیار شرکت ها و موسسات فوق گذارده می شد. به همین دلیل چندان دغدغه بازگشت سرمایه برای تولید کنندگان مطرح نبود .کار صبغه فرهنگی داشت و برداشت از بیت المال، توجیه شده بود.
شاید این نحوه فیلمسازی چندان مناسب و مطلوب و منطقی به نظر نیاید ولی متاسفانه و یا خوشبختانه ، بهترین بازدهی و نتایج را در طی این 30 سال سینما ، در کارنامه خویش به ثبت رسانیده است. یعنی اگر فیلم های تولید شده در این دوران10-12 ساله به لحاظ کمی و کیفی با تولیدات سایر دوره هامقایسه شود ، با تمام نقص و کاستی هایشان ، یک سر و گردن بالاتر به نظر می رسند. چه نسبت به دورانی که قوانینشداد و غلاظ برای سینما وضع می گردید و چه در برابر دورانی که به اصطلاح نهادهای مدنی وصنفی یکه تاز عرصه این سینما شدند و هر آنچه خط قرمز در فرهنگ و ارزش های این سرزمین به حساب می آمد در زیر لگام شبهه روشنفکری و آوانگاردنمایی لگدمال کردند.
سیاست هدایتی – حمایتی دولتیدر اولین دهه پس از انقلاب اگرچه شکوفایی های بسیاری برای سینمای ایران به بار آورد،اما عده ای راهم به عنوان تهیه کننده وارد عرصه تولید و توزیع این سینما کرد که بعضا از حرفه تهیه کنندگی فقط اسمآن را درست می نوشتند.

و واسطه هایی بودندکه در واقع معامله سرمایه گذار دولتی یا خصوصی را با فیلمساز جوش می دادند و به اصطلاح درصد خود را می گرفتند. اما از ابتدای دهه 70 و تقریبا مقارن کناره گیری سید محمد خاتمی از پست وزارت ارشاد با توجه به سیاست های اعلام شده دوران بازسازی و قطع تدریجی کمکهای دولتی از تولیدات داخلی ، این خودکفایی اجباری شامل حال سینما هم شد و قراربراین واقع گشت که بتدریج این شاخه هنری- فرهنگی در اختیار بخش خصوصی قرار داده شود و کم کم رنگ تجارت و صنعت بگیرد. البته همچنان نظارت های متعدد دولت در مراحل مختلف پابرجا بود و منبع امکانات و ابزارهم همچنان دولت بود . فقط بنا شد بجای حمایت مستقیم، موسسات خصوصی برای ساخت فیلم ها از بانکها وام بگیرند.
آغاز این دوره(به جز زمان کوتاه تصدی دکتر علی لاریجانی بر وزارت ارشاد که چندان در بحث ما قرار نمی گیرد) با وزارت مصطفی میرسلیم و معاونت سینمایی مهندس عزت الله ضرغامی مصادف بود که حدود 5سال به طول انجامید و در عین بها دادن تدریجی به فعالیت بخش خصوصی اما در همین دوراننیز علیرغم همه محدودیت ها، شماری از پرمخاطب ترین آثارسینمای بعد از انقلاب ساخته شد که در لیست 10 فیلم پربیننده نیز قرارگرفتند.اگرچه افت محسوس مخاطب نسبت به دوره نخست بارز گردیده و نشیب منحنی استقبال مخاطب سینمای ایران آغاز شده بود . بعضی کارشناسان این افت مخاطب را فقط نسبت به 2-3 سال پایانی دوره اول می دانند که بازتاب اتمام جنگ هشتساله و ایجاد فضای باز پس از آن ، عوامل مهم هجوم مردم بهسوی سرگرمی و سینما به شمار می آیند .
دوره سوم با ریاست جمهوری سید محمد خاتمی ، وزارت دکتر عطاالله مهاجرانی و معاونت سینمایی سیف الله داد آغاز شد که حدود 6 سال طول کشید

این دوره سیاست خصوصی سازی سینمای ایران ، کم رنگ شدن نظارت های دولتی و حاکمیت نهادهای مدنی مانند خانه سینما بر جریان تولید و نمایش ، روند شتابداری به خود گرفت تا جایی که برای اولینبار در سالهای پس از انقلاب موسسات خصوصی سینما با متشکل شدن در اتحادیه تهیه کنندگان و توزیع فیلم ایران ، سرنخ تولید و نمایش را در سینمای این مملکت به دست گرفتند . در این دوران حذف درجه بندی کیفی فیلم ها ، لغو شرطحضور در جشنواره فیلم فجر ، ازمیان برداشتن تصویب فیلمنامه ، واگذاری کمیسیون اکران و تنظیم نمایش و همچنینبرخی تصمیم گیری ها در عرصهتولید به انجمن های صنفی ، همه و همه موجب خلق فضای تازه ای برای استقلال سینمایایران از دولت گردید . اما متاسفانه این فضای باز جدید برخلاف افق های درخشان ترسیمشده، سینمای ایران را در سراشیبی باورنکردنی سقوط نمودار مخاطب قرار داد و آن را به محتضری تبدیل ساخت که تا همین دو سه سال گذشته امیدی به بهبودش نمی رفت.
در واقع از اواسط دهه 70 سطح کیفی فیلم های تولیدی به شدت روند نزولی در پیش گرفتو در نتیجه ریزش تماشاگر و گریز مخاطب از سالن های سینما آغاز شد تا اینکه این قضیه به صورت یک بحران برای این سینما درآمد. از همین روست که سرانه سینما رفتن از رقم 18/3 درصد در سال 1365 به رقم 7/0 درصد در سال 1380 رسید! این درحالی است که تعدادسالن سینما در سال 65 ، در کلکشور 246 واحد بوده ولی در سال 80 به 311 واحد رسید (این هم برای آن دسته از دوستان که همچنان برای رفع مشکل سینمای ایران فقط به افزایش تعداد سالن ها گیر داده اند!)
اجازه بدهید برای روشن تر شدن موضوع ، علاوه بر آنچه در بالا آمد ، چند آمار دیگر به نقل از شماره 136 نشریه "فرهنگ و پژوهش" وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارائه داده شود :

- در سال 1369 که موفق ترینسال سینمایی پس از انقلاب به لحاظ جذب مخاطب محسوب می شود از رقم 170287 صندلی ظرفیت ثابت سالن های سینما در کشور ، در هر سانس به طور متوسط 81132 صندلی اشغال می شده ، یعنی در واقع حدود نیمی (50 درصد) از ظرفیت سالن های سینما در هر سانس پر می شده است. اما این رقم در سال 1381 در 269 واحد سالن سینما در کشور به 12 درصد رسید!! چرا که از 145376 صندلی در هرسانس فقط 17844 نفر تماشاچی استقبال می کردند. این درحالی است که در همین آمار ، جمعیت تهران در سال 1369 ، حدود 10 میلیون نفر ولی در سال 1380 ، حدود 13 میلیون ذکر شده است.
این نزول ارقام حتی درمورد پرفروشترین فیلم ها هم صدق می کند . پرفروش ترین فیلم سال 1366 یعنی "اجاره نشین ها" نزدیک به 2 میلیون نفر را به سالن های سینمای پایتخت(با جمعیت 9 میلیونی تهران )کشاند ، اما در سال 1380 ، فیلم "آواز قو" به عنوان پرفروش ترین فیلم ، فقط 577 هزار نفر (از جمعیت 13 میلیونی تهران) را جذب سالن های سینما نمود.
سال 1382 فاجعه بارترین سالبه لحاظ جذب مخاطب برای سینمای ایران بوده است ، بطوریکه تلاش های مهندس حیدریان در مقام معاونت سینمایی وقت برای درمان موقت آن نیز به جایی راه نبرد.
البته می توان این سینما را بهحال خود رها کرد تا همچنان که تا کنون در عجیب و غریب ترین مسیر به راه خود ادامه داده ، طی طریق نماید . جناب محمد مهدی عسگرپور (دبیر جشن سینمای ایران در سال 84 و مدیر عامل کنونی خانه سینما) طی گزارش مبسوطی در مراسم اختتامیه همان جشن به برخی از این عجایب و غرایب اشاره کرد.

مثلا اینکه تنها در این سینماست که فیلم ها به لحاظاقتصادی ورشکسته می شوند ، اما همچنان تولیدکنندگانشان فیلم می سازند! در این سینماست که تولیدکننده قبل ازنمایش فیلم به سودش می رسد !! در این سینماست که پایین ترین میزان استقبال مخاطب با بالاترین رقم تولیدفیلم پاسخ داده می شود!!!
و بسیاری دیگر از عجایب که می توان به سینمای امروز ایران الصاق کرد مثلا اینکه تولید کنندگانی دارد که هنوز برای دریافت دوربین فیلمبرداری و بوم صدا و نگاتیو و دیگر وسایل و امکانات فیلمسازی در صف و نوبت بنیاد فارابی یادیگر موسسات مشابه ، به قولدوستان زنبیل می گذارند! یا اینکه در فیلم های همین تولیدکنندگان به جای قصه و داستان و به قول بعضی ها پیام و ارزش ، فقط راه به راه و به طور زننده ای شاهد تبلیغ کالاهای تجارتی می شویم که گاه فراموش می کنیم به تماشای فیلمی نشسته ایم!
اما اگر قرار است ، سینمای نوین ایران که در سالهای پس از انقلاب با خون دل خوردن ها و تلاش های خستگی ناپذیر تولد یافت و رشد کرد ، جایگاه واقعی خودش را بازیابد ، بایستی آسیب های جدی آن را مورد بررسی قرار داد. به نظرمی آیدکه امروز دیگر زمان تعارفات و توهمات سپری شد
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  ویرایش شده توسط: ellipseses   
مرد

 
نگاهی به سی دوره رقابت در جشنواره فیلم فجر
نخستین دوره؛بی نظم و شلخته
جشنواره بين‌المللي فيلم فجر نخستين دوره‌اش از 12 تا 22 بهمن سال 1361 به دبيري حسين وخشوري برگزار شد.
نخستين دوره مهمترين رويداد سينمايي كشور كه اولين دوره آن به عنوان فستيوال بين‌المللي فجر برگزار شد، در بخش مسابقه، فيلم‌هايي چون«اشباح» ( رضا ميرلوحي)، « سفير» (فريبرز صالح)،‌ «خط قرمز» ( مسعود كيميايي)، «حاجي واشنگتن» (علي حاتمي) و « مرگ يزدگرد» ( بهرام بيضايي) از جمله بيست و يك فيلم اين بخش بوده است كه 15 اثر به خارج از كشور تعلق داشت و در بخش فيلمهاي كوتاه نيز 17 اثر داخلي و خارجي با هم به رقابت پرداختند.
در بخش جنبي نخستين فستيوال بين‌المللي فيلم فجر «چشم‌انداز سينماي كوبا» با 11 اثر، «سينماي ايتاليا از نئورئاليسم تا امروز» با 19 فيلم، «سرخ‌پوستان و سياه‌پوستان در سينما» با 11 فيلم و «سينماي كودك و نوجوان» با 10 اثر به نمايش درآمدند.
در بخشي هم با عنوان « سينماي ايران پس از انقلاب اسلامي» 22 فيلم از جمله «آفتاب‌نشين‌ها» ( مهدي صباغ‌زاده)، « توجيه» (منوچهر حقاني‌پرست)، « جنگ اطهر» (محمدعلي نجفي)، « طلوع انفجار» ( پرويز نوري)، «جاده» ( محمدعلي سجادي)، « خونبارش» ( امير قويدل)، « دادا» ( ايرج قادري) و« مرز» ( جمشيد حيدري) نمايش داده شدند.
اين جشنواره نمايش‌هاي ويژه‌اي هم داشت كه با آثار خارجي چون«پنجمين حمله» ( استيپ ديليك)، « پسران آفتاب» (هربرت راس)، « حق دوست داشتن» (اريك لوهانگ) و « سراينده سرود شيلي » ( دين ريد) همراه بود و هشت فيلم كوتاه هم در اين بخش به نمايش درآمد.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  
مرد

 
در اولين دوره جشنواره محمد اعتصامي، رضا انصاريان، سيف‌الله داد، حميد دهقان‌پور، محمد نظرعليان و ناصر عبدالهي داوري آثار آماتور را بر عهده داشتند كه ديپلم افتخار؛جايزه‌ بهترين فيلم مستند بلند جنگي را به «بر بال ملائكه» (بهادري)، مستند داستاني به « من مش‌كاظم» (تهراني)، مستند گردآوري شده به« آمريكا نابود است» (كريمي)، كوتاه جنگي به « خرمشهر شهر خون‌، شهر عشق» (منوچهر عسگرنسب)، مستند اجتماعي« شاگرد»، كارگرداني مستند به جواد شمقدري براي « يازهرا»، موسيقي متن اسماعيل تهراني براي « يا زهرا»، سوژه عروسكي رضا خزائلي براي «با هم براي عيسي»، بازيگر به مجيد افشاريان براي «علمدار»، كارگرداني به سعيد حاجي ميري براي « بچه‌هاي ديار صفا»، نورپردازي فيلم هشت ميلي‌متري به يوسف اكرمي براي «زير گنبد كبود»، بهترين فيلم بلند داستاني به « چهل شاهد» و بهترين فيلم مستند بلند از جنگ تحميلي به «درس امروز» به كارگرداني غلامرضا كريمي اهدا كردند.
نخستين جشنواره فيلم فجر برگزيده‌اي در بخش حرفه‌اي نداشت.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  
مرد

 
دومین دوره؛رقابت
دومين جشنواره‌ فيلم فجر 12 تا 22 بهمن‌ماه سال 1362 با حذف بخش بين‌الملل اما به صورت رقابتي برگزار شد.
در اين دوره جشنواره در بخش اصلي 24فيلم بلند ايراني با هم به رقابت پرداختند كه از ميان آنها مي‌توان به«آواي غريب» (سعيد حاجي‌ميري)،«ديار عاشقان» (حسن كاربخش)، «خانه عنكبوت» (عليرضا داوود‌نژاد)،«پرونده» (مهدي صباغ‌زاده)،«رهايي» (رسول صدرعاملي)،«بازجويي» (محمدعلي سجادي)،«دادشاه» (حبيب كاوش)، «نقطه ضعف» (محمدرضا اعلامي)، «جايزه» (عليرضا داوود‌نژاد)، «پيك جنگل» (حسن هدايت) و «هيولاي درون» (خسرو سينايي) اشاره كرد.
در بخش فيلم‌هاي كوتاه هم 17 اثر حضور داشتند كه در ميانشان نام‌هايي چون منوچهر حقاني‌پرست (مرثيه، سرود مقاومت)، بزرگمهر رفيعا (ما زنده بر آنيم)، نورالدين زرين‌كلك (چشم تنگ دنيادار)، مسعود جعفري‌جوزاني
(تصوير شكسته، گريز)، عباس كيارستمي (همسرايان)، كيومرث پور‌احمد (باران)، مهدي مسعود‌شاهي (نماز جمعه) و جواد شمقدري (وارث) به چشم مي‌خورد.
در دومين دوره هم در بخشي با عنوان«سينماي ايران بعد از انقلاب اسلامي» 37 فيلم بلند و 23 فيلم كوتاه به نمايش درآمد و در بخش آماتوري نيز 29 اثر با هم به رقابت پرداختند.
داوران بخش حرفه‌اي شامل مهدي كلهر، مهدي حجت، محمد بهشتي، سينا واحد، اكبر عالمي، محمدعلي نجفي و منوچهر عسگري‌نسب جوايز جشنواره را كه شامل لوح زرين بود به شرح ذيل اهدا كردند:
بهترين فيلم كوتاه: «همسرايان» (عباسكيارستمي)، جايزه‌ي ويژه‌ي هيات داوران: «ديار عاشقان» (حسن كاربخش)،كارگرداني: خسرو سينايي (هيولاي درون)، نقش اول: «حسين پرورش» (نقطه ضعف)،
فيلمنامه: «عليرضا داوود‌نژاد» و«ابراهيم مكي» (جايزه)، فيلمبرداري: اسماعيل امامي (هيولاي درون)، موسيقي متن: عباس دبير‌دانش (چشم تنگ دنيادار)، تدوين: حسين زندباف (مرگ سفيد)
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  
مرد

 
هم‌چنين يك ديپلم افتخارهم به پرويز پرستويي بازيگر نقش دوم فيلم «ديار عاشقان» كه اولين تجربه سينمايي او محسوب مي شد، اهدا شد.
در بخش آماتوري هم داوران شامل مرتضي پوراظهري، حميد دهقان‌پور و حجت‌الله سيفي جوايزشان را در 11 بخش اهدا كردند.
در اين ميان «شهاب رضويان» براي فيلم «يكي‌ديگر» جايزه بهترين فيلم كوتاه را دريافت كرد.
در اين دوره نام دبيري در راس ديده نمي‌شود و کارها به صورت گروهي انجام شده است.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  
مرد

 
سومین دوره؛حضور فیلمهای درجه یک

سومين جشنواره فيلم فجر هم مانند دوره‌ي دومش تنها با شركت فيلمهاي داخلي، 12 تا 22 بهمن سال 1363 با دبيري سيد محمد بهشتي مديرعامل وقت بنياد سينمايي فارابي برگزار شد.
در اين دوره جشنواره بيست فيلم بلنددر بخش اصلي با هم به رقابت پرداختند كه از ميان اين آثار مي‌توان به «پايگاه جهنمي» (اكبر صادقي)،«پرچم دار»(شهريار بحراني)،«تاتوره»(كيومرث پوراحمد)، «ريشه در خون» ( سيروس الوند)، «سردار جنگل»(اميرقويدل)،«سناتور»(مهدي صباغ‌زاده)،«فرار» (جمشيد حيدري)،«كمال‌الملك»(علي حاتمي)،«گلهاي داوودي» (رسول صدرعاملي)،«مردي كه زياد مي‌دانست» (يدالله صمدي)،«ميرزاكوچك خان»(اميرقويدل) و«ميلاد»(ابوالفضل جليلي) اشاره كرد.
در بخش فيلمهاي كوتاه هم نوزده فيلم حضور داشتند كه در اين ميان نام كارگردان‌هايي چون ابراهيم حاتمي‌كيا با فيلم «تربت» و«صراط»، حميد تمجيدي «درخت»، ايرج كريمي «زنگ درس،زنگ تفريح»، ابراهيم فروزش«نگاه»، نادر طالب‌زده «والعصر»، عباس كيارستمي «همشهري» و امرالله‌ احمدجو «عمو ابراهيم» به چشم مي‌خورد.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  
مرد

 
در سومين دوره جشنواره فيلم فجر براي اولين‌بار در بخشي با عنوان«نخستين آثار فيلمسازان» 20 كارگردان اول فيلمهايشان با هم به رقابت پرداخت كه اكثر اين كارگردانها افرادي بودند كه با اين فيلم‌ها در دو دوره قبلي جشنواره نيز حضور داشتند، همچنين در اين بخش بيست فيلم كوتاه هم حضور داشت.
در اين دوره جشنواره در بخشي با عنوان «سينماي ايران و جشنواره‌هاي جهاني» 10 اثر سينمايي و 18 اثر كوتاه از كارگردان‌هايي چون مهدي صباغ‌زاده (آفتاب‌نشين‌ها)، محمدرضا اصلاني (كودك واستثمار)، اميرنادري (جستجو)، محمدعلي نجفي (جنگ اطهر) و خسروسينايي (هيولاي درون) به نمايش درآمد.
هيات داوران بخش مسابقه حرفه‌اي شامل مهدي حجت، محمد خزاعي، سيف‌الله داد، اكبر عالمي و محمدعلي نجفي لوح زرين بهترين فيلم را به«مترسك»ساخته حسن محمدزاده اهدا كردند.
لوح‌هاي زرين ديگر نيز شامل بهترين تدوين به عباس گنجوي براي «تاتوره» و «گلهاي داوودي»، فيلمبرداري به پرويز ملك‌زاده براي«گلهاي داوودي»، موسيقي به كامبيزروشن‌روان براي «گلهاي داوودي»، بازيگر نقش دوم زن به جيران شريف براي فيلم «مترسك»، نقش اول زن به پروانه معصومي براي «گلهاي داوودي»، نقش اول مرد به جمشيد مشايخي براي «كمال الملك» و كارگرداني به يدالله صمدي براي فيلم «مردي كه زياد مي‌دانست» اهدا شد.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  
صفحه  صفحه 1 از 9:  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین » 
تالار تخصصی سینما و موسیقی

Iranian Cinema History | تاریخ سینمای ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA