انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
تالار تخصصی سینما و موسیقی
  
صفحه  صفحه 11 از 78:  « پیشین  1  ...  10  11  12  ...  77  78  پسین »

Hollywood | هالیوود


مرد

 
۱۹۶۶-مردی برای تمام فصول-A Man for All Seasons




  • کارگردان فرد زینمن
  • تهیه‌کننده فرد زینمن
  • نویسنده رابرت بولت
  • بازیگران پل اسکوفیلد
  • وندی هیلر
  • لئو مک‌کرن
  • اورسون ولز
  • رابرت شاو
  • رابرت شاو
  • موسیقی جرج دلرو
  • فیلم‌برداری تد مور
  • تدوین رالف کمپلن
  • توزیع‌کننده کلمبیا پیکچرز
  • تاریخ انتشار ۱۲ دسامبر، ۱۹۶۶
  • مدت زمان ۱۲۰ دقیقه
  • کشور ایالات متحده آمریکا
  • زبان انگلیسی
  • بودجه ۳٬۹۰۰٬۰۰۰ دلار

مردی برای تمام فصول (به انگلیسی: A Man for All Seasons)، نام فیلمی است ساختهٔ فرد زینمن که زندگی سِر تامس مور، قاضی سرشناس سده ۱۶ را به تصویر کشیده‌است. این فیلم، جایزهٔ اسکار بهترین فیلم را در سال ۱۹۶۷ بدست آورد.


  • خلاصه:

The story of Thomas More, who stood up to King Henry VIII when the King rejected the Roman Catholic Church to obtain a divorce and remarriage.


این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
۱۹۶۷-در گرمای شب-In the Heat of the Night




  • Directed by Norman Jewison
  • Produced by Walter Mirisch
  • Screenplay by Stirling Silliphant
  • Based on In the Heat of the Night by John Ball
  • Starring Sidney Poitier
  • Rod Steiger
  • Warren Oates
  • Lee Grant
  • Music by Quincy Jones
  • Cinematography Haskell Wexler, ASC
  • Edited by Hal Ashby
  • Production company The Mirisch Corporation
  • Distributed by United Artists
  • Release date(s) August 2, 1967
  • Running time 109 minutes
  • Country United States
  • Language English
  • Budget $2 million[1]
  • Box office $24,379,978

In the Heat of the Night is a 1967 DeLuxe Color dramatic mystery film directed by Norman Jewison, based on the 1965 John Ball novel of the same name which tells the story of Virgil Tibbs, a black police detective from Philadelphia, who becomes involved in a murder investigation in a racist small town in Mississippi. It stars Sidney Poitier, Rod Steiger, and Warren Oates, and was produced by Walter Mirisch. The screenplay was by Stirling Silliphant.

The film won five Academy Awards, including the 1967 award for Best Picture.

The film was followed by two sequels, They Call Me MISTER Tibbs! in 1970, and The Organization in 1971. In 1988, it also became the basis of a television series adaptation of the same name.

Although the film was set in the fictional Mississippi town of Sparta (with supposedly no connection to the real Sparta, Mississippi, an unincorporated community), part of the movie was filmed in Sparta, Illinois, where many of the film's landmarks can still be seen. The quote "They call me Mister Tibbs!" was listed as number 16 on the American Film Institute's 100 Years...100 Movie Quotes, a list of top film quotes.



  • خلاصه:

An African American police detective is asked to investigate a murder in a racially hostile southern town.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
۱۹۶۸-الیور! -Oliver!




  • Directed by Carol Reed
  • Produced by John Woolf
  • Screenplay by Vernon Harris
  • Story by Lionel Bart (Oliver!)
  • Based on Oliver Twist
  • by Charles Dickens
  • Starring Ron Moody
  • Oliver Reed
  • Harry Secombe
  • Shani Wallis
  • Mark Lester
  • Jack Wild
  • Music by Lionel Bart
  • Johnny Green
  • Eric Rogers
  • Onna White
  • Cinematography Oswald Morris
  • Edited by Ralph Kemplen
  • Production company Romulus Films
  • Distributed by Columbia Pictures
  • Release date(s) 26 September 1968
  • Running time 153 minutes
  • Country United Kingdom
  • Language English
  • Budget $10 million
  • Box office $77,402,877

Oliver! is a 1968 British musical drama film directed by Carol Reed and based on the stage musical of the same name, with book, music and lyrics written by Lionel Bart. The screenplay was written by Vernon Harris.

Both the film and play are based on Charles Dickens' novel Oliver Twist. The film includes several musical numbers, including "Food, Glorious Food", "Consider Yourself", "As Long as He Needs Me", "You've Got to Pick a Pocket or Two" and "Where Is Love?".

Filmed in Shepperton Film Studio in Surrey, the film was a Romulus Films production and was distributed internationally by Columbia Pictures.

At the 41st Academy Awards in 1969, Oliver!, which had earlier been nominated for eleven Academy Awards, won six, including Awards for Best Picture, and Best Director for Carol Reed. At the 26th Golden Globe Awards the film won two Golden Globes for Best Film - Musical or Comedy, and Best Actor - Musical or Comedy for Ron Moody.



  • خلاصه:

Musical adaptation about an orphan who runs away from an orphanage and hooks up with a group of boys trained to be pickpockets by an elderly mentor.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
۱۹۶۹-کابوی نیمه شب -Midnight Cowboy




  • کارگردان جان شلزینگر
  • تهیه‌کننده جروم هلمن (یونایتد آرتیستز)
  • نویسنده فیلمنامه:
  • والدو سالت
  • رمان:
  • لئو هرلیهی
  • بازیگران جان وویت
  • داستین هافمن
  • برندا واکارو
  • سیلویا مایلز
  • جان مک گیور
  • موسیقی جان باری
  • فیلم‌برداری آدام هولندر
  • درجه فیلم X
  • تاریخ انتشار ۱۶ جون ۱۹۶۹
  • مدت زمان ۱۱۳ دقیقه
  • کشور ایالات متحده آمریکا
  • زبان انگلیسی

کابوی نیمه شب (به انگلیسی: Midnight Cowboy) نام یک فیلم سینمایی محصول سال ۱۹۶۹ کشور آمریکا است. بازیگران این فیلم، جان وویت، داستین هافمن، برندا واکارو، سیلویا مایلز و جان مک گیور هستند. کارگردان این فیلم جان شلزینگر است.


  • خلاصه:

یک جوان تگزاسی به نیویورک می‌رود تا معاشر زنان ثروتمند شود و با جیب پر از پول به فلوریدا بازگردد. ولی آشنایی او با مردی مسلول باعث می‌شود که دوران سختی را بگذراند.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
۱۹۷۰-پاتون- Patton




  • کارگردان فرانکلین جی شافنر
  • تهیه‌کننده Frank McCarthy
  • نویسنده فرانسیس فورد کوپولا
  • بازیگران جورج سی. اسکات
  • کارل مالدن
  • موسیقی جری گلدسمیت
  • فیلم‌برداری فرد کوئن کمپ
  • تدوین هیو اس. فاولر
  • توزیع‌کننده فاکس قرن بیستم
  • تاریخ انتشار ۲ آوریل ۱۹۷۰
  • مدت زمان ۱۷۰ دقیقه
  • کشور ایالات متحده
  • زبان انگلیسی
  • بودجه ۱۲٬۶۲۵٬۰۰۰ دلار آمریکا

پاتون (فیلم) (به انگلیسی: Patton) فیلمی ۱۷۰ دقیقه‌ای به کارگردانی فرانکلین شافنر با بازی جورج سی. اسکات است.


  • خلاصه:

The World War II phase of the career of the controversial American general, George S. Patton.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
۱۹۷۱-ارتباط فرانسوی- The French Connection




  • کارگردان ویلیام فردکین
  • تهیه‌کننده فیلیپ دی آنتونی
  • نویسنده رابین مور (کتاب)
  • ارنست تایدیمن (فیلمنامه)
  • بازیگران جین هاکمن
  • فرناندو ری
  • روی شایدر
  • تونی لو بیانکو
  • موسیقی دون الیس
  • فیلم‌برداری جرالد بی. گرینبرگ
  • درجه فیلم R
  • توزیع‌کننده فاکس قرن بیستم
  • تاریخ انتشار ۷ اکتبر ۱۹۷۱ (ایالات متحده)
  • مدت زمان ۱۰۴ دقیقه
  • کشور ایالات متحده آمریکا
  • زبان انگلیسی-فرانسه
  • بودجه ۱٬۸۰۰٬۰۰۰ دلار (تخمینی)
  • پیش از ارتباط فرانسوی: قسمت دوم

ارتباط فرانسوی (به انگلیسی: The French Connection) فیلمی هالیوودی محصول ۱۹۷۱ به کارگرانی ویلیام فردکین است.

فیلمنامه این فیلم توسط ارنست تایدیمن و با اقتباس از کتاب ارتباط فرانسوی اثر رابین مور نوشته شده است.

فیلم درباره دو پلیس شهر نیویورک است که در تلاشند محمولهٔ هروئینی را که از فرانسه وارد می‌شود متوقف کنند.

در فیلم جین هاکمن در نقش کاراگاه پلیس «جیمی (پاپای) دویل»، فرناندو ری در نقش قاچاقچی فرانسوی هروئین «آلن چارنیر» و روی شیدر در نقش دستیار جیمی «بادی کلودی روسو» به ایفای نقش پرداخته اند.

ارتباط فرانسوی اولین فیلم با درجه R بود که توانست جایزه اسکار بهترین فیلم را از زمان ارائه سیستم درجه بندی فیلم انجمن فیلم آمریکا بدست آورد. جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد نیز به جین هکمن به خاطر بازی در این فیلم رسید. این فیلم همچنین جوایز اسکار بهترین کارگردانی، بهترین تدوین و بهترین فیلمنامه اقتباسی را بدست آورد. ارتباط فرانسوی نامزد دریافت جایزه اسکار در زمینه بهترین فیلمبرداری، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای فرناندو ری و بهترین صدا نیز شده بود که نتوانست بدست آورد.



  • خلاصه:

A pair of NYC cops in the Narcotics Bureau stumble onto a drug smuggling job with a French connection.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
۱۹۷۲-پدرخوانده - The Godfather




  • کارگردان فرانسیس فورد کوپولا
  • تهیه‌کننده آلبرت اس. رودی
  • نویسنده ماریو پوزو
  • فرانسیس فورد کوپولا
  • بازیگران مارلون براندو
  • آل پاچینو
  • جیمز کان
  • رابرت دووال
  • دایان کیتن
  • موسیقی نینو روتا
  • کارمینه کاپولا
  • فیلم‌برداری گوردون ویلیس
  • توزیع‌کننده پارامونت پیکچرز
  • تاریخ انتشار ایالات متحده ۱۵ مارس، ۱۹۷۲
  • مدت زمان ۱۷۵ دقیقه
  • کشور ایالات متحده آمریکا
  • زبان انگلیسی-ایتالیایی-لاتین
  • بودجه ۶ میلیون دلار
  • پیش از پدرخوانده: قسمت دوم

پدرخوانده (به انگلیسی: The Godfather) فیلمی داستانی-جنایی برندهٔ جایزهٔ اسکار به کارگردانی فرانسیس فورد کوپولا، محصول سال ۱۹۷۲ کمپانی آمریکایی پارامونت است که بر اساس رمانی به همین نام از ماریو پوزو که در سال ۱۹۶۹ نوشته شده، ساخته شده‌است. فیلمنامهٔ این اثر حاصل همکاری مشترک فرانسیس فورد کاپولا و ماریو پوزو است. این فیلم بعد از فیلم رستگاری در شاوشنک، یه عنوان برترین فیلم تاریخ سینمای جهان شناخته شده است.

ماجرای فیلم بین سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ اتفاق می‌افتد و داستان فیلم درباره خانوادهٔ مافیایی کورلئونه می‌باشد. در فیلم بازیگرانی همچون مارلون براندو، آل پاچینو، رابرت دووال، دایان کیتن و جیمز کان نقش آفرینی می‌کنند.

چندی نگذشت که این فیلم محبوبیت زیادی کسب کرد تا آنجا که حال مقام دوم را در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر وب‌گاه IMDb دارد.

به دلیل استقبال تماشاگران از این فیلم، دو سال بعد از اکران آن، قسمت دیگری از این فیلم به نام پدرخوانده: قسمت دوم و در سال ۱۹۹۰ نیز قسمت سوم این فیلم با نام پدرخوانده: قسمت سوم ساخته شد. هرچند که هیچ کدام به پای نسخه اول نرسیدند و فورد کاپولا گفته است:
"فقط باید فیلم اول زا می‌ساختم!"

پدرخوانده به همراه دو قسمت دیگرش در سال ۲۰۰۱ برای اولین بار روی دی‌وی‌دی رفت. کمی بعد این سه دی‌وی‌دی به همراه یک دیسک پشت صحنه در یک مجموعه با عنوان پدرخوانده: کلکسیون دی‌وی‌دی به بیرون عرضه شد.

دفعه‌ای دیگر در سال ۲۰۰۷ این مجموعه فیلم دوباره بر روی دی‌وی‌دی عرضه شد. این بار بر روی پنج دیسک دی‌وی‌دی باعنوان تجدید کاپولا. از مزایای این پخش مجدد، پشت صحنه‌های جدید بود.

در اوایل ۲۰۰۸ نیز این مجموعه فیلم‌های کاپولا روی دیسک‌های بلوری به بازار آمد.




  • خلاصه:

فیلم در جشن عروسی کانی، دختر دون ویتو کورلئونه، با کارلو ریزی در لانگ بیچ نیویورک، لانگ آیلند در اواخر تابستان ۱۹۴۵ شروع می‌شود. وقت پدرخوانده برای شنیدن خواهش‌های دوستان و زیردستان چاپلوس پر شده‌است. یکی از این خواهش‌ها را پسرخواندهٔ او، جانی فونتین خواننده (که گویی شخصیت او از فرانک سیناترا الهام گرفته شده‌است) مطرح می‌کند. او به نفوذ کورلئونه برای گرفتن یک نقش در فیلمی که توسط جک ولتز تهیه می‌شود، احتیاج دارد. دون کورلئونه به او اطمینان خاطر می‌دهد که همه چیز را درست کند.

در این میان، مایکل، کوچک‌ترین پسر دون، از خدمتش در جنگ جهانی دوم بازگشته‌است و به همراه دوست دخترش وارد جشن عروسی می‌شوند. کمی بعد وکیل خانواده، تام هاگن، وارد فیلم می‌شود. او بی خانمانی آلمانی-ایرلندی و دوست سانی، پسر بزرگ دون کورلئونه، بوده‌است. دون، هاگن را در کودکی به خانه آورده و مانند پسر خودش او را بزرگ کرده‌است. حال در بزرگسالی او وکیل شخصی و محرم اسرار خانواده‌است.

بعد از جشن، هاگن به هالیوود می‌رود و از رئیس استودیو، ولتز، می‌خواهد که فونتان را در فیلم به بازی بخواند. هاگن از طرف دون کورلئونه به ولتز برای پایان دادن به اعتصاب کاری که در حال از هم گسیختن استودیو بود، پیشنهاد کمک می‌دهد و اضافه می‌کند که دون لطف او را تا ابد فراموش نخواهد کرد. این خدمت دون در ازای واگذاری نقش کلیدی فیلم به فونتان است. ولتز که هنوز از فونتان به خاطر رابطه‌اش با هنرپیشهٔ جوانی که وی برای شکوفایی و موفقیتش وقت و پول زیادی صرف کرده بود، بسیار عصبانی است، این پیشنهاد را نمی‌پذیرد. ولتز فونتان را به این خاطر سرزنش می‌کند که باعث شده بود این هنرپیشهٔ آینده‌دار قبل از آنکه توسط او به یک ستاره تبدیل شود از دستش در برود و غضبناک هاگن را از منزلش بیرون می‌کند. صبح روز بعد، وقتی که ولتز از خواب برمی خیزد، سر بریدهٔ اسب اصیلش را در تختخواب خود می‌بیند.


وقتی که تام به نیویورک برمی‌گردد، خانواده در حال معامله با ویرجیل سولوتزوی ترک، یک دلال با نفوذ هروئین، هستند. سولوتزو از دون کورلئونه تقاضای حمایت سیاسی و یک میلیون دلار پول برای واردکردن عمدهٔ هروئین و پخش آن می‌کند. علی‌رغم قول سولوتزو مبنی بر برگشت خیلی خوب پول، دون کورلئونه وارد معامله نمی‌شود، اما سانی بی‌تجربه برخلاف پدرش به این معامله اظهار علاقه می‌کند.

لوکا براسی، گانگستر وفادار دون کورلئونه ماًمور جمع‌آوری اطلاعات از خانوادهٔ تاتاگلیا، از حامیان سولوتزو، می‌شود. او خیلی زود توسط آنها کشته می‌شود. پس از امتناع دون کورلئونه، تام هاگن توسط سولوتزو دزدیده می‌شود. خود دون، اندکی پس از خرید میوه از یک دکه مورد حمله مسلحانه قرار می‌گیرد. با این تصور که دون کورلئونه از بین رفته‌است، سولوتزو هاگن را راضی می‌کند که به سانی همان پیشنهادی را بدهد که خود او قبلاً به پدرش داده بود. پس از آزادی هاگن، سانی از قبول پیشنهاد سرباز می‌زند و قول می‌دهد که برای تلافی سوء قصد به جان پدرش، که به هر نحو زنده مانده بود، با تمام قوا با تاتاگلیاها بجنگد. اکنون خانواده کورلئونه خود را برای جنگ شدید احتمالی با سایر خانواده‌ها نیز آماده می‌کند و سایر خانواده‌های مافیا برای جلوگیری از یک درگیری ویرانگر، علیه کورلئونه‌ها جبهه می‌گیرند. در حالیکه کورلئونه‌ها جمع‌اند و تلاش می‌کنند با لوکا براسی تماس بگیرند، جلیقه براسی به دستشان می‌رسد، جلیقه‌ای که دور یک ماهی مرده پیچیده شده‌است: یک پیغام سیسیلی (لوکا براسی با ماهی‌ها خوابیده).

مایکل که در تجارت خانواده وارد نشده‌است و خانواده‌های دیگر او را به چشم یک غیرنظامی می‌بینند برای عیادت پدرش به بیمارستان می‌رود. ولی هیچ اثری از افراد پدرش که باید برای محافظت از او کشیک بدهند، نمی‌بیند. بدین ترتیب متوجه می‌شود که برای شلیک مجدد به پدرش، دوباره برنامه‌ای ریخته شده‌است. مایکل با اینکه کمک خواسته، نگران این است که قبل از رسیدن کمک اتفاقی بیفتد مایکل، انزوی شیرینی‌فروش را که برای ادای احترام به بیمارستان آمده بود به خدمت خود می‌گیرد. به او می‌گوید که بیرون بیمارستان در کنار او بایستد و تهدیدگرانه خود را مسلح جلوه دهد. بعد از مدتی ماشین‌های پلیس به سرکردگی سروان مک‌کلاسکی از راه می‌رسند. مایکل، مک‌کلاسکی را به آدم سولوتزو بودن متهم می‌کند، و او هم با یک مشت فک مایکل را می‌شکند. مایکل در عین بی‌گناهی در شرف دستگیری است که تام هاگن با کاراگاهان خصوصی از راه می‌رسد. آنها حکمی از دادگاه مبنی بر حمل اسلحه دارند. مک کلاسگی صحنه را واگذار می‌کند و دون در امنیت قرار می‌گیرد.

در ادامه، مایکل داوطلب می‌شود که سولوتزو و محافظش، سروان مک‌کلاسکی را آشکارا با سولوتزو همدست است از بین ببرد. آنها در یک رستوران با سولوتزو و مک کلاسکی یک نشست صلح ترتیب می‌دهند. مایکل با اسلحه‌ای که قبلاً با دستور سانی در پشت سیفون دستشویی مخفی شده، هر دوی آن‌ها را در آنجا می‌کشد.

از ترس دستگیرشدن قاتل، مایکل به سیسیل فرستاده می‌شود و آنجا تحت حمایت دن تماسینو، دوست قدیمی دون کورلئونه، قرار می‌گیرد. او در شهر کورلئونه، در حین قدم زدن با محافظانش، مسحور آپولونیای زیبا می‌شود و پس از یک معاشقه کوتاه او را به همسری می‌گیرد. در این خلال، در آمریکا، دون کورلئونه از بیمارستان به خانه می‌آید، و با شنیدن اینکه کشتن سولوتزو و مک‌کلاسی کار مایکل بوده، پریشان می‌شود. سانی به عنوان رهبر خانواده برادرش فردو را به لاس وگاس می‌فرستد تا با تجارت قمارخانه آشنا شود. در نیویورک، سانی تندمزاج شوهر خواهرش را به خاطر بدرفتاری با کانی، خواهر آبستنش، به شدت کتک می‌زند. پس از آنکه کارلو، کانی را برای بار دوم کتک می‌زند، سانی به تنهایی برای انتقام‌جویی به دنبال او می‌افتد. در این حین دشمنان خانواده که در یک باجه عوارض راهداری کمین کرده‌اند سانی را به شکل فجیعی با ضرب گلوله‌های فراوان از پا در می‌آورند.

دون کورلئونه به جای ادامه انتقام جویی‌ها، در یک جلسه با سران پنج خانواده به ناچار با قاتلین پسر بزرگش دست داده و ترتیبی می‌دهد که پسر کوچکش بتواند در امنیت کامل به خانه برگردد. در سیسیل، مایکل آمادهٔ بازگشت به آمریکا می‌شود. قبل از حرکت، یک بمب در ماشین وی کار گذاشته می‌شود. اما به جای او، آپولونیا کشته می‌شود.

در جلسهٔ سران خانواده‌های نیویورکی، دون درمی‌یابد که شخص پشت این جنگ‌ها و مرگ سانی، دون امیلیو بارزینی است، و نه فیلیپ تاتاگلیا. مایکل از سیسیل بر می‌گردد و با کی، دوست دختر سابقش، تماس می‌گیرد. می‌گوید که به او احتیاج دارد، پدرش به فعالیت خود خاتمه داده، و در طی پنج سال، خانواده کورلئونه کاملاً قانونی خواهد شد. اکنون در نبود سانی و به علت زرنگ نبودن فردو به اندازهٔ کافی، مایکل مسئول خانواده شده‌است. مایکل عازم نوادا می‌شود. در لاس وگاس، در هتل-کازینویی که نیمی از سرمایهٔ آن از کورلئونه‌هاست، و توسط مول گرین (شخصیتی که احتمالاً از باگزی سیگل الهام گرفته شده) اداره می‌شود، فردو، برادر مایکل از او استقبال می‌کند. میکایی مارکر دن، جانی فونتان را نیز فرامی‌خواند، و از او می‌خواهد که قراردادی را امضا کند که طی آن سالی چند مرتبه با کازینو در تماس جدی درآید، و همچنین از او خواهش می‌کند که دوستانش در هالیوود را هم به سوی کازینو سوق دهد. فونتان از فرصت پیش آمده برای تلافی لطف دون خوشحال می‌شود. مایکل درصدد است که تجارت روغن زیتون در نیویورک را رها کند و خانواده را به نوادا بیاورد. به مو گرین پیشنهاد خرید سهمش را می‌دهد. اما از آنجایی که گرین تصور می‌کند که کورلئونه‌ها ضعیف هستند، و او می‌تواند سهمش را به قیمت بهتری به بارزینی بفروشد، این پیشنهاد را با گستاخی رد می‌کند.

مایکل همراه همسرش، کی، و پسرش، آنتونیو، به خانه برمی‌گردد. در یکی از لطیف‌ترین صحنه‌های فیلم، ویتو کورلئونه متذکر می‌شود که دشمنان مایکل با تلاش برای ترتیب دادن یک نشست توسط آشنایان مورد اطمینان، درصدد کشتن او هستند و کسی که پیشنهاد این جلسه را می‌دهد قطعاً خائن است. در عین حال اعتراف می‌کند که همیشه امیدوار بوده که پسر کوچکش هیچگاه غرق تجارت خانواده نشود. کمی بعد، دون کورلئونه در حالیکه با نوه‌اش آنتونی در باغ بازی می‌کند، به دلیل سکتهٔ قلبی جان می‌سپارد. در مراسم خاکسپاری، کاپورژیم خانواده، تسیو به مایکل پیشنهاد یک نشست با دون بارزینی را در مرغزارهای تسیو می‌دهد، یعنی جایی که مایکل احساس امنیت کند. مایکل این پیشنهاد را می‌پذیرد، ولی به خیانت تسیو به خانواده پی می‌برد. مایکل تصمیم می‌گیرد تا قبل از تعمید خواهرزاده‌اش عازم حرکت نشود.

در ادامه مایکل ترتیب کشتن سران سایر خانواده‌ها را می‌دهد. روکو لامپونه، فیلیگ تاتاگلیا را ترور می‌کند. آل نری، امیلیو بارزینی را می‌کشد. پیتر کلمنزا به ویکتور استراسی شلیک می‌کند. ویلی ویسی، کارمین کونوئه را به قتل می‌رساند. در همین خلال، مو گرین هم در لاس وگاس کشته می‌شود. این لحظه‌های نفس‌گیر آدمکشی‌ها به‌وسیله تدوین موازی با صحنه شرکت مایکل در مراسم مذهبی تعمید هم‌زمان شده‌است. وقتی که تسیو و تام هاگن آمادهٔ ترک جلسه می‌شوند، تعدادی از افراد هاگن، تسیو را محاصره می‌کنند و او را به داخل ماشین خود می‌آورند. او دیگر هرگز دیده نمی‌شود. تسیو در آخرین لحظات به تام می‌گوید: «به مایک بگو به خاطر کار بود. همیشه دوستش داشتم».

به دنبال ردیابی قتل سانی، مایکل به کارلو می‌رسد و او به نقشش در قتل اقرار می‌کند. مایکل می‌گوید که کارلو به لاس وگاس تبعید خواهد شد، ولی در ماشین توسط کلمنزا خفه می‌شود. در انتهای فیلم، کی می‌بیند که کلمنزا و روکو کاپرژیم جدید به مایکل ادای احترام می‌کنند، دستش را می‌بوسند و او را «دون کورلئونه» خطاب می‌کنند. در به روی او بسته می‌شود، و این در حالی است که مایکل دقیقاً همانی شده که پدرش نمی‌خواست.


این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
۱۹۷۳-نیش -The Sting




  • کارگردان جورج روی هیل
  • تهیه‌کننده تونی بیل
  • جولیا فیلیپس
  • مایکل فیلیپس
  • نویسنده دیوید س. وارد
  • بازیگران پل نیومن
  • رابرت ردفورد
  • رابرت شاو
  • چارلز دورنینگ
  • رابرت ارل جونز
  • موسیقی اسکات جاپلین
  • فیلم‌برداری رابرت ال. سرتیس
  • تدوین ویلیام رینولدز
  • توزیع‌کننده استودیو یونیورسال (Universal Pictures)
  • تاریخ انتشار ۲۵ دسامبر ۱۹۷۳
  • مدت زمان ۱۲۹ دقیقه
  • زبان انگلیسی

فیلم نیش (The Sting)، فیلم برنده جایزه اسکار به بازیگری پل نیومن و رابرت ردفورد است. این فیلم درباره مسائل بزهکاری می‌باشد که در دهه ۱۹۳۰ اتفاق می افتد.


  • خلاصه:

جانی هوکر به همراه لوتر کولمن درجولیت ایلی نویز جیب بری می کردند و پول حاصله را در قمار خرج می کردند تا اینکه در یکی از این تلکه کردن‌ها آنها به طور اتفاقی پول هنگفتی را از بانکدار معروفی به نام دویل لانگان کلاهبرداری می کنند. این امر به کشته شدن لوتر می انجامد. جانی با همکاری دوست قدیمی لوتر، هنری گندورف که در شیکاگو زندگی می‌کند سعی در انتقام گیری از لانگان را دارد.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
۱۹۷۴-پدرخوانده: قسمت دوم - The Godfather: Part II




  • کارگردان فرانسیس فورد کاپولا
  • تهیه‌کننده فرانسیس فورد کاپولا
  • گری فردریکسون
  • فرد راس
  • نویسنده ماریو پوزو
  • فرانسیس فورد کاپولا
  • بازیگران آل پاچینو
  • رابرت دنیرو
  • رابرت دووال
  • دایان کیتن
  • جان کازال
  • تالیا شایر
  • لی استراسبرگ
  • مایکل گازو
  • جی. دی. اسپرادلین
  • موسیقی نینو روتا
  • کارمینه کاپولا
  • فیلم‌برداری گوردون ویلیس
  • تدوین ریچارد مارکس
  • توزیع‌کننده پارامونت پیکچرز
  • مدت زمان ۲۰۰ دقیقه
  • کشور ایالات متحده آمریکا
  • زبان انگلیسی-سیسیلی
  • بودجه ۱۳ میلیون دلار
  • پس از پدرخوانده
  • پیش از پدرخوانده: قسمت سوم

پدرخوانده: قسمت دوم (به انگلیسی: The Godfather: Part II) فیلمی داستانی-جنایی به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا و محصول سال ۱۹۷۴ کمپانی آمریکایی پارامونت پیکچرز می‌باشد. این فیلم پس از موفقیت درخشان فیلم پدرخوانده و در ادامه آن ساخته شد.

کاپولا در ابتدا نمی‌خواست که خود این فیلم را بسازد (به دلیل جنجال‌های بسیار با کمپانی در ساخت فیلم پدرخوانده) و کارگردانی آن را به مارتین اسکورسیزی که در آن زمان زیاد به شهرت نرسیده بود پیشنهاد کرد ولی کمپانی پارامونت با این پیشنهاد مخالفت کرد ولی در عوض کاپولا اختیارات زیادی از آنها گرفت و با این کار خود، از دخالت‌های بسیار کمپانی جلوگیری کرد.

این فیلم مانند قسمت اول آن هواداران بسیاری دارد و بین منتقدان بحث‌های زیادی مبنی بر اینکه کدام فیلم بهتر است شده‌است. این فیلم در نظرسنجی وب‌گاه «IMDb» تاکنون حائز مقام سوم شده‌است. همچنین مقام دوم نظرسنجی از کارگردانان و مقام چهارم نظرسنجی از منتقدان مجلهٔ سایت‌اندساند را نیز دارا است.

فیلم پدر خوانده 2 از پنج سکانس از ویتو ، پنج سکانس از مایکل و یک سکانس دنباله کوتاه که همه این سکانس ها را به فیلم ربط می دهد تشکیل شده است. تم هایی چون خانواده و معامله، جستجوی امنیت بورژوازی و فریب بودن آن ، پیوند بین سکانس ها را تشکیل می دهند.



  • خلاصه:

داستان این فیلم به طور موازی روی دو محور می چرخد :

  • 1. زمان گذشته : دوران کودکی و جوانی ویتو کورلئونه

در سال 1901 ویتو آندولینی در شهر کورلئونه واقع در جزیره سیسیل بخاطر توهین به سرکرده مافیای محلی به قتل رسید او دو پسر با نام های پائولو و ویتو داشت که پائولو به عنوان برادر بزرگتر سوگند می خورد که انتقام قتل پدرش را از دون چیچو بگیرد اما دون چیچو به خاطر قدرت و نفوذ زیادش او را هم به قتل رساند . سرانجام همسر ویتو آندولینی نزد دون چیچو رفت و از او التماس کرد که به ویتو کاری نداشته باشد اما دون چیچو قبول نکرد و خواست که ویتو را بکشد که ویتو فرار کرد و مادرش در همان جا به قتل رسید ویتو سرانجام به وسیله یکی از اقوام خود از آنجا فرار می کند و برای پیدا کردن کار به نیویورک می رود او در ابتدا کودکی لال بود اما به محض ورود به نیویورک آوازی به زبان سیسلی می خواند و مشخص می شود که او می تواند حرف بزند . سرانجام او توانست در یک بقالی به عنوان شاگرد استخدام شود پسر بقال با ویتو دوست شد و این پسر کسی نبود جز همان تسیو که در قسمت قبلی به مایکل خیانت کرده بود . پانوچی فردی بود که از همه کاسبان باج می گرفت و در یک روز به بقال اعلام کرد که برادر زاده اش باید به عنوان شاگرد او کار کند و ویتو اینگونه از کار اخراج شد . در ادامه او با کلمنزای دزد آشنا شد و این سه دوست (کلمنزا - تسیو - ویتو ) توانستند که با دزدی و قاچاق اجناس در آمد قابل توجهی کسب کنند که اینجا تنها یک مزاحم وجود داشت و او پانوچی بود و از آنها مقدار زیادی باج خواست تا برایشان مزاحمت ایجاد نکند . تسیو و کلمنزا با این معامله موافق بودند اما ویتو قبول نمی کرد و سرانجام هم نقشه ای برای قتل پانوچی گرفت و موفق شد که در روز جشن سال پانوچی را بین صداهای توپ و مواد منفجره که مردم می ترکاندند با سه گلوله از پای در آورد . ویتو در اداره کردن کارها و معامله با افراد بسیار باهوش تر و ماهرانه تر از تسیو و کلمنزا بود و همین دلیل باعث شد که او به عنوان رئیس و مدیر شناخته شود او کم کم قدرت بالایی پیدا کرد و نام فامیل خود را کورلئونه گذاشت زیرا همان جا به دنیا آمده بود و حالا همه چیز مهیا بود برای انتقام ویتو از دون چیچو که دیگر مردی پیر و ناتوان بود . ویتو به سیسیل رفت و دون چیچو را با یک چاقو به قتل رساند و انتقام قتل پدر ، مادر و برادر خود را از دون چیچو گرفت . او سرانجام فردی با قدرت و ثروتمند شد و به جمع سران خانواده ها در نیویورک پیوست .


  • 2. زمان حال : زندگی دون مایکل کورلئونه

مایکل کورلئونه در نوادا در سال 1958 مشغول به مدیریت خانواده خود بود و در ابتدای فیلم مایکل در جشن خود با افراد و دوستان خود مشغول به مذاکره و گفتگو بود . در این میان کانی با مردی بیگانه در جشن حضور پیدا می کند و به حضور مایکل می آید و از او کمک مالی درخواست می کند که مایکل عصبانی می شود و از اینکه با این مرد ارتباط برقرار کرده بود بسیار عصبانی و خشمگین می شود کانی بسیار غمگین و بی روحیه بود اما خود را شاد نشان می داد و هنوز از قتل شوهرش توسط مایکل عصبانی بود . مایکل با سناتور گرن در حال مذاکره بود و سناتور از مایکل برای صدور یک مجوز 5 درصد از درآمد هتل هایش را می خواست و مایکل این پیشنهاد را قبول نمی‌کند . پس از آن فرانک پانتان جلی که دست نشانده کلمنزا بود و خانه قدیمی خانواده در نیویورک در دست او بود با مایکل صحبت کرد . فرانکی که در میامی برادران روزتو و هایمن راس را در مقابل خود می دید از مایکل کمک خواست و مایکل از فرانکی خواست که با آنها کنار بیاید اما فرانکی قبول نکرد و خواست که خانواده اش را خود اداره کند و آنها را از بین ببرد چون مایکل با هایمن راس قرار معامله داشت قبول نکرد و خواست که فرانکی مزاحم نشود و فرانکی با عصبانیت اعلام کرد که هیچ مشکلی برای مایکل بوجود نمی‌آورد . وقتی مایکل به خانه برگشت کی از او سوال کردکه چرا پرده ها کنار زده شده است و مایکل که به بیرون پنجره نگاه کرد متوجه شد که عده ای قصد شلیک به او را دارند مایکل سریع خودش را به زمین انداخت و بعد از شلیک ده ها گلوله به اتاقش توانست جان خود و کی را نجات دهد . پس از آن مایکل از برادرش تام کمک خواست و او را رئیس خانواده در زمان غیبتش اعلام کرد و خود با قطار حرکت کرد و پیش آقای والس رفت و با او توافق کرد که با یکدیگر روابط دوستانه داشته باشند و سپس مایکل و والس تصمیم گرفتند که فرانکی را به قتل برسانند . مایکل سپس به سوی نیویورک پیش فرانکی رفت و از او خواست که با روزتو معامله کند و وقتی که فرانکی برای معامله در یک کافه می رود مردی پشت فرانکی می آید و قصد دارد که او را با طناب خفه کند که فرانکی شانس می آورد و نجات پیدا می کند پس از این قضیه که فرانکی بسیار از دست مایکل عصبانی بود به دادگاه شکایت کرد و مایکل در دادگاه حاضر شد . در ابتدا سناتور گرن برای دفاع از مایکل سخنان بسیار تاثیر گذاری زد که کمی از فشار خبرنگاران و سناتور های پرونده روی مایکل کم شد و سپس خود گرن از جلسه رفت . مایکل تمام اتهامات خود از جمله قتل سران 5 خانواده ، قمار و ... را رد کرد و دادگاه به جلسه بعدی کشیده شد که این بار باید شاکی پرونده یعنی فرانک پانتان جلی حضور پیدا می کرد . مایکل بعد از اتمام جلسه پیش برادر خود فرددو رفت و فرددو اعتراف کرد که به نوعی خام شده چون جان گولا او را خریده و قصد داشته که پولی هم به او بدهد و وقتی که مایکل دلیل این کار پرسید فرددو به تندی صحبت کرد سپس مایکل به فرددو گفت که دیگر هیچ کاری با او ندارد و نمی‌خواهد او را ببیند . در جلسه بعدی دادگاه مایکل برادر فرانکی یعنی وینچنزو پان تان جلی را آورد و فرانکی زمانی که برادرش را در کنار مایکل دید به احساس خوبی دست پیدا کرد و تمام شکایات و اعترافات خود در مورد قتل سران توسط مایکل و ... را پس گرفت . به این ترتیب مایکل با خیالی راحت به ادامه کارهای خود فکر می کرد که همسرش کی تصمیم گرفت که خود به تنهایی با فرزندان مایکل به نوادا برگردد که مایکل اجازه نداد و از کی خواست که آن حادثه را فراموش کند . ( زمانی که مایکل به نیویورک رفته بود کی باردار بود ولی بچه اش از بین رفت ) کی مایکل را کور خطاب کرد و اعتراف کرد که خود آن بچه را انداخته است چون نمی خواست در این دنیا مایکل یک بچه ی دیگر هم داشته باشد و چون مایکل این حرف ها را شنید کی را با یک سیلی خاموش کرد و گفت که او را برای همیشه تنها بگذارد . چند هفته بعد خبر فوت مادر مایکل رسید در کلیسا فرددو در حال گریه کردن بود بعد از چند لحظه پیش تام رفت و سراغ مایکل را گرفت و تام گفت که منتظر است که تو بیرون بروی تا بعد به اینجا بیاید . کانی در کلبه بیرون از خانه نزد مایکل آمد و از او خواست که فرددو را ترک نکند و همچنین اعتراف کرد که می خواست مایکل را با رفتار خود عذاب بدهد و تصمیم دارد که دوباره به خانه برگردد . پس از آن مایکل دستش را بر سر کانی گذاشت و او را دلداری داد و کانی نیز دست مایکل را بوسید . فرددو که در خانه نشسته بود مایکل را دید که به سویش می آید و آنگاه در یک صحنه ی واقعاً زیبا مایکل برادرش را در آغوش گرفت . مایکل بعد از آن تصمیم گرفت که والس را بکشد اما تام که این کار را فوق العاده سخت می دانست از مایکل خواست که صرف نطر کند و چون مایکل که برای رسیدن به قدرت هر کاری می کرد سر حرف خود باقی‌ماند . فرانکی که پس از جریان شکایت و دادگاه هنوز در مکانی توسط اف بی آی محافظت می شد با تام هم صحبت شد و تام نیز در مورد خانواده در گذشته صحبت کرد و فرانکی خانواده کورلئونه را به امپراطوری روم تشبیه کرد سپس تام با فرانکی خداحافظی کرد و رفت . و اما روز بعد در یک لحظه سه اتفاق افتاد که کارگردان فیلم آنها را بسیار زیبا به هم متصل کرد : درفرودگاه والس توسط یکی از افراد مایکل کشته شد ، در سازمان اف بی آی فرانکی رگ خود را در حمام با تیغ برید و مرد ، و در صحنه ای بسیار زیبا فرددو در حالی که در قایق مشغول ماهیگیری بود و مناجات بسیار زیبایی را به زبان می آورد: «مریم مقدس تو را سپاس می گویم به من برکت بده رحمت خداوند بر تو باد و رحمت به طفلی که در شکم داشتی ای مریم مقدس نزد خدا شفاعت گناهان ما را بکن...آمین» و ناگهان صدای شلیک تفنگ برخاست. آری مایکل دستور قتل برادر خود را داده بود . مایکل که شاهد این صحنه بود بر روی صندلی نشست و زمانی را به یاد آورد که همیشه با سانی اختلاف داشت ، زمانی که سانی کارلو را برای دیدن کانی به خانه آورده بود . و در صحنه ی پایانی فیلم مایکل با پسرش در باغ قدم می زنند و سپس مایکل می نشیند و به تفکر می پردازد.



این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
۱۹۷۵-دیوانه از قفس پرید - One Flew Over the Cuckoo's Nest




  • کارگردان میلوش فورمن
  • تهیه‌کننده مایکل داگلاس
  • شول زائِنتز
  • نویسنده رمان:
  • کن کیسی
  • فیلمنامه:
  • لورنس هاوبن
  • بو گَلدمن
  • بازیگران جک نیکلسون
  • لوئیز فلچر
  • ویل سمپسون
  • براد دوریف
  • آنجلیکا هاستون
  • موسیقی جک نیچه
  • فیلم‌برداری هاسکل وکسلر
  • تدوین شلدون کان
  • لینزی کینگمن
  • توزیع‌کننده یونایتد آرتیستز
  • وارنر هوم ویدئو
  • تاریخ انتشار ۱۹ نوامبر ۱۹۷۵، آمریکا
  • مدت زمان ۱۳۳ دقیقه
  • زبان انگلیسی
  • بودجه حدود ۴٫۴ میلیون دلار آمریکا
  • فروش ۱۱۲ میلیون دلار آمریکا


دیوانه از قفس پرید (به انگلیسی: One Flew Over the Cuckoo's Nest) که در ایران به نام پرواز برفراز آشیانهٔ فاخته نیز معروف است، فیلمی آمریکایی به کارگردانی میلوش فورمن و بازی جک نیکلسن است که درسال ۱۹۷۵ میلادی بر اساس رمانی به همین نام نوشته کن کیسی ساخته شده‌است.

این فیلم به عنوان یکی از برترین فیلم‌های تاریخ سینما شناخته می‌شود و در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر بانک اینترنتی اطلاعات فیلم‌ها، که در حال حاضر معتبرترین فهرست شامل عناوین فیلم است، جزو ۲۰ فیلم برتر قرار دارد.

ترجمهٔ کلمه به کلمهٔ نام فیلم به فارسی یکی از روی آشیانه فاخته پرید است که با توجه به این که "Cuckoo's Nest" یا "آشیانهٔ فاخته" در انگلیسی کنایه‌ای است به معنای بیمارستان روانی، نام آن دیوانه از قفس پرید ترجمه شده‌است؛ هرچند که رمان آن اولین بار با نام پرواز بر فراز آشیانه فاخته ترجمه شده‌است و تا به امروز نیز کتاب با نام دوم، و فیلم با نام اول مشهور هستند.

همچنین این نام بخشی از یک از شعر کودکانه است:





Wire, briar, limber-lock
Three geese in a flock
One flew east, one flew west
And one flew over the cuckoo's nest.



در کتاب شخصیت سرخ‌پوست، این ترانه را از کودکی خود به یاد می‌آورده‌است. با وجودی که این بخش در فیلم‌نامه نیامد، ولی هنوز عنوان فیلم وجه تسیمه خود را حفظ کرده‌است: دو نفر به دلایل مختلف مردند، و دیگری آزاد شد.

  • خلاصه:

در سال ۱۹۶۳، رندل پاتریک مک مورفی (جک نیکلسون) را به جرم داشتن رابطه جنسی با دختری پانزده ساله (که در ایالات متحده جرم سنگینی محسوب می‌شود) دستگیر می‌کنند. وی برای اجتناب از حکم سنگین، تمارض به داشتن بیماری روانی می‌کند. وی به حکم دادگاه برای بررسی وضعیت روانی‌اش به تیمارستان ایالتی فرستاده می‌شود.

اما مک مورفی در تیمارستان، با مقررات سخت و غیر انسانی تیمارستان که توسط زن سرپرستاری (پرستار راچد با بازی لوئیز فلچر) اعمال می‌شود مخالفت می‌کند. این مخالفت‌ها باعث دشمنی پرستار با وی می‌گردد و پس از جدالی بین این دو، مک مورفی را به بخشی می‌فرستند که به وی شوک الکتریکی وارد می‌شود. بعد از وارد کردن شوک الکتریکی به سر او و ادامه رفتارش وی را با لوبوتومی (برداشتن تکه‌ای از مغز) به موجودی تبدیل می‌کنند که دیگر خودش نیست و زندگی نباتی پیدا کرده‌است.


این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
صفحه  صفحه 11 از 78:  « پیشین  1  ...  10  11  12  ...  77  78  پسین » 
تالار تخصصی سینما و موسیقی

Hollywood | هالیوود

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA