ارسالها: 23330
#201
Posted: 19 Aug 2014 17:18
۱۹۹۶-آنتونی مینگلا - Anthony Minghella
- زاده ۶ ژانویه ۱۹۵۴جزیره وایت، انگلستان
- درگذشته ۱۸ مارس ۲۰۰۸ (۵۴ سالگی)لندن، انگلستان
آنتونی مینگلا (به انگلیسی: Anthony Minghella) (۱۹۵۴ - ۲۰۰۸) کارگردان انگلیسی برندهٔ جایزه اسکار برای فیلم بیمار انگلیسی بود.
آنتونی مینگلا در ۶ ژانویه ۱۹۵۴ در جزیره وایت انگلستان زاده شد. خانوادهٔ او اسکاتلندی-ایتالیایی بودند و در صنعت تولید بستنی مشهور بودند. مینگلا در ۲۱سالگی اولین نمایشنامه خود را روی صحنه برد و ۱۰ سال بعد با اجرای نمایش «موسیقی نهنگ» نظرها را به خود جلب کرد. در ۱۹۹۰ نخستین فیلم خود با نام حقیقتاً، دیوانهوار، عمیقاً را ساخت که برندهٔ جایزه بفتا شد اما سومین فیلماش بیمار انگلیسی در ۱۹۹۷ با نامزدی در ۱۲ رشته و برنده شدن ۹ اسکار تمام نظرها را به خود جلب کرد.
سال ۲۰۰۵ فیلم «کوهستان سرد» با بازی جود لا، نیکول کیدمن، رنه زلوگر، برندن گلیسان و فیلیپ سیمور هافمن اسکار دیگری برای او به ارمغان آورد.
او در یک فیلم، یعنی تاوان، بازی کرد و تهیهکننده چند فیلم از جمله مترجم (فیلم) ساختهٔ سیدنی پولاک بود.
«این فیلمساز نابغه انگلیسی که علاوه بر کارگردانی سینما و اپرا در زمینه فیلمنامهنویسی، نمایشنامهنویسی و تهیه کنندگی نیز فعال بود روز ۲۸ اسفند ۱۳۸۶ (۱۸ مارس ۲۰۰۸) بر اثر خونریزی، یک هفته پس از عمل جراحی گردن برای برداشتن تومور سرطانی، در لندن در گذشت.»
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#202
Posted: 19 Aug 2014 17:25
۱۹۹۷- جیمز کامرون -: James Cameron
- زادروز ۱۶ اوت ۱۹۵۴ (۶۰ سال)کانادا
- ملیت کانادایی
- پیشه کارگردان ، تهیه کننده ، فیلمنامه نویس
- همسر سوزی آمیس از سال ۲۰۰۰
جیمز فرانسیس کامرون (به انگلیسی: James Cameron) (زاده ۱۶ اوت ۱۹۵۴) کارگردان آمریکایی اهل کانادا است که بیشتر فیلمهای مهیج و تخیلی میسازد.
او در شهر کوچکی به نام کپوس کیسینگ در حومه انتاریو کانادا، نزدیک آبشار نیاگارا، به دنیا آمد. در پانزده سالگی همزمان با تحصیلات متوسطه فیلم یک ادیسه فضایی (استنلی کوبریک) را دید و به سینما علاقهمند شد. خودش در این باره گفتهاست: «با دیدن این فیلم به فیلمسازی علاقهمند شدم. نمیتوانستم تصور کنم که کوبریک چگونه این کارها را انجام دادهاست. مایل بودم آنچه را او انجام داده بود فرا بگیرم. چارهای نبود جز اینکه دوربین سوپر هشت پدرم را قرض بگیرم و سعی کنم با سرعتهای مختلف از اشیای دور و اطرافم فیلمبرداری کنم، و بعد نتیجه را روی پرده ببینم. او یک بار در زمانی که مسئول جابجایی غذای مدارس بود به سینما میرود و فیلم جنگ ستارگان را میبیندو زمانی که بیرون میآید به دوست خود میگوید:باید این فیلم را من میساختم.»
اکنون وی یکی از کارگردانان صاحب سبک و خلاق هالیوود به شمار می رود که نویسندگی و کارگردانی نخستین و دومین فیلم پرفروش تاریخ سینما (آواتار و تایتانیک) را در پرونده دارد.
در ایام نوجوانی خانوادهاش به دهکده ارنج در جنوب کالیفرنیا نقل مکان کرد، و چندی بعد با خواندن کتابی درباره فیلمنامه نویسی با همکاری یکی از دوستانش یک فیلمنامه ده دقیقهای نوشت، و آن را به طریقه ۳۵ میلی متری فیلمبرداری کرد. کامرون با این فیلم در رشتههای جلوههای ویژه، تمهیدات سینمایی و شیشه شفاف دست به آزمایش و تجربه زد. خودش گفتهاست: «به کتابخانه USC رفتم و هر چه مربوط به تکنولوژی فیلم بود پیدا کردم و خواندم. از صفحات کپی میگرفتم و از صفحات دیگر یادداشت برمی داشتم. در تکنولوژی سینما مجانی فارغ التحصیل شدم. در دانشکده ثبت نام نکرده بودم، بلکه تمام اوقات در کتابخانه بودم. معمولاً کوهی از کاغذ و پوشه در کنارم بود تا بیاموزم که جلوههای ویژه چگونه انجام میشوند.»
کامرون پس از پایان تحصیلات به هالیوود رفت و در دهه هشتاد به عنوان فیلمنامه نویس و کارگردانی فن آور شناخته شد.
کامرون مانند بسیاری از کارگردانهای آمریکایی فعالیت خود را از کمپانی «نیو ورلد پیکچرز» که متعلق به کارگردان آمریکایی راجر کورمن بود، آغاز کرد. کورمن به دلیل مشکلات فراوان که با صاحبان پر قدرت استودیوها، انجمن تولید کنندگان و انجمن پخش و توزیع فیلم در آمریکا داشت، کمپانی «نیو ورلد پیکچرز» را تأسیس کرده بود و هم به تهیه فیلمهای تجاری پرفروش میپرداخت، و هم امکان تهیه فیلمهای هنری فیلم سازان اروپایی مثل فرانسو تروفو، فدریکو فلینی و اینگمار برگمن را فراهم کرد.
جنگ فراسوی ستارگان نخستین فیلمی بو که کامرون در آن به عنوان طراح و سازنده صحنهها از خود ابتکار عمل نشان داد، و در به تصویر کشیدن فیلمنامهای که جان سی لز با الهام از فیلم هفت سامورایی نوشه بود قدرت استعداد و خلاقیت خود را به کار گرفت. کهکشان وحشت و فرار از نیویورک(۱۹۸۱) فیلمهای دیگری هسنتد که کامرون در برنامه ریزی تولید و مسئولیت جلوههای ویژه آنها همکاری داشت. در چنین موقعیتی راجر کورمن فرصتی طلایی برای کامرون فراهم کرد تا نخستین فیلم خود را در سال ۱۹۸۱ به نام پیرانا ۲: تخم ریزی کارگردانی کند. قسمت اول این فیلم جان سی لز و جودانته با الهام از آروارهها (فیلمی از استیون اسپیلبرگ) نوشته و ساخته بودند. پیرانا ۲ فیلمی با ساختار سینمایی ضعیف بود و در نمایش عمومی از جهت تجاری با شکست رو به رو شد.
جیمز کامرون پس از شکست پیرانا ۲ گفت: به آدمی شباهت داشتم که زیر آب ماندهاست. میدانستم که اگر قرار باشد روزی دوباره پشت دوربین فیلمبرداری قرار بگیرم، بایستی فیلمی برای خود بسازم. بنابراین شروع به نوشتن فیلمنامه کردم. من در جلوههای ویژه سابقه مفیدی داشتم. بنابراین طبیعی بود که سراغ فیلمنامهای با موضوعی علمی و خیالی بروم، و چون میدانستم قادر نیستم برای تهیه این فیلم بیشتر از سه تا چهار میلیون دلار فراهم کنم داستانی علمی و خیالی نوشتم که ماجرای آن در دوره معاصر میگذرد.
فیلم دوم کامرون ترمیناتور یا نابودگر بود که کامرون آن را با بازی آرنولد شوراتزنگر، مایکل بین، لیندا همیلتون و پل وینفیلد ساخت.
برای تولید ترمیناتور ۶ میلیون دلار هزینه شد، و وقتی فیلم در سال ۱۹۸۴ درست به آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به نمایش در آمد کنایهای بر «طلوع» عصر زمامداری رونالد ریگان قلمداد شد، و از آرنولد شوارتزنگر به عنوان مخوفترین فرانکشتاین نیم قرن اخیر سخن گفته شد.
پس از موفقیت غیر منتظره ترمیناتور، که ۸۴ میلیون دلار درآمد داشت، کامرون در نوشتن فیلمنامه رمبو: اولین خون قسمت دوم (۱۹۸۵) با سیلوستر استالونه همکاری کرد و سپس در سال ۱۹۸۶ دنباله بیگانه (فیلم) را تحت عنوان بیگانهها را با بازی سیگورنی ویور، کاری هن و مایکل بین ساخت.
فیلم بعدی جیمز کامرون ورطه نام داشت. ورطه در سال ۱۹۸۹ با بازی ادهریس، مری الیزابت و مایکل بین شاخته شد.
نابودگر ۲: روز داوری پر آوازهترین فیلم کامرون تا آغاز دهه نود میلادی است. او که ترمیناتور را با هزینهای بالغ بر شش میلیون دلار ساخته بود، در حرکتی بلند پروازانه ترمیناتور ۲ را با هزینهای بالغ بر یکصد میلیون دلار ساخت.
دروغهای حقیقی فیلم دیگری از جیمز کامرون است که او در سال ۱۹۹۴ با بازی آرنولد شوارتزنگر، جیمی لی کرتیس و تام آرنولد با هزینهای بالغ بر یکصدو بیست میلیون دلار ساخت.
و اما تایتانیک ساخته جیمز کامرون است که با فروش افسانه ایش کامرون را در مقام یکی از ثروتمندترین مردان جهان قرار داد.
پس از اینکه کشتی اقیانوس پیمای تایتانیک در سال ۱۹۱۲، با وزن شصت هزار تن و دویست و هفتاد متر طول، که از بلندترین آسمان خراشهای آن روزهای نیویورک بلند تر بود، به آب انداخته شد و چند روز بعد با ۲۲۴۳ نفر مسافر و خدمه، بر اثر برخورد با کوه یخ در اقیانوس اطلس زیر آب فرو رفت، و ۱۵۱۳ نفر جان خود را از دست دادند. این حادثه اندوهبار به موضوع جذابی برای سینماگران در آمد تا فیلمهایی از این ماجرا عرضه کنند. نجات یافتگان از تایتانیک (۱۹۱۲)، تایتانیک(هربرت سپلین، ۱۹۴۳)، شب به یاد ماندنی(جرج روی هیل، ۱۹۵۷)، شب به یاد ماندنی(روی وارد بیکر، ۱۹۵۸)، تایتانیک(نسخه موزیکال)، مالی براون غرق ناشدنی(چارلز والتر، ۱۹۶۴)و شب یخی(نسخه آلمانی) فیلمهایی هستند که پیش از فیلم پر خرج و جاه طلبانه کامرون ساخته و عرضه شدند.
آنچه باعث ساخته شدن این فیلم توسط جیمز کامرون شد، در کلام خود او آشکار است: «دهم آوریل ۱۹۱۲. تکنولوژی آرزوی دو دهه انسان را با نمایش معجزهای با شکوه تحقق میبخشد. در آن زمان چه چیز بهتر از به آب انداختن تایتانیک بزرگترین و باشکوهترین وسیله نقلیه ساخته شده توسط انسان، میتوانست نشانه تفوق انسان بر طبیعت باشد، اما فقط چهار روز ونیم بعد رویای انسان فرو میریزد. افسانه این بانوی دریاها، کشتی رویاها، در کابوسی هولناک به پایان میرسد، و توان شکست ناپذیر انسان در برابر چشمان وحشت زده دو هزار و پانصد مسافر مغلوب ضعفهای همیشگی انسان میشود، و آن چه باقی میماند تکبر، بی خیالی، آز و آسوده طلبی است که مسبب این فاجعه بود.»
فیلم موفق دیگر کامرون فیلم آواتار بود. فیلم نه تنها پرفروشترین فیلم سال ۲۰۰۹ بود، بلکه پرفروشترین فیلم تمام تاریخ سینماست. این فیلم علمی تخیلی باعث شد که کامرون برای بار دوم (بعد از تایتانیک) برای بدست آوردن جایزهٔ گلدن گلوب بهترین کارگردانی به روی سن برنده برود. او همچنین برای اسکار بهترین کارگردانی نیز کاندید شد هر چند که به همسر سابقش کاترین بیگلو و فیلم موفق او (مهلکه) باخت.
کامرون قرار ادامه آواتار را در چهار قسمت بسازد که دومین قسمت آواتار سال 2015 اکران می شود . او برای نوشتن فیلمنامه سایر قسمت ها از جاش فریدمن ، ریک جافا ، آماندا سیلور و شین سالرنو دعوت به همکاری کرده است .
در سال ۲۰۱۳ ثروت وی بالغ بر ۹۰۰ میلیون دلار تخمین زده شده است .
وی تاکنون پنج بار ازدواج کرده است . ابتدا با شارون ویلیامز (۱۹۷۸-۱۹۸۴) سپس با گیل آن هرت (۱۹۸۵-۱۹۸۹) بعد با کاترین بیگلو (۱۹۸۹-۱۹۹۱) کارگردان برنده جایزه اسکار و لیندا همیلتون ستاره فیلم های ترمیناتور و نابودگر ۲: روز داوری (۱۹۹۷-۱۹۹۹) ازدواج کرده است .
از سال ۲۰۰۰ وی با سوزی آمیس بازیگر و مدل امریکایی ازدواج نموده است .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#203
Posted: 19 Aug 2014 17:28
۱۹۹۹-سام مندس - Sam Mendes
- متولد ۱ آگوست ۱۹۶۵
- محل زندگی آمریکا
- پیشه کارگردان
- سالهای فعالیت ۱۹۹۹ تا کنون
- همسر(ها) کیت وینسلت (۲۰۰۳-۲۰۱۰)
سام مندس (به انگلیسی: Sam Mendes) کارگردان انگلیسی است که بخاطر ساخت اولین فیلم خود با نام زیبای آمریکایی توانست جایزه اسکار بهترین کارگردانی را از آن خود کند. از جمله فیلمهای مطرح مندس میتوان به زیبای آمریکایی، جادهای بهسوی تباهی، جاده انقلابی و اسکایفال اشاره کرد. وی در اوایل سال ۲۰۱۰ از همسر خود کیت وینسلت پس از ۷ سال زندگی مشترک جدا شد. وی هم اکنون مشغول ساخت قسمت بعدی سری فیلمهای جیمز باند به نام باند ۲۴ است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#204
Posted: 19 Aug 2014 17:32
۲۰۰۰- استیون سودربرگ- Steven Soderbergh
- زاده ۱۴ ژانویهٔ ۱۹۶۳ (۵۱ سال)آتلانتا، ایالت جورجیا
- ملیت ایالات متحده آمریکا
- زمینه فعالیت کارگردان
- همسر بتسی برانتلی
- ژول آسنر
استیون سودربرگ (به انگلیسی: Steven Soderbergh) (زاده ۱۴ ژانویه ۱۹۶۳ در آتلانتا ایالت جورجیا)، کارگردان آمریکایی است که جایزه اسکار را برای فیلم قاچاق و جایزه نخل طلا جشنواره فیلم کن را برای فیلم «سکس، دروغها و نوار ویدئویی» دریافت کردهاست.او جوانترین دریافت کننده جایزه نخل است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#205
Posted: 19 Aug 2014 17:34
۲۰۰۱- ران هاوارد - Ron Howard
- زادروز ۱ مارس ۱۹۵۴ (۶۰ سال)
- ملیت ایالات متحده آمریکا
- پیشه کارگردانی، تهیه کنندگی، در مواردی هم بازیگری
- سالهای فعالیت ۱۹۶۹- اکنون
- همسر کریل هاوارد (۱۹۷۵ تا کنون)
ران هاوارد (به انگلیسی: Ron Howard) (زاده ۱ مارس ۱۹۵۴) کارگردان، بازیگر و تهیهکننده آمریکایی است. وی تاکنون ۲ بار برنده و ۲ بار نامزد جایزه اسکار و یک بار برنده و ۴ بار نامزد جایزه گلدن گلوب شدهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#206
Posted: 19 Aug 2014 17:41
۲۰۰۲- رومن پولانسکی-Roman Polanski
- زاده ۱۸ اوت ۱۹۳۳پاریس-فرانسه
- ملیت فرانسوی لهستانی تبار
- زمینه فعالیت کارگردان و بازیگر
- سالهای فعالیت ۱۹۵۳ تا کنون
- همسر باربارا لاس-شارون تیت-امانوئل سنیه ۱۹۸۹ تا کنون
رومن ریمون پولانسکی (زاده ۱۸ اوت ۱۹۳۳ پاریس ) کارگردان و بازیگر فرانسوی لهستانی برندهٔ جایزهٔ اسکار است.
وی در پاریس از پدری لهستانی و مادری روسی زاده شد و در چهار سالگی همراه والدین و خواهر ناتنی خود، آنت، به کراکوف لهستان مهاجرت کرد. وی تنها عضو خانواده پولانسکی است که توانسته از بازداشت و تبعید اجباری یهودیان بگریزد. مادر پولانسکی در اردوگاه آشویتس جان خود را از دست داد و وی دوران کودکی سختی را در گتو کراکوف همراه با آوارگی و زندگی و کار در خانوادههای روستایی سپری کرد. بخشی از شهرت او که کارگردان فیلمهای مشهوری چون بچهٔ رزماری (۱۹۶۸) و محلهٔ چینیها (۱۹۷۴) است، به زندگی عجیب و غریبش برمیگردد. در سال ۱۹۶۹ چارلز منسون و پیروانش همسر او شارون تیت را به قتل رساندند. در آن زمان رومن پلانسکی در آمریکا نبود و در انگلستان مشغول کارگردانی فیلمی بود که به علت قتل شارون تیت هرگز ساخته نشد. در دادگاه مانسون و همدستانش به حبس ابد محکوم شدند. با اقامهٔ دعوایی علیه او به اتهام برقراری رابطهٔ جنسی با فردی نابالغ، به فرانسه گریخت. او در سال ۲۰۰۲ به خاطر فیلم پیانیست جایزهٔ اسکار بهترین کارگردانی را دریافت کرد. پولانسکی در سال ۱۹۵۸ با هنرپیشهٔ لهستانی باربارا کویاتکووسکا، در سال ۱۹۶۸ با هنرپیشهٔ آمریکایی شارون تیت و در سال ۱۹۸۹ با هنرپیشهٔ فرانسوی امانوئل سنیه ازدواج کرد و از ازدواج آخر خود دو فرزند به نامهای مورگان و الویس دارد.
پولانسکی در سال ۱۹۷۷ متهم شد که در جریان یک میهمانی در منزل جک نیکلسون در شهر لس آنجلس دختری ۱۳ ساله را وادار به استفاده از مشروبات الکلی و مواد مخدر کرده و سپس به او تجاوز کردهاست. از نظر قوانین ایالت کالیفرنیا همآغوشی با دختران زیر ۱۶ سال به هرحال «تجاوز» به حساب میآید و قابل تعقیب است. او در دادگاه اذعان کرد که با این دختر رابطه جنسی غیرقانونی برقرار کردهاست، اما پس از گذراندن چند هفته بازداشت و پیش از اتمام دادرسی، از آمریکا به فرانسه گریخت. پولانسکی دیگر هرگز به آمریکا بازنگشت و حتی برای دریافت جایزه اسکار به خاطر فیلم «پیانیست» به آمریکا نرفت. در این سالها مقامات دادگستری آمریکا حکم تعقیب را همچنان معتبر نگه داشتند. در سال ۲۰۰۵ با حکمی مجدد از پولانسکی خواسته شد که خود را به مقامات قضایی کالیفرنیا معرفی کند. پولانسکی از این امر خودداری ورزید.
در ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۹ رومن پولانسکی برای دریافت جایزهای که قرار بود در جشنواره فیلم زوریخ به مناسبت تجلیل از کارنامهٔ هنریاش به او داده شود، به این شهر سفر کرد ولی در فرودگاه زوریخ و با استناد به درخواست دادگستری ایالات متحده آمریکا توسط پلیس دستگیر شد.
زنی که بیش از ۳۰ سال پیش مورد تجاوز قرار گرفته، اینک ازدواج کرده، مادر سه فرزند است و اعلام کرده که «خطای جوانی» پولانسکی را بخشیدهاست. اما دادگستری کالیفرنیا همچنان خواهان محاکمهٔ پولانسکی و مجازات اوست، که احتمال دارد چند سال زندان باشد. وزارت دادگستری سوئیس با درخواست آزادی پولانسکی به قید وثیقه به دلیل فرار احتمالی او از سوئیس، مخالفت کرد. با این حال، خانم اولین ویدمر شلومپف، وزیر دادگستری سوئیس روز دوشنبه ۱۲ ژوئیه ۲۰۱۰ (۲۱ تیر ۱۳۸۹) اعلام کرد که چون دلایل بازداشت پولانسکی دیگر اعتبار ندارد، دولت او با تقاضای دادگستری آمریکا مبنی بر تحویل پولانسکی مخالفت کرده و این فیلمساز را آزاد میکند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#207
Posted: 19 Aug 2014 17:48
۲۰۰۳-پیتر جکسون - Peter Jackson
- زادروز ۳۱ اکتبر ۱۹۶۱ (۵۲ سال)
- نیوزیلند
- ملیت نیوزیلند (با اصلیت انگلیسی)
- نامهای دیگر PJ (مخفف Peter Jackson)
- پیشه کارگردان، نویسنده، تهیه کننده
- سالهای فعالیت ۱۹۷۶-تاکنون
- لقب شوالیه (Sir)
- همسر فرن والش (۱۹۸۷-تاکنون)
پیتر رابرت جکسون (به انگلیسی: Peter Jackson) (زاده ۳۱ اکتبر ۱۹۶۱) کارگردان، تهیهکننده، بازیگر و فیلمنامهنویس نیوزیلندی است. او بیشتر بدلیل ساخت سهگانه ارباب حلقهها اثر جان رونالد روئل تالکین برنده جایزه اسکار شناخته شدهاست. او همچنین بخاطر بازسازی فیلم کینگ کنگ در سال ۲۰۰۵ و تهیهکنندگی فیلم منطقه ۹ مورد ستایش منتقدان قرار گرفت.
پیتر جکسون تاکنون موفق به کسب ۳ جایزه اسکار و ۹۳ جایزه دیگر شدهاست. همچنین او توانسته تا به حال ۹ بار نامزدی اسکار را به دست آورد. فیلم او ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه به همراه تایتانیک و بن هور رکورددار دریافت بیشترین تعداد جایزه اسکار (۱۱ اسکار) است. قسمت سوم ارباب حلقه ها تنها فیلم تاریخ سینماست که توانست در تمام رشتههایی که در آکادمی اسکار نامزد بود فاتح باشد.
وی سهگانهای دیگری از آثار تالکین را در دست ساخت دارد، که قرار است در سالهای ۲۰۱۲، ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ اکران عمومی شوند. اولین سری از این سهگانه با نام هابیت: یک سفر غیرمنتظره در سال ۲۰۱۲ و قسمت دوم آن نیز با نام هابیت: تباهی اسماگ در دسامبر ۲۰۱۳ به نمایش درآمد.
جکسون در ۳۱ اکتبر سال ۱۹۶۱ در پوکروآ بی یک منطقه ساحلی نزدیک شهر ولینگتون در کشور نیوزیلند به دنیا آمد. مادرش جوان کارگر یک کارخانه و خانهدار و پدرش ویلیام جکسون یک حسابدار که هردو از مهاجران انگلیسی هستند و پیتر نیز تک فرزند آنان است. او از کودکی عاشق فیلم و موسیقی رپ و با ایران هم رابطهٔ خوبی داشت بود و با فیلمهای ری هریهاوزن بزرگ شد. بعد از آنکه دوست خانوادگی جکسون به او یک دوربین فیلمبرداری ۸میلیمتری داد او شروع به ساختن فیلمهای کوتاه به همراه دوستانش کرد. جکسون از کودکی عاشق فیلم کینگ کنگ بود و حدود ۹سالگی تلاش کرد تا با مدلهایی که خود گرفته بود آن را بازسازی کند.
جکسون ایده و فکر منظمی در فیلمسازی ندارد اما چیزهایی درمورد تدوین، جلوههای ویژه و مدیریت ساخت از میان آزمایش و خطاهای خودش آموختهاست. جکسون از ده سالگی بعد از دیدن ارباب حلقهها (۱۹۷۸) پی به کار جان رونالد روئل تالکین برد. یک فیلم پرهیجان از رالف بخشی که قسمتی از سهگانه فانتزی تالکین بود. او بعد از تمام شدن دوران مدرسه اش بع عنوان عکاس گراور در روزنامهای در شهر ولینگتون مشغول به کار شد و شروع به فیلمبرداری یک فیلم طولانی خوناشام کرد که درنهایت آن را نیمه کاره رها کرد.
بعد از چهارسال (از سال ۱۹۸۳ تا۱۹۸۷) اولین نمایش جکسون به نام بدمزه بشکل اتفاقی در قالب یک فیلم کوتاه کمدی ۹۰دقیقهای درآمد و بسیاری از دوستان جکسون بصورت مجانی در آن بازی کردند. فیلمبرداری بدمزه به آرامی در پایان هفتهها انجام میشد و بعد از اتمام فیلمبرداری جکسون به صورت تمام وقت به کار برروی آن پرداخت. بدمزه روایت بیگانگانی است که به هوس استفاده از انسانها به عنوان غذا به زمین آمدهاند. جکسون در این فیلم دو نقش داشت مثلاً در یک سکانس او با خودش میجنگید.
درنهایت با سرمایهگذاری دیرهنگام کمیسیون فیلم نیوزلند این فیلم به پایان رسید. بدمزه در ماه میسال ۱۹۸۷ در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و پس از آن به طورسریع به ۱۲کشور دنیا فروخته شد.
درهمین دوران پیتر جکسون شروع به نوشتن فیلمنامه یک فیلم دیگر کرد. او در تجربهای متفاوت با همکاری گروهی متشکل از استفان سینکلر که پیش نویس فیلمنامه را برعهده داشت و فیلمنامهنویسی فرن والش (همسرش) و دنی مولهرن که هم نویسنده و هم بازیگر فیلم بود شروع به نوشتن فیلمنامه کرد که در این میان والش دیرتر از سایر همکارانش به گروه اضافه شد. اما قسمتهایی از فیلمنامه مثل فیلم کابوس در خیابان الم در نمایش فیلم هرگز دیده نشد. به پیشنهاد زامبی فیلم مرده مغز تحت یک بازنویسی گسترده قرار گرفت.
فیلم بعدی قابل دیدن جکسون ملاقات با فیبلزها محصول سال۱۹۸۹ بود. نویسندگی این فیلم بوسیله چهار نویسندهای که دربالا به آنان اشاره کردیم انجام شد. یک کمدی کاملاً موزیکال که به عروسکهای خیمه شب بازی معروف شدهاست. دراصل فیبلزها قرار بود در قالب یک فیلم کوتاه تلویزیونی ساخته شود اما بعد از اشتیاق غیرمنتظره سرمایه گذاران ژاپنی برای سرمایهگذاری روی این فیلم و همچنین لغو پروژه فیلم مرده مغز آنهم شش هفته قبل از ساختن فیلم فیلمنامه به طور سریع به شکل یک فیلمنامه بلند درآمد. ساخت فیلم با یک بودجه بسیار کم شروع شد. فیبلزها همفتهها در بالای جدول قرارداشت از فیبلزها به عنوان اولین همکاری جکسون با تیم جلوههای ویژه ریچارد تیلور و تانیا رودگر یاد میشود. کسانی که در تمامی فیلمهای بعدی جکسون با او همکاری داشتهاند.
اثر بعدی جکسون یک کمدی ترسناک به نام مرده مغز (۱۹۹۲) بود.(در آمریکای شمالی با نام زنده مرده به نمایش درآمد) مرده مغز روایت زامبیهایی را به تصویر میکشد که از پناهگاههای خود خارج شدهاند و قهرمان داستان برای نگه داشتن آنها داخل پناهگاه هایشان تلاش میکند. از خصوصیات برجسته این فیلم جلوههای ویژه آن است مثل ترامواهای کوچک، حرکت و توقفها و جلوههای زیبای ترکیبات خونی.
موجودات آسمانی محصول سال۱۹۹۴ است. بعد از به شهرت رسیدن جکسون در زمینه تبدیل داستان به تصویر تمام نگاهها به فیلم جدید او که یک شانس برایش تلقی میشد بود. فیلمی که دراصل از یک داستان واقعی الگوبرداری شدهاست یعنی پارکر هولم جنایتکار و جنایتی که با دو دختر نوجوان که یکی از آنها دخترش بود در کرایست چرچ در سال ۱۹۵۰ انجام داد. همکار جکسون فران والش او را ترغیب به ساختن فیلمی از روی این واقعه کرد. از جکسون نقل شدهاست که این فیلم را فقط بخاطر علاقه والش به این داستان ساختهاست. همزمان با شهرت یافتن فیلم جدید جکسون رسانههای جدید نیوزلند نیز شروع به تجسس در زندگی ژولیت هولم یعنی یکی از همان دو دختر نوجوان شدند. نویسندهای که در حال حاضر کتابهای خود را با نام آن پری به چاپ میرساند. جکسون در این فیلم از بازیگرانی همچون ملانی لینسکی در نقش پارکر و کیت وینسلت در نقش هولم استفاده کرد. این فیلم نامزد جوایز اسکار در بخش فیلمنامه شد و همچنین جز ۱۰ اثر برتر سال از دید تایم، گاردین، قاصد صبح سیدنی و قاصد نیوزلند شد.
موفقیت مخلوقات آسمانی موجب جلب توجه شرکت میراماکس به کارهای جکسون و درنتیجه نمایش گسترده فیلم در آمریکا و امضای قرارداد به عنوان اولین همکاری بین آنها شد.
سال بعد جکسون با همکاری یک فیلمساز ولینگتونی به نام کوستا بوتز شبه مستندی به نام نقره فراموش شده را ساخت. این کار بلندپروازانه که برای تلویزیون ساخته شده بود داستان کولین مک کنتری اولین فیلمساز نیوزلندی را به تصویر میکشد. کسی که او را به عنوان مخترع فیلم رنگی و فیلم ناطق میشناسند و قبل از مرگش برای یک فیلم حماسی یه نام سالوم بسیار تلاش کرده بود. برخی از مردم معتقدند که این فیلم گواهی بر مهارت جکسون و بوتز دربه نمایش درآوردن زندگی نوآوران، پیشگامان و اسطورههای ملی نیوزلند است.
در همین دوران نیز پیتر جکسون و فران والش صاحب دو فرزند به نامهای بیلی در سال ۱۹۹۵ و کیتی در سال ۱۹۹۶ شدند.
موفقیت مخلوقات آسمانی، کمک به هموار کردن مسیر دریافت اولین بودجه بزرگ برای ساخت فیلم هالیوودی جکسون کرد. ترس آفرینان که بازیگرانی چون مایکل جی فاکس در آن به ایفای نقش پرداختهاند در سال ۱۹۹۶ ساخته شد. این فیلم تا حدی نیز از سوی یک تهیه کننده آمریکایی به نام رابرت زمکیس حمایت میشد. جکسون اجازه ساخت کامل این فیلم کمدی ترسناک را در کشور نیوزلند گرفت در حالیکه آغاز ساخت این فیلم از یک شهر شمالی در آمریکا آغاز شد. این زمان فرصتی استثنایی برای تحول در کارهای جکسون و وتا ورکشیپ، کمپانی جلوههای ویژه (که موسس آن کسی است که در مخلوقات آسمانی جورج پورت بود) که معمولاً با جکسون همکاری داشتهاند. وتا که نام جکسون را به عنوان همکار اول و همیشگی خود یدک میکشد در این دوران رشد قابل توجهی در زمینه ترکیب جلوههای فیزیکی و دیجیتالی پیدا کرد.
ترس آفرینان از لحاظ فروش به موفقیت قابل توجهی دست نیافت. برخی منتقدین معتقدند که یاس و نا امیدی نمایش داده شده در فیلم نسبت به قوه خیال پرهرج و مرج جکسون و فیلمهای قبلی وی کمتر بود و همچنین در فیلمنامه نیز پیشرفت چشمگیری حس نمیشد. در فوریه سال ۱۹۹۷ جکسون از مجله نیوزلندی The Listener بخاطر تهمتی به او زده بود از طریق قانون شکایت کرد. این مجله ادعا کرده بود ترس آفرینان برای خراب کردن فیلم دیگران ساخته شدهاست. در پایان هم این قضیه پیگیری نشد. در همین زمان پروژه بازسازی فیلم کینگ کنگ توسط کمپانی یونیورسال استودیوز به وقت دیگری موکول شد که یکی از دلایل آن ساخت یک فیلم گوریلی دیگر به نام Mighty Joe Young بود که هنوز در دست ساخت بود.
بنظر نمیآمد که این دوران تحول برای جکسون کاملاً خوشایند بوده باشد. این دوران زمانی بود که بیشترین تنش میان جکسون و کمیسیون فیلم نیوزلند از زمانی که آن بودجه هنگفتی به جکسون تازهکار برای ملاقات با فیبلزها اختصاص داده شده بود شکل گرفت. جکسون ادعا کرده بود که کمیسیون قصد اخراج وی از پروژه فیبلزها را داشته درحالی که کمیسیون فیلم نیوزلند در گذشته با طرح سرمایهگذاری بر روی ۳فیلم بعدی جکسون موافقت کرده بود. در سال ۱۹۹۷ آقای کارگردان یک نقد طولانی در نکوهش کمیسیون در ضمیمه یک مجله به چاپ رساند. نقدی که او دلایلش را تصمیمگیریهای متناقض توسط افراد بی صلاحیت دانشته بود.
جکسون پس از رایزنیهای زیاد موفق شد در سال ۱۹۹۷ حق فیلمسازی ارباب حلقهها را از آن خود کند و راه برای به پرده کشیدن دنیای تالکین را تقریباً هموار کند اما مشکل از جایی شروع شد که جکسون فهمید هیچ شرکت هالیوودی ریسک نمیکند تا پروژه به این سنگینی را به کارگردانی جوان و نه چندان مشهور واگذار کند. جکسون حتی پیشنهاد داد که ۳ کتاب را در یک فیلم خلاصه کند اما باز هم شرکتی حاضر به قبول کردن نمیشد. در نهایت این کمپانی نیو لاین سینما بود که حاضر شد جکسون را حمایت مالی کند و با اصرار سران این شرکت جکسون پذیرفت که سهگانه ارجینال را بسازد.
جکسون ابتدا فقط فیلمهای کمدی و ترسناک به عنوان یک کارگردان معمولی میساخت. اما بعد از ساخت ارباب حلقهها به شهرت جهانی و محبوبیت بین مردم و منتقدین شد. اما قطعاً بهترین فیلم کارنامه او فیلم ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه است. این فیلم با فروش ۱٬۱۱۹٬۱۱۰٬۹۴۱ ششمین فیلم پرفروش جهان محسوب میشود.
جکسون علاوه بر کارگردانی به تهیه کنندگی هم میپردازد.
او تهیه کننده اکثر فیلمهای مهمش (سهگانه ارباب حلقهها) میباشد. اما تهیه کننده فیلمهای دیگری که کارگردانی نکرده (مثل فیلم ناحیه ۹) نیز میباشد.
همچنین جکسون هم مانند الفرد هیچکاک در اکثر فیلمهای خودش هم حضور دارد نمونه بارز ان در هر سه قسمت سهگانه ارباب حلقهها بود که در قسمت اول ان او را در شهر بری در حال خوردن هویج و همچنین در قسمت دوم فیلم یعنی دو برج او را در هنگام پرتاب نیزه از برجهای شهر هِلمز دیپ به سمت اورکهای میبینیم و در قسمت سوم فیلم نیز او سوار کشتیهای دزدان دریایی اومبار است که توسط تیر لگولاس کشته میشود.
پیتر جکسون سهگانهٔ دیگری با اقتباس از رمان "هابیت: آنجا و بازگشت دوباره" اثر پروفسور جی. آر. آر. تالکین در دست ساخت دارد. که قرار است در سالهای ۲۰۱۲، ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ اکران عمومی شوند. اولین سری از این سهگانه با نام "هابیت: سفری غیر منتظره" در سال ۲۰۱۲ اکران عمومی شد. این فیلم نتوانست آن طور که باید و شاید نظر منتقدین را جلب کند. ایرادی که به قسمت اول سهگانه هابیت وارد کردند، خسته کننده بودن آن بود. این مسئله با فروش خیره کننده فیلم کاملاً رد شد. چرا که با استقبال عمومی مواجه شد. "هابیت: سفری غیر منتظره" توانست در سه رشته در آکادمی اسکار نامزد شود. از جمله: بهترین جلوههای ویژه، بهترین چهره پردازی و بهترین طراحی صحنه همچنین سه نامزدی در بفتا: بهترین میکس صدا، بهترین چهره پردازی و بهترین جلوههای ویژه ،
قسمتهای بعدی این سهگانه با نامهای: "برهوت اسماگ" و "نبرد پنج سپاه" در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ اکران خواهند شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#208
Posted: 19 Aug 2014 19:33
۲۰۰۵و ۲۰۱۲-انگ لی-Ang Lee
- زادروز ۲۳ اکتبر ۱۹۵۴ (۵۹ سال)پینگتانگ,تایوان
- ملیت تایوانی
- پیشه کارگردانی
- سالهای فعالیت ۱۹۹۲ تا کنون
- همسر جین لین (۱۹۸۳ تا کنون)
- فرزندان هن لی، ماسون لی
آنگ لی (به چینی: 李安) (زاده ۲۳ اکتبر ۱۹۵۴) کارگردان تایوانیتبار آمریکایی است. انگ لی در سال ۲۰۰۵ برای فیلم کوهستان بروکبک و در سال ۲۰۱۲ برای فیلم زندگی پی برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#209
Posted: 19 Aug 2014 19:38
۲۰۰۶-مارتین اسکورسیزی - Martin Scorsese
- نام اصلی مارتین لوچیانو اسکورسیزی
- تولد ۱۷ نوامبر ۱۹۴۲ (۷۱ سال)محله کویینز، نیویورک، ایالات متحده
- والدین پدر: لوچیانو چارلز اسکورسیزی (۱۹۹۳-۱۹۱۲)
- مادر: کاترین کاپا اسکورسیزی (۱۹۹۷-۱۹۱۳)
- ملیت ایتالیایی آمریکایی
- پیشه کارگردان، بازیگر، تهیه کننده فیلمنامه نویس
- سالهای فعالیت ۱۹۶۳ تا کنون
- همسر(ها) لارین ماری برنان (۱۹۷۱-۱۹۶۵)
- جولیا کامرون (۱۹۷۷-۱۹۷۶)
- ایزابلا روزلینی (۱۹۸۲-۱۹۷۹)
- باربارا دفینا (۱۹۹۱-۱۹۸۵)
- هلن موریس (تاکنون-۱۹۹۹)
- فرزندان کاترین برنان (۱۹۶۶)
- دومنیکا کامرون (۱۹۷۶)
- فرانسسکا موریس (۱۹۹۹)
مارتین اسکورسیزی (به انگلیسی: Martin Scorsese)، کارگردان، فیلمنامه نویس، تهیه کننده، بازیگر و تاریخ دان ایتالیایی-آمریکایی فیلم و سینما است. این کارگردان شهیر سینمای آمریکا، عنوان دار تمامی جوایز معتبر سینمایی دنیا جایزه اسکار، جایزه گلدن گلوب، جایزه بافتا، جایزه انجمن اتحادیه کارگردانان آمریکا و البته جشنواره کن،جشنواره فیلم ونیز و انجمنهای مهم مختلف منتقدین آمریکا و جهان و همچنین معروف ترین جایزه تلویزیونی آمریکا جایزه امی میباشد.
در بسیاری از رده بندیهای سینمایی اسکورسیزی را به عنوان بهترین کارگردان زنده و معاصر دنیا پس از جنگ جهانی دوم و یکی از سه کارگردان برتر تاریخ سینما میدانند. کارگردانی که پس از گذشت نزدیک به ۵ دهه، همچنیان نامی بزرگ، مطرح و مهم در عرصه کارگردانی سینما میباشد که اکران هر فیلم جدیدش را اتفاق مهم سینمایی دانسته و به وفور مورد ستایش منتقدین واقع میشود.
اسکورسیزی همچنین رییس بنیاد جهانی حفاظت و نگهداری از فیلمهای قدیمی هم میباشد. مضامین معرف فیلمهای اسکورسیزی حول و محور شخصیتهای ایتالیایی و ایرلندی در جامعه آمریکا میچرخد که موضوعات اصلی فیلمهای او را درباره جنایت، مسخ انسانها، گناه و در نهایت رستگاری و همچنین خشونت خاص جامعه آمریکایی تشکیل میدهند. اسکورسیزی همچنین به کارگردان فیلمهای خشن و خونی معروف شدهاست که ممکن هست زیر تیغ سانسور بعضی از صحنههای فیلم در اکران یا نمایش تلویزیون قیچی و حذف بشود. شاید به همین علت هم هست که سالها جایزه اسکار نیز جدا از نیش تند سینمای انتقادی اش از او دریغ میشدهاست. گستردگی و قدرت دانش سینمایی اسکورسیزی را که وی را به دائرةالمعارف متحرک سینمایی تشبیه کردهاند همیشه ستودهاند و او را از مهمترین فیلمسازهای آمریکایی در سطح دنیا میدانند که عشق و علاقه فراوان و به گفته بعضیها دیوانه وارش به سینما را همه از آن خبر دارند تا جایی که کسی نیست که نداند سینما مترادف هست با نام یکی از مهمترین عشاقش یعنی مارتین اسکورسیزی.
او را با فیلمهای ماندگارش، خیابانهای پایین شهر، راننده تاکسی، گاو خشمگین، رفقای خوب و البته دوستی و همکاری متناوبش با بازیگر بزرگ سینما، رابرت دنیرو میشناسند. اسکورسیزی اسکار کارگردانی اش را برای فیلم موفق رفتگان به دست آورد.
نکته جالب توجه در مورد رکورد منحصربهفرد او اینکه، از ۶ فیلم اسکورسیزی که در قرن بیست و یکم کارگردانی کردهاست، ۵ فیلم کاندید بهترین فیلم و کارگردانی سال در مراسم جایزه بافتا، جایزه گلدن گلوب و جایزه اسکار شدند! و در این بین جایزه اسکار بهترین کارگردانی را برای رفتگان و جایزه گلدن گلوب بهترین کارگردانی را برای سه فیلم دار و دستههای نیویورکی و رفتگان و هوگو دریافت کردهاست.
مارتین اسکورسیزی (زاده ۱۷ نوامبر ۱۹۴۲) در کویینز نیویورک منطقه ایتالیاییهای آمریکا میباشد. نیویورک دهه ۴۰ و ۵۰ محل جنایت کاران و گانگسترهای قومیتهای مختلف بود. اسکورسیزی در محلههایی بزرگ شد که پاتوق ایتالیاییهایی خلاف کار بود و همین عامل باعث شد تا در شخصیت اسکورسیزی همیشه ردی از گانگسترها به جای بماند. و نمود عینی این واقعیت هم دیالوگ معروف یکی از فیلمهایش به نام رفقای خوب است که شخصیت اصلی فیلم در بخشی که هنوز نوجوان است چنین میگوید که برای من گانگستر بودن بهتر از رئیس جمهور امریکا شدن است. با دانستن این واقعیت که جامعه و اجتماع بی رحم است و با دانستن این واقعیت تلخ که همیشه ضعیف تر نابود میشود اسکورسیزی رشد کرد وبه فیلم سازی محبوب بدل گشت...
در هر حال او تنها فرزند خانواده اش بودهاست. پدر و مادرش، چارلز و کاترین اسکورسیزی هر دو در صنعت پوشاک مشغول بودند. اما مارتین کودک نحیف و رنجوری بود که اکثر اوقات به خاطر بیماری آسم در خانه به سر میبرد. در کودکی مذهب و حضور در کلیسا مهمترین وجه زندگی اسکورسیزی را تشکیل میدادند. اما در دوران نوجوانی با رفتن به سینما و دیدن فیلمهای آن زمان به همراه پدرش هوای سینما به سرش زد. به همین خاطر آرزوی اصلیاش که کشیششدن بود را رها کرد و از مدرسه علوم مذهبی مستقیماً به دانشگاه فیلمسازی نیویورک رفت تا در سال ۱۹۶۶ مدرک تحصیلی اش را دریافت کند. پدر و مادر اسکورسیزی که از همان ابتدا از فیلمساز شدن مارتی تعجب کرده بودند و حتی به طعنه میگفتند که او دیوانه شده هست! به تدریج در فیلمهای پسرشان، خودشان نیز نقشهای کوتاهی را بازی میکردهاند که از آن جمله میتوان به بازی هر دو در رفقای خوب اشاره کرد.
اسکورسیزی ۵ دفعه ازدواج کردهاست که همسر اول او لارین ماری برنان بوده و دختری به نام کاترین حاصل ازدواج آن دو بود. او سپس با جولیا کامرون ازدواج کرد که دختر دوم اسکورسیزی دومنیکا کامرون نتیجه آن بود. دختری که در یکی از فیلمهای پدر عصر معصومیت نیز بازی کرد. ازدواج بعدی اسکورسیزی با بازیگر معروف سینما دختر اینگرید برگمن، ایزابلا روسیلینی در سال ۱۹۷۹ بود که در سال ۱۹۸۳ به طلاق انجامید و ازدواج چهارم او با تهیه کننده سینمای آمریکا باربارا دفینا در سال ۱۹۸۵ بودهاست که در سال ۱۹۹۱ به اتمام رسید. پنجمین و آخرین ازدواج اسکورسیزی با هلن موریس در سال ۱۹۹۹ بوده هست که تا به الان نیز ادامه داشتهاست و البته حاصلش به دنیا آمدن سومین دختر اسکورسیزی فرانسیسکا میباشد که در دو فیلم پدر هوانورد و رفتگان نیز در نقشی کوتاه حضور داشتهاست.
پس از دریافت مدرک لیسانس در کارگردانی سینما در سال ۱۹۶۳ از دانشگاه نیویورک فارغ التحصیل شد اما قبل از آنکه موفق به ورود به دوره فوق لیسانس شود ناچار شد به خدمت سربازی برود و به عنوان تفنگدار دریایی در جنگ ویتنام شرکت کند که به سختی نیز مجروح شد. پس از آن وی وارد دوره فوق لیسانس سینما در همان دانشگاه شد و در همان دوران شروع به ساخت فیلمهای کوتاه کرد که با توجه بسیار روبرو شدند، مشهورترین این فیلمهای کوتاه ریش تراشی بزرگ، محصول سال ۱۹۶۷، یک فیلم کوتاه ۶ دقیقهای است. فیلم، داستان شخص بی نامی را روایت میکند که جهت تراشیدن ریشش وارد حمام میشود. مرد جوان با اصرار بر ادامهٔ ریش تراشی، زخمهای عمیقی در صورتش ایجاد میکند و در نهایت با تیغ گلو و گردن خود را میبرد. فیلم با نمایی از خون مرد جوان که به روی زمین و بدن خود مرد میریزد، خاتمه مییابد. فیلم کنایهای از مداخله آمریکا در جنگ ویتنام بود و نام دیگر فیلم نیز به همین علت بود «ویتنام ۶۷». این فیلم کوتاه با وجود نگرانیهایی که از لحاظ موضوعی ایجاد کرده بود اما با این وجود نوید آینده روشنی برای این فیلمساز جوان میداد. اسکورسیزی در سال ۱۹۶۷ یعنی یک سال پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه نیویورک اولین فیلم بلندش که البته فیلم پایان نامه دانجشویی او نیز محسوب میشد به نام چه کسی در خانه من را میزند؟ را با همکاری همکلاسیهایش از جمله تلما شونمیکر به عنوان تدوین گر و هاروی کایتل به عنوان بازیگر ساخت که هر دو همکاری دائمی با وی یافتند. یک فیلم سیاه و سفید که کاملاً سبک کاری اسکورسیزی و مضمون مورد علاقهاش که بعدها در اولین فیلم مهممش، خیابانهای پایین شهر آن را ادامه داد واضح بود: همان زندگی خیابانی ایتالیایی آمریکاییهای نیویورک، تدوین و مونتاژ سریع، موسیقی پسزمینه الکتریک راک و همان مرد نقش اول به دردسر افتاده یا درگیر در مخمصه. در سالهای دهه ۷۰ او و فرانسیس فورد کاپولا، برایان دی پالما، جورج لوکاس و استیون اسپیلبرگ با یکدیگر آشنا شدند که به «بچههای بداخلاق سینما» مشهور شدند. اینها مهمترین و بزرگترین کارگردانان موج جدید سینمای آمریکا میبوند که نقش بزرگ و مهمی در سبک و سیاق جدید فیلم و سینمای آن دوران بازی کردند. همین وقتها بود که مارتین به عنوان یکی از تدوینگران ووداستاک مشغول به کار و همانجا با بازیگر- کارگردان مشهور جان کاساوتیس نیز آشنا شد. اسکورسیزی به عنوان دوست و مرشد همیشگی کاساوتیس به شمار میرفت. بعد از ۵ سال مارتین برای ورود حرفهای به سینما، در سال ۱۹۷۲ یک فیلم درجه ب، یک فیلم گنگستری مربوط به دوران رکود برای راجر کورمن ساخت با نام واگن درخشان. کورمن کسی بود که فیلمسازانی مثل فرانسیس فورد کاپولا، جیمز کامرون و جان سایلز را کارگردان کرده بود و این فیلم کوچک با این که کار مهمی در کارنامه مارتین نبود او را برای یک جور فیلمسازی ارزان و سریع آماده کرد. فیلم بیشتر فیلم تهیه کننده میبود و البته راهی بود که برای ورود اسکورسیزی به عرصه کارگردانی سینمای حرفهای شاید که باید انجام میشد. اما بعد از این فیلم، اسکورسیزی از کورمن به درستی جدا شد و رفت تا سینمای خودش را به نمایش بگذارد و همین شد که سر انجام در اولین فیلم تمام کمال گرایانه خودش یکی از مهمترین و شاید بهترین فیلمهای دوران فیلمسازیاش به نام خیابانهای پایین شهر را با رابرت دنیرو و هاروی کایتل ساخت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#210
Posted: 19 Aug 2014 19:47
۲۰۰۷-برادران کوئن-Coen brothers
جوئل کوئن
ایتن کوئن
- زاده جوئل کوئن:۲۹ نوامبر۱۹۵۴-ایتن کوئن:۲۱ سپتامبر۱۹۵۷سنت لوئیس پارک، مینهسوتا
- ملیت ایالات متحده آمریکا
- زمینه فعالیت کارگردان-نویسنده-تهیه کننده
برادران کوئن : جوئل کوئن (زاده ۲۹ نوامبر۱۹۵۴ سنت لوئیس پارک، مینهسوتا،آمریکا) و ایتن کوئن (زاده ۲۱ سپتامبر۱۹۵۷ سنت لوئیس پارک، مینهسوتا،آمریکا) معروف به برادران کوئن. این دو برادر فیلمساز که اولین فیلم بلندشان را در ۱۹۸۴ ساختند، کار نوشتن فیلمنامه، تهیه کنندگی، کارگردانی و تدوین و فیلمهایشان را به طور مشترک انجام میدهند، هرچند در عنوانبندی اکثر آثار آنها نام جوئل به عنوان کارگردان، و نام ایتن به عنوان تهیه کننده ذکر میشود.
جوئل و ایتن کوئن در خانوادهای یهودی در شهر سنت لوئیس پارک واقع در ایالت مینه سوتای آمریکا به دنیا آمدند (جوئل: ۲۹ نوامبر ۱۹۵۴، ایتن: ۲۱ سپتامبر ۱۹۵۷). پدرشان ادوارد، استاد اقتصاد دانشگاه مینهسوتا و مادرشان رِنا، استاد تاریخ هنر در دانشگاه سنت کلود بود. در کودکی، جوئل توانست با پولی که از کار چمنزنی به دست آورده بود یک دوربین سوپر۸ بخرد تا همراه برادرش فیلمهایی را که در تلویزیون دیده بودند بازسازی کنند. آنها از پسر همسایهشان زیمرس برای بازی در این فیلمها استفاده میکردند. از نخستین فیلمهایی که در این دوره با دوربین سوپر۸ خود ساختند میتوان به فیلم هنری کیسینجر، مرد پرمشغله اشاره کرد. در فیلم زیمرس در زامبیا، ایتن در نقش یک آفریقایی نیزه به دست ظاهر شد. برادرها در ۱۹۷۳ و ۱۹۷۶ از دبیرستان سنت لوئیس پارک فارغ التحصیل شدند. سپس جوئل در رشته کارگردانی در دانشگاه نیویورک، و ایتن در رشته فلسفه دانشگاه پرینستون ادامه تحصیل دادند. پایاننامهٔ ایتن مقالهای بود با عنوان دو رویکرد به فلسفهٔ متاخر ویتگنشتاین.
جوئل در ۱۹۸۴ با فرانسیس مک دورمند ازدواج کرد. مک دورمند در همین سال در نخستین فیلم بلند کوئنها با عنوان تقاص (خون ساده) بازی کرد. این بازیگر زن به غیر از این تاکنون در پنج فیلم دیگر از آثار برادران کوئن بازی کرده. این بازیها شامل نقشهای کوچکی در بزرگ کردن آریزونا و گذرگاه میلر، یا نقشهای بزرگ تری در تقاص، فارگو (که بخاطر بازی در این فیلم برندهٔ اسکار شد)، مردی که آنجا نبود و پس از خواندن بسوزان است. ایتن کوئن هم در سال ۱۹۹۰ با تریشیا کوک تدوینگر فیلم ازدواج کرد. جوئل و همسرش یک پسر اهل پاراگوئه را به فرزندخواندگی پذیرفتهاند و ایتان و همسرش یک پسر و یک دختر دارند. هر دو آنها به همراه همسرانشان در شهر نیویورک سکونت دارند.
بطور کلی میتوان گفت سینمای کوئنها چندان به سبک و سیاق خاصی پابند نیست، چرا که آنها انواع مختلفی از فیلم ساختهاند، از کمدیهایی چون بزرگ کردن آریزونا و قاتلین پیرزن، تا فیلم گنگستری (گذرگاه میلر)، فیلم نوآر (خون ساده و فارگو)، جنایی (فارگو، مردی که آنجا نبود و اینجا جای پیرمردها نیست)، عاشقانه (سنگدلی تحمل ناپذیر)، سیاسی و جاسوسی (پس از خواندن بسوزان)، و یا اقتباسی از ادیسهٔ هومر در اوه برادر، کجایی. اما یک ویژگی عمده در اکثر این فیلمها فضای طنزآمیز و شوخیهای فراوان است. در مورد این که آیا فیلمهای کوئنها عمیق و بامعنی هستند یا فقط نوعی جک و شوخی ساده محسوب میشوند نمیتوان به راحتی قضاوت کرد. با توجه به این که ایتن در رشتهٔ فلسفه درس خوانده نباید وجه فلسفی آثارشان را فراموش کرد.
ویژگی دیگر فیلمهای این دو فیلمساز نظم خاصی است که روی فیلمنامه و قسمتهای مختلف آثار خودشان مراعات میکنند. آنها تمرکز و دقت خاصی روی تمام اجزای فیلمی که میسازند دارند، معمولاً کارهایشان را آثار هوشمندانه و نبوغ آمیز توصیف میکنند. درکنار این، اکثر آثار کوئنها فضایی منحصربهفرد و ویژه دارد و نوعی غرابت خاص در آنها وجود دارد که در آثار هیچ فیلمساز دیگری نیست. برای نمونه بارتن فینک، لبوسکی بزرگ یا وکیل هادساکر فیلمهای عجیب و غریبی هستند که به آثار فیلمسازان دیگر شباهت چندانی ندارند. اما یکی از خصوصیات ثابتی که آنها در تمام آثارشان مراعات میکنند، آن است که فیلم خود را از عناصر معمولی برمی گیرند، برای مثال در هیچ کدام از فیلمهای آنها موجودات فضایی و افسانهای و فانتزی مثل هیولاها، بشقاب پرندهها و... دیده نمیشود. آثارشان هرقدر عجیب و غیرعادی، اما باز هم برگرفته از یکسری حقایق عادی و شناخته شدهاست که اکثر ما با آنها آشنایی داریم. همچنین از جلوههای ویژهٔ چشمگیری که در سینمای هالیوود مرسوم است جز در بعضی موارد جزئی استفادهای نمیکنند، تا فیلمسازی شان بیشتر بر مبنای حقایق ساده و روزمره باشد.
یکی دیگر از ویژگیهای فیلمهای جوئل و ایتن کوئن این است که روی جنبههای مختلف فیلمسازی تسلط فراوانی دارند، فیلمهایشان اغلب در بخشهای مختلف نظیر بازیگری، فیلمبرداری، صدابرداری، طراحی صحنه و لباس یا موسیقی برندهٔ جوایز معتبر جهانی میشود. برای نمونه میتوان به این جوایز اشاره کرد:
- کسب جایزهٔ بهترین بازیگری توسط جان تورتورو در جشنوارهٔ کن ۱۹۹۱ بخاطر بازی در بارتن فینک
- نامزدی دریافت اسکار بهترین طراحی صحنه و لباس در جشنوارهٔ آکادمی ۱۹۹۱ برای همین فیلم
- کسب جوایز اسکار بهترین فیلمنامه اوریجینال و بهترین بازیگر زن برای فیلم فارگو
- نامزدی برای دریافت اسکار بهترین فیلمبردار برای راجر دیکینز بخاطر فیلم اوه برادر کجایی (۲۰۰۰) و مردی که آنجا نبود (۲۰۰۱)...
فیلمهای کوئنها ویژگیهای فراوان دیگری دارد اما بسیاری از منتقدان فکر میکنند که توصیف سبک فیلمسازی آنها به سادگی ممکن نیست، چون پیچیدگیها و غرابتهای خاص خودش را دارد. اما خودکوئنها در جاهای مختلف از جمله در سخنرانی کوتاهشان هنگام دریافت جایزهٔ اسکار در سال ۲۰۰۸، (برای فیلم اینجا جای پیرمردها نیست که ۴ جایزهٔ اسکار را از آن خود نمود) اشاره میکنند که کار فیلم ساختنشان با کاری که در کودکی انجام میدادند فرق زیادی ندارد. در واقع فیلمهای بزرگ امروزشان را درست به همان سبک و سیاقی میسازند که در دوران کودکی با دوربین سوپر۸ خودشان فیلم میساختند.
پیشرفت آهسته و پیوسته برادران کوئن در کار خود در تضاد با مسیر مرسومی است که فیلمسازان مستقل هالیوودی طی میکنند. آنها به جای اینکه سعی کنند تا شانس کارگردانی آثار بزرگ پرخرج فانتزی همچون به فیلمهای بتمن را پیدا کنند همواره به ساخت فیلمهای کمهزینه مورد علاقه خود پرداختهاند. جوئل در گفتگویی با نیویورک تایمز در این مورد میگوید: «صادقانه باید بگویم که فیلمهای ما هیچوقت هیچ رکوردی را در جدول فروش جابجا نکردهاند. چون ما هیچوقت در چنین سطحی کار نکردهایم. ما هیچوقت جیب شرکت فیلمسازی که از ما پشتیبانی میکند را خالی نکردهایم پس آنها خیلی خوشحال خواهند شد که با ما کار کنند چون پول کمی باید بپردازند». شباهت و همکاری فوقالعاده آنها در کارگردانی باعث شده تا بازیگرانشان به آنها لقب «کارگردان دوسر» را بدهند. هرچند ایتن در رشته فلسفه درس خوانده و پایاننامهاش را در مورد لودویگ ویتگنشتاین فیلسوف اتریشی نوشته اما هیچکدام از آنها علاقهای به تفسیرهای موشکافانه فلسفی و انتزاعی از فیلمهای خود و فرایند فیلمسازیشان را ندارند. همه فیلمهای آنها به نوعی در مورد اشتباهات بزرگ و پیامدهای وحشتناک آنهاست. طرح کلی فیلمنامههای آنها معمولاً به این صورت است که یک شخصیت مثبت بداقبال تحت تاثیر یک باور نیرومند شخصی وارد یک ماجرای جنایی سطح پایین میشود که با آدمربایی یا زورگیری همراه است و در پی آن زنجیرهای از کنشها و واکنشهای پیچیده و متضاد آغاز میشود و بیشتر اوقات هم شخصی با برخورد گلولهای به صورتش به قتل میرسد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7