ارسالها: 23330
#231
Posted: 20 Aug 2014 22:55
۱۹۳۴-کلارک گیبل - Clark Gable
- نام اصلی ویلیام کلارک گیبل
- تولد ۱ فوریهٔ ۱۹۰۱کادیز، ایالت اوهایو
- والدین پدرش ویلیام هنری گیبل
- مادرش آدلین هرشلمن
- مرگ ۱۶ نوامبر ۱۹۶۰ (۵۹ سال)
- ملیت آمریکایی
- پیشه بازیگر
ویلیام کلارک گیبل (به انگلیسی: William Clark Gable) متولد ۱ فوریه ۱۹۰۱، درگذشته در ۱۶ نوامبر ۱۹۶۰ یک بازیگر مرد مشهور آمریکایی است. او به خاطر بازی در نقش رت باتلر در فیلم بربادرفته به شهرت جهانی رسید. او تنها توانست برای یکبار جایزه اسکار را از آن خود بکند.
ویلیام کلارک گیبل نخستین روز فوریه سال ۱۹۰۱ در «کادیز اوهایو» به دنیا آمد. پدر او «ویلیام هنری گیبل» یک کارگر حفار چاه نفت و مادرش «آدلین هرشلمن»، یک مهاجر آلمانی بود.
مادر «کلارک» هنگامی که او ۶ ماهه بود، وی را در کلیسای کاتولیک رم غسل تعمید داد و هنگامی که «کلارک» تنها ۱۰ ماه سن داشت، در پی رشد شدید تومور مغزی از دنیا رفت. پس از مرگ مادر بر سر نحوه تربیت «کلارک» خردسال بین خانوادههای والدینش، اختلاف نظر شدیدی به وجود آمد. هنگامی که «کلارک» پا به دوره نوجوانی گذاشت، زندگی خانوادگی اش در پی ورشکستگی پدر دچار تلاطم و سختیهای بسیار شد. در پی آن وی ترک تحصیل کرد و در کارخانه لاستیک سازی شهر محل سکونتش، آکرن، مشغول کار شد. در این سالها بود که «کلارک» نوجوان پس از دیدن نمایش «مرغ بهشت»، به بازیگری علاقهمند شد. در سن ۲۱ سالگی «کلارک» مادرخوانده مهربان خود را نیز از دست داد و پس از پرسه زدن در شهرهای مختلف و کار کردن در کارخانهها و نیز میدانهای نفتی، سرانجام به سوی گروههای تئاتری کشیده شد. ازدواج با «لوراهوپ کروز» هم بازی، مربی و مدیر پرنفوذ کلارک پای او را به هالیوود در حال شکوفایی دهه ۱۹۲۰ کشاند. اولین فیلمهای «کلارک گیبل» صامت بود. در ابتدا مدیران استودیوهای هالیوود نظر مثبتی درباره این بازیگر سبزه رو و گستاخ نداشتند. غافل از آن که همین ویژگیها به علاوه صدای بم و چهره مردانه «کلارک گیبل» به شدت مورد اقبال تماشاگران قرار میگیرد. «مترو گلدوین مایر» استودیوی معتبر هالیوود که «کلارک» را در استخدام داشت، به تدریج و ناباورانه متوجه تاثیرگذاری وی بر تماشاگران سینما شد. اگرچه مدیران استودیو، باز هم خطر میدان دادن به این جوان گستاخ ولی دوست داشتنی را نپذیرفتند. سال ۱۹۳۱ «گیبل» برای آزمودن بخت خویش، روانه استودیوی برادران وارنر شد. «دارلی اف. زانوک» مدیر اجرایی استودیو، پس از تست اولیه «کلارک»، در حاشیه فرم استخدامی وی نوشت: «گوشهای او بیش از حد بزرگ است و در واقع به یک میمون تنومند شباهت دارد.» به این ترتیب برادران وارنر یکی از ارزشمندترین جواهرات هالیوود را از دست داد، زیرا گیبل نزد «مترو گلدوین مایر» و مدیر جدید و آینده نگر آن «ایرونیگ» بازگشت. تنها ظرف ۲ سال «کلارک گیبل» به یکی از درخشانترین چهرههای هالیوود مبدل شد و ازدواج دومش با «گرتا گاربو» او را در حد یک ستاره سرشناس مطرح کرد.
این در حالی بود که بداخلاقی و ناسازگاری وی با تهیه کنندگان، به سوژه نشریات مبدل شد و جالب آن که محبوبیت او را نیز افزایش داد. در سالهای دهه ۱۹۳۰ حضور «کلارک گیبل» در هر فیلمی، به معنای هجوم تماشاگران مشتاق به سالنهای سینما بود و رسانههای گروهی و تماشاگران به او لقب «سلطان هالیوود» را دادند، لقبی که تا آن زمان به کسی داده نشده بود. پس از آن نیز کسی یارای تصاحب این عنوان را نیافت.
سال ۱۹۳۴ «کلارک گیبل» با نقش آفرینی به یادماندنی خود در فیلم «در یک شب اتفاق افتاد»، علاوه بر کسب اسکار بهترین بازیگر سال، قامت بازیگری اسطورهای را یافت. براساس گزارشهای مطبوعاتی و نظرسنجیهای آن سالها، نقش آفرینی وی در این فیلم تاثیر چشمگیری بر نحوه لباس پوشیدن، رفتارهای اجتماعی و سبک زندگی مردان در آن سالها و حتی دهههای بعد گذاشت و شکل خاص سبیل او تا چند دهه بین مردان رایج شد. نقش «گیبل» در این فیلم هم چنین الهام بخش «فرتیس فرلنگ» طراح و کارگردان سرشناس انیمیشن، برای خلق شخصیت کارتونی «باگزبای» شد. یک سال بعد «گیبل» برای حضور درفیلم «شورش در کشتی بونتی» نامزد دریافت اسکار شد، گرچه آن را به دست نیاورد. او خود این فیلم را بهترین اثر کارنامه حرفهای اش توصیف کرد. «گیبل» برای جاودانه شدن نیاز به برداشتن یک گام دیگر و شاید مهمترین گام زندگی اش داشت. این امکان سال ۱۹۳۹ برای او فراهم شد زمانی که «دیوید سلزنیک» بی پروا تصمیم گرفت تا شاهکار عظیم«مارگرت میچل» را به تصویر بکشد. به این ترتیب تولید «بربادرفته» با شکوهترین فیلم تاریخ سینما آغاز شد.
براساس نتایج نظرسنجیها، «کلارک گیبل» بهترین فرد برای ایفای نقش «رت باتلر» گستاخ و جذاب بود. «مارگرت میچل» خالق «بربادرفته» نیز گیبل را خود «رت باتلر» میدانست. اما «متروگلدوین مایر» با آگاهی از حساسیت عمومی در این باره، شرایط سختی را برای قرض دادن ستاره خود به «سلزنیک» مطرح کرد. از این رو «سلزنیک» بر آن شد تا از «گری کوپر» برای ایفای نقش «رت باتلر» بهره بگیرد. «سلزنیک» بعدها در این باره گفت: «هم «گیبل» و هم «کوپر» از چهرههای شاخص زمان خود بودند. «کلارک» بسیار خوش لباس بود و هیبتی مردانه داشت و «گری» نماد یک آمریکایی واقعی بود.»
«گری کوپر» این پیشنهاد را رد کرد و در نهایت «سلزنیک» مجبور شد تا در مقابل ۵/۱ میلیون دلار و ۱۵ درصد از درآمد خالص فیلم «کلارک گیبل» را از متروگلدوین مایر قرض بگیرد، و در عوض، لویی بی. میر، پدرخواندهٔ سلزنیک و رئیس کمپانی متروگلدوینمیر، نیمس از هزینهٔ ساخت فیلم را بر عهدا گرفت. چنین توافقی برسر یک بازیگر در کل تاریخ سینما بی سابقهاست. از قول «گری کوپر» درباره دلیل رد کردن پیشنهاد «سلزنیک» چنین نقل شدهاست: ««بربادرفته» بزرگترین شکست تاریخ هالیوود خواهد بود. خوشحالم از این که به جای من، دماغ کلارک گیبل به خاک مالیده خواهد شد.»
فیلم «بربادرفته» با تمام مشکلات و موانع پیش روی خود ساخته شد و به خلاف پیش بینی گری کوپر نه تنها بزرگترین شکست تاریخ هالیوود نبود، بلکه به پرفروشترین و محبوبترین فیلم تاریخ سینما مبدل شد. با این وصف نه تنها بینی «کلارک گیبل» -آن طور که «گری کوپر» انتظار داشت- به خاک مالیده نشد، بلکه شگفتی آفرید. «گیبل» دهه ۱۹۵۰ در مصاحبهای گفت: «هر گاه تصور میشود دوره افول من فرارسیدهاست، پخش مجدد فیلم «بربادرفته» مرا به لحاظ حرفهای دوباره زنده میکند.»سال ۱۹۴۲ و در بحبوحه جنگ جهانی دوم «کلارک گیبل»، پس از مرگ همسر محبوبش «کارول لومبارد» به نیروی هوایی ارتش آمریکا پیوست. وی به ماموریتهای متعددی برفراز اروپا -میدان اصلی جنگ جهانی دوم- و حتی بر فراز خاک آلمان اعزام شد. آدولف هیتلر پیشوای رایش سوم، «کلارک گیبل» را بزرگترین بازیگر سینما میدانست و برای کسی که «سرگرد کلارک گیبل» را دستگیر کند و سالم تحویل ارتش آلمان دهد، پاداش بسیار چشمگیری تعیین کرده بود. پس از جنگ جهانی دوم «گیبل» به هالیوود بازگشت. گرچه نقشهای او در این دوره از نظر خود وی جالب نبودند. «سلطان هالیوود» دیگر پا به سن گذاشته بود. وی طی این سالها برای پنجمین و ششمین بار نیز ازدواج کرد.۱۶ نوامبر ۱۹۶۰«کلارک گیبل»، در پی چهارمین حمله قلبی خود در لس آنجلس درگذشت. گفته میشود نقشهای سنگین و پرتحرک او در فیلمهای آخرش، وی را از پا درآورد. «گیبل» در سالهای پایانی زندگی اش بسیار چاق شده بود. هنگام ساخت فیلم «بربادرفته»، گیبل ۸۶ کیلوگرم وزن داشت و با توجه به قد ۱۸۵ سانتیمتری خود از اندام بسیار متناسبی برخوردار بود. حال آن که در سالهای پایانی وزن او به ۱۰۴ کیلوگرم رسیده بود. وی برای حضور در آخرین فیلمش -ناجورها- ۱۶ کیلوگرم از وزن بدنش را کم کرد. استفاده مفرط از قرصهای لاغری و استعمال شدید دخانیات (گیبل به مدت ۳۰ سال به طور متوسط روزانه ۳ پاکت سیگار میکشید) سلطان هالیوود را تسلیم مرگ کرد. چهار ماه پس از مرگ وی، تنها پسرش «جان کلارک گیبل» به دنیا آمد.
" پس از ازدواج با «کارول لومبارد»، کلارک گیبل به معنای واقعی خوشبختی را در زندگی مشترک تجربه کرد. مرگ ناگهانی «کارول لومبارد» در پی یک سانحه هوایی و در یک هواپیمای نظامی، کمر گیبل را شکست. به گفته یکی از دوستانش، کلارک هیچگاه پس از مرگ «کارول لومبارد» احساس خوشبختی نکرد و در واقع شعله قلبش برای همیشه خاموش شد. جسد سلطان هالیوود به وصیت وی در کنار «لومبارد» دفن شد.
او در ۵۹ سالگی بر اثر سکته قلبی در گذشت.
" پس از اعلام خبر فوت گیبل، نیویورک تایمز نوشت: «سلطان هالیوود مرد. او همتایی نداشت و نخواهد داشت. لقب سلطان هالیوود نیز همراه او دفن شد...» او به لحاظ تکنیکی بهترین بازیگر تاریخ سینما نبود و از ظرافت و کمال تئاتریهای بریتانیایی هالیوود نیز بی بهره بود. اما «کلارک گیبل» اینک یک مقیاس سنجش است و ستارگان سینما چه در گذشته و چه در حال و چه در آینده با او مقایسه میشوند. او نماد مردانگی بود و خشونت فرهنگ آمریکایی.
" لس آنجلس تایمز نیز نوشت: «کلارک گیبل از خصوصیات انسانی نادری برخوردار بود مردانگی و در عین حال شوخطبعی، خوش طینت و برخوردار از درک و فهم بالا، و آسان گیری و در عین حال تکلف و ملاحظه کاری. علاوه بر اینها «کلارک گیبل» به لحاظ حرفهای فردی بااصالت و به لحاظ شخصیتی یک رنگ و صادق بود، خصوصیاتی که در عرصه سینما کمتر مشاهده میشود.»
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#232
Posted: 20 Aug 2014 23:03
۱۹۳۵-ویکتور مکلاگلن - Victor McLaglen
- زاده ۱۰ دسامبر ۱۸۸۶
- درگذشته ۷ نوامبر ۱۹۵۹ (۷۲ سال)
- ملیت بریتانیا
- سالهای فعالیت ۱۹۲۰–۱۹۵۸
ویکتور مکلاگلن (انگلیسی: Victor McLaglen؛ زاده ۱۰ دسامبر ۱۸۸۶ درگذشته ۷ نوامبر ۱۹۵۹) یک هنرپیشه اهل بریتانیا بود. وی بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۸ میلادی فعالیت میکرد.از فیلمها یا برنامههای تلویزیونی که وی در آن نقش داشته است میتوان به دژ آپاچی اشاره کرد.وی همچنین برنده جوایزی همچون جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#233
Posted: 20 Aug 2014 23:05
۱۹۳۶-پل مونی-Paul Muni
- زمینه فعالیت سینما
- تولد ۲۲ سپتامبر ۱۸۹۵لووف، اتریش-مجارستان (اوکراین کنونی)
- مرگ ۲۵ اوت ۱۹۶۷ (۷۱ سال)مونته سیتو، کالیفرنیا، ایالات متحده
- ملیت آمریکایی اتریشی تبار
- پیشه بازیگر
- سالهای فعالیت ۱۹۰۸-۱۹۶۲
پل مونی (انگلیسی: Paul Muni؛ زاده ۲۲ سپتامبر ۱۸۹۵ - درگذشته ۲۵ اوت ۱۹۶۷) یک هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا بود.وی برنده جوایزی همچون جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد در سال ۱۹۳۶ شده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#234
Posted: 20 Aug 2014 23:16
۱۹۳۷ و ۱۹۳۸ -اسپنسر تریسی -Spencer Tracy
- نام اصلی اسپنسر بوناونچر تریسی
- تولد ۵ آوریل ۱۹۰۰میلواکی، ویسکانسین
- مرگ ۱۰ ژوئن ۱۹۶۷ (۶۷ سال)لوس آنجلس، کالیفرنیا
- ملیت آمریکایی
- پیشه بازیگر
- سالهای فعالیت ۱۹۲۲–۱۹۶۷
- همسر(ها) لوئیس تردویل
- شریک(های)زندگی کاترین هپبورن
- فرزندان دو فرزند
اسپنسر بوناونچر تریسی (به انگلیسی: Spencer Bonaventure Tracy) (زاده ۵ آوریل ۱۹۰۰ - درگذشته ۱۰ ژوئن ۱۹۶۷) بازیگر آمریکایی بود.
موسسه فیلم آمریکا در سال ۱۹۹۹ او را در رده نهم برترین هنرپیشگان مرد تاریخ سینما قرار داد.اسپنسر تریسی در ۵ آوریل ۱۹۰۰ در ویسکانسین (در آمریکا) به دنیا آمد و دو فرزند داشت. وی بین سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۷ در هفتاد و چهار فیلم بازی کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#235
Posted: 21 Aug 2014 17:45
۱۹۳۹- رابرت دونات - Robert Donat
- زاده ۱۸ مارس ۱۹۰۵
- درگذشته ۹ ژوئن ۱۹۵۸ (۵۳ سال)
- ملیت بریتانیا
- سالهای فعالیت ۱۹۳۲–۱۹۵۸
رابرت دونات (انگلیسی: Robert Donat؛ زاده ۱۸ مارس ۱۹۰۵ درگذشته ۹ ژوئن ۱۹۵۸) یک هنرپیشه اهل بریتانیا بود. وی بین سالهای ۱۹۳۲ تا ۱۹۵۸ میلادی فعالیت میکرد.
وی همچنین برنده جوایزی همچون جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#236
Posted: 21 Aug 2014 17:50
۱۹۴۰-جیمز استوارت- James Stewart
- نام اصلی جیمز میتلند (جیمی) استوارت
- زمینه فعالیت بازیگر فیلم و تئاتر
- تولد ۲۰ مه ۱۹۰۸ایندیانا، پنسیلوانیا
- مرگ ۲ ژوئیه ۱۹۹۷لسآنجلس، کالیفرنیا
- ملیت آمریکایی
- سالهای فعالیت ۱۹۹۱-۱۹۳۵
- همسر(ها) گلوریا هتریک ۱۹۹۴-۱۹۴۹
جیمز میتلند (جیمی) استوارت (به انگلیسی: James Stewart) (زاده ۲۰ مه ۱۹۰۸ - مرگ ۲ ژوئیه ۱۹۹۷) بازیگر آمریکایی بود. موسسه فیلم آمریکا در سال ۱۹۹۹ او را در رده سوم برترین هنرپیشگان مرد تاریخ سینما قرار داد.
جیمز متیلد استوارت در ۲۰ می۱۹۰۸ در ایندیانای ایالت پنسیلوانیای آمریکا به دنیا آمد. خانواده اصالتاً اسکاتلندی- ایرلندیاش از آن آمریکاییهای قدیمی و متعهد به وطن بودند و پدربزرگش هم ژنرال بود. این فرهنگ خانوادگی در جیمز استوارت تبلور خاصی پیدا کرد. پس از اینکه بدون هیچ آموزش بازیگری به سینما وارد شد، در فیلمهای کارگردانان معروفی چون کاپرا، هیچکاک، آلدریچ، آنتونی مان و ... بازی کرد و در دوران رکورد اقتصادی آمریکای پس از جنگ جهانی به قلبهای مردم راه گشود و میان همه قشرها محبوبیت زیادی پیدا کرد. او در اکثر فیلمهایش نقش مردی خوب و سادهلوح را ایفا کرد و در وسترنهایش قوی و ثابتقدم نشان داد. بلندی قدش ۱۹۱ سانتیمتر بود و او را از دوستان و همکارانش متمایز میکرد.
استوارت در سالهایی که به اوج محبوبیت رسیده بود -در حدود چهل سالگی- ازدواج کرد و تا آخر عمر به همسرش متعهد ماند. همیشه با طرفداراناش خوش برخورد و سخاوتمند بود ولی در مورد زندگی خصوصی و خانوادهاش با کسی شوخی نداشت و به شدت از آنها حمایت می کرد. او اولین بازیگر ستاره سینما بود که داوطلب حضور در جنگ جهانی دوم شد، آن هم با اصرار فراوان! در طول جنگ فداکاریها و رشادتهای زیادی از خودش نشان داد و یک مدال هم دریافت کرد. اما بعد از جنگ دیگر فیلم جنگی بازی نکرد. تأثیرات جنگ را هم بر پختگی بازی و هم در انتخاب فیلمهای او -که به سمت فیلمهای سیاهتر رفتند- به خوبی میتوان دید. حتی مخالف این بود که از او به عنوان قهرمان جنگ جهانی دوم یاد کنند. وقتی از او درباره جنگ سوال میکردند، از جواب دادن طفره میرفت و یا به کل میگفت که سوال در مورد جنگ را فراموش کنند. استوارت مثل دیگر ستارههای هالیوود به هیچ وجه در قید و بند تجملات نبود. هرگز به عمل جراحی زیبایی تن نداد. لباسهایی که میپوشید و ماشینی که سوار میشد معمولی معمولی بودند. برای همین به او لقب قهرمان معمولی دادند. هر کسی او را با آن سر و وضع میدید باور نمیکرد که او جیمز استوارت ستاره بزرگ سینما است. حتی با اینکه در طول جنگ جهانی دوم موهایش ریزش پیدا کرده بود و تقریباً کچل شده بود در فیلمهایاش از موی مصنوعی استفاده میکردند، ولی خود استوارت همیشه با چهره و موی واقعی در بین مردم ظاهر میشد. اعتقاد داشت که مردم، بزرگترین منتقدش هستند و اگر آنها او را نخواهند هیچکس دیگر هم نمیخواهد. هیچ وقت کلاس بازیگری نرفته بود و معتقد بود دیدن رفتار مردم بهترین کلاس درس برای او است.
در فوریه ۱۹۹۴ که همسرش فوت کرد او نتوانست با این اتفاق کنار بیاید. بعد از مراسم خاکسپاری زیاد در مجامع عمومی ظاهر نشد و بیشتر وقتاش را در اتاق خواب همسرش میگذراند. به گفته روزنامههای آن زمان پس از مدتی بیماری آلزایمر گرفت. به هر حال آن قدر این اتفاق برای استوارت سنگین بود که دیگر نتوانست به زندگی عادی برگردد و در نهایت ۳ سال بعد در تاریخ ۲ ژوئیه ۱۹۹۷ از دنیا رفت. بیش از ۳۰۰۰ نفر که عمدتاً از آدمهای مشهور هالیوود بودند در مراسم خاکسپاری او شرکت داشتند.
او در لیست صد ستاره تمام دوران مجله امپایر در جای دهم ایستاد. در نظرسنجی سال ۱۹۹۹ اینترتینمنت ویکلی بهترین هنرپیشه کلاسیک لقب گرفت. انستیتوی فیلم آمریکا او را به عنوان سومین فرد در لیست پنجاه بازیگر اسطورهای قرار داد. ستارهای که بیرنگ درخشید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#237
Posted: 21 Aug 2014 17:57
۱۹۴۱ و ۱۹۵۲-گری کوپر - Gary Cooper
- ام اصلی فرانک جیمز کوپر
- زمینه فعالیت بازیگر
- تولد ۷ مه ۱۹۰۱هلنا، مونتانا
- مرگ ۳۱ مه ۱۹۶۱ (۶۰ سال)لوس آنجلس، کالیفرنیا
- ملیت آمریکایی
- سالهای فعالیت ۱۹۲۵-۱۹۶۱
- همسر(ها) ورونیکا بالف ۱۹۶۱-۱۹۳۳
فرانک جیمز،«گری» کوپر (به انگلیسی: Frank James "Gary" Cooper) (زاده ۷ مه ۱۹۰۱ - درگذشته ۱۳ مه ۱۹۶۱) معروف به گری کوپر ، بازیگر سرشناس آمریکایی صاحب دو جایزه اسکار در بخش رقابتی و یک جایزه اسکار افتخاری بود. وی اکثراً در فیلم های سبک وسترن به ایفای نقش می پرداخت.
پدرش یک مزرعه دار متمول بود بنابراین تحصیلات ابتداییش را در یک مدرسه مشهور در انگلستان به اتمام رساند. سپس در یک کالج در مونتانا به تحصیلاتش ادامه داد. پس از اتمام درسش در یک روزنامه به عنوان کاریکاتوریست مشغول کار شد. در آنجا به تشویق یکی از دوستانش پا به عرصه سینما گذاشت. بین سالهای ۱۹۲۵ و ۱۹۲۶ در چندین نقش کوتاه بازی کرد تا اینکه در پایان دهه ۲۰ جایگاه واقعی خود را در سینما به دست آورد.
مرگ تدریجی سینمای صامت، تولد گری کوپر در سینما بود. او در فیلم اسکار گرفته بال ها محصول ۱۹۲۷ و به کارگردانی ویلیام ای ولمن نقش کوتاهی بازی کرد که از اولین نقشهای پر اهمیت تر وی میباشد.
قد بلند ۱۹۱ سانتیمتری او بسیار برای ایفای نقشهای کابوی در فیلمهای وسترن مناسب بود و این نکته را اولین بار سران کمپانی پارامونت پیکچرز متوجه شدند و از او در فیلم وسترن ویرجینیایی ساخته ویکتور فلمینگ بهره جستند. بعد از آن، او آماده بازی در فیلمهای متفاوتی شد.
در فیلم مراکش ساخته جوزف فون استرنبرگ نقش لژیونی را بازی کرد که در مراکش در دام عشق زنی رقاصه با بازی مارلین دیتریش میافتد. همزمان کاراکتر امی جولی با بازی مارلین دیتریش به خاطر پول به سمت توریستی متمول میرود که موجب رنجش خاطر لژیون میشود. ولی در آخرین لحظات امی جولی در صحنهای به یاد ماندنی به رسم زنان عرب پا برهنه به دنبال لژیون که به ماموریت اعزام شده در بیابان قدم در راهی سخت میگذارد.
بازی در این فیلم به گری کمک کرد تا در آثار فاخری حضور یابد. او در نسخه سینمایی وداع با اسلحه نوشته دوست صمیمی اش ارنست همینگوی بازی کرد. تراژدی فیلم بسیار تاثیرگذار بود و گری به خوبی در کنار بازیگر باتجربه هلن هیز پرستاری که کاراکتر گری در جنگ جهانی اول عاشق او میشود و جنگ را رها میکند، نقش خود را ایفا میکند. فیلم به کارگردانی فرانک بورزاگ فیلمسازی که ۲ جایزه اسکار را در خانه خود میدید ساخته شد و حساسیتها روی آن بسیار زیاد بود.
در سال ۱۹۳۳ در فیلمی ساخته هاوارد هاکس با نام امروز زندگی میکنیم برای اولین و آخرین بار با ستاره هالیوود یوان کرافورد همبازی شد. کرافورد زنی است که عاشق خلبانی با بازی کوپر میشود. با شعله ور شدن جنگ، خلبان به جنگ میرود و خبر کشته شدن او به زن میرسد. این نخستین فیلمی بود که براساس داستانهای نویسنده نامدار ویلیام فالکنر ساخته میشد. حال دیگر کوپر بازیگری بود که در اقتباسهای برجستهترین رمانهای جهان بازی میکرد.
ویژگی بارز گری کوپر این بود که بر خلاف سایرین در فیلمهایی حاضر میشد که در فضای باز مثلاً در کوهستان یا در بیابان یا در جنگلهای جنوب شرق آسیا فیلمبرداری میشدند. در فیلم زندگی یک نیزه دار بنگالی ساخته هنری هاتاوی نقش یک نیزه دار را ایفا میکند که از دستورات افسر مافوقش سرپیچی میکند و در این حین باید از حمله احتمالی هندیها جلوگیری شود.
فرانک کاپرا هم در سال ۱۹۳۶ از کوپر در فیلمش بهره جست. فیلم آقای دیدز به شهر میرود اولین فیلم از سه گانههای کاپراست که در آن کوپر مردی دهاتی است که میلیونها دلار ارث میبرد و سعی دارد علیرغم مخالفت اطرافیان سودجویش، پولش را به نیازمندان بدهد. با این فیلم کوپر برای اولین بار نامزد اسکار شد. کوپر نقش یک انسان ساده را عالی بازی کرد.
کوپر از اولین وسترنرهای تاریخ سینما هم هست. قبل از اینکه جان فورد بازیگر مورد علاقهاش جان وین را رو کند سیسیل ب دمیل ، بازیگری خوش چهره و بلند بالای هالیوود، کوپر را در دل بیابانهای مرکز آمریکا به بازی گرفت و خیلی هم خوب جواب داد. دشت نشین اولین همکاری از ۳ همکاری دمیل با کوپر است. کوپر در این فیلم برای دومین سال پیاپی بعد از آقای دیدز به شهر میرود با جین آرتور ستارهٔ زن خوش چهره هالیوود همبازی شد. ضمناً این اولین فیلم آنتونی کوئین بازیگر مکزیکی الاصل هالیوود بود که بعد از فیلم با دختر دمیل ازدواج کرد.
هشتمین زن ریش آبی کمدی ای به سبک کمدیهای ارنست لوبیچ بود که کوپر با بازیگر فرانسوی هالیوود کلودت کولبرت همبازی شد. اولین همکاری کوپر با کارگردان سرشناس هالیوود ویلیام وایلر فیلم اهل غرب آمریکا بود که در ژانر وسترن بود. کوپر در این فیلم در نقش کول هاردین به ناحق به اتهام اسب دزدی توسط قاضی شهر با بازی والتر برنان به اعدام محکوم میشود. قاضی به نمایشگری مشهور علاقه دارد و کول با دانستن این موضوع با نمایشگر زن دوست میشود و به شرط اینکه مقداری از موهای نمایشگر را برای قاضی ببرد از حکم اعدام تبرعه میشود.
خیلیها سال ۱۹۴۱ را بهترین سال در کارنامه گری کوپر میدانند چون در ۳ فیلم به غایت عالی ظاهر شد. اولی فیلمی که اولین جایزه اسکارش را به او تقدیم کرد یعنی گروهبان یورک. فیلم به دو قسمت تقسیم میشد که منتقدان قسمت اول را که گروهبان یورک در آمریکا به نگهداری از خانوادهاش میپرداخت بیشتر پسندیدند. در قسمت دوم فیلم با شعله ور شدن آتش جنگ یورک به جبهه میرود و هاوارد هاکس دلاوریهای او را در جنگ که به گرفتن نشان لیاقت منجر میشود نشان میدهد. کوپر واقعاً یکی از بهترین کاراکترهای تاریخ سینما را خلق میکند.
دومین فیلم این سال او، باز هم ساخته هاوارد هاکس است ولی اینبار کمدی. یک کمدی عالی نوشتهٔ بیلی وایلدر فقید که بیننده را از خنده روده بر میکند. عدهای فیلسوف مشغول تهیه یک دائرةالمعارف هستند ولی همه آنها انسانهای اتو کشیدهای هستند که در سالها پیش سیر میکنند. آنها برای اینکه با کلمات عامیانه آشنا شوند با یه رقاصه با بازی باربارا استانویک ارتباط برقرار میکنند که این باعث عشقی عمیق بین برترام پاتز یکی از پروفوسورها با بازی کوپر و رقاصه میشود.
سومین فیلم، آخرین و سومین قسمت از سه گانههای کاپرا است و این بار جان دو را ملاقات کن. فیلم به قدرت دو فیلم قبلیست ولی طنز تلخی دارد. روزنامهای برای جلوگیری از ورشکستگی با فکر یکی از کارمندانش با بازی باربارا استانویک تصمیم میگیرد فردی خیالی با نام جان دو را خلق کند که قرار است در شب کریسمس خود را ازبالای ساختمان شهرداری به پایین پرت کند. طنز تلخی که کاپرا در این فیلم به کار بست از بهترینهای این ژانر بود. کوپر از نیمههای فیلم میآید و جدا ما را با بازی خوب و متفاوتش غافلگیر میکند.
غرور یانکیها در سال ۱۹۴۲ گری کوپر را برای سومین بار نامزد اسکار میکند. به راستی سام وود فیلمساز کهنه کار هالیوود تواناییهای کوپر را میدانست و از او یک قهرمان واقعی ساخت. فیلم در مورد بیسبالیستها بود.
در سال ۱۹۴۳ برای دومین بار گری کوپر در فیلمهایی که اقتباسی از رمانهای ارنست همینگوی بود حضور پیدا کرد. این بار در شاهکار همینگوی در مورد جنگهای داخلی اسپانیا در سال ۱۹۳۷ به نام زنگ ها برای که به صدا در می آیند؟. کارگردان فیلم سام وود بود که داستان منفجر کردن یک پل را توسط مخالفان دیکتاتور اسپانیا فرانکو با مایههای عاشقانه به تصویر میکشید. یکی از بهترین و عاشقانهترین سکانسهای تاریخ سینما در این فیلم است. آنجایی که اینگرید برگمن مجبور است از گری کوپر علیرغم میل باطنی جدا شود و این دو به بهترین شکل اینکار را میکنند.
بعد از این فیلم کوپر در فیلمهای زیادی بازی کرد اما این فیلمها معروف نشدند. حتی سرگذشت دکتر واسل ساخته سیسیل ب دمیل محصول ۱۹۴۴ هم نتوانست آنقدرها بزرگ شود. دمیل وصف فداکاریهای دکتر واسل را از یک نطق رادیویی به زبان فرانکلین روزولت شنیده بود و به فکر این اقتباس سینمایی افتاده بود.
کوپر در سالهای بعد در فیلمهای شنل و خنجر ساخته فریتس لانگ، فتح نشده ساخته سیسیل ب دمیل، سام خوب ساخته لئو مک کری، سرچشمه ساخته کینگ ویدور، برگ روشن ساخته مایکل کورتیز (خالق کازابلانکا ۱۹۴۲) و اکنون در نیروی دریایی هستی ساختههنری هاتاوی ظاهر شد. فتح نشده فیلمی حماسی درباره سرخپوستان و شکل گیری آمریکا است و همانند سایر آثار دمیل با هزینههای گزاف (۵ میلیون دلار) ساخته شد و علیرغم این بودجه و حضور ستارههایی همچون گری کوپر و پائولت گودارد در گیشه شکست خورد. این آخرین همکاری کوپر با دمیل بود. سرچشمه یکی از آثار خوب گری کوپر است که توسط کینگ ویدور ساخته شد و کوپر در این فیلم در نقش یک آرشیتکت بود. اما تولد دوباره گری کوپر در سال ۱۹۵۲ و با بازی در شاهکار فرد زینهمان به نام ماجرای نیمروز بود. کوپر با این فیلم دوباره همه توجهات را به سوی خود خلق کرد و دومین اسکار را برای خود به ارمغان آورد. به راستی بازی او در این فیلم از درخشانترین بازیهای تاریخ سینماست مخصوصا در سکانسی که تک وتنها در خیابانها راه میرود تا به پیکار با تبهکاران بپردازد. او نقش کلانتری را بازی میکند که در آخرین روز کاریش در حالی که میتواند شانه خالی کند و با نوعروسش با بازی گریس کلی به ماه عسل برود و شهر را ترک کند تا تبهکاران آن را بر هم بزنند، در شهر میماند و تک وتنها با تبهکاران روبه رو میشود.
او در وزش وحشی محصول سال ۱۹۵۳ ساخته هوگو فرگونزه برای سومین بار با باربارا استانویک و برای دومین بار با آنتونی کوئین همبازی میشود. این فیلم چندان موفق نمیشود.
سال ۱۹۵۴ کوپر در فیلم وراکروز ساخته کارگردان خشن سینما رابرت آلدریچ در کنار برت لنکستر حضور مییابد که فیلمی تقریباً ضعیف راجع به سرخپوستان مکزیک است. در هنگامه جنگهای مکزیکیان کوپر و لنکستر در فکر به دست آوردن طلا هستند.
آخرین و هفتمین همکاری گری کوپر با هنری هاتاوی فیلم باغ شیطان است که در آن سوزان هایوارد و ریچارد ویدمارک هم بازی میکنند. فیلم داستان زنی است که برای نجات شوهرش چند مرد را اجیر میکند تا برای نجات شوهرش راه زیادی را بپیمایند. مونولوگ استثنایی گری کوپر در انتهای فیلم به یاد ماندنیست:
«اگر زمین از طلا ساخته میشد انسان به خاطر یک مشت از آن حاضر بود خودکشی کند»
کوپر در سال ۱۹۵۶ در فیلمی خوب به کارگردانی ویلیام وایلر ظاهر شد. فیلم ترغیب دوستانه نام داشت که وایلر برای این فیلم توانست جایزه نخل طلای جشنواره کن را در سال ۱۹۵۷ نصیب خود کند. اودر کنار دوروتی مک گوایر بازی کرد که مگ گوایر جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره گلدن گلاب را ازآن خود کرد.
بالاخره بیلی وایلدر از گری کوپر در فیلمهای کمدی اش استفاده کرد. عشق در بعد از ظهر کمدی عاشقانهای بود که وایلدر آن را با حضور دونسل متفاوت بازیگری گری کوپر و آدری هپبورن ساخت. فیلم ماجرای مردی زنبارهاست. براثر کنجکاویهای دخترکی که پدرش عکاسی است که از معاشقهٔ کوپر با زنان عکس گرفته با بازی هپبرن رابطهای عاشقانه بین این دو شکل میگیرد. این کمدی به اندازه کمدیهای شاهکار وایلدر مانند آپارتمان مورد استقبال قرار نگرفت.
در سال ۱۹۵۸ کوپر در فیلم مردی از غرب ساخته استاد ساخت وسترنهای فلسفی یعنی آنتونی مان در کنار جولی لندن و لی جی کاب ظاهر میشود. در همین سال در فیلم درخت اعدام دلمر دیوز بازی میکند. در این فیلم نقش دکتری را بازی میکند که پیشینهٔ درخشانی ندارد. دکتر با رفتن در شهری کوچک به زنی نابینا با بازی ماریا شل کمک میکند و سرپرستی او را برعهده میگیرد. وقتی مردی قصد آزار زن نابینا را دارد دکتر او را میکشد و به خاطر همین به اعدام محکوم میشود ولی اینبار دخترک نابینا جان او را نجات میدهد. فیلم بسیار زیباست و بازیهای گری کوپر و ماریا شل و سایر بازیگران عالیست. کوپر در ۵۷ سالگی هم تکنیکهایی از بازیگری را رو میکند که تا الان هم مورد استفاده قرار میگیرند.
فیلم بعدی گری کوپر، آنها به کوردوبا میآیند وسترنی ساخته رابرت راسن است که در آن با ریتا هایوارث همبازی میشود. و در نهایت وداع گری کوپر با سینما تریلر تیغ برهنه ساخته مایکل آندرسون است که در آن با دبورا کری بازیگر بریتانیایی سینما همبازی میشود.او در ۶۰ سالگی به دلیل ذاتالریه در لوس آنجلس، ایالت کالیفرنیا درگذشت.
گری کوپر که بیشتر در نقش آمریکاییهای آرام و خوش ذات ظاهر میشد تیپی از بازیگری را به سینما شناساند که پس از چندین دهه از مرگ او همچنان تازه و جریان ساز به شمار میرود. و در طول زمان زنده بودن مهمترین میراث یک بازیگر ایت که در کوپر کاملاً دیده شد.
برنده ۲ جایزه اسکار در سالهای ۱۹۴۲ برای گروهبان یورک ساخته هوارد هاکس و در سال ۱۹۵۳ برای ماجرای نیمروز ساخته فرد زینهمان. او همچنین ۳ بار دیگر در سالهای ۱۹۳۷ برای آقای دیدز به شهر میرود ساخته فرانک کاپرا و ۱۹۴۳ برای غرور یانکیها ساختهٔ سام وود و سال ۱۹۴۴ برای زنگها برای که به صدا در میآیند؟ ساختهٔ سام وود نامزد اسکار شد. در سال ۱۹۶۱ به او اسکاری افتخاری اهدا گردید. که گری نتوانستد در مراسم حاضر شود و جیمز استوارت جایزه او را تحویل گرفت و به او داد.
برنده ۱ جایزه گوی طلایی یا گلدن گلاب در سال ۱۹۵۳ برای ماجرای نیمروز. او یکبار دیگر در سال ۱۹۵۷ در فیلم ترغیب دوستانه ساخته ویلیام وایلر نامزد این جایزه شد.
او در سال ۱۹۴۱ برای بازی در فیلم گروهبان یورک توانست جایزه بهترین بازیگر مرد منتقدان فیلم نیویورک را تصاحب کند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#238
Posted: 21 Aug 2014 18:02
۱۹۴۲-جیمز کاگنی -James Cagney, Jr.
- نام اصلی جیمز فرانسیس کاگنی
- تولد ۱۷ ژوئیه ۱۸۹۹نیویورک سیتی , نیویورک
- مرگ ۳۰ مارس ۱۹۸۶ (۸۶ سال)استفورد , نیویورک
- ملیت آمریکا
- پیشه بازیگر، رقاص
- سالهای فعالیت ۱۹۱۹-۱۹۸۴
- همسر(ها) فرانسیس ورنون (۱۹۸۶-۱۹۲۲)
جیمز فرنسیس کاگنی جونیور (به انگلیسی: James Francis Cagney, Jr.) (تولد ۱۷ ژوئیه ۱۸۹۹ - درگذشته ۳۰ مارس ۱۹۸۶) بازیگر و رقاص آمریکایی است که در بیش از ۸۰ فیلم در بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۷۶ ایفای نقش کردهاست. سینمای گنگستری آمریکا و محصولات کمپانی"برادران وارنر" درخشان ترین دهه فعالیتش یعنی دهه ۳۰ را مدیون اوست. کاگنی یکی از اولین بازیگران نسل اول سینمای ناطق بود.
موسسه فیلم آمریکا در سال ۱۹۹۹ او را در رده هشتم برترین هنرپیشگان مرد تاریخ سینما قرار داد.
جیمز کاگنی" با نام کامل"جیمز فرانسیس کاگنی جونیور"، ۱۷ ژوئیه ۱۸۹۹ در خانواده ای از طبقه فرودست در نیویورک به دنیا آمد و در ناحیه خشن "یورکویل" نیویورک بزرگ شد. مادر او در مشروب فروشی کار میکرد و پدرش یه مشت زن آماتور بود ، همچنین پدربزرگ مادریش کاپیتانی نروژی بود و همراه با مادر بزرگ مادریش ( که ایرلندی آمریکایی بود ) زمانی که جیمی فقط ۲ سال داشت به منهتن مهاجرت کردند. کاگنی در استادیوسنت به مدرسه رفت و در ادامه وارد دانشگاه کلمبیا شد .
سابقه ای چند ساله در بازی تئاتر داشت با کار کردن در رستورانها و سالنهای بیلیارد گذران زندگی می کرد تا این که طی سالهای پس از جنگ جهانی اول، بیشتر وقت خود را صرف بازیگری کرد.
او در ۲۳ سالگی با رقاصه ای به نامه ویلارد ازدواج کرد که ۲ فرزند هم حاصل این ازدواج بود. در یکی از نمایش های صحنه ای به نام Penny Arcade ال جالسون ستاره فیلم خواننده جاز به طور اتفاقی کاگنی رو ملاقات می کند و این شروع فعالیت سینمایی کاگنی می شود. جالسون حقوق نمایش را ۲۰.۰۰۰ دلار میخرد و در اختیار برادران وارنر قرار میدهد تا کاگنی در کنار جون بلوندل (که هر ۲ این نمایش رو در برادوی اجرا میکردند) به فیلم تبدیل کنند. به این ترتیب اولین فیلم تاریخ زندگی جیمز کاگنی با نام تعطیلات گناهکاران شکل گرفت.
پس از چند سال بازی در تئاتر و ایفای چندین نقش ناچیز در سینما ، با بازی در نقش قاتلی خبیث به نام تام پاورز در فیلم دشمن مردم(۱۹۳۱) اثر ویلیام ولمن به شهرت رسید. دشمن مردم سرگذشت تبهکاری زیرک و زبان باز است که از خشونت لذت می برد، این فیلم در کنار دو فیلم دیگر یعنی سزار کوچک (۱۹۳۱ - مروین لروی) و صورت زخمی (۱۹۳۲ - هاوارد هاکس) تأثیر بسیار فراوانی بر سینمای گانگستری گذاشت.
در ۱۹۳۸ کاگنی با ایفای نقش راکی سالیوان در فیلم فرشتگان آلوده صورت برای اولین بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد. اما فیلمی که جیمز کاگنی را به اوج شهرت و موفقیت رساند سرباز خوش تیپ شمالی -یانکی دودل دندی- (۱۹۴۲، مایکل کورتیز) بود. او برای ایفای نقش جورج مایکل کوهن توانست جایزه اسکار نقش اول مرد را بدست آورد.
چون کاگنی تحت قرارداد کمپانی "برادران وارنر" بود مجبور می شد عجولانه و پی در پی در فیلمهای مختلف تصویری از "مرد خشن" که با چاشنی طنز هم همراه بود را ایفا کند.
پس از مدتی، کاگنی توانست کمپانی تولید فیلم شخصی خود را با عنوان "کاگنی پروداکشنز" تأسیس کند. امور این کمپانی را خودش به همراه برادرش "ویلیام" که سابقه بازیگری نیز داشت بر عهده گرفت و بدین ترتیب بود که او توانست در انتخاب فیلمنامه آزادی عمل و در سودش هم مشارکت داشته باشد؛ اما کمپانی اش شکست خورد و تنها توانست سه فیلم، آن هم از طریق کمپانی "یونایتد آرتیستز" پخش کند، اما باز این کار او الگویی را ایجاد کرد که بسیاری از آن تبعیت کردند.
کاگنی در سال ۱۹۴۹ با فیلم التهاب به کارگردانی رائول والش بازگشت درخشانی به کمپانی"برادران وارنر" داشت. او در این فیلم به نقش کودی جارت یکی از بهترین بازی های زندگی هنریش را ایفا کرد.
طی سالهای دهه پنجاه میلادی او ایفاگر نقش شخصیتهای تحقیرکننده دیگران و خبیث بسیاری از استودیوهای فیلمسازی بود. در این سالها او دو فیلم راه میان بر به جهنم (۱۹۵۷) و آخرین موزیکالش با نام دله دزدی نکن (۱۹۵۹) را نیز کارگردانی کرد.
جیمز کاگنی پس از بازی در فیلم یک، دو، سه (۱۹۶۱، بیلی وایلدر) از سینما کناره گرفت. او در سال ۱۹۷۴ جایزه دستاورد یک عمر موسسه فیلم آمریکا را کسب کرد.
میلوش فورمن که دوست و همسایه اش بود او را ترغیب نمود که به سینما بازگردد و نقش یک بازپرس پلیس را در رگتایم (۱۹۸۱) بپذیرد و او این کار را کرد، ولی وضعیت جسمی اش دیگر به او اجازه بازی در فیلم را نمی داد.
جیمز کاگنی در ۳۰ مارس ۱۹۸۶ در مزرعه اش در داچس کانتی ایالت نیویورک و در سن ۸۶ سالگی بر اثر حمله قلبی درگذشت. جو مورال محشر (۱۹۸۴، جوزف سارگنت) آخرین فیلمی بود که وی در آن بازی کرد و سال ۱۹۸۵ هم کتاب شرح حالش را با نام کاگنی به روایت کاگنی منتشر کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#239
Posted: 21 Aug 2014 18:07
۱۹۴۳- پل لوکاس - Paul Lukas
- زاده ۲۶ مهٔ ۱۸۹۱
- درگذشته ۱۵ اوت ۱۹۷۱ (۸۰ سال)
- ملیت مجارستان
- سالهای فعالیت ۱۹۱۶–۷۰
پل لوکاس (انگلیسی: Paul Lukas؛ زاده ۲۶ مهٔ ۱۸۹۱ درگذشته ۱۵ اوت ۱۹۷۱) یک هنرپیشه اهل مجارستان بود.وی همچنین برنده جوایزی همچون جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#240
Posted: 21 Aug 2014 18:10
۱۹۴۴-بینگ کرازبی- Bing Crosby
- زمینه فعالیت خواننده، بازیگر
- تولد ۳ مه ۱۹۰۳تاکوما، واشینگتن، آمریکا
- مرگ ۱۴ اکتبر ۱۹۷۷ (۷۴ سال)مادرید، اسپانیا
- ملیت آمریکایی
- سالهای فعالیت ۱۹۲۶-۱۹۷۷
هری لیلیس "بینگ" کرازبی (به انگلیسی: Harry Lillis "Bing" Crosby) (۳ مه ۱۹۰۳ - ۱۴ اکتبر ۱۹۷۷) خواننده و بازیگر آمریکایی بود. صدای باس-باریتون خاص کرازبی، او را با انتشار بیش از نیم میلیارد نسخه از آثارش به یکی از پرفروشترین هنرمندان قرن بیستم بدل کرده بود.
بهعنوان یک ستاره چندرسانهای، بینگ کرازبی از ۱۹۳۵ تا ۱۹۵۴ در میزان فروش صفحهها، رتبهبندیهای رادیویی (بر پایه رای شنوندگان) و سرجمع فروش فیلمهایش، پیشگام بود. سالهای آغازین فعالیت موسیقی کرازبی، با نوآوریهای تکنیکی در زمینه ضبط صدا همزمان بود، این تحولات به او اجازه داد شیوه آوازخوانی راحت و صمیمانهای را رواج دهد که بر بسیاری از خوانندگان پاپ مرد پس از کرازبی تاثیر گذاشت و افرادی همچون پری کومو، فرانک سیناترا و دین مارتین پیرو سبک او شدند.
کرازبی در سال ۱۹۴۴ جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای بازی در فیلم «راه خود را میروم» بهدست آورد. او در سال ۱۹۶۳ برنده نخستین جایزه گرمی شد. کرازبی یکی از ۲۲ هنرمندی است که سه ستاره در پیادهروی شهرت هالیوود دارد.
کرازبی کار در سینما را با بازی در فیلمهای کوتاه آغاز کرد. او با شرکت تحت مدیریت «مک سنت» یکی از برجستهترین تهیهکنندگان هالیوود برای بازی در یک مجموعه از شش فیلم کوتاه قرارداد بست. این فیلمها موقعیت کرازبی را هالیوود تثبیت کردند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.