ارسالها: 23330
#581
Posted: 20 Jun 2015 20:07
شخصیت عمومی
گرتا گاربو که از زمان کودکی فردی خجالتی بود و از حضور در جاهای شلوغ دوری می کرد در دوران فعالیت بازیگری نیز همین رویه را ادامه داد.
او به ندرت مصاحبه می کرد و کمتر در مکان های عمومی ظاهر می شد.اهل امضا دادن به مردم نبود.حتی زمانیکه نامزد دریافت جایزه اسکار می شد نیز در مراسم اسکار حضور پیدا نمی کرد.
او به شدت ساکت و منزوی بود.در مصاحبه ای در سال ۱۹۲۸ گفت که تمایل او به حفظ حریم خصوصی اش زمانی که او کودک بود در او شکل گرفت و بیان می کند"در اوایل می توانید به یاد داشته باشید، من می خواستم تنها باشم. از جمعیت زیاد متنفرم ،بسیاری از کارهای مردم را دوست ندارم".
گرتا گاربو دارای جمله معروفی نیز هست که می گوید:"من می خواهم تنها باشم. من فقط می خواهم تنها باشم."
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#582
Posted: 20 Jun 2015 20:16
معروف ترین سخنان گرتا گاربو
از بزرگ ترین بازیگرهای تاریخ سینماست؛ که تا پیش از کناره گیری ناگهانی اش از دنیای بازیگری، در سطح اول سینمای هالیوود باقی ماند. از میانۀ دهۀ ۱۹۲۰ با حضور در آثار دوران صامت سینما به شهرت رسید. و در سالهای ۱۹۳۰ با ورود صدا به سینما، در بهترین فیلمهای هالیوودی آن دهه نقش آفرینی کرد. حضور کامل و جذابش در «آنا کریستی»، «گراند هتل»، «ملکه کریستینا»، «آنا کارنینا»، «کامیل»، و «نینوچکا» بعد از گذشت حداقل ۷ دهه هنوز تازه و مثال زدنی ست. چهرۀ جدی و موقر گرتا گاربو و صدای پرصلابتش به او سیمایی مقتدر و متمایز بخشیده بود.
گرتا گاربو در انتخاب فیلم ها خیلی دقت می کرد و نقش هایی را برعهده می گرفت که با فیزیک و روحیاتش سازگاری بیشتری داشتند. انگار گاربو اینطور بهتر می توانست محور بازی خود را حول باورهای ذهنی اش بچرخاند و آن را به جریان سیال زندگی تبدیل کند. اینکه آیا گاربو داستان زندگی خودش را بر پرده علم می کرد، و اینکه چه قدر دلایل عقلانی و ترفندهای تکنیکی را در بازی رعایت می کرد، ظاهرا اهمیت چندانی ندارد. نکتۀ مهم اینست که گرتا گاربو با حضور صادقانه اش در ورای نقشها و به کمک جادوی بداهه و لحظه، توانست جهان خاص خویش را بیافریند. او گوهری یگانه داشت که در بازآفرینی شخصیت ها تبلوری درخشان یافت و آن نقش ها را جاودانه کرد.
سکانسی به یاد ماندنی در «نینوچکا» شاهکار ارنست لوبیچ و گرتا گاربو هست که قدرت بازیگوشی ذهن این ستاره را نشان می دهد. لحظه ای که لئون _مستأصل از خنداندن نینوچکا که هیچ واکنشی به شوخی های او نشان نمی دهد_ از روی صندلی به زمین می افتد، و گاربو آن قهقهۀ دیدنی و غیرقابل پیش بینی را سر می دهد. گرتا گاربو در نیمۀ دوم فیلم با هوشمندی خود به آن مأمور خشک مزاج روس، رنگی از ملاحت زنانه داد. زمان اکران فیلم متروگلدوین مایر روی پوستر تبلیغاتی اش نوشت: «گاربو می خندد.»
نقل قول های مشهور گرتا گاربو:
- چیزهای زیادی در قلب ات وجود دارد که هرگز نمی توانی آنها را برای دیگری بازگو کنی. آنها جزئی از وجودت و شادی ها و غصه های شخصی ات هستند که نباید درباره شان با کسی حرف بزنی. و اگر آنها را فاش کنی، قدر و ارزش خودت را پایین می آوری.
- به نظر می رسد قوانینی برای کنترل همۀ کارهایمان وجود دارد؛ پس هیچوقت در زندگی ام نقشه نکشیده ام.
- می خواهم تنها باشم.
- (یک بار در نفی جملۀ قبلی اش گفته بود) هیچ وقت نگفته ام که می خواهم تنها باشم. فقط گفته ام می خواهم تنها رها شوم. این دو جمله اساسا متفاوتند.
- کسی نیست که بخواهد مرا داشته باشد؛ چون آشپزی بلد نیستم!
- همین که احساس خوشبختی کنی، یعنی خوش بخت هستی؛ حال چه متأهل باشی و چه مجرد.
- کسانی هستند که می خواهند ازدواج کنند و بعضی ها دوست دارند مجرد بمانند. من هیچوقت تمایلی به کارهای کلیشه ای نداشته ام. سختگیرتر از آن هستم که کسی بتواند مرا وادار به انجام کاری کند.
- حتی تصور اینکه بهترین سالهای زندگی آدم در کشوری غیرپیشرفته نابود شود، خیلی تلخ است.
- مثل راهبه ها زندگی می کنم: با یک مسواک، یک قالب صابون، و یک لیوان سرشیر.
- زندگی من از راه های جنبی و راههای فرار زیادی تشکیل شده؛ طوری که هیچ کس نمی تواند به من آسیبی برساند.
- بعد از جنگ جهانی خیلی چیزها تغییر کرده. دنیای کنونی به پدیده های نو نیازمند است.
- بهترین سالهای عمرم را به بطالت گذرانده ام.
- (وقتی در سالهای پیری یکی از دوستدارانش از او پرسید که آیا گرتا گاربوست؟ گفت) گرتا گاربو بودم.
- کسی که لبخندی همیشگی در چهره اش وجود دارد، می خواهد یک مشکل تقریبا وحشتناک را پنهان کند.
- آیا در دنیا لذت بخش تر از این وجود دارد که در آرزوی چیزی باشی که برایت دست یافتنی است؟
- دوست ندارم یک اغواگر احمق باشم. از پوشیدن لباسهای جلوه گرانه در عکسها فقط برای اغوای مردان اصلا احساس خوبی ندارم.
- کسانی که در رؤیای هالیوود به سر می برند، کاش می دانستند که اینجا همه چیز چه قدر سخت و دشوار است.
- ستارۀ سینما بودن و کار کردن در دنیای سینما، یعنی اینکه از همه جهت زیر نظر هستی. هرگز نمی توانی در آرامش زندگی کنی. و فقط یک شکار مجاز هستی.
- در آمریکا خسته و عصبی ام. اینجا هیچ لذتی از زندگیم نمی برم.
- استعدادهایم تحت فشار محدودیتهای اجباری جامعه در حال نابودی اند.
- زندگی چه قدر شگفت انگیز می شد، اگر فقط می دانستیم با آن چه کار کنیم.
- آنطور كه برخی فکر می کنند، چندان هم بازیگر ماهری نیستم.
- ای کاش قدرتی خارق العاده داشتم و می توانستم همۀ اشتباهات را تصحیح کنم.
- اگر بخواهی روی صحنه بمیری، مجبوری قوی و کاملا سالم باشی.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#583
Posted: 20 Jun 2015 20:27
گفته های دیگران درباره این بازیگر بزرگ
- جورج کیوکر
- «او استعدادی داشت که کمتر بازیگری از آن برخوردار است. با یک حرکت خفیف سر گاربو، تمام صحنه زنده می شد؛ انگار نسیمی نیرومند به درون صحنه وزیده باشد.»
- بت دیویس
- «هوش ذاتی و تسلط بالای گاربو در بازیگری، یک جادوی محض بود. از تجزیه و تحلیلِ بازی این زن عاجزم. فقط می دانم که هیچ کس قادر نیست جلوی دوربین اینقدر تأثیرگذار باشد.»
- جیمز کارد
- «بهترین گرتا گاربو، گرتا گاربوی روی صحنه است. نه قبل از آن و نه بعدش.»
- رابرت ای.شروود
- «او یکی از شگفت انگیزترین آدم های عصر فوق العادۀ ماست. قطعا گاربو به قرن بیستم تعلق ندارد. او از دنیایی دیگر آمده.»
- افرائیم کاتز
- «همۀ ستاره هایی که تا به حال احساسات تماشاگران را برانگیخته اند، از مغناطیس حضور گاربو بی بهره بوده اند. او قهرمانانی را به نمایش گذاشت که توأمان احساساتی و تقدس وار، سطحی و عمیق، رنجیده و امیدوار، بیزار از هستی و الهام بخش زندگی بودند.»
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#584
Posted: 20 Jun 2015 20:32
بالاتر از چارلي چاپلين، «گرتا گاربو» بهترين بازيگر تاريخ فيلمهاي صامت معرفي شد
«گرتا گاربو»، بازيگر سرشناس هاليوود به عنوان بهترين بازيگر تاريخ فيلمهاي صامت انتخاب شد.
روزنامه گاردين در شمارهي امروز خود فهرستي از بهترين بازيگران فيلمهاي صامت در تاريخ سينما منتشر كرد كه در رتبهي اول اين فهرست نام «گرتا گاربو»، ستاره سرشناس سوئدي سينماي هاليوود ديده ميشود.
«گاربو» متولد 18 سپتامبر 1905 در استکهلم، اولين فيلم خود را در سال 1920 با نام «آقا و خانم استکهلم» بازي کرد. پس از شش سال بازي در فيلمهاي سوئدي توسط مسؤولان کمپاني «متروگلدوين ماير» براي بازي در هاليوود به آمريکا رفت.
به گزارش انتخاب به نقل از ایسنا، اولين فيلم هاليوودي او «سيلاب» نام داشت که درخشان ظاهر شد و با ايفاي نقش در فيلم «اغواگر» به کارگرداني «فرد نيبلو»، منتقدان سينما را به ظهور يک ستاره بيبديل اميدوار کرد. «جسم و شيطان» اوج شکوفايي وي بود كه بسياري اين فيلم را از بهترين فيلمهاي دوران صامت سينما ميدانند.
او دههي 30 را با فيلم «آنا کريستي» بر اساس نمايشنامهاي از «يوجين اونيل» آغاز کرد. وي تنها بازيگري بود كه کارگردان و بازيگران مقابل را در فيلمها خودش انتخاب ميکرد.
دقت در انتخاب فيلمها در آن زمان بسيار کم بود، ولي «گاربو» از معدود بازيگراني بود که کم فيلم بازي ميکرد و در بهترين شاهكارهاي دهه 30 ايفاي نقش کرد.
سهگانههاي تاريخي او بسيار مشهور هستند. در سال 1933 در «ملکه کريستينا» ساخته روبن ماموليان، در سال 1935 در تراژدي «آناکارنينا» ساخته کلارنس براون و بالاخره در شاهکار «كميل» ساخته جرج کوکور در سال 1936 بازي كرد.
آخرين فيلم «گاربو» در سال 1941 با نام «زن دو چهره» و به کارگرداني جرج کوکور است كه وي در دو نقش ظاهر ميشود و وداعي زودهنگام با سينما كرد.
وي در 15 آوريل 1990 در نيويورک درگذشت. او دو بار براي فيلمهاي «کميل» و «آنا کارنينا» برنده جايزه بهترين بازيگر زن منتقدان فيلم نيويورک شد و چهار بار هم براي «آنا کريستي»، «عاشقانه»، «کميل» و «نينوتچيکا» نامزد جايزه اسکار شد كه در ميان تعجب موفق به کسب آن نشد تا اينکه آکادمي اسكار در سال 1955 اسکار افتخاري را به او اعطا کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#585
Posted: 21 Jun 2015 00:55
بازنشستگی
موفقيت فيلم کمدي «نينوچکا» متروگلدين را ترغيب به ساخت يک کمدي ديگر با حضور گاربوي ۳۶ ساله کرد. اين فيلم «زن دوچهره» به کارگرداني جورج کوکور بود. فيلم علي رغم توفقيش در گيشه با انتقاد شديد منتقدين رو به رو شد و فروش آن در اروپا نيز چندان چشمگير نبود. اين اولين باري بود که گاربو شکست را اين چنين واضح احساس مي کرد. متروگلدين مه ير که از اين شکست نااميد نشده بود براي بازي در فيلم «زني از ليننگراد» باز ديگر با او قرارداد بست اما پيشرفت جنگ جهاني و بحراني که در کشورهاي اروپايي پيش آمده بود ساخت فيلم را منتفي کرد. گاربو با آن که پيشنهادهايي دريافت مي نمود اما ترجيح مي داد تا پايان جنگ در هيچ فيلمي بازي نکند و منتظر پيشنهادات خوب بماند. اين اتفاق او را به مرور از سينما دور کرد و با پايان جنگ اين خود او بود که ديگر ميلي به حضور در سينما نداشت.
مدير برنامه و دوست صميمي او سالکا ويرتل معتقد بود که گرتا از بالا رفتن سنش هراس دارد و دوست ندارد با ظاهري شکسته تر از سال هاي جواني جلوي دوربين ظاهر شود، عده اي هم شکست آخرين فيلم او را اصلي ترين عامل فرار گاربو از بازيگري مي دانستند؛ به عبارتي او دلش نمي خواست يک بار ديگر شکست را تجربه کند و ترجيح مي داد سينما را با خاطرات خوب سال هاي درخششش در ياد طرفدارانش ثبت نمايد. خود گاربو نيز مدعي بود که از هاليوود و جنجال هاي آن خسته شده و مي خواهد زندگي شخصي اش را داشته باشد و در سال هاي ميانسالي آرامش را تجربه کند. با اين حال قلب او با بازيگري بود.
او بارها وسوسه شد که به سينما بازگردد. در سال ۱۹۴۸ با والتر واگنر تهيه کننده فيلم «ملکه کريستينا» قرارداد بازي در يک فيلم جديد را بست که با تعويض تهيه کننده حضور وي نيز در فيلم منتفي شد، هم چنين در سال ۱۹۴۹9 به رم دعوت شد تا براي بازي در چند پروژه ايتاليايي وارد مذاکره شود که به سبب دستمزد پيشنهادي بسيار اندک، اين پروژه ها را نيز قبول نکرد. در سال ۱۹۵۰ بازي در فيلم «سانست بولوار» به وي پيشنهاد شد که او علاقه اي به نقش پيدا نکرد و بازي در آن را نپذيرفت. در اين ميان تهيه کنندگان سوئدي هم دست از تلاش نکشيدند و با پيشنهاداتي وسوسه کننده به سراغ او آمدند اما گرتاي چهل و چند ساله هيچ يک از اين پيشنهادات را نپذيرفت. انتظار همواره با او ماند و او تا ۴۱ سال بعد هرگز جلوي دوربين نرفت.
در سال ۱۹۹۰ و چند ماه پيش از مرگش، گرتا جلوي دوربين فيلمي مستند به کارگرداني لئونارد مالتين و ژان بسينگر رفت تا تصوير او به عنوان يکي از ستارگان تاريخ سينما ثبت شود. اولين تاريخ پخش اين مستند سال ۲۰۰۵ بود.
گاربو در دوران بازنشستگی،خود نیز مانند دوران بازیگری خود از حضور در اجتماع فراری بود.او در این دوران هم تنهایی و انزوا را ترجیح می داد.در ابتدای دهه ۱۹۴۰ به خرید و جمع آوری کار های نقاشی علاقمند شد.
در ۹ فوریه سال ۱۹۵۱، او به یک شهروند ایالات متحده آمریکامبدل شد.در سال ۱۹۵۳ برای ادامه زندگی خود یک آپارتمان هفت اتاقِ در خیابان ۵۲ منهتن نیویورک خرید.
در تاریخ ۱۳ نوامبر سال ۱۹۶۳، در کاخ سفید مهمان شام پرزیندت جان اف کندی و همسرش ژاکلین کندی بود.او آن شب در خانه نیکوکار معروف خانم فلورنس ماهانی گذراند.
در دوران بازنشستگی خود در خیابان شهر نیویورک راه می رفت.لباس عادی می پوشید و عینک بزرگی می زد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#586
Posted: 21 Jun 2015 00:55
روابط
گاربو و جان گیلبرت
گاربو هرگز ازدواج نکرد و فرزندی نداشت و به تنهایی زندگی می کرد. معروف ترین رابطه عاشقانه گاربو با جان گیلبرت در سال های ۱۹۲۶ و ۱۹۲۷ بود.
گاربو از سال هاي مياني دهه ۱۹۴۰ نامزد سرمايه دار ميلياردر روس، جورج شلي شد که همسر اولش والنتيا طراح مد معروف بود. والنتينا که به رابطه شلي و گاربو حسادت مي ورزيد بارها گاربو را به مرگ تهديد نمود. اين رابطه تا سال ۱۹۶۴ و با مرگ شلي خاتمه يافت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#587
Posted: 21 Jun 2015 00:55
مرگ
عکسی از گاربو که با کمک عصا برای دیالیز به بیمارستان می رود
گاربو در سال ۱۹۸۴ به سرطان سينه مبتلا شد که البته با درمان کامل سلامتي اش را به دست آورد اما در سال هاي پاياني کليه هاي او از کار افتادند و وي ناچار بود برای انجام دیالیز در هفته سه بار (هر بار شش ساعت)به موسسه روگسن بیمارستان نیویورک برود.
سرانجام گاربو، در روز ۱۵ آوريل سال ۱۹۹۰ بر اثر ذات الريه و نارسایی کلیوی در بيمارستاني در شهر نيويورک درگذشت. بعدها ادعا شد که او همچنین به بیماری های دستگاه گوارش و پریودنتال نیز مبتلا بود.
بنا بر وصيتش، جنازه او سوزانده شد و خاکسترش در سال ۱۹۹۹ توسط برادرزاده اش در گورستان جنوبي شهر استکهلم به خاک سپرده شد. ثروت کلان او و عمارت ۵۷ ميليون دلاري وي نيز به برادرزاده اش که تنها بازمانده او بود رسيد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#588
Posted: 21 Jun 2015 00:56
از گاربو الگوی اینگرید برگمن تا نامهربانی اعضای آکادمی
گاربو، الگوي بسياري از بازيگران زن اروپا بود که سوداي شهرت و سردرآوردن از هاليوود را درسر مي پروراندند. اينگريد برگمن يکي از طرفداران گاربو بود که حتي در سال هاي اوج و شهرتش نيز از گاربو ياد مي کرد و خواستار ملاقات با او بود که البته به دليل تندخويي گاربو و تنفرش از بازيگران جوان تر اين خواسته هيچگاه برآورده نشد. گرتا گاربو همان قدر که در آمريکا درخشيد در سوئد نيز پرطرفدار بود. سوئدي ها به حضور وي افتخار مي کردند. فيلم ها و نمايش هاي بسياري بر اساس شخصيت او در سوئد ساخته شدند و تمبر يادبود وي در سال ۲۰۰۵ (صدمين سالگرد تولدش) منتشر شد. هم چنين مجسمه بزرگي از او در خيابان محل تولدش نصب شده است.
از نکات تعجب آوري که در کارنامه گاربو به وضوح قابل مشاهده است اين بود که او هرگز برنده جايزه اسکار نشد. گرچه سال هاي حضور وي در هاليوود بسيار کم بود و او هنوز هم فرصت داشت که بازيگري را بيشتر تجربه کند و در فيلم هاي ديگري نيز حضور يابد اما حضور در آثار ماندگار و شاخصي هم چون «آنا کارنينا» يا «کاميل» مي توانستند او را مستحق بي چون و چراي برد اين جايزه بکنند.
بي مهري اعضاي آکادمي به گاربو لکه اي است که به سختي از دامان آکادمي پاک خواهد شد. آکادمي که متوجه کم لطفي خود به گاربو شده بود در سال ۱۹۵۴ جايزه اسکار افتخاري خود را به اين بازيگر ۴۹ ساله داد اما گاربو که به شدت از چنين جايزه اي بدش مي آمد در مراسم حاضر نشد و جايزه را به در خانه اش فرستادند. گفته مي شود گاربو آن جايزه را پس فرستاد. شايد به همين دليل بود که آن ها در سال هاي بعد با دادن سه جايزه اسکار به اينگريد برگمن که ستاره سوئدي ديگري در هاليوود بود تلاش کردند که آن اهمال را جبران کنند. با اين حال ملکه غمگين هاليوود همواره از اين بي مهري ها رنج مي برد و کينه عميقي از هاليوود در دل داشت.
عکس های Greta Garbo
پایان
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#589
Posted: 21 Jun 2015 11:00
6
Marilyn Monroe
Website
نورما جین مورتنسون (به انگلیسی: Norma Jeane Mortenson) معروف به مِریلین مونرو (به انگلیسی: Marilyn Monroe) (۱ ژوئن ۱۹۲۶ - ۵ اوت ۱۹۶۲) بازیگر، خواننده و مانکن مشهور آمریکایی بود. وی در سن ۳۶ سالگی و در اوج محبوبیت درگذشت. مریلین مونرو از مهمترین بازیگران قرن بیستم است، زیبایی و بی پروایی مریلین، او را تبدیل به سمبل جذابیت جنسی در دهه ۵۰ کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#590
Posted: 21 Jun 2015 11:04
دوران کودکی و نوجوانی
مریلین مونرو با نام اصلی «نورما جین بیکر» در تاریخ ۱ ژوئن ۱۹۲۶ میلادی در لس آنجلس به دنیا آمد. در ۹ سالگی به یتیمخانه سپرده شد و سپس در طول سالها سرپرستی وی به ۱۱ خانواده مختلف سپرده شد.مادرش از بیماری روانگسیختگی رنج میبرد.
بر اساس نوشتههای کتابی به نام «شور و تضاد» (Passion and Paradox) از لویس بنر، استاد تاریخ مطالعات زنان در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در ژوئیه ۲۰۱۲ در آمریکا که به مناسبت ۵۰ امین سالگرد مرگ این بازیگر منتشر شد، جدایی مریلین از مادرش در هشت سالگی اتفاق افتاد. او یک سال در پرورشگاه بود و پس از آن حق حضانتش به دوست صمیمی مادرش، گریس مکی، سپرده شد.
در طول سالها، نگهداری مریلین مونرو به ۱۱ خانواده مختلف سپرده شد. او در دومین خانه مورد تجاوز قرار گرفت. این تجاوز تأثیرات روانی عمیقی بر او و به ویژه رفتار جنسی او گذاشت؛ او به طور دردناکی احساس نا امنی میکرد.
لویس بنر نویسده کتاب شور و تضاد ادعا میکند: «سو استفاده جنسی در دوران کودکی، به دوری از مردان و نزدیکی به همجنسگرایی کمک میکند. مونرو همواره گفته که دیدن زنان زبیا همیشه برایم جذاب بوده و گرایش به زنان برای من طبیعی است. وقتی زندگی او با مردان شروع شد، محدودیتهای فراوان این دوران بر روی قبول طبیعت همجنسگرایی او تأثیر منفی گذاشت.»
درست پس از جنگ جهانی دوم در آمریکا بیش از هر زمان دیگری در تاریخ این کشور نقش پدر بسیار کلیدی در تربیت دختر در خانواده تصور میشد. به این دلیل مونرو به دنبال پدرش گشت، او را پیدا کرد ولی پدر حاضر نشد که مریلین را ببیند. بعدتر، زمانی که او بازیگر پرآوازهای شده بود، پدرش درخواست ملاقات با او را کرد، این بار این مریلین بود که ازدیدن پدر سرباز زد.
مریلین در زمان تشیع جنازه پدرش به دوستی گفت که علت سرپیچی پدر از دیدار دخترش مریلین این بود که نمیخواست زن دومش بفهمد که او فرزندی از زن دیگری دارد.
در سن ۱۶ سالگی مجبور به ازدواج با پسر یکی از همسایگان به نام کریس مککی شد. اندکی بعد همسرش به جنگ فراخوانده شد. این ازدواج چهار سال بعد با توافق هر دو به طلاق منتهی شد. پس از طلاق از همسرش، برای بدست آوردن خرج زندگی در یک کارخانهٔ اسلحهسازی مشغول به کار شد. در آنجا بود که توجه یک عکاس ارتش ایالات متحده آمریکا را به خود جلب کرد و تصویرش بر جلد مجلهٔ رسمی ارتش با نام «Yank» نقش بست.
در سال ۱۹۴۵ نورما جین به عنوان مدل عکاسی کمکم به چهرهای شناخته شده تبدیل شد. او قراردادی را با یک آژانس مد در هالیوود امضا کرد و به سرعت راه رفتن روی سکوی مد و ژست گرفتن در برابر دوربین را فرا گرفت. اندکی بعد مشاوری را استخدام کرد و به توصیه این مشاور موهای تیرهاش را به رنگ بلوند درآورد. در آن زمان نورما جین نام هنری مریلین مونرو را برای خود برگزید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7