انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
تالار تخصصی سینما و موسیقی
  
صفحه  صفحه 61 از 78:  « پیشین  1  ...  60  61  62  ...  77  78  پسین »

Hollywood | هالیوود


مرد

 
بررسی مرگ مبهم مرلین مونرو




ساعت 3:30 صبح روز پنجم اوت سال 1962 پرستار مرلین مونرو از خواب بیدار می شود و متوجه می شود هنوز چراغ اتاق خواب او روشن است. در نتیجه تصمیم می گیرد سر و گوشی آب دهد، تا ببیند ماجرا از چه قرار است ولی وقتی چند بار در می زند و جوابی نمی شنود، به سمت پنجره اتاق خواب می رود و او را می بیند که روی تختخوابش افتاده است؛ لحظه ای با خود فکر می کند: «حتما اتفاقی افتاده». از این رو به دکتر گرینسون، روانپزشک مونرو، و دکتر انگلبرک، پزشک شخصی او زنگ می زند و آنها را باخبر می کند.

دکتر گرینسون در ساعت 3:30 خود را به آپارتمان مونرو می رساند و می فهمد که او مرده است، سپس دکتر انگلبرگ وارد می شود و مرگ او را اعلام می کند. در گزارش پزشک قانونی آمده است دلیل مرگ او مسمومیت شدید به واسطه مصرف بیش از حد باربیتورات - نوعی مسکن خواب آور - بوده است.

مرلین مونرو در روزهای پایانی عمرش از بیماری افسردگی رنج می برد؛ به همین خاطر بلافاصله نظریه های گوناگونی درباره مرگ او شکل گرفتند. عده ای عقیده داشتند برای رهایی از دردش مقداری بیش از اندازه معمول از قرص های آرام بخشش را استفاده کرده و به قولی اوردز کرده. عده ای هم می گفتند به خاطر افسردگی شدیدش دست به خودکشی زده. و دسته سوم هم، که بخشی از آنها حتی بازپرس های قضایی بودند، پا را فراتر گذاشتند و تئوری قتل او را پیش کشیدند.



با وجود تمام این نظریه پردازی ها درباره مرگ مشکوک این بازیگر آمریکایی، نکته این بود که او دیگر نبود؛ مرلین مونرو، با وجود اینکه می توانست سال ها در سینمای آمریکا، که خود محصول آن سینما بود همچون ستاره ای بی همتا بدرخشد، در سن 36 سالگی با تمام این زرق و برق ها خداحافظی کرده و از او چیزی جز جسدی، و تا امروز چیزی جز نظریه هایی نه چندان معتبر درباره مرگش - یا شاید کشته شدنش -به جا نمانده بود. بازیگری که به واسطه زیبایی اش، و کمتر برای هنر بازیگری اش، بدل به چهره مهمی در سینمای هالیوود شده بود، حالا توسط همین سیستم مخوف سرمایه محور بلعیده شده و دیگر، دست کم، از چشم چرانی های مردانه مرسوم در هالیوود در امان بود.

صحبت درباره مرگ مرلین مونرو ما را هم درباره این نظریه ها دچار شک کرد و از آنجا که این پرونده هنوز باز است و قابل بحث، تصمیم گرفتیم از منابعی که در اختیار داشتیم، استفاده کنیم و گزارشی از آن تهیه کنیم و هر کس بنا به تئوری ای که از مرگ او عقیده دارد، سعی می کند آن را اثبات کند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
خط زمانی واپسین روز



روانپزشک مرلین مونرو دکتر رالف گرینسون


  • 17:00
  • روانپزشک مرلین، دکتر گرینسون پس از یکی دیگر از جلسات درمان افسردگی مرلین، خانه او را ترک کرد.
  • بین 19:00 تا 19:15
  • جو دی ماجیو در تماس تلفنی با او درباره ازدواجشان صحبت کرد.
  • بین 19:30 تا 19:45
  • پیتر لافورد برای دعوت شام با مونرو تماس می گیرد.
  • 20:00
  • لافورد با یونیس مورای تماس می گیرد و از او می خواهد به مرلین سر بزند.
  • 22:00
  • مورای پشت در اتاق خواب مونرو می رود و شهادت می دهد نور اتاق او را از زیر در دیده و نخواسته مزاحم او شود.
  • 00:00
  • مورای دوباره متوجه نور زیر در می شود و چند بار در می زند اما پاشخی نمی گیرد.
  • 1:00
  • پیتر لافورد توسط وکیل مونرو باخبر می شود که او در اثر اوردز مرده است.
  • 3:00
  • یونیس مورای به دکتر گرینسون زنگ می زند؛ او هنوز نتوانسته مونرو را بیدار کند.
  • 3:40
  • دکتر گرینسون می رسد و سعی می کند با شکستن در وارد اتاق شود ولی نمی تواند. بنابراین پنجره اتاق را می شکند و وارد می شود. او به دکتر اِنگلبرگ زنگ می زند.
  • 4:30
  • پلیس باخبر می شود، مورای و دو دکتر را بازگویی می کند و اعلام می کند ساعت مرگ حدود 12:30 شب بوده.
  • 5:40
  • مامور کفن و دفن می رسد و می گوید حالت جسد نشان می دهد مرگ بین 21:30 تا 22:30 بوده، این زمان بعدا تغییر کرد تا با گفته های شاهدان همخوانی داشته باشد.
  • 6:00
  • مورای داستانش را عوض می کند و می گوید نیمه شب به تختخواب برمی گردد و او وقتی دکتر گرینسون ساعت سه زنگ زد بیدار شد. هر دو دکتر هم داستانشان را تغییر دادند و گفتند مونرو ساعت 3:50 مرده است.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
قتل






مرلین مونرو اوایل سال 1962 از طریق پیتر لاوفورد بازیگر، داماد خانواده کندی، با برادران کندی آشنا شد. او، با این رابطه، به شدت تحت نظر اف بی آی قرار گرفته بود و حتی شایعه شده بود که باندهای خلافکاری مثل مافیا هم او را زیر نظر گرفته بودند؛ بدون اینکه خودش بفهمد درگیر چه بازی خطرناکی شده است. در این دوره بود که افسردگی مرلین مونرو شدت گرفت و چندین بار بر اثر استفاده بیش از حد داروهایش دچار مسمومیت شد ولی دکترهایش به موقع او را نجات داده بودند. گرینسون بارها از رابطه مونرو با کندی ها اظهار نگرانی کرده بود.

رابطه مونرو با رابرت کندی بیشتر بود، ولی به شکل متناوب جان کندی هم او را در خانه خواهرش ملاقات می کرد. حتی شماره تلفن خصوصی به او داده بود تا در مواقع لزوم به او دسترسی داشته باشد. مرلین امیدوار بود جان از همسرش جدا شود و با او ازدواج کند. سامرز، مشاور کندی، می گوید مرلین خودش را به عنوان «بانوی اول» در آینده تصور می کرد.


آخرین حضور برجسته مرلین مونرو در انظار عمومی به بهار 1962 باز می گردد که او در مراسم جشن تولد جان کندی در سالن مدیسون اسکوئر گاردن بر صحنه ظاهر شد و ترانه «تولدت مبارک، آقای رئیس جمهور» را در حضور کندی اجرا کرد؛ شیوه عجیب اجرای مونرو در این ترانه برای اولین بار شایعات را درباره رابطه آن دو سر زبان ها انداخت و مردم را به واکنش واداشت؛ طوری که کندی، با تلخی، از او برای اجرای این آهنگ تشکر کرد.

زنگ خطر رسوایی برای کندی به صدا درآمده بود، پس از آن بود که به مرلین گفته شد باید تمام تماس هایش را با کندی قطع کند. در همین دوره، چندین پروژه سینمایی خوب به او پیشنهاد شد و دوباره کمی هیجان وارد زندگی اش شد. علاوه بر آن، یک هفته پیش از مرگش، مرلین برای تعطیلات کنار دریاچه تاهو رفت و آنجا با جو دی ماجیو، بازیکن معروف بیسبال آشنا شد و قرار شد با هم ازدواج کنند. کندی ها آنجا یک قلچماق را فرستاده بودند تا رفتارهای مونرو را زیر نظر داشته باشد تا درباره رابطه اش با آنها دست به خطایی نزند.



در شب مرگش، مرلین ساعت 18:30 با آرایشگرش تلفنی صحبت کرده بود و او ادعا می کندن که مرلین به او گفته اسرار خطرناکی را درباره کندی ها می داند. یکی از دوستان دیگر مرلین که حوالی ساعت 9:30 با او صحبت کرده، ادعا می کند مرلین به او درباره «چیز شگفت انگیزی که تمام دنیا را شگفت زده خواهد کرد» گفته بود و پس از آن گوشی را بدون اینکه قطع کند، روی میز گذاشته بود چون جلوی در آپارتمان مرلین سروصدا می آمد.

کسی که جسد مرلین را بین ساعت 5:30 تا 6:00 صبح به سردخانه برده بود، اشاره کرده که «جمود نعشی آغاز شده بود» و احتمالا مرگ بین ساعت 9:30 تا 11:30 بوده. وقایعی که بین 9:30 تا 10:30 شب اتفاق افتاده همچنان اسرارآمیز باقی مانده اند. در شب حادثه یونیس و دامادش، جفری در خانه مرلین بودند. جفری ادعا می کند بین 9:30 تا 10 شب رابرت کندی همراه دو مرد ناشناس به آپارتمان مرلین آمدند و به آنها دستور دادند خانه را ترک کنند.

آنها به خانه همسایه ای رفتند و وقتی این مردان خانه را حدود 10:30 ترک کردند، به آپارتمان برگشتند. جفری، داماد یونیس، اظهار کرده بود که مرلین را دیده بود که دمر روی تخت دراز کشیده و چیزی شبیه گوشی تلفن در دستش داشت. اینجا تناقض ها شروع می شود؛ جفری می گوید مرلین در آن لحظه شبیه مرده ها بود و بنابراین یونیس با اورژانس تماس گرفته تا آمبولانس بیاید.

لافورد آنها را آنجا دیده که عصبی و ناراحت بودند ولی راننده آمبولانس می گوید «صبح زود به خانه مرلین مونرو رفته». مدیر اورژانس هم اظهار کرده که وقتی آمبولانس رسیده، مرلین به دلیل مصرف بیش از حد قرص خواب، در کما بوده.

هر چند یکی از زندگی نامه نویس های او از زبان مشاور مطبوعاتی اش می گوید که او حدود 10 شب مرده و برای اینکه خبر به روزنامه ها درز نکند و کارها را جفت و جور کنند، اینگونه وانمود کرده اند. سامرز اظهار می کند که جسد مرلین به خانه اش برگردانده شده تا جلوی پخش شدن شایعات را درز بگیرند.

یکی از همسایه های مرلین، الیزابت پولارد هم حرف جفری را مبنی بر اینکه رابرت کندی همراه دو مرد ناشناس، که کیف پزشکی سیاهی را همراه خود داشتند، حدود ساعت شش به خانه مرلین رفته اند، تایید کرده ولی این ادعا در پرونده بازپرسی پلیس ثبت نشده است. پلیس می گوید چون داستان او «انطباق زمانی» نداشته، آن را از پرونده خارج کرده اند.

وقتی جسد مرلین مونرو پیدا شد، در بدنش آنقدر باربیتورات و کلرال هیدرات داشت که می توانست سه نفر را بکشد. این مقدار برابر 60 قرص خواب بود ولی هیچ لیوان آبی کنار تختش نبود و موقع کالبدشکافی اش هم قرصی در معده اش پیدا نشده بود بنابراین دارو می توانست بر اثر تزریق وارد بدنش شده باشد - هر چند نشانه از از سوزن روی بدنش نبود - یا با زور و از طریق دهانش.

پنج روز بعد از مرگ، وقتی افسر پرونده مونرو درخواست کرد که آزمایش های دیگری انجام دهد، فهمید که تمام نمونه های موجود درباره مرگ او از بین رفته است. سانفرانسیسکو کرونیکل در روز 10 اوت درباره «فشارهای عجیبی روی پرونده از افرادی که با مرلین مونرو در چند هفته آخر زندگی اش ارتباط نزدیکی داشته اند» گزارشی نوشت، ضمن اینکه یکی از کارمندان اداره تلفن ادعا کرده بود که تمام تماس ها و گفتگوهای تلفنی او توسط «مردهایی با لباس مشکی» ضبط و توقیف شده اند. اسلاترز هم در کتابش می گوید مرلین در تابستان 1962 تهدید کرده بود که نشست مطبوعاتی بگذارد و «تمام این چیزهای لعنتی را فاش کند».
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
خودکشی






مادر مرلین، در سنین کودکی او، در بیمارستانی روانی بستری بود. پدرش هم پیش او نبود، هر چند مرلین بارها تلاش کرده بود او را پیدا کند؛ تلاشی ناموفق! در هشت سالگی دادگاه حکم عدم کفایت مادرش را صادر کرد و مرلین به یتیم خانه فرستاده شد. در 11 سالگی خانواده ای او را به فرزندخواندگی پذیرفت اما متاسفانه در همسایگی شان مردی بود که او را چندین بار مورد آزار قرار داده بود.

او برای نگهداری از خانواده ای به خانواده دیگر سپرده می شد، بی خبر از اینکه مادرش خودکشی کرده. سال های جوانی او هم شادتر از کودکی اش نگذشت. سه ازدواج ناموفق و بدون هیچ فرزندی. دو بار سقط جنین برای مرلین که عاشق بچه بود، حسرت مادر شدن را بر دلش گذاشت.

شوهر آخرش، آرتور میلر، او را اینگونه توصیف کرده بود: «اندوهگین ترین دختری که تا به حال دیده ام.» در سال 1955 لی استراسبرگ، مربی بازیگری مرلین، او را به روان درمانی تشیوق کرد. سال 1962 مدت کوتاهی در درمانگاه روانپزشکی بستری بود و پس از آن هفته ای پنج بار جلسه روان درمانی با پزشک مخصوصش، رالف گرینسون، داشت.

روز حادثه مرلین بیشتر وقتش را با روانپزشکی گذراند. گرینسون، چون تغییر محسوسی در حال بیمارش مشاهده کرده بود، برایش باربیتورات تجویز کرد. مرلین اگرچه برای شام به خانه پیتر لافورد دعوت شده بود ولی نرفت. با اینحال باز هم لافورد با او تماس گرفت تا او را به رفتن راضی کند. به گفته لافورد، مونرو، بی حوصله، طوری که انگار گیج و غمگین باشد به تماس او جواب داد، سپس بدون مقدمه از پیتر خواست تا از جانب او با جک و خود پیتر خداحافظی کند! و پیش از اینکه پیتر خداحافظی کند، گوشی را قطع کرد.

وقتی پیتر دوباره شماره را گرفت، یکسره بوق اشغال می زد. (البته بعدا وقتی پلیس ریز مکالمات مونرو را بررسی کرد، متوجه شد شماره پیتر در ساعت 19:30 آخرین شماره ای بود که با مونرو تماس گرفته) گویی مرلین مونرو دیگر نمی خواست جواب تلفن هایش را بدهد و به همین خاطر تلفن را اشغال کرده بود. قرار بود فردای آن روز با خانم مورای برای گردش به ساحل بروند، اما مرلین آن شب بدون دلیل به مورای گفت برنامه فردا لغو است و خیلی زود برای خواب به اتاقش رفت.

علت مرگ مرلین مصرف بی اندازه مسکن خواب آور بوده است. سالی که او مرد، خودکشی در هالیوود هنوز عمل قبیحی بود، برای همین بسیاری سعی کردند با دامن زدن به شایعه قتل، او را تبرئه کنند اما در حقیقت زندگی او به گونه ای بود که کسی مانند او را، که کودکی غمباری داشته و مورد آزارهای فراوانی قرار گرفته، به سمت خودکشی سوق بدهد.

او عزت نفس پایینی داشت. اخیرا طلاق گرفته بود. سابقه بیماری روانی و خودکشی هم داشت. به همه اینها مشکلات خواب را هم اضافه کنید. اگرچه در دنیای بیرون بسیار محبوب بود اما در دنیای درون خودش غمی عمیق داشت. در هالیوود از خودکشی های ناموفق او خبر داشتند. هر بار پس از شکستی، احتمالا برای جلب توجه، خودکشی می کرد.

اولین خودکشی او در 18 سالگی پس از طلاق، و خودکشی بعدی در سال 1950، وقتی رابطه اش با جانی هاید به هم خورد، صورت گرفت. عکس العمل او پس از جدایی از میلر هم همین بود. با هر شکست، احساس آشنای تنهایی و طردشدگی، که در کودکی تجربه کرده بود، به سراغ مرلین بیچاره می آمد.

کمی پیش از شب چهارم اوت از جانب رابرت کندی پس زده شده بود و بعضی ها حدس می زنند دلیل افسردگی و خودکشی او همین بوده. او، در دفترچه خاطراتش نوشته: «کمک! کمکم کنید. زندگی به من رو کرده، ولی من فقط دلم می خواهد بمیرم.»

مرلیک شدیدا به مسکن ها عادت کرده بود و یک بار هم برای روانشناسش نوشته بود: «چند وقت پیش 10 قرص سکونال و 10 قرص تیونال (نوعی خواب آور) با هم خوردم تا برای همیشه خودم را راحت کنم. این چیزی بود که آن موقع می خواستم.»

با اینکه هفته پیش از آن، 50 کپسول کلروهیدرات خریده بود و روز پیش از حادثه 25 قرص باربیتورات با نسخه پزشکش گرفته بود، آن شب به دوستش تلفن زد و از او خواهش کرد برایش قرص خواب بیاورد. چند ساعت بعد شیشه های خالی دارو اطراف جسدش پیدا شدند. هیچ اثری از خشونت روی جسد یا اطراف محل حادثه مشاهده نشد. در کالبدشکافی آثار باربیتورات در کبدش و کلروهیدرات در خونش گزارش شد.

نامه ای که مرلین روی برگه یادداشت هتل «بل ایر» به معلمش، لی استراسبرگ، نوشته بود: «من شکست خوردم ... نمی توانم عزمم را جزم کنم. فکر کنم همه چیز دست به دست هم داده تا نتوانم تمرکز کنم...» چند خط پایین تر نومیدانه ادامه داده: «اولین باری که پای صحبت های تو در استودیو نشستم، گفتی تنها چیزی که بین هنرمند و خودکشی وجود دارد، تمرکز است ... اراده من همیشه ضعیف بوده اما دیگر هیچ چیز را نمی توانم تحمل کنم... شاید به نظرت دیوانه بیایم، واقعا هم دارم دیوانه می شوم... می دانی تا جلوی دوربین ظاهر می شوم، تمرکزم و هر چه یاد گرفتم از ذهنم می پرد... احساس می کنم اصلا جزو انسان ها نیستم.»
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
اووردُز



با وجود نشانه های منطقی اوردز مرلین مونرو و گفته روانپزشک خودش، هنوز باور عمومی بر این است که مرلین به واسطه رابطه اش با کندی و به دلایل سیاسی کشته شده؛ حتی عده کمی برای مرگ نماد زیبایی هالیوود مرگ سخیف خودکشی را برگزیده اند، چه برسد به اووردوز! چه گروه هایی که برای تحقیق و تفحص نیامدند و روزها و حتی سال ها شبانه روزی وقت صرف نکردند؛ مثلا بی بی سی که گروه مخصوصی از افراد مجرب و کارآگاه را مامور کرده بود برای این کار. خلاصه که این زیبای مرده که دیگر خفته نبود، مرگش هم جاروجنجالی به پا کرد که هنوز گرد و خاکش فروکش نکرده؛ مرگی پرسروصدا در حد و اندازه مرلین مونرو.

حالا می رسیم به دلایلی که چرا مرگ مرلین مونرو اووردز بوده و جار و جنجالی که کاملا از روی حساسیت به این شخصیت به وجود آمده. مرلین مونرو مدتی از افسردگی رنج می برد و قابلیت نه چندان زیاد او در بازیگری و تنش های فراوان در سر صحنه های فیلمبرداری، به این حالات ناآرامش دامن می زده. از این ناراحت بوده که او را تنها یک بلوند احمق زیبا بدانند. حتی سابقه چند مورد خودکشی هم در اوج ناراحتی های عاطفی و کاری اش گزارش شده بود اما به شیوه های مختلف و فضاهای متفاوتی. حتی روانپزشکش در یکی از مصاحبه ها ادعا کرده بود که به نظرش مرلین با هدف مردن دست به خودکشی نمی زد.

چند روز پیش از مرگ، مرلین به درخواست خودش و در پی بی خوابی های مکرری که داشته، تقاضای قرص خواب از دکترش می کند. باربیوتورات، قرص آرام بخشی است که میزان خطرناک بودن آن به آستانه تحمل و وضعیت بدنی بیمار برمی گردد و باید با احتیاط و با مقدار مشخص استعمال شود.

شکایت مرلین از بی خوابی های مکررش حتی به دوستان و اطرافیان نکته ای بود که پس از مرگ مرلین زیاد دیده نشد و در واقع نخواستند که دیده شود. این عذاب باعث شد که با توجه به وضعیت نه چندان مطلوب بدنی و روانی مرلین، دکتر روانپزشکش این قرص را برایش تجویز کند. (یعنی دکتر با توجه به خطرات قرص و شرایط روحی مرلین این قرص را برایش مناسب می دانست و مرلین سر خود آن را نخریده.)

حالا می رویم به روز مرگش. تمام کسانی که در آن روز و روز گذشته با او در ارتباط بودند، جمله و کلام صریحی از او که بوی ناامیدی و کلافگی داشته باشد، نشنیدند؛ جز یک چیز مشترک، بی خوابی! با این وضعیت روحی کاملا طبیعی است که بخواهد مقدار بیشتری از قرص را مصر فکند بلکه بتواند یک شب راحت بخوابد. هیچ نوشته ای یا نشانه ای از خداحافظی یا توصیه ای از مرلین که خودکشی او را اثبات کند، وجود نداشته.

حتی با بررسی تئوری قتل و سیاسی بودن ماجرا هم انتظار داریم دوستان عزیز قاتل یکی دو نمونه صحنه سازی بکنند که خودکشی جلوه کند، نه اینکه بدن بی جان زیبای خفته هالیوود را در حالی که تلفن دستش است، پیدا کنند. بعدا معلوم شد که پسرخوانده مرلین پشت خط بوده و این را هم اضافه کنم که کسی که مقدار بی رویه ای از باربیوتورات مصرف کند، ابتدا کمی ناهوشیار می شود و تکلمش دچار ضعف می شود، پس با توجه به بلایی که سر خودش آورده و توصیه های اکید دکترش طبیعی است که بفهمد و کمک بخواهد، نه از مستخدمش، که توان داد زدنش را ندارد، بلکه از نزدیکترین جا؛ تلفن!

حالا که نگذاشتیم مرلین مونروی افسانه ای یک زندگی معمولی را تجربه کند، دست کم بگذاریم مرگ معمولی خودش را داشته باشد، شاید بتواند بالاخره آنجا از شر آدم ها خلاص شود و یک خواب آرام را تجربه کند؛ بدون قرص خواب!

مراسم خاکسپاری مرلین مونرو در گورستان «وست وود» در غرب لس آنجلس، تنها با حضور 25 نفر و بدون تشریفات، توسط دی ماجیو انجام شد. علت مرگش هنوز با گذشت بیش از 50 سال معماست.


پایان بررسی مرگ مبهم مرلین مونرو
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  ویرایش شده توسط: sepanta_7   
مرد

 
یک ادعای عجیب درباره قتل مریلین مونرو



نرماند هادجز، افسر ۷۸ ساله و بازنشسته سازمان سی.آی ای آمریکا در بستر مرگ در بیمارستان، با مطرح کردن یک ادعای عجیب به قتل مریلین مونرو، ستاره زیبای هالیوود در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی اعتراف کرد!


هادجز که مدت ۴۰ سال در سازمان اطلاعات و امنیت آمریکا خدمت کرده گفت عضو یک هسته ۵ نفره حرفه‌ای ترور بوده و در بین سال‌های ۱۹۵۹ تا ۱۹۷۲ با دستور محرمانه دولت آمریکا، چندین شخصیت‌ معروف سیاسی و هنری در ایالات متحده را که ایده‌ها و افکارشان با منافع دولت آمریکا در تضاد بود، ترور کرده و یکی از قربانیانش مریلین مونرو بوده است!

هاجز در بستر بیماری افزود: مریلین مونرو تنها زنی بود که ترور کردم و از این کارم پشیمان هم نیستم چون مونرو با چند تن از رهبران دنیا مثل کندی و فیدل کاسترو (رهبر کشور کمونیستی کوبا) همبستر شده بود و اطلاعات زیادی در اختیار آنها میگذاشت و به تهدیدی برای منافع ایالات متحده تبدیل شده بود، طرح ترور مریلین مونرو رو طوری انجام دادیم که مرگش خودکشی به نظر برسد
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
همه چيز درمورد مرلين مونرو



مادرش که از بیماری شیزوفرنی رنج می‌برد، او را در سن 8 سالگی به یتیم‌خانه سپرد.

پس از آن 11 خانوادۀ مختلف سرپرستی مریلین را به عهده گرفتند.طی جنگ جهانی دوم وقتی مشغول کار در یک کارخانۀ اسلحه‌سازی در کالیفرنیا بود، توجه یک عکاس ارتش را به خود جلب کرد. پس از کشف او توسط این عکاس، شغلش را ترک کرد و در 1944 با یک آژانس مد در هالیوود قرارداد بست و به عنوان مدل عکاسی مشغول به کار شد.

در اولین کارش به عنوان مانکن، فقط 5 دلار دریافت کرد.پیش از آنکه پا به هالیوود بگذارد، با دوروتی دندریج و اوا گاردنر دوستی نزدیکی داشت. آن زمان هر سه در آرزوی ستارۀ هالیوود شدن تلاش می‌کردند.نام هنری مریلین مونرو را در سال 1946 برای خود برگزید. اما به طور قانونی در 1956 تغییر نام داد.

در اتوبیوگرافی خود به نام «داستان من» بازگو کرده که از نسل جیمز مونرو (پنجمین رئیس‌جمهور ایالات متحدۀ آمریکا) است. مونرو نام اصلی مادرش بود. اما هیچ مدرکی دال بر اینکه یکی از نوادگان رئیس‌جمهور آمریکا بوده است وجود ندارد.در 1946 بلافاصله بعد از اینکه اولین قرارداد سینمایی‌‌ خود را با کمپانی فاکس قرن بیستم امضا کرد رنگ موهایش را تغییر داد. او 9 نوع رنگ موی بلوند را امتحان کرد تا به بلوند نقره‌ای رسید.

اولین درس‌های بازیگری را نزد مایکل چخوف فرا گرفت. و سپس در سال 1955 برای یک مدت هالیوود را ترک کرد تا در آموزشگاه هنرپیشگی آکتورزاستودیوی نیویورک و تحت نظر لی استراسبرگ آموزش جدی بازیگری را دنبال کند. از ترس لکه‌های پوستی و عرق، روزی 15 بار صورتش را می‌شست اغلب از مرطوب‌کنندۀ نیوه‌آ استفاده می‌کرد.

خودش فکر می‌کرد که نیمرخ راست صورتش قشنگ‌تر است.برای بازی در فیلم نیاگارا (هنری هاتاوی، 1953) با وجود بستن قرارداد با استودیوی فاکس، حتی از گریمورش هم دستمزد کمتری دریافت کرد. این تنها فیلم مریلین بود که با مرگ شخصیت او پایان می‌یافت.

ابتدا قرار بود آن بنکرافت این نقش را ایفا کند که به دلایلی انصراف داد.حضور او در بعضی فیلم‌ها کارگردان‌ها را بابت برداشت‌های اضافی متعدد به دردسر می‌انداخت. مثلا بیلی وایلدر در خارش هفت‌ساله (1955) صحنه‌های زیادی را فقط به خاطر اجرای او تکرار کرد.

معمولا کتاب «بیوگرافی آبراهام لینکلن» را همراهش داشت.یکی از گزینه‌های پیشنهادی برای ازدواج با پرنس رنیۀ سوم بود. اما شاهزادۀ موناکو در جریان جشنوارۀ فیلم کن 1955، با گریس کلی در موناکو دیدار کرد و او را به عنوان همسرش برگزید.اولین بار که می‌خواست با دست‌خطش امضا کند و بنویسد مریلین مونرو، از اطرافیانش طریقۀ هجی کردن نامش را پرسید.

چون دقیقا نمی‌دانست که حرف i را باید کجای کلمۀ Marilyn بنویسد.ازدواجش با آرتور میلر را دو بار جشن گرفت: اولین بار در یک مراسم مدنی، و دو روز بعد در یک مراسم یهودی. (مریلین به تازگی به آیین یهودیت درآمده بود.)بعد از ازدواج با آرتور میلر دو بار در ژوئیۀ 1957 و نوامبر 1958 باردار شد و در هر دو مورد مجبور به سقط جنین شد.

در ابتدا قرار بود که او نقش هالی گولایتلی را در فیلم صبحانه در تیفانی (بلیک ادواردز، 1961) بازی کند. اما به جای او آدری هپبرن در این فیلم حضور یافت.یکی از دوستان صمیمی و نزدیک الا فیتزجرالدِ خواننده بود. مریلین به پیشرفت فیتزجرالد در حرفۀ موسیقی خیلی کمک کرد و آوازخواندن در بسیاری از کاباره‌های مجلل را برای او ترتیب داد.

مونرو لکنت زبان داشت. واقعیتی کمترشناخته‌شده که به آسانی به لطف تکنیسین‌های صدای استودیو پوشانده می‌شد.برای ایفای نقش در فیلم رودخانۀ بی‌بازگشت (اتو پره‌مینجر، 1954) نواختن گیتار، و برای بعضی‌ها داغشو دوست دارند (بیلی وایلدر، 1959) نواختن یوکللی (سازی زهی از خانوادۀ گیتار) را فرا گرفت.

اشتیاق زیادی برای خریدن کتاب داشت و در زمان مرگش بیش از 400 جلد کتاب در کتابخانه‌اش موجود بود. آرتور میلر در این‌باره می‌گوید: «به استثنای رمان «عزیز» کولت و چند داستان کوتاه، هیچ‌وقت او را در حال کتاب خواندن ندیدم. او گمان می‌کرد که می‌تواند ایدۀ یک کتاب را با خواندن فقط چند صفحه بگیرد. و اغلب می‌توانست.

شعر می‌خواند و شعر می‌گفت. شاعران محبوب‌اش والت ویتمن و جان کیتس بودند.تمام عمر لیبرال دموکرات بود.روز شنبه 19 ماه مه 1962 به افتخار 45-مین سالروز تولد جان اف. کندی، در سالن Madison Square Garden در انظار عمومی حاضر شد و ترانۀ «تولدت مبارک آقای رئیس‌جمهور» را اجرا کرد.

(تولد واقعی کندی 29 مه بود.) پیراهنی که برای حضور در مراسم جشن تولد کندی بر تن مریلین بود، 1,267,500 دلار ارزش داشت. یک رکورد جهانی برای گرانقیمت‌ترین لباسی که تا به حال فروخته شده و در کتاب رکوردهای جهانی گینس نیز ثبت شده است.

روز 5 اوت 1962 جسد او در منزلش در برنت‌وود کالیفرنیا در حالی کشف شد که در بسترش دراز کشیده بود، سرش به سمت پایین بود و تلفنی در یکی از دستانش قرار داشت.التون جان و برنی توپین در ابتدا ترانۀ «شمعی در باد» را در سال 1973، به یاد مریلین و در ادای احترام به او نوشتند و اجرا کردند. اما بعدها به مناسبت درگذشت پرنسس دایانا و با تغییر شعر، این ترانه را بازخوانی کردند.

گروه پانک‌راکِ The Misfits که نامش را از ناجورها (جان هیوستون، 1961) آخرین فیلم زندگی مریلین برگزید، در سال 1981 ترانه‌ای به نام «چه کسی مریلین را کشت؟» منتشر کرد. گلن دنزیگ خوانندۀ اصلی‌ گروه اعتقاد داشت که این ستاره به قتل رسیده است.در ترانۀ مشهور مدونا «Vogue» در کنار بسیاری از ستاره‌های سینما از مریلین هم نام برده شد.

شوهر سابقش جو دی‌‌ماجو به مدت 20 سال پس از مرگ مریلین، هفته‌ای سه بار یک دسته گل‌ سرخ بر آرامگاه او می‌گذاشت.در فهرست "50 اسطورۀ پرده سینما" که توسط انستیتوی فیلم آمریکا انتخاب شد در رتبۀ ششم قرار گرفت. در اکتبر 1997 نیز رتبۀ هشتم فهرست "100 ستارۀ برتر سینما در تمام دوران" از دید مجلۀ امپایر (انگلستان) را به خود اختصاص داد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
سخنانی از مریلین مونرو



  • من آدم خودخواه و بی‌حوصله و متزلزلی هستم. من نیز اشتباه می‌کنم، رفتارم از کنترل خارج می‌شود، و گاهی اوقات کنترل‌کردنم سخت می‌شود. اما اگر نتوانید من را در بدترین حال تحمل کنید، مطمئن باشید که لیاقت بهترین حال من را نیز ندارید.نقص زیباست. جنون نبوغ است. و اینکه خنده‌دار باشی خیلی بهتر از این است که ملال‌آور باشی.
  • من آدم خوبی هستم اما فرشته نیستم. گناه می‌کنم و شیطان نیستم. من فقط یک دختربچۀ کوچک‌ام که در یک دنیای بزرگ برای یافتن کسی که دوستش بدارد تلاش می‌کند.موفقیت باعث می‌شود بسیاری از مردم ازت متنفر شوند. اما ای‌کاش این‌طور نبود. لذت‌بردن از موفقیت بدون دیدن حسادت در چشم‌های اطرافیانت چقدر می‌توانست شگفت‌انگیز باشد.
  • من هم احساس دارم. انسانم. و همۀ چیزی که از دنیا می‌خواهم این است که به خاطر خودم و استعدادهایم دوستم داشته باشند.همۀ ما ستاره هستیم و انتظار جلب‌توجه و دیده‌شدن داریم.تنهایی برای من فرصتی‌ست تا خودم را بازیابم. همۀ تلاشم را می‌کنم تا خودم را پیدا کنم. اما همین هم گاهی برایم کار ساده‌ای نیست.
  • اینکه بدبخت و بی‌کس باشی، خیلی بهتر است از اینکه در کنار یک نفر احساس بدبختی کنی.کارشناسان مسائل خانواده می‌گویند که یک ازدواج موفق به چیزی بیش از یک عشق پرشور نیاز دارد و برای یک پیوند ماندگار باید یک میل و مهر واقعی به یکدیگر وجود داشته باشد. تعریف خوبی از ازدواج که در دوستی و رفاقت هم جواب می‌دهد.
  • به یک دختر کفش مناسب بده و ببین چطور می‌تواند با آن همۀ دنیا را فتح کند.ترس احمقانه است و نتیجه‌اش چیزی جز افسوس نیست.به گزارش پارس ناز وقتی دختربچه بودم هیچ‌کس دربارۀ زیبایی‌ام چیزی بهم نمی‌گفت. الان فکر می‌کنم باید به همۀ دخترکوچولوها از زیبایی‌شان گفت، حتی اگر زیبا نباشند.لذتبخش‌ترین چیز در زندگی من خواب است. حداقلش این است که می‌توانم رؤیا ببینم.
  • خلاقیت با انسانیت شروع می‌شود. وقتی که انسان باشی، حس می‌کنی؛ رنج می‌بری؛ و بیمار و عصبی می‌شوی.هدفم از بازیگری پول‌درآوردن نیست. فقط می‌خواهم فوق‌العاده باشم.اگر از همۀ قوانین و قواعد پیروی می‌کردم، به هیچ‌جا نمی‌رسیدم.مردها معمولا در بروز احساسات خود صریح‌تر و صادق‌تر از زن‌ها هستند. دختران تمایل زیادی به پنهان کردن احساسات‌شان دارند.
  • در زندگی هر زن لحظه‌هایی هست که دوست دارد مورد تحسین و ستایش قرار بگیرد و حس کند که برای یک نفر مهم‌ترین چیزِ دنیاست. و فقط یک مرد می‌تواند به این تصور زنانه رنگ بدهد.احترام یکی از بزرگترین گنج‌های زندگی‌ست. منظورم این است که اگر احترام نداشته باشی، همۀ دارایی‌های دنیا هم برایت بی‌ارزش می‌شود.شهرت نمی‌تواند خواسته‌هایت را برآورده کند.
  • ممکن است یک‌کم گرمت کند، اما حرارتش زودگذر است.پیش از آنکه خیلی پیر شویم، باید شروع کنیم به زندگی کردن.در آرزوی روزی هستم که چند تا بچه داشته باشم و عشقی را به آن‌ها بدهم که هرگز از نعمتش برخوردار نبوده‌ام.طراحان دوست دارند که لباس‌های بهاری بپوشم و میان امواج بزرگی از رنگ‌ها غرق بشوم. اما احساسات من بهاری نیست. احساس می‌کنم که بیشتر شبیه یک پاییز گرم سرخ هستم.

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
تصاویر منتشر نشده از مریلین مونرو به فروش گذاشته شدند



یک عکاس اهل نیویورک تصاویری منتشر نشده از مریلین مونرو، ستاره مشهور آمریکایی را پس از حدود ۵۰ سال رونمایی کرده است و قصد دارد آنها را در اینترنت به فروش برساند.


لن استکلر عکس های سیاه و سفید خود را در دسامبر ۱۹۶۱در آپارتمان خود در نیویورک از مریلین مونرو گرفته است.

خانم مونرو به آپارتمان آقای استکلر رفته بود تا با کارل سندبرگ، شاعر معروف دیدار کند.

این عکس ها که نه ماه پیش از مرگ مریلین مونرو گرفته شده، چهره ای شاد و آرام را از او به نمایش می گذارد.

مریلین مونرو، بازیگر، خواننده و مدل آمریکایی در سال ۱۹۶۲ در سن ۳۶ سالگی درگذشت.

آقای استکلر گفته است هنگامی که خانم مونرو و کارل سندبرگ ۸۳ ساله دست در دست هم، با یکدیگر صحبت می کردند، او با ذوق زدگی از آنها عکس گرفته است.

خانم مونرو در این عکس ها یک عینک آفتابی سیاه رنگ به صورت زده و پیراهنی آستین کوتاه بر تن دارد.

آقای استکلر می گوید آن روز آقای سندبرگ به او خبر داد که یک مهمان قرار است با او دیدار کند.

آقای استکلر درباره لحظه رو در رو شدن با خانم مونرو گفت:‌ ''چند ساعت بعد هنگامی که در را باز کردم با مریلین مونرو مواجه شدم. چهره او از آن چه در تصویر تلویزیون دیده بودم، مسحور کننده تر بود.''

آقای استکلر ادامه داد:‌ ''او به من گفت ببخشید که دیر آمدم. به آرایشگاه رفته بودم تا موهایم را مانند کارل سندبرگ درست کنم.''

لن استکلر ادامه داد:‌ "همان طور که می دانید، مریلین مونرو از مردهای مسن خوشش می آمد، او عاشق انسان های فرهیخته بود و رفتار کارل با او بسیار پدرانه بود.''

آقای سندبرگ که از برندگان جایزه معتبر پولیتزر است، هفت سال پس از مریلین مونرو درگذشت.

لن استکلر می گوید زمانی تصمیم به فروش عکس ها گرفت که پسرش پس از سال ها این تصاویر را پیدا کرد.


  • تاریخ خبر: 18 بهمن 1388

این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
مرد

 
یادداشت‌های شخصی مریلین مونرو منتشر شد



مریلین مونرو مدتی همسر آرتور میلر، نویسنده بزرگ آمریکایی، بود


بیشتر قطعاتی که در کتاب درج شده، نامه‌های شخصی و یادداشت‌های ساده روزانه هستند، اما برخی از قطعات با دقت بیشتری نوشته شده‌اند، شاید به این امید که روزی ویرایش و چاپ شوند.

مریلین مونرو به خاطر موفقیت و شهرت سریع، زندگی کوتاه و پرماجرا و به ویژه مرگ تراژیکش از نامی‌ترین زنان قرن بیستم است.

او به ویژه به دلیل اندام موزون، حرکات دلفریب و صدای گرم، "بمب سکسی" لقب گرفت، اما نه او و نه کسانی که او را از نزدیک می‌شناختند این لقب را نمی‌پسندیدند.

سینماگران بزرگی مانند بیلی وایلدر و جان هستون، که با مریلین مونرو کار کرده بودند، گفته‌اند که او تنها جذاب و دلفریب نبود، بلکه به ویژه در ایفای نقش‌های کمدی استعدادی کم نظیر داشت.

آنچه تاکنون ناشناخته مانده بود، این است که مریلین مونرو دستی در نوشتن هم داشته است. او مجموعه‌ای از یادداشت‌های روزانه و حتی چند شعر از خود را به جا گذاشته که اکنون برای اولین بار به چاپ می‌رسد.

مریلین مونرو از نادر ستارگان هالیوود بود که به کتاب و ادبیات علاقه داشت و مرتب به کتابفروشی سر می‌زد و کتاب می‌خرید.

او با آثار نویسندگان بزرگی مانند فیودور داستایفسکی، ساموئل بکت، جوزف کنراد، ارنست همینگوی و جان اشتاین‌بک آشنایی داشت و از سال ۱۹۵۶ تا سال ۱۹۶۱ همسر آرتور میلر، نمایشنامه‌نویس نامی آمریکا بود.

"نه برای انتشار"

مریلین مونرو از روی نیازی درونی و نه برای انتشار دست به قلم برده بود.

او این یادداشت‌ها را عمدتا از سال ۱۹۴۳ تا ۱۹۶۲ نوشته است، روی هر چیزی که دم دست او بوده است: از دفتر یادداشت تا کاغذ مارک‌دار هتل یا دستمال رستوران؛ از دستور آشپزی گرفته تا یادداشت هایی درباره خودکشی.

مریلین مونرو، برخلاف تصور همگان در نوشته‌های خود زنی خویشتن‌دار است. از همه چیز حرف می‌زند، احساسات نهانی، دردها و ترس‌های خود را بیان می‌کند، اما از زندگی جنسی خود هیچ چیز نمی‌گوید.

یکی از شعرهای او درباره خودکشی با پریدن از روی پل بروکلین است. مونرو در این شعر گفته که این پل زیباتر از آن است که آدم خودش را از بالای آن پرت کند.


عکس های Marilyn Monroe


پایان
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
صفحه  صفحه 61 از 78:  « پیشین  1  ...  60  61  62  ...  77  78  پسین » 
تالار تخصصی سینما و موسیقی

Hollywood | هالیوود

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA