ارسالها: 1131
#71
Posted: 19 Jan 2015 20:02
با اجازه ی صاحب تاپیک دو مقاله ی کوتاه که درباره فیلم نامه نوشتم رو می خواستم زیر این پست قرار بدم.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ویرایش شده توسط: ellipseses
ارسالها: 1131
#72
Posted: 19 Jan 2015 20:04
سینمای بدنه، سینمای هنری و سینمای مستقل
شاید بیشترین عناوینی که این روزها اهالی فرهنگ و هنر و تماشاچیانشان با آن ها سر و کار دارند، هنری و بدنه- جریان اصلی- و از این دست اصطلاحات است که بی تعریف و تشریح وارد دستور زبان فرهنگی مملکت شده اند و همه از آن ها استفاده می کنند. قصد نگارنده ی این سطور در مقال پیش رو آنست که تا حدی این عناوین را واکاوی کند و تا جایی که ممکنست آن ها را به خواننده بشناساند. در ضمن هر چند الفاظ مورد بحث در همه ی انواع و ابعاد هنر موجودند ولی در این مجال تنها به سینما و نوعا" به فیلم نامه پرداخته می شود.
برای تعریف سینمای هنری و مستقل نمی توان از جمله ها و کلمات جداگانه ای بهره گرفت. دلیل عمده ی این اتفاق ناگوار برای یک روند فرهنگی آنست که فیلم و فیلم نامه ی هنری در تکمیل جریانی شکل گرفت که در آغاز بی ارتباط با هنر هفتم به نظر می آمد. در واقع شکل گیری سینمای نئو کلاسیک و هنرمندانه تر در ادامه ی جریان ادبی " رمان نو " بود. جریانی که بین سال های دهه های چهل تا شصت قرن بیستم میلادی شکل گرفت و نویسندگان نظریه پردازی چون " آلن رب-گریه "، " آلبر کامو "، " ژان پل سارتر " و تنی چند دیگر در قالب ریزی آن نقش عمده ای را ایفا کردند. تا قبل از پیدایش رمان نو، همه چیز و حتی خلاقیت ها، در قالب همان ویژگی های قدیمی و تثبیت شده در بطن ادبیات پیش می رفت. مکاتب با استقلال فکری اما پیرو همان روند سه پرده ای پیش می رفتند و افراد سلایق خود را در همان المان های کهنه مثل شخصیت پردازی، زمان، مکان، پیرنگ و... بروز می دادند. با ظهور رمان نو، این عوامل ساختاری داستان رفته رفته رنگ باختند تا جایی که در رمان های افرادی چون آلن رب-گریه، بعضا" توصیفات حذف و تشبیهات کمرنگ شد و در رمان هایی زمان به بعدی بی معنا در جریان خلق داستان بدل شد.
اما درباره ی فیلم و فیلم نامه ی هنری باید دقت داشت که فیلم نامه از بستر تئاتر و نمایش نامه برخاسته است. به تبع این ریشه یابی باید بررسی کرد که ویژگی ها و قالب های یک نمایش نامه در طول تاریخ از کدام منبع برخاسته اند. مهم ترین منبع- که در این سطور هم گریزها تمامی از آن است- " بوطیقا " ی- یا به بازگردان پارسی دکتر زرین کوب " فن شعر "- ارسطوست. کهن ترین و معتبر ترین منبعی که نمایش را در قالب سه پرده ای معرفی می کند و انتظار دارد که هیچ تئاتری خارج از این چهارچوب موفقیتی کسب نکند.
پرده اول، پرده دوم، پرده سوم
سینما و فیلم نامه ی کلاسیک خود را وام دار و مرهون ساختار سه پرده ای می داند که ارسطو در آغاز راه آکادمی شدن فرهنگ آن را پایه گذاری کرده بود. ساختاری که می توان آن را با مثالی راحت دریافت و سپس با شناخت تضادهای میان این مدل و ساختار هنری، این دو را به خوبی از هم بازشناخت.
پرده اول، شناخت قهرمان و ضد قهرمان
در قالب کلاسیک نمایش نامه نویسی، مدت زمان قابل ملاحظه ای از فیلم یا نمایش به واگویی عناصر ظاهری و باطنی فرد فرد ماجرا اختصاص داده می شد. این فن نگارش که تحت عنوان " شخصیت پردازی " شناسانده می شود اهمیت و جایگاه بالایی در نقد آثار این ساختار دارد. معمولا" نویسندگانی که در چهارچوب روند سه پرده ای مشهورند، از شخصیت پردازی بسیار بهره برده اند و از شاخصه های متون آنان همین رویکرد است.
در پرده ی اول ممکن است واقعه ی تعلیق برانگیزی هم رخ بدهد، اما بزنگاه یا نقطه ی عطف داستان نمی تواند در پرده ی اول رخ بدهد و تا پایان کشمکش باقی خواهد ماند. برای مثال؛ فیلم مشهور و شناخته شده ای را مثال می آورم تا ذهن خوانندگان با این روند سه پرده ای آشنا بشود. فیلم نامه ی فیلم " قیصر " نوشته ی مسعود کیمیایی که به خوبی ساختار سه پرده ای را نمایش می دهد. در پرده ی اول این فیلم نامه، نویسنده می کوشد تا با یک گره نسبتا" مهم، یعنی تجاوز به دختر یک خانواده و خودکشی او، بیننده را پای تصاویر میخکوب کند اما تمام گره فیلم نامه همین نیست. این اتفاق بهانه ای برای شخصیت پردازی برادرها و آغاز کشمکش های درونی افراد داستان، فرمان و قیصر است.
نکته ی مهم دیگر در پرده ی اول این است که شخصیت ها- چه اصلی و چه مکمل- شناسانده شوند تا نیازی به طرح اضافات در پرده های بعدی که باید صرف توصیف و تشریح وقایع بشوند، نباشد. مثلا" در همان فیلم قیصر تا قبل از شروع کشمکش ها، همه ی شخصیت ها معرفی می شوند و با شروع پرده ی دوم، یعنی رسیدن قیصر به خانه و شنیدن حرف های دوستش در قهوه خانه، روند شخصیت پردازی ها متوقف می شود.
پرده ی دوم، کشمکش های درونی و ظاهری
از پایان پرده ی اول تا لحظه ی بروز نقطه ی عطف که می تواند فاجعه یا حتی مضمون باشد، شخصیت اول فیلم نامه باید بکوشد تا با مسئله ی پیش آمده و گره خود کنار بیاید یا راه حلی برای رفع آن بیابد. این روند باید در قالب پیرنگی مستحکم و با ربط به پرده ی اول یعنی شخصیت ساخته و پرداخته شده ی آنجا اتفاق بیفتد. مثلا" در پرده ی اول قیصر همه ی خانواده اصرار دارند که قیصر این ماجرا را نداند چون اگر بداند خون به پا خواهد کرد و در پرده ی دوم تصمیمی که طی کشمکش ها گرفته می شود، همان است که حدس می زنیم.
مسئله ی مهم دیگری که در پرده ی دوم مطرح است اینست که داستان پیرنگ خود را حفظ کند، اما پیرنگ چیست؟
تعاریف متفاوت و بعضا" غلطی از پیرنگ ارائه می شود اما ساده ترین تعریف آن این می تواند باشد؛ پیرنگ، ارتباط و توالی منطقی میان وقایع داستان است که به نقطه ی اوج منتهی می شود.
پرده ی سوم، افول داستان و پایان بندی
پس از اینکه نقش اول یا قهرمان توانست نقطه ی اوج را نمایش دهد و بزنگاه را پشت سر بگذراند، داستان عملا" پایان گرفته است اما فیلم نامه موظف است عاقبت این تصمیم را نمایش بدهد. فیلم با روندی که می تواند کسالت بار یا جذاب باشد، پیش می رود و در نهایت ماجرا ختم به شر یا خیر می شود. در همان مثال قیصر، وقتی کریم کشته می شود، قیصر به فراری کسالت بار و فارغ از جذابیت دست می زند و در نهایت در حالی که مأيوس است، دستگیر می شود.
پ.ن :
فیلم قیصر از این نظر به عنوان مثال آورده شد که نماینده ی سینمای نه هنری و نه تجاری- جریان اصلی- بوده است. در اصل بهترین عنوان برای اینگونه فیلم و فیلم نامه را سینمای مستقل باید دانست. مثال های دیگر آن فیلم هایی نظیر؛ " گاو "، " پاپیون "، " بیل را بکش "، " آثار وودی آلن " و بسیاری از آثار محبوب و ارزشمند دیگر هستند. سینمای بدنه یا تجاری معمولا" شامل فیلم های محبوب ولی بی ارزش می شود. فیلم هایی چون " ابر انسان های هالیوودی "، " سینمای اکشن و ماجرایی "، " فیلم فارسی ها " و از این دست.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ارسالها: 1131
#73
Posted: 19 Jan 2015 20:06
فیلم هنری و سینمای مخاطب خاص
هر چند ممکن است تحت تأثیر تبلیغات این نوع سینمایی هم پر مخاطب بشود اما رسم بر این بوده است که تنها قشر خاصی از تماشای این سینما لذت ببرند. قشر فرهنگی و سطح بالاتر جامعه از نظر دانش و آگاهی. اما باید دانست که سینمای هنری چه ویژگی هایی دارد که اقبال عمومی کم تر با آن همراه بوده است. گفتیم که سینما ی هنری یا به تعبیری " نئو کلاسیک " در ادامه جریان رمان نو واقع شد. جریانی که سعی داشت سنت های کهنه و چهارچوب های نگارش را در هم بریزد و مضامین تکراری را به شیوه ای نو بازگو کند. در ادامه برای فهم فیلم نامه ی هنری به قسمت عمده ی این تضادها می پردازیم؛
زمان، مکان ، پیرنگ
هر اندازه که ساختار سه پرده ای در خدمت زمان و مکان و پیرنگ است، فیلم هنری خود را فارغ از این سه می داند.
زمان
در روایت کلاسیک، داستان مبداء، مسیر و پایان دارد اما در شیوه ی نوین هیچ یک از این ها مهم نیست. فیلم می تواند در پایان شروع بشود( مثل فیلم زندگی جای دیگری ست) یا در آغاز خاتمه بیابد( مثل فیلم پله آخر). البته این به آن معنا نیست که فیلم در خط اول تکلیف بیننده را رروشن می کند، بلکه با پایان یافتن داستان است که متوجه می شویم که تا چه حد فیلم را فارغ از زمان دنبال کرده ایم. استاد این نوع بازی با زمان " عباس کیا رستمی " است که در فیلم های " مسافر " و " خانه ی دوست کجاست " این بازی با زمان را به نمایش می گذارد.
مکان
موقعیت اتفاق وقایع یا لوکیشن در فیلم های کلاسیک ساختگی و در محدوده ی کنترل داستان است. در فیلم هنری اما ممکن است مکان ها خارج از اختیار باشند. برای مثال روستاهایی که کیا رستمی در کارهایش نمایش می دهد، همگی پویا و زنده اند، خیابان هایی که فرهادی به نمایش می گذارد، خبر از فیلم برداری ندارند. در واقع می توان گفت که فیلم نامه ی فیلم های هنری، خارج از مکانی خاص و گاها" فارغ از زمانی رو به جلو هستند. داستان می تواند در دایره ای ناامیدانه مدام از شروع تا پایان دور خود بچرخد و همین هم باعث می شود که از الگوی پایان بندی ساختار سه پرده ای دور باشد، زیرا اگر باز هم انتهایی برایش تصور کنیم، گره تازه ای برای آن ساخته ایم که اشخاص را درگیر کشمکش های تازه می کند.
جدایی نادر از سیمین را به خاطر بیاورید، ابتدای داستان پدر زنده است و نادر تن به مهاجرت نمی دهد، حتی با مشکی پوش کردن زوج در پایان، مشکلی حل نمی شود و نادر در گردشی دوار، باز هم تن به مهاجرت نمی دهد.
پیرنگ
یکی از مشخصات مشترک میان دو ساختار فیلم نامه نویسی شاید همین پبرنگ باشد. البته برخی از وقایع در فیلم های هنری بی ربط به ماجرا هستند تا جایی که بتوانیم لایه های پنهان و درونی آن ها و ارتباطشان با کل و پس و پیش را برقرار کنیم. مثلا" در فیلم " خانه ی دوست کجاست " یک لانگ شات از پسرک به تصویر کشیده می شود که از راهی مارپیچ به سمت بالای تپه می رود. فارغ از زیبایی تصویر به عنوان یک قاب عکس تماشایی، با کنار زدن لایه ها، ارتباط درخت با مقصد و مارپیچ بودن راه با زندگی است که پیرنگ را تشکیل می دهند. حتی می توان گفت، پیرنگ در سینمای هنری اصیل تر و محکم تر از سینمای تجاری و ساختار سه پرده ایست.
شخصیت پردازی
رمان نو و به تبع آن سینمای نئو کلاسیک هیچ وقعی بر شناخت کامل خواننده و بیننده از شخصیت هایش نمی گذارد. در اصل در این نوع هنری هیچ شخصیتی شکل نمی گیرد و افراد صرفا" نماینده ی یک تیپ رفتاری- در حیطه ی روانشناسی- هستند که بدون گروه خود معلق و بی معنا می شوند. نکته ی دیگر اینکه سینمای هنری هیچ ارزش افزوده ای بر افراد نمی گذارد و از بد مطلق یا خوب مطلق دوری می کند. مثلا" در جدایی نادر از سیمین گاها" نادر رفتارهای خصمانه بروز می دهد و جای دیگری شخصیت سیمین. در این نوع شخصیت پردازی تمام لایه های درونی انسان و ابعاد مختلف رفتاری او برسی می شود و نمی توان یک نفر مهم تر از دیگران پیدا کرد. البته این ویژگی به نوعی یادگاری مکتب " رئالیسم " ادبی است.
نقطه ی عطف یا بزنگاه
نقطه ی عطف در سینمای هنری معمولا" نه در یک لحظه، بلکه در تمام مسیر رشد شخصیت ها شکل می گیرد. برای مثال در فیلم جدید " پرویز " با شخصیتی سیال روبروییم که تحرک جزء حذف شده ی زندگی اوست اما دلیل نمی شود که بزنگاهی در ماجرایش وجود نداشته باشد. مثال بهتر، فیلم " هامون " است که در کل فیلم حمید شخص اول خود را درگیر سوالات می بیند و همواره درگیر نقاط بحرانی خود است. شکل این نقاط مدام تغییر می کند اما شک و تردید است که باقی می ماند. ابتدا می پرسد که مهشید را دوست دارد یا نه، سپس بر سر انتخاب مهشید و موفقیت است که سوال اساسی ترش را می یابد که چه چیز را دوست دارد، برای پاسخ گویی به آن با علی همراه می شود و سوال نهایی اش را می پرسد: من از کجا آمده ام؟
درونمایه
معمولا" درونمایه ی اغلب فیلم های هنری، مسائلی فرا و ورای نیازهای مادی بشری است. به نحو یکسانی اغلب آثار به آغاز و انتهای ما چنگ می اندازند و آثار کمی به مسائل مادی پرداخته اند. لیست کوتاهی از چند عنوان فیلم می گذارم که مضامین غیر مادی را نمایش می دهند و هنری هم هستند:
هامون: آغاز و انجام جهان
جدایی نادر از سیمین: شک و تردید
خانه ی دوست کجاست: پایان و انجام هستی
درخت گلابی: مرگ
پله آخر: مرگ
پیانیست: درک رابطه ی خالق و مخلوق
جاده: جهان هستی
همانطور که می بینید، هیچ مضمونی مادی و این جهانی نیست. در اصل رسالت سینمای هنری همین است که کمی انسان را به نگاهی واژونه به مسائل دعوت کند. همین مسئله دلیل دیگری بر پایان نداشتن و به اطصلاح باز بودن این نوع نگاه به سینماست. سینمایی که درباره ی آغاز و انجام جهان بحث می کند چطور می تواند پایانی ارائه بدهد.
به ذکر همین چند ویژگی آثار هنری سینما اکتفا می کنم و امیدوارم که با مطالعه ی خطوط و سطور بالا قدرت تمایز و تفکیک میان آثار کلاسیک و هنری یا نئو کلاسیک برای شما دوستان عزیز حاصل شود.
پایان
نویسنده:
ellipseses/ ارسلان
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
ویرایش شده توسط: ellipseses