ارسالها: 23330
#151
Posted: 19 Sep 2014 14:36
سینمای آسیا
سینمای اردن
اگرچه سینمای اردن وزنی در بین کشورهای دارای این صنعت ندارد اما کمتر کسی میداند فیلمهای بزرگی در خاک این کشور تولید شدهاند.
بین سالهای 1960 که برای اولین بار دوربین فیلمبرداری به کشور اردن وارد شد تا سال 2007 که اولین فیلم محصول بدنهی سینمایی این کشور تولیدگردید فاصله ای بیش از نیم قرن وجود دارد.
در سال 1960 دیوید لین فقید؛ فیلمساز برجستهی انگلیسی؛ فیلم تاریخی لورنس عربستان را در خاک اردن و در شهرزیبای پترا ساخت. این برای اولین بار بود که در واقع مردم آن دیار سینما را شناختند.پس از آن اما خاک اردن محلی شد برای ساخت و سازهای تاریخی و حتی اکشن.به فهرست ذیل نگاهی بیندازید.اینها فیلم هایی هستند که از سال 1960 تا همین اواخر در اردن تولید شدهاند و شهرها و حومهی بیابانی آن؛ لوکیشن اصلی این آثار بودند:
- "لورنس عربستان" ساختهی دیوید لین محصول 1961 محل فیلمبرداری شهر وادی رم
- "ایندیانا جونز:آخرین جنگ صلیبی" ساختهی استیون اسپیلبرگ محصول 1988 محل فیلمبرداری شهر پترا
- "بیانیه" ساختهی برایان دی پالما محصول 2007
- "جنگ برای حدیثه" ساختهی جیمز برومفیلد محصول 2007
- "میدان بلا(قفسه درد)" ساختهی کاترین بیگلو محصول 2008
- "ترانسفورمرز:انتقام شکست خوردگان"ساختهی مایکل بی محصول 2009
- "بازی منصفانه" ساختهی داگ لیمن محصول2010
طی یک دهه اخیر فعالیتهایی برای گسترش سینما در این کشور آغاز شد.انجمن سلطنتی فیلم اردن در سال 2003 رسما آغاز به کار کرد و هدفش تربیت فیلمساز برای بدنهی در حال شکل گیری سینمای این کشور بود.نتیجه اما زود بدست آمد و 4 سال بعد فیلم "کاپیتان ابو رائد" توسط امین مطلقا ساخته شد.این فیلم اولین اثر سینمایی کشور اردن محسوب می شود. با اینهمه این انجمن برای کشورهای عربی و فیلمسازان آنها تمهیداتی را آماده کرده تا این افراد بتوانند با در اختیار داشتن امتیازاتی؛ خاک اردن را برای تولیدات سینمایی خود برگزینند. و هدف از اینکار تنها ابعاد فرهنگی بوده است.
طبق آمار سال 2013 انجمن سلطنتی فیلم اردن؛ شمار تولیدات سینمایی این کشور، 24 فیلم در سال است که البته عمدهی این ساخت و ساز کارهای مستند و یا فیلمهای کوتاه میباشند. ضمنا طبق اعلام همین انجمن تعداد سینماروهای اردنی 500 هزار نفر در سال است.
در سال 2008 نیز مدرسه هنر و سینمای اردن افتتاح شد که در قالب یک انستیتو فعالیت میکند و جالب اینجاست که به فارغ التحصیلانش مدرک فوق لیسانس میدهد. جشنوارهی فیلم در اردن وجود ندارد اما همین آثار کوتاه سینمای اردن با جدیت در جشنوارههای فیلم کشورهای عربی شرکت می کنند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#152
Posted: 19 Sep 2014 14:53
سینمای اسرائیل
تولیدات ویژه سینمایی از سال 1950 در اسرائیل آغاز شده است. نخستین فیلم هنری به نام آرامش در سال 1950 ساخته شد. در سال 1954 قانونی به تصویب رسید که موجب گسترش فعالیتهای سینمایی اسرائیل شد. اولین فیلم داستانی بلند سینمای اسرائیل در سال 1954 توسط کارگردان انگلیسی تورولد دیکنسون ساخته شد که موضوع آن راجع به قهرمانی ها و دلاوری های ارتش اسرائیل در خلال جنگ 1948 بود.
در سال 1965 نیز قلبهای آن موفقیت جهانی داشت و فیلم صلح آن جایزه اسکار دریافت کرد. از فیلم هایی که در این دوران ساخته شده می توان به فیلم یادآوری ساخته ف.آریتوس که وقایع محاکمه آیشمن را به تصویر کشیده است و فیلم کمدی دیگر ساخته کشیونا و دو فیلم یکی در سال 1964 و دیگری در سال 1969 که منجر به تأسیس کنگره های ویژه برای سرمایه گذاری در صنعت سینمایی داخلی به عنوان سنفلید و اسرائیل شد اشاره کرد.
سینمای اسرائیل تا پیش از جنگ ژوئن 1967 اغلب محدود به سریال های کوچک بود و کمتر فیلم سینمایی طولانی ساخته می شد. اما از این سال به بعد با همکاری شرکتهای بزرگ سینمای هالیوود به تولید فیلم طولانی روی آورد.
بنابراین تنوع قومی و ملیتی یهودیان، چندگانگی فرهنگی جامعه اسرائیل را در پی آورده بود. به همین لحاظ فیلمی که با ارزشهای فرهنگی یهودیان غربی تبار به ویژه یهودیان آمریکایی تعارض نداشت. با فرهنگ یک یهودی شرقی تبار مغایر بود. حتی گاهی اوقات، یهودیان شرقی تبار ساخت یک فیلم را توهین به خود تلقی می کردند.
در کتابی که مرکز فیلم اسرائیل منتشر کرده است چنین آمده است:
{هر روز که می گذرد تعداد فیلم های خارجی بیشتری در اسرائیل فیلمبرداری می شود، چون اسرائیل مزایا و ویژگی های زیادی دارد. اسرائیل کشوری است کوچک که می شود عرض آن را در 90 دقیقه و طول آن را در هفت یا هشت ساعت با ماشین پیمود. هر جا که می رود پر است از
کوه، جنگل و دشت و رودخانه های پر آب و روستاها و دهکده هایی که خانه های آن با معماری های زیبای سنتی تزیین ده است.
همچنین اسرائیل آب و هوای بسیار خوب و معتدلی دارد که بیشتر شبیه آب و هوای کالیفرنیاست. از سوی دیگر این سرزمین، خاستگاه چندین فرهنگ و تمدن بزرگ دنیاست و هر کارگردان با هر سلیقه می تواند به راحتی هر چه را بخواهد در اسرائیل یافته و فیلم بسازد.»
در دهه هفتاد میلادی، سینمای اسرائیل در جهت ایجاد رابطه میان کارگردانان و سینماگران و بازیگران مشهور جهان و رژیم نوپای صهیونیستی تلاش زیادی به عمل آورد که اغلب به شکل دیدارهای دوستانه با رهبران سیاسی و مقامات و فرماندهان نظامی این رژیم و چاپ تصاویر آن در روزنامه ها و مطبوعات اسرائیلی وفرامنطقه ای به منصه ظهور رسید.}
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#153
Posted: 19 Sep 2014 14:57
سینمای افغانستان
سینما برای اولین بار در اوایل قرن بیستم به افغانستان وارد شد اما با مخالفتهای حاکمان سیاسی زمینه خوبی برای رشد آن فراهم نشد. فیلم سازی در افغانستان در قرن بیست یکم نوسانات زیادی داشت و دهههای ۴۰ تا ۶۰ خورشیدی اوج گرفت اما در جکومتهای بعدی افول کرد. فیلمهای بیسیار کمی با کیفت بالا در این کشور ساخته شد. بعد از سقوط طالبان و آزاد شدن رسانهها در افغانستان، سینمای افغانستان دوباره شروع به کار کرد.
شاه امانالله برای اولین بار پروژکتور سینمایی را وارد افغانستان کرد. در این سال اولین فیلم در پغمان در میان عموم مردم برای نخستین بار بر روی اکران رفت. اولین سینمای افغانستان سینما بهزاد نام داشت. زیر فشار روحانیون سینما در بین سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۱ کاملا بسته شده. بعد از کشته شدن بچه سقه نادر خان شاه جدید سیاست روحانیون را پیش گرفته و سینماها تا پاپان حکومت وی بسته ماندند.
در اوایل، سینمای افغانستان فقط شامل فیلمهای خبری از کار و فعالیت دولت بوده و اندکی هم فیلم مستند ساخته میشد. میتوان گفت در افغانستان همواره سوژههای فیلمهای سینمایی سیاسی و در هر دوره ابزار دست دولت بوده است.
بعد از به قدت رسسیدن ظاهر شاه در سال ۱۳۱۲ سینماها دوباره بازه شده و بیشتر فیلمهای هندی را نمایش میدادند. سال بعد در ۱۹۴۶ اولین فیلم افغانی به نام عشق و دوستی ساخته شد. چندی بعد موسسه افغان فیلم در سال ۱۹۶۸ توسط عبدل لطیف احمدی (انجینیر لطیف احمدی) تاسیس شد.
اوج شکوفایی سینمای افغانستان دهههای ۴۰ تا ۶۰ خورشیدی است که از حکومت محمدداوودخان شروع شد، در دوران حکومت چپها (جمهوری دموکراتیک افغانستان) به اوج رسید و با سقوط حکومت محمدنجیبالله روبه زوال رفت. با شروع جنگهای داخلی، سینما نیز زیر حمله توپ و تانک قرار میگیرد و در دوره طالبان ممنوع میشود.
در سراسر افغانستان، ۱۱۷ تالار سینما وجود داشته که اکنون در حدود ۹۰ درصد آنها یا ویران شدهاند، یا توسط مقامات تصاحب شدهاند، و یا اگر هنوز هم پابرجا باشند، تبدیل به انبار شدهاند.
در دوره طالبان گرفتن عکس، فلم و بازدید از سینما بکلی ممنوع قرار داده شده بود. طالبان یک تعداد فلمها و اسناد سینمای را در نزدیک تعمیر افغان فلم آتش نمودند. گاه دوستداران سینما، نوارهای فیلم را زیر خاک مدفون میکردند تا از سوختن در امان باشد.
پس از سال ۲۰۰۲ تولید فلمهای سینمائی در افغانستان رونق خوب گرفته است. یکتعداد از تحصیل کردههای سینمائی داخل خاک شده و بازار خوب دارند.
اکنون در سراسر افغانستان تنها ۱۶ سینما وجود دارد که یازدهتای آنها در کابل هستند. پنج سینمای کلاسیک و شش سینمای کوچک ۳D. ۲ تا سینمای کوچک۳D در شهر هرات فعال است، دو سینمای کوچک ۳D در شهر مزار شریف و یک سینمای ۳D در شهر قندوز. از این ۱۶ سینما، چهار سینمای کلاسیک با تالارهای نسبتاً بزرگ (سینما آریانا، سینما پارک، سینما پامیر و سینمای خیرخانه) مربوط به دولت است. سینمای تیمورشاهی کلاسیک و شخصی است. بقیه همه، خصوصی هستند. سینماهای زیادی در کابل وجود دارد که به دلیل نبود تماشاگر بسته شدهاند مانند سینما بهارستان و سینما آریوب.
صدیق برمک یکی از موفقترین کارگردان فلمهای افغانی در افغانستان است. فیلمهای او برنده جوایز بینالمللی شدهاند.
فیلم لاله سیاه (فیلم) به کارگردانی سونیا ناتلی؟ نامزد اسکار شد.
در پی جنگهای طولانی در این کشور اکثر هنرمندان مجبور به ترک افغانستان شدند. به همین دلیل فیلمهای افغانی زیادی در خارج از این کشور ساخته شدند:
- شرین گل و شیر آقا
- در سرزمین بیگانه
- سه دوست
- شکست
- خاکستر و خاک
یکی از فیلمهای سینمایی که در افغانستان خیلی طرفدار پیدا کرد و مدت شش یا بیشتر از آن نمایش داده شد، فیلم بر باد رفته بود. همچنین افغانستان با دارا بودن اشتراک مهم با شبه قاره هند، همواره دارای ارتباط بسیار خوبی با سینمای بالیود بوده. هندیها فیلمهای زیادی را در افغانستان ساختهاند. از مهمترین آنها میتوان به Dharmatma در سال ۱۹۷۵ و خداگوا در سال ۱۹۸۸ و فرار از دست طالبان ۲۰۰۳ و کابل اکسپرس ۲۰۰۶ اشاره کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#154
Posted: 19 Sep 2014 14:58
سینما پامیر
سینما پامیر سینمایی دولتی در مرکز شهر کابل افغانستان است. ساختمان آن از معدود ساختمانهایی است که از دوره شوروی به جا مانده است.
در دورهٔ دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان، در این سینما فیلمهای سوسیالیستی نمایش تماموقت داشت و موج مردم را به سالن سینما میکشاند که تا نیمه شب ادامه داشت. در جنگهای کابل که بیشتر خانههای اطراف ویران شدند، ساختمان بتنی این سینما پابرجا ماند.
امروزه وزارت مالیه افغانستان این سینما را اجاره داده و پولش را خود این وزارت میگیرد. هنوز در این سینما فلم نمایش داده میشود. بهای بلیط حدود پنجاه افغانی است و معمولا افراد برای ورود به داخل سینما بازرسی میشوند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#155
Posted: 19 Sep 2014 15:02
سینمای امارات
سینمای امیرنشین امارات متحده عربی با توجه به جمعیت؛ وسعت و همچنین جغرافیای آن باید مورد بررسی قراربگیرد.
کشور کوچک امارات متحده عربی با حدود 4 میلیون نفر جمعیت که فقط 13 درصد آن بومی هستند و 83 هزار کیلومتر مربع وسعت؛ در زمینه فرهنگ و سینما عمدتا کشوری مصرف کننده و واسطه است.
در حقیقت چه از سال 1971 که این کشور از انگلستان مستقل شد و چه بعد از آن؛ سینما هیچ ظهور و بروزی در این سرزمین نداشت.از سال 1990 که دوبی به عنوان یک جزیره آزاد رونق اقتصادی گرفت و دیگر جزیرههای امارات نیز توسعه و پیشرفت نشاندادند؛ سینما نیز در این کشور توسعه یافت.
در حال حاضر 250 سالن سینمای فراتر از استاندارد در این کشور وجود دارد. این سالنها که عمدتا چندمنظوره و به صورت پردیس نیز نگهداری میشوند؛ اکران فیلمهای روز دنیا و آثار مربوط به سینمای آمریکا و فیلمهای هالیوودی و همچنین فیلمهای مربوط به سینمای جامعه ی عربی و یا سینمای بالیوود را در دستور کار دارند.
فستیوال بین المللی فیلم دوبی نیز که از سال 2004 افتتاح شده هر ساله در ماه دسامبر؛ میزبان فیلمهایی از سراسر جهان است.
در واقع سینماهای امارات متحده عربی و همچنین فستیوالهایی مانند جشنواره فیلم دوبی؛ محلی برای میزبانی از تماشاگران و سینماگران خارجی است.
سالیانه حدود 12 میلیون نفر از این سالنها استفاده میکنند که تنها 10 درصد این جمعیت بومی هستند. این آمار حقیقتا شگفتآور است. جمعیت 87 درصدی خارجیان مقیم این کشور نیز جزو این آمار قرار میگیرند.
با اینهمه جغرافیای امارات متحده عربی در این سالها محلی برای ساخت و سازهای خارجی نیز بوده است.
از 1997 بسیاری از شرکت های فیلمسازی آسیایی؛ اروپایی و آمریکایی در این کشور فیلم تهیه کردهاند. فیلمهای بالیوودی و آسیایی به دلایل اقتصادی از این سرزمین برای تولیدات سینماییشان استفاده میکنند.
فیلمهای هالیوودی نیز جای خود را در امارات باز کردهاند. از مهمترین فیلمهای هالیوودی که در امارت ساخته شدهاند: سیریانا ساختهی استیو کاگان محصول 2005؛ قلمرو پادشاهی ساختهی پیتر برگ محصول 2007 و ماموریت غیرممکن پروتکل شبح با بازی تام کروز ساختهی 2010 قابل اشارهاند.
با اینهمه تلاشهایی نیر برای ساخت فیلم بومی در امارات شکل گرفته است. فیلمهای کوتاه زیادی در 5 سال اخیر در امارات تولید شدهاند اما اولین و آخرین فیلم داستانی بلند محصول این کشور تاکنون فیلم حلقه ساختهی نواف ال جناحی محصول 2007 بودهاست.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#156
Posted: 19 Sep 2014 15:04
سینمای اندونزی
سابقهی ۲۵۰ سال استعمار و سیطرهی هلند بر کشور اندونزی و همچنین وجود اقوام و زبانهای مختلف در این سرزمین باعث گردیده که امور هنری و فرهنگی از جمله سینما؛ تاثیر پذیری زیادی نسبت به گذشته این کشور نشان دهند.
سینما در اندونزی در سال 1900 ظهور و بروز یافت. کشوری که اکنون 230 میلیون نفر را در حدود 2میلیون کیلومتر مربع جای داده؛ تا سال 1945 مستعمره هلند بود از اینرو فرهنگ هلندی و حتی آلمانی در آن زمانها در اندونزی جاری بود.
دلیل ظهور سینما در اندونزی ابتدا برای مستشاران هلندی و آلمانی و دیگر خارجیان مقیم کشور بود. این کشور در زمان استعمار طی سالهای 1800 تا 1945 نام "هند شرقی هلند" نامیده می شد. بین سالهای 1900 تا 1925 عمدتا تولیدات سینمای آمریکا در سینماهای معدود جاکارتا به نمایش در میآمدند.
البته در این سالها با تاسیس شرکت فیلمسازی "میدل ایست فیلم" در اندونزی؛ تلاشهایی برای ساخت آثار کوتاه خبری برداشته شد. تا اینکه در 1926 اولین فیلم بومی این کشور توسط یک کارگردان هلندی به نام هیو ولدورپ ساخته شد. یک فیلم داستانی به نام آخرین لوتانگ که از بازی هنرپیشههای محلی نیز سود میبرد.
بین سالهای 1927 تا 1942 کارگردانان هلندی و آلمانی چندین فیلم دیگر نیز در اندونزی تولید کرد. اما با شعله ورشدن آتش جنگ جهانی دوم ژاپنیها بر این مجمع الجزایر مستولی شدند و تا سال 1949 فیلمسازان ژاپنی چندین فیلم در اندونزی( که استقلالش دیگر به رسمیت شناخته شده بود) ساختند.
بعد از استقلال و روی کار آمدن دولت سوکارنو در اندونزی و تا حدود سالهای 1960؛ قانون ممنوعیت پخش آثار سینمایی غربی در این کشور اجرا شد. این درحالی بود که یک جشنواره فیلم به نام فستیوال فیلم اندونزی نیز در سال 1955 در این کشور تاسیس شده بود.در این ایام چندین فیلمساز اندونزیایی شروع به ساخت فیلمهای بومی کردند که در بین آنها فیلمسازی به نام اسمار اسماعیل سرآمد دیگران بود. او طی سالهای 1949 تا 1970 حدود 30 فیلم ساخت که برخی از آنها با استقبال داخلی گستردهای نیز روبرو شدند.
یکی از بهترین ساختههای اسماعیل به نام " مبارزان راه آزادی" محصول 1961 که استقلال اندونزی را روایت کرد در چندین جشنواره معتبر خارجی شرکت نمود و نام سینماسینمای اندونزی/نمایی از فیلم چه خبر با عشق؟ محصول ۲۰۰۲ی اندونزی را برای اولین بار برسر زبانها انداخت.
در دهه 80 اما دیگر سینمای سنتی و قدیمی اندونزی پوست انداخت و حتی سیاستهای فرهنگی فستیوال فیلم اندونزی نیز تغییر کرد.
یک دهه بعد در سال 1999 فستیوال بین المللی فیلم جاکارتا تاسیس شد و عملا در ابتدای شروع هزاره سوم اندونزی به کشوری تبدیل شد که گامهای بلندی برای تولیدات سینمایی بومی برداشته بود.
در همین سالها فیلم Tjoet Nja' Dhien محصول سینمای بومی اندونزی در جشنواره فیلم کن 1989 پذیرفته شد. ضمن اینکه در اسکار 62 نیز این فیلم نماینده سینمای این کشور در بخش فیلم های خارجی زبان بود.این دو رویدادمهم باعث شد سینمای اندونزی بیش از پیش به دیگر کشورها شناسانده شود.
در این سالها از فیلمهای اندونزیایی تقریبا مهمی که اکران خارجی در حوزه اطراف خود نیز داشتند باید از چه خبر با عشق؟ محصول 2002 ساخته ی رادی سودجاروو نام برد.
از سال 2000 به اینسو تقریبا یک رفرم در سینمای اندونزی روی داده است.دولت پول بیشتری به بدنه سینمایی اندونزی تزریق میکند و برای اکران این آثار مخصوصا برای بازارهای کشورهایی مثل هند و پاکستان و آسیای جنوب شرقی کمکهای شایان توجهی به بخش خصوصی انجام میدهد.
در 2 دهه اخیر فیلمسازی در اندونزی اوج بسیاری یافته است. در حال حاضر حدود 75 فیلم بلند سینمایی در اندونزی به طور سالیانه ساخته میشود و جمعیت سینماروی این کشور سالانه حدود 27 میلیون نفر برآورد شده است. تعداد سینماها در این کشور نیز 763 سالن سینما گزارش شده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#157
Posted: 19 Sep 2014 15:12
سینمای تایوان
با آنکه جمعیت ملت جزیرهنشین تایوان چهار برابر هنگکنگ است صنعت فیلم آن سراپا مقلد هنگکنگ بوده است و تا چندی پیش در سلطهٔ آن قرار داشت. در دههٔ ۱۹۶۰ مؤسسهٔ دولتی سنترال موشِن پیکچرز کُرپوریشن (CMPC) فیلمهای سینمائی لی هسینگ را سرمایهگذاری میکرد، کسی که غالباً بهعنوان معمار سینمای تایوان شناخته میشد و فیلمهایش در درجهٔ اول به مسائل مناطق روستائی کشور نظر داشتند. در دههٔ ۱۹۷۰ با صنعتی شدن سریع تایوان و ارتقاء سطح زندگی مردم موج فیلمهای تاریخی مربوط به هنرهای رزمی (غالباً با لهجهٔ ماندارین)، و ملودرامهای رنگ و روغن زدهٔ جوانان (غالباً با لهجهٔ تایوانی) به بازاری سرازیر شد که به هر حال بهشدت در سلطهٔ برادران شاو بود. مثلاً بیش از نیمی از ۶۰۹ فیلم سینمائی (۳۲۷ فیلم) تولید شده بین سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۷۴ در تایوان از گونهها شمشیربازی یا کونگفو بودند. اما در اوایل دههٔ ۱۹۸۰ نسل تازهای از فیلمسازان، که غالباً در خارج تحصیل کرده بودند و با هویت فرهنگی خویش بهخوبی آشناتر بودند، وارد صنعت فیلم تایوان شدند. آنها یک سینمای نوین متمایز، با بودجهٔ اندک یا متوسط بهوجود آوردند که به واقعیتهای روزمرهٔ کشور خود میپرداخت، اما از نظر سبک در نهایت آثاری تجربی بودند.
چهرههای شاخص سینمای نوین تایوان دو تن هستند: ادوارد یانگ (یانگ دِچانگ؛ متولد ۱۹۴۷) و هو هسیائو - هسین (متلود ۱۹۴۷). نخستین فیلم سینمائی یانگ، روزی کنار ساحل (۱۹۸۳)، با طرح بیگانهسازی در زندگی معاصر شهری، بهویژه متأثر از آنتونیونی، نشانههای سینمای مدرن اروپائی را داشت. فیلم بعدی او، داستان تایپه (۱۹۸۵)، نیز با همان ویژگیها، ماجرای زن و شوهر مرفهی را روایت میکند که به شکلی نامنتظر درمییابند تغییرات سریع شهر پایتخت موجب فروپاشی روابط آنها شده است. یانگ در فیلم ترسآفرین (۱۹۸۷) به کارمندی دفتری پرداخته که در چنبرهٔ ناهنجاریهای اجتماعی همسر و فاسق همسرش را میکشد.
او در سالهای اخیرتر در فیلمی سه ساعته بهنام یک روز تابستان درخشان (۱۹۹۲)با دقتی وسواسآمیز یک جنایت خیابانی را تصویر کرده است و در آن توصیف دقیقی از جزئیات بافت اجتماعی تایوان در دههٔ ۱۹۶۰ بهدست میدهد. فیلم بعدی او، ابهام کنفوسیوسی (۱۹۹۴)، یک کمدی معاصر شهری است. آثار هو هسیائو - هسیِن بیشتر سنتی و نوستالژیک هستند و به فرهنگ و زندگی خانوادگی چینیها در دوران پیشاصنعتی گرایش دارند.
تقریباً همهٔ فیلمهای او تا به امروز - پسرهائی از فنگکوئی (۱۹۸۳)؛ تابستانی در خانهٔ پدربزرگ (۱۹۸۴)؛ غبار در باد (۱۹۸۷)؛ دختر نیل (۱۹۸۷) - سردرگمی و تأثیرات ویرانگر زندگی شهری مردمی را منعکس میکنند که به تازگی از روستا به شهر آمدهاند. برخی از آثار هو از جمله زمانی برای زندگی و زمانی برای مرگ (۱۹۸۵) در قالب روزشمار خانوادگی ساخته شدهاند؛ در این فیلم سه نسل از روستائیان چینی تصویر شده که به شهر مهاجرت کردهاند و میکوشند با کشور در حال مدرن شدن خود کنار بیایند. هو در فیلم بعدی، مگنوم اُپوس شهری اندوهزده (۱۹۸۹) به سرنوشت خانوادهای تایوانی در جریان پس گرفتن جزیرهٔ تایوان از ژاپن و سپردن آن بهدست چینیها (۴۹ - ۱۹۴۵) میپردازد. این فیلم در سال پخش خود جایزهٔ شیر طلائی جشنوارهٔ و نیر را بهدست آورد. هو با فیلم استاد عروسکگردان (۱۹۹۳)، که در مکان واقعی در حومهٔ شهر فوجان فیلمبرداری شده، زندگینامهای ۱۴۲ دقیقهای از عروسکگردان قدیمی، لیتیین - لو را ارائه داد و جایزهٔ ویژهٔ داوران جشنوارهٔ کن را گرفت. چهرههای دیگر سینمای نوین تایوان عبارتند از، چانگیی (عشق سلیطه، ۱۹۸۵؛ این عشقی که من دارم، ۱۹۸۶)؛ فرِد تان (سرخی شمال، ۱۹۸۸)؛ ریجارد چِن (ماه پائیزی، ۱۹۹۰)، و اَنگلی (جشن عروسی، ۱۹۹۳ - برندهٔ خرسطلائی از جشنوارهٔ برلین - و فیلمی بهنام بخور، بنوش، مرد زن، ۱۹۹۴). سینمای تایوان با پایان دههٔ ۱۹۹۰ به اوج شکوفائی خود رسید و از ۱۹۸۶ به بعد موفق شد صنعت فیلم خود را مستحکم کند. تایوان، در مقایسه با ۱۲۹ فیلم در هنگکنگ، سالانه ۱۰۶ فیلم سینمائی در داخل کشور تولید میکند و در ۱۹۹۰ از نظر مالی، مکان فیلمبرداری و پرسنل رابطهٔ آن با هنگکنگ هر روز بیشتر شده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#158
Posted: 19 Sep 2014 15:14
سینمای ترکمنستان
سینمای ترکمنستان که با تأسیس ترکمن فیلم در ۱۹۶۱ نهادینه شد، ابتدا در ۱۹۲۶ در عشقآباد، پایتخت کشور، آغاز شد. در میان نخستین فیلمهائی که در آنجا ساخته شد، تشنگیهای زمین (۱۹۳۰) از یولی رایزمن، ی
ک مستند سینمائی دربارهٔ احداث یک کانال در دل بیابان، برای استودیوی وُستک – کینو را میتوان نام برد، که نخستین
فیلم ناطق شوروی نیز محسوب میشود چون در ۱۹۳۱ روی آن گفتار و موسیقی گذاشتند. تا دههٔ ۱۹۶۰ با این یک استثناء تنها معدودی فیلم قابل ذکر در این کشور تولید شد، تا آنکه در این دهه کارگردانهای تعلیمدیدهٔ VIGIK از جمله، بولات منصورُف (متولد ۱۹۳۷) و حاجی قلی نارلِیف (متولد ۱۹۳۷) کار خود را در صنعت سینمای ترکمستان آغاز کردند. نخستین فیلم منصورف، رقابت (۱۹۶۳) – ضمناً نخستین فیلم سینمائی یک کارگردان بومی – به جنگ طولانی قبایل ترکمن با کردهای ایرانی پرداخت که فیلمبرداری آن را نارلیف بر عهده داشت. این دو کارگردان بار دیگر در فیلم رفع تشنگی (۱۹۶۷)، اقتباسی از یک رمان روسی دربارهٔ کندن یک کانال مدرن در بیابانهای قراقوم، و فیلم دختر ب
رده (۱۹۷۰) همکاری کردند، که فیلم اخیر را معمولاً بهترین فیلم مشترک آن دو میشناسند.
دختر برده با نگاهی دقیق به گذشتهٔ این ملت و با شیوهپردازی درخشانی بهصورت رنگی و پرده عریض (وایدسکرین) فیلمبرداری شده و به برخورد انفجارآمیز دو فرهنگ باستانی ترکمن و ایرانی با آرمانهای انقلابی اروپائی میپردازد. تارلیف نیز با فیلم عروس (۱۹۷۲) به کارگردان سرشناسی بدل شد. عروس روایتی است از شجاعت زن ترکمن که با پایداری بسیار منتظر میماند تا شوهرش از جنگ جهانی دوم بازگردد. این فیلم در سال ۱۹۷۲ جایزهٔ ویژهٔ داوران جشنوارهٔ جهانی لوکارنو را نصیب نارلیف کرد. غالب فیلمهای بعدی نارلیف – وقتیکه زنی اسب زین میکند (۱۹۷۳)، حرفِ ناگفتنی (۱۹۷۶)، جمال (۱۹۸۰) – همگی بر نقش زن در جامعهٔ اسلامی متمزکز شدهاند. اما فیلم مانکورتها (همچون بهنام بالهای خاطره، ۱۹۹۰) استعارهای است از نظامهای تمامیت خواه که از رمان روزی که بیش از صد سال طول کشید نوشتهٔ چنگیز آیتماتف اقتباس شده است. این فیلم بسیار تأثیرگذار و ضمناً آخرین تولید استودیوی ترکمن فیلم، ماجرای قبیلهای باستانی است که سلحشوران قبایل دیگر را به دام میاندازند و آنقدر شکنحهشان میکنند تا خاطرهها و امیالشان منهدم شود. سپس این قربانیان همچون شهروندان یک کشور استبدادی به بردههای رام (مانکورت) بدل میشوند، در حالیکه نه چیزی از گذشتهٔ خود به یاد میآورند و نه امیدی به آینده دارند.
سینمای ترکمن، مانند غالب کشورهای آسیای مرکزی، از نظر تکنیکی فقیر اما از لحاظ آفرینندگی و معنویت پربار است. در اینجا سنت پسندیدهای در باب تولید فیلمهای سینمائی برای کودکان یا دربارهٔ کودکان وجود دارد که برخی از این فیلمها از بهترین آثار سینمائی ترکمنستان هستند – مرد بار آوردن (۱۹۸۲) از عثمان سَفَرُتت (متولد ۱۹۳۸) و وقتی پدرم بازگرددد (۱۹۸۲) و فرزند پسر (۱۹۸۹) از خالممد کاکابایُف (متولد ۱۹۳۹). با این حال سینمای ترکمنستان، که از کوچکترین جمهوریهای آسیای مرکزی است (جمعیت ۸/۳ میلیون نفر)، بدون سرمایهگذاری خارجی با مشکلات فروانی روبرو است. نارلیف در این باره گفته است 'ما باید سالها تلاش کنیم تا ابتدا به تکنولوژی دست یابیم و سپس به پول بیندیشیم' . این گفته در مورد فقیرترین ایالت شوروی پیشین راهحل معقولی بهنظر میرسد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#159
Posted: 19 Sep 2014 15:18
سینمای چین
تصاویر متحرک هم زمان با غرب ، توسط بازرگانهای اروپائی و آمریکائی به چین آمد و چینیها بلافاصله آن را پسندیدند و نام یینگشِه یا 'نمایش سایه' بر آن نهادند. در سال ۱۹۰۵ میلادی نخستین فیلمهای چینی ساخته شد و تا سال ۱۹۱۰ میلادی یک صنعت فیلم در شانگهای شکل گرفت و شعبههائی هم در شهرهای ساحلی دایر کرد. صدا در ۱۹۲۹ میلادی وارد سینمای چین گردید و مورد استقبال گسترده قرار گرفت. حزب کمونیست چین در آن زمان یک گروه فیلم ساز (دیان ئینگ زو) را تشکیل داد و در دهه ۱۹۳۰ میلادی اعضاء آن را به استودیوهای مختلف فرستاد تا فیلمهای چپی - لیبرال با کیفیت هنری بالا بسازند. این فیلمها معمولاً ملودرام هائی با نکتههای اجتماعی به همراه چاشنی ضد ژاپنی بودند، از جمله کرم ابریشم های بهاری (۱۹۳۳) از جنگ بوگائو؛ الهه (۱۹۳۴؛ صامت) از وویُنگانگ؛ بزرگراه (۱۹۳۴)، از سون یو؛ فرشته خیابانی (۱۹۳۷) و چهارراهها (۱۹۳۷) از شِنزیلینگ .
اما حمله ژاپن به چين در ۱۹۳۷ میلادی و اشغال شانگهای صنعت فیلم چین را به سوی جنوب، به دامان مستعمره پادشاهی انگلستان، یعنی هنگکنگ انداخت، چون در آنجا یک شعبه بزرگ سینمائی وجود داشت، و بخش دیگری از صنعت فیلم چین هم در جنوبشرقی آسیا مستقر شد. در سال ۱۹۴۵ میلادی، با راهاندازی دوباره تولید، موضوع اصلی فیلمها را فجایع جنگ و اشغال تشکیل میداد (که در چین 'جنگ مقاومت در برابر ژاپن' نام گرفت)، از جمله حماسه هائی چون رود بهاری به سوی شرق جاری است (۱۹۴۷) از کاری چوشنگ و ژنگ جونلی و فیلم هشتاد هزار مایل ابر و ماه (۱۹۴۷) از شی دُنگ شان در این دوره بود که جنگ داخلی میان ملیگرایان چیانگ کاری - شِک و نیروهای کمونیست مائو تسهدُنگ درگرفت؛ و هنگامیکه مائو پیروز شد سرزمین اصلی چین را جمهوری خلق چین نامگذاری کرد، و دولت چیانگ به تایوان عقب نشست. از آن پس سینمای چین، با آنکه از میراث واحدی تغذیه میکند، در سه شاخه جداگانه به رشد خود ادامه داده است: سرزمین اصلی (جمهوری خلق چین)، هنگکنگ و تایوان.
چینی ها فیلم سازان خود را بر اساس نسلها طبقهبندی میکنند: نخست نسل پیشاهنگ؛ دوم آنهائی که در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ واقع گرائی سوسیالیستی را الگو قرار دادند؛ سوم نسلی که بهعلت جنگ و اشغال امکان تحصیل سینمائی نیافتند اما بلافاصله پس از رفع اشغال وارد صنعت شدند؛ چهارم نسلی که پیش از انقلاب فرهنگی آموزش دیده بودند اما تا پایان انقلاب فرهنگی امکان ورود به صنعت را نیافتند؛ مدرسه فیلم دولتی، آکادمی فیلم پکن، پس از تعطیل شدن در ۱۹۶۶ به واسطه انقلاب فرهنگی، در سال ۱۹۷۸ بازگشائی شد. در ۱۹۸۱ این آکادمی از میان نسل چهارم دو هزار و صد فارغالتحصیل در رشتههای بازیگری، کارگردانی، فیلم برداری، صدابرداری و هنرهای گرافیک بیرون داد. نسل پنجم فیلم سازان چینی را کسانی تشکیل میدهند که پس از ۱۹۸۲ فارغالتحصیل شدند. نسل چهارم و پنجم، بهواسطه نوع تربیت شان، گاه در یک گروه تحتعنوان 'مدرسه آکادمیک' قرار میگیرند. این نسل پنجم فیلمسازان چینی در حوزه تازهای با یکدیگر اشتراک دارند و آن تولید فیلمهای تازه برای جذب تماشاگر در سرزمین اصلی است. غالب فیلم های این نسل، بدون توجه به طبقه، در درجه اول به آسیبهای فردی حاصل از انقلاب فرهنگی پرداختهاند. مثلاً یانگ یانجین و دِنگ ییمین در فیلم خنده غمآلوده (۱۹۷۹)، زایجین در فیلم افسانه کوهستان تیانیون (۱۹۸۰) و ووییگُنگ در فیلم باران بعدازظهر (۱۹۸۰)، همه نسب به وضع اسفبار روشنفکران همدردی نشان دادهاند و فیلم در میانسالی (۱۹۸۲) از وانگ کیومین و سون یو، و فیلم رودخانه بدون شناور (۱۹۸۳) و زندگی (۱۹۸۴) از وو تیمانمینگ مصائب مشترک حرفهای ها و روشنفکران را منعکس میکنند. در فیلمهای دیگر دهه ۱۹۸۰ نیز میتوان اظهارنظرهائی روزآمد و حتی طبیعتگرایانه در باب مسائل اجتماعی مشاهده کرد، از جمله فیلمهای پرورشگاه ماهی یاماها (۱۹۸۴) و بزهکاریهای جوانان (۱۹۸۵) از چیانگ لیانگ، و دختر سرخ پوش (۱۹۸۵) از لو زیائویا، هم چنین فیلم کوههای وحشی (۱۹۸۶) از یان زوئهشو که یک کمدی کنائی درباره تاخت زدن همسر است. فیلمهائی مانند یک و هشت (۱۹۸۴؛ پخش در ۱۹۸۷) از ژانگ جونژائو و دیدار مرد مرده از زندگان (۱۹۸۸) از هوانگجیان ژونگ نیز آثار قابل ملاحظهای هستند که نسل پنجم عرضه کرده است.
احتمالاً مهیجترین چهره هائی که در سالهای اخیر از سرزمین اصلی چین سر برآوردند سه تن بودند: چِن کایگه (متولد ۱۹۵۲)، ژانگ ییمو (متولد ۱۹۵۰) و تیان ژوانژوانگ (متولد ۱۹۵۲). نخستین فیلم سینمائی چِن، زمین زرد (۱۹۸۴)، از نظر هنری و تجاری درهای بازار جهانی را به روی چین گشود. این فیلم فرهنگ فولکوریک چین در فلات مجاور رودخانه زرد در حوالی ۱۹۳۹ را با پرداختی خارقالعاده و شاعرانه تصویر کرده است. چن پس از آن با فیلمهائی مانند رژه بزرگ (۱۹۸۵) و پادشاه کودکان (۱۹۸۸) به سبک نقاشی طوماری چین روی آورد. در فیلم اول به زندگی نظامیگری در چین معاصر و در دومی به اشتباهات انقلاب فرهنگی پرداخت. او در سالهای اخیرتر در محصول مشترکی از آلمان - بریتانیا - چین بهنام تار زندگی (۱۹۹۱) ماجرای نوازنده نابینای سیار و شاگرد نابینایش را در مکانهای واقعی در منطقه پرت افتاده شانگزی روایت کرده است. فیلم بعدی چِن کایگه، به درود محبوبه من (۱۹۹۳- برنده نخل طلای جشنواره کن به همراه فیلم پیانو از جِین کمپیون)، اثری است مسحورکننده و شهوی که سرنوشت یک مثلث عشقی میان دو ستاره مرد اپرای پکن با یک فاحشه را در جریان چهل سال تاریخ چین از دهه ۱۹۲۰ تا انقلاب فرهنگی ترسیم میکند. (این فیلم در ۱۹۹۳ دو بار در چین توقیف و آزاد شد، چون کشور چین قصد داشت. میزبان بازیهای المپیک در سال ۲۰۰۰ بشود؛ سرانجام نسخه سانسور شده آن در چین پخش شد). نخستین فیلم ژانگ ییمو، که در فیلمهای زمین زرد و رژه بزرگ فیلمبردار چِن کایگه بود، بهنام ذرت سرخ (۱۹۸۸)، با تصاویر خیرهکنندهاش جایزه خرس طلائی جشنواره برلین را نصیب او کرد و در آمریکا به فروش خوبی دست یافت. این فیلم پر هزینه پرده عریض از همه امکانات زیبائی شناختی عدسیهای آنامورفیک و زوم بهره برداری کرده تا زندگی روستائی شمال چین در دهه ۱۹۳۰ را به تصویر بکشد. ذرت سرخ در هیئت یک کمدی سبک آغاز میشود و به تدریج منظرگاه دهشتباری از خسارت حاصل از اشغال ژاپنیها را در پیش چشم میگشاید.
فیلم بعدی ژانگ، تریلر پر فروش دیگری بهنام اسم رمز 'کوگار' (۱۹۸۹)، در چین مورد استقبال فراوان تماشاگران قرار گرفت و شکوه بصری آثار بعدی او را پایهریزی کرد - فیلمهای جو دو (۱۹۹۰؛ با سرمایه کمپانی ژاپنی تُکوما کامیونیکیشنز) و فانوس قرمز را بیاویز (۱۹۹۱؛ با سرمایه کمپانی تایوانی ERA اینترنشنال). این دو فیلم در دوران پیش از کمونیسم در دههٔ ۱۹۲۰ اتفاق میافتند و به دورنمایه سکس و قدرت با پسزمینهای روستائی میپردازند (هر دو ابتدا در چین توقیف شدند). ژانگ سپس شبهمستندی از زندگی روستائی به نام داستان کیوجو (۱۹۹۲؛ با مشارکت هنگکنگ) عرضه کرد که به صورت سوپر شانزده میلیمتری و در مکانهای واقعی فیلمبرداری شده بود و جایزه شیر طلائی جشنواره ونیز را برایش به ارمغان آورد. نقش اول همه فیلمهای ژانگ پس از ذرت سرخ، از جمله زندگی کردن (۱۹۹۳)۷ را بازیگر درخشان جوانی بهنام خانم گُنگلی ایفاء کرده است. تبان ژوانژوانگ فیلمسازی را با مطالعه مردم نگارانه زندگی کشاورزان مغولستان با فیلم در عرصه شکار (۱۹۸۵) آغاز کرد و پس از آن فیلمی به نام دزد اسب (۱۹۸۶) ساخت. این فیلم که در مکان واقعی در تبت فیلم برداری شده به رابطه میان حقوق قبیلهای و مذهب بودیسم میپردازد و همانطور که قابل پیشبینی بود در چین به شدت سانسور و کوتاه شد. ژواتژوانگ سپس چند سالی فیلمهای تجاری ساخت (از جمله بچههای راکاندرول، ۱۹۸۸) تا آنکه فیلم بادبادک آبی (۱۹۹۳) را عرضه کرد. بادبادک آبی با ملایمت تمام تأثیرات اوایل حکومت کمونیسم بر زندگی روزمره یک خانواده پکنی از ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۷ را بررسی میکند و با آن که در جشنواره کن و توکیو جایزه برد از طرف دولت چین توقیف شد.
کلیه فیلمهای جدی چینی، از جمله آثاری که به آنها اشاره شد، همگی از آثار منتشر شده ادبی اقتباس شدهاند زیرا چینیها سینما را هم چون یک قالب ادبی میشناسند. در حال حاضر فیلمهای سرزمین اصلی برای توجیه اقتصادی استودیوهای خود، که هر بار یارانه کمتری از دولت میگیرند، ناچار هستند به فروش داخلی بیندیشند، لذا تقریبا"همه فیلمهای تازه چینی عناصر مورد علاقه توده مردم را بهکار میگیرند، از جمله پرده عریض و تکنیکالر. (جمهوری خلق چین امروز تنها کشور جهان است که لابراتوار چاپ رنگی آشامی تکنیکالر را حفظ کرده، هر چند تجهیزات پیشرفته تدوین ندارد و معمولا" فرآیند پس از تولید را در کشورهای دیگر به ویژه ژاپن انجام میدهد). تعداد سالانه تماشاگران چینی به حدود بیست و هفت میلیارد نفر میرسد که در پنجاه و پنج هزار سالن نمایش در سراسر کشور فیلم میبینند، و اکنون تلویزیون هم در سطح گسترده در دسترس مردم قرار دارد (انفراد تلویزیون در مناطق شهری ۸۳ درصد افزایش یافته) و محبوبیت روزافزونی پیدا کرده است (بالاترین میزان تماشاگر تلویزیون به یکصد میلیون نفر میرسد). رقابت فیلم های خارجی نیز رو به افزایش گذاشته و واردات آنها را شرکت فیلم چین در انحصار خود دارد. میزان واردات فیلم معادل یک سوم تولید سالانه داخلی، یعنی یکسوم از حدود ۱۲۰ فیلمی است که در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در چین تولید شده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#160
Posted: 19 Sep 2014 15:20
سینما در جمهوری خلق چین
سالهای میان ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۶ در جمهوری خلق، دورهٔ ملی کردن و اشتراکی کردن سرزمین چین بود. در این دوره صنعت فیلم زیر نظارت وزیر فرهنگ قرار گرفت و دولت چین تعهد کرد ده استودیوی اصلی در هر یک از شهرهای بزرگ تأسیس کند، همچنین استودیوی فیلم مستقر در چانگچون را که قبلاً در اشغال ژاپن بود، نوسازی کند. تا سال ۱۹۶۵ صدها فیلم به سبک واقعگرائی سوسیالیستی ساخته شد که همگی به تجلیل از انقلاب و شکوه زندگی در کشوری سوسیالیستی میپرداختند. در ۱۹۵۷ نهضت به اصطلاح صد گُل راه انتقاد سازنده از حزب را گشود و کوتاه زمانی اجازهٔ تولید فیلمهای نیمبندِ مخالف دولت فراهم آمد، از جمله فیلم پیش از رسیدن رئیس جدید (۱۹۶۵) از لو بان و اقتباسهائی ادبی مانند فیلم خانواده (۱۹۵۶) از چِنزیهه.
پس از دوره نهضتی سرکوبگر و ضدراست آفتابی شد و در ۱۹۵۸ شعار جهش بزرگ به پیش را در کشور چین انتشار داد (این دومین برنامهٔ پنج سالهٔ چین بود؛ اولین برنامه از ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۷ اجراء شد). جهش بزرگ به پیش برای افزایش بازدهی اقتصادی ملی طراحی شده بود و از ۱۹۵۸ تا ۱۹۵۹ صنعت فیلم توانست تولید خود را به دو برابر، یعنی سالانه ۲۲۹ فیلم سینمائی و نقاشی متحرکهای کوتاه برساند. غالب ان فیلمها - مانند عشق به کارخانه مثل خانهٔ خود (۱۹۵۸) از ژائو مینگ و مرد فولادین و اسب آهنین (۱۹۵۸) از لورِِن - در راستای اهداف جهش بزرگ به پیش ساخته شدند. با این حال بین سالهای ۱۹۵۹ و ۱۹۶۴ صنعت فیلم کمتر در راستای سیاسی شدن، هر چند همچنان ایدئولوژیک، گام برمیداشت، لذا کارگردانها در این دوره موفق شدند آثار سبکگرایانهٔ جالبی بسازند، از جمله فیلم لینزِکسو (۱۹۵۹) از ژنگ جونلی بر اساس اشعار چینی و کنارهگیری سرخ زنان (۱۹۶۱) از زای جین. اوایل دههٔ ۱۹۶۰ جمهوری خلق چین شاهد تولید اقتباسهائی از اپراهای کلاسیک چینی بود - لیو، سومین خواهر (۱۹۶۰) از سولی، جنگل گراز وحشی (۱۹۶۲) از کوئیوِئی و رؤیای تالار سرخ (۱۹۶۲) از سِنفان - و اقتباسهائی از رمانهای چینی مانند اوایل بهار در فوریه (۱۹۶۳، که پیش از این بهعنوان یک قالب بورژوائی ممنوع بود) از زایتیِلی. در این دوره کمدیهائی هم از زندگی معاصر چینی تولید شد، مثل فیلمهای لیِچاق، لیجوان، لیِپیر (۱۹۶۲) از زایجین و راضی شدی یا نه؟ (۱۹۶۳) از یِن گُنگ. در همین دوره سه فیلم قابل ملاحظه هم ساخته شد که عبارتند از کمدی موفقی بهنام لی شوانگشوانگ (۱۹۶۲) از لو جِن؛ دو خواهر نمایشگر (۱۹۶۵) از زایجین که روایت لطیفی از رابطهٔ دو خوانندهٔ مشهور اُپرا بود؛ و نقاشی متحرک سینمائی برادران وان بهنام بَلوا در بهشت (۱۹۶۱؛ ۱۹۶۴).
مائو در ۱۹۶۶ به شکلی نامنتظر افراطیترین اعضاء حزب کمونیست را مورد حمایت قرار داد و به مدت ده سال یک انقلاب فرهنگی به راه انداخت و در جریان تحقیق آن همهٔ نهادهای اجتماعی و اقتصادی متلاشی و عدهٔ زیادی کشته شدند. تأثیر این انقلاب بر صنعت فیلم چین عظیم بود، زیرا فیلمسازان نیز به همراه هنرمندان حرفهای دیگر برای بازآموزی نزد روستائیان به خارج از شهرها فرستاده شدند. تولید فیلم داستانی بین سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۶۹ تقریباً متوقف شد، و هنگامیکه در ۱۹۷۰ دوباره به راه افتاد بخش صنعت بهدست غیرحرفهایها افتاد تا تنها در گونهای فیلم بسازند که به تازگی بهصورت التفاطی تعریف شده بود - جِمینگ یانگباکسی، یا اپرای انقلابی. این قالب توسط زایتیلی با فیلم فتح کوه بَبر از طریق استراتژی (۱۹۷۰)، چِنگ بین با فیلم فانوس سرخ (۱۹۷۰) و پانونژان و فوجیه با فیلم کنارهگیری سرخ زنان (۱۹۷۱؛ بازسازی فیلم سینمائی زایجین در ۱۹۶۱) به یک تیپ سینمائی بدل شد، تیپی متشکل از داستانی ملودراماتیک، رقصهای شیوهپردازی شده، عملیات آکروباتیک و یک پایانبندی ارکستری اغراق شده برای عرضهٔ یک سیرک پرصلابت. انقلاب فرهنگی به سینمای اصلی چین اتهام ناموجه انحرافی بودن بسته بود که تا سالهای اخیر حفظ شد. کارگردانهای حرفهای بین سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۶ بهتدریج از بازآموزی بازگشتند اما به خاطر اوضاع سیاسی تنها معدودی از آنها امکان ساختن فیلم یافتند.
مائو، دبیر کل حزب، و چو اِنلای، نخستوزیر، هر دو در ۱۹۷۶ درگذشتند و جنگ قدرت میان گروهی میانهرو به رهبری هوا گوافنگ، و بیوهٔ مائو، جیان کیوینگ، آغاز شد. در این جنگ هُوا برنده شد و کوتاه زمانی جای مائو را گرفت، و جیان کیوینگ و سه تن از حامیانش (مشهور به گروه چهار نفره) - که اکنون قدرت واقعی پشت انقلاب فرهنگی محسوب میشدند - به اتهام خیانت محاکمه و زندانی شدند. هُوا در ۱۹۷۸ جای خود را به دِنگ ژیائوپنگ و منادی مدرنیزه شدن و آزادی نسبی در سرزمین اصلی سپرد، اما حکومت او نیز بلافاصله پس از قتلعام تظاهرات میدان تیانانمن در یکشنبهٔ چهارم ژوئن ۱۹۸۹، به پایان آمد، و ترس سراسر کشور چین را در خود پیچید. اوضاع سیاسی چین اخیراً بهواسطهٔ فشارهای سیاسی جهان میان روتر شده اما حکومت طولانی دِنگ همچنان واپسگرا مانده است. پس از مرگ مائو بخش دولتی مؤسسهٔ فیلم چین کمک بلاعوض به تولید را محدود کرد و برنامهریزی مالی هر یک از بیست و دو استودیوی مهم چینی را بر عهدهٔ خودشان گذاشت. اما اکنون کمک مالی به صنعت فیلم بسیار محدود است و همه فیلمهای چینی در مرحلهٔ پیش تولید توسط دفتر سینمائی چین، دروازهبان وزارت تبلیغات، ممیزی میشوند.
چینیها فیلمسازان خود را بر اساس نسلها طبقهبندی میکنند: نخست نسل پیشاهنگ؛ دوم آنهائی که در دهههای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ واقعگرائی سوسیالیستی را الگو قرار دادند؛ سوم نسلی که بهعلت جنگ و اشغال امکان تحصیل سینمائی نیافتند اما بلافاصله پس از رفع اشغال وارد صنعت شدند؛ چهارم نسلی که پیش از انقلاب فرهنگی آموزش دیده بودند اما تا پایان انقلاب فرهنگی امکان ورود به صنعت را نیافتند؛ مدرسهٔ فیلم دولتی، آکادمی فیلم پکن، پس از تعطیل شدن در ۱۹۶۶ بهواسطهٔ انقلاب فرهنگی، در سال ۱۹۷۸ بازگشائی شد. در ۱۹۸۱ این آکادمی از میان نسل چهارم دو هزار و صد فارغالتحصیل در رشتههای بازیگری، کارگردانی، فیلمبرداری، صدابرداری و هنرهای گرافیک بیرون داد. نسل پنجم فیلمسازان چینی را کسانی تشکیل میدهند که پس از ۱۹۸۲ فارغالتحصیل شدند. نسل چهارم و پنجم، بهواسطهٔ نوع تربیتشان، گاه در یک گروه تحتعنوان مدرسهٔ آکادمیک قرار میگیرند. این نسل پنجم فیلمسازان چینی در حوزهٔ تازهای با یکدیگر اشتراک دارند و آن تولید فیلمهای تازه برای جذب تماشاگر در سرزمین اصلی است. غالب فیلمهای این نسل، بدون توجه به طبقه، در درجهٔ اول به آسیبهای فردی حاصل از انقلاب فرهنگی پرداختهاند. مثلاً یانگ یانجین و دِنگ ییمین در فیلم خندهٔ غمآلوده (۱۹۷۹)، زایجین در فیلم افسانه کوهستان تیانیون (۱۹۸۰) و ووییگُنگ در فیلم باران بعدازظهر (۱۹۸۰)، همه نسب به وضع اسفبار روشنفکران همدردی نشان دادهاند و فیلم در میانسالی (۱۹۸۲) از وانگ کیومین و سون یو، و فیلم رودخانهٔ بدون شناور (۱۹۸۳) و زندگی (۱۹۸۴) از وو تیمانمینگ مصائب مشترک حرفهایها و روشنفکران را منعکس میکنند. در فیلمهای دیگر دههٔ ۱۹۸۰ نیز میتوان اظهارنظرهائی روزآمد و حتی طبیعتگرایانه در باب مسائل اجتماعی مشاهده کرد، از جمله فیلمهای پرورشگاه ماهی یاماها (۱۹۸۴) و بزهکاریهای جوانان (۱۹۸۵) از چیانگ لیانگ، و دختر سرخپوش (۱۹۸۵) از لو زیائویا، همچنین فیلم کوههای وحشی (۱۹۸۶) از یان زوئهشو که یک کمدی کنائی دربارهٔ تاخت زدن همسر است. فیلمهائی مانند یک و هشت (۱۹۸۴؛ پخش در ۱۹۸۷) از ژانگ جونژائو و دیدار مرد مرده از زندگان (۱۹۸۸) از هوانگجیان ژونگ نیز آثار قابل ملاحظهای هستند که نسل پنجم عرضه کرده است.
احتمالاً مهیجترین چهرههائی که در سالهای اخیر از سرزمین اصلی چین سر برآوردند سه تن بودند: چِن کایگه (متولد ۱۹۵۲)، ژانگ ییمو (متولد ۱۹۵۰) و تیان ژوانژوانگ (متولد ۱۹۵۲). نخستین فیلم سینمائی چِن، زمین زرد (۱۹۸۴)، از نظر هنری و تجاری درهای بازار جهانی را به روی چین گشود. این فیلم فرهنگ فولکوریک چین در فلات مجاور رودخانهٔ زرد در حوالی ۱۹۳۹ را با پرداختی خارقالعاده و شاعرانه تصویر کرده است. چن پس از آن با فیلمهائی مانند رژهٔ بزرگ (۱۹۸۵) و پادشاه کودکان (۱۹۸۸) به سبک نقاشی طوماری چین روی آورد. در فیلم اول به زندگی نظامیگری در چین معاصر و در دومی به اشتباهات انقلاب فرهنگی پرداخت. او در سالهای اخیرتر در محصول مشترکی از آلمان - بریتانیا - چین بهنام تار زندگی (۱۹۹۱) ماجرای نوازندهٔ نابینای سیار و شاگرد نابینایش را در مکانهای واقعی در منطقهٔ پرت افتادهٔ شانگزی روایت کرده است. فیلم بعدی چِن کایگه، به درود محبوبهٔ من (۱۹۹۳- برندهٔ نخل طلای جشنوارهٔ کن به همراه فیلم پیانو از جِین کمپیون)، اثری است مسحورکننده و شهوی که سرنوشت یک مثلث عشقی میان دو ستارهٔ مرد اپرای پکن با یک فاحشه را در جریان چهل سال تاریخ چین از دههٔ ۱۹۲۰ تا انقلاب فرهنگی ترسیم میکند. (این فیلم در ۱۹۹۳ دو بار در چین توقیف و آزاد شد، چون کشور چین قصد داشت. میزبان بازیهای المپیک در سال ۲۰۰۰ بشود؛ سرانجام نسخهٔ سانسور شدهٔ آن در چین پخش شد). نخستین فیلم ژانگ ییمو، که در فیلمهای زمین زرد و رژهٔ بزرگ فیلمبردار چِن کایگه بود، بهنام ذرت سرخ (۱۹۸۸)، با تصاویر خیرهکنندهاش جایزهٔ خرس طلائی جشنوارهٔ برلین را نصیب او کرد و در آمریکا به فروش خوبی دست یافت. این فیلم پرهزینهٔ پرده عریض از همهٔ امکانات زیبائی شناختی عدسیهای آنامورفیک و زوم بهرهبرداری کرده تا زندگی روستائی شمال چین در دههٔ ۱۹۳۰ را به تصویر بکشد. ذرت سرخ در هیئت یک کمدی سبک آغاز میشود و بهتدریج منظرگاه دهشتباری از خسارت حاصل از اشغال ژاپنیها را در پیش چشم میگشاید.
فیلم بعدی ژانگ، تریلر پرفروش دیگری بهنام اسم رمز کوگار (۱۹۸۹)، در چین مورد استقبال فراوان تماشاگران قرار گرفت و شکوه بصری آثار بعدی او را پایهریزی کرد - فیلمهای جو دو (۱۹۹۰؛ با سرمایهٔ کمپانی ژاپنی تُکوما کامیونیکیشنز) و فانوس قرمز را بیاویز (۱۹۹۱؛ با سرمایهٔ کمپانی تایوانی ERA اینترنشنال). این دو فیلم در دوران پیش از کمونیسم در دههٔ ۱۹۲۰ اتفاق میافتند و به درونمایهٔ سکس و قدرت با پسزمینهای روستائی میپردازند (هر دو ابتدا در چین توقیف شدند). ژانگ سپس شبهمستندی از زندگی روستائی بهنام داستان کیوجو (۱۹۹۲؛ با مشارکت هنگکنگ) عرضه کرد که بهصورت سوپر شانزده میلیمتری و در مکانهای واقعی فیلمبرداری شده بود و جایزهٔ شیر طلائی جشنوارهٔ ونیز را برایش به ارمغان آورد. نقش اول همهٔ فیلمهای ژانگ پس از ذرت سرخ، از جمله زندگی کردن (۱۹۹۳)۷ را بازیگر درخشان جوانی بهنام خانم گُنگلی ایفاء کرده است. تبان ژوانژوانگ فیلمسازی را با مطالعهٔ مردم نگارانهٔ زندگی کشاورزان مغولستان با فیلم در عرصهٔ شکار (۱۹۸۵) آغاز کرد و پس از آن فیلمی بهنام دزد اسب (۱۹۸۶) ساخت. این فیلم که در مکان واقعی در تبت فیلمبرداری شده به رابطهٔ میان حقوق قبیلهای و مذهب بودیسم میپردازد و همانطور که قابل پیشبینی بود در چین به شدت سانسور و کوتاه شد. ژواتژوانگ سپس چند سالی فیلمهای تجاری ساخت (از جمله بچههای راکاندرول، ۱۹۸۸) تا آنکه فیلم بادبادک آبی (۱۹۹۳) را عرضه کرد. بادبادک آبی با ملایمت تمام تأثیرات اوایل حکومت کمونیسم بر زندگی روزمرهٔ یک خانوادهٔ پکنی از ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۷ را بررسی میکند و با آنکه در جشنوارهٔ کن و توکیو جایزه برد از طرف دولت چین توقیف شد.
کلیهٔ فیلمهای جدی چینی، از جمله آثاری که به آنها اشاره شد، همگی از آثار منتشر شدهٔ ادبی اقتباس شدهاند زیرا چینیها سینما را همچون یک قالب ادبی میشناسند. در حال حاضر فیلمهای سرزمین اصلی برای توجیه اقتصادی استودیوهای خود، که هر بار یارانهٔ کمتری از دولت میگیرند، ناچار هستند به فروش داخلی بیندیشند، لذا تقریباً همهٔ فیلمهای تازهٔ چینی عناصر مورد علاقهٔ تودهٔ مردم را بهکار میگیرند، از جمله پردهٔ عریض و تکنیکالر. (جمهوری خلق چین امروز تنها کشور جهان است که لابراتوار چاپ رنگی آشامی تکنیکالر را حفظ کرده، هر چند تجهیزات پیشرفتهٔ تدوین ندارد و معمولاً فرآیند پس - تولید را در کشورهای دیگر به ویژه ژاپن انجام میدهد). تعداد سالانهٔ تماشاگران چینی به حدود بیست و هفت میلیارد نفر میرسد که در پنجاه و پنج هزار سالن نمایش در سراسر کشور فیلم میبینند، و اکنون تلویزیون هم در سطح گسترده در دسترس مردم قرار دارد (انفراد تلویزیون در مناطق شهری ۸۳ درصد افزایش یافته) و محبوبیت روزافزونی پیدا کرده است (بالاترین میزان تماشاگر تلویزیون به یکصد میلیون نفر میرسد). رقابت فیلمهای خارجی نیز رو به افزایش گذاشته و واردات آنها را شرکت فیلم چین در انحصار خود دارد. میزان واردات فیلم معادل یک سوم تولید سالانهٔ داخلی، یعنی یکسوم از حدود ۱۲۰ فیلمی است که در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در چین تولید شده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.