ارسالها: 23330
#171
Posted: 19 Sep 2014 15:47
تاریخ سینمای تاجیکستان
تاریخ سینمای تاجیکستان در دل سینمای شوروی زاده شده است. 1929 بود که شوروی سینمای تاجیکستان را به تاجیکی ها معرفی کرد.
تاجیکستان سه تغییر در دولت و یک دوره ۵ ساله جنگ شهری را از زمان استقلال از اتحادیه جماهیر شوروی تجربه کرده است. توافق نامه صلح میان جناح های رقیب در سال ۱۹۹۷ امضا شد و سال ۲۰۰۰ به مرحله اجرا رسید.
دولت مرکزی که کمتر کنترل کاملی بر برخی از مناطق این کشور داشته مجبور به سازش و ایجاد اتحاد میان جناحهای مختلف شده است. توجه جامعه بین الملل در پی جنگ افغانستان به تاجیکستان هم جلب شد و موجب افزایش کمکهای اقتصادی که می توانست در بلند مدت شغل ایجاد کند و افزایش ثبات شود، شد.
تاریخ سینمای تاجیکستان در دل سینمای شوروی زاده شده است. ۱۹۲۹ بود که شوروی سینمای تاجیکستان را به تاجیکی ها معرفی کرد. تاریخ رسمی تولد سینمای تاجیکستان (برای اولین بار) با نمایش مستند فیلم «ورود قطار به شهر دوشنبه» ساخته «واسیلی کوزین» در ۱۶ اکتبر همین سال آغاز می شود. «تاجیکینو(بعدها تاجیک فیلم)» استودیوی فیلمهای مستند و خبری تاجیکستان سال ۱۹۳۰ تاسیس شد و این موجب شد بسیاری از فیلمسازان اولیه تاجیک در روسیه آموزش ببینند .
تاسیس استودیو های روسی صنعت فیلم تاجیکستان را تحت تاثیر قرار داد. یک مدرسه جدید تاسیس شد و فیلمهای تاجیکی جوایز زیادی در جشنواره های مختلف و بین المللی بدست آوردند. یکی از عواملی که در گسترش سینمای تاجیکستان مفید بوده، تولید فیلم براساس ادبیات ملی به ویژه شاهنامه بوده است. «بوریس کیمیاگاروف» کارگردان تاجیک چندین سال از کار خود را به تولید فیلمهایی از شاهنامه اختصاص داد. در ۱۹۶۱ «کاوه آهنگر» اولین فیلمی شد که بر اساس شاهنامه ساخته شد. ده سال بعد کیمیاگاروف دست به تولید فیلم حماسی و دو قسمتی دیگری به نام «داستان رستم» زد؛ «رستم و سهراب(۱۹۷۱)» و «داستان سیاوش(دو قسمت به سال ۱۹۷۶)».
«بنسیون آریویچ کیمیاگاروف» سال ۱۹۲۰ در سمرقند متولد شد و ۱۹۷۹ در دوشنبه درگذشت. او ساخت فیلم مستند را در ۱۹۴۴ آغاز کرد. از میان فیلمهای مستند او می توان به «در پامیر(۱۹۴۶)» و «تاجیکستان شوروی(۱۹۵۱)» اشاره کرد. کیمیاگاروف از ساخت فیلمهای مستند به خلق فیلمهای هنری حرکت کرد و «داخوندا» را بر اساس رمان «صدرالدین آینی» در سال ۱۹۵۷ و «قطعه شاعر» را در سال ۱۹۵۹ ساخت. در سال ۱۹۶۰ کیمیاگاروف تمام تلاش خود را برای ساخت سه گانه ای از شاهنامه به خود اختصاص داد. کیمیاگاروف یکی از بهترین کارگردانان تاجیکستان محسوب می شود.
طی سالهای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ پخش فیلمهای زیادی ممنوع شد. انگیزه های سانسور نامشخص بود. پارانویای شوروی نسبت به تم اجتماعی و واقع گرا واکنش نشان داد که موجب عدم نمایش این فیلمها شد. در این سالها بود که کارگردانها به «قتل یک کتاب در برف آب شده» به کارگردانی «دولت خودونظروف» واکنش نشان دادند. شخصیت اصلی این فیلم به گذشته رو می کند و واکنش اش نسبت به آینده تلخ و پر اضطراب است. این دور از آرمانهای انقلاب بود. یکی دیگر از فیلمهایی از این دست «آدونیس چهاردهم(۱۹۷۷)» اثر «باکو صدیق اف» است.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی فضای سینما را به طور جدی تحت تاثیر قرار داد و موجب کاهش امکانات استودیوهای سینمای ملی شد. در دوشنبه سازمانهایی برای توسعه صنعت فیلم برای غلبه بر بحرانهای سینمای ملی تاسیس شد. صنعت فیلم از کمبود پول، مواد شیمیایی و تجهیزات برای تولیدات جدید رنج می برد. امکانات رو به تخریب و کمبود بودجه برای تعمیر و نگه داری و تهیه قطعات یدکی و تجهیزات گرمایش و سرمایش از دیگر مشکلات این سالها بود. بعلاوه سینمای تاجیکستان فیلمسازان و بازیگران با استعداد خود را به دلیل مهاجرت انها از دست داد. بیشتر سینماها در این زمان به صورت خودحمایتی کار می کردند و هیچ کمک مالی از سوی دولت به آنها نمی شد. تجهیزات ضعیف، امکانات ناکافی، نبود گرم کننده ها در زمستان و تهویه مطبوع در تابستان و خصوصا کمبود فیلمها جدید و ... سینمای تاجیکستان را رو به نابودی قرار داد. جالب اینجاست که نزدیک به سه چهارم سینماهای تاجیکستان در مناطق روستایی قرار گرفته بودند در حالی که سالنهای نمایش در مناطق شهری تاسیس شده بودند.
در سال ۱۹۹۱ «دولت خودو نظروف» فیلمساز برجسته ۳۰ درصد آرا را در انتخابات ریاست جمهوری به خود اختصاص داد و پیام خود را که توسط رسانه ها کنترل می شد خفه شده یافت. او هم مانند بسیاری از دیگر فیلمسازان تاجیک که به مسکو و یا دیگر کشورها مهاجرت کردند تاجیکستان را ترک کرد. «بختیار خودونظروف» دیگر فیلمساز تاجیک که موفق ترین آنها هم هست فیلمهایش را با پول خارجی ساخت. فیلمهای او در غرب با تحسین زیادی روبرو شدند. خصوصا «لوناپاپا(۱۹۹۹)» که نه سرمایه اش از تاجیکستان تامین شد و اصلا در این کشور ساخته شد. در ده سال بعد در تاجیکستان هیچ فیلمی ساخته نشد. در دهه آخر ویدئو و نوارهای کاست به شدت محبوب شده بودند چون وسیله هایی خارج از کنترل بودند. فیلمهای کوتاه جدید که توسط نسل جدید ساخته شدند بیشتر نشان دهنده افسردگی و نبود چشم اندازی برای این نسل بود.
«ذهن فرشته (۲۰۰۱)» ساخته «دنیس والریویچ بکتوف» داستان پسری است که بنابر اتفاقاتی خودکشی را تنها راه پیش روی خود می یابد. مستند «پو تو استرونو(روی دیگر، راننده ۲۰۰۱)» ساخته «اولگ ماکاروف» داستان پسری است که به خاطر درمان خواهرش دست به گدایی در خیابان می زند و وقتی که دختر بهبود می یابد برادر کوچکش را تنها می گذارد. با وجود این بدبختی ها کودکان سعی می کنند لبخند خود را حفظ کنند.
ساخته «جمشید عثمانوف» با نام «فرشته کتف راست(۲۰۰۲)» پس از بردن چند جایزه بین المللی در جشنواره کن شرکت کرد. عثمانوف در مسکو آموزش دیده بود. از فیلمهای دیگر مهم تاجیکستان می توان به «مرد(۱۹۸۹)»، «دیوار(۲۰۰۰)» و «پرواز زنبور عسل(۱۹۹۸)» ساخته مشترکی با کره که هر سه از ساخته های عثمانف اند اشاره کرد.
سینمای تاجیکستان بعد از سال ۲۰۰۰ ساخته های مهمی نداشته است. از آثار شناخته شده این سالها می توان به «جنسیت و فلسفه(۲۰۰۵)» ساخته «محسن مخملباف» و «ظهر واقعی(۲۰۰۹)» اثر «ناصر سعیدف» اشاره کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#172
Posted: 19 Sep 2014 22:12
سینمای کره ی جنوبی
وقتی سینما کره ی جنوبی را با کره ی شمالی مقایسه می کنیم، می بینم که تنها کره ی جنوبی توانسته به جایگاهی ارزشمند در صعنت سینما در یک سطح بین المللی دست پیدا کند. سینمای کره ی جنوبی با وجود چشیدن طعم دوره ای که از آن به عنوان"دوران طلایی" در صنعت سینما کره ی جنوبی نام برده می شود (سال های بین 1950 تا 1960)، در سال های 1970 با افت کیفیت مواجه می شود. در نیمه دوم سال های 1970، به دلیل کنترل شدیدی که دولت روی سینمای کره ی جنوبی اعمال می کرد، تقریباً باعث ویرانی نوعی از فرهنگ فیلم شد که در سال های قبل تر به وجود آمده بود. از این دوره از صنعت سینما با نام "شصت سال زمستان در سینمای کره" نام برده می شود. سیستم سیاست حاکم در جامعه، که بر پایه اصول استبدادی و دیکتاتوری بود، باعث ایجاد نوعی رکود در سینمای کره شد که می توان این نوع رکود را نتیجه سانسور سیاست استبدادی موجود در کره ی جنوبی دانست. ولی بعد از سپری شدن این دوره ی سانسور، سینما وارد دوره ای تازه می شود که به نوعی، ترمیم کننده ی دوره ی پیشین رکود و افت سینمای کره است. در سال های 1980 دولت با حذف سانسور و برداشتن کنترل سفت و سختی که پیش از این روی فیلم ها اعمال می شد، امکان تولید فیلم های جذاب تر را فراهم می آورد. در طی دهه ها (سال های بین 1973- 1979) سینمای کره ی جنوبی شروع به رشد کرد و توانست برای اولین بار مخاطب های بین المللی را جذب کند. کنترل و اِعمال شدید دولت های حاکم بر روی رسانه، تنها در کره ی جنوبی نبوده و نیست، چنان که در یک پروسه ی تاریخی مشخصی در ایران، در کشورهای آمریکای جنوبی، مانند آرژانتین و همچنین رومانی با شرایط کم و بیش مشابهی، مواجه هستیم؛ کشورهایی که شرایط جوی جامعه روی فعالیت هایی که در حوزه های مختلف رسانه ای همچون سینما، انجام می شود، اثر می گذارد. در واقع، دراین قبیل کشورهایی که با سیاست دیکتاتوری اداره می شوند، همه چیز وابسته به این است که چه کسی در موضع قدرت باشد و او تا چه حد به سانسور عقاید دست بزند، که صد البته، این سانسورها، دست و پای کارگردان ها و فیلمسازها را برای بیان حقیقت و آن چه که در دل جامعه می گذرد، می بندد. چنانکه در تاریخ سینما کره ی جنوبی مشاهده می کنیم، در سال های 1970 و 1980، هیچ فیلم حقیقت گرایانه ای که بیانگر جو و شرایط موجود بر جامعه باشد، ساخته نمی شد. فیلم «خاطرات یک قتل» تحت تأثیر چنین شرایطی ساخته شده است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#173
Posted: 19 Sep 2014 22:15
سینمای مغولستان
سینمای مغولستان به شدت تحت تاثیر سینمای روسیه قرار گرفته است و همین مسئله آن را متمایز از تحولات سینمایی در بقیه آسیا کزده است.
تصور بر این است که فعالیت های سینمایی برای اولین بار در مغولستان بین سالهای 1903 و 1913 اتفاق افتاده است، به عنوان ثبت وقایع خصوصی شاهزاده اوچیرن نامناسورن . بعد از انقلاب سوسیالیستی، حزب انقلابی مردم مغولستان در کنگره سال 1925 تصمیم گرفت که از فیلم به عنوان یک ابزار آموزش و پرورش استفاده کند. از سال 1926 به بعد، به طور مرتب فیلم های اتحاد جماهیر شوروی را به مردم مغولستان نشان می داد. اولین سینمای دائمی در پایتخت در سال 1934 افتتاح شد . استودیوهای فیلم ملی، بنام کینو مغول بودند، در سال 1935 با کمک شوروی تاسیس شدند. اولین تولیدات آنها یک فیلم مستند بر روی "سالگرد ماه مه " و یک داستان خیالی به نام پسرمغول به کارگردانی، ایلیا ترابرگ روس بود. اولین فیلم مغولی سرنوشت به کارگردانی تمت ناتسدوگ در سال 1938 بود. از آن زمان به بعد، تولید فیلم در اطراف مغولستان همراه با تبلیغات قهرمانانه انقلابی و افسانه های باستانی معروف متمرکز شده است، هنوز هم اغلب تحت نظارت روسیه است. از فیلمهای موفق این طرح "سوخباتار" (1942) و Tsogt Taij (1945) بسیار موفق بود. استودیو کینو مغول همچنین در حال حاضر به تولید فیلم های مستند و گزارش های خبری می پردازد .
این حزب پس از جنگ جهانی دوم، بر قهرمانان طبقه کارگر تمرکز کرد و در فیلمهایی مانند سال نو (1954) توسط تسونی زاندرا منعکس شد. نمونه هایی از این سبک فیلم بیداری (1957) توسط س.گندن و دختر ساخته چیمید اوسون دندوین بود.در سال 1955، اولین فیلم کمدی موزیکال ساخته شد، که آغاز یک روندی است که در ادامه در دهه 60 مورد استقبال وافع شد. اولین فیلم رنگی خیمه کروی قرقیزهای ساکن سیبریه (Altan Örgöö، 1961)، بر اساس داستان یک قوم بود. آن فیلم با همکاری استودیوهای های آلمان شرقی تولید شد. موسیقی این فیلم، توسط ال مولدورج ساخته و پخش شد و توسط ارکستر رادیو GDR ثبت و به عنوان ارکستر سمفونیک کلاسیک مغولی استفاده شد.در حالی که تولید آثار مستند افزایش داشت ، داستان های تخیلی وارد زندگی روزمره در دهه هفتاد شده بود. یکی ازمشهورترین فیلم های آن زمان، تامیر بر اساس رمان چادرابالین لودوئیدامبا بود.
پایان سینمای آسیا
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#174
Posted: 19 Sep 2014 22:23
سینمای آمریکا(قاره)
سینمای آرژانتین
اولین فیلم سینمایی آرژانتینی به وسیله یک ایتالیایی در سال ۱۹۰۸ ساخته شد. بعد رشته فیلمهای تانگو ساختهی "خوزه فره را" موفقیت بسیاری بدست آورد.
فیلمهای تانگو با پیدایش صدا در سینما ادامه پیدا میکند. اما همزمان با ساخت و ساز فیلمهای تجارتی، فیلمهای هنری با کیفیت بالا نیز هر از چند گاهی ساخته میشود. از سال 1940 این سینما به تدریج دچار ضعف میگردد و سرانجام به سبب دور شدن از مسائل مردمی سقوط میکند.
با آغاز دیکتاتوری پرون از 1945 سینمای آرژانتین در معرض فروپاشی کامل قرار میگیرد به نحویکه تا ده سال بعد دیگری چیزی به نام سینمای هنری در آرژانتین وجود نداشت. با پایان دیکتاتوری هنوز سینمای این کشور در حالت کمااست.
پس از سقوط پرون؛ لئوپولدو توره نیلسون در فاصله سالهای 1957-62 خود را در سینما مطرح میکند و در سالهای بعد به تثبیت میرسد. مهمترین فیلم او شمشیر مقدس محصول 1970( عکس بالا) از معروفترین فیلمهای آرژانتینی به حساب میآید.
دهه 80 و 90 اوج بروز و ظهور استعدادهای آرژانتینی در جشنوارههای خارجی است که تعدادی از آنها بعدها حتی به اسکار هم رسیدند. در میان این نسل ابتدا خوان خوزه کامپانلا مطرح شد که به خاطر فیلم راز در چشمانشان محصول 2009 برنده اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد.
از استعدادهای جدیدتر باید از آدریان بینیس نام برد که با فیلم غول محصول 2009 مطرح شد فیلمی که در جشنواره فیلم فجر سال 88 نیز به نمایش درآمد.
سینمای آرژانتین به نوعی تا سالهای طولانی از داشتن جشنوارههای بین المللی محروم بود و این مهم البته به اوضاع و احوال سیاسی این کشور در دهههای گذشته مربوط میشد.
در حال حاضر سینمای آرژانتین حدود 8 جشنواره فیلم دارد که دو جشنواره؛ تقریبا در آمریکای جنوبی مهم جلوهگری میکند. اولی جایزهای است که آکادمی علوم سینمایی آرژانتین سالیانه اعطا میکند و دیگری جشنواره مستقل فیلم آرژانتین که از سال 1999 برپا شده است. سینمای آرژانتین هموراه سرشار از استعدادها بوده است و این جشنواره مستقل به ویژه نقش مهمی در شناسایی آنها داشته است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#175
Posted: 19 Sep 2014 22:25
سینمای اروگوئه
در میان کشورهای آمریکایجنوبی،اروگوئهی کمجمعیت وکوچک قطعا دارای یک بدنهی سینمایی بسیار قوی است و همین پیشینه باعث شده فرهنگ و سنت مردم اروگوئه با فیلم و سینما بسیار رابطهی تنگاتنگی داشته باشد.
در سالهای اولیه ظهور سینما؛ تعدادی از تاجران و فرهنگ دوستان اهل اروگوئه ساکن درپاریس؛ با برادران لومیر آشنایی پیداکردند. تا جایی که وسایل و تسهیلاتی نیز توسط آنها از کمپانی لومیرها خریداری شد. نتیجهی این اقدام تولید اولین فیلم دوحلقهای کوتاه در سال 1898 است که در سالن خود لومیرها نیز به نمایش درآمد. فیلمی با نام دوچرخه سوار که فلیکس اولیویه فرانسوی همه کارهاش بود.
نمایش این فیلم بسیار موفقیت آمیز بود و باعث شد سینمای اروگوئه تولد خودش را در همان سال 1898جشن بگیرد. پس از آن طی دو دهه بین 1910 تا 1926 سینمای فرانسه بوسیلهی اولیویه؛ تعدادی فیلمبردار آرژانتینی و اروگوئهای تربیت کرد و فیلمسازی در استودیوهای الیویه در اروگوئه رونق گرفت.
با این حال همهی این تولیدات محصول سرمایه گذاری دیگران بودند و تا سال 1936 هنوز اولین فیلم ملی اروگوئه تولید نشده بود .اگرچه استودیوی سیوکولوکس به عنوان یک مکان شناخته شده سینمایی در اروگوئه شهرت یافته بود.
یک نکته بسیار مهم اما موفقیتهای تیم ملی فوتبال اروگوئه در جامهای جهانی بود به نحویکه تمام بازیهای این تیم ضبط و در سینماها پخش میگردید.
در سالهای 1936 تا 1948 سینمای آرژانتین حضور پررنگ خود را در اروگوئه شدت بخشید. دراین ایام فیلمسازان آرژانتینی و ایتالیایی در اروگوئه کار می کردند و دست بر قضا سهم زیادی در بالندگی سینمای این کشور داشتند.
بعد از جنگ جهانی دوم ؛سینمای اروگوئه تولیدات ملی و مشترک خودرا با همسایگانش افزایش داد .اگرچه هنوز فیلم خاص و جهانی تولید نمی کرد. این شرایط باعث شد طی دهه های بعدی نیز سینماگران آرژانتینیتبار بازهم سهم عمدهای در تولیدات سینمایی کشور اروگوئه داشته باشند.
تا سالهای 1990 آنچه در سینمای اروگوئه تولید میشد بازسازیهای تلویزیونی و اجراهای تئاتری بود. اما کارگردانانی نظیر "لئوناردو ریگاگنی" و بازیگرانی مانند "هوگو فاتوریوس" به سینمای جهان معرفی گردیده و جرقهای خاص را باعث شدند.
در سال 1999 ریکاگنی فیلم "الچه ور" را ساخت که محصول تمام قد بدنهی سینمایی اروگوئه بود و در جشنوارههای زیادی نیز به نمایش درآمد.
از سال 2000 به این سو، سینمای اروگوئه پیشرفت قابل ملاحظهای داشته است و اگرچه هنوز فیلمهای مشترک با همسایگانش میسازد اما بدنهخود را قویتر کرده و شاهد این مدعا افزایش تولیدات ملی از 7 فیلم در سال 1999به 14 فیلم در سال 2012 است.
در این سالها فیلمهای شاخصی محصول سینمای اروگوئه در اروپا و آمریکای شمالی اکران شدند که شاید مهمترینشان "آخرین قطار" ساختهی "دیهگو آرسواگا" محصول 2002 باشد که از تلویزیون خودمان نیز پخش گردید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#176
Posted: 19 Sep 2014 22:33
سینمای برزیل
سینما نوو (به انگلیسی: Cinema Novo) جنبشی در سینمای برزیل بود که در دهههای پنجاه و شصت در سینمای برزیل پا گرفت. فیلمسازانی چون گلوبر روشا و نلسون پریرا دوس سانتوس این جنبش سینمای را آغاز کردند. شعار اصلی این فیلمسازان این بود: «یک دوربین در دست و یک ایده در ذهن».
سینمای نوو، ماهیتی ضداستعماری داشت. در نهایت این جنبش سینمایی تا دهه هفتاد دوام آورد، یعنی زمانی که حکومت خونتاکه فیلمسازان این جنبش را سرکوب کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#177
Posted: 19 Sep 2014 22:37
سینمای مکزیک
حدود شش سال قبل زمانی که ساخت فیلم Amores perros به تازگی پایان یافته بود، آلخاندرو گوانزالز کارگردان جوان فیلم، با توصیه یکی دیگر از کارگردانان تازه کار مکزیکی مواجه شد که البته اکنون در آمریکا موقعیت خوبی دارد.
این کارگردان گیلرمودل تورو بود. او به گونزالز توصیه کرد که فیلم او گرچه یک شاهکار سینمایی است ولی مدت زمان غیرعادی دارد. اما وقتی گونزالز موفق نشد دل تورو را در پشت تلفن قانع کند که امکان حذف هیچ سکانسی از فیلم وجود ندارد از او خواست تا به مکزیکوسیتی بیاید و به شکل حضوری تغییرات پیشنهادیاش را ارائه دهد. دل تورو فیلم را بر روی نوار ویدئو در شهر آستن تماشا کرده بود و گرچه در آن زمان از لحاظ مالی در شرایط بسیار بدی قرار داشت و باید پول هنگفتی را به آدمربایانی که پدرش را گروگان گرفته بودند میداد، با اولین پرواز خودش را به مکزیک رساند.گونزالز ادامه میدهد: روز بعد ناگهان با یک مرد میانسال چاق چشم آبی در مقابل در روبهروشدم که ظرف سه روزی که در آنجا بود همه غذاهای داخل یخچال را خورد ولی به من کمک کرد تا 8-7 دقیقه از فیلم را حذف کنم.
به این ترتیب فیلم Amores perros در ردیف بهترین فیلمهای غیرانگلیسی زبان تاریخ سینما قرار گرفت و باعث شد تا گونزالز برای آن نامزد دریافت جایزه اسکار شود.
دل تورو نیز در ادامه روند فیلمسازیاش دو فیلم پرخرج ولی جذاب هل بوی و Devil Backbone را ساخت که او را در ردیف کارگردانانی چون سامریمی و جان کارپنتر قرار داد. و باعث شد آلفونسو کوئارون دیگر فیلمساز مکزیکی نیز با فیلم Tu Mama Tambiein خیلی زود به عنوان یک فیلمساز مستعد مطرح شد این موفقیتها باعث شد تا گونزالز و کوئارون نیز مثل دل تورو فیلمسازی را در هالیوود ادامه دهند و بودجههای بیشتر ستارگان بزرگ را در اختیار داشته باشند. کوئارون با کارگردانی سومین قسمت سری فیلمهای هریپاتر به نام هریپاتر و زندان آزکابان لیاقتهای خود را اثبات کرد و امسال نیز با فیلم فرزندان انسان با بازی جولیان مور و مایکل کین و با هزینه 72 میلیون دلاری در جشنواره فیلم ونیز حضور داشت.
دومین فیلم گونزالز نیز به نام 21 گرم با بازی شون پن و نائومی واتس نیز چندین نامزد اسکار برای عوامل آن به همراه داشت و فیلم اخیر او به نام «بابل» با بازی برادپیت و کیت بلانچست از جمله شانسهای اسکار 2007 است. فیلم اخیر دل تورو نیز «لابیرنت پان» نام دارد که در جشنواره فیلم نیویورک مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. اما هر کدام از این سه کارگردان بزرگ اکنون یک لقب خاص در دنیای سینما دارند. دل تورو،«گوردو»، کوئارون «فلاکو» و گونزالز «ال نگرو» نامیده میشوند و در دنیای فیلمسازی پر تب و تاب امروز همچنان همکاریشان را حفظ کردهاند. در کنار این مکزیکی موفق، چند سینماگر دیگر نیز از این کشور حضور دارند که از آن جمله امانوئل لوبرکی فیلمبردار پرسابقه که سه بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده و رودریگو پریتو دیگر فیلمبردار سینمای روز جهان هستند.
اما سابقه آشنایی این سه کارگردان به اواسط دهه 1980 باز میگردد. زمانی که کوئارون و دل تورو برای اولین بار همکار شدند، در آن دوره کوئارون در سریال تلویزیونی A Hora marcada دستیار کارگردان بود و دل تورو فیلم کوتاه میساخت و مسئول جلوههای ویژه فیلمها بود. دل تورو ادامه میدهد: ما همیشه درباره یک جوان با استعداد به نام آلفونسوکوئارون صحبت میکردیم اما پس از مدتی دل تورو احساس کرد یکی از اپیزودهای سریال A Hora marcada شباهت زیادی به یکی از داستانهای استفن کینگ دارد و زمانی که از کوئارون در این باره سؤال کرد کوئارون تأیید کرده بود که به دلیل علاقه زیاد به کینگ، از یکی از داستانهایش استفاده کرده است!
اما گونزالز به راحتی پس از تایید شبکه تلویزیونی اصلی مکزیک به نام تله ویزا، برای کارگردانی یک سریال تلویزیونی انتخاب شد و تصمیم گرفت تا از آلفونسو کوئارون مشاوره بگیرد و کوئارون او را به سرصحنه فیلم آرزوهای بزرگ دعوت کرد. این سوابق باعث شده تا این روزها آنها از کارگردانان جوان مکزیکی که مستعد به نظر میرسند، نهایت حمایت را به عمل آورند. از جمله این کارگردانان باید به کارلوس الیگادز(ژاپن) و فرماندو ایمبک (فصل مرغابی) اشاره کرد و المپیک سال گذشته اولین جایزه سینماییاش را در جشنواره فیلم گوادالاخارا دریافت کرد. دل تورو در این زمینه میگوید: ما در ابتدای راه چندان به آینده امیدوار نبودیم ولی خوش شانس بودیم که تعدادی از تهیهکنندگان و کارگردانان قدیمی سینمای مکزیک از جمله فرماندو کامارا، لوییز گارسیا آگراز و آرتورو ریشتاین کار ما را پسندیدند.
اما هر سه کارگردان که نسل طلایی سینمای مکزیک به حساب میآیند، پاییز امسال فیلمهای خوبی را در برنامه اکران جهان دارند. فیلم «لابیرنت پان» دل تورو به تهیهکنندگی آلفونسو کائارون یک اثر رئالیستی است که ارتباط چندانی با ژانر مورد علاقهاش –ژانر وحشت- ندارد.
فیلم فرزندان انسان کوئارون در دسامبر اکران میشود و به عقیده منتقدان تمثیلی از زندگی سخت زندانیان گوانتانامو در دنیای آینده است که مهاجران جهان سومی بر سر ادامه بقا دردسرهای زیادی دارند. اما پرامیدترین فیلم، «بابل» از آلخاندرو گونزالز است که داستان آن در سه کشور مراکش، ژاپن و مکزیک میگذرد و گونزالز تأکید میکند که اگر همراه خانوادهاش 5سال قبل به آمریکا نمیآمد هرگز نمیتوانست این فیلم را بسازد، چرا که فیلم بازتاب درد و رنجهای او پس از این انتقال اجباری به فرهنگ و جامعهای نامانوس است.
پایان سینمای آمریکا(قاره)
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#178
Posted: 19 Sep 2014 22:43
سینمای آفریقا
سینمای آفریقای جنوبی
یلم و سینما در آفریقای جنوبی عملا به واسطهی وجود حکومت آپارتاید تا سال ۱۹۹۰ و حتی چند سال پس از آن، به مانند دیگر امور فرهنگی و هنری و اجتماعی دستمایهی چالشهای فراوان بود.
حکومت آپارتاید که نوعی تبعیض شدید بین سفید پوستان اقلیت و سیاه پوستان اکثریت در کشور آفریقای جنوبی بود زمینهی هیچ حرکت فرهنگی خاصی را برای هنرمندان این کشور مهیا نمیکرد. طرفه اینکه روابط خارجی محدود این کشور تا قبل از سال 1990 با دیگر کشورهای جهان بدلیل همین اتخاذ سیستم آپارتایدی باعث شده بود تا آفریقای جنوبی عمدتا منزوی باشد.
با اینهمه بودند کشورهایی مانند انگلستان و آمریکا که زمینه تولید فیلم سینمایی داستانی در آفریقای جنوبی را با ساخت چند فیلم سینمایی در دهه 70 و 80 آغاز کردند.
از سویی دیگر طبیعت بکر قاره آفریقا و زیستگاههای حیات وحش آن؛ همیشه منبعی برای ساخت و سازهای مستند بوده است. اگر فیلمهای سینمایی توسط خود سینماگران این کشور آنچنان تولید نمی شد اما از حدود سال 1915 تاکنون آثار مستند شاخصی در زمینه این زیستگاهها و منبع طبیعی و حیوانات این منطقه ساخته شدهاست.
از 1990 به بعد نیز لوکیشنهای ناب این کشور آفریقایی کم کم برای فیلمسازان و شرکتهای فیلمسازی حائز اهمیت گردید و طی 15 سال اخیر به طور فزایندهای تولیدات مشترک با کشورهای دیگر در دستور کار مسئولان سینمایی آفریقای جنوبی قرار گرفته است.
اولین استودیوی فیلمسازی در سال 1915 در ژوهانسبورگ تاسیس گردید.و تا سال 1918 چندین استودیوی دیگر در دوربان و شهرهای دیگر نیز به بهره برداری رسید.
و بسیاری از از این استودیوها عمدتا در زمینه تولید آثار خبری و مستند فعالیت میکردند.
در حدود سالهای 1948 تا 1950 اولین فیلمهای محصول آفریقای جنوبی ساخته شدند. فیلمهایی که زبان اصلی آنها "آفریکن" بود. "ساری ماریاس" در حقیقت اولین فیلمی است که در سال 1949 به زبان آفریقایی و با عوامل بومی در این کشور تولید و اکران گردید.
در دهه 70 تا 80 تعدادی فیلم به صورت تولید مشترک توسط آفریقای جنوبی و آمریکاییها و کاناداییها ساخته شدند که برخی از آنها مانند "خدایان دیوانه" محصول 1980 به موفقیت هم رسیدند.
در دهه 2000 اما فیلم های شاخصی چه به لحاظ هنری و هم از موقعیت تجاری در این کشور ساخته شدند. فیلم تحسین شده "سوتسی" ساخته ی "گوین هود" محصول 2005 توانست به جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان دست پیدا کند.
همچنین در سال 2009 فیلم " منطقه 9" ساخته ی "نیل بلامکمپ" و با تهیه کنندگی پیترجکسون در بین نامزدهای جایزه اسکار بهترین فیلم سال قرار گرفت.
سینمای آفریقای جنوبی ستارههایی نیز به دنیای سینما معرفی کرده است. در این میان و دربین بازیگران معتبر می توان از چارلیز ترون بازیگر برنده اسکار نام برد.
در حال حاضر در آفریقای جنوبی تقریبا 900 سالن سینما وجود دارد و ظرفیت سالیانه تولید فیلم حدود 22 اثر سینمایی اعلام گردیده است. این درحالی است که جمعیت سینماروی این کشور 24 میلیون نفر در سال است.
آفریقای جنوبی دارای جشنواره های سینمایی معتبر نیز هست که فستیوال بین المللی فیلم ژوهانسبورگ یکی از مهمترین آنهااست.
شرح عکس: نمایی از فیلم سوتسی.برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان 2006.یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینمای آفریقای جنوبی.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#179
Posted: 19 Sep 2014 22:45
سینمای الجزایر
فرهنگ و هنر در الجزایر به عنوان یک کشور آفریقایی تاثیر شگرفی از فرهنگ فرانسه گرفتهاست.
الجزایر با وجود اینکه کشوری است پهناور و بیش از 2 میلیون و چهارصد هزار کیلومتر مربع وسعت دارد تنها دارای 35 میلیون نفر جمعیت است. این کشور که در شمال آفریقا واقع شده بین سالهای 1830 تا 1962 مستعمره فرانسه بود.
150 سال استعمار فرانسه هنوز هم تاثیر بسیاری بر فرهنگ و هنر این کشور گذاشته است. به نحویکه اگرچه زبان عربی زبان رسمی این کشور است اما زبان فرانسه نیز به وفور در الجزایر تکلم میشود.
سینمای الجزایر نیز به نحو غریبی الهام گرفته از سینمای فرانسه است و بسیاری از ساختههای سینمایی این کشور به زبان فرانسه بوده و یا اینکه تولید مشترک با این کشور بودهاند.
در دهه 60 میلادی ساخت دو اثر تاثیر برانگیز به نامهای "نبرد الجزیره" محصول 1966 ساختهی جیلوپونته کورو و "زد" محصول 1969 ساختهی "گوستا گاوراس" ؛ سینمای این کشور را به سر زبانها انداختند.
نبرد الجزایر که تولید مشترک ایتالیا و الجزایر بود و در فیلم زبانهای عربی و فرانسوی مورد استفاده بودند؛ روایتی آتشین از مبارزات چریکی مردم الجزایر بین سالهای 1956 تا 1962 علیه استعمار فرانسه را بیان میکرد.
"زد" نیز که تولید مشترک فرانسه و الجزایر بود اگرچه داستانش به طور مستقیم ربطی به استقلال الجزایر نداشت اما روایتی ظلم ستیزانه داشت و در دهه 70 میلادی این ساخته گوستاگاوراس نماد و مرجعی برای تولیدات سینمایی اینچنینی بود.
اما سینما در الجزایر بین سالهای 1920 تا 1922 ظهور پیدا کرد.و البته تاسیس سالنهای سینما به معنای ساخت فیلم بومی توسط هنرمندان این کشور نبود. نیروهای نظامی مقیم الجزایر و همچنین مستشاران صنعتی که همگی فرانسوی بودند برای سرگرمی خود چندین سالن سینما تاسیس کردند و عمده فیلمهای اکران شده در آنها نیز متعاقب انتظار یا فیلم های تبلیغاتی و یا فیلمهای فرانسوی بودند.
تا سال 1962 هیچ فیلمی در الجزایر تولید نشد. تا اینکه "محمد لاخدار همینا" در سال 1967 با ساخت فیلم "بادهای آوراس" اولین فیلم الجزایری را روانهی اکران کرد. بادهای آوراس در همان سال در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و مورد تحسین نیز قرار گرفت.
در دو دههی اخیر الجزایر با جنگهای داخلی و یا ناآرامی سیاسی روبرو بود. همین مهم باعث شد تا سینمای الجزایر نیز روند رو به رشد خود طی دهه 70 را با سقوط فاحشی نظارهگر باشد. از سال 2006 به اینسو اما با آرام شدن فضای کشور سینمای الجزایر نیز کم کم به رشد رسیده است.
طبق آمار یونسکو در سال 2009 در حال حاضر فقط 19 سالن سینما در الجزایر موجود است که رقم تاسف بار و حتی شک برانگیزی است. در طی جنگهای داخلی عمدهی سالنهای سینما و فضاهای دیگر فرهنگی یا نابود شدند و یا اینکه متروکه ماندند.
تولیدات سالیانه فیلم در الجزایر نیز رسما اعلام نشده اما براساس گمانه زنیها و آثاری که به صورت مشترک با دیگر کشورها به ویژه فرانسه و بلژیک و هلند ساخته شده می توان تخمین زد در این کشور سالیانه 4 فیلم تولید میشود. میزان سینماروها نیز حدود 700 هزار نفر در سال است.
از ساختههای مهم سالهای اخیر این کشور "دلیس پالوما" ساختهی نادر مونیش محصول 2007 که بودجه شاخص 7 میلیون یورویی نیز داشت و همچنین " عشق شما چگونه شکل میگیرد" ساختهی "فاطیما زهره زاموم" محصول 2011 و "زابانا" ساخته ی سعید خلیفه محصول 2012 که نماینده این کشور در اسکار همین سال بود، قابل اشارهاند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#180
Posted: 19 Sep 2014 22:47
سینمای تونس
در سال 1919 اولين فيلم بلندي كه در قاره آفريقا ساخته شد با نام «پنج جنتلمن نفرين شده» توسط يك كارگردان خارجي در تونس فيلمبرداري شد. ديوانه قيروان، اولين فيلم تونسي به زبان عربي است كه در سال 1939 ساخته شد. ماجراي اين فيلم در شهر قيروان مي گذرد. در سال 1966، اولين فيلم بلند تونسي (95 دقيقه سياه و سفيد 35 ميلي متري) به كارگرداني عمر خليفه با نام سپيده دم ساخته شد. در سال 1967، اولين فيلم رنگي تونس به كارگرداني حبيب مسروخي توليد شد. اولين شركت پخش فيلم در تونس نيز سال 1927 با نام «تونس ـ فيلم» فعاليتش را آغاز كرد.
از ديگر فيلم هاي شاخص تونس، فيلم سفيران (1975) ساخته ناصر قطاري است كه درباره مهاجراني است كه از شمال آفريقا به فرانسه مي روند. اين فيلم كه عليه نژادپرستي است، برنده جايزه اول جشنواره فيلم قرطاج در سال 1976 شد و جايزه ويژه داوران جشنواره لوكارنو را از آن خود كرد و همان سال در بخش نوعي نگاه جشنواره فيلم كن نيز انتخاب شد.
فيلم يك تابستان در گولت ساخته فريد بوغدير نيز از ديگر فيلم هاي مطرح تونسي است. اين فيلم به همزيستي مسالمت آميز مردم با اديان گوناگون در محله گولت در حومه تونس مي پردازد.
مفيده التلاتلي، كارگردان زن تونسي نيز سال 1994 فيلمي با نام سكوت قصر ساخت كه در جشنواره هاي گوناگوني در سراسر جهان به موفقيت دست يافت. اين فيلم در واقع اولين فيلمي است كه در جهان عرب توسط يك زن كارگرداني شد و داستان آن درباره زندگي يك دختر جوان است كه در يكي از خانه هاي زيباي تونس زندگي مي كند.
با اين كه توليد فيلم در تونس نسبت به ديگر كشورها زياد نيست و سالانه حدود چهار پنج فيلم بلند داستاني ساخته مي شود، اما مستندسازي در تونس شانس بيشتري دارد. تقريبا سالانه 2 برابر فيلم هاي داستاني، فيلم مستند ساخته مي شود و كارگردان هاي بسياري در اين زمينه مشغول فعاليت هستند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.