ارسالها: 23330
#181
Posted: 19 Sep 2014 22:52
سینمای مصر
سينماي مصر به دست بيگانگان پا گرفت و در ابتدا، بيشتر، مصريان يهودي به آن پرداختند. بسياري از هنرپيشههاي بزرگ مصر، يهودي بودند كه بعدها نام خود را تغيير دادند و اكنون بيشتر مردم نميدانند كه آنها يهودي بودهاند. البته اين يهوديان همزيستي سازنده و سالمي با مسلمانان داشتند و برخي حتي به اسلام گرويدند. نام برخي هنرمندان مانند مهندس دكور، مهندس صدا يا مدير فيلمبرداري . . . عجيب به نظر ميرسد و همچنان نامانوس باقي مانده است. نامهاي مذكور را ميتوان در فيلمهاي قديمي كه كم و بيش در تلويزيون نمايش داده ميشود، مشاهده كرد و چه بسا تماشاگران كانال فضايي مصر هنگام تماشاي فيلم متوجه آن شوند. تماشاگران مصري از مسلمانان گرفته تا قبطي، ريشه نامهاي مصري را به خوبي ميشناسند. البته امكان دارد تصور كنيد آن نامها مربوط به بيگانگان است، زيرا اين بار مصر در آغاز فعاليتش، يعني از سال 1896 تا 1911 ميلادي (1275 - 1290 شمسي) به بيگانگان متكي بود. اما زماني خواهد رسيد كه بدانيم آن نامهاي عجيب و غريب از آن مصرياني است كه اصلا يهودي بودند. مثلاً بسياري از افراد نميدانند كه ليلي مراد (ليلي زكي مراد) اصلا يهودي است و همينطور برادرش فخير مراد (موريس مراد) (1928 - 1981) نيز يهودي بود. بسياري واقعا نميدانند كه نجوي سالم (نظير موسي شحاته) (1925 - 1987) هنرپيشه كمدي، كه ملت مصر از هنر بازيگري او لذت ميبرند، يهودي است و همين طور راقيه ابراهيم (راشيل اُبراستيو لوي) كه با بازي در برابر محمد عبد الوهاب در فيلم «گلولهاي در قلب» (رصاصه في القلب) در سال 1944 (1323) همانند يك ستاره به شهرت رسيد، يهودي است . . . و همين طور نامهاي زياد ديگر . . . چرا؟ مسئله پيچيده به نظر ميرسد و دليل روشن و واضحي ندارد. چرا بسياري از هنرمندان با نامهاي واقعي خود فعاليت را ادامه دادند، ولي برخي نام خود را تغيير دادند؟ آيا از برملا شدن يهودي بودن و به دنبال آن رويگرداني مردم؛ واهمه داشتند؟ يا اين كه چون آن نامها مانوس نبودند و براي اين كه براي هميشه در يادها باقي بمانند، نام خود را تغيير دادند؟ در مورد اول بايد گفت كه انگيزه اصلي تغيير نام ستارگان مرد و زن، ترس نبوده و بايد به اين مورد با ديد شك و ترديد نگريست. زيرا هم اكنون نيز نامهايي مانند «شيكوريل»، «صيد ناوي»، «شملا»، و . . . بر سر زبانهاست. نكته مهم اين است كه در آن زمان، شنيدن و تكرار آن نامها مشكلي ايجاد نميكرد . . . لذا بايد به مورد دوم بسنده كنيم. با اين كه بسياري از هنرمندان يهودي نبودند، با اين حال براي ايجاد جاذبه، نامهاي خود را تغيير دادند. يهوديان در سينما با آغاز قرن جاري و گسترش انتشار نوارهاي مصور سينمايي، يهوديان مصر وارد صنعت سينما بخصوص در قسمتهاي هنري و مهندسي آن شدند. آنان گروه «كر» نيز تشكيل دادند و اين حرفه، به ويژه در زنان، تا زمان برپايي انقلاب ژوئيه 1952 (1331)، مختص يهوديان بود. شخص جستجوگر در فيلمهاي نمايشي دهههاي سي و چهل بخوبي درمييابد كه دهها زن يهودي، گروه «كر» تشكيل ميدادند. دومين نكته قابل ملاحظه در بررسيهاي مربوط به زندگي مصريان اين است كه يهوديان در اين زمينه يكه تاز بودند و نه فقط راه براي آنان كاملا هموار بود، بلكه براي خود رقيبي نميشناختند. داوود حسني، آهنگساز مشهور، نيز از اين كه با آن صداي گيراي خود سوره «ياسين» را تلاوت كند به هيچ وجه نگران نبود. همين مرد، زماني كه ازدواج كرد و صاحب فرزنداني شد، براي همه آنها اسمهاي عربي- مصري، كمال، انسيه و فواد را برگزيد. يهوديان مصر نه تنها از رخدادهاي جامعه خود به دور نبودند، بلكه در ناراحتي و حزن ملت مصر شركت داشتند. اين حالت از مقاومت در برابر اشغال انگليس كاملا هويدا بود. انقلاب سال 1919 (1298)، در همه مظاهر زندگي مادي و معنوي ميهن اثر گذاشت و بر روح تواناي مصري نسبت به تشخيص و پايداري و روي آوردن به يك هدف ملي كه همان استقلال باشد، صحه گذاشت. زكي مراد به پاس انقلاب 1919 (1298) آواز خواند و در اپراي «دهه پاك»، (اعشره الطاهره «الطيبه»)، نقش اول را ايفا كرد. داوود حسني ترانه تنظيم شده از قصيده احمد شوقي را كه عشق به مقاومت عليه اشغالگران را در دل بيدار ميكرد و خواستار بازگشت رهبران مصر بود، خواند. با انقلاب 1919 (1298) بيداري و آگاهي در مورد اهميت سرمايههاي مصري كه جايگاه طبيعي آن در خود مصر است، افزايش يافت. بدين ترتيب سرمايههاي ملي كه به طور تصادفي در اختيار گروه خاصي نيز بود، در همه زندگي و اقتصاد مردم جاري شد. به دنبال اين حركت، بسياري از صنايع راهاندازي شدند و قوانين گمركي كه به قصد حمايت از توليدات وضع شده بود، موجب شد كه بسياري از امتيازهاي كشورهاي بيگانه در اين كشور لغو شود. در بحبوحه انقلاب، زنان نيز وارد كارزار شدند و در تظاهرات شركت فعال داشتند. پس از آن تعداد دختران جوينده علم افزايش يافت و موسيقيهاي سيد درويش و داوود حسني كه برگرفته از آواي ملت، شامل كارگران، كشاورزان، پيشهوران و كارمندان بود منتشر شد. با انقلاب 1919 (1298) سرمايههاي بيگانگان در مصر كمتر شد و در نهايت، دست قدرتمند بيگانگان از سينماي مصر كوتاه گشت و سرمايه و پول كشور مصر كه بر قدرت، تمايل و خواست ملت در ابعاد سياسي و اقتصادي در جهت تحقق استقلال و آزادي و قدرت ملت استوار بود، جايگزين شد. يك سال پس از پيروزي انقلاب، سهامداران بانك مصر كه در پيريزي بسياري از پايههاي صنعت ملي در كشور سهم به سزايي داشتند، گردهم جمع شدند. در اينجا نام يك يهودي مصري، متولد اواخر قرن گذشته، در اسكندريه، به عنوان يكي از نمادهاي بزرگ جهان سينما درخشيدن گرفت. «توگو مزراحي» زماني كه آتش جنگ جهاني دوم شعلهور شد، صنعت سينماي مصر در مرحلهاي از شكوفايي قرار داشت كه هيچگاه به آن مرحله نرسيده بود و هرگز نيز نرسيد. تعداد استوديوها به 9 عدد رسيد كه تعدادي از آنها همچنان فعالند و همين امر موجب شد كه با آغاز دهه چهارم، تعداد توليد فيلمها در يك سال، به عدد چهل رسيد. در برابر پويايي توليد فيلمهاي سينمايي، سالنهاي نمايش در قاهره و اسكندريه و بيشتر شهرهاي بزرگ مصر نيز راه اندازي شد و بدين ترتيب فيلمهاي توليد كشور مصر به يكي از كالاهاي مهمي تبديل شد كه بيشتر منطقه غربي را پوشش ميداد. «توگو مزراحي» زندگي هنري خود را همزمان با سينماي صامت، به عنوان همكار با محمد كريم، كارگردان ادامه ميداد، ولي او در پايهگذاري صنعت سينما در كشور مصر نيز شركت فعال داشت و يك استوديو در شهر اسكندريه و در پي آن استوديوي ديگري در قاهره راهاندازي كرد و در آن شهر اقامت گزيد. قاهره كه در دهههاي سي و چهل دژ مستحكمي براي توليد فيلمهاي سينمايي بود، رشد نسبتا بالايي در اين زمينه داشت و در استوديوهايي كه مزراحي راهاندازي كرده بود، دهها فيلم توليد شد كه ساخته او نبودند، بلكه همكاران سينمايياش در مصر و آناني كه در تحقق اين آرزو ياورش بودند، توليد كرده بودند. سينماگران مصر درصدد اثبات اين نكته بودند كه سينماي اين كشور، همانند مردمش كه با ساختن اهرام ثلاثه ميراث بيشماري از آثار باستاني از خود به جاي نهادند، قابل تأمل است، همچنان كه امتياز ديگر توگو مزراحي، كشف ستارگان سينماست. در ميان همه ستارگان زن، شايد «ليلي مراد» و «راقبه ابراهيم» جزو سرشناسترين باشند. آغاز كار ليلي مراد در سينما به دليل شهرت وي به عنوان خواننده بود. اين همان چيزي بود كه بهيجه حافظ (1912- 1983) [1291 - 1362] اولين زن كارگردان سينماي مصر را بر آن داشت كه از او بخواهد در اولين فيلم خود «اضحايا» (قربانيان) در سال 1933 (1312) آواز بخواند. قرار بود ليلي مراد در فيلم «قبله في الصحر» (بوسهاي در صحرا)، به كارگرداني بهيجه حافظ مجددا آواز بخواند، ولي اين طرح به شكست انجاميد. ممكن است اين پرسش براي ما مطرح شود كه چگونه ميتوان سينماي ليلي مراد را كه همچنان بر دلهاي مردم حكومت ميكند و هر از گاهي در تلويزيون ظاهر ميشود، توصيف كرد؟ مشكلي نيست كه با شتاب بگوييم كه سينماي ليلي مراد، سينمايي با سبك ويژه است. جادويي در آن وجود دارد كه براي تو روشن نيست، ولي با آن همزيستي داري، البته شايد صداي ليلي مراد، يكي از دلايل اين موفقيت باشد. از سوي ديگر، سينماي ليلي مراد نه فقط هيچ مشكلي برايت ايجاد نميكند، بلكه برعكس، فيلمهاي او، تو را به دنياي بسيار مشابه و البته بدون وجود مشكلات وارد ميكند. . . . بنا به تعبير «سامي سلاموني» منتقد، در گذشته سينماي مصر، به ويژه در دهه سي و چهل، فيلمي وجود نداشت كه داستانهاي عشقي آن بدون مشكل و ناراحتي به سرانجام برسد. . . و اين طبيعي است كه تماشاگران به طور موقت دچار ناراحتي شوند. در اين حالت هرگاه زمان نمايش فيلم به درازا كشد، طبيعتاً فرصتهايي براي ابراز ناراحتي و در نهايت اجراي ترانه در فيلم به وجود ميآيد. فيلمهاي ليلي مراد خارج از اين قاعده نبود ... اين هنرمند در يك فيلم به طور متوسط هفت ترانه ميخواند. اگر ليلي مراد همان هنرپيشه معروف باشد كه گاه نقشهاي مشابه و گاه متفاوت را بازي ميكند، بايد گفت كه ليلي مراد خواننده نيز عامل اصلي در ارتقاي آوازهاي سينمايي بود، ترانههايي كه جزو اصلي در روال فيلمهاي دراماتيك بود. گفتني است كه ليلي مراد مليت مصري خود را بر يهودي بودنش ترجيح داد و طولي نكشيد كه به پذيرش اسلام نيز گردن نهاد. فراتر از اين، گفته ميشود كه او با شدت تمام دعوتهاي رسمي در سطح بسيار بالا به ويژه از سوي گلداماير- نخست وزير معروف رژيم صهيونيستي را براي ديدار از اسرائيل رد كرد. .... استثنا در قاعده يك هنرپيشه كه بعدها «راقيه ابراهيم» نام گرفت هم داريم كه در سال 1915 (1294) در كوي يهوديان متولد شد. او از يك خانواده يهودي مصري فقير بود و همين موجب شد كه تحصيلات را نيمه تمام باقي گذارد و در فروشگاهها به عنوان فروشنده لباس مشغول كار شود ... در سال 1937 (1316) توگو مزراحي او را كشف كرد و در فيلم «سلامت در خوبي است» همراه با نجيب ايماني وارد دنياي سينما كرد ... ولي او فقط زماني كه در برابر محمد عبدالوهاب در فيلم «گلولهاي در قلب» به ايفاي نقش پرداخت، مورد توجه واقعي قرار گرفت. او در اين فيلم همراه با محمد عبدالوهاب، ترانه «حكيم عيون» (چشم پزشك) را در اين فيلم خواند. پس از اين فيلم، راقية ابراهيم به عنوان يكي از ستارگان بزرگ سينماي مصر مطرح شد . . . به تدريج موضع راقيه ابراهيم به نفع يهود وضوح بيشتري يافت. همه كارگزاران در امور هنري او را به غرور، تعصب شديد نسبت به هنرمندان زن مصري - البته به جز زنان هنرمند يهودي - متهم ميكردند. راقيه ابراهيم به ويژه پس از جرياناتي كه انقلاب ژوئيه را در پي داشت، هيچ گاه نتوانست وجود خود را در مصر تثبيت كند. لذا به آمريكا مهاجرت كرد و به عنوان ميهماندار دفتر رژيم صهيونيستي در سازمان ملل متحد مشغول به كار شد ... او با يك مرد ثروتمند آمريكايي يهودي تبار ازدواج كرد و همراه او، شركت بزرگي با نام «اوكدزهابر» تأسيس كرد، بدين ترتيب همه خبرهاي مربوط به او و ارتباطش با مصر قطع شد.
پایان سینمای آفریقا
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#182
Posted: 19 Sep 2014 22:54
سینمای استرالیا
سینمای استرالیا
موج نوی سینمای استرالیا (به انگلیسی: Australian New Wave) اشاره به جنبشی در سینمای استرالیا دارد که از سال ۱۹۷۰ آغاز و تا سالهای پایانی دهi هشتاد در سینمای استرالیا ادامه داشت. برخلاف سینمای سنتی استرالیا فیلمسازان نوین استرالیایی فرمهایی نوین را در سینما به کار بردند. آنها زبان و فرهنگ روزمره استرالیا را وارد سینما کردند. نمونه شاخص این نوع سینما فیلم مکس دیوانهاست.
یکی از دلایل پیدایش موج نوی سینمای استرالیا حمایتهای دولتی از این سینما بود. دولتهای گورتون و ویتلام حمایتهای زیادی از فیلمسازی جدید و فیلمسازان جوان و نوگرای استرالیایی انجام دادند و این مسئله به گسترش موج نوی استرالیا کمک کرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#183
Posted: 19 Sep 2014 22:57
سینمای نیوزلند
نيوزلند براي جذب بيشتر دستاندركاران صنعت بينالمللي سينما براي فيلمبرداري محصولات جديد خود برنامههاي جديدي را تدارك ديده است. شركت «فيلم نيوزلند» (FNZ) كه دفتر ويژه مربوط به لوكيشنهاي اين كشور است مسئول بازاريابي و تبليغات براي جذب هنرمندان خارجي شده است. فعاليتهاي اين شركت جايگزين يك شركت ديگر ميشد كه گفته ميشود طي سالهاي اخير نتوانسته فعاليت پرثمري در اين رابطه داشته باشد. اعلام فعاليت جديد را يكي از وزيران دولت به صورت رسمي در جريان يك مصاحبه مطبوعاتي اعلام كرد. هدف اين فعاليت جديد ايجاد فضاي بازتر و وسيعتر براي گروههاي مختلف فيلمسازي بينالمللي است تا از لوكيشنهاي مختلف اين كشور براي محصولات خود استفاده كنند. به گفته يكي از مسئولان رسمي ما در مرحله خيلي خوبي قرار داريم لوكيشنهاي كشور ما بسيار جذاب و تماشايي هستند و بسياري از آنها هنوز توسط صنعت سينماي بينالمللي كشف نشدهاند. وظيفه ما اين است كه به طور سازمان يافته اين لوكيشها را به علاقهمندان معرفي و امكان كار در آنها را برايشان فراهم كنيم. اهل فن عقيده دارند حركت جديد باعث ميشود تا سيل پيشنهادات سينمايي به سمت نيوزلند سرازير شود و لوكيشنهاي اين كشور رونق تازهاي بگيرد. هنوز مشخص نيست در اين حركت جديد كمكهاي مالي هم به محصولات بينالمللي سينما ارائه خواهد شد يا خير. طي چند سال اخير «پيتر جكسن» تلاشهاي زيادي براي معرفي لوكيشنهاي نيوزلند به صنعت سينماي بينالمللي كرده است. وي بخش مهمي از سه گانه پرفروش و اسكاري «ارباب حلقهها»ي خود را در نيوزلند فيلمبرداري كرد. اين تهيه كننده و فيلمساز كه خودش اهل همين منطقه است اين روزها در نيوزلند به سر ميبرد. او مدير توليد فيلم دو قسمتي «لوگوم»است كه كار توليد آن به زودي شروع ميشود. قرار بود اين فيلم توسط خود جكس كارگرداني شود ولي اختلاف مالي او با شركت فيلمسازي «نيولاين» كه تهيهكننده هر دو فيلم «ارباب حلقهها» و «گولوم» است باعث شد تا از ساخت اين فيلم كناره بگيرد. در حال حاضر فيلم دو قسمتي «گولوم» را «گيرمو دل تورو» كارگرداني ميكند. جكس در ارتباط با اقدام جديد دولت نيوزلند ميگويد: اين طرح خيلي خوب است و باعث ميشود تا حضور فيلمسازان و گروههاي فيلمسازي كشورهاي مختلف جهان در نيوزلند افزايش يابد. لوكيشنهاي متنوع نيوزلند به گونه اي است كه همه نوع فيلمي را ميتوان در آن فيلمبرداري كرد. رسانههاي گروهي نيوزلند با استقبال از حركت جديد دولتي گفتهاند آماده همكاري با مسئولان اين طرح هستند.
سینمای استرالیا
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#184
Posted: 19 Sep 2014 23:05
بررسی سینمای ایران
سینمای ایران
برادران لومير، در دسامبر ۱۸۹۵ دستگاهى را به راه انداختند که سينماتوگراف نام داشت. اين دستگاه پيچيده عکسهاى متحرک را نشان مىداد. لومىير با چرخاندن دستک آن عکسهاى متحرک را روى پردهاى سفيد به نمايش مىگذاشتند. آنها پس از استقبال پاريسىها از سينماتوگراف، نمايندگانى به کشورهاى مختلف فرستادند تا مردم آن کشورها را با اين دستگاه آشنا کنند. اما ايران دورهٔ قاجار يکى از اين کشورها نبود.
سينما زمانىکه به سرزمين ما ايران رسيد، اسباببازى ملوکانهاى در دست شاه قاجار بود. و اگر سفر مظفرالدينشاه به فرنگ در شروع قرن مصادف با نمايش برادران لومير نمىشد. سينما در ايران چه سرنوشتى پيدا مىکرد؟ مظفرالدينشاه سينماتوگراف را مىبيند و دستور خريد آن را مىدهد و به ايران مىآورد تا از آن بهطور خصوصى استفاده کند و سينما در پس پردهٔ حرم باقى مىماند. سينما را مظفرالدينشاه وارد مملکت کرد؛ اما نه به قصد خدمت به ملتش؛ بلکه در جهت ارضاى ذهن تنوع طلب و نوجويش.
چهار، پنج سال بعد از ورود خصوصى سينما به ايران نمايش فيلم توسط ميرزا ابراهيم خان صحافباشى که سفر به اروپا را تجربه کرده بود، علنى مىشود. صحافباشى که با کاربرد سينما آشنا شده بود، آنرا به ميان مردم برد، اين تاريخ (۱۹۰۵) براى نمايش فيلم در ايران سابقهاى آبرومند و همعصر با اکثر کشورهاى پيشرفتهٔ جهان ارائه مىدهد. کار نمايش فيلم بعد از فقط يک ماه بهم مىخورد و صحافباشى در پى گرفتارىهاى مالى دستگير و سپس تبعيد مىشود و سرانجام به هند مىرود و حرکتش ناتمام مىماند.
بعد اين باور بوجود آمد که کار سينما را بايد خارجىها برعهده گيرند و لذا فعاليتهاى سينمادارى را افراد غير ايرانى شکل دادند. در کار فيلمسازى نيز وضع به همين منوال بود.
با انقلاب مشروطه مجدداً اولين مباشران سينما در ايران اسامى غيرايرانى داشتند: روسىخان (ايوانف)، آقايوف، اسماعيلوف، لوين و ياکوسبن. اولين ايرانى خالصى که نخستين فيلم ناطق را مىسازد، در آنسوى مرزها، در هند اجازهٔ کار پيدا مىکند.
از همان ابتدا، اقتباس و تقليد، ساختار سينماى ايران را دچار تشتت کرد و بنايى بدون استحکام، فکر، ذوق و سليقه پىريزى شد.
پيشگامان سينماى ايران هنر سينما را سالها پيش در اين ملک متولد ساختند، کسانى چون: آوانس اوگانيانس، عبدالحسين سپنتا، خان بابا معتضدي، ابراهيم مرادي، اسماعيل کوشان، محسن بديع، احمد شيرازي، ساموئل خاچيکيان، مهدى اميرقاسمخاني، واهاک وارطانيان، آرمان، مسعود کيميايي، ناصر تقوايي، داريوش مهرجويي، على حاتمي، بهرام بيضايي، نعمت حقيقي، فرخ غفاري، ابراهيم گلستان، عباس کيارستمي، امير نادري، محمدعلى فردين، اسفنديار منفرزاده، بهروز وثوقي، روبيک منصوري، ناصر ملکمطيعي، سهراب شهيد ثالث، پرويز کيمياوي، محسن مخملباف، ابراهيم حاتمىکيا، رخشان بنىاعتماد، و انبوه زنان و مردان ديگرى که اين هنر را کشف کردند، به بلوغ رساندند و گسترش بخشيدند.
در تمام اين سالها، سينما در هر دوره و زمانهاى به شکلى درآمد. گاه هنر ناب بود و گاه وسيلهٔ تبليغ، گاه، اسباب تفريح و سرگرمى زمينهاى براى انتقال پيام. سينماى ايران در اين سالها انبوهى علاقمند را با خود همراه کرد.
امروزه دوربين و سينما که آن را صنعت تصوير نيز گفتهاند، ابزارى است توانمند در دست هنرمندانى که مىکوشند به نگريستن معناى تازهاى ببخشند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#185
Posted: 19 Sep 2014 23:10
سینمای ایران از ایتدا تاکنون
سینمای ایران در واقع با ورود نخستین دوربین فیلمبرداری در زمان مظفرالدینشاه و ورود آن به ایران آغاز می شود. نخستین فیلم صدادار فارسی، فیلم دختر لر بود که در سال ۱۳۱۷ خورشیدی توسط عبدالحسین سپنتا ساخته شد.
ورود نخستین دستگاه سینماتوگراف به ایران در سال ۱۲۷۹ هجری خورشیدی توسط مظفرالدین شاه سر آغازی برای سینمای ایران به حساب میآید.
نخستین سالن سینمای ایران در سال ۱۲۷۹ (۵ سال پس از اختراع جهانی آن توسط برادران لومیر) با نام «سینما سولی» که توسط کاتولیکها در شهر تبریز تاسیس شده بود، آغاز به کار کرد؛ اما به دلیل عدم دسترسی به فیلمهای جدید، در سال ۱۲۹۵ تعطیل شد.
تا سال ۱۳۰۸ هیچ فیلم ایرانی ساخته نشد و اندک سینماهای تاسیس شده به نمایش فیلمهای غربی که در مواردی زیر نویس فارسی داشتند میپرداختند. نخستین فیلم بلند سینمایی ایران به نام «آبی و رابی» در سال ۱۳۰۸ توسط آوانس اوگانیانس، با فیلمبرداری خان بابا معتضدی ساخته شد.
در سال ۱۳۱۷ خورشیدی اولین فیلم ناطق ایرانی به نام «دختر لر» توسط «عبدالحسین سپنتا» در بمبئی ساخته شد. استقبالی که از این فیلم شد، مقدمات ساخت چند فیلم ایرانی دیگر را فراهم کرد. تغییر جو سیاسی کشور طی سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۷ و اعمال سانسور شدید و مواجهه با جنگ جهانی دوم فعالیت سینمای نوپای ایران را با رکود مواجه ساخت. هر چند نباید از نظر دور داشت که تا این دوره هنوز سینما در ایران جنبه عمومی نیافته بود و استفاده از معدود سینماهای موجود در تهران و شهرهای بزرگ، تقریباً مختص اشراف و اقشار خاصی از جامعه بود. از طرف دیگر در بین سازندگان فیلم نیز خط فکری خاصی وجود نداشت و به جز سپنتا که به دلیل ویژگیهای فرهنگی وی عناصر ادبیات کهن ایران در ساختههای وی به چشم میخورد، در بقیه موارد فیلمهای ساخته شده عمد تاً اقتباسی ناشیانه از فیلمهای خارجی بود.
در سالهای بعد از ۱۳۲۲ فعالیتهای فیلمسازی به دلیل تاسیس چند شرکت سینمایی توسط تعدادی سرمایهگذار و همچنین عمومی تر شدن سینما در بین مردم، گسترش یافت. اما متاًسفانه از آنجایی که در این گسترش توجه به درآمد و سود حاصل از سرمایه گذاری از یک طرف و وضعیت سیاسی جامعه از بعد از کودتای ۲۸ مرداد و تحدید آزادیها، یعنی مهمترین عنصر توسعه فرهنگی، سینمای ایران عمدتاً با محصولاتی عوام پسند و بی محتوا مواجه شد و این عناصر جزو سنت رایج فیلم سازی در این دوره گردید. خوشبختانه در سالهای بعد با فعالیت فیلمسازانی چون ساموئل خاچیکیان، هوشنگ کاووسی، فرخ غفاری، ابراهیم گلستان، سهراب شهید ثالث، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، فریدون رهنما و علی حاتمی جریان فرهنگی تازهای در فیلمسازی ایران آغاز گشت، که تا حدودی جدا از سنت رایج عوام پسندانه در ایران اقدام مینمود.
تاًسیس کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال ۱۳۴۸ فرصت مناسبی برای شکل گیری سینمای فرهنگی در ایران شد. همکاری یونسکو با این کانون به عنوان توزیع کننده فیلمهای کودکان در ایران که با اعزام نورالدین زرینکلک به بلژیک عملی گردید، تأثیر مهمی بر ارتقاء سطح فرهنگی کانون گذاشت. جریان فرهنگی شکل گرفته از سوی سینماگران پیشرو همراه با ایجاد کانون پرورش فکری و همچنین کاهش استقبال عمومی از عناصر سرگرم کنندهای چون خشونت، سکس، جاهل مسلکی در بین اقشار جوان و بخصوص قشر تحصیلکرده کشور عواملی بودند که دست در دست هم، جریان نو و سازندهای را در سینمای ایران طی سالهای ۵۰ تا ۵۷ به وجود آوردند. سهراب شهید ثالث، بهرام بیضایی، عباس کیارستمی، خسرو سینایی، کامران شیردل، داریوش مهرجویی، ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی علی حاتمی، امیر نادری ،فریدون گله،بهمن فرمان آرا،خسروهریتاش،پرویزکیمیاوی و... از افرادی بودند که با بهانههای غیر مادی نقش اساسی در این جریان داشتند و مقدماتی را فراهم نمودند تا سینمای ایران گامهای مهمی در سالهای بعد بر دارد.
بعد از انقلاب طی سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ بدلیل نبودن ضوابط تدوین شده فیلمسازی، سینمای ایران تقریباً در وضعیتی نابسامان بسر میبرد. پس از سال ۱۳۶۲ با تدوین ضوابط فیلمسازی که با توجه به شرایط پس از انقلاب تنظیم شده بود، عناصری چون خشونت و سکس را اجباراً از سینمای ایران خارج ساخت و از طرف دیگر به دلیل مصادره بسیاری از سینماها و شرکتهای تولید فیلم و اعمال نظارت دولتی بر آنها به طور غیر مستقیم نقش عامل سودآوری در سینما کمرنگ تر شد. این عوامل همراه با تکامل کیفی فیلمسازان دهه پنجاه چون عباس کیارستمی، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی تاثیر مثبتی بر روند فیلمسازی در ایران گذاشت که با توجه به محدودیتها، محصولات بدیعی را آفریدند و تحسین منتقدان جهانی را به همراه داشت. در این دوره فیلمسازان جوانی چون محسن مخملباف، ابراهیم حاتمی کیا، جعفر پناهی، مجید مجیدی و ابوالفضل جلیلی که با تمایلات مختلف پا به عرصه فیلمسازی گذاشتند و به مرور با مطالعه و پشتکار توانستند به صورتی هنرمندانه عناصر این هنر را بکار بگیرند، نقش موًثری در این تحول ایفا نمودند.
همچنین برقراری منظم سالانه دست کم یک جشنواره بینالمللی فیلم که در بهمن ماه هر سال به نام جشنواره بینالمللی فیلم فجر در کشور برگزار میگردد نیز در ایجاد علاقه به سینما در قشر جوان کشور از یکسو و توسعه این هنر نقش مهمی ایفا نمودهاست.
خانه سینما بزرگترین نهاد صنفی عوامل تولید فیلم سینمایی در ایران است. این نهاد شامل بیش از بیست صنف قانونی است. خانه سینما در دوره احمدی نژاد تعطیل شد اما در ابتدای دوره دکتر روحانی مجدداً بازگشایی گشت. در سینمای ایران نهاد دیگری تحت عنوان اتحادیه تهیه کنندگان فیلم سینمایی نیز وجود دارد که این نهاد به دلایلی از عضویت در خانه سینما امتناع کرده است.
از دیگر تحولات کمتر سابقه دار در سینمای ایران طی سالهای بعد از انقلاب حضور جدی تر فیلمسازان زن مانند رخشان بنیاعتماد، پوران درخشنده تهمینه میلانی منیژه حکمت و سمیرا مخملباف است.
در سال ۱۳۹۲در ایران ۲۴۷ سالن سینما وجود داشته است که در ۶۰ شهر ایران پراکنده بوده اند و در مقابل، ۱۰۸۱ نقطه شهری ایران فاقد سالن سینما بوده اند. شهر تهران و استان تهران بیشترین تعداد سینماهای کشور را دارند و این در حالی است که سه استان سیستان و بلوچستان، خراسان شمالی و کهکیلویه و بویراحمد فاقد سالن سینما هستند. در سال ۱۳۹۱ حدود ۸٫۵ میلیون نفر از سینماهای ایران بازدید کرده اند که به این ترتیب مشخص می شود که هر ایرانی هر ۹ سال یکبار به سینما می رود.موفقیتهای بینالمللی سینمای ایران عبارتند از:
- جایزه پلنگ طلایی جشنواره لوکارنو، سویس، ۱۹۹۷، به فیلم «آیینه» ساخته جعفر پناهی.
- جایزه بزرگ بهترین فیلم در جشنواره فیلم سه قاره نانت، فرانسه، ۱۹۹۶ به فیلم «یک داستان واقعی» کار ابوالفضل جلیلی.
- جایزه دوربین طلایی جشنواره کن، فرانسه، ۱۹۹۵، به فیلم «بادکنک سفید» اثر جعفر پناهی.
- نامزد شدن فیلم "بچههای آسمان " در اسکار
- جایزه روبرتو روسیلینی در جشنواره کن، فرانسه، ۱۹۹۲، به عباس کیارستمی به خاطر مجموعه آثارش. جایزه فرانسوا تروفو در جشنواره فیلم جیفونی، ایتالیا، ۱۹۹۲، به عباس کیارستمی به خاطر مجموعه آثارش.
- جایزه بزرگ بهترین فیلم جشنواره سه قاره نانت، فرانسه، ۱۹۸۹، به فیلم «آب، باد، خاک» ساخته امیر نادری.
- جایزه بزرگ بهترین فیلم جشنواره سه قاره نانت، فرانسه، ۱۹۸۵، به فیلم «دونده» اثر امیر نادری.
- برنده شیر طلایي جشنواره فيلم ونيز براي فیلم دايره جعفر پناهي
- برنده نخل طلاي جشنواره فيلم کن براي فيلم طعم گيلاس عباس کيارستمي
- برنده خرس نقری برای از جشنواره فیلم برلین ۲۰۰۸ به فیلم در باره الی اصغر فرهادی
- برنده خرس طلایی راز جشنواه فیلم برلین۲۰۱۱ به فیلم جدایی نادر از سیمین
- برنده جایزه ویژه فیلمهای خارجی جشنواره گلدن گلوب آمریکا در سال ۲۰۱۱ به فیلم جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی
- دریافت جایزه اسکار ۲۰۱۲ برای فیلم جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#186
Posted: 19 Sep 2014 23:22
مختصري از تاريخچه سينما ايران در دوره قاجار
هنگامي که اديسون دستگاه کينوتوسکوپ 1 را اختراع کرد تا تصاوير متعدد را به نحوي پيدرپي و سريع نشان دهد و آن را به صورت يک شيئ جنبنده در بياورد، هرگز تصور نميکرد که با اين کشف انقلابي در جهان هنر نو ايجاد کند که ساليانه ميليونها انسان را مجذوب خود سازد. حدود يکصد سال پيش وقتي که برادران لومير با حرکت دادن دستگاه فانوس خيال تصاوير قطاري متحرک را بر پرده سينما نمايش دادند، چنان طوفان عظيمي به پا نمودند که تا مدتهاي مديد بازار هنرهاي ديگر کساد شد و کليه امکانات مادي و معنوي جهان هنر در اختيار اين صنعت نوپا قرار گرفت. اين هنر که پر جاذبهترين پديده قرن بيستم ناميده شد، در همان آغاز مرزهاي نويني را گشود و ميليونها نفر را محسور خود کرد و جالب اينکه بر خلاف پديدههاي ديگر اين قرن نه تنها پس از مدتي عادي و بي اهميت نشد، بلکه جاودانه شد و ماندني. به طوري که پس از گذشت اندک زماني از مهمترين هنرهاي عصر قلمداد شد و هنر هفتم نام گرفت.
اين هنر در کشور ايران که از ديرباز با هنرهاي نمايشي آشنايي داشت بسيار سريع رشد کرد و با نام «چراغ جادو» مورد بهرهبرداري قرار گرفت و البته اين نيز مانند ديگر پديدههاي نوين از اروپا به ايران آمد. به طوري که از منابع تاريخي بر ميآيد سفر مظفرالدينشاه به فرنگ در سال 1279ش (1318ق) موجب آشنايي با اين وسيله سرگرمي در محل آبهاي گرم معدني کنترکسويل فرانسه گشت و شاه را آنقدر مجذوب کرد که بلافاصله دستور داد ميرزا ابراهيمخان عکاسباشي يک عدد آن را خريده و طرز کار آن را ياد بگيرد، تا اين دستگاه عجيب را که به ظن او بر روي ديوار مياندازند و مردم در آن حرکت ميکنند، به عنوان سوغات براي زنان حرمسراي خود ببرد.
اين دستگاه که در آن زمان سينماتوگراف ناميده ميشد خريداري شد و به دستور مظفرالدين شاه، ميرزا ابراهيمخان صحافباشي از مراسم کارناوال گل که در فرانسه برقرار بود فيلمبرداري کرد. و همين عمل نام او را به عنوان اولين فيلمبردار ايراني در تاريخ ثبت کرد. پس از بازگشت سينماتوگراف بر خلاف دول خارجي که هنري اجتماعي بود و از ابتدا در بين مردم عامي رشد کرده بود، شمع محفل درباريان شد و به عنوان تفريحي اشرافي به خدمت دربار درآمد. خيلي زود فيلمهايي از زندگي زنان حرمسرا، خواجگان، مسافرتهاي شاه، شيرهاي شاه در دوشانتپه و مراسم سينهزني تهيه و در اندروني و خانههاي شاهزادگان به نمايش درآمد و تا آنجا پيش رفت که خود مظفرالدين شاه تصميم به ساختن فيلم گرفت و اولين فيلم فارسي را از زندگي خواجههاي درباري کارگرداني کرد.
چند سال بعد با شروع انقلاب مشروطيت بهرهگيري از هنر سينماتوگراف عمومي شد و مراکزي براي تماشاي عمومي ايجاد شد. در سال 1326ق برابر با 1287ش و 1908م نخستين اعلان مربوط به سينما در جرايد به چاپ رسيد.
پردههاي جديد تماشايي سينماتوگراف که عوالم را به طور حرکت و تجسم نشان ميدهد به تازگي وارد شده و در خيابان ناصري در يکي از مغازههاي جناب تاجرباشي نشان داده ميشود. مقدم آقايان محترم از يکساعت بعد از ظهر تا دو ساعت از شب گذشته در کمال احترام پذيرفته ميشود. 2
البته مدتي قبل از اين تاريخ ميرزا ابراهيمخان صحافباشي در خيابان چراغ گاز سالني افتتاح کرده بود و فيلمهاي کمدي و خبري کوتاه که در نهايت از ده دقيقه تجاوز نميکرد نمايش ميداد. او مردي آزاديخواه بود و در سفرهايي که به اروپا کرده بود با کاربرد مردمي دستگاه سينماتوگراف آشنا شده بود. به ويژه آنکه با شروع انقلاب مشروطيت کشور در تب و تاب افکار انقلابي ميسوخت و او خوب ميدانست که اين صنعت جديد تا چه حد براي ترويج افکار و عقايد آزاديخواهي مؤثر است. نمايش فيلمها اکثراَ در شب انجام ميشد و در سالن ليموناد و ديگر آشاميدنيها به فروش ميرسيد اما عمر اين سالن جديد يک ماه بيشتر نبود (ماه رمضان) چرا که نمايش فيلمهايي چون جنگ ترانسوال آفريقاي جنوبي و فيلمهاي خبري ديگر دولت را بر آن داشت که ابراهيمخان صحافباشي را تبعيد و وسايل و اسباب سالن را مصادره نمايد و ميرزا ابراهيم خان به اجبار راهي بيابانک و جندق و سپس کربلا و هندوستان گرديد. رسيدن او به هندوستان مقارن به توپ بستن مجلس توسط نيروهاي مستبد محمدعليشاه بود. در اين زمان سينما مورد استفاده دو قطب متضاد فکري در کشور قرار گرفت. به طوري که تا قبل از استبداد صغير انقلابيون مشروطه از اين صنعت نوپا (گاه به شکل خصوصي) براي بالا بردن آگاهيهاي جامعه استفاده ميکردند. 3
از نوشتههاي مهاجرين ايراني که بعد از به توپ بستن مجلس از ايران فرار کردهاند (1908ـ1909م) چنين برميآيد که آنها فيلمهايي در زمينه انقلاب مشروطه و زد و خوردهاي انقلابيون با قواي استبداد، قيام مردم و کشتارهاي فجيع دولتي و بعدها مبارزات ستارخان تهيه کردند و به معرض ديد عمومي ميگذاردند همچنين اقدامات مشابهي از سوي قواي مستبد محمدعليشاهي صورت ميگرفت و دو فيلمساز روس که براي محمدعليشاه کار ميکردند، مأمور فيلمبرداري از صحنهها و اتفاقاتي که ميگذشت و برخوردهاي طرفين درگير شدند حتي از جمله ايل بختياري واقعه فتح تهران تا آخرين لحظه فيلمبرداري کردند و گويا اين فيلمها توسط محمدعلي شاه در هنگام تبعيد به روسيه (ادسا) برده شد و بعدها به طور اتفاقي از ميان رفته است.
البته مقارن اين جريانات اروپاييان که به ايران رفت و آمد داشتند يا از اين طريق عازم هندوستان بودند، صحنههايي از ايران را به طور مستند تهيه و در آرشيوهاي خويش نگهداري ميکردند. به عنوان مثال برادران انگليسي فيلم مستندي ضمن حفر چاه مسجدسليمان و لولهگذاري توسط کارگران بختياري برداشتهاند که هم اکنون در آرشيو ايران موجود است.
همچنين دو آمريکايي به نام کوپر و شودزاک که به منظور سفر به هندوستان از محمره ميگذشتند با اطلاع از کوچ بختياريها، تصميم به فيلمبرداري از آنها ميگيرند به ويژه آنکه در آن سال عده زيادي از بختياريان با هم کوچ ميکردند و فاصله ييلاق و قشلاق را طي ميکردند. اساس اين فيلم بر تلاش بسيار زنان ايلاتي در امر زندگي و نقش اساسي که در ايل ايفا مينمايند بود. اما اين فيلمها فقط در خارج از کشور نمايش داده ميشد و تأثيري در آگاهي دادن به ايرانيان نداشت. پس از فتح تهران و پيروزي مشروطهخواهان سينما به طور جديتري مطرح شد و سالنهايي در سطح شهرهاي بزرگ برپا شد.
اولين قدم براي عمومي شدن سينما در ايران با احداث سالنهاي سينمايي آغاز شد. البته در ابتدا اين سالنها توسط اقليتهاي ديني و افراد غير ايراني ايجاد گرديد. اولين فرد از اين گروه که اقدام به بازگشايي سينما کرد روسيخان بود. وي در سال 1254ق در تهران از پدري انگليسي و مادري روسي متولد شد و نام اصليش ايوانف بود. در آغاز سلطنت مظفرالدين شاه به عنوان يکي از تکنسينهاي عکاسخانه شاهي استخدام شد و در آغاز سلطنت محمدعلي شاه به رياست بخش عکاسي دارالفنون و مقام عکاسباشي دربار دست يافت.
شهرت وي به روسيخان به دليل عکسهاي جالبي بود که از محمدعليشاه و خانوادهاش برداشته بود و بدين سبب از جانب شاه بدين عنوان ملقب شده بود 4 وي در سال 1285ش پس از آگاهي از تمايل عمومي مردم به سينماتوگراف، يک دستگاه نمايش و پانزده حلقه فيلم600 الي 800 ميليمتري از کمپاني پاته خريداري کرد و مشغول نمايش فيلمهاي کمدي در اندرون شاهي و خانههاي اعيان و اشراف شد. همچنين در مجالس عروسي از جمله عروسي ظلالسلطان در باغشاه به نمايش فيلمهاي کمدي پرداخت. روسيخان بر عکس ابراهيم خان صحافباشي فردي درباري بود و با محمدعلي شاه و لياخوف سردار روس و عامل به توپ بستن مجلس روابط خوبي داشت.
روسيخان در سال 1287ش به دنبال کسب سود و در آمد بيشتر به تأسيس يک سالن سينما در خيابان علاءالدوله (فردوسي فعلي) پرداخت و سالن را با نمايش فيلمي از جنگ روس و ژاپن افتتاح کرد. مدتي بعد سالن بزرگتر در خيابان لالهزار اجاره کرد و آن را با نام «تماشاخانه بومر و روسيخان» بازگشايي کرد. فيلمهايي که او نمايش ميداد اکثراَ روسي بود و يا از روسها حمايت ميکرد. به همين دليل مورد حمايت روسيهاي مستقر در ايران به ويژه لياخوف قرار گرفت و همين حمايت موجب شد که مخالفتهاي ايرانيان با فيلمهاي نمايشي تأثيري در کار او نداشته باشد. با قدرتگيري انقلابيون سالن سينماي روسيخان يکشبه توسط مجاهدين مسلح اشغال شد و فيلمهاي انقلابي به نمايش در ميآمد و شب ديگر توسط قزاقهاي روسي اشغال شد و فيلمهاي مطلوب روسها ديده ميشد.
به زودي اهميت تجاري فروش بليطهاي سالن سينما از ديد ديگر ايرانيان پنهان نماند و به تدريج اشخاص جديدي به اين صنعت نوپا جذب شدند. از جمله اين افراد آقايوف (مشهور به تاجرباشي) بود که در ابتدا در خيابان چراغ گاز در قهوهخانه زرگرآباد به نمايش فيلم ميپرداخت و به دليل استقبال مردم 5 از اين سالن مورد اعتراض روسيخان واقع شد. کار به زد و خورد کشيد اما آقايوف از پا ننشست و سالن کوچکي با بيست صندلي در خيابان ناصرخسرو راه انداخت. 6
درگيريهاي اين دو عاقبت به زنداني شدن آنها انجاميد اما پس از آزادي روسيخان که از حمايت لياخوف برخوردار بود جواز کسب دريافت و سالن جديدي در دروازه قزوين (بازارچه قوام) به راه انداخت. فعاليت روسيخان در تهران همچنان ادامه داشت تا اين که محمدعليشاه شکست خورد و به روسيه پناهنده شد. روسيخان نيز که تا آن زمان تحت حمايت روسها و شاه روس فعاليت ميکرد به ناچار ايران را ترک کرد. او در سال 1291ش به فرانسه مهاجرت کرد و به خدمت همسر محمدعليشاه در آمد و تا زمان مرگ در کنار خاندان قاجار بود. 7
تنها کسي که توانست سينما را به معني امروزي در ايران همگاني کند شخصي ارمني بود به نام «آرداشس باتماگرايان» (معروف به اردشيرخان ارمني) که در سال 1291ش در خيابان علاءالدوله سالن باز کرد و با پخش سريالهاي تارزان محبوبيتي همگاني يافت. از اقدامات مهم او، تفهيم فيلمهاي خارجي به ايرانيان بود، چه در آن زمان آشنايي با زبان خارجي متداول نبود و اردشير خان با آوردن يک مترجم که به بيان صحنههاي فيلم و ترجمه جملههاي زيرنويس ميپرداخت و آوردن گروهي نوازنده که به نواختن موسيقي متناسب با صحنههاي فيلم مينواختند قدمي مؤثر در مردمي شدن سينما برداشت.
از جمله اقدامات ديگر او ايجاد بوفه در سالن سينما بود که بر جذابيت سالن سينما و استفاده از آن به عنوان يک تفريح شادي بخش خانوادگي افزود. 8
در تير 1294 اردشيرخان سالن «مدرن سينما» و در سال 1296 سالن «خورشيد» را افتتاح کرد اما بعدها به دليل اختلاف و درگيري با نظميه تعطيل شد.
از اين زمان به بعد تا پايان عصر قاجار سينما تحول عظيمي کرد و تنها به عنوان وسيله سرگرمي عده قليلي مورد استفاده قرار گرفت و از سويي ديگر ضعف امکانات حمل و نقل در واردات فيلم موجب تکرار فيلمهاي نمايش داده ميشد. بنابراين سينما بازارش داغتر از پيش نشد و دوران رکود را طي کرد به طوري که چند سينماي تهران فقط به نمايش يک سانس در روز اکتفا ميکردند.
رکود سالنهاي سينماهاي تهران سينماداران را بر آن داشت تا با دست زدن به اقدامات گوناگون شمار تماشاگران خود را افزايش دهند. از جمله اين اقدامات علاوه بر استخدام مترجمان و توضيح دهندگان شوخ و بذلهگو و استخدام گروه نوازنده، دادن بستني و ليموناد مجاني در سالن سينماها بود. گاه سينماداران حتي در فروش بليط نيز تغييراتي ميدادند به طوري که سينماي زرتشتيان يک نسخه روزنامه اطلاعات را به جاي بليط قبول ميکرد و يا در سينماي ديگر بعد از خريد يک بليط، بليط دوم نصف قيمت داده ميشد. اما همچنان سالن سينماها خالي بود. تا اينکه در سالهاي حکومت قاجار عدهاي از جوانان تحصيلکرده تازه از اروپا برگشته تصميم گرفتند سالنهاي مخصوص بانوان تأسيس کنند تا از اين طريق بر شمار فروش بليطهاي خود بيفزايند. آنان اعتقاد داشتند مادامي که نيمي از جامعه به سينما راه نيابد، به شمار تماشاگران اضافه نخواهد شد از جمله اين افراد کلنل علينقيخان وزيري بود که به همراهي خانبابا معتضدي اقدام به تأسيس سالن سينما براي بانوان کرد. خانبابا متعضدي درباره اين اقدام ميگويد:
در آن روزها هنوز بانوان به سالن سينما راه نداشتند، لذا من فيلمهايي را که خود تهيه کرده و يا از خارج آورده بودم در مجالس فاميلي براي بانوان نيز نمايش ميدادم ولي بعد با يکي از صاحبان سينما مذاکره کردم و به اتفاق سينمايي مختص بانوان درست کرديم. کلنل علينقي وزيري پيشنهاد کرد تا سالن نمايش او را که واقع در لالهزار بود به اين کار اختصاص دهيم و به اين ترتيب سينما صنعتي تأسيس شد که فقط فيلم براي خانمها نمايش ميداد و بعد از تأسيس اين سينما بود که ورود خانمها به سينماي ديگر هم رواج پيدا کرد. 9
اين سينما پس از مدتي به دليل بروز حريق و آتشسوزي که به دليل اتصال سيم برق به وجود آمده بود، تعطيل گشت. صبح روز بعد اعلاناتي براي توضيح واقعه در روزنامه ناهيد ش 2، 10/7/1307 به چاپ رسيد و در آن ذکر شد:
اما راجع به حريق سينماي صنعتي خوشبختانه اضطراب و نگراني مورد پيدا نکرد. بدين معني که توجه مخصوص رئيس محترم نظميه و مراقبت و جديت و فداکاري ماموران نظميه و بلديه و نظاميان با فقدان هرگونه وسايل لازمه نه تنها خيلي زود آتش خاموش و به نقاط ديگر سرايت نکرد بلکه جز دو سه نفري که به دست و صورتشان جراحت مختصري وارد شده بود، تلفاتي به وقوع نپيوست و مقدار زيادي هم از لباس و زيورآلات خانمها که از فرط وحشت به داخله عمارت سينما انداخته و فرار کرده بودند از طرف مامورين نظميه جمعآوري و به صاحبانشان مسترد گرديد. خلاصه از وقوع اين حادثه بياندازه متأثر و متاسف با آقاي وزيري اظهار همدردي مينمايم در اين حادثه فجيع وقتي انسان منظره رقتخيز فرار و چهره مضطرب و ترسناک خواتين محترم و اطفال معصوم را به خاطر ميآورد بي اختيار به اين نکته متذکر ميشود که چه عيب داشت اگر شوهران و برادران و اقرباي آنها نيز در آن موقع با آنها همراه بودند و با قوت قلب که مخصوص جنس مرد است از وحشتزدگي آنها جلوگيري و آنان را به اثبات و خونسردي و مقاومت با خطر توصيه و در استخلاص آنها کمک مينمودند. 10
بدين ترتيب امکان ايجاد سينماهاي مختلط در اذهان سينماگران به وجود آمد. و چندي بعد علي وکيلي که مدتي بود به نمايش فيلم در سالن گراند هتل به طور منظم هر هفته (دوشنبه و جمعه) ميپرداخت به دليل نپذيرفتن اذهان جامعه بار ديگر به ايجاد سينماي مخصوص بانوان دست زد، او سالن مدرسه زرتشتيان (در خيابان نادري) را اجاره و سينمايي در آن تأسيس کرد تا بانوان را به سينما جلب کند و بدين منظور آگهيهايي در نشريات چاپ کرد و حتي گفت کساني که نسخهاي از اين روزنامه را ارائه دهند ميتوانند بدون خريد بليط فيلم را تماشا کنند اما با اين ترفندها طرفي نبست و سالنهاي سينما همچنان خالي ماند.
بدون وجود تماشاگران زن، سينماداران نمي توانستند به فکر سودهاي کلان باشند لذا بار ديگر دست به اقدامات جديدي زدند و اين بار تصميم گرفتند که در بالکنهاي سالن خانمها را جا دهند و حتي فيلمهايي بدين شکل نمايش دادند اما تعداد کم تماشاگران اين عمل را بيفايده کرد. تا اينکه سرانجام خانبابا معتضدي فکر ايجاد سينماي مختلط را عملي کرد. به ويژه آنکه اوضاع زمانه با روي کار آمدن سلسله پهلوي مهيا بود. وي سالني در ميدان مخبرالدوله اجاره کرد و سينماي پري را افتتاح کرد و بدين ترتيب مردها در يک طرف سالن و زنها در سمت ديگر نشستند. ترفند آخر کارساز شد، گرچه همچنان قشر متديـّن جامعه از تماشاي فيلم استقبال نميکرد، اما سياست دولت رواج فرهنگ غرب بود و به همين دليل تعداد سينماهاي مختلط در تهران و سپس ساير شهرستانها افزايش يافت و از مهمترين و مجللترين آنها سالن سينماي گراند هتل بود که به سعي و کوشش علي وکيلي ايجاد و بهرهبرداري شد.
به دنبال گسترش سينماهاي مختلط اعلانهاي جديدي در سطح شهر پخش شد:
چون مؤسّسين گراند سينما براي خدمت به نوع قسمتي از سالن را مخصوص خانمهاي محترمه نمودهاند لذا امشب عموم اهالي را دعوت به تماشاي فيلمهاي جديدالورود و بينظير خود مينمايند و به مناسبت تشريف فرمايي خانمهاي محترم از امشب سر اول و دوم سريال معروف «گلوله مس» را در يک شب نمايش ميدهد تا عموم اهالي از زن و مرد از تماشاي آن بهرهمند شوند. درب ورود خواتين محترمه از گراندسينما و آقايان محترم از گراند هتل است. کارکنان سينما و همچنين اداره جليله نظميه به وسيله مامورين خود از ورود زنهاي بي عفت و جوانهاي هرزه و فاسدالعقيده به محل سينما و از فروش بليط به آنها خودداري خواهد کرد. 11
اين شيوه همچنان ادامه داشت تا اينکه بعد از واقعه کشف حجاب در 17 دي 1314 زنان در کنار مردان به تماشاي فيلم پرداختند. شايان ذکر است که به طور کلي سينما در اين زمان فقط قشر محدودي را در بر ميگرفت و فقط در تهران و شهرهاي بزرگ رواج دشت. به ويژه آنکه اکثريت زنان بعد از واقعه کشف حجاب حتي از رفت و آمد در مجامع عمومي پرهيز ميکردند تا چه رسد به گذراندن اوقات فراغت خود در کنار مردان.
- 1. جعبهاي چهارگوش و بلند که با انداختن سکه در آن يک فيلم کوتاه سه دقيقهاي را به نمايش در ميآورد.
- 2. صوراسرافيل، ش 26، پنجشنبه 21 ربيعالاول 1326هجري، مطابق با 1908م ص 8 .
- 3. به عنوان مثال سالن سينما در تبريز قبل از تهران در سال 1279 (سالن عمومي سينما در تهران در سال 1291 تأسیس شد) تاسيس شده بود و در مشهد 1290ش و اين دو شهر از مراکز عمده فعاليت انقلابيون بود.
- 4. يحيي دولتآبادي، حيات يحيي، ج2، ص 143 .
- 5. جمال اميد، تاريخ سينماي ايران 1357- 1279 (تهران، روزنه، 1374)، صص 5-26 .
- 6. صبح صادق، ش 166، 8/8/1286، صوراسرافيل، ش 26، فروردين 1287 .
- 7. جمال اميد، ص 26 .
- 8. همان، ص 27 .
- 9. مسعود محرابي، تاريخ سينماي ايران از آغاز تا 1357 (تهران، فيلم، 1368)، ص 18 .
- 10. همان .
- 11. ايران، 24/1/1309 .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#187
Posted: 25 Sep 2014 19:06
مروری بر تاریخ سینمای ایران
شصتمین نشست کانون کتاب تورنتو با همکاری پیشتاز ایرانیان تورنتو و دکتر محمد توکلی به سخنرانی دکتر حمید نفیسی درباره ی سینمای ایران اختصاص داشت. دکتر نفیسی شب پیش از این جلسه هم در دانشگاه تورنتو در همین زمینه به انگلیسی سخنرانی داشت. جمعه 9 دسامبر 2011، حدود یکصد تن از ایرانیان در سالن اجتماعات مرکز شهری نورت یورک جمع شدند، تا از تاریخ سینمای ایران بشنوند.سعید حریری از کانون کتاب تورنتو سخنران را معرفی کرد. دکتر حمید نفیسی استاد ارتباطات، رادیو تلویزیون و فیلم در دانشگاه نورت وسترن آمریکا، یکی از صاحب نظران پیشتاز سینما و تلویزیون در خاورمیانه است. او تعداد زیادی فیلم های آموزشی و تجربی تهیه کرده و تعداد زیادی کتاب و مقاله چاپ و منتشر کرده است.
حمید نفیسی در سخنرانی کانون کتاب تورنتو
دکتر نفیسی دو جلد از چهار جلد کتاب تاریخ سینمای ایران را منتشر کرده و این جلسه اختصاص به توضیحات او در مورد این کتاب ها بود.
استاد دانشگاه نورت وسترن با تشکر از برگزارکنندگان، درباره ی کتابش گفت: مقدمه ی کتاب شرح حال بزرگ شدن من با سینماست در ایران.
وجود یک معلم فرهیخته باعث شد که او در سن 9 سالگی شانزده نقد فیلم بنویسد که یکی از آن ها را به روی پرده به ما هم نشان داد و کمی از آن را خواند.
به گفته ی دکتر نفیسی،کتاب چهار بخش دارد که از 1897 تا 2010 سینمای ایرانیان را مورد توجه قرار می دهد. جلد اول به اواخر دوران قاجار می پردازد دورانی که ایرانیان برای اولین بار فیلم دیدند. اولین کسی که بعدا سینماچی(سینمادار) شد، در خارج از ایران فیلم می بیند و در دفترچه خاطراتش شرح می دهد که فیلم دیده و این تاریخ می شود پایه ی سینمای ایران در پژوهش دکتر نفیسی.
جلد دوم دوران محمدرضا پهلوی از 1941 تا آخر دوره ی پهلوی است. در این زمان سینما به صورت یک صنعت همه گیر درمی آید و فیلم به طور انبوه تولید میشود.
کتاب سوم دوران گذار است از پهلوی به جمهوری اسلامی که دوران پر تنشی ست و بسیاری از سینماها نابود و پاکسازی می شود. تعدادی از سینماگران و هنرمندان از کشور خارج می شوند و موج جدیدی از سینما را در خارج به وجود می آورند.
دختر لر، میرزاابراهیم خان عکاسباشی، حاجی آقا اکتور سینما و ... در تاریخ سینمای ایران جایگاه مهمی دارند
کتاب چهارم هم تمرکزش بر سینمای مهمی ست که در دوران جمهوری اسلامی به وجود آمد. سینمای مستند ایران که خیلی جالب شده، سینمای زنان که خیلی مستحکم شده. در دهه ی اول بعد از انقلاب یک مرتبه تعداد زنانی که به فیلمسازی روی می آورند از کل آنان در هشت دهه ی گذشته بیشتر است و این که چرا این اتفاق می افتد بحث خوبی ست. سینمای هنری جمهوری اسلامی و در آخر هم سینمای تبعیدی و مهاجرتی ایرانیان.
دکتر نفیسی از شروع سینما در ایران می گوید. او گفته هایش را با اسلاید و نمایش بخش هایی از فیلم های مورد بحث، همراه می کند و همین سخنرانی او را بسیار شنیدنی و دیدنی می کند.
او درباره ی ویژگی های سینمای دوران قاجار، می گوید: سینمای این دوران یک سینمای کارگاهی ست. یک اوستاکار بوده که تمام کارها را انجام می داده و ممکنه یکی دو شاگرد هم داشته ولی اوستاکار است که همه کاره است.
- اولین عمل سانسور به خاطر نمایش زن
ابراهیم خان صحاف باشی که تاجر بوده و به ژاپن و کانادا و آمریکا سفر می کرد، در کانادا برای اولین بار فیلم می بیند و در کتاب خاطراتش مختصر می گوید که چه دیده است.
یکی از تزهای کتاب دکتر نفیسی این است که سینما با خودش مدرنیته می آورد. تز دیگر نقش مهم اقلیت های مذهبی و قومی در به وجود آوردن سینما در ایران است. بهائی ها، ارمنی ها، یهودی ها ... به چند دلیل: اقلیت ها اغلب چندزبانه بودند، به خارج مسافرت کرده و با فرهنگ های دیگر آشنا بودند و راه و چاه مسافرت را می دانستند و همانطور که محصولات خارجی را می آوردند افکار خارجی را هم می آوردند.
به گفته ی سخنران، اهمیت تصویر زنان بر پرده ی سینما موجب اولین عمل سانسور در ایران می شود. سال 1904 است و صحاف باشی همان تاجری که در کانادا فیلم دیده بود، حالا در اتاق پشت مغازه اش بساط نمایش فیلم راه انداخته و به مردم فیلم نشان می دهد. شیخ فضل الله نوری شنیده که در سینمای صحاف باشی زن بی حجاب نشان داده شده، که موجب فتوا میشود و در مغازه اش را می بندند و در اولین سینمای عمومی ایران بعد از یک ماه به خاطر تصویر زن بسته می شود.
سینماچی ها اما می دانند که حضور زنان برای کار و کسب شان چقدر اهمیت دارد. زنان هستند که خانواده و بچه ها را با خودشان می آورند. زنان تنها تنها به سینما نمی آیند و اگر بیایند یک باره مشتری ها چند برابر می شود. اگر سینماچی ها با تمهیداتی همچون زنانه، مردانه کردن سالن سینما، جدا کردن ورودی و گذاشتن پاسبان برای حفظ نظم و امنیت داخل سالن، می خواستند هرچه بیشتر زنان را به سینما بکشانند، به خاطر اعتقادشان به تساوی حقوق زن و مرد نبوده بلکه برای رونق بیزنس شان بوده.
میرزا ابراهیم خان عکاسباشی، عکاس دربار مظفرالدین شاه، اولین ایرانی ست که فیلم گرفته. او در سال 1900 با مظفرالدین شاه به پاریس می رود و در آنجا برای اولین بار سینما را پنج سال بعد از اختراع آن می بینند. شرح حال این دیدار را مظفرالدین شاه در خاطراتش می نویسد و می گوید از اینها خوشمان آمد و به عکاسباشی دستور دادیم وسایلش را بخرد.
دکتر نفیسی بخش هایی از اولین فیلم هایی که عکاسباشی از مظفرالدین شاه گرفته به نمایش درآورد و حین نمایش این فیلم های صامت گفت: برخلاف آمریکا که اولین فیلم ها برای تماشای مردم عادی بوده، در ایران این طور نبوده و سینما در اول یک پدیده ی خصوصی بوده و اسپانسر دولتی و طبقات بالا را داشته و بنابراین فیلم هایی که می گرفتند از منابع و چیزهایی بوده که مورد علاقه همان طبقات بوده.
در یکی از فیلم های عکاسباشی، برای اولین بار در تاریخ سینمای ما، زنان ایران را در محیط باز و عمومی می بینیم. زنان با چادر و چاقچور وارد ایستگاه ماشین دودی (قطار) شاه عبدالعظیم می شوند و بعد سوار واگن مخصوص زنان می شوند.
فیلمبرداری از دلقک های شاه، کتک کاری های نمایشی، بازسازی صحنه شکار مظفرالدین شاه و ... از دیگر فیلم های به نمایش درآمده بود.
دکتر نفیسی به نقش سینما در آوردن مدرنیته به ایران که یکی از بحث های هر چهار کتاب اوست، اشاره کرد و از دلایل آن گفت: یکی از دلایلش این است که خود فیلمسازان هم آدم های مدرنی بودند. فکل کراواتی بودند مثل ابراهیم خان عکاسباشی و آرداشس باتماگریان.
سینما مدرنیته می آورد چون تصاویر چیزهای مدرن را نشان می داد. اولین فیلم های ایرانی و فیلم های زمان رضاشاه تاکید داشته که مدرنیته ایران را نشان بدهند. قطار، اتوموبیل و صحنه های شهریت را نشان بدهند.
دکتر نفیسی افزود: در کتاب اول نشان می دهم که سینما کارگاهی بوده و مدرن نبوده، در بخش دوم که دوران پهلوی دوم است، سینما مدرن و صنعتی می شود. تعداد فیلم ها بالا می رود، استودیوهای متعددی به وجود می آیند، هر استودیو کارکنان ماهر در زمینه های مختلف با تخصص های مختلف به کار می گیرد، تلویزیون می آید، و تولید انبوه و سینما باز خودش مدرنیته می آورد چون در وجودش حرکت است.
اولین فیلم ناطق ایران در خارج ایران در سال1933 ساخته می شود. عبدالحسین سپنتا به هند می رود و اردشیر ایرانی او را تشویق به یادگیری فیلم می کند و دختر لر ساخته می شود و این فیلم در ایران مثل بمب صدا می کند.
همزمان با این فیلم ناطق، اولین فیلم صامت ایران هم درمی آید به نام "حاجی آقا اکتور سینما" به کارگردانی یک ارمنی ایرانی روسی تاجیکی، به نام آوانس اوگانیانس. او در روسیه درس سینما خوانده بود و وقتی به ایران آمد به سختی فارسی حرف می زد. از اولین فیلمش به نام "آبی و رابی" هیچ اثری نمانده. فیلم دومش "حاجی آقااکتور سینما"ست در هشت پرده که فیلم بسیار جالبی ست.
صحنه هایی از حاجی آقا اکتور سینما به نمایش درمی آید با سه زیرنویس فارسی، انگلیسی و روسی.
سخنران به کتاب دوم که زمان محمدرضا پهلوی را در بر می گیرد نیز پرداخت و گفت: در دوره ی دوم، نه تنها سینما که صنعت صفحه سازی و موسیقی، رادیو، تلویزیون و بالاخره تمام صنایع سرگرم سازی به وجود می آیند و موجب می شود که سیستم ستاره سازی به وجود بیاید.
دکتر نفیسی همچنین به سیاست های هنری و سرگرم سازی انگلیس و آمریکا و شوروی بعد از جنگ جهانی دوم در ایران پرداخت و اینکه هر کدام از این کشورها به چه شیوه هایی در این زمینه ها در ایران کار می کردند و تأثیر می گذاشتند.
از فیلم های مستند این دوران گفت و از فیلم فروغ فرخزاد و فیلم های کامران شیردل. در این دوران دو نوع سینمای داستانی در ایران به وجود می آید سینمای فیلمفارسی و موج نو.
از ویژگی های فیلمفارسی، خشونت از طرف مردان و سکس از طرف زنان عوامل اصلی بودند. این فیلم ها در ژانرهای مختلف بودند مثل سینمای جاهلی و لوطی. کافه و کاباره ها و صحنه های رقص یکی از مکان های ثابت این فیلم هاست. و یکی از ویژگی هاش نگاه هیز دوربین نسبت به زن است. این سینمای جاهلی حتی در خارج کشور هم ادامه پیدا کرد که بهمن مفید در خیابان های بورلی هیلز با کلاه مخملی و قمه راه می رود. قیصر هم در ژانر موج نو قرار دارد و هم سینمای جاهلی. این سینما بخش مفصلی از کتاب دوم را به خود اختصاص داده است.
سینمای موج نو، سینمای دیگر این دوران است که به گفته ی سخنران هم از طرف دولت حمایت و هم سانسور می شد.
دکتر نفیسی از نمونه های این سینما از "گوزن ها"ی مسعود کیمیایی نام برد و به برخی صحنه های آن پرداخت. از "گاو" داریوش مهرجویی گفت و عنصر ترس و وهم در فیلم و بخشی از فیلم گاو را به نمایش گذاشت. همچنین بخشی از فیلم "سایه های بلند باد" ساخته ی بهمن فرمان آرا را نیز نشان داد، آنجا که مترسک های روستا تکثیر شده بودند و روستائیان با لباس های سرخ به لشگر مترسک های سیاه حمله می کنند. این فیلم در جمهوری اسلامی فقط یک بار به نمایش درآمد.
دکتر نفیسی در پایان سخنرانی اش گفت: با مرور فیلم های موج نو می بینیم، نطفه هایی از انقلاب در آنها یا پیش بینی شده یا خشم و دردی که موجب انقلاب می شود به نحوی در این فیلم ها نشان داده شده است.
او همچنین خبر داد که دو بخش دیگر کتاب در ماه می و پائیز سال آینده منتشر خواهند شد.
در بخش پرسش و پاسخ، از دکتر نفیسی پرسیدم، در مستندی که به تازگی در اینترنت از نادر تکمیل همایون درباره ی سینمای ایران با نام Iran: A Cinematographic Revolution دیدم، تعدادی از سینماگران برجسته ی ایران در مورد سینما نظر می دهند. در جایی مضمون گفته های یکی از آنان این بود که به واسطه برهنه گرایی زیاد پیش از انقلاب در سینما، در مقطع انقلاب هم چپ و هم مذهبی ها با سینما ضدیت داشتند و سینماها مورد هجوم و تخریب قرار گرفت. می خواستم نظرتان را بپرسم که آیا می شود گفت سینمای قبل از انقلاب به نحوی "فاحشه خانه" بوده؟
دکتر نفیسی با اشاره ای طنزگونه گفت، اصطلاح سینما به عنوان فاحشه خانه هم به تازگی مد شده و افزود: من فیلم تکمیل همایون را هنوز ندیده ام، بنابراین نظری راجع به فیلم نمی توانم بدهم. در اواخر انقلاب به خاطر همین فیلم های بازاری که زنان لخت و نگاه هیز مردانه را نشان می داد یک رابطه ی مستقیم بین فیلم و زن و فساد در ذهن افراد ایجاد شده بود و زنان به خاطر حضور شاخص شان در این فیلم ها شده بودند عامل فساد. و به نظر من یکی از دلایلی که سینماها، عرق فروشی ها و بانک ها مورد هدف تخریب قرار گرفتند به خاطر این بود که عامل فساد محسوب می شدند. در همین سینما بعد از تصفیه ها، یک دهه بعد زنان فیلمسازی به عرصه آمدند که هر یک بیش از یک فیلم ساخته اند و این اتفاق در سینما خیلی جالب است.
برنامه ی بعدی کانون کتاب تورنتو، 13 ژانویه 2012، میزگردی با عنوان معمای روشنفکری ایرانی و روشنفکری دینی با حضور دکتر رامین جهانبگلو، دکتر محمد توکلی و دکتر سروش دباغ خواهد بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#188
Posted: 25 Sep 2014 19:21
روزشمار سینمای 1320 تا 1332 ایران
- در این ماه ( به احتمال ) با شروع جنگ دوم جهانی و حضور نیروی متفقین در آبادان سینمای بدون نامی ساخته می شود . این سینما که به سینما متفقین مشهور است توسط سربازان هندی اداره و در آن فیلم های هندی به نمایش در می آید . اما بعد از جنگ و خروج متفقین از ایران تعطیل می شود . همچنین در دهه ی 1320 چهار سالن دیگر سینما به نام های نور ، آسیا ، شهرزاد و سعدی در شهر آبادان افتتاح می شود
1320
3 شهریور ساعت هشت بعد از ظهر برق سراسر شهر تهران به علت حمله ی متفقین قطع و تماشاگران سینما ها از سالن ها بیرون می ریزند . اشغال ایران از سوی متفقین نمایش فیلم های جنگی را در پی دارد .
در این ماه ( به احتمال ) با شروع جنگ دوم جهانی و حضور نیروی متفقین در آبادان سینمای بدون نامی ساخته می شود . این سینما که به سینما متفقین مشهور است توسط سربازان هندی اداره و در آن فیلم های هندی به نمایش در می آید . اما بعد از جنگ و خروج متفقین از ایران تعطیل می شود . همچنین در دهه ی 1320 چهار سالن دیگر سینما به نام های نور ، آسیا ، شهرزاد و سعدی در شهر آبادان افتتاح می شود .
نیمه ی اول سال ، سینما تاج در آبادان افتتاح می شود ، ولی با شروع جنگ جهانی دوم ، شرکت نفت از آن به عنوان انبار سیلو استفاده می کند . پس از خاتمهی جنگ این سینما فعالیت خود را از سر می گیرد . بهای بلیت این سینما 10- 15- 20 ریال و شامل 1800 صندلی چرمی و اتوماتیک ، کف سالن دارای شیب و پرده ی آن پارچه ای و سوراخ دار ( جهت منعکس نشدن نور در آن ) است .
در این سال ( به احتمال ) سینما اکباتان همدان توسط موسیو سامبل افتتاح می شود . نخستین فیلم ها در این سینما توسط آپارات زغالی در سالن روباز به نمایش در می آیند . تماشاگران ایستاده فیلم ها را تماشا می کنند و موسیو سامبل به منظور بازاریابی به طور رایگان به مدت سه ماه به نمایش فیلم می پردازد .
میان سال های 1320 تا 1324 آمریکایی های مقیم اراک یک سالن اختصاصی سینما برای خود تاسیس می کنند .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#189
Posted: 25 Sep 2014 19:23
1321
فیلم های ارتش نوین ایتالیا ، میکادو و حمله ی نیروهای دریایی انگلیسی به دو جزیره در نزدیکی نروژ و جاسوسی هوایی از سوی سفارت انگلیس به نمایش در می آیند .
1322
19 فروردین فیلم ایران ( یازوف پوسیلسکی ، 1321) ، درباره ی اوضاع جغرافیایی و طبیعی ایران به دعوت اداره ی مطبوعات شوروی در سینماایران به نمایش در می آید .
ایران نو ، نخستین سینمای اصفهان که خانم ها می توانند در آن به تماشای فیلم بنشینند آغاز به کار می کند . در این سینما خانم ها در سمت چپ و آقایان در سمت راست سالن می نشینند و به وسیله ی چادر سیاه بزرگی میان آن ها فاصله انداخته می شود .
سینما مایاک همدان توسط موسیو مایاک با گنجایش 250 نفر و نیمکت های چوبی تاسیس می شود . در این سینما بیشتر فیلم هایی به زبان اصلی و گاهی با زیرنویس فارسی به نمایش در می آید .
در تیر نخستین شماره ی مجله ی سینمایی هولیوود ( از33 شماره) در قطع رحلی منتشر می شود ؛ صاحب امتیاز : ج جهان ، مدیر و نگارنده : علیرضا امیر معز .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#190
Posted: 25 Sep 2014 19:26
1323
سینماهای خرم شمیرانات و رکس آبادان افتتاح می شوند . استودیو ارتش افتتاح می شود و مسئولیت تهیه فیلم ها ی مستند گزارشی تبلیغاتی کشور را به عهده می گیرد .
در تابستان نخستین شماره ی مجله ی سینمایی ایرانفیلم ( از 6 شماره ) ، از انتشارات شرکت سهامی ایران ، منتشر می شود ؛ مدیر و نگارنده : داود ایرانپور .
1324
3 خرداد سینما کریستال تهران افتتاح می شود .
سینما تابستانی بهار تهران در میدان تجریش افتتاح می شود .
استودیو دوبلاژ و فیلمسازی میترا فیلم توسط دکتر اسماعیل کوشان تاسیس می شود .
در این سال در زنجان محلی به نام سبزه میدان فیلم ها ی صامت چارلی چاپلین به نمایش در می آید .
در اسفند نخستین شماره ی ضمیمه ی سینمایی هنرپیشگان ، ضمیمه ی روزنامه یزدان ( از 2 شماره ) منتشر می شود ؛ مدیر : جعفر منصوریان .
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.