ارسالها: 23330
#21
Posted: 16 Sep 2014 16:13
شکلگیری نطفه سینما در پاریس
پیش از آنکه سینما رسما به عنوان یک صنعت در فرانسه شکل بگیرد، نخستین نمایشهای تصویری با کارهای خلاقانه «ایمل رینود» به تصویر کشیده میشد؛ هنرمندی که از او به عنوان نخستین نظریهپرداز انیمیشن یا نقاشی متحرک نام برده میشود.
اما او خود نام کارهایش را "پانتومیم نوری" بگذارد که در آنها تصاویر متحرکی را نمایش میداد که مجموع آن داستانی کامل را روایت میکرد. طول هریک از این اجراها به یک تا پنج دقیقه میرسید. از سال 1892 تا 1900، نیممیلیون تماشاگر مخاطب کارهای نمایشی «امیل رینود» بودند که برای فقط یک سالن که نمایشها در آن اجرا میشدند، موفقیت بزرگی به حساب میآمد. شخصیتهای این نمایشها نقاشیهایی بودند که با مکانیسمی هوشمندانه حرکت میکردند.
پس از آنکه در سال 1895، برادران لومیر (آگوست و لویی) از دستگاه سینماتوگراف خود در محافل خصوصی رونمایی کردند، نخستین اکران عمومی که در ازای آن از تماشاچیان پول گرفته شد، در "گرند کافه" پاریس به نمایش درآمد.
از این موفقیت نه چندان فراگیر نمیتوان به عنوان آغازی برای صنعت سینما در فرانسه نام برد. پس از آن برادران لومیر تلاش کردند اختراعشان را به سراسر جهان صادر کنند. اما کشتیهایی که به سمت دیگر کشورها روانه میشدند، علاوهبر دستگاه سینماتوگراف، محصولات شیمیایی برای ساخت نگاتیو را نیز با خود حمل میکردند و این آغار آشنایی هنرمندان جهانی با دنیای فیلم بود.
با گذشت زمان و ظهور بزرگترین بازیگران و کارگردانان جهان چون «رومن پولانسکی»، «میشل هانکه»، «گاسپار نوئه» و «کیشلوفسکی» سینما با فرهنگ مردم فرانسه پیوند عمیقی پیدا کرد؛ آنچنان که برخی از مدارس فیلم مطرح جهان از جمله "فمیس" در فرانسه پایهگذاری شدند. این مدرسه فیلم که در سال 1943 راهاندازی شد، سینماگرانی را پرورش داد که بعدها موفق به دریافت سهگانه معتبر جوایز فیلم دنیا (نخل طلای کن، خرس نقرهای برلین و شیر طلای ونیز) شدند و اکنون رکورددار کسب جوایز فیلم در میان مدارس فیلم دنیا شناخته میشود.
برادران لومیر نخستین مدرسه فیلم جهان را با نام "مدرسه ملی لویی لومیر" به عنوان آخرین خدمتشان به دنیای هنر هفتم پایهگذاری کردند. علاوهبر این، در سالهای بعد با گسترش صنعت سینما صدها مدرسه و دانشگاه برای آموزش تکنیکهای سینما و فیلمسازی در این کشور پایهگذاری شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#22
Posted: 16 Sep 2014 16:15
آغاز بحران با جنگ جهانی اول
با پایان جنگ جهانی اول، جامعه سینمایی فرانسه با کمبود بودجه و به طبع آن تولیدات سینمایی مواجه شد. همین رکود هنری موجب شد تولیدات هالیوودی به سرعت جایگزین فیلمهای فرانسوی در سالنهای فرانسه و سایر کشورهای اروپایی شوند. آمریکا که میتوانست با قیمتی کمتر از کشورهای اروپایی فیلم تولید کند، توانست استودیوهای فیلم سازی اروپا را در آستانه ورشکستگی قرار دهد.
این بحران سینمایی موجب شد فرانسه همچون سایر کشورهای اروپایی نخستین محدودیتها را بر واردات فیلم به کشور اعمال کند. بر اساس این محدودیتها، در ازای نمایش هر 7 فیلم خارجی در این کشور، میبایست یک فیلم تولید ملی در فرانسه ساخته میشد.
در همین سالها بود که «جک فیدر» - فیلمساز فرانسوی - با انتقال مضامین رئالیسم شاعرانه به سینمای فرانسه، دوره جدیدی را رقم زد و از سوی دیگر، پایهگذار امپرسیونیسم در سینما بود؛ به این معنا که در این سبک سینماگران دیگر به روایت واقعیت نمیپردازند، بلکه شخصیتها تصورات ذهنی و رویاهای دور از واقعیت فیلمنامهنویس را اجرا میکنند.
به واقع جنبش امپرسیونیسم برای اولینبار در فرانسه شکل گرفت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#23
Posted: 16 Sep 2014 16:17
انقلابی به نام "موج نو"
به یقین میتوان گفت تاثیرگذارترین واقعه سینمایی فرانسه در جهتدهی به هنر هفتم، پدید آمدن جنبشی به نام "موج نو" در سبک فیلمسازی این کشور بود. واژه "موج نو" را اولینبار «فرانسوا گیرود»، روزنامهنویس، نویسنده و سیاستمدار فرانسوی در سال 1957 در یک بررسی جامعهشناختی از آن دوره در روزنامه "اکسپرس" استفاده کرد.
دو سال بعد، این اصطلاح برای توصیف فیلمهایی به کار رفت که به کارگردانی فیلمسازان جوان، در جشنواره کن به نمایش درآمده بودند. پدید آمدن این جنبش حاصل تلاش منتقدان جوان مجله فیلم معتبر "کایه دو سینما" بود که خیلی زود دوربین به دست گرفته و شروع به فیلمسازی کردند.
در واقع آنچه در سینمای فرانسه به "موج نو" مشهور است، تنها محدود به تکنیکهای سینمایی خاص نمیشود؛ بلکه حاصل تلاش سینماگران جوانی چون «فرانسوا تروفو»، «اریک رومر»، ««آگنس واردا»، «جک ریوت» و «ژان لوک گدار» است که توانستند محتوای سینما را تغییر دهند و قلب این جنبش را شکل دادند.
موج نو حاصل نگاه جدید سینماگرانی بود که زندگی را با آزادیهایش و بی هیچ چونوچرایی تجربه کرده بودند. محتوای فیلمهای فرانسوی در سالهای پس از جنگ به اقتباسهای ادبیاتی بیروح و عاری از خلاقیت و اصالت تبدیل شده بود. اما همانطور که قانون بقا همواره پایدار نیست، این روند تغییر کرد و دوربین دریچهای شد که دنیای بیرون را به تصویر میکشد.
تمام آنچه در فیلمهای قبل از "موج نو" نشان داده میشدند، تنها تلاشی بود برای آنکه مخاطب بپذیرد این وقایع تنها فیلمی است که در سینما میگذرد. اما نسل جدید سینما راه دیگری را در پیش گرفت. اینبار فیلمسازان جوان نمیخواستند واقعیتی دروغین را به خورد تماشاچی بدهند، بلکه تلاش میکردند حقیقت زندگی در سینما به تصویر کشیده شود. به این شکل واقعگرایی وارد سینمای فرانسه شد و سپس به سینمای جهان راه پیدا کرد.
بازیگران این فیلمها تنها هنرمندانی نبودند که سعی در ایفای فیلمنامه داشته باشند، بلکه این بازیگران در جریان فیلم زندگی میکردند. بنابراین بسیاری از فیلمهای تولیدی در این دوران نقشآفرینی نابازیگرانی بود که بخشی از زندگی را به تصویر میکشیدند. همچنین صحنهها و دکورهای فیلمها نیز تنها محدود به تزیینات یک پارک نبود و این امر موجب شد "موج نو" نه برای بازسازی واقعیات، که تنها برای به تصویر کشیدن حقیقت سینما آنطور که هست، تلاش کند.
"موج نو" حاصل تلاش فیلمسازان جوانی بود که آرزویشان تبدیل سینما به یک هنر کامل بود. به این معنا که فیلم بتواند یک جهانبینی مفید از دوره خود ارائه داده و سرنوشت مشترک مردمان را به تصویر بکشد. اما جنبشی که در سالهای 1950 تا 1960 شکل گرفت و توانست تحول بزرگی در سینمای حهان ایجاد کند و این دوره را به نقطه عطفی در تاریخ هنر هفتم بدل کند، نتوانست از تیغ تیز منتقدانش در امان بماند؛ منتقدانی که گسترش این سبک فیلمسازی را "بینزاکتی نو" میدانستند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#24
Posted: 16 Sep 2014 16:21
"کایه دو سینما"، شناسنامه سینمای فرانسه
مجله "کایه دوسینما" که به عنوان معتبرترین مجله در دنیای سینما شناخته میشود، در سال 1951 توسط «ژاک دونیول والکروز»، کارگردان، بازیگر و فیلمنامهنویس و «ژوزف ماری لو دوکا»، روزنامهنویس و منتقد سینما پایهگذاری شد و سپس «آندره بازیل» در شماره دوم مجله به آنها پیوست.
این مجله در واقع نقطه شروع به کار سینماگرانی بود که بعدها پایهگذار جنبش "موج نو" در فرانسه شدند. کارگردانانی چون «ژان لوک گدار»، «فرانسوا تروفو» و «اریک رومر» پیش از ورود به عرصه فیلمسازی کارشان را با نوشتن مطلب و نقد در این مجله شروع کردند.
این مجله در ابتدا به نوشتن نقدهای تند بر سینمای فقیر فرانسه که در جذب مخاطب در مقابل رقبای خود شکست خورده بود پرداخت و سپس با انتشار مصاحبههای جنجالبرانگیز و مقالههای مستند و اختصاص بخش زیادی از صفحاتش به معرفی تکنولوژی روز دستگاههای سینمایی، حوزه فعالیتش را گسترش داد. با این همه "کایه دو سینما" نتوانست در آغاز جای خود را در دنیای هنر هفتم باز کند و این حوادث سال 1952 بود که نقطه عطفی را در آینده حرفهای این مجله رقم زد.
از شماره بیستویکم این مجله، «فرانسوا تروفو» شروع به نوشتن مقالاتی درباره سینمای فرانسه کرد. وی در نخستین مقاله خود به بررسی ضعفهای سینمای این کشور پرداخت و کمبودهای آن در مقابل کارگردانانی چون «آلفرد هیچکاک» و «هاوارد هاکس» را آشکار کرد. پس از آن همکاران جوان دیگری چون «گدار»، «کلود شابرول» و «اریک رومر» به جمع نویسندگان مجله پیوستند.
مقالات تروفو با ارائه دیدگاهی تازه به سینمای فرانسه، خط مشی جدیدی را برای "کایه دو سینما" بهوجود آورد. این مقالات به سنت تقلید و دنبالهروی در سینمای فرانسه به شدت انتقاد میکرد. سیاست نویسندگان این مجله که با کارگردانان بزرگی چون هیچکاک، «ژان رنوا» و «روبرتو روسلینی» آشنایی داشتند تغییر مسیر سینمای فرانسه بود؛ سیاستی که به راهاندازی "موج نو" در سینمای فرانسه منجر شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#25
Posted: 16 Sep 2014 16:22
جوایز و جشنوارههای معتبر
از میان 20 جشنواره و جایزه مشهور سینمایی که پایههای ابداع آن در فرانسه توسط فرانسویها گذاشته شده است، جشنواره کن، جشنواره سینمای آمریکایی دوویل، جایزه سزار و جایزه نخل طلا از اعتبار بیشتری برخوردارند.
جشنواره کن در سال 1946 برای اولینبار راهاندازی شد هرساله به عنوان معتبرترین و پرمخاطبترین جشنواره سینمایی فرانسه (و حتا دنیا) برگزار میشود. قدمت این جشنواره به سال 1930 بازمیگردد که وزیر آموزش فرانسه دستور برپایی یک جشنواره بینالمللی سینمایی را داد.
اما 15 سال گذشت تا این جشنواره با عنوان کن و با شرکت 16 کشور از سراسر جهان راهاندازی شود. پس از آن جشنواره کن هرساله میزبان فیلمهایی از کارگردانان نامدار سینمای جهان بود. جشنواره کن به دلیل مواجه با مشکلات اقتصادی بین سالهای 1948 و 1950 برگزار نشد و پس از آن برای جلوگیری از همزمانی با جشنواره پاییزی ونیز، زمان برگزاری این جشنواره به بهار موکول شد.
در سال 1955 نخل طلا برای نخستینبار جایگزین "جایزه بزرگ" جشنواره شد که تا آن سال به برترین فیلم داده میشد. در سال 1959 نخستین بازار فیلم کن ابداع شد که به "کن" قدرت ایجاد بستر اقتصادی و حمایت مالی برای فیلمهای سراسر جهان را میداد. در ابتدای پایهگذاری جشنواره کن، تنها یک جایزه به عنوان "جایزه بزرگ" به بهترین فیلم اعطا میشد، اما چیزی نگذشت که با وسعت مخاطبان سینما، داوری بر فیلمها نیز در جنبههای مختلف هر یک از فیلمها متمرکز شد تا آنجا که تا اکنون این جشنواره هشت جایزه اصلی و چندین جایزه فرعی دارد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#26
Posted: 16 Sep 2014 16:24
نقش تکنولوژی در سینمای فرانسه
تحول در تجهیزات فیلمسازی در پیشرفت "موج نو" اگرچه در جایگاه دوم اهمیت قرار میگیرد، اما نقشی بسیار کلیدی را ایفا میکند. در این دوره، ایجاد تحول در صنعت ساخت فیلم و فیلمبرداری سینما را بیش از پیش از ساختارهای سنتی جدا کرد. در سال 1958 وزیر امور فرهنگی فرانسه امکانی را ایجاد کرد که علاقهمندان به سینما بدون گذراندن آزمونهای سنتی به هدف خودشان دست پیدا میکردند. این تحول در دنیای سینما و برداشتهشدن محدودیتها یکی از عوامل پیشرفت "موج نو" در سینمای فرانسه بود.
پس از آن ظهور تجهیزات فیلمسازی جدید موجب شد دستور زبان سینمای گذشته از بسیاری جهات چون فیلمبرداری، بازیگری، ویرایش، استفاده از صدا و به طور کلی روش بهتصویر کشیدن زندگی و احساسات به چالش کشیده شود.
فیلمهای "موج نو" همچنین در به تصویر کشیدن شخصیتهای قهرمان فیلم نیز تحول ایجاد کردند. بررسی 20 فیلم از سینمای "موج نو" فرانسه نشان داده که معمولا قهرمان فیلمهای این سبک، جوان و بهروز هستند. این افراد انسانهایی معمولیاند که در جریان زندگی روزمره قرار گرفتهاند. قهرمان این فیلمها جوانان مستقل و بیکاری هستند که بیهیچ دلبستگی به جامعه و خانواده، ترسی از قانونشکنی ندارند و تنها به دنبال عشق میگردند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#27
Posted: 16 Sep 2014 16:26
استقبال از فیلمهای فرانسوی
فیلمهای تولید سینمای فرانسه در سال گذشته میلادی به لطف فروش چشمگیر آثاری چون «هنرمند»، «دست نیافتنیها» و «ربوده شده 2» در دیگر کشورها با ثبت فروش یک میلیارد و 200 میلیون دلار رکورد جدیدی برای خود به ثبت رساند.
سال گذشته میلادی ثابت کرد صنعت سینمای فرانسه توانایی تولید فیلمهایی متفاوت و تاثیرگذار را در مقیاس جهانی دارد، بطوریکه فیلم «ربوده شده2» که ادامه قسمت اول این فیلم به کارگردانی «لوک بسون» بود توسط کمپانی فاکس در بیشتر نقاط جهان به روی پرده رفت و به فروش قابل ملاحظهای دست یافت.
قسمت دوم فیلم «ربوده شده» با فروش 355 میلیون دلاری در خارج از مرزهای فرانسه عنوان پرفروشترین فیلم فرانسوی در خارج از این کشور را به نام خود ثبت کرد و فیلم «دست نیافتنیها» با فروش 269 میلیون دلار در سال گذشته میلادی به عنوان پرفروشترین فیلم فرانسویزبان در خارج از کشور فرانسه نام گرفت. در سال گذشته میلادی به ترتیب آمریکا و آلمان بهترین بازار برای فیلمهای فرانسوی بودند.
پایان فرانسه چگونه مهد سینمای جهان شد؟
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#28
Posted: 16 Sep 2014 20:43
آغاز سینما در فرانسه
سالهای پس از ١٩٠٧ سینمای فرانسه تحت تاثیر شیوهی آکادمیک و بیگانه با واقعیت «سینمای هنری» بود. فیلمهای آن دوره میکوشیدند پاسخگوی نیازهای طبقهی ممتاز جامعه باشند و یا لحظههای حساس و قهرمانانهی تاریخ را توصیف کنند و یا میکوشیدند آثار برجستهی ادبی را به شکل سینمایی نشان دهند.
سینما درفرانسه همچون دیگر کشورها از بطن تاتر زاده شد. هنرپیشگان سینما کسانی بودند که از تاتر به شهرت رسیده بودند و کارگردانان و سازندگان فیلم نیز به همین شکل از تاتر و دنیای تاتر آمده بودند. قراردادهای تاتری بر کارگردانی و دکور فرمانروایی داشت، هنرپیشگان همچون بازیگران تاتر در مقابل دوربین دکلمه میکردند و.... اما در عین حال علت جذابیت فیلمهای اولیه نیز همین وجود بازیگران و سایر دستاندرکاران تاتر بود. کسانی که به هرحال تاریخی از به صحنه آوردن نمایش، بازیگری و اساسا هنرنمایشی را پشت سر داشتند. گرچه «سینمای هنری» با زیباییشناسی تاتری خود، از نظر تاریخ سبک شناسی، نوعی بیراههروی به شمار میرود، با این حال توانست بندهای مکانیزه شدهی این نوع ساختههای یکنواخت را از هم بگسلد و در عین حال آن را از چنگ موضوعهای نمایشی عامهپسند وحقیرانه برهاند.
این شیوهی بیانی جدید برای نخستین بار توانست توجه و احترام روشنفکران را به این قلمرو تازه برانگیزد. ولی در عین حال با عدم استقبال اکثریت مردم عادی مواجه شد. موضوعهای ادبی و تاریخی، اکثرا بالاتر از سطح بینش آنها بودند.
جنبش «سینمای هنری» در سال ١٩١٢، با فیلم تجاری بینوایان، اثر ویکتورهوگو، به کارگردانی کاپلانی- که از طرف موسسهی پاته ساخته شده بود- پایان گرفت.
از برجسته ترین فعالیتهای سینمای فرانسه در سالهای پیش از ١٩١٤ میتوان از فعالیت مکتب کمدینهای «ماکس لیندر» نام برد. قبل از ماکس لیندر از همان سالهای نخست قرن نوزده کارگردانانی دیگری همچون «امیل کول» و «آندره هوزه»، امکانات حقههای سینمایی را در زمینهی کمدیهای تعقیب و گریز و کسی را به جای کسی گرفتن به کار گرفتند. اما «ماکس لیندر» ١٩٢٥-١٨٨٥، در نتیجهی زیبایی و ظرافت سبک خود، همهی کمدینهای دیگر را پشت سر گذاشت. «لیندر» اگر چه بر «چاپلین» تاثیر گذاشت، اما برخلاف او تیپ یک کمدین اشرافی را بازی میکند. همیشه سرووضعی بیعیب دارد، در آپارتمانهای لوکس زندگی میکند و فقط کارش عشقبازی با زنان اعیان و زیباست. خط اصلی داستانها از عناوین آنها هویداست: ماکس عروسش را میجوید (١٩١١)، ماکس و پرده برداری از مجسمه (1913) و ماکس نابغه (١٩١٣). فیلمهای او- به ویژه سری فیلمهای معروف «ماکس» (١٩١١ تا ١٩١٥)- ساختمانی شبیه رمان دارند. بهترین فیلمهای این سری، برخوردار از لحنی موثر، دقیق و مطمئناند و «موپاسان» را در یادها زنده میکنند.
فیلمهای «لیندر» همهی عناصر آشنای فیلمهای کمدی (نظیر حقههای سینمایی، لحظههای کمیک، تعقیب و گریز و سقوط) را به شکلی ظریف در خود جمع میکنند واغلب طنزی تلخ، چاشنی آنهاست.
«ماکس لیندر» پس از جنگ جهانی اول نیز فیلمهای بلندتری در اتریش و امریکا ساخت، اما استعداد او بعدها تحتالشعاع «چاپلین» قرار گرفت.
«فوییاد» ثمره و منعکس کنندهی موقعیت پرتضاد سینمای فرانسه پیش از ١٩١٤ است. «فوییاد» (١٩٢٥-١٨٧٤) تحت تاثیر فکر «تاتر ناتورالیستی» «آندره آنتوان» و نیز به عنوان واکنشی در برابر فیلمهای موفقیت آمیز «ویتاگراف» امریکایی «صحنههایی از زندگی واقعی»، دست به تهیهی یک سری فیلم با عنوان «صحنههایی از زندگی واقعی، آنطور که هست»، زد.
وی این سری فیلمها را در بیانیهای که به این مناسبت صادر کرد، «نخستین آزمایش» برای انتقال واقعیت بر پردهی سینما نامید. کاری که از سالها پیش در ادبیات، تاتر و دیگر هنرها صورت گرفته بود. وی اعلام کرد:«صحنههای این فیلم میخواهند برشهایی باشند از زندگی... و به کلی عاری از تخیل. در آنها انسان واشیا، آن گونه نشان داده میشوند که هستند و نه بدان شکل که باید باشند.»
با وجود آن که «فوییاد» در فیلمهایش با نامهای: اعتصاب، تراست، آدمهای صمیمی و سرنوشت مادران، کوشش در تفسیر دقیق زندگی روزمره و محیط آدمی داشت، اما تقریبا به هیچوجه از جادهی همسازی و سازشکاری اجتماعی فراتر نرفت. فیلم «صحنههایی از زندگی، آنطور که هست» مردم را به محیطی «عامه فهم» هدایت کرد، اما تنها به این خاطر که در آن جا، تاثیر «اخلاق برتر و پراهمیتتر» نشان داده شود.
اندیشههای «فوییاد» به خاطر مبهم بودنشان و به خاطر فشارهایی که برای تجاری شدن به آنها وارد میشد به شکل درامهای عشقی و سطحی در آمدند.
سینمای فرانسه، به جز در چند فیلم تبلیغاتی، به هیچوجه از تهدیدهای جنگ و بحرانهای اجتماعی- که جامعهی فرانسه قبل از ١٩١٤ دچار آنها بود- تاثیر نگرفت. سینما به همان شکل گذشته، موقعیت آرمانی اجتماعی را ترسیم میکرد که در اسطورهی «عصر زیبا» نهفته شده بود.
تنها شخصیت سینمایی «فانتوماس» - کاری از فوییاد- است که بیانگر احساس بحران و آشوب آن دوران در سینمای فرانسه میباشد. «فانتوماس» هم شیطان مجسم میشود، هم امپراتور جنایتکار و هم فرشتهی مغضوب رمانتیک. «فانتوماس» نخستین شخصیت شاخص اجتماعی در سینمای فرانسه است. آنارشیستی تک رو که دشمن اجتماع است و آن را تحقیر میکند. در عین حال هالهای پرجاذبه و اسرارآمیز او را احاطه کرده است.
از ویژگیهای او این بود که در هرزمان میتوانست تغییر شکل دهد. او میتوانست در چهرهی دکتر، ابله، آپاچی، پادشاه هلند یا مهاجرجنگی ظاهر شود. گروهی از روشنفکران و نویسندگان به این قهرمان جدید سینما علاقهمند شدند و حتی عدهای از آنها برایش «انجمن دوستدران» بنا کردند و در مدحش شعر سرودند.
حقههای سینمایی فیلمهای آمریکایی و امکانات فیلمبرداری «تک عکسی» اولین بار توسط «کول» در فرانسه به کار گرفته شد. «کول» که ابتدا یک کاریکاتوریست بود، این امکانات را نه تنها در فیلمهای کمدی و تعقیب و گریز غیرواقعی به کار گرفت، بلکه بیش از همه آنها را در فیلمهای نقاشی مورد استفاده قرار داد. فیگورهای او اغلب از چند خط تشکیل شدهاند، که اندام، اعضا و سر را مشخص میکنند. حرکاتشان در چند شکل سادهی اصلی خلاصه میشود.
«کول» که بعدها در زمینهی ترکیب تصاویر نقاشی شده و عکسبرداری شده آزمایشهایی انجام داد و برای مدتی در امریکا کار کرد، نه تنها بنیانگذار «حقههای سینمایی در فیلمهای نقاشی» امروز به شمار میآید، بلکه با فیلم «فاوست کاملا کوچک»- ١٩١٠- نشان داد که یکی از پیشروان فیلمهای عروسکی نیز هست.
- منابع:
- ١. تاریخ سینما: اریک رد- ترجمه وازریک درساهاکیان- جلد اول
- ٢. تاریخ سینمای هنری: اولریش گرگور. انو پاتالاس- ترجمه هوشنگ طاهری
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#29
Posted: 16 Sep 2014 20:47
سینمای فرانسه و فاشیسم
درحالی که چندی پیش برنامه هایی به مناسبت هفتادمین سال پایان جنگ دوم جهانی در منطقه ی نرماندی و شهر کان فرانسه که با شروع جنگ دوم جهانی به اشغال آلمان نازی درآمده بود برگزارشد یادآوری آنچه که برسرسینمای فرانسه دراین دوران آمد شاید خالی از لطف نباشد . به ویژه آنکه بدانید نه تنها در دوران اشغال , فرانسویها عادت به سینما رفتن را ترک نکردند بلکه شماری از بهترین فیلمهای فرانسوی دراین دوره ساخته شد.
ایو لوکوتوریه, ساکن شهر کان که نویسنده حدود صدوهشتاد مقاله و بیست و پنج جلد کتاب ( از جمله تاریخچه پیک و پست درفرانسه ) است چندی پیش بک مقاله تحقیقاتی با عنوان ( سینما در کان تحت اشغال – 1940 تا 1944 ) نوشت که دربرگیرنده نکات جالبی از چگونگی نمایش فیلمها در سینماها و به طورکلی روند صنعت سینمای فرانسه در آن سالها ست :
هجدهم ژوئن 1940 یک گروه از سربازان آلمانی وارد شهرکان شدند و اقامت آنان چهارسال به درازا کشید. درابتدا , کافه ها و رستوران های شهرساعت 21 بسته می شد و شروع نمایش فیلمها از ساعت 19بود. فیلمها در چهارسینمای شهر Eden, Sélect, Trianon و Majestic به نمایش در می آمد که شامل فیلمها ی فرانسوی و آمریکایی بود. درمیان فیلمهایی که در اوایل ماه ژوئن به نمایش در آمد می توان به فیلم ( سرویس مخفی هوایی ) ساخته ی نوئل ام.اسمیت محصول 1939 آمریکا و باشرکت رونالد ریگان اشاره کرد . چهره ای که در دو حیطه ی سینما و بعدها سیاست ( رییس جمهورآمریکا از 1981 تا 1989 ) فعالیت کرد که درواقع ورود ش به سیاست , ادامه ی ( بازیگری ) ا و , واین بار در عرصه ی سیاست بود !!
- موقعیت سینمای تحت اشغال فرانسه
حدود 223 فیلم بلند به تدریج بین سالهای 1940 و 1944 ساخته شد ولی برخی از مورخ ها براین عقیده هستند که تعدادی از این فیلم ها پیش از جنگ ساخته شده بود. اما به هرحال چه فیلمهایی که دراین سالها ساخته شد و چه فیلمهایی که دراین سالها به نمایش در آمدند با نظارت مستقیم دولت ویشی بود. دولت ویشی عنوان حکومت فرانسه در زمان بین 1940 تا شکست آلمان نازی توسط نیروهای متفقین درسال 1944 بود. ریاست این دولت برعهده مارشال پتن بود که پس از پیروزی متفقین بجرم خیانت به اعدام محکوم شد ولی این حکم توسط مارشال دوگل به زندان ابد تغییریافت . این دولت در دوم نوامبر 1940 بوجود آمد.
دراین میان کمیته تشکیلات صنعت سینما ( C.O.I.C.) بوجود آمد . وظیفه این کمیته محافظت از سینمای فرانسه علیرغم اشغال اجباری و مشکلات اقتصادی ناشی از جنگ بود. با نگاهی به فهرست فیلمهای فرانسوی ساخته شده دراین دوران می توان بجرات گفت که با همه این دشواری ها برخی از شاهکارهای مسلم تاریخ سینمای فرانسه دراین سالها ساخته و به نمایش درآمدند :
ناشناس ها درخانه (هنری دوکوان – 1942) , گوپی دست قرمز( ژاک بکر- 1943) , ملاقات کنندگان درشب ( مارسل کارنه – 1942 ) , کلاغ ( هنری ژرژ کلوزو- 1943) , بازگشت ابدی ( ژان دلانوی -1943 ) , دخترچاه کن (مارسل پانیول – 1940) و یا فیلم بچه های بهشت ( مارسل کارنه – 1945 ) که امروز جزو فیلمهای مطرح کلاسیک سینما هستند .درمورد فیلم اخیر باید گفت که این فیلم در زمان اشغال فرانسه ساخته شد ولی نمایش آن پس از آزادی فرانسه بود.
از میان 223 فیلم ساخته شده دراین سالها سی فیلم زیرنظر Société Continental وتوسط یک آلمانی به نام آلفرد گربن اداره می شد . ولی نگاه ایدئولوژی نازی ها در این فیلمها بخوبی مشهود بود.
آثارسینمای فرانسه شامل همه ژانرها می شد و بیش از هرچیز فیلمهای شاعرانه , تاریخی,پلیسی و کمدی بود ودراین میان سینمای فرانسه همچنین با نگاهی به آثارادبی فرانسه به نوعی از نویسندگان مشهورخود مانند بالزاک هوگو و یا موپاسان بادمی کرد.
سالن های سینما درکان
سالنهای سینما درشهرکان که در آن سالها تنها چهارسالن بود نه تنها مکانی برای فیلم دیدن بود همچنین فرصتی برای اعتراض اهالی شهر به حضورارتش نازی درخاک فرانسه نیز بود. در دهم اوت 1940 برطبق اعلامیه ارتش آلمان نازی تنها تاساعت هشت شب سینماها بازبودند. در 31 دسامبر 1940 چهارمین سینمای شهرکان به نام ( نرماندی ) بازگشایی شد. بجز سینما Majestic که ویژه سربازان آلمانی بود چهارسالن دیگر فقط برای اهالی کان بود. سالن های سینما همیشه هم باز نبودند به طورنمونه از 18 آوریل تا بیستم مه 1942 سینماها به دلیل حمله به یک ترن حامل سربازان آلمانی بسته شدند.
درکان مانند هرجای دیگر سینما برای تماشاگران مکانی برای فراموش کردن واقعیت های روزمره وجستجو برای راه گریزی از میان تلخی های روزمره زندگی بود. جنگ و حضوراشغالگران مانعی برای ترک سینما نبود . درسال 1938 تعداد تماشاگران سینما حدود دویست میلیون بود که این تعداد درسال 1943 به 304 میلیون تماشاگر رسید.
به هرحال حضورفاشیست ها در فرانسه باعث نشد تا فرانسویها سینما را فراموش کنند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#30
Posted: 16 Sep 2014 20:53
جشنواره بين المللي فيلم مستند سينما دوريل( سينما واقعيت) فرانسه
يكي از قطب هاي مهم نمايش فيلم هاي مستند در فرانسه و جهان كه سه سال است كه به طور منظم و سالانه در پاريس برگزار مي شود. البته نبايد اين جشنواره را با ويزيون دوريل سوييس اشتباه گرفت.
سينما دوريل سالانه بيش از 2500 فيلم را بازبيني مي كند تا بين آنها فيلم هاي مستندي را كه بكرترين و عميق ترين نگاه ها را به مشكلات و بحران هاي جهان معاصر و دردها و رنج هاي ناشي از جنگ، فقر و تخريب محيط زيست داشته اند، انتخاب كند و براي علاقه مندان سينماي مستند، فيلم سازان و مديران جشنواره ها به نمايش درآورد.
آغاز اين جشنواره به سال 1978 باز مي گردد كه هم زمان با نشستي كه مجله ايمپكت(IMPACT) با موضوع« انسان به انسان مي نگرد» در مركز فرهنگي ژرژ پمپيدو برگزار مي كرد، ژان ميشل آرنولد مدير سينما تك فرانسه و ژان روش مستندساز معروف فرانسوي پيشنهاد راه اندازي جشنواره تخصصي فيلم مستند را دادند. يك سال بعد از اين پيشنهاد، اولين دوره اين جشنواره با نام جشنواره بين المللي فيلم هاي قوم نگار و جامعه شناس واقعيت( سينما دوريل) توسط كتابخانه عمومي اطلاعات(Bibliotheque publique d'information) در مركز فرهنگي ژرژ پمپيدو برگزار شد. اما چند سال بعد با تأسيس جشنواره فيلم قوم نگار ژان روش، نام خود را به جشنواره بين المللي فيلم مستند تغيير داد و انواع فيلم مستند را در برنامه نمايش خود جاي داد. اين جشنواره از طرف مركز ملي تحقيقات فرانسه(C.N.R.S)كميته فيلم هاي قوم نگار فرانسه(Ethnographic Film Committee)، وزارت فرهنگ و ارتباطات فرانسه، استانداري ايل دو فرانس و مركز ملي سينماي فرانسه حمايت مي شود و البته از سال 1984 بنياد دوستان سينما دوريل نيز به جمع حاميان اين جشنواره اضافه شد.
اين جشنواره داراي چهار بخش مسابقه است كه شامل بخش بين الملل مربوط به فيلم هاي بلند مستند، بخش ملي( سينماي فرانسه)، بخش فيلم هاي اول بين الملل و بخش مستند كوتاه بين الملل است و سالانه نزديك به 200 فيلم مستند را از سراسر جهان نمايش مي دهد. سينما دوريل با اعطاي هشت جايزه در بخش هاي مختلف از بهترين آثار تقدير مي كند، مهم ترين آنها جايزه بزرگ جشنواره با مبلغ هشت هزار يورو است كه توسط كتابخانه عمومي اطلاعات و انجمن تهيه كنندگان سينما و تلويزيون فرانسه اعطا مي شود.
در اين جشنواره فقط فيلم هاي توليدي يك سال گذشته و آنهايي كه تاكنون در هيچ جشنواره و تلويزيوني در فرانسه نمايش نداشته اند امكان شركت در بخش بين الملل و بخش فيلم هاي اول را دارند. شركت فيلم سازان در جشنواره از تمام نقاط دنيا امكان پذير و رايگان است.
سينما دوريل به مستندهايي با پرداخت و ساختار سينمايي اولويت مي دهد و طيف هاي گوناگوني از مستند را بدون توجه به موضوع، فرمت و مدت زمان فيلم مي پذيرد و از مستندهايي كه ساختارهاي كلاسيك و متعارف سينماي مستند را به چالش مي كشند استقبال مي كند، ولي با همه اينها ترجيح مي دهد كه با گزارش هاي خبري تلويزيوني و فيلم هاي سفارشي و تبليغاتي رو به رو نشود.
كارگردان فيلم پذيرفته شده به جشنواره دعوت مي شود و هر فيلم حداكثر سه بار در سالن هاي مركز فرهنگي ژرژ پمپيدو با زيرنويس انگليسي و فرانسه به نمايش درمي آيد و بعد از اولين نمايش هر فيلم جلسه نقد و بررسي با حضور كارگردان برگزار مي شود.
مهم ترين بخش جنبي جشنواره برگزاري ورك شاپ هاي تخصصي با حضور اساتيد و فيلم سازان برجسته سينماي مستند جهان است كه مورد توجه بسياري از فيلم سازان و دانشجويان سينما قرار مي گيرد، اما بخش هاي جنبي ديگر نيز طرفداران خود را دارند. مانند بخش مستندهاي اكتشافي، شنيدن- ديدن( تلفيق هنري سينما و موسيقي)، فيلم هاي نامرئي( مستندهاي ناياب و نادر كه معمولاً توسط جشنواره بازسازي مي شوند)، مروري بر آثار يك فيلم ساز، مروري بر سينماي يك كشور و...
با توجه به داده هاي سايت جشنواره تاكنون فقط يك فيلم ايراني، آن هم با كارگرداني ناشناس توانسته يكي از جوايز اصلي جشنواره را ببرد. مستند پاره هايي از يك انقلاب كه مقابل اسم كارگردان عبارت ناشناس قيد شده، محصول مشترك ايران و فرانسه است كه در آخرين دوره جشنواره جايزه لويز ماركولر را كسب كرد. در همين دوره نيز مهران تمدن، مستندساز ايراني، يكي از اعضاي هيئت داوران بخش بين الملل اين جشنواره بود.
پایان سینمای فرانسه
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7