ارسالها: 8724
#121
Posted: 3 Aug 2011 12:37
زندگی بدون عشق
زندگی بدون عشق
مانند درخت بدون شكوفه و میوه می ماند .
زندگی بدون عشق زندگی نیست ....
زندگی چیست ؟
عشق ورزیدن!و........؟
زندگی ماجرایی است پر هیجان ما در زندگی خود نشانه ها یی می بینیم
حاكی از حضور خداوند در درون و بیرون ما .
اگر چشم دل را باز كنیم می توانیم این نشانه ها را ببینیم و بخوانیم .
دنیای ما سرشار از معناست .
هر آنچه كه در درون و بیرون ما اتفاق می افتد نامه ای است از عالم بالا كه باید آن را باز كنیم و بخوانیم .ا
ین نامه ها را خداوند برای همه ما می فرستد او از زبان همه چیز و همه كس و همه حادثه ها با ما سخن می گوید.
عشق چیست ؟ عشق رایحه شناخت خویشتن خویش است .
وقتی لبریز می شوی از حقیقت خود- كه همان خداست – آن گاه سهیم می شوی خود را با دیگران
وقتی می فهمی كه از هستی جدا نیستی .آ
نگاه عاشق می شوی .
عشق میوه تجربه وحدت عارفانه خود با همه چیز و همه كس است .
عشق رابطه نیست بلكه برترین مرتبه وجود است .
بعضی ها به غلط گمان می كنند كه نقطه مقابل عشق نفرت است .
نقطه مقابل عشق نفرت نیست بلكه ترس است .
نفرت عشق وارونه است .
وقتی خود را نمی شناسی
از همه می ترسی در عشق تمام پنجره های وجودت را به روی بی كران باز می كنی .
اما وقتی می ترسی همه ی پنجره های وجودت را می بندی
وبه آن ها قفل آهنی بی اعتمادی می زنی .
وقتی می ترسی تنها می شوی وقتی عشق می ورزی محو می شوی دیگر نیستی تا احساس تنهایی كنی
عشق مرزهای تو را می ریزد وتو را با آدم ها پرنده ها آب ها گیاه و خورشید و ماه و ستاره یگانه می كند .
عشق افتادن قطره به دریاست قطره تویی و دریا خداست .
ما چنان آفریده شده ایم كه فقط می توانیم به عشق زنده باشیم .
بدون عشق مردگی می كنیم .نه زندگی .
اگر نتوانیم عشق بورزیم از زندگی نیز محروم خواهیم شد .
آنگاه آنی نخواهیم بود كه می توانیم باشیم .
اگر عشق نورزیم جاری وجودمان به مرداب ملال می ریزد .
می گندیم و می پوسیم و می میریم .
از مرگ نمی ترسید ؟
اگر مرگ وجود می داشت شاید از او می ترسیدم
بسیاری از آدم هایی كه از مرگ می ترسند خبر ندارند كه هم اكنون مرده اند .
زیرا عشق نمی ورزند .
عشق است كه زنده می كند .
عشق كیمیاست .
ضیافت پر شكوه زندگی هرگز به پایان نمی رسد .این ضیافت همیشه برپاست .
بازیگران زندگی می آیند و می روند اما نمایش زندگی به پایان نمی رسد
عشق تداوم می یاید خنده تداوم می یاید زندگی تداوم می یابد
اگر به كیمیایی عشق برسیم و ققنوس وار بر خاكستر مرگ خویش با ل و پر بزنیم بی تردید حیات جاویدانه پیدا می كنیم .
پیش از آن كه مرگ به ما برسد ما باید به عشق رسیده باشیم
وقتی مرگ می آید باید ما را عاشق و دست افشان و تراوند خوان می بینند
باید مرگ را شگفت زده كنیم مرگ نباید ما را بمیراند.
اگر بمیرید دلتان بیشتر برای چه كسی تنگ می شود؟
برای زمین .
زمین ما كه در كاینات بزرگ تر از ذره ای غبار نیست .
خوشبخت ترین سیاره عالم است .
بر روی این ذره ی غبار حیات شكفته است زمین ما زنده است و نفس می كشد.
گوش بده پرنده ها می خوانند نگاه كن درخت ها غرق شكوفه و میوه اند
آدم ها را ببین عشق ها را خنده ها را گریه ها را .
آیا صدای آواز محزون آن عاشق تنها را نمی شنوی ؟ دختركی در باد می رقصد
آیا او را نمی بینی ؟
خوشا به حال زمین كه زنده است !
خوشا به حال همه ی درخت ها !!
خوشا به حال باران !!
خوشا به حال خورشید وماه و ستاره ها !!!
خوشا به حال شب !!
خوشا به حال روز !!
خوشا به حال عشق !!
خوشا به حال ما !!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 65
#123
Posted: 23 Aug 2011 20:17
آی عشق آی عشق...تو را در آستانه در میبینم، كه با تردید ..دست تكان میدهی و میروی...آی عشق...در تمام لحظات زندگی...زندگی را با تو داشتم...حالا كه میروی...هم تو میمیری...و هم من ازین ببعد ساكت میشوم...
آه لذت جز تماشای تو چیست؟
ارسالها: 8724
#125
Posted: 22 Sep 2011 15:29
تقدیم به او كه میداند حرف دلم را:
من لبریز از گفتنم نه از نوشتن . باید که اینجا روبروی من بنشینی و گوش کنی . ایمان من به تو ، ایمان من به خاک است . به شکوه آنچه بازیچه نیست ، بیندیش . من خوب آگاهم که زندگی، یکسر صحنه بــازی است . اما بدان که همه کس برای بازی های حقیر آفریده نشده است . مرا به بازی کوچک شکست خوردگی مکشان . تو چون دستهای من، چون اندیشه های سوگوار این روزهای تلخ و چون تمام یادها از من جدا نخواهی شد
حدیث غریب دوست داشتن را اینک از زبان کسی بشنو که به صداقت صدای باران سخن می گوید . من هرگز نخواستم که از عشق ، افسانه ای بیافرینم . باور کن . من می خواستم که با دوست داشتن، زندگی کنم . کودکانه و ساده و روستایی . من از دوست داشتن فقط لحظه ها را می خواستم . آن لحظه ای که تو را به نــام می نامیدم . من هرگز نمی خواستم از عشق، برجی بیافرینم .
مـــرگ سخن ساده ای است . مگذار که خالی روزها و سنگینی شب ها در اعماق من، جایی از یاد نرفتنی باز کند . ما برای فرو ریختن آنچه کهنه است آفریده شدیم .
بـــــــــــــــــــــــازگــــــــــــــــرد !
هر لحظه ای که در تسلیم بگذرد، لحظه ای است که بیهودگی و مرگ را تعلیم می دهد . زندگی طغیانی است بر تمام درهای بسته. زندگی تنهایی را نفی می کند و عشق، بارورترین تمام میوه های زندگی است. امروز برای من روز خوبی نیست اینجا را غباری گرفته است . یاد تو هر لحظه با من است . اما یـــاد انسان را بیمار می کند . به یاد بیاور که در این لحظه ها نیاز من به تو، نیاز من به تمامی ذرات زندگی است. دیگر چه می توانم گفت. من خسته هستم دیگر نگاه هیچ کس بخار پنجره ات را پاک نخواهد کرد . تحمل اندوه از گدایی همه شادی ها آسانتر است.
ما می توانستیم ایمان به تقدیر را مغلوب ایمان به خویشتن کنیم.
اینک اما دستی است که با تمام قدرت مرا به سوی ایمان به تقدیر می راند. دستمال های مرطوب، تسکین دهنده دردهای بزرگ نیستند. التماس، شـــــکوه زندگی را فرو می ریزد.
تمنا، بودن را بی رنگ می کند. و آنچه به جای می ماند ندامت است. اگر دیوار نباشد، پیچک به کجا خواهد پیچید. نه من ماندنی هستم، نه تو. آنچه ماندنی است ورای من و توست.
فرصتی برای فكر كردن است. من را تنها نگذار.
همین ...
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 1748
#126
Posted: 23 Sep 2011 16:39
عشق لذتی اغلب مثبت است که موضوع آن زیبایی است ، همچنین احساسی عمیق، علاقهای لطیف و یا جاذبهای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد و میتواند در حوزههایی غیر قابل تصور ظهور کند.
عشق و احساس شدید دوست داشتن میتواند بسیار متنوع باشد و میتواند علایق بسیاری را شامل شود.
در بعضی از مواقع، عشق بیش از حد به چیزی میتواند شکلی تند و غیر عادی به خود بگیرد که گاه زیان آور و خطرناک است و گاه احساس شادی و خوشبختی میباشد. اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیف است که با حس صلحدوستی و انسانیت در تطابق است. عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بی انتها برای دیگران است. در واقع عشق را میتوان یک احساس ژرف و غیر قابل توصیف انسانی دانست که فرد آنرا در یک رابطه دوطرفه با دیگری تقسیم میکند. با این وجود کلمه «عشق» در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو میکند: علاوه بر عشق رومانتیک که ملغمهای از احساسات و میل جنسی است، انواع دیگر عشق مانند عشق عرفانی عشق افلاطونی، عشق مذهبی، عشق به خانواده را نیز میتوان متصورشد و درواقع این کلمه را میتوان در مورد علاقه به هرچیز دوست داشتنی و فرح بخش مانند فعالیتهای مختلف و انواع غذا به کار برد. «بستنی کوکی را دوست دارم
ویرایش شده توسط: marmolakman
ارسالها: 476
#128
Posted: 11 Jan 2012 03:36
عشق همه سرمايه زندگيم را در كوچه هاى سرد پاييز به دست باد سپردم و از او طلب دستش را نمودم ولى افسوس كه اكنون عشقى براى زندگى و نه دستى براى همراهى ندارم
مرد آبان
دلم طواف نگاه تو را طلب کرده
تمام روز مرا چشمهات،شب کرده
شعار نيست که بيمارم از تبسم تو
بيا معاينه کن اين وجود تب کرده♥♥♥♥♥
ارسالها: 165
#129
Posted: 18 Jan 2012 18:52
هر روز میروم به جایی که دیدمت .......جایی که عاشقانه به جانم خریدمت
جایی که دبدم ای گل زیبا رسیده ای.........اما برای انکه بمانی نچیدمت.....
به ارش به کوروش به کاوه به جمشید قسم
به تک تک نقش و نگارهای تخت جمشید قسم
که ایران همین قلب و خون من است
سرشته ز جان از وجود من است
ارسالها: 511
#130
Posted: 26 Mar 2012 16:32
عشق یعنی با تو خواندن از جنون
عشق یعنی سوختنها از درون
عشق یعنی سوختن تا ساختن
عشق یعنی عقل و دین را باختن
عشق یعنی دل تراشیدن ز گل
عشق یعنی گم شدن در باغ دل
عشق یعنی تو ملامت کن مرا
عشق یعنی می ستایم من تو را
عشق یعنی در پی تو در به در
عشق یعنی یک بیابان درد سر
عشق یعنی با تو آغاز سفر
عشق یعنی قلبی آماج خطر
عشق یعنی تو بران از خود مرا
عشق یعنی باز می خوانم تو را
عشق یعنی بگذری از آبرو
عشق یعنی کلبه های آرزو
عشق یعنی با تو گشتن هم کلام
عشق یعنی انتظار یک سلام
عشق یعنی دستهایی رو به دوست
عشق یعنی مرگ در راهت نکوست
عشق یعنی شاخه ای گل در سبد
عشق یعنی دل سپردن تا ابد
عشق یعنی سروهای سربلند
عشق یعنی خارها هم گل کنند
عشق یعنی تو بسوزانی مرا
عشق یعنی سایه بانم من تو را
عشق یعنی بشکنی قلب مرا
عشق یعنی می پرستم من تو را
عشق یعنی آن نخستین حرفها
عشق یعنی در میان برفها
عشق یعنی یاد آن روز نخست
عشق یعنی هر چه در آن یاد توست
عشق یعنی تک درختی در کویر
عشق یعنی عاشقانی سر به زیر
عشق یعنی بگذری از هفت خان
عشق یعنی آرش و تیر و کمان
الاغ با اون خریتش از خیلی ها بهتره