ارسالها: 1095
#141
Posted: 31 Jan 2013 01:18
به خوابم نیا
قبل از اینکه به آغوشم بیایی
بگذار به تو رسیدنم ناب باشد...
گذشت زمان بر آنها که منتظر میمانند بسیار کند، بر آنها که میهراسند بسیار تند، بر آنها که زانوی غم در بغل میگیرند بسیار طولانی و بر آنها که به سرخوشی میگذرانند بسیار کوتاه است. اما بر آنها که عشق میوزند، زمان را هيچگاه آغاز و پایانی نیست چرا كه تنها زمان است كه مي تواند معناي واقعي عشق را متجلي سازد.
سراپا خیس
از عشق و باران
در پاسخ شان چه خواهی گفت
اگر بپرسند
آستینت را
کدام یک تر کرده است؟...
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 24568
#142
Posted: 7 Feb 2013 00:37
ماه که بالا می آید
تو نوشته می شوی،
با تمامِ بودنت :
که پیشانی ات ماه بود
چشم هایت، خورشید
خنده هایت، چکاوک نارنج زار.
ماه که می رود آفتاب شود
باد میآید
کاغذهایم را ... تو را با خود می برد.
می شود ماه را با دست هایت نگه داری،
غروب نکند؟
می خواهم درها و پنجــره ها را چفت کنم
و تــو را
برای همیشــه بنویسم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 2642
#143
Posted: 8 Feb 2013 11:29
من خود دلم از مهر تو لرزید ,وگرنه
تیرم به خطا می رود اما به هدر,نه!
دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر ,نه
با هرکه توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟آری! با اهل نظر ؟نه!
بد خلقم و بد عهد زبانبازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟
یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر ,بار دگر, بار دگر .....نه!
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 24568
#144
Posted: 8 Feb 2013 12:05
حالمان بد نیست غم کم می خوریم
کم که نه، هرروز کم کم می خوریم
آب می خواهم سرابم می دهند
عشق می ورزم عذابم می دهند
خود نمی دانم کجا رفتم به خواب
از چه بیدارم نکردی آفتاب؟
خنجری بر قلب بیمارم زدند
بیگناهی بودم و دارم زدند
سنگ را بستند و سگ آزاد شد
یک شب داد آمد و بیداد شد
عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام
تیشه زد بر ریشه اندیشه ام
عشق اگر این است مرتد می شوم
خوب اگر این است من بد می شوم
بس کن ای دل نابسامانی بس است
کافرم دیگر مسلمانی بس است
در عیان خلق سر در گم شدم
عاقبت آلوده مردم شدم
بعد از این با بی کسی خو می کنم
هر چه در دل داشتم رو می کنم
من نمی گویم دگر گفتن بس است
گفتن اما هیچ نشنفتن بس است
روزگارت باد شیرین شاد باش
دست کم یک شب تو هم فرهاد باش
نیستم از مردم خنجر به دست
بت برستم بت برستم بت برست
بت برستم بت برستی کار ماست
چشم مستی تحفه بازار ماست
درد می بارد چون لب تر می کنم
طالعم شوم است باور می کنم
من که با دریا تلاطم کرده ام
راه دریا را چرا گم کرده ام
قفل غم بر درب سلولم مزن
من خودم خوش باورم گولم مزن
من نمی گویم که خاموشم مکن
من نمی گویم فراموشم مکن
من نمی گویم که با من یار باش
من نمی گویم مرا غمخوار باش
آه ! در شهر شما یاری نبود
قصه هایم را خریداری نبود
وای ! رسم شهرتان بیداد بود
شهرتان از خون ما آ باد بود
از در و دیوارتان خون می چکد
خون من فرهاد مجنون می چکد
خسته ام از قصه های شومتان
خسته از همدردی مسمومتان
این همه خنجر دل کس خون نشد
این همه لیلی کسی مجنون نشد
آسمان خالی شد از فریادتان
بیستون در حسرت فرهاد تان
کوه کندن گر نباشد بیشه ام
گویی از فرهاد دارد ریشه ام
عشق از من دورو پایم لنگ بود
قیمتش بسیارو دستم تنگ بود
گر نرفتم هر د و پایم خسته بود
تیشه گر افتاد دستم بسته بود
هیچ کس فکر مرا کرد؟ نه
فکر دست تنگ ما را کرد؟ نه
هیچ کس از حال ما پرسید ؟ نه
هیچ کس اندوه ما را دید؟ نه
هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزی است که حالم دیدنی است
حال من از این و آن پرسیدنی است
گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفأل می زنم
حافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت:
*ما ز یاران چشم یاری داشتیم*
*خود غلط بود آنچه می پنداشتیم*
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#146
Posted: 9 Feb 2013 23:48
عشق....؟
عشق مثل دريا
خشمگين ، ويرانگر
همچو موج دريا
پر فريب ، عصيانگر
همچو اسبي وحشي
مي دود در جانت ،مي كشد عقلت را
مي شود زندانت
عشق رويايي نيست، مثل خواب گلها
همچو سوز پاييز، مي خزد در دلها
عشق هم مي ميرد
انتهايش پيداست
دوست داشتن اما
تا هميشه زيباست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 2642
#147
Posted: 11 Feb 2013 13:43
از چشمهایش پیداست
عزمش جزم است و اراده اش آهن
یکی از همین شب های بی چفت و بست
شبیخون می زند
به قلبی
که سالهاست لق می زند , در قفس سینه ات
عباس صفاري
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 24568
#148
Posted: 11 Feb 2013 19:00
عشق
یعنی مستی و دیوانگی
عشق
یعنی با جهان بیگانگی
عشق
یعنی شب نخفتن تا سحر
عشق
یعنی سجده ها با چشم تر
عشق
یعنی سر به دار آویختن
عشق
یعنی اشک حسرت ریختن
عشق
یعنی در جهان رسوا شدن
عشق
یعنی مست و بی پروا شدن
عشق
یعنی سوختن یا ساختن
عشق
یعنی زندگی را باختن
عشق
یعنی انتظار و انتظار
عشق
یعنی هرچه بینی عکس یار
عشق
یعنی دیده بر در دوختن
عشق
یعنی لحظه های التهاب
عشق
یعنی در فراقش سوختن
عشق
یعنی لحظه های ناب ناب
عشق
یعنی سوز نی ، آه شبان
عشق
یعنی شاعری دل سوخته
عشق
یعنی آتشی افروخته
عشق
یعنی با گلی گفتن سخن
عشق
یعنی خون لاله بر چمن
عشق
یعنی شعله بر خرمن زدن
عشق
یعنی رسم دل بر هم زدن
عشق
یعنی یک تیمّم، یک نماز
عشق
یعنی با پرستو پر زدن
عشق
یعنی عالمی راز و نیاز
عشق
یعنی آب بر آذر زدن
عشق
یعنی چو*احسان پا به راه
عشق
یعنی همچو یوسف قعر چاه
عشق
یعنی بیستون کندن به دست
عشق
یعنی زاهد اما بُـت پرست
عشق
یعنی همچو من شیدا شدن
عشق
یعنی قطره و دریا شدن
عشق
یعنی یک شقایق غرق خون
عشق
یعنی درد و محنت در درون
عشق
یعنی یک تبلور یک سرود
عشق
یعنی یک سلام و یک درود
عشق
یعنی معنی رنگین کمان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 2642
#149
Posted: 3 Mar 2013 13:50
گلایل را دوست دارم
به خاطر قلبش
که از پس برگ های لطیفش پیداست
دل آدمی پیدا نیست
و سر انگشتانت را سیاه می کند چون گردو
اگر بگشایی و ببینی
"شمس لنگـرودی"
عقده یعنی کسی که اولین بار میره تو لیست، مدتش طبق قوانین باید سه روز باشه ولی یهو میشه دو ماه
ارسالها: 1095
#150
Posted: 3 Mar 2013 22:31
گوشه ی دل عشق غوغا میکند
سینه با غوغا مدارا می کند
هر کجا از یار بیند شمه ای
قصه ی این عشق حاشا می کند
رود تا دریا اگر سر ریز شد
صد هزاران رود را جا می کند
عشق جز موجی درون خویش نیست
هر کسی در خویش پیدا می کند
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد