ارسالها: 24568
#193
Posted: 2 Sep 2013 12:22
خانه ات زيباست
نقش هايت همه سحرانگيز است
پرده هايت همه از جنس حرير
خانه اما بي عشق ، جاي خنديدن نيست
جاي ماندن هم نيست
بايد از كوچه گذشت
به خيابان پيوست
و تكاپوي كنان
عشق را بر لب جوي و گذر عمر و خيابان جوئيد
عشق بي همهمه در بطن تحرك جاريست
تن تماميت زيبايي پيراهن نيست
مهرباني با تن، مثل يك جامه بهم نزديكند
و اگر ميخواهيم روزهامان
همه با شبهامان
طرحي از عاطفه با هم ريزند
گاهگاهي بايد
به سر سفرهء دل بنشينيم
قرص ناني بخوريم
از سر سفرهء عشق
گامهامان بايد
همهء فاصله ها را امروز
كوتاه كنند
و سر انگشت تفاهم هر روز
نقب در نقب دري بگشايد
دري از عشق به باغ گل سرخ
"و بينديشيم بر واژهء "دوستت دارم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 291
#194
Posted: 2 Sep 2013 16:34
عشق یعنی کوچک کردن دنیا به اندازه ی یک نفر ....
ஐیا بزرگ کردن یک نفر به اندازه ی یک دنیا.
ஐآدم عزیزانش را فراموش نمی کند بلکه به ندیدنشان
عادت می کند.........
ஐتقدیم به کسی که ندیدنش مثل فراموش کردنش غیر مکنه!
ஐوتفدیم به کسی که آفتاب عشقش در آستانه ی قلبم هرگز غروب نخواهد
کرد.....
ღ دگر مجنون نخواهم شد که لیلی رفت از دستم
ღ دگر با کس نخواهم گفت که من دیوانه ات هستم
ღ دگر حلاج عشقم را به مژگانت نیاویزم
ღ دگر باور نخواهم کرد که من دردانه ات هستم
ღ اگر چون بیژن عاشق به قعر چاه تو رفتم
ღبه جان پرویز را دیدم که بیرون بردت از دستم
ღ اگر فرهاد عشقم را به کوی تو فرستادم
ღ به گیسویت قسم خوردم هنوزم عاشقت هستم
ღ به دل امید می دادم که روزی بینم ات اما
ღ تو هم ای دل ز من گم شو که عشقت رفت از دستم...
ویرایش شده توسط: Atrinjoon
ارسالها: 76
#197
Posted: 15 Sep 2013 14:45
عشــق يعنـي لايـق مريـــم شــدن
عشــق يعني با خـدا هـم دم شدن
عشــق يعنـي جـام لبـريز از شـراب
عشــق يعني تشنگي يعني سراب
عشــق يعني خواستن و له له زدن
عشــق يعنـي سـوخـتن و پرپر زدن
عشــق يعنـي سالهاي عمر سخت
عشــق يعنـي چون همـيشه باختن
عشــق يعنـي حسرت شبهاي گرم
عشــق يعنـي يـاد يـك رويــاي گـرم ..
بس كه ديواردلم كوتاه است
هركه ازكوچه تنهايى ماميگذرد
به هواى هوسى هم كه شده
سركى ميكشدو ميگذرد!!!