ارسالها: 24568
#214
Posted: 1 Nov 2013 20:56
عشق یعنی قطره قطره آب شدن..
در وفــور اشـک یـار گـــریان شـــدن
عشق یعنی بر دلی چیره شدن.
دست از جان شستن و مـجنون شـــدن
عشق یعنی در حضور باران طوفان شدن..
در کنار قاصدک رقصیدن و پرپر شدن
عشق یعنی در اعماق قلب یار ساکن شدن..
بر دامان وی افتادن و بی جان شدن
عشق یعنی در پی باد رفتن و راهی شدن..
از فراز کوه ها بگذشتن و پیدا شدن
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#215
Posted: 18 Nov 2013 19:44
عقل بیهوده سر طرح معما دارد
بازی عشق مگر شاید و اما دارد
با نسیم سحری دشت پر از لاله شکفت
سر سر بسته چرا این همه رسوا دارد
در خیال آمدی و آئینه قلب شکست
آئینه تازه از امروز تماشا دارد
بس که دلتنگم اگر گریه کنم می گویند
قطره ای قصد نشان دادن دریا دارد
تلخی عمر به شیرینی عشق آکنده است
چه سرانجام خوشی گردش دنیا دارد
عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت
چه سخنها که خدا با من تنها دارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#216
Posted: 19 Nov 2013 19:20
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#217
Posted: 24 Nov 2013 15:09
عشق اندازه یک حبه قند است .......
گاهی می افتد توی فنجان دل ما
حل می شود آرام ... آرام ..........
بی آنکه اصلا ما بفهمیم
و ................
روحمان سر می کشد آن را .......
عاشق می شوی به همین سادگی ........
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#218
Posted: 4 Dec 2013 19:07
تو عشق بودی
این را
از بوی تن ات فهمیدم
شاید هم خیلی دیر
به تو رسیدم
خیلی دیر..
اما مگر قانون
این نبود
که هر آنچه دیر می آید
عاقبت روزی به خانه ی ما
خواهد رسید؟
عادت کرده ایم
به نداشتن ها
و شاید به اندوه
آری
تو عشق بودی
این را
از رفتن ات فهمیدم
وگرنه
زندگی
هرگز این چنین
سرسنگین نبود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#219
Posted: 13 Jan 2014 22:13
می روم
بغض خواهی کرد
اشکها خواهی ریخت
غصهها خواهی خورد
نفرینم خواهی کرد
دوستترم خواهی داشت
یک شب فراموشم می کنی
فردایش به یادت خواهم آمد
عاشقتر خواهی شد
امید خواهی داشت
چشم به راه خواهی بود
و یک روز
یک روز خیلی بد
رفتنم را، برای همیشه، باور خواهی کرد
ناامید خواهی شد
و من برایت چیزی خواهم شد
مثل یک خاطر ه ی دور
تلخ و شیرین ولی دور ... خیلی دور
و من در تمام این مدت
غصهها خواهم خورد
اشکها خواهم ریخت
خودم را نفرین خواهم کرد
تمام لحظهها به یادت خواهم بودو امید خواهم داشت به پایداری عشق
و رفتن را چیزی جز عاشق ماندن نخواهم دانست
نخواهی فهمید
درکم نخواهی کرد
صحبت از عاشق بودن نیست... صحبت از عاشق ماندن است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند