ارسالها: 8724
#51
Posted: 3 Jul 2011 12:26
چگونه دختران مجرد را تشخیص دهیم؟
دنـیــایی را تصـور کـنید کـه در آن هـمــه ی افراد مجرد روی پـیـشانیـشان نوشته می شد و روی پیشانی افراد متاهل نیز وضعیتشان را می نوشتند. آیا به نظرتان زندگی اینطور شـادتر نبود؟ مسلماً با این کار پیچیدگی زندگی کمتر می شد، مخـصوصـاً بـرای آن افرادی که پیوسته دنبال شخصی هستند تا به اندازه ی خودشـان مشـتاق برای ادامه رابطه باشد.
بله، اینطـوری انتخاب ها در زندگی بسیار آسان تر میشد. اما حال که دنیا اینطوری نیست، ما باید با این واقعیت روبه رو شـویـم. ایــنکه بدانیم سمت چه کسی برویم که دست رد بـه سیـنـه مـان نـزنـد کـار دشـواری اســت، امـا باید یاد بگیریم.
کمی روی تکنیک های انتخاب همسر خودتان بیشتر دقت کنید و حرکاتتان را مرور کنید. من به شما کمک می کنم که بتوانید افراد مجرد را از متاهل تشخیص داده و بفهمید چه زمان یک شخص آمادگی لازم را برای برقراری رابطه دارد.
چه کسی آمادگی لازم را دارد؟
متاسفانه ما در دنیایی زندگی نمی کنیم که مجرد یا متاهل بودن افراد روی پیشانی هایشان حک شده باشد. تشخیص مجرد یا متاهل بودن بسیار دشوار و نیازمند زمان است و با یک دیدار قطعی نمی شود.
به خاطر داشته باشید که یک راه معین برای تشخیص این مسئله وجود ندارد. شما باید از ترفندها و راه های زیادی در این زمینه کمک بگیرید.
حالات ظاهری زنان مجرد
به اطراف نگاه می کند: در مهمانی ها و کلوب ها زنان متاهل معمولاً علاقه ای به اینطرف و آنطرف نگاه کردن نداشته و به دنبال همراهی برای خود نمی گردند. اما دخترهای مجرد پیوسته مشغول نگاه کردن به اطراف در جستجوی مردی برای همراهی هستند.
به شما نگاه می کند و لبخند می زند: نگاه کردن معمولاً جزء اولین علائم علاقه است. و اگر می بینید که زنی شما را عمیقاً نگاه می کند و لبخندی روی لبانش است، به این معنی است که دوست دارد شما را هم امتحان کند. پس جلو بروید.
با مردها در مهمانی صحبت می کند: اگر می بینید که زنی با مردها در فاصله های مختلف صحبت می کند، نشاندهنده ی این است که طالب گفتگو است. جلو رفته و سر صحبت را باز کنید تا بیشتر در مورد او بفهمید.
با سایر زوج ها با ناراحتی نگاه می کند: اگر از دور مشغول نگاه کردن به او هستید و می بینید که با ناراحتی به سایر زوج ها نگاه می کند، احتمالاً یاد زمان هایی افتاده است که خود نیز کسی را در کنارش برای همراهی داشته است. اینجاست که شما باید وارد عمل شوید.
حرکاتش به خوبی بیان می کند که مجرد است: زبان جسمانی یک فرد خیلی چیزها می تواند در مورد او بازگو کند. مطمئناً اگر زنی متاهل باشد موهای خود را افشان نمی کند و اینقدر به سادگی سمت مردها نمی رود. اگر اینقدر شجاعت دارید که به او نزدیک شوید، جلو رفته و ببینید که زبان جسمانی او چه می گوید:
کسی که به صندلی تکیه داده و دست به سینه نشسته است: "جلو نیا وگرنه با پاشنه ی کفشم می کوبم توی صورتت."
کسی که به آرامی بازو و پایش را لمس می کند: " بیا با هم صحبت کنیم."
زیاد صحبت میکند: اگر مثلاً با یکی از زنان همکارتان شروع به صحبت می کنید، و در یکی از این گفتگوها به شما می گوید که سگی به اسم جولی دارد، آشپزی زیاد می کند، هر هفته به باشگاه می رود، و به کلاس های هنری نیز می رود به این معنی است که مجرد است و همه ی این کارها را برای مشغول نگاه داشتن خود انجام می دهد.
معمولاً با دخترها برای گردش بیرون می رود: زنان متاهل اگرچه با دوستان دحترشان هم بیرون می روند اما وقت زیادی را هم برای بیرون رفتن با مردشان صرف می کنند. اگر می بینید که زنی فقط و فقط با دخترها بیرون می رود نشان دهنده این است که مردی برای بیرون رفتن با خود ندارد.
با سایر مردها می رقصد: اگر می بینید که زنی در یک میهمانی با مردهای متعدد و مختلفی می رقصد (و می دانید که با یک گروه دختر به آن مهمانی آمده است) می تواند نشاندهنده ی این باشد که با مردی رابطه ندارد و در صدد برقراری ارتباط و شروع یک رابطه است.
رفتاری بسیار دوستانه دارد: تجربه نشان می دهد که زنان متاهل در مقایسه با زنان مجرد رفتاری کمتر دوستانه با سایر مردها دارند. وقتی می بینید که زنی با همه مردها بسیار دوستانه و مهربانانه برخورد می کند، احتمال این وجود دارد که مجرد باشد.
خودتان بفهمید...
اگر فرد خاصی را در ذهن خود دارید، لزومی ندارد که همه ی این نکات را تند تند در مورد او امتحان کنید تا بفهمید که مجرد است یا خیر. می توانید این مسئله را خودتان به راحتی با نزدیک شدن به او و درخواست شماره تلفنش متوجه شوید. ممکن است بگوید که دوست پسر دارد، اما شما باید تلاشتان را بکنید.
اگر چنین چیزی گفت می توانید از او بپرسید که دوست پسرش چطور به او اجازه می دهد که تنها بیرون برود و با عکس العمل او می توانید پی به راست یا دروغ بودن حرفش ببرید.
در مواجه با یکی از همکاران این کار سختی است. چون نمی توانید مستقیماً جلو رفته و بپرسید دوست پسر دارد یا نه. برای چنین افرادی می توانید از همان راه هایی که قبلاً ذکر شد استفاده کرده و از حرکاتش پی به قضیه ببرید.
پس اگر دیدید که همه ی علائم در مورد او نشاندهنده ی این بود که مجرد است، همه علاقه و اشتیاق و توان خود را جمع کرده و به سمتش بروید. اگر شما را رد کرد، ناراحت نشوید و فکر کنید که متاهل بوده است. زنان دیگری هم برای انتخاب کردن هستند.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 3620
#52
Posted: 3 Jul 2011 12:30
دل شکسته
تو که خوشحالی دلم را شکستی بدان ای بیچاره کور، آن چه را که شکستی تصویر زیبای خودت بود که در دلم ساخته بودی
........................
عشق چيست؟ عاشق كيست؟ نشونش چيه؟
سوال تكراري است درسته؟ اگر با شنيدن اين سوال ضربان قلبت تندتر شده بدون اون
چيزي كه الان در قلب تو است؛ همون عشقه. به همين دليله كه تندتر ميزنه. ما از زمان
تولد با اين مفهوم سروكار داريم ولي اغلب خودم نميدونيم. ميدوني چرا؟
جوابش خيلي روشنه. چون عشق يك مفهوم كليه! ولي ما اون رو به عشق زن و مرد محدود
كرديم. به خاطر همينه كه با اين واژه وقتي آشنا ميشويم كه هيجان جواني به سراغمون
ميآيد. اما واقعاً عشق چيه كه دنيا با قدرتش زير و زبر ميشه؟
عشق از چي تشكيل شده؟
اگه بخواهيم خيلي اون رو ساده ولي جامع بگيم. عشق يعني از خود گذشتن تا به معشوق
رسيدن. همه چيزهايي كه پيرامونون ميبينيم به نوعي مثل اين تعريف ميشوند. عشق هم
مثل همه مفاهيم عرفان، مراتب مختلفي داره. كمترين اون عشق به موجودات و بالاترين
اون عشق به معبوده. هرقدر درصد عشق به معبود تو دوست داشتن ما بيشتر باشه ميزان
دووم و موندگاري اون بالاتره. بذار سادهتر بگم. هممون ميدونيم كه روح خدا تو وجود
ماست كه تو بدن خاكي ما اسير شده. در نتيجه هرقدر كه عشقمون رنگ خدايي داشته باشه
بيشتر دوم ميآره ولي عشقايي كه اين ويژگيها رو ندارن دوم چنداني هم ندارن. يك
مثال ميتونه كمكمون كنه. صداقت، اخلاق، گذشت، ادب و خيلي مفاهيم ديگه كه تو روحمون
خوب تعريف شدند، از مواد تشكيل دهنده عشق هستند. ولي چيزاي ديگهاي هم تو وجود ما
هست كه از روح خدايي نيستند بلكه از شيطان و نفس به روح ما تحميل ميشن. مثل غرور،
دروغ، خودخواهي، بيادبي و ....
هر قدر كه مفاهيمي مثل صداقت، اخلاق و ... تو عشقمون بيشتر باشه پايداري اون هم
بالاتره. اما هر قدر دروغ، خودخواهي و اين جور چيزا بيشتر باشه پايداريش هم كمتره.
مجنون رو كه يادتون نرفته. ميدونيد چرا هنوز بيستون مونده؟ چون مجنون تو عشقش
اخلاق، گذشت و خيلي چيزاي ديگه دخالت داده بود. اونا بودند كه باعث ماندگاريش شدند.
نمونه ديگش شهدا هستند. اونا هم براي رسيدن به معشوقشون جونشون رو هم دادند. توي
عشق اونا هم اگه دقت كني گذشت، ايمان، اخلاق، ادب و احترام و ... موج ميزنه.
فهميدن اين مطلب خيلي سخت نيست. كافيست بري سراغ وصيتنامه هاشون. تو وصيتنامه
شهدا از اين جور مفاهيم موج ميزنه.
نشونه عشق چيه؟
يك راه ساده فهميدن نشونه عشق اينه كه دقت كني ببيني چقدر خودت رو ميبيني و چقدر
معشوقت رو؟ چقدر به نظر خودت اهميت ميدي و چقدر نظر معشوقت رو؟ چقدر به حرفهاي
خودت گوش ميدي و چقدر به حرف معشوقت؟ چقدر حاضري براي خودت خرج كني و چقدر براي
معشوقت خرج ميكني؟ به طور خلاصه نسبت بين خود و معشوق ميزان عشق رو تعيين ميكنه.
مولانا ميگه «رسد آدمي به جايي كه به جز خدا نبيند.» ميدوني يعني چي؟ يعني اينكه
آدمي تو اون جايگاه ديگه خودش رو نميبينه، خواستههاش رو نميبينه، نظراتش رو
نميبينه. اون چيزي رو ميبينه كه معشوقش ميخواد. تا حالا دقت كردي بعضي از مواقع
كه خيلي به همسرت عشق ميورزي. يك احساس عجيبي به وجود ميآد. احساس ميكني همسرت
بخشي از وجود توست كه از تو جدا شده. تازه اين يك عشق زميني است كه كمي مشخصههاي
عشق الهي باهاش قاطي شده.
دوام عشق
عشق تو بعضي خصوصيتها مثل آتيشه. براي اينكه آتيش پايدار بمونه و زياد بشه و در
ضمن گرماش بيشتر بشه. بايد توش بدمي. عشق هم همين طوريه. براي اينكه عشق بتونه گرمي
بده و دووم داشته باشه بايد براش هزينه كني. هرچيزي رو هم نميتوني براش هزينه كني.
فقط چيزايي رو بايد هزينه كني كه از جنس اون باشند. مثل اخلاق، گذشت، ادب، احترام،
فداكاري و... زن و مرد هم اگه ميخوان عشقشون پايدار بمونه بايد براي عشقشون هزينه
كنند. اگر سري به دادگاهها بزني و يا پاي صحبت اونايي كه طلاق گرفتتند بشيني
ميبيني اونا به جاي اينكه براي عشقشون هزينه كنند براي خودشون هزينه ميكردند خوب
معلومه كه ته مانده عشقشون هم يه روزي تموم ميشه.
عشق چه جوري خرج ميشه؟
مگه عشق هم خرج ميشه؟ بله كه خرج ميشه. باز هم مثال آتيش رو بزنم. آتيشي كه ما
توش ميدميديم؛ خونه عشق رو گرم ميكرده يعني انرژيش صرف گرم كردن خونه ميشده.
وقتي توش هيزم نريزي اين آتيش انقدر به خونه گرما ميده تا تموم ميشه. تو زندگي زن
و مرد هم همين طوريه. وقتي كه دوتاشون براي عشقشون هزينه ميكنند. يك سرمايه مشترك
براشون به وجود ميآد. وقتي كه زن احساساتي ميشه و حرفهاي تندي ميزنه. مرد داره
از اون سرمايه خرج ميكنه به خاطر همينه كه سكوت ميكنه و حرفهاي بدي نميزنه.
وقتي كه مرد نميتونه بعضي چيزهاي مورد نياز زن رو بخره. زن داره از اون سرمايه خرج
ميكنه به خاطر همينه كه گذشت ميكنه و هيچي نميگه. مرد وقتي كه زنش غذاي نيمه
سوخته همسرش رو ميخوره داره از سرمايه مشتركشون خرج ميكنه به خاطر همينه كه سر
زنش غر نميزنه. وقتي يكي از اونا مريض ميشه و اون يكي شبها براش پرستاري ميكنه
باز هم داره از سرمايه مشترك هزينه ميكنه.
خوب خيلي ساده است اگر اين سرمايه كه از اول زندگي جمع شده، تقويت نشه يك روز تموم
ميشه اون وقته كه زن و مرد نسبت به هم بيتفاوت ميشن. ديگه بود و نبودشون براي هم
تفاوتي نميكنه. اينجاست كه اگر نفرتشون با غرور و خودخواهي و دروغ و چيزهاي بد
تقويت نشه زندگيشون همين طوري ادامه پيدا ميكنه ولي در غير اينصورت دير يا زود هر
كي ميره دنبال يك نفر ديگه.
تو عشق به معبود هم همين طوريه. وقتي كه چيزهايي كه خدا دوست داره برايش انجام بديم
وقتي كه كارهايي كه دوست نداره كنار بگذاريم. سرمايه عشق هم روز به روز زياد ميشه.
خدا هم جايگاهمون رو پيش خودش بالا ميبره. از اون طرف وقتي كه تو زندگي ميخواد
راهمون كج بشه نميزاره. وقتي كه شيطان تو كمينه كمكمون ميكنه. وقتي كه زندگي تو
پرتگاه سقوطه دستمون رو ميگيره. اگه ميخواهيم اين رابطه ادامه داشته باشه. بايد
براي عشقمون خرج كنيم.
يه چيزي رو ميدوني. خدا براي عشقش خيلي خرج ميكنه. براي بندههاش غذا، نور و
سلامتي و رفاه و بينهايت نعمت ميفرسته تازه ميگه من براي ديدن بندهام و صحبت با
اون لحظه شماري ميكنم اون چون خداست عشق به بندهاش پايداره. ولي ما چي؟ ما چقدر
برايه عشق خدايمون خرج ميكنيم؟ براي خم شدن جلوي خدا(نماز) هزار تا توجيه شيطاني
ميآريم تا اين كار رو نكنيم ولي براي يك پول ناقابل جلوي بنده خدا تا كمر دلا
ميشيم. تازه نماز خوندن سرمايه عشق رو زياد ميكنه ولي خم شدن جلوي بنده خدا
سرمايه رو كم ميكنه.
عاشق چي بشيم؟
خدا لوازم اصلي رو تو وجودم گذاشته فقط بايد كمي عقل به كار ببنيديم و بدونيم كه
كجا بايد اون رو فعال كنيم و كجا بايد براش هزينه كنيم. آدما وقتي كه عقل را كه از
مهمترين لوازم يك عشق خوب است رو ناديده ميگيرن. عاشق چيزايي ميشن كه ارزشش رو
نداره. سرمايشون رو صرف چيزي ميكنند كه به جاي بالا بردنشون اونا رو پايين ميبره.
به طور خلاصه هر چيزي كه به صورت مستقيم و يا غيرمستقيم راه ما رو در رسيدن به خدا
هموارتر كنه ارزش عاشق شدن رو داره در غيراينصورت تنها ثمره اون تلف شدن زندگيه.
يكي از مثالهاش ازدواجه. ازدواج مهمترين نهاد مشترك در نزد خداست. پس كسي كه
ازدواج ميكنه در همون مسير رسيدن به خدا گام بر ميداره. حالا اگر ازدواجش با
استفاده از مفاهيم عشق خدايي عجين بشه سرعت رسيدن به خدا خيلي سريعتر ميشه و
باالعكس.
اين مسئله رو ميشه در تموم عرصههاي زندگي تعميم داد. كافيه كمي براش وقت بزاريم و
روش فكر كنيم. مثلا كسي كه از خونه ميآد بيرون تا براي زن و بچهاش روزي حلال
بياره و يا ميآد بيرون تا به مردم خدمت كنه. ميتونه عاشق كارش باشه و براش هزينه
كنه. چرا؟ چون كارش اونو تو رسيدن به خدا خيلي جلو مياندازه. يا مثلا كسي كه يك
خانواده بيسرپرست و يا يتيم رو سرپرستي ميكنه و يا كارهاي خير ميكنه؛ ارزش داره
عاشق عملش بشه. چون عملش اون رو تو رسيدن به خدا كمك ميكنه. كسي كه شبها بيدار
ميمونه تا با خدا راز و نياز كنه و براش نماز بخونه، كسي كه قرآن ميخونه تا ببينه
خدا ازش چي ميخواد ارزش داره كه عاشق عملش بشه چرا؟ چون همون كاري رو ميكنه كه
معشوقش دوست داره.
فقط همين يك جمله: دنيا پستتر از اينه كه عاشق چيزي بشيم كه يك روز فنا ميشه.
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
ارسالها: 8724
#53
Posted: 3 Jul 2011 12:30
من هنوز تو را دارم..
من هنوز تو را دارم..
گاهی كه دلم...
به اندازه ی تمام غروبها می گیرد...
چشمهایم را فراموش می كنم...
اما دریغ كه گریه ی دستانم نیز مرا به تو نمی رساند...
من از تراكم سیاه ابرها می ترسم و هیچ كس...
مهربانتر از گنجشكهای كوچك كوچه های كودكی ام نیست...
و كسی دلهره های بزرگ قلب كوچكم را نمی شناسد...
و یا كابوسهای شبانه ام را نمی داند...
با این همه ، نازنین ، این تمام واقعه نیست...
از دل هر كوه كوره راهی می گذرد...
و هر اقیانوس به ساحلی می رسد...
و شبی نیست كه طلوع سپیده ای در پایانش نباشد...
از چهار فصل دست كم یكی كه بهار است...من هنــوز تورا دارم....
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#54
Posted: 4 Jul 2011 13:10
عشق آفریده شد برای...
خداوند عشق را برای ستودن چشمان زیبایت آفرید
و گل سرخ را برای نمایش سرخی لبانت
و تاریكی شب را نشانی از سیاهی چشمانت
و زلالی دریا را به زلالی دل تو
و مرا آفرید برای شناساندن عشق به من
و سكوت را آفرید برای آرامی دل عاشق من
و اینك تورا مانند پروردگار می ستایم
عشق من عاشقم باش!!!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#55
Posted: 4 Jul 2011 13:13
چرا انسان دوست دارد عاشق شود ؟
چرا عاشق میشویم ؟ دلایلی که انسان ها دوست دارند عاشق شوند و عاشق نیز میشوند به ترتیب زیر میباشد :
1- تمام انسان های زمانی که به یک سن خاص میرسند ، تمایل دارند که عاشق شوند و کسی را فراتر از حد معمول دوست داشته باشند اما علت این کار در چیست ؟
علت این کار تا حدودی به هورمون های انسان های بستگی دارد زیرا زمانی که به سن خاصی میرسید فعالیت هوورمون ها نسبت به گذشته تفاوت دارد و فعالیت جدیدی را آغاز میکنند و البته لازم به ذکر است که این سن در تمام افراد یکسان نیست ، دز هر شخصی رسیدن به این سن خاص و شروع جدیدی برای هورمون ها متفاوت است .
2- تمام انسان های تمایل دارند با شخص دیگری جز پدرو مادر ، خواهر یا برادر خود ارتباط جدیدی را برقرار کنند بالخصوص با جنس مخالف خود .
3- از دید روان شناسی زمانی که انسان ها عاشق میشوند به این علت است که میخواهند ابراز وجود کنند ، ابراز استقلال خود ، ، اظهار کنند که ما نیز بزرگ شده ایم و میتوانیم کسی را دوست داشته باشیم ، معمولا تمام انسان ها اولین رابطه هایی که در دوران نامزدی خود داشته اند را هیچ گاه فراموش نمی کنند ، چون اولین مرتبه ای بوده که به دیگران ثابت کرده اند که ما دیکر یک خانم بالغ یا یک مرد بالغ شده اید .
مهم ترین علت روان شناسی که این رابطه را فراموش نمی کنید به این خاطر است که شما از دوران نوجوانی خارج شده اید ، وارد دنیای بزرگ سالان شده اید ، با یک شخص دیگر آشنا شده اید که او را هم مثل خود میبینید ، دو روح که از یکدیگر جدا هستند ولی به نظر شما هر دو روح بسیار به هم نزدیک شده اند ; بدین ترتیب شکوفه های علاقه ، عشق در دلتان و بین شما دو نفر به وحود میآید .
معمولا اولین رابطه های در دوران نامزدی بعد از مدتی با کمی مشکل مواجه میشود چون خانم یا آقا با کسی جز والدین خود رابطه ی محبت آمیز نداشته است ، گاهی در این رابطه ها به مشکل بر میخورند اما بعد از گذشت زمان و با کمی صبر و حوصله ، مشکلی که در رابطه ها وجود دارد حل خواهد شد ، این موضوع در بین زوج های جوان کاملا طبیعی میباشد ، اگر شما هم چنین مشگلی دارید اصلا جای نگرانی وجود ندارد .
گاهی بعضی از افراد دوست دارند عاشق شوند ولی چنین شرایطی برایشان پیش نمیآید، با اولین کسی که به آنها یک سخن محبت آمیز میزند دچار توهم میشوند که او عاشق آنها شده است ، این تفکر نشانه ای از یک کمبود در این انسان ها میباشد ، نگاهها ، صحبت های ، رفتار ها ، و .... همه ی چیز را در فرد مقابل به همان شیوه ای میبینند و میشنوند که دوست دارند ، حتی عقاید ، نظرات و رفتار های خود را به خاطر نامزدشان عوض میکنند و گاهی به دروغ نیز متوسل میشوند ; تمام این کارها را انجام میدهند تا در برابر چشم او بالا تر روند ، شخص مقابلشان بیشتر عاشق آنها شود.
اما در علم روان شناسی این موضوع را به این ترتیب توضیح میدهند که این افراد برای گریز از خود ، شخصیت و هویتی که دارند ، دست به این اعمال میزنند و در واقع این افراد در یک خواب غفلت یا یک رویای کودکانه به سر میبرند و هنگامی که از این خواب بیدار میشوند دیگر فایده ای ندارد ، دوران نامزدیشان به هم خورده است ، اغلب این افراد بعد از قطع شدن رابطه نامزدیشان دچار بحران های شدید روحی میشوند و گاهی این بحران ها به حدی میرسد که خانم یا آقا دچار افسردگی های شدید میشوند .
رویا یا خوابی که برایتان توضیح دادیم دقیقا مصداق نوجوانانی است که منتظر و چشم به راه یک شاهزاده با اسب سفید هستند که از یک سرزمین دور به نزد آنها بیاید ، این دختر خانم های رویایی را با خودش ببرد تا ملکه سرزمین خود کند . آیا چنین شاهزاده ای وجود دارد ؟
مسلم است که این تفکر تنها یک رویا است که فقط هم محدود به دوران نوجوانی میباشد ، اما بعضی از افراد این رویا را با خود وارد دوران جوانی میکنند مانند افرادی که در بالا برایتان شرح دادیم ، این افراد دقیقا همان رویا های دوران نوجوانی خود را حفظ کرده اند ، و در همان رویاهای غوطه ور ند و از واقعیت های زندگی دور هستند .
بسیاری از افراد عاشق میشوند و به شخص دیگری دل میبندند زیرا دارای اعتماد به نفس پایینی هستند ، با عاشق شدن و محبت دیگری احساس میکنند که قدرت اعتماد به نفس شان بالاتر میرود ، بدون آن شخص قادر به زندگی کردن نخواهند بود و خود را بدون او تنها و بی تکیه گاه میبینند . این افراد دارای شخصیت فوق العاده ضعیفی هستند زیرا به تنهایی قادر به زندگی کردن نیستند . این افراد برای اینکه همسرشان یا نامزدشان او را هم راهی کند هر کاری را که از او بخواهند انجام میدهند حتی حاضرند شخصیت چندین ساله شان را زیر پا بگذارند ، تنها به این دلیل گاه احساس کنند عاشق یک نفر هستند . این افراد میخواهند به هر قیمتی که شده است عاشق باشند اما نکته ی مهم تر این است که نباید خواسته های خود را به آسانی و به هر قیمتی از بین ببرید.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#56
Posted: 4 Jul 2011 13:15
عشق دانی که سرآغازش چیست ؟
عشق دانی که سرآغازش چیست ؟
امتداد دو نگاه
یکی از عمق دل و قعر وجود ، آن یکی بعد سجود
آن زمانی که دو چشمت ، پیله خواهش را به وجودم تابید
ودر آن ظلمت و تاریکی شب ،
جاده ای روشن را در فراسوی افق دید زدم
و تو آن یاور دیرینه من ، که در آن جاده سبز
هم نوا با دل سودا زده ام ، پا به اقلیم عدم می نهی و می گذری
چشم من خیره به دنبال تو کز غور وجود
با دو دستی که به مهر آغشته است ، سوی من آیی و با نغز کلام
دل سرگشته و حیرانم را نزد خود می خوانی
آه ای یاور من
یاد آن روز که در سایه آن سرو بلند ، سخنت بشنودم
تو به من گفتی ار آن چشمه نور، تو به من گفتی از آن کاخ بلور
گفتی آن چشمه نور ، چشم بر راه تو است
گفتی آن کاخ بلور، خواهد آن روز رسد که توأش پادشهی
من شنیدم که بگفتی اندرون دل تو، جایگاهی است تهی از برای دل من
من دلم اندر کف ، آمدم چشمه نور ، آمدم کاخ بلور
آمدم تا که بر آن مسند عشق پادشاهی بکنم
در درون دل من ،سبدی بود پر از گل محبت و صفا
لیک گلهای سبد اندر آن جایگه ظلمانی که توأش کاخ بخواندی
همگی پژمردند ، همگی افسردند
دیگر از آن همه گلهای قشنگ ، اثری باقی نیست
حال دیگر حتی ، اشکهای من هم ، چاره مردگی آنها را نتوانند کنند
تو در آن به اصطلاح کاخ بلور
در کنار آن همه چشمه نور
سبد پرگل من را بردی
خنجر حسرت را تا به ته بر جگرم بنشاندی
د رخیالت این است که دلم را بردی .
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#57
Posted: 4 Jul 2011 13:18
عشق مادون فکر ممنوع
عشق نباید مادون فكر باشد. عشقی كه مادون باشد، و از سطح پائین تری برخوردار است ، ارزش ندارد تا برایش بمیریم!...
بر خلاف تصور خیلی ها كه فكر می كنند عشق یكباره پیدا می شود و همیشه می ماند و یا حتی بیشتر می شود؛ واقعیت اینست كه عشق ممكن است یك لحظه ایجاد شود، اما همانند بذری است و در صورتی باقی می ماند و رشد می كند كه در زمین مناسبی جای گیرد، آب و نور كافی به آن برسانیم؛ مرتب آفت كشی كنیم و به آن كود بدهیم و مستمراً به آن رسیدگی نمائیم.
چگونه عشق به مرور كمرنگ می شود یا از بین میرود؟
ما عاشق ایده آلها و كمالها می شویم و از نقصان ها می گریزیم. شاید تعجب كنید اگر بدانید معمولا انسانها عاشق یك موجود كامل و بدون نقص در ذهن خود می شوند و هنگامی كه این تصویر ذهنی را منطبق با یك دختر یا یك پسر در اطراف خود میكنند، به آن نام عشق می نهند.
عشق ما به طرف مقابل آن وقتی رشد می یابد و قلب ما را به تپش وا می دارد كه او خود را منطبق با تصویر ذهنی ما ارائه دهد. و هنگامی كه به مرور او را متفاوت از ذهنیات خود بیینم ، عشق ما رو به افول می رود. اما اینكه تصویر ذهنی ما چگونه باید در بیرون شكل بگیرد و حفظ شود نیاز به تخصص و منطق دارد ، لذا عشق ما فوق عقل است ، یعنی اینكه باید از مسیر عقلانی و منطقی گذر كند و بالاتر از تفكر خام ما باشد ، نه به عكس .
عشق نباید مادون فكر باشد. عشقی كه مادون باشد، و از سطح پائین تری برخوردار است ، ارزش ندارد تا برایش بمیریم.عشق وقتی رشد می یابد و قلب ما را به تپش وا می دارد كه او خود را منطبق با تصویر ذهنی ما ارائه دهد. و هنگامی كه به مرور او را متفاوت از ذهنیات خود بیینم ، عشق ما رو به افول می رود.
اگر در زندگی به مرور دریافتیم همسرمان از زیر بار وظایف و مسئولیتهای خود شانه خالی می كند، لذتهای خود را محور قرار می دهد و هنوز « من» بودن محور فكری اوست. اینگونه می شود كه كسالت مزمن عشق، را به چشم خواهیم دید. از دیگر آفتهایی كه ما به عشق می رسانیم ، می توان به موارد زیر اشاره كرد.
عدم انعطاف پذیری:
عدم انعطاف پذیری نسبت به مسائلی كه در زندگی با آن روبرو هستیم. مثلا اگر تعصب روی روش و سلیقه های خود داشته باشیم. و به علاقه ها، سلیقه ها و شیوه های زندگی همسرمان، مكرراً انتقاد كنیم یا از آن بدتر ، اهانت كرده یا مسخره بگیریم.
كمال گرایی افراطی:
از آنجا كه ما در ناخودآگاه ،عاشق « خوبی مطلق» ، « مثبت مطلق » و « كمال مطلق» شده ایم و معشوق خود را آخر معرفت و خوبی ارزیابی كرده ایم ، به مرور این ارزیابی خطا، خود را به ما نشان میدهد و دچار مشكل می سازد. او هرگز نمیتواند انتظارات و توقعات ایده آلی ما را بر آورده كند. او هم یك انسان مثل بقیه انسانهاست و بدیهی است كه نقاط ضعف زیادی نیز در كنار نقاط مثبت و نقاط قوت خود دارد.
عدم مهارت های زندگی:
مهارتهای ارتباطی زندگی را كسب نكرده ایم ، مقابله با تنش ها و مشكلات را تجربه نكرده ایم ،نحوه سازگاری با مسائل زندگی را نیاموخته ایم ، همه و همه موجب ناكارآمدی ما در ایجاد عشق و آرامش در زندگی می شود.توجه كافی به احساسات ، خواسته ها و صحبتهای یكدیگر نداریم . نمی توانیم یكدیگر را قانع كنیم. مشكلات را با دلسوزان خود مثل پدر، مادر، دوستان در میان می گذاریم یا در حیطه و مرزهای همسرمان دخالت می كنیم ,عشق عمیق تر از آنست كه لحظه ای خلق شود یا در لحظه ای بمیرد. هم به وجود آمدن عشق مستلزم صبر، سختی و زمان است و هم از بین رفتن آن به علت مسائل مختلفی است .
مشكلات شخصیتی و انتظارت غیر واقع:
توقعات بیجایی به لحاظ مسائل شخصیتی خود، از همسرمان داریم. كه بر آورده شدنی نیست .مثلا یك نفر با اختلال شخصیت وسواسی، زیاد نكته سنجی می كند و معیارهای زیادی در ذهنش دارد و او را در چهارچوب خشك و در قالب معیارهایی كه تعیین می كند؛ حبس می كند .
لذت طلبی و خودكامگی:
زن و شوهر هر كدام دنبال تمایلات خاصی در خارج از خانواده هستند. و لذت بردن از یكدیگر را فهم نمی كنند. از آفت های عشق این است که به نام عشق و دوست داشتن وی را كنترل كرده و در قفس نامرئی انتظارات خودمان، او را محبوس و زندانی می كنیم.آنچه كه اكثراً افراد با هم اشتباه می گیرند؛ «هوس » و « عشق » است. هوس میلی شدید برای پاسخ آنی به یك نیاز جسمانی و روانی است كه به خود رنگ رمانتیك می گیرد و یك استدلال به ظاهر عقلانی نیز در پی دارد لیكن عشق ، دوام دارد و مهارتهای زوجین به رشد آن كمك می كند. دو طرف با برنامه و انرژی آن را رشد داده و تداوم می بخشند و از آن نگهداری می كنند و بیشتر از آنكه احساسی باشد ، متشكل از احساس و منطق است.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#58
Posted: 4 Jul 2011 13:22
افسونگری...
آنکه در افسونگری کرد آن همه غوغا گریخت
آنکه درعاشق کشی کرد این همه بیداد رفت
آن نهال نیک بختی ، آن درخت آرزو
آنکه بود در باغ رویا خوشتر از شمشاد رفت
آنکه عشقش در ازل با هستیم پیوند یافت
آنکه مهرش تا ابد در جان من افتاد رفت
گفتمش پس عشق من ؟
با خنده گفت ای وای مرد...!
گفتمش پس یار من ؟
با عشوه گفت ای داد رفت...
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#59
Posted: 4 Jul 2011 13:25
انتظار لحظه ها
منتظر لحظه ای هستم
که دستانت را بگیرم در چشمانت خیره شوم دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم ...
منتظر لحظه ای هستم
که در کنارت بشینم سر رو شانه هایت بگذارم ...
از عشق تو ... از داشتن تو ... اشک شوق ریزم ...
منتظر لحظه ای هستم ...
لحظه ای مقدس ... منتظر لحظه ی پیوند ... که تو را در اغوش گیرم ...
بوسه ای از سر عشق تقدیم تو کنم ...
و با تمام وجودم عشقم و قلبم را به تو هدیه کنم ...
اری من منتظرم ... منتظر لحظه ای پاک و مقدس
که به تو بگویم هستی ام ... هم نفسم ...
مونس شب های بی قراری ام ... من دوستت دارم ...
و عشقم و وجودم را به تو تقدیم میکنم ...
اری من عاشق توام ... و عاشقانه تو را می پرستم .
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
ارسالها: 8724
#60
Posted: 4 Jul 2011 13:35
نتایج جالب MRI از مغز عاشقان
شور عشق، یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول میکند و خواب و خوراکمان را میگیرد، مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست؛ یعنی این قبیل عواطف مثل استارت ماشین عمل میکنند. خداوند آنها را در وجود انسان قرار داده که آدم را به حرکت درآورد.
ولی ما نمیتوانیم فقط با استارتزدن و باک ِ بدون بنزین حرکت کنیم. شواهد زیادی هم برای اثبات این نکته وجود دارد؛ مثلاً پژوهشگری به نام آرون تعداد زیادی از افرادی را که دچار عشق حاد و آتشین بودند زیر دستگاه FMRI که از کارکرد مغز عکس میگیرد گذاشت و از آنها خواست به معشوق خود فکر کنند، یا عکس آنها را نشانشان داد.
کارکرد مغزی این افراد نشان داد که هنگام فکر کردن به معشوق، فقط آن قسمتهایی از مغز فعال میشود که مربوط به «پاداش فوری» است- همان قسمتهایی که اگر گرسنه باشیم و غذا بخوریم فعال میشود؛ یا در افراد معتاد به کوکائین، همان قسمتی که بعد از مصرف مادهی مخدر به فعالیت میافتد. این قسمتهای مغز، تشکر فوری را اعلام میکنند و یک چیز فوری طبعاً دوام زیادی هم ندارد. در حالی که مغز، قسمتهای دیگری هم دارد که مربوط به پاداشهای طولانیمدتاست.
دو پژوهشگر دیگر به اسمهای بارتل و زیکی هم آمدند همین آزمایش را روی کسانی پیاده کردند که عشقشان تداوم پیدا کرده بود و به اصطلاح عشق رفیقانه داشتند؛ همان نوع عشقی که شور و هیجانش از بین رفته اما صمیمیتش مانده و با مرور زمان، بیشتر هم شده است .
عکس کارکرد مغز این افراد نشان داد که فکرکردن به عشقشان قسمتهایی از مغز آنها را فعال میکند که مربوط به «پاداشهای بلندمدت» است- همان قسمتهایی که وقتی شما به شغل مورد علاقهتان فکر میکنید یا موسیقی مورد علاقهتان را گوش میکنید، یا در لحظات آرامش مذهبی، در ذهنتان فعال می شود.
نتیجهی این پژوهشها نشان میدهد چون پاداش فوری همیشه تاییدکنندهی چیزهایی است که غیرقابل اتکا هستند، عشق رمانتیک هم که گهگاه دستمایهی شعر و غزل و رمان و فیلمها میشود و چیز قشنگی هم هست، قابل اتکا نیست. در عوض، عشق رفیقانه، قابل اعتماد و ماندگار است.
بعضی اقوام اصلاً نمیدانند عشق چیست
عشق رمانتیک نه تنها کوتاهمدت و غیرقابل اتکاست که حتی اصیل هم نیست. یعنی این طور نیست که جزو سرشت و ذات انسان باشد و ابتلا به آن، از ضروریات زندگی محسوب شود. به نظر شما آیا در بین همهی اقوام و ملتها شور عشق وجود دارد؟ یعنی مردم ِ همهی جوامع و فرهنگها عشق رمانتیک را به این مفهومی که ما میشناسیم، میشناسند؟
دو پژوهشگر به نامهای یانکویچ و فیشر، ۱۶۶ فرهنگ و قومیت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبیات و هنرشان بررسی کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که در ۱۴۷ فرهنگ، عشق رمانتیک وجود دارد؛ اما در ۱۹ قومیت،هیچ شواهدی از این عشق در میان نیست؛ یعنی در فرهنگ، ادبیات ، شعر و هنرشان هیچ اشارهای به این شور عاشقانه نشده است؛ اما در آن اقوام هم مردم تشکیل خانواده میدهند، به خانوادهشان علاقه دارند و برای آنها فداکاری هم میکنند.
یعنی آن رمانتیسیسم که در ادبیات غربی و در ادبیات ایرانی خودمان هم می بینیم، در آن فرهنگها معنایی ندارد. پس عشق رمانتیک چیزی نیست که بگوییم لازمهی هر زندگی است؛ بلکه همان موتور محرک اولیه است. ۱۹ قومیت از این موتور استفاده نمیکنند و ماشینشان بدون این استارت هم روشن میشوند.
در پژوهش دیگری از حدود شش هزار دختر و پسر قبل از ازدواج پرسیدهاند که «شما دوست دارید عشق رمانتیک مبنای ازدواجتان باشد یانه؟»
۹۰ درصد آنها جواب مثبت دادهاند. یعنی گفتهاند «دوست داریم این احساسات را تجربه کنیم.» اما بعد از چند سال، از همین افراد، بعد از ازدواجشان پرسیدهاند «آیا آن رمانتیسیسم اولیه در ازدواجتان وجود داشته یا نه؟» ۳۳ درصد مردان و ۷۵ درصد زنان گفتهاند در نهایت با فردی ازدواج کردهاند که عاشقشان نیستند و رابطهی رمانتیکی هم با او ندارند؛ یعنی حتی خود افراد هم قبول دارند که «عشق» نه شرط کافی برای ازدواج است و نه حتی شرط لازم.
عشق نوعی بیماری است؟
برخی از پژوهشگرها روی این موضوع متمرکز شدهاند که «آیا عشق آتشین صرف نظر از عشق نافرجام، یک بیماری است یا نه؟» و جالب است بدانید روانشناسان بیشترین شباهت را بین عشق و یک بیماری خاص روانی به نام وسواس اجباری مشاهده کردهاند. در این بیماری، افکار خاصی به ذهن هجوم میآورد که فرد گریزی از آنها ندارد؛ این افکار او را مجبور به ایجاد رفتارهای خاصی میکند که اگر انجام ندهد دچار تنش و اضطراب زیادی میشود. مثلا کسی عادت دارد هر شب ۷۰ بار ریشش را شانه بزند و اگر ۶۹ بار این کار را انجام بدهد درونش منقلب میشود و نمیتواند آسوده بخوابد.
عشق نه فقط در ظاهر و علایم بالینی شبیه این بیماری است، که از نظر آزمایشگاهی هم به آن شباهت دارد. در بیماری وسواس اجباری، یک ناقل خاص در سلولهای پلاکت خون بیمار افزایش پیدا میکند. پژوهشگری به نام مارازیتی، افراد عاشق را به این طریق آزمایش کرده و به این نتیجه رسیده که آنها هم درست همین حالت را دارند. یعنی انگار عشق یک حالتی شبیه به وسواس اجباری ایجاد میکند که در آن فرد عاشق دچار افکار و عادتهای خاصی میشود که نمیتواند از دست آنها خلاص شود- مثل تماس گرفتن پی در پی با معشوق و فکر کردن مداوم به او که عملکرد عادی ذهنش را مختل میکند.
هوش عاطفیات را بالا ببر
با تمام این حرفها، امروز دانشمندان به این نقطه رسیدهاند که «اگر عشق و احساسات قابل اتکا نیستند پس چه چیز قابل اتکا است؟» یعنی چه چیزهایی باید وجود داشته باشد تا عشق افراد پایدار بماند. ابتدا نظریهای شکل گرفت که اگر برخی شباهتهای اولیه بین افراد وجود داشته باشد صممیت و رفاقت بیشتری بین آنان به وجود میآید و میتواند ازدواج موفق را تضمین کند. اما تجربه نشان داد که این اتفاق هم نمیافتد.
آقای اشتنبرگ که مثلث عشق را ارائه کرده بود به این نتیجه رسید که خیلی از طلاقها، بر خلاف انتظار، در مواردی اتفاق میافتد که انتخاب اولیه اشتباه نبوده است. یعنی افراد در ابتدای ازدواج، شباهتهایی به هم داشتهاند اما پس از ازدواج تغییر کردهاند. پس خیلی وقتها مشکل اینجاست که آدمها تغییر میکنند؛ اما با هم نه: در دو مسیر یا با سرعتهای متفاوتی تغییر میکنند. پس حالا این سوال به وجود میآید که «اگر شباهت اولیه هم ضامن صمیمیت نیست پس چه چیز میتواند صمیمیت و رفاقت درازمدت بین زوجها را تضمین کند؟»
پژوهشهای زیادی نشان دادهاند که «هوش عاطفی» یکی از مهمترین عوامل موفقیت ازدواج است. هوش عاطفی نوعی از هوش است که به ما کمک میکند به احساساتمان آگاه باشیم، بتوانیم عواطفمان را خوب بیان کنیم، آنها را خوب کنترل و هدایت کنیم، ظرفیت های خودمان را بشناسیم و در مجموع یک حس مثبت کلی نسبت به خودمان داشته باشیم. از طرف دیگر بتوانیم عواطف فرد مقابلمان را درک کنیم و نسبت به آن واکنش اجتماعی یا بین فردی مناسب داشته باشیم.
هوش عاطفی به ما کمک می کند که وقتی دچار تعارض در احساساتمان میشویم فرو نریزیم و بتوانیم به عنوان مسالهای معمولی حلش کنیم. این نوع هوش، یک چیز ذاتی نیست و در شرایط محیطی شکل میگیرد و در میان تمام عوامل موثر در موفقیت در ازدواج، کلیدیترین نقش را دارد؛ اگر دو طرف دارای هوش عاطفی بالایی باشند میتوانند بفهمند که چطور همراه و همگام با تغییر احساسات و عواطف یکدیگر تغییر کنند تا به زندگیشان به رشد و صمیمیت بیشتری منجرشود.
شما چقدر عاشقید؟
پرسشنامهای که در دانشگاه نورث ایسترن بوستون تهیه شده، چندان به جزییات عشقکاری ندارد و به طور کلی، میخواهد ببیند اصلا شما عاشق هستید یا نه؛ و اگر عاشق هستید، چهقدر عاشقید؟ اگر برای خودتان هم دانستن جواب این سوالها جالب است، دست به کار شوید و پرسشنامه را پر کنید.
طرز تکمیل پرسشنامه
عبارات صفحه۵۰ را بخوانید، معشوقتان را تصور کنید و به جای کلمهی «او» نام معشوقتان را بگذارید. حالا جلو هر عبارت، اینطوری شماره بگذارید:
اگر با هر عبارت کاملا موافق بودید، عدد ۷
اگر نسبتا موافق بودید، عدد ۶
اگر کمی موافق بودید، عدد ۵
اگر زیاد مطمئن نبودید، عدد ۴
اگر با آن کمی مخالف بودید، عدد ۳
اگر نسبتا مخالف بودید، عدد ۲
و اگر کاملا مخالف بودید، عدد ۱ را جلو عبارت بنویسید.
حالا شروع کنید:
1- همیشه برای رسیدن به او خیلی عجله دارم.
2- او را خیلی جذاب میدانم.
3- او نسبت به بیشتر مردم، عیبهای کمتری دارد.
۴- برای او هر کاری که لازم باشد، انجام میدهم.
5- به نظر من او خیلی دلنشین است.
۶- دوست دارم احساساتم را با او در میان بگذارم.
7- وقتی کاری را با هم انجام میدهیم، آن کار برایم خیلی خوشایند میشود.
8- دوست دارم که او حتما مال من باشد.
9- اگر اتفاقی برای او بیفتد، خیلی ناراحت میشوم.
10- خیلی وقتها به او فکر میکنم.
11- این برایم خیلی مهم است که او به من علاقه داشته باشد.
12- وقتی با او هستم، کاملا خوشحالم.
13- برایم خیلی دشوار است که برای مدتی طولانی از او دور باشم.
14- واقعا خیلی به او علاقه دارم.
تفسیر آزمون
حالا عددهایی را که جلو هر عبارت گذاشتهاید، با هم جمع بزنید. شمایی که بالای ۸۹ نمره آوردهاید، وضعتان خراب است: بدجوری عاشق شدهاید و اگر صادقانه به سوالات پاسخ دادهاید، در عشقتان هیچ شکی نمیتوان کرد!
اگر نمرهتان حول و حوش ۷۸ تا ۸۸ میچرخد، شما هم به احتمال خیلی زیاد، عاشق هستید و چیزی نمانده است که به بالای قلهی عشق برسید.
اما اگر نمرهتان بین ۶۸ تا ۷۷ باشد، احتمال کمتری وجود دارد که عاشق باشید. کسانی هم که از ۶۸ پایینتر آوردهاند، بهتر است خودشان را گول نزنند. به احتمال زیاد، چندان عاشق نیستند. کسانی که از ۵۸ پایینترند هم که عمرا عاشق باشند! این گروه بهتر است پیشهی دیگری برای خودشان دستوپا کنند و اسم احساسات رقیقشان را نگذارند عشق!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***