انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 12 از 76:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  75  76  پسین »

طنز ادبی


زن

 
حکایت شیری که عاشق آهو شد

شير نري دلباخته‏ي آهوي ماده شد.
شير نگران معشوق بود و مي‏ترسيد بوسيله‏ي حيوانات ديگر دريده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا يك بار كه از دور او را مي نگريست،
شيري را ديد كه به آهو حمله كرد. فوري از جا پريد و جلو آمد.
ديد ماده شيري است. چقدر زيبا بود، گردني مانند مخمل سرخ و بدني زيبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ايستاد و مجذوب زيبايي ماده شير شد.
و هرگز نديد و هرگز نفهميد که آهو خورده شد…
     
  
زن

 
میگن یه روز ده نفر داشتن توی جنگل میرفتن. دوتاشون میفتن توی چاه.

تلاش میكنن كه بیان بالا اما بقیه داد میزدن كه شما نمیتونید بیخیال شین.

یكیشون قبول میكنه و میمیره.

اما اون یكی همچنان تلاش میكنه در حالی كه بازم بقیه داد میزدن تو نمیتونی.

بالاخره میرسه بالا.

همه تعجب میكنن. تازه میفهمن كه طرف كر بوده.

روی كاغذ مینویسه: دوستان از اینكه منو تشویق كردین تا بیام بالا ممنونم.
     
  
زن

 
ماه عسل و مراحل ازدواج


گویند: پسری قصد ازدواج داشت.

پدرش گفت: بدان ازدواج سه مرحله دارد.

مرحله اول ماه عسل است كه در آن تو صحبت می‌كنی و زنت گوش می‌دهد.

مرحله دوم او صحبت می‌كند و تو گوش می‌كنی،

اما مرحله سوم كه خطرناكترین مراحل است

و آن موقعی است كه هر دو بلند بلند داد می‌كشید و همسایه‌ ها گوش می‌كنند!
     
  
زن

 
سهراب سپهري 1389:

هر كجا هستم، باشم به درك!

من كه بايد بروم!

پنجره، فكر، هوا، عشق، زمين، مال خودت!

من نمي دانم نان خشكي چه كم از مجري سيما دارد!

تيپ را بايد زد!

جور ديگر اما…

كار را بايد جست.

كار بايد خود پول. كار بايد كم و راحت باشد!

فك و فاميل كه هيچ…

با همه مردم شهر پي كار بايد رفت!

بهترين چيز اتاقي است كه از دسته چك و پول پر است!

پول را زير پل و مركز شهر بايد جست! سيد خندان يه نفر! سوئيچم كو!
     
  
زن

 
فاتحه شعر سهراب را خواندن !

سهراب !! گفتي:چشمها را بايد شست……شستم ولي !………

گفتي: جور ديگر بايد ديد…….ديدم ولي !…………..

گفتي زير باران بايد رفت……..رفتم ولي !………….

او نه چشمهاي خيس و شسته ام را..نه نگاه ديگرم را…هيچ کدام را نديد !!!!

فقط در زير باران با طعنه اي خنديد و گفت

: ” ديوانه باران نديده !! ”
     
  
زن

 
راه حل جالب برای یک مشکل به دو روش آمریکائی و روسی !

هنگامی كه ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز كرد، با مشكل كوچكی روبرو شد.

آنها دریافتند كه خودكارهای موجود در فضای بدون جاذبه كار نمی كنند .

(جوهر خودكار به سمت پایین جریان نمی یابد و روی سطح كاغذ نمی ریزد…)

برای حل این مشكل آنها شركت مشاورین آندرسون را انتخاب كردند …

تحقیقات بیش از یك دهه طول كشید،

12میلیون دلار صرف شد و در نهایت :

آنها خودكاری طراحی كردند كه در محیط بدون جاذبه می نوشت زیر آب كار می كرد،

روی هر سطحی حتی كریستال می نوشت،

و از دمای زیر صفر تا 300 درجه سانتیگراد كار می كرد !!!

اما روس ها راه حل ساده تری داشتند

آنها از مداد استفاده كردند !
     
  
زن

 
هیچ فکر کردین که اگر زنده یاد فریدون خان مشیری میخواست اون شعرمعروف و محبوب « بی تو مهتاب شبی….» رو امروزه بگه ،چطوری میگفت؟


بی تو On line شبی باز از آن Room گذشتم
همه تن چشم شدم . دنبال ID ی تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از Case وجودم
شدم آن User ديوانه که بودم
وسط صفحه Room , Desktop ياد تو درخشيد
Ding صد پنجره پيچيد
شکلکی زرد بخنديد

يادم آمد که شبی با هم از آن Chat بگذشتيم
Room گشوديم و در آن PM دلخواسته گشتيم
لحظه ای بی خط و پيغام نشستيم


تو و Yahoo و Ding و دنگ
همه دلداده به يک Talk بد آهنگ
Windows و Hard و Mother Board
آريا دست برآورده به Keyboard
تو همه راز جهان ريخته در طرز سلامت
من بدنبال معنای کلامت

يادم آمد که به من گفتی از اين عشق حذر کن
لحظه ای چند بر اين Room نظر کن
Chat آئينه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به Email ی نگران است
باش فردا که PM ات با دگران است

تا فراموش کنی چندی از اين Log Out , Room کن
باز گفتم حذر از Chat ندانم
ترک Chat کردن هرگز نتوانم نتوانم
روز اول که Email ام به تمنای تو پر زد
مثل Spam تو Inbox تو نشستم
تو Delet کردی ولی من نرميدم نه گسستم

باز گفتم که تو يک Hacker و من User مستم
تا به دام تو درافتم Room ها رو گشتم و گشتم
تو مرا Hack بنمودی . نرميدم . نگسستم
……….
Room ی از پايه فرو ريخت
Hacker ی Ignor تلخی زد و بگريخت
Hard بر مهر تو خنديد
PC از عشق تو هنگيد
……….
رفت در ظلمت شب آن شب و شبهای دگرهم
نگرفتی دگر از User آزرده خبر هم
نکنی دگر از آن Room گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن Room گذشتم
     
  
زن

 
روزي روزگاري نويسنده جواني از جرج برنارد شاو پرسيد:
«شما براي چي مي نويسيد استاد؟»
برنارد شاو جواب داد:
«براي يک لقمه نان.»
پسره بهش برخورد. پس توپيد که:
«متاسفم. برخلاف شما ما براي فرهنگ مي نويسيم.»
و برنارد شاو گفت:
«عيبي ندارد پسرم. هر کدام از ما براي چيزي مي نويسيم که نداريم.»
     
  
زن

 
حکایت جالب درویشی که عاشق پادشاه شد

درویشی بر پادشاهی صاحب کمال عاشق شد و عقل را به کل در باخت.
خبر به شاه رسید که فلان درویش از عشق تو روز و شب ندارد.
شاه درویش را نزد خود خواند و گفت: اینک که بر من عاشق شدی، دو راه در پیش داری.
یا در راه عشق ترک سر بگویی، یا این شهر و دیار را ترک کنی.
درویش که هنوز آتش دلش از عشق مشتعل نگشته بود، راه دوم را بر گزید و از شهر خارج شد.

در این بین شاه دستور داد سر از تن عاشق جدا سازند.
وزیر شاه پرسید: این چه حکم است که سر از تن بیگناهی جدا سازی؟
شاه گفت: او در عشق دعوی دروغ داشت. اگر به راستی عاشق میشد، باید در راه عشقش از جان میگذشت.
سراو بریدم تا دیگر کسی در عشق ما دعوی دروغ نکند، و اگر او در راه عشق ما از جان میگذشت من هم تمام مملکت را فدای او میکردم.
     
  
زن

 
وظیفه و تکلیف ملا نصرالدین

روزی ملانصرالدین بدون دعوت رفت به مجلس جشنی.

یکی گفت:

“جناب ملا! شما که دعوت نداشتی چرا آمدی؟”

ملانصرالدین جواب داد:

“اگر صاحب خانه تکلیف خودش را نمی‌داند. من وظیفه‌ی خودم را می‌دانم و هیچ‌وقت از آن غافل نمی‌شوم.”
     
  
صفحه  صفحه 12 از 76:  « پیشین  1  ...  11  12  13  ...  75  76  پسین » 
شعر و ادبیات

طنز ادبی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA