ارسالها: 7673
#151
Posted: 14 Mar 2012 06:16
پای یک درخت رسید ،***** صدای خوبی شنید
نگاهی کرد به بالا ،***** صاحب صدا رو دید
یه قناری بود قشنگ ، *****بال و پر ، پر آب و رنگ
وقتی جیک جیکو میکرد ،***** آب میکردش دل سنگ
قلب زاغ تکونی خورد ،***** قناری عقلشو برد
توی فکر قناری ، ***** تا دو روز غذا نخورد
روز سوم کلاغه ، ***** رفتش پیش قناری
گفتش عزیزم سلام ، ***** اومدم خواستگاری
نگاهی کرد قناری ، ***** بالا و پایین، راست و چپ
پوزخندی زد به کلاغ ،***** گفتش که عجب! عجب
منقار من قلمی ،***** منقار تو بیست وجب
واسه چی زنت بشم؟***** مغز من نکرده تب
کلاغه دلش شیکست ،***** ولی دید یه راهی هست
برای سفر به شهر ،***** بار و بندیلش رو بست
یه مدت از کلاغه ،***** هیچ کجا خبر نبود
وقتی برگشت به خونه *****از نوکش اثر نبود
داده بود عمل کنن ، ***** منقار درازشو
فکر کرد این بار میخره ،***** قناریه نازشو
باز کلاغ دلش شیکست ،***** نگاه کرد به سر و دست
آره خب، سیاه بودش! ***** اینجوری بوده و هست
دوباره یه فکری کرد ، ***** رنگ مو تهیه کرد
خودشو از سر تا پا ،*****رفت و کردش زرد زرد
رفتش و گفت: قناری!***** اومدم خواستگاری
شدم عینهو خودت ،***** بگو که دوسم داری
اخمای قناریه ،***** دوباره رفتش تو هم
کلهمو نگاه بکن ،***** گیسوهام پر پیچ و خم
موهای روی سرت ،***** وای که هست خیلی کم
فردا روزی تاس میشی!***** زندگیمون میشه غم
کلاغ رفتش خونه *****نگاه کرد به آیینه
نکنه خدا جونم !*****سرنوشت من اینه؟!
ولی نا امید نشد ،*****رفت تو فکر کلاگیس
گذاشت اونو رو سرش ، *****تفی کرد با دو تا لیس
کلاه گیسه چسبیدش ،***** خیلی محکم و تمیز
روی کلهی کلاغ ،***** نمیخورد حتی لیز
نگاه که خوب میکنم ،***** میبینم گردنتو
یه جورایی درازه ، ***** نمیشم من زن تو
کلاغه رفتشو من ،***** نمیدونم چی جوری
وقتی اومدش ولی ، ***** گردنش بود اینجوری
خجالت نمیکشی؟*****واسه گوشتای شیکم!؟
دوست دارم شوهر من ، *****باشه پیمناست دست کم!
دیگه از فردا کلاغ ،*****حسابی رفت تو رژیم
میکردش بدنسازی ، *****بارفیکس و دمبل و سیم
بعدش هم میرفت تو پارک ،*****میدویید راهای دور
آره این کلاغ ما ،*****خیلی خیلی بود صبور
واسه ریختن عرق ، *****میکردش طناببازی
ولی از روند کار ، *****نبودش خیلی راضی
پا شدی رفتش به شهر ،***** دنبال دکتر خوب
دو هفته بستری شد ، *****که بشه یه تیکه چوب
قرصای جور و واجور ،*****رژیمای رنگارنگ
تمرینهای ورزشی ، *****لباسای کیپ تنگ
آخرش اومد رو فرم ،*****هیکل و وزن کلاغ
با هزار تا آرزو ، *****اومدش به سمت باغ
وقتی از دور میومد ، *****شنیدش صدای ساز
تنبک و تنبور و دف ، *****شادی و رقص و آواز
دل زاغه هری ریخت !***** نکنه قناریه؟
شایدم عروسی *****بازای شکاریه
دیدش ای وای قناری ، *****پوشیده رخت عروس
یعنی دامادش کیه؟*****طاووسه یا که خروس؟
هی کی هست لابد تو تیپ ، *****حرف اولو میزنه!
توی هیکل و صورت ، *****صد برابر منه
کلاغه رفتشو دید ،*****شوهر قناری رو
شوکه شد ، نمیدونست، *****چیز اصل کاری رو!
میدونین مشکل کار ،***** از همون اول چی بود؟
کلاغه دوچرخه داشت ،*****صاحب بی ام و نبود
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#152
Posted: 14 Mar 2012 06:18
اگر جوانی در خواب پشت گوش خود را ببیند تعبیرش این است که کاری مناسب با در آمدی مکفی پیدا می کند
اگر دانشجویی در خواب بیند که پولدار شده است تعبیرش این است کهوام دانشجویی به او تعلق خواهد گرفت
اگر زنی جوان در خواب خود را در حال کش مکش با غولی ببیند تعبیرش این است که بزودی دعوای سختی با مادر شوهرش در پیش خواهد داشت
اگر شخصی در خواب آبی روان ببیند تعبیرش این است که بهتر است که برخیزد و رختخواب خود را چک نماید
اگر دانشجویی در خواب خود را به صورت پرنده ای کوچک ببیند که در دست عقابی اسیر شده است تعبیرش این است که به کمیته انظباطی احظار
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#153
Posted: 14 Mar 2012 06:20
حافظ :
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را
صائب تبریزی:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد / نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
شهریار:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد / نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند / نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
محمد عیادزاده:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را / خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را / مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً / که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را / فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را ؟؟؟
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#154
Posted: 14 Mar 2012 06:29
شعر مادر ایرج میرزا
گویند مرا چو زاد مادر پـسـتـان به دهان گرفتن آموخت
شب ها بر ِ گاهواری من بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه ی راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم الـفـاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لـب مـن بـر غـنچه ی گل شکفتن آموخت
پس هستی من ز هستی اوست تا هستم وهست دارمش دوست
ایرج میرزای قرن ۲۱
گوینــــــــد مرا چـــو زاد مـادر روی کاناپه، لمــــیدن آموخت
شب ها بر ِ مـــاهــواره تا صبــح بنشست و کلیـپ دیدن آموخت
برچهـــره، سبوس و ماست مالید تا شیوه ی خوشگلیـدن آموخت
بنــــمود «تتو» دو ابروی خویش تا رســم کمان کشـیدن آموخت
هر مــــاه برفـــت نزد جـــــراح آیین ِ چروک چیـــــدن آموخت
دستـــــــــم بگـــرفت و ُبرد بازار همـــــواره طلا خریدن آموخت
با دایــــــی و عمّه های جعــــلی پز دادن و قُمپُــــــزیدن آموخت
با قوم خودش ، همیــــــشه پیوند از قوم شــــوهر، بریدن آموخت
آســــــوده نشست و با اس ام اس جک های خفن ، چتیدن آموخت
چون سوخت غذای ما شب وروز از پیک، مدد رسیــــدن آموخت
پای تلفــــن دو ساعت و نیــــــم گل گفتن و گل شنیـــدن آموخت
بابــــــام چــــو آمد از سر کـــار بیماری و قد خمیـــــدن آموخت
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#155
Posted: 14 Mar 2012 06:46
نبشکه ی نفت (طنز)
بشکه نفتی داخل انبار بود / سالن انبار تنگ و تار بود
عصر جمعه حول و حوش شیش و هفت / برق سالن اتصالی کرد و رفت
عدهای هم جمع بودند از قضا / صف کشیده تا کنار پلهها
یک به یک میآمدند و با ادب / لمس میکردند و میرفتند عقب
لمس میکردند مردان و زنان / هر کسی چیزی گمان میبرد از آن
این یکی استادکار ذوالفنون / گفت چیزی نیست این غیر از ستون
آن یکی مرد سیاسی با دو دست / لمس کرد و گفت حتما قدرت است
کودکی هم روی آن دستی کشید / گفت اسنک بود با طعم شوید!
کهنه رندی هم رسید و دست زد / گفت ایران هزار و چارصد
عاشقی هم گفت این دعوا خطاست / بی خیال بشکه معشوقم کجاست
عاقلی هم میگذشت از آن کنار / گفت مارک و لیره و پوند و دلار
دختری هم ناگهان جیغی کشید / گفت مردی بود با اسب سپید
عدهای ناگاه از راه آمدند / شمعی آوردند تا روشن کنند
شمع را با فندکی افروختند / بشکه در دم منفجر شد سوختند
بشنو اما حاصل این گفتگو / ما درون بشکه نفتیم ای عمو
میرسد هر کشوری از هرکجا / پای خود را میکند در کفش ما
حرف آخر یک کلام است و همین / کاشکی بی نفت بود این سرزمین
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#156
Posted: 14 Mar 2012 06:48
گدا (طنز)
میرود از هر طرف رقصان و با لنگر گدا / از دو سویت میرود، اینور گدا، آنور گدا!
گر دهی کمتر ز ده تومان حسابت میرسد / میکند گردن کلفتی، میکشد خنجر گدا!
با صدای دلخراشش ضجه مویه میکند / راستی در ضجه مویه میکندمحشر گدا!
لعن و نفرین می کند گر قلب او را بشکنی / میکند محرومت از سرچشمه کوثر گدا!
بر تو میچسبد مثال مرد مومن بر ضریح / گر بگویی من ندارم، کیکند باور گدا؟!
هست دایم باخبر از قیمت ارز و طلا / داند از هر شخص دیگر نرخ را بهتر گدا!
گر روی در خانهاش، اطراف شمران یا ونک / دست کم دارد سه تا منشی، دو تا نوکر گدا!
در صف بنزین اگر با او بد اخلاقی کنی / میکند لاستیک ماشین تو را پنچر گدا!
گر گدایان را برای پول در یک صف کنی / صف کشد از شرق ری تا غرب بابلسر گدا!
بهر خارانیدن ران چون بری دستی به جیب / با هیاهو می رسند از راه، یک لشکر گدا!
خودکفا شد از گدا این شهر و من دارم یقین / میشود تا سال دیگرصادر از کشور گدا!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#157
Posted: 14 Mar 2012 06:49
اهل حمامم
پوستم مهتابیست
چشمهایم آبیست
پدرم دلاک است
سر طاسی دارد
لُنگ میاندازد
شامپو مصرف کرد
کله اش هی کف کرد
و سپس مویش ریخت
و چه اندازه سرش براق است!
حرفه ام دلاکیست
هدف من پاکیست
مینشیند لب سکو آرام
یک نفر با احساس
و تصور کرده، خوش پر و پاست!
کودکی را دیدم
میدود در پی صابون و لگن
ای نهان در پسِ دَر
خشک آوردم، خشک!
مشتری های عزیز
لگن خاصره تان سالم باد!
رخت ها را نکنید
آ بمان بند آمد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#158
Posted: 14 Mar 2012 06:50
وبلاگی خواهم ساخت ( سهراب سپهری)
وبلاگی خواهم ساخت
خواهم افزود به وب!
سرویسش وردپرس، قالبش هرچه که شد
دور خواهم شد از آن سرویس قبل
که در آن هیچ کسی نیست که سرویسش را
در جهانوارهی پرسرعت تکنولوژی آپدیت کند!
سرویس قبلی من
سرویسی ایرانی است -عین من یا خودتان-
جنس آن اعلا نیست
دامنهش هک شده است
سرورش هم دان است
صفحه اش بی فید است
یا اگر هم دارد، اینولید است و پر از اشکالات!
این وسط اما خب، گوش وبلاگستان
از سخنرانی بی وقفهی سردمدارش، ناگهان کر شده است
وبلگ قبلی من، پیج رنکش ده بود
دامنهش هک شد و دات آی آر شد -یعنی آن رنک پرید-
وبلاگ تازهی من پیج رنکش صفر است
چه خیالی دو سه روزی است که آن را دارم
ویزیتورهای وب تازهی من روی هم یک رقمی است
چه کنم؟ وای که مایوس شدم من بسیار،
سفری کردم از آن یاس بزرگ توی وبلاگستان
دختری را دیدم شانزده ساله -تازه بالغ شده بود-
توی آن وبلاگش
از غذا پختن خود، یا که چت کردنهاش
مینویسد اما
هیت او ده رقمی است!
یا زنی بود آنجا -تازه فارغ شده بود-
عکس نوزادش را در بلاگش دیدم
از هجوم ویزیتورهاش ولی شب نشده، کانترش می ترکد!
وسط این سفرم به دختری لوس اصابت کردم
پستهایش کلا، این چنین است که رفتم خانه آمدم به دفتر روزنامه!
ویزیتورهاش ولی، میرسد به پای جمعیت چین
آخر این سفرم هجوم افکار نویی توی مغزم آمد
با خودم می گویم در پروفایل بلاگم بنویسم پررنگ:
ایهاالناس که دختر هستم.
چه کسی بود صدا زد شروین؟!
آه شروین بگو!!!
چون که این طور شود، هیت این وبلاگم
میرسد به پای وبلاگ زن خاطره گو!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#159
Posted: 14 Mar 2012 06:52
شیشه ی نازک تنهایی من (سهراب سپهری)
هر کجا هستم، باشم به درک! من که باید بروم!
پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین، مال خودت!
من نمی دانم نان خشکی چه کم از مجری سیما دارد!
تیپ را باید زد! جور دیگر اما…
کار را باید جست. کار باید خود پول. کار باید کم و راحت باشد!
فک و فامیل که هیچ… با همه مردم شهر پی کار باید رفت!
بهترین چیز اتاقی است که از دسته چک و پول پر است! پول را زیر پل و مرکز شهر باید جست!
سید خندان یه نفر!
سوئیچم کو؟ چه کسی بود صدا کرد زورو؟
شب گرمی است و من لخت شدم! دور ماندند ز من دات کامها!
پشه ای نیشم زد! غمی افزود مرا بر غمها!
فکر ان پی تی و این صلح نوبل … بی صدا آمد تا من بروم!
وای این چت چقدر شلوغ است!
اهل تهرانم! روزگارم بد نیست! وب بلاگی دارم خرده هوشی سر سوزن ذوقی.
مادری دارم خیلی قربونم میره! دوستانی یکی از یکی باحال تر و خدایی که در این نزدیکیست!
من مسلمانم! من وضو با آب گرم میگیرم! من نمازم را وقتی می خوانم که پنج دقیقه مونده به اذان!
اهل ایرانم! پیشه ام بیکاری است… پیرهن سه تا هزار! ادمک هست سه تا صد تومان!
شهرام جزایری از من پرسید: چند من خربزه می خواهی ؟ من به او گفتمبچه گول میزنی؟ خربزه آب است، یورو بده! … دل خوش سیری چند؟
چیزها دیدم در روی زمین: کودکی را دیدم پدرش را میزد! من زنی را دیدم یه کیلو رنگ به صورت زده بود!
زندگی رسم خوش آیندی است؟ ساده باشیم چه در باجه بانک چه در زیردرخت! آب را گل نکینم، گاو را ول نکنیم!
در شهرک غرب چه بوی علفی می آید! خانه دوست کجاست؟ به سراغ من اگر می آئید حتما نظر بدهید!
پشت مرزها شهری است… که در آن پنجره ها ضد گلوله است…آرنولد فرماندار است! بوش کوچک همه را خر کرده! به ابوالفضل قسم و به آی دی بابام! کودکی در قفس است! در نوار غزه … در جنین و حیفا… من آنان گفتم: اندکی صبر سحر نزدیک است!
صدا کن مرا! صدای تو خوبست… وبلاگی خواهم ساخت.. خواهم انداخت به آب! بگذاریم که آن هم یه هوایی بخورد…
آری اینگونه اگر پیش رود رفتنیم! به کجایش چه مهم است، فقط : به سراغ من اگر می آئید ،
باز هم می گویم: آری! تا اینترنت هست! بلاگینگ باید کرد! آن لاین بایدبود…و پیامی باید داد !
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#160
Posted: 14 Mar 2012 06:58
مهد ارزونی
اینجا دو ساعت و نیم است، هی زور میزنم!
هی حرفهای بیخودی و ناجور میزنم:
هی زور میزنم که بفهمم خدا کجاست
هی صبح و شب برای دلم شور می زنم
(آخر دلم خدای خودش را کتک زده)
هی فحش می دهم به شیاطین قصهها
هی حرفِ بوف و فلسفهی کور میزنم
هذیان لاابالی ِ من بیخدا شده
هی حوریان فاحشه را تور میزنم
دیشب برای مورچهها شعر خواندهام
امشب لگد به بارقهی نور میزنم
من، از چرندیات خودم کیف می کنم
من هی چرند خوانده و تنبور میزنم
مأمور آب و برق، دم خانه آمدست
مُشتی به چشم و چانهی مأمور میزنم
(چون آب و برق خانهی ما قطع میشود)
یک مرد عاقل اگر یافت میشود منم
این شعر مال منست سخن ِ زور میزنم
این سر، به سنگ خورده ولی خُلتَرَ ک شدم
با دست روزگار ِ پدرسگ فلک شدم
نه…! مثل اینکه قافیهمان چیز دیگریست!
این بیـ…ـت، محض قافیه شیپور میزنم!!
آری تمام قافیه ها را بــــــــاختهام
مجنون، به دست قافیه ساتور میزنم
آخر مرا به جرم جنونم دار میزنند
هرشب سری به قصهی منصور میزنم
گاهی برای راحتی از دردِ این جنون
فالی به نام حضرت وافور می زنم
آنوقـ…ـت، به آنچه نباید فکر میکنم
هی فـ…ـکر به حکایت مزبور میکنم
هی فکر میکنم به که؟! محمود ِ خاتمی!
خطی براین حکایت مشهور میزنم!
گاهی میان اینهمه حرفهای ناخلف
حرف از خدا و از علی و نور میزنم
شبها درخت خانهی ما جیش میکند!
بیهوده دم ازاین غم مستور میزنم
این دردهای کودکانهی من شعر میشوند
یک چسب زخم براین غم ناسور میزنم
یک فاتحه برای بشر خواندم و خلاص
دستی به سنگ ِ سرد ِ سر ِ گور میزنم
آری! برای فهم حکایات سرنوشت
یک عمر ناتمام است که هی زور میزنم
آمد کسی به خواب ِ من و گفت: زور نزن!
منبع : سروده ی مرتضی خدادادی
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن