انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 19 از 76:  « پیشین  1  ...  18  19  20  ...  75  76  پسین »

طنز ادبی


مرد

 
كفش يادگاري!
مرا هست كفشي ز عصر حجر
كه ميراث مانده ز جد پدر
شريك غمش بوده و شاديش
به پا كرده در جشن داماديش
خدايش بيامرزد آن زنده ياد
كه از خود هم اين ارث بر جا نهاد
چو هي ميبرم پيش هر پينه دوز
ز مغزش پريده است برق و فيوز!
بود چون كه جان سخت چون كرگدن
بپوشم به هر گاه و بيگاه من
هر آنچه ز وزنش گويم كم است
كه سنگين چنان كله رستم است
ز پايم بود چند سانتي گشاد
چو پاپوش افراسياب و قباد
مرتب به پايم لخ لخ كند
ندارد چو كف پاي من يخ كند
ز بس خورده اقسام واكس و پماد
مرا رنگ اصلش نيايد به ياد
ولي من ز باباي جنت پناه
شنيدم كه رنگش بوده سياه
بسي نعل خورده است بر تخت آن
شاه سم قاطر پادگان!
به هر سوي آن خورده صد دانه ميخ
فرو ميرود توي پايم چو سيخ
همي ترسم آخر به جرم قاچاق
كه مامور گردد برايم براق
كه اين جزو آثار تاريخي است
چرا كه خطوط تهش منحني است
اگر عمر باقي است، سال دگر
سپارم من آن را به امواج بحر
كه تا همچو زورق همراه باد
رود گويي اصلا ز مادر نزاد
و يا ميزنم واكس بر رويه اش
گذارم سپس داخل موزه اش...
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
ديدم به خواب حافظ
نيمـه شبِ پريشب، گشتم دچـار كـابـوس
ديدم به خواب حافظ، توي صف اتوبوس
گفتم: سلام حـافظ، گفتا: عليـك جـانـم
گفتم: كجا روي؟ گفت: ولله خـود ندانم
گفتم: بـگيـر فـالي، گـفتا: نـمانـده حـالي
گفتم: چـگونه‌اي؟ گفت: در بند بيخيالي
گفتم كه تازه‌تازه‌، شعر و غزل چـه داري؟
گـفتـا كـه مي‌سـرايـم شـعـر سـپـيـد بـاري
گفتم: ز دولـت عشق، گفتا: كـودتـا شـد
گفتم: رقيب تو، گفت: الحمد،كله پا شد
گفتم: كجـاست ليلي، مشغـول دلـربايـي؟
گـفتـا شـده سـتـاره، در فيلم سيـنـمايـي !
گفتم: بگـو زخالش، آن خـال آتش افروز
گـفتـا: عمل نمـوده ، ديـروز يـا پـريـروز
گفتم: بگو زِ مويش، گفتا كـه مِـش نموده
گفتم: بگـو زِ يـارش، گـفتـا ولـش نمـوده
گفتم:چرا؟چگونه؟عاقل شده‌ست‌مجنون؟
گفتا: شديـد گـشتـه، معتاد گـرد و افـيـون
گفتم:كجاست‌جمشيد، جام‌جهان نمايش؟
گفتا: خـريـده قسطي، تـلوزيـون بجـايـش
گفتم: بگـو ز سـاقي، حالا شده چه كاره؟
گـفتـا: شـدست مـنـشـي ، در دفـتـر اداره
گـفتـم: بگـو ز زاهـد، آن رهنمـاي منـزل
گـفتا كـه دسـت خود را، بـردار از سر دل
گفتم: ز سـاربـان گـو، بـا كـاروان غم ‌ها
گـفتـا: آژانـس دارد ، بـا تـور دور دنـيـا
گفتم: بگو ز محمل، يـا از كجاوه يادي
گفتا: دوو، پژو، بنز، يا گلف نوك مدادي
گفتم: كه قاصدت‌كو، آن بادصبح شرقي؟
گفتا كه جاي خود را، داده به فاكس برقي
گـفتم: بـيـا ز هـدهـد ، جـوييـم راه چـاره
گفتا: به‌جاي هدهد، ديش است وماهواره
گـفتم: سلام ما را، بـاد صـبـا كجا بـُرد ؟
گـفتا: بـه پست داده، آورد يا نـيـاوُرد ؟
گفتم: بگو ز مشك، آهوي دشتِ زنگي
گفتا كـه ادكلن شد، در شيشه‌هاي رنگي
گفتم: سراغ داري، ميخانه ‌اي حسابـي ؟
گـفتا كـه آنچـه بوده، گشته چلـوكبـابي
گـفتم: بلـند بـوده، موي تـو آن زمانـها
گفتا: بـه حبـس بودم، از تـه زدنـد آنها
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
تحمل کن اگه حتی تحمل کردنش سخته
آدم وقتی که مهمونی داره بدبختِ بدبخته
تصور کن جهانی رو که توش مهمونی افسانهَ‌س
تموم جشنای دنیا شدن مشغول آتش بس!
نه موز خوشه‌ای داره نه شیرینی نه هندونه
دیگه هیچ آدمی گازش روی سیب جانمی‌مونه
تمام ماهیا شادن همه بی دردِ بی دردَن
تو روزنامه نمی‌خونی نهنگا پُرخوری کردن
تصور کن اگه حتی تصور کردنش جرمه
که برپا شه یه مهمونی فقط با سبزیِ قرمه!
تصور کن تو مهمونی کباب بره ارزش نیست
هجوم خوردن جوجه شبیه زنگ ورزش نیست
می‌شه با سفره‌ای ساده یه مهمونی بشه برپا
«تصور کن تو می‌تونی بشی تعبیر این رویا»
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
بازم همون دوره ي بي ثباتي
قربون اون حرفهاي عشق لاتي
قربون اون مخلصتم فداتم
قربون اون من خاک زير پاتم
قربون اون حافظ روي طاقچه
قربون حسن يوسف تو باغچه
قربون مردمي که مردم بودند
اهل صفا اهل تبسم بودند
قربون اون دوره ي تر دماغي
قربون اون تصنيف کوچه باغي
قربون دوره اي که خوش بيني بود
تار سيبيلها چک تضميني بود
مردهاي ناب و اهل دل نداره
شهري که بوي کاهگل نداره
بوي خوش کباب و نون سنگک
عطر اقاقيا و ياس و پيچک
بوي خيار تازه توي ايوون
تو سفره اي پر از پنيرو ريحون
بوي سلام گرم مرد خونه
تو حوض خونه رقص هندوانه
بوي خوش کتابهاي کاهي
تو امتحان کتبي و شفاهي
قدم زدن تو مرز خواب و رويا
خدا خدا، خدا خدا، خدايا
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
يك شبي ليلي دلش امد به درد
عاشق بيچاره را احضار كرد
گفت: اول يك طبيبي كن خبر
بعد از ان هم انچه ميگويم بخر
داد دستش صورتي با لابلند
نام اشيائي بر ان بنوشته چند
گفت: بايد سكه هاي ناب ناب
بهرم اري تا غروب افتاب
يك النگوي طلا يك سينه ريز
طوق مرواريد و گردنبند نيز
دستبندم از برليان مي خري
با دو گردنبند و سه انگشتري
ساعت بسيار زيبا از طلا
زود بهر من بخر اي ناقلا
دستكش با كيف و كفش وروسري
كن فراهم تانخوردي تو سري
در سر راهت بخر يك كاديلاك
بهر لب رژ بهر ناخون نيز لاك
عطر پاريس از برايم كن رديف
مانتوي اعلا به رنگ كفش وكيف
خواهي ارباشم هميشه من زنت
تا ابد گردم وبال گردنت
كاخ در لندن بخر از بهر من
با گل و گلدان استخر و چمن
بابت مهريه ده ميليون دلار
زود كن اماده و ان را بياور
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
وصیت نامه!
یادتان باشد اگر مُردم عزاداری کنید
بر سر و صورت بکوبید و خود آزاری کنید
آبروها برده اید از من در ایام حیا ت
لا أقل حا لا که مردم آبرو داری کنید
من که می دانم در آنجاتان عروسی ها به پاست !
لا أقل در مجلس ختمم کمی زاری کنید
می کنم تقدیمتان متن وصیت نامه را
تا پس از اجراش احساس سبکباری کنید
اول اینکه در شب هفت و چهل هنگام شام
باید از آوردن اولاد خود داری کنید
شام ختم دوستانم هیچ تعریفی نداشت
ران و سینه ی مرغ ما را خوب سوخاری کنید
وای اگر گردو نباشد لای خرماهای من !
فکر خرما و خطیب و مسجد و قاری کنید
ثا نیاً مشکی بپوشید و چهل شب ریش را
تا به زانو هم اگر آمد پرستاری کنید
از وصا ل تیغ و صورت ما معّذب می شویم
فوق فوقش ریش را یک ذرّه ستاری کنید
ثا لثاً حج و نماز و روزه ی سی سا ل را
باید از شیخی برای من خریداری کنید
رابعاً یک عده بازاری طلب کار منند
باید از بازاریان اعلام بیزاری کنید
البته اول بپردازید اقساط مرا
بعد از آن اعلام بیزاری ز بازاری کنید
خامساً از شعرهای من کسی حظّی نبرد
مردم کج ذوق را در فهم آن یاری کنید
یکدگر را از چه رو جر می دهید ای دوستان؟
بر سر نعشم نباید نا بهنجاری کنید
من به کل ّ مردم ایران تعلّق داشتم
پس برایم چا له ای مرغوب حفاری کنید
بوی گند لاشه ام پیچید در گوش فلک
شاعرم برگ چغندر نیستم کاری کنید
شستشوی مرده آن هم پیش چشم دیگران؟
وای اگر با نعش من اینگونه رفتاری کنید
شیخ فضل الله نوری را به دار آویختید
لا أقل از نوری شاعر هواداری کنید
من نمی خواهم خیابانی به نام من کنند
نام ما را روی سنگ قبر حجاری کنید
اعتماد کاملی دارم به زن اما شما
نشنوم با همسرم یک لحظه غمخواری کنید
از فشار قبر می ترسم سپیدی کفن
زرد گردد رنگ آن را کا ش زنگاری کنید
مثل سگ می ترسم از کنکور تشریحی مرگ
ای ن********** و منکر شبکار عیّاری کنید
مرگ در راه است ای دختر پسرهای جوان
قبل هرگونه تماسی صیغه ای جاری کنید
با زبان خونچکان داس ، عزرائیل گفت :
روح را باید برای مرگ پرواری کنید
عرضمان را درز می گیریم با این توصیه
ملت در صحنه استکبارآزاری کنید!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
نويسنده: محمد جاوید
خانه ام از اوست ، دربان نیز هم... باغ و ویلای شمیران نیزهم
مال( زنجان) است دارایی من ... کفش و رخت و بند تنبان نیز هم
گرچه دارد ماکسیما ، اما به من...داده یک ماشین پیکان نیز هم
شکر ایزد شاغلم پیش عیال ... می دهد مزدم دو چندان نیز هم
ارث بابایش سپرده در حساب... سود می گیرد فراوان نیز هم
می رود هرروز تفریح ودَدَر... با فک و فامیل و یاران نیز هم
گاهگاهی هم اروپا می رود .... چین و هند و ارمنستان نیز هم
من ولی در خانه مشغولم به کار... کار های سخت و آسان نیزهم
رفت و روب ، گردگیری ، شستشو... پختن مرغ و فسنجان نیز هم
بچّه داری هم کمی تا قسمتی ... شستن ماشین (زنجان) نیز هم
هر که بیند این تریپ و حال و روز... می شود خندان و گریان نیز هم
خنده از مردی که بسته پیش بند... گریه بر زی ذی لاجان نیزهم
دوش با «جاوید » گفتم این سخن...« دردم از یار است و درمان نیز هم»
ارث بابا درد و درمان من است.... چون نباشد این یکی آن نیزهم
کاش جای ارث بابایش کمی.... داشت احساسات انسان نیز هم
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
این ترانه بوی نان نمی دهد
از قدیم همچنان نمی دهد
نان همیشه توی سفره است، پس
پشت سفره بوی نان نمی دهد
این خبر تکان دهنده است لیک
آن خبر مرا تکان نمی دهد
بانک وام ازدواج می دهد
لیک وام زایمان نمی دهد
کلّه پز عدالتش صحیح نیست
مغز می دهد، زبان نمی دهد
هر که دل به دست این سپرده است
لاجرم به پای آن نمی دهد
منطقاً قبول هم نمی شود
هر کسی که امتحان نمی دهد
روزگار با تمام ما بد است
دسته هم به دستمان نمی دهد
هیچکس برای ارتقای تو
چار پلّه نردبان نمی دهد
نردبانی از قضا اگر دهد
نردبانِ رایگان نمی دهد
نردبان خوب را کرایه کن
از کسی که او گران نمی دهد
یک سوال خوب: وقت فوتبال
رادیو چرا اذان نمی دهد؟
هیچ کنگره برای این غزل
سکّه ای به دستمان نمی دهد
اميد مهدي نژاد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
گفتم غم تو دارم**گفتا چشت درآيد!
گفتم که ماه من شو**گفتا دلم نخواهد!
گفتم خوشا هوايي کزبادصبح خيزد**گفتا هواي گرميست? اَه اَه? عرق درآمد!
گفتم دل رحيمت کي عزم صلح دارد**گفتا برو به سويي ? تا گلّ ني درآيد!
گفتم زمان عشرت ديدي که چون سرآمد**گفتا که اي واي ديرشد? داد مامان درآمد
===================
نخستین بار گفتش کز کجایی؟
مبادا هم محل، هم خاک مایی؟
چرا این دختر همسایه مان را
تو کردی خواستگاری بی خبر،ها؟!
چرا اورا تو کردی انتخابش؟
بگفتا: مطمئنم از جوابش!
بگفتا: نرخ مهرش با تو گفته؟
بگفت: آن را که داده، کی گرفته؟!
==================
گفتم غم تو دارم**گفتا چشت درآيد!
گفتم که ماه من شو**گفتا دلم نخواهد!
گفتم خوشا هوايي کزبادصبح خيزد**گفتا هواي گرميست? اَه اَه? عرق درآمد!
گفتم دل رحيمت کي عزم صلح دارد**گفتا برو به سويي ? تاگلّ ني درآيد!
گفتم زمان عشرت ديدي که چون سرآمد**گفتا که اي واي ديرشد? داد مامان درآمد
===============
دوستت دارم قد یه بشكه بنزین،
خاطرخواتم قد یه پمپ بنزین،
روز تولد تو بهترینم،
هدیه بهت میدم یه كارت بنزین
=================
همه دنیا رو نامردا گرفتن
وفا رو از شما مردا گرفتن
خبر اومد که مجنون و پریشب
با سه تا لیلی گرفتن:d
==============
اونلاین
بی تو اونلاين شبی باز از اون روم گذشتم، همه تن چشم شدم دنباله آيديه تو گشتم، شوق ديداره تو لبريز شد از کيسه وجودم، شدم اون يوزر ديونه که بودم، يادم آمد که بگفتی از اين عشق هزر کن، لحظی چند بر اين روم نظر کن، چت اينيه عاشقه گزران است، تو که امروز نگاهت به ايميلی نگران است
از دسته...ديده و دل...هردو فرياد...که هرچه ديده بيند...دل کند ياد
============
اهل دانشگاهم
اهل دانشگاهم ،
رشته ام علافی ست ، جیب هایم خالی ست ،
پدری دارم حسرتش یک شب خواب ، دوستانی همه از دم ناباب ، وخدایی که مرا کرده جواب ...
اهل دانشگاهم ،
قبله ام استاد است ، جانمازم نمره !
خوب می فهمم سهم آینده من بی کاریست ...
من نمی دانم که چرا می گویند : مرد تاجر خوب است ، و مهندس بی کار ، و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست !
چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید !
باید از آدم دانا ترسید ! باید از قیمت دانش نالید !
و به آن ها فهماند که من اینجا فهم را فهمیدم ! ...
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
روی قبرش بنویسید که شاعر بوده ست
شاعری فحل٬ که بسیار معاصر بوده ست!
بنویسید که اشعار قوی می گفته ست
تازه آن وقت٬که شاگرد اکابر بوده ست
بنویسید که هر بار غذا می خورده
بعد هر لقمه دو روز از همه شاکر بوده ست
بنویسید که با یک سفر از ده به کرج
فکر می کرده که یک عمر مسافر بوده ست
ننویسید که کلاْ سر او بی مو بود
بخشی از پشت سر شاعر ما فر بوده ست
ننویسید که شعرش غلط وزنی داشت
چون که از هر نظر این نابغه نادر بوده ست
پیش از آنی که سمند و پروتون می رانده
ننویسید که راننده ی قاطر بوده ست
اصلاْ از شوفری اش هیچ مگویید به خلق
تا نگویند که مرحوم شوماخر بوده ست
ننویسید که پر می شده صد سطل از آن٬
مهملاتی که به ذهنش متبادر بوده ست
مرگ او شعر ترین حادثه در عمرش بود
روی قبرش بنویسید که شاعر بوده ست!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 19 از 76:  « پیشین  1  ...  18  19  20  ...  75  76  پسین » 
شعر و ادبیات

طنز ادبی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA