ارسالها: 7673
#201
Posted: 18 Apr 2012 18:30
يکي را ديدم اندر کوچه بازار..............................خريده ميوه هاي تازه ابدار
تو کيفش پر بود از گوشتهاي تازه.............ز ران و دست و سينه گوشت بره
به هر جا مي رسيد با يک اشاره.............به صاحب مال مي کرد ناز و غمزه
نمي پرسيد جنس کيلوي چنده...................فقط مي گفت ميخواماينو بنده
فروشنده تا ديد مشتري را.................................ز دورادور پرسيد حال او را
بگفتا مش عباس ميوه چه داري...................همينجا يا که در پستو تو داري
جواب داد مش عباس با خنده و ناز..............چه ميخواهي عزيز جانم گل ناز
کمي بالاتر از دکان عباس.............................يکي ايستاده بود جنب اتوباس
به دل حسرت بود و جيبش چو خالی...........دمادم هي ميشد حالي به حالي
جلو رفت پيش عباس مرد مفلس...................سلام کرد و بگفتا بنده مخلص
برانداز کرد عباس مرد ثاني................پس از سير و تماشا گفتچه خواهي
بگفتا ميوه خواهم پول ندارم..............................ز بي پولي دگر حالي ندارم
اگر با ما تو راه ايي به قرضي.........................اگر خواهد خدا روزي به نقدي
چو مش عباس شنيد اين اه و ناله..................زدست مرد مفلس کرد شکوه
مگر گم کرده اي تو راه خانه.............................برو اينجا مکن هي اه و ناله
که گفته گنج دارم توي خونم..........................که بايد بخشمش بر تو عزيزم
اگر ديدي سلام کردم به يارو.......................تو فکرم جمع کنم پولش به پارو
برو اي مرد عاقل باش و دانا...........................که من جنسي ندارمبهر اقا
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#202
Posted: 18 Apr 2012 18:30
خانه ای دارم به متراژ مفید شصت وسه// لشکری کور وکچل دارم به سن مدرسه
پرتو وپروانه و پرویز و پوران و پری // پارسا و پونه و پدرام هم بود آخری
یک عدد دفترچه دارم بابت تقسیط وام// چون عقب افتاده اقساطم شده وضعم درام
مانده ارثی هم زبابایم ، ثقیل و پر بها // یک طلبکار قــَدر در بم یکی در آستارا
سی چهل سالی نماز و روزه هم دارد قضا // باید البته کنم بنده به جای او ادا
یک دومتری هم زمین دارم دو نبش و با کلاس // در دیار مردگان كه يك كمي باشد قناس
خودروام البته چون ماشین مشتی ممدلی ست// فاقد بوق و کلاچ و دنده ، حتی صندلی ست
دیسک و صفحه گر گران باشد ندارم هیچ غم// چون که دارد دیسک فابریکی ستون مهره ام
بی نیاز از میخم و خوشحال هستم چون که من //میخچه ای دارم به پا از شدت سگدوزدن
بی خیال کوپن روغن ویا قند وشکر// چون که قند و چربی ام بالاست ، درحد خطر
لوزه تین ام باد کرده مثل توپ فوتبال// خيك من آماس کرده از بزرگی طحال
معدن سنگی خدا داده زلطفش شاکرم// کلیه ام از این جهت مشغول کرده خاطرم
سنگ استخراج می گردد از آن سالی دوبار// بار اول در خزان و بار دوم در بهار
جای مروارید غلطان ،آب مروارید ِ چشم// برده از من در چنین اوضاع جالب دید ِ چشم
بیت الامراض است القصّه تن وامانده ام// تاکنون هم زورکی این طفلکی را رانده ام
الغرض این بود ارث وملک و دارایی من // نیست چیزی دیگری جزاین کُت و این پیرهن
گفت بیخ گوش من « جاوید» با صوتی حزین// صورت دارایی خود را نکن فاش این چنین
چون که می بندند بر ناف تو محکم مالیات// یک عوارض هم سر هر سال می آید (برات)
ضمناً از فردا لزوماًنصب کن یک دزدگیر// روی این اموال و تاآژیر زد دزدش بگیر
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#203
Posted: 18 Apr 2012 18:31
یکی از بزرگان اهل تمیز».... حکایت کند از زنی تند و تیز
که غرید روزی چنان شیر نر.... به داماد خود این چنین زد تشر:
الهی که پنچر شود چرخ هات.... عوارض دوچندان بیاید برات
کُت و کفش و شلوار و حتی کــُلات.... بگیرند از بابت مالیات
الهی کوپن هات باطل شود.... ویا کارت بنزین تو ول شود
خورَد فـُرم چکهای تو دم به دم.... نیاید به یادت دم و بازدم
بمانی درهجران شیر پگاه....زچاله در آیی بیفتی به چاه
الهی ز نفرین من چون کدو .... شود کلّه ات عاری از تار مو
شده آهو از دست تو خون جگر.... الهی که ارُیون بگیری پسر
چنین لعبتی که به تو داده ام ....مگر از سر راه آورده ام؟
به داد و هوار و به صد اخم وتخََم.... گرفتی ز دردانه ام زهر چشم
تو ای مردک تنبل ِ بی بخار....وبا قدّ دیلاق ِ مثل چنار
نه در ظرفشویی کمک می دهی.... نه پولی برای بزک می دهی
نه شلوارهایش اطو می کنی.... نه رخت و لباسش رفو می کنی
نه در بچه داری پُخی بوده ای .... نه در علم و دانش مُخی بوده ای
برایش نه اصلاً طلا می خری.... نه او را به کیش و دبی می بری
لذا چون که براو جفا می کنی .... وپنهان زمن در خفا می کنی
به ناچار در منزلت مستقر... شوم چند هفته و یا بیشتر
که گیرم تو را خوب زیر نظر.... شوم از کَم وکیف تو باخبر
چو داماد بشنید این گفته را... به مادر زن خویش داد این ندا:
از امروز من نوکرش می شوم.... اگر هم بخواهی خرش می شوم
به پختن به شستن به رُفتن کمر.... ببندم چنان که بیفتم دَمر
چپ و راست اورا کمک می کنم.....خودم دخترت را بزک می کنم
دبی چیست اورا پکن می برم..... هوایی ویا با ترن می برم
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#204
Posted: 18 Apr 2012 18:32
از در درآمدى و من از خود به در شدم"
از ديدنت، به جان تو، كلى پكر شدم!
باز آمدى كه ناله برآرى ز دخل و خرج
از دست شكوههاى تو، من خون جگر شدم!
مىگفت روز پيش، "حسن" با پدر كه: من
مغبون ز گفتههاى شما، اى پدر، شدم!
من اهل ازدواج نبودم ز ابتدا
خواندى به گوشم آنقدر آخر كه خر شدم!
من خانهاى مصادرهاى داشتم، دريغ!
صاحب زمين بيامد و من دربدر شدم
گفتم: به قرض، تر نشود شصت پاى من
در منجلاب قرض، فرو تا كمر شدم!
شد با ظهور "نظم نوين" وضع من خراب
بد بود حال و روزم و از بد، بتر شدم!
دنيا به مثل دوره عصر حجر شده است،
يا بنده مثل آدم عصر حجر شدم؟!
بر من مگير اگر پس از اين شعر آبدار
چون استكان كنار سماور، دمر شدم!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#205
Posted: 18 Apr 2012 18:32
خوشا!!!
خوشا آنان که دانشجـــــــــــو ندارند
دوتا اینــــــسو دوتا آنــــــسو ندارند
که از شهریه ها غمــــــــــباد گیرند
چو پولـــــــی تا نوک پــــارو ندارند
هر آن کس را که دیدی هست دلشاد
بدور از نالــــــــــــه و اندوه و فریــاد
بـدان فرزنـد ایشان نیــــست راهـــی
پـدرجـان ، سوی دانشـــــــــگاه آزاد
غـــــذایش را بجــــــــز کوکو ندیـــدم
به زیر پاش یک زیلـــــــو ندیـــــــدم
درون خانـه اش را هرچه گشــــــتم
به غیـر از پنـــــــــج دانشـجو ندیــدم
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#206
Posted: 18 Apr 2012 18:33
مطلب طنز
اگر دوست داريد وقتى به خانه ميآييد ؛ يکى دور و برتان بچرخد و خودش را برايتان لوس بکند و نشان بدهد که از ديدن شما واقعا خوشحال است...
* اگر دوست داريد وقتى غذا مى پزيد ؛ يکى باشد که هر چه جلويش بگذاريد با علاقه بخورد و هيچوقت هم نگويد که دستپخت مامان جانش بهتر از دستپخت شماست...
* اگر دوست داريد کسي را داشته باشيد که هميشه ي خدا براي بيرون رفتن از خانه حاضر يراق باشد و هر روز و هر ساعتى که شما بخواهيد همراه شما به کوچه و خيابان بيايد...
* اگر دوست داريد کسي را داشته باشيد که هيچوقت کانال هاي تلويزيون را به ميل خودش عوض نکند و به فوتبال هم علاقه اى نداشته باشد ؛ اما همپاي شما تا بوق شب پاي تلويزيون بنشيند و فيلم هاى رمانتيک تماشا کند...
* اگر کسى را ميخواهيد که هيچوقت بهانه هاي الکى نمى تراشد و از شما ايراد هاي بنى اسراييلى نمى گيرد...
* اگر کسى را ميخواهيد که برايش اهميت ندارد که شما زشت ايد يا زيبا ؛ چاق ايد يا لاغر ؛ پيريد يا جوان...
* اگر کسى را مى خواهيد که همواره به حرف هاي شما گوشميدهد و بدون قيد و شرط دوست تان دارد...
توصيه ميکنم که يک سگ بخريد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#207
Posted: 18 Apr 2012 18:35
ادعاهای یک بی زن
من ندارم زن و از بی زنیم دلشادم
از زن و غر زدن روز و شبش آزادم
نه کسی منتظرم هست که شب برگردم
نه گرفتم دل و نه قلوه به جایش دادم
زن ذلیلی نکشم هیچ نه در روز و نه شب
نرود از سر ذلت به هوا فریادم
"هر زنی عشق طلا دارد و بس٬ شکی نیست"
نکته ای بود که فرمود به من استادم
شرح زن نیست کمی٬ بلکه کتابی است قطور
چه کنم چیز دگر نیست از آن در یادم
هر کسی حرف مرا خبط و خطا می خواند
محض اثبات نظرهای خودم آمادم(!)
زن نگیر - از من اگر می شنوی- عاقل باش!
مثل من باش که خوشبخت ترین افرادم
مادرم خواست که زن گیرم و آدم گردم
نگرفتم زن و هرگز نشدم من آدم!
هیچ کس نیست که شیرین شود از بهر دلم
نه برای دل هر دختر و زن فرهادم
الغرض زن که گرفتی نزنی داد که: "من
از چه رو در ته این چاه به رو افتادم؟"
شر گژشت یه شورنگی!
توی کوچه قد کشیدم ، توی گرد ُ دودُ سوزن
با شب ُ دشنه گره خورد ، همه ی زندگی من
خشته ام اژ هرچی جنشه، اژ شورنگ و خون و شوژن
با چه چیژایی گره خورد، روژای ژندگی من!
جون هرچی بامرامه، رشیدم به شیم آخر
دشتامو بگیر تو دشتت، کمکم بکن برادر!
_ یک مهندش مامانی !_ آرژوم بوده همیشه
نه کشی که بخت نحشش تو مبال نوشته می شه!
کاشکی یک آدم لوتی، فکر آژادی من بود
فکر اژ قفش پریدن، اژ قفش رها شدن بود!
توی جیبام پر جنشه، پر جنشایی که تارن
پر جنشای گرونی که رقیبی هم ندارن!
روی شورتم همیشه، جای ژخم شُرخ پنجه ش
پنجه گربه کوچه، یه چیژی مثل ***جه ش!
شده ام جوجه گربه، واقعا توی عژابم
چی می شد ب***ه روژی شورت ژشت نقابم؟!
شبا توی کوچه هشتم ، مهمون یه جور ژیافت
همنشین گربه های اهل فتنه و خیانت!
درد و دل یک دختر
دختری هستم به سن سی و سه * فارغ از درس و کلاس و مدرسه
مدرک لیسانس دارم در زبان * دارم از خود خانه و جا و مکان
مرغم و خواهم زبهر خود خروس * مانده ام در حسرت تاج عروس
مبل و اسباب و لوازم هر چه هست * پنکه و سرویس خواب و فرش و تخت
هست موجود و جهازم کامل است * پول نقد و زانتیا هم شاملاست
هرچه گوئی هست و تنها شوی نیست * برسرم گیسو و زلف و موی نیست
ترسم از بی شوهری گردم تلف * بر دهانم آید از اندوه کف
کاش جای این همه پول و پِله *گیر میکرد شوهری توی تله
میشدم عبد و کنیز شوی خود * می نمودم چاره درد موی خود
گیسوانی عاریت چون یال اسب * می نشاندم بر سَرَم با زور چسب
زلف خود را چون پریشان کردمی * حتم دارم دردلش جا کردمی
آنچنان شوری زخود برپاکنم *تاکه شاید در دلش ماًوا کنم
بارالها تو کرم کن شوی را * خود مرتب میکنم این موی را
پسر برتر از دخترآمد پديد
«پسر برتر از دخترآمد پديد»
پسر جمله را گفت و چيزي نديد
نگو دخترك با يكي دسته بيل
سر آن پسر را شكسته جميل
بگفتا:«جوابت نباشد جز اين
نگويي دگر جمله اي اين چنين
!وگرنه سر و كار تو با من است
كه دختر جماعت به اين دشمن است.»
پسر اندكي هوشياري بيافت
سرش چون انار رسيده شكافت
پسر گفتش:«اي دختر محترم
كه گفته كه من از شما بهترم؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
كه دختر جماعت به كل برتر است
ز جن تا پري از همه سر تر است
پسر سخت بيجا كند،مرگ بيد
كه برتر ز دختر بيايد پديد!»
پس آن ضربه خيلي نشد نابه جا
كه يك مغز معيوب شد جابه جا
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#208
Posted: 18 Apr 2012 18:35
شدم با چت اسیر و مبتلایش شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش کمـــان ِابــروان ، قــد بلنــدش
بگفت چشمان من خیلی فریباست ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هرشب به او چت می نمودم به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم ز فکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت تو گویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قـــد رعنـــا کمـــان ِابــرو و چشم فریبـــا
مسن تر بود او از مادر من بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر نیابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به "شاعر" به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرید از آن درسی به عبرت سرانجامی نـدارد قصّه ی چت
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#209
Posted: 18 Apr 2012 18:37
اي خدا hard دلم format نما / از فريب ناکسان راحت نما
جمله ويروسند مردمان دون / استغيرالله مما يفترون
فايل عشقت را کپي کن در دلم / deltree کن شاخه هاي باطلم
jumper روح خلائق set نما / گام هاشان در رهت ثابت نما
گر ز انفاست دلي scan شود / از شرور ديد و دذ ايمن شود
بهر روي زرد سيمين تن فرست / بهر دمهاي پر آستر fan فرست
اي خدا file عذابت run مکن / با ضعيفان هيچ جز احسان مکن
از همان صبحي که اول گل دميد / بي نياز از cod خدايش آفريد
کارگاه آفرينش cod نداشت / ram نبود و mouse آن همpad نداشت
عشق گل حق در دل بلبل نهاد / بر شقايق داغ چون lable نهاد
system عشقش بري از هرerror / گوهر مهرش در سينه همچو دُر
عشق نرم افزار راه انداز ماست / عشق password و وصال کبرياست
خالي از عشق و محبت دل مباد / بي صفا چون عاصي intel مباد
بهتر آن باشد سرودن ول کنم / زين تن خاکي دَمي dos shell کنم
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#210
Posted: 18 Apr 2012 18:38
دوش در راه سفر شام،کبابم دادند***واندر آن خر توخری لحم لوابم دادند
مشتی از چنته پلو در کف بشقاب کثیف***در برش سوخته یک سیخ کبابم دادند
آن چنان خورده و دل درد گرفتم که مپرس***چه شبی بود که تا صبح عذابم دادند
پیچ و تاب دلم از پیچ و خم جاده گذشت***چه بگویم که در آن پیچ چه تابم دادند
چه غم انگیز شبی بود و تب آور سحری***چشم بیدار به جایخور و خوابم دادند
آن که شب کرده سفر با اتوبوس می داند***که چه بر خورده منِ خسته خرابم دادند
جای نوشابه ی حال آور نوشین و خنک***چای جوشیده و سردی چو دشابم دادند
منِ ناپخته چو ناپخته غذایی بودم****پخته گشتم چو به کف صورت حسابم دادند
مشکلم را به برِپیر دخو بردم دوش***خنده ای کرد و این گونهجوابم دادند
بهر آسودگی از درد سر و شر زمان***آخرین چاره نشان دار طنابم دادند
بعد از این شب سفر هرگز نکنم بی بر و توش***درس و مشقی که در این فصل کتابم دادند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن