ارسالها: 7673
#231
Posted: 18 Apr 2012 18:58
ديشب به خواب ديدم ، ابليس شاد وخندان**برعکس دفعه ی پیش کو بود زار وگريان
از او سوال كردم از شادي و نشاطش**گفتا كه جور باشد امروزه او بساطش
افراد تحت امرش امروزه بس فراوان**آنهامطيع امرند هستند تحت فرمان
من در فريب آدم ديگر غمي ندارم**چون برهّ سر به راه است، پس ماتمي ندارم
ياران سارق من از سارقان نابند**خالي كنند خانه وقتي همه به خوابند
آن يار جاني1 من در كشتن خلايق**دارد بسي جسارت ، كار آمد است و لايق
به به از اين مديران ،اين قوم رشوه گيران**در اختلاس و رشوه ، بستند دست شيطان
نازم به كاسبي كه اجناس بنجفل خود**با آن زبان شيرين ، مانند بلبل خود
قالب كند به آدم با نرخ صد برابر**هر كس كه بود باشد ، گر دوست يا برادر
يار شفيق و خوبم ، آن مردك دغلباز**بس دختران معصوم در دام اين هوسباز
گرديده اند غرقه در ورطه ي هلاكت**مطرود خانواده ، با خواري و فلاكت
نازم به آن زنی که غیبت کند فراوان**ازشوهرفریده یا از هوویتوران
ای اشغری بنازم وافور و منقلت را**کردی چو نی توباریک بازو و هیکلت را
از گفته های شیطان، شد خواب من پریشان**از خواب خوش پریدم غمگین و زار و نالان
رو سوی او نمودم ،آن خالق یگانه**با دیده های پراشک ،غمگین و عاجزانه
گفتم رها بگردان ،ازمکروکید شیطان**این سرزمین «جاوید» ، این خاک پاک ایران
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#232
Posted: 18 Apr 2012 19:03
سال گاو
سال جديد اومده در وا كنين
اونو تو خونه ها ي خود جاكنين
سال جديد چيزي سرش نمي شه
گاوه، ازهيچي خبرش نمي شه
مواظب شاخاي گـُندش باشين
باهاش پسر خاله و قاطي نشين
اگه رو شاخ گاو بچرخه امسال
مي زنه بدجور به همه ضدحال
يهوديدي ويرش گرفت و خر شد
اوضاعمون از اين كه هس بتر شد
شايد جنون گاوي اش گــُل كنه
سال جديد آدما رو خُل كنه
بده به ما به جاي گندم و نون
كاه و سبوس و يونجۀ فراوون
سهميه بندي كنه شير و ماسش
بالا بره دك وپـُز وكلاسش
يا بگه گاوا بايد آدم بشن
يه باره نه ، يواش و كم كم بشن
يهو ديدي گاو حسن عزيز شد
يه شامپو زد به جونش و تميز شد
اون كه نداش چيزي به نام پسّون
يه پروتـُز گذاش درس عين اون
حالا ديگه هم شير داره هم پسون
شيرش مي ده به كشور هندسّون
رونق مي ده به صادرات شيري
به جاش مياد بنز و فيات شيري
مشتي حسن ميشه يه آقا زاده
بادي به غبغب وپراز افاده
اون زن تركي رو ديگه نمي خواد
خاله قزي ديگه بهش نمياد
او ديگه عاشق جنيفر ميشه
ماشين عشق مشتي پنجر ميشه
اكتور هاليوود ميشه مش حسن
بهتراز اون چه بود ميشه مش حسن
يهو ديدي كانديد فيلم كن شد
كاپ طلا نصيب مش حسن شد
اتل متل توتوله شد قديمي
گاو حسن كوتوله شد قديمي
حالا (حِسي جَك ) شده مشتي حسن
ستاره اي تك شده مشتي حسن
وقتي خلاصه (اوضا گا بي) ميشه
چغندرم قاطي گلابي مي شه
آمشتي « جاويد » تو در سال گاو
شايد شدي كپي بـِرنارد شاو
...................................
در پرانتز:
عيد اومده پاشو تماشا بكن
درهاي خونه رو به روش وا بكن
مهمون اگه ديدي كه پشت دره
درو ببندو عيدو حاشا بكن
*****************
گرچه سال گاو باشد سال نو
ليك گاهي كاملا خر مي شود
مي زند خود را به خنگي ظاهراً
وضع مان البته بدتر مي شود
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#233
Posted: 18 Apr 2012 19:04
چون با فتو شاپ آشنا شد
یک باره چه خوشگل و بلا شد
آن عمه قزی شصت ساله
در عکس مثال پانکیا شد
از لطف و کرامت فتو شاپ
آفتابۀ مس یهو طلا شد
======
شعر های خنده دار
اگر خودت هم سروده باشی بزار دوستان استقبال می کنند.
اولی:
عشق يعني علاقه
نه كفگير و ملاقه
دوست دارم يه عالمه
اندازه ي يه قابلمه
من عاشق تو هستم
تو قابلمه نشستم
يه لنگه كفش تو دستم
منتظرت نشستم
===========
الاهی تو بمی ری من بمونم
سرقبرت بيام روزه بخونم
الاهی سرخک و عريون بگيری
تب مالت و فشار خون بگيری
اگر بردی از اينها جان سالم
الاهی درد بی درمون بگيری
ای دوست ای دوست
به جهنم که مرا دوست نداری
از بهر تو هرگز نکنم گريه وزاری
اگر روزی بجز من يار بگيری
الاهی تب کنی فرداش بميری
الاهی تب کن فرداش بميری......
=============
بني آدم اعداي يكديگرند !
كه در جامعه ، بد از بدترند
چو عضوي به در آورد روزگار
جهنم ! دگر عضوها را چه كار ؟
==========
ای یار به جهنم که مرا دوست نداری
از عشق تو هرگز نکنم گریه و زاری
اگر روزی بری و یاری بگیری
الهی تب کنی فرداش بمیری
الهی سرخک و اریون بگیری
تب مالت و فشار خون بگیری
اگر بردی ز اینها جان سالم
الهی درد بی درمون بگیری
=============
اين هم يه شعر واسه بعضی دخترهای امروزی
آخر يه روز تيک ميگيری ، لباسهای شيک ميگيری ، بابات را ميکنی کچل ،تا بينی رو کنی عمل ، با همراهت زنگ ميزنی ، عينک رنگ رنگ ميزنی ، اين دل و اون دل ميزنی ، هي به موهات ژل ميزنی ، جنس لباسات تريکو ، موزيک فقط از انريکو ، جوراب های فسقلکی ، روسری های الکی ، با اشوه های شفتری ، ميشينی پشت موتوری ، تو خيالت خيلي تکی ، فکر ميکنی با نمکی ، خوشی با اين تيپ *** ، حالا قشنگی مثلا ؟
=======
کاشکي که مانيتورت بودم هميشه رخ به رخت بودم ، کاشکي که کيبوردت بودم هميشه زير انگشتت بودم ، کاشکي که هدستت بودم هميشه در گوشت بودم ، کاشکي که ويست بودم هميشه روي لبت بودم ، کاشکي که موست بودم هميشه توي مشتت بودم ، کاشکي که پسوردت بودم هميشه توي فکرت بودم ، اصلا" کاشکي کامپيوتر بودمکه هميشه عاشقم بودي
=========
سهراب سپهري 1384 :هر كجا هستم، باشم به درك! من كه بايد بروم! پنجره، فكر، هوا، عشق، زمين، مال خودت! من نمي دانم نان خشكي چه كم از مجري سيما دارد! تيپ را بايد زد! جور ديگر اما... كار را بايد جست. كار بايد خود پول. كار بايد كم و راحت باشد! فك و فاميل كه هيچ... با همه مردم شهر پي كار بايد رفت! بهترين چيز اتاقي است كه از دسته چك و پول پر است! پول را زير پل و مركز شهر بايد جست! سيد خندان يه نفر! سوئيچم كو؟ چه كسي بود صدا كرد زورو؟
==========
ميازار موري که دانه کش است که جان دارد و جانم به قربانت ولي حالا چرا عاقل کند کاري که باز آيد به کنعان غم مخور کلبه احزان شود روزي ز سر سنگ عقابي به هوا خواستن توانستن است
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#234
Posted: 18 Apr 2012 19:05
گله میکرد ز مجنون لیلی
که شده رابطه مان ایمیلی
حیف از آن رابطه ی انسانی
که چنین شد که خودت میدانی
عشق وقتی بشود دات کامی
حاصلش نیست به جز ناکامی
نازنین خورده مگر گرگ تو را ؟
برده به دات کام و دات ارگ تو را؟
بهرت ایمیل زدم بیشترک
جای سابجکت نوشتم به درک
به درک گر دل من غمگین است
به درک گر غم من سنگین است
به درک رابطه گر خورده ترک
قطع آن هم به جهنم به درک
آنقدر دلخور از این ایمیلم
که به این رابطه هم بی میلم
مرگ لیلی نت و مت را ول کن
همه را جای OK كنسل كن
OFF كن كامپیوتر را جانم
یار من باش و ببین من ON ام
اگرت حرفی و پیغامی هست
روی کاغذ بنویس با دست
نامه یک حالت دیگر دارد
خط تو لطف مکرر دارد
خسته از Font و ز Format شده ام
دلخور از گردلی @ ( ات ) شده ام
کرد رپلای به لیلی مجنون
که دلم هست از این سابجکت خون
باشه فردا تلفن خواهم کرد
هر چه گفتی که بکن خواهم کرد
زودتر پیش تو خواهم آمد
هی مرتب به تو سر خواهم زد
راست گفتی تو عزیزم لیلی
دیگر از من نرسد ایمیلی
نامه ای پست نمودم بهرت
به امیدی که سر آید قهرت...
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#235
Posted: 18 Apr 2012 19:05
نباشد مهم ورزش بانوان
که گفته است فردوسی این را عیان:
" ز نیرو بود مرد را راستی "
که او را نگویند چون ماستی!!
ز نیرو بود راستی " مرد " را
نه زن های کم زور دلسرد را!
کِشد گرچه زن، غصه و درد را
ولی هست نیرو فقط مرد را!
بیارد به زن، مشکلاتش فشار
نیاید ورا لیک نیرو به کار
عجیب است و دور است از انتظار
که نیرو نشد مرتبط با فشار!!
کند زور بازو قوی، فرد را
ز نیرو بود راستی مرد را
بزن بچه و زن اگر خواستی
ز نیرو بود مرد را راستی!
زنان را نیاید چو نیرو به کار
نباید که ورزش کنند از قرار
ندارند زین رو به سالن نیاز
برای زنان، هیچ سالن نساز!
و زن هرچه هم کرد هِی جیغ و ویغ
از او کن تو ابزار ورزش دریغ
چه غم ورزشش گر پر از کاستی ست؟
ز نیرو فقط " مرد " را راستی ست!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#236
Posted: 19 Apr 2012 02:13
کنون رزم و يروس و رستم شنو دگرها شنيدستی اين هم شنو
که اسفنديارش يکی ديسک داد بگفتا به رستم که ای نيک زاد
در اين ديسک باشد يکی فايل ناب که بگرفتم از سايت افراسياب
چنين گفت رستم به اسفنديار که من گشنمه نون سنگک بيار
جوابش چنين داد ٬خندان طرف که من نون سنگک ندارم به کف
برو حال می کن بدين ديسک٬ هان ! که هم نون و هم آب باشد در آن
تهمتن روان شد سوی خانه اش شتابان به ديدار رايانه اش
چو آمد به نزد مينی تاورش بزد گرز بر دکمه ی پاورش
دگر صبر و آرام و طاقت نداشت مر آن ديسک را در درايوش گذاشت
نکرد هيچ صبر و نداد هيچ لغت يکی ليست از روی ديسک او گرفت
در آن ديسک ديدش يکی فايل بود بزد انتر آنجا و اجرا نمود
کزان يک دم و شد همان دم عيان يکی فيلم و موزيک و شرح و بيان
به ناگه چنان سيستمش کرد هنگ که رستم در آن ماند مبهوت و منگ
چو رستم دگر باره ريست نمود همی کرد هنگ و همان شد که بود
تهمتن کلافه شد و داد زد ز بخت بد خويش فرياد زد
چو تهمينه فرياد رستم شنود بيامد که ليسانس رايانه بود
بدو گفت رستم همه مشکلش وز آن ديسک وبرنامه ی خوشگلش
چو رستم بدو داد قيچی و ريش يکی ديسک بوتيبل آورد پيش
يکی برنامه اندر آن ديسک بود بر آورد آن را و اجرا نمود
به ناگه يکی رمز ويروس يافت پی کشف امضای ايشان شتافت
چو ويروس را نيک بشناختند مر از بوت سکتور بر انداختد
به خاک اندر افکند ويروس را تهمتن به رايانه زد بوس را
چنين گفت تهمينه با شوهرش که اين بار بگذشت از پل خرش
دگر باره اما خريت مکن ز رايانه اصلآ تو صحبت مکن
قسم خورد رستم به پروردگار نگيرد دگر ديسک از اسفنديار
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#237
Posted: 19 Apr 2012 02:14
حافظ نامه
نيمه شب پريشب گشتم دچار كابوس/ ديدم به خواب حافظ توي صف اتوبوس
گفتم: سلام حافظ گفتا عليك جانم / گفتم: كجا روي؟ گفت والله خود ندانم
گفتم: بگير فالي گفتا نمانده حالي / گفتم: چگونهاي؟ گفت در بند بي خيالي
گفتم: كه تازه تازه شعر وغزل چه داري ؟ / گفتا: كه ميسرايم شعر سپيد باري
گفتم: ز دولت عشق گفتا كه : كودتا شد / گفتم: رقيب! گفتا: او نيز كله پا شد
گفتم: كجاست ليلي؟ مشغول دلربايي؟ / گفتا: شده ستاره در فيلم سينمايي
گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز؟ / گفتا: عمل نموده، ديروز يا پريروز
گفتم: بگو زمويش گفتا كه مش نموده / گفتم: بگو ز يارش گفتا ولشنموده
گفتم: چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟ / گفتا: شديد گشته معتاد گرد و افيون
گفتم: كجاست جمشيد؟ جام جهان نمايش؟ / گفتا: خريده قسطي تلويزيون به جايش
گفتم: بگو زساقي حالا شده چه كاره؟ / گفتا: شدست منشي در دفتر اداره
گفتم: بگو ز زاهد آن رهنماي منزل / گفتا: كه دست خود را بردار از سر دل
گفتم: ز ساربان گو با كاروان غمها / گفتا: آژانس دارد با تور دور دنيا
گفتم: بگو ز محمل يا از كجاوه يادي / گفتا: پژو، دوو، بنز يا گلف نوكمدادي
گفتم كه: قاصدت كو آن باد صبح شرقي / گفتا: كه جاي خود را داده به فاكس برقي
گفتم: بيا ز هدهد جوييم راه چاره / گفتا: به جاي هدهد، ديش است و ماهواره
گفتم: سلام ما را باد صبا كجا برد؟ / گفتا: بلوکه کرده ديروز يا پريروز
گفتم: بگو ز مشك آهوي دشت زنگي / گفتا كه: ادكلن شد در شيشههاي رنگي
گفتم: سراغ داري ميخانهاي حسابي / گفت: آنچه بود از دم گشته كبابي
گفتم: بيا دوتايي لب تر كنيم پنهان / گفتا: نميهراسي از چوب پاسبانان
گفتم: شراب نابي تو دست و پا نداري؟ / گفتا: كه جاش دارم وافور با نگاري
گفتم: بلند بوده موي تو آن زمانها / گفتا: به حبس بودم از ته زدند آنها
گفتم: شما و زندان حافظ مارو گرفتي؟ / گفتا: نديده بودم هالو به اين خرفتي!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#238
Posted: 19 Apr 2012 02:14
كفش يادگاري
مرا هست كفشي ز عصر حجر / كه ميراث مانده ز جد پدر
شريك غمش بوده و شاديش / به پا كرده در جشن داماديش
خدايش بيامرزد آن زنده ياد / كه از خود هم اين ارث بر جا نهاد
چو هي ميبرم پيش هر پينه دوز / ز مغزش پريده است برق و فيوز!
بود چون كه جان سخت چون كرگدن / بپوشم به هر گاه و بيگاه من
هر آنچه ز وزنش گويم كم است / كه سنگين چنان كله رستم است
ز پايم بود چند سانتي گشاد / چو پاپوش افراسياب و قباد
مرتب به پايم لخ لخ كند / ندارد چو كف پاي من يخ كند
ز بس خورده اقسام واكس و پماد / مرا رنگ اصلش نيايد به ياد
ولي من ز باباي جنت پناه / شنيدم كه رنگش بوده سياه
بسي نعل خورده است بر تخت آن / شاه سم قاطر پادگان!
به هر سوي آن خورده صد دانه ميخ / فرو ميرود توي پايم چو سيخ
هميترسم آخر به جرم قاچاق / كه مامور گردد برايم براق
كه اين جزو آثار تاريخي است / چرا كه خطوط تهش منحني است
اگر عمر باقي است، سال دگر / سپارم من آن را به امواج بحر
كه تا همچو زورق همراه باد / رود گويي اصلا ز مادر نزاد
و يا ميزنم واكس بر رويهاش / گذارم سپس داخل موزهاش
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#239
Posted: 19 Apr 2012 02:15
شق يعني کره خر هاي بهشت
عشق يعني آخر اين سرنوشت
عشق يعني بچه ي بي دست و پا
عشق يعني کودني در جاده ها
عشق يعني بچه جان عاشق نشو
عشق يعني فيلم (.....) فيلم شو(اينجا سانسور شد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#240
Posted: 19 Apr 2012 02:15
شق يعني کره خر هاي بهشت
عشق يعني آخر اين سرنوشت
عشق يعني بچه ي بي دست و پا
عشق يعني کودني در جاده ها
عشق يعني بچه جان عاشق نشو
عشق يعني فيلم (.....) فيلم شو
عشق يعني کوله پشتي روي دوش
عشق يعني گربه اي بر روي موش
عشق يعني ديدن روي عزيز
رفتن حمام وبرگشتن تميز
عشق يعني خوردن آب شنگولي
عشق يعني کودکان را انگولي
عشق يعني مي کشي در ابتدا
عشق يعني تابيدن در انتها
عشق يعني تاب خوردن با رفيق
عشق يعني گشتن جيب رفيق
عشق يعني کودکم چشمک نزن
عشق يعني کره خر جفتک نزن
عشق يعني گر چه تنهايي هنوز
عشق يعني کودکم اينجا نگوز
عشق يعني تابیدن در یک اتاق
عشق يعني دختري با يک الاغ
عشق يعني مثل مرغي در قفس
عشق يعني ديدن فيلم ملس
عشق يعني راه رفتن روي آب
عشق يعني راست کردن توي خواب
عشق يعني فرق بين عشق و عقل
عشق يعني ورماليدن روي طبل
عشق يعني تک زدن در کوچه ها
عشق يعني پرسه در بيراهه ها
عشق يعني گفتن هر ناسزا
عشق يعني کفتران بچه زا
عشق يعني آي دي هاي يک نفر
عشق يعني يک غضنفر شکل خر
عشق يعني همنشيني با بدان
عشق يعني شام خوردن با خران
عشق يعني داشتن دوست پسر
عشق يعني ديدن روی دلبر
عشق يعني دختراني در سونا
نازنين و ياسمين و هم مونا
عشق يعني اي جوان کم تل بزن
توي موهايت تو کمتر ژل بزن
عشق يعني وب کمو و ويسو کي بورد
تو نديدي دختره را کجا برد؟
عشق يعني يک عدد ماشين ماتيز
عشق يعني يک عرق گير ساويز
عشق فرق بين ماشين است و مرد
اين يکي چپ گرد و آن يک راست گرد
عشق يعني ديدن اين درد سر
ديدن يک زيد همراه پسر
عشق يعني اي جوانان عزيز
صاف بشين منگل نشو کم کرم بريز
عشق يعني بوس کردن توي خواب
عشق يعني صيقه اهل کتاب
عشق يعني زندگي بي همزبان
عشق يعني حسرتت در هر زمان
عشق يعني زندگي بي خاطره
عشق يعني يک شبي با طاهره
عشق يعني ساده بي دست و پا
عشق يعني اين دو پا از هم جدا
عشق يعني سينه ات مثل چراغ
چون نمي گيري دگر از من سراغ
عشق يعني بودن اين مامله
واي ببين اين دختره چه خشكله
عشق يعني غم مخور او بي وفاست
راه ما از اين كنون از هم جداست
عشق يعني فاصله بي فاصله
غم مخور اينجا كنار ساحله
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن