ارسالها: 7673
#251
Posted: 19 Apr 2012 02:38
يارب اين نوگل خندان که سپردي به منش / ميسپارم به تو از چشم حسود چمنش
دکتر اين دختر خندان که کوبيدي تو سرش / ميسپارم به تو از ذهن درسر کچلش!
گرچه از کوي وفا گشت بصد مرحله دور / دور باد آفت هر چي پسره از توي سرش!
گربه سرمنزل مقصود رسي دخت قناس! / چشم دارم که سلامي برسانيزمنش!
به ادب جامه گشائي کن از آن زلف سياه / جاي تيفوسي عزيز است تو بهم برمزنش!
گو دلم خيره شده بر خط و خال بدنش! / محترم دار در آن طره گردن شکنش!
در مقامي که بياد لب او مينوشند / الکل آنست که مست گردد زبوي خويشتنش!
عرض و مال را نتوان بر در ميخانه فروخت! / هرکه خربزه خورد بر لب دريا فکنش!
شعر صدرا همه بيت الغزل معرفت است! / آفرين بر دهن و دلکشي هر سخنش!
معني اشعار:
بيت اول : خدايا من مواظب ايني که به من سپردي مثل چشمم هستم!
بيت دوم : دکتر جان اين دختري که همچين کوبيدي توي سرش ، تازگيا کچل شده!
بيت سوم : هرچند که معني وفا را دختره نميدونه ، ولي آرزو ميکنم که فکر پسراي ديگه رو نکنه!
بيت چهارم: از طرف ما هم به حاج خانوم سلامکي برسان!
بيت پنجم : در منزل با ادب روسري را در بيار که موهاي سر تيفوسي خيلي باحاله!
بيت ششم: زيادي به خط خال بدنش دقت نکن که ممکنه گردنتو بشکنه!
بيت هفتم : اين قسمت بد آموزي داره! معنيش نميکنم!
بيت هشتم: هيکشي جنسشرو جلوي منزلش نميفروشه! وگرنه پاي لرزش هم ميشينه!
بيت نهم : شعر صدرا همه از روي معرفت است و صد آفرين به اين کلام دلکش!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#252
Posted: 19 Apr 2012 02:39
پسرا شب که میشه با یاد پیکان می خوابن
باباها با یاد پیکان جوانان می خوابن
چراغ خوشگلتو« بنز» و «بی ام و» ندارن
حتی تو سرعت و قدرت پیش تو کم میارن
موتور و ترمز و گازت منو حیرون می کنه
سپر و فرمون نازت منو حیرون می کنه
آینه های بغلت توپه ، چراغت ***ه
موکتت اند کلاسه ، تیریپت عشق منه
اگه پیشم نباشی آفتاب و بارون می خورم
مسافر می کشم و از بغلت نون می خورم
اگزوزت بوی گل و ادکلن و پونه داره
اتاقت محکمه و حالت مردونه داره
من و تو ، فاطمه و محسن و مرجان و عیال
می شینیم و میبری ما رو تا دریای شمال
پیش تو جاده های یخ زده معنی نداره
یخ جاده پیش لاستیک های تو کم میاره
الهی رنگ و لعابت همیشه تازه باشه
روغن و بنزین وآبت خوب و اندازه باشه
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#253
Posted: 19 Apr 2012 02:39
وقتی که اساس کار ما بامبول است
عاشق شدن پرنده نامعقول است
گفتا ز چه انتن ندهد چشمانت
گفتم خط بی صاحاب تومشغول است
==========
از عشق تو لیلی
سرم خورد به تریلی
اینو پشت یه تریلی خوندم
=============
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
فکر نکن یاد تو بودم کار نداشتم ول می گشتم...!
=============
اگر كلمهدوستت دارم قيام عليه بندهاي ميان من و توست
اگر كلمهدوستت دارم نمايشگر عشق خدايي من نسبت به توست
اگر كلمهدوستت دارم راضي كننده و تسكين دهنده قلبهاست
اگر كلمهدوستت دارم پايان همه جدايي هاست
اگر كلمهدوستت دارم نشانگر اشتياق راستين من نسبت به توست
اگر كلمهدوستت دارم كليد زندان من و توست
پس با تمام وجود فرياد ميزنم
بابا دوست ندارم باور کنننننننننننن
=============
میدونی فرق تو که الان داری این رو می خونی با کشتی چیه : ....
کشتی به گل میشینه :
تو به دل میشینی!؟؟؟؟؟؟؟؟
=============
دوش دیدم که ازش تا به سحر آب آمد
من شدم خسته و اندر پی آن خواب آمد
توی خواب دیدمت و صاف نشستم پیشت
تا به خود آمدی زنبور تو را زد نیشت
آخ گفتی و بسی داد ز خود ول کردی
باد کردی و کزان هیکلت خوشگل کردی
به گمانت که ازین باد تو جاوید شدی
از زمین رخت ببستی و راهی ناهید شدی
ناگهان سوزنی از پشت به تو داخل شدجملگی باد که اندر تو ببود زایل شد
==========
ارزش یک سال را دانش آموزی که مردود شده می داند
ارزش یک ماه را مادری که فرزندی نارس به دنیا آورده
ارزش یک هفته را سردبیر یک هفته نامه می داند و
ارزش یک ساعت را عاشقی که انتظار معشوش را می کشد
========
تو كــــيســتي كه الهــــي كـــه مال من باشي
چقدر خوب و خوشي، خوش به حال من باشي
شـــــما به كـــــــــودكـــــي آفتاب نزديكي
بعيــــــد نيــست كه هم سن و سال من باشي
بعيــــــد نيــست شــبـيه دوتا « مـفاعـيــلن »
وبال وزن دوبــيـــــــــتـــــي ، وبال من باشي
من ايـســــــتاده ام اين گوشه ي جهان بي تو
تو در كجاي جــــهــــانـــي كه مال من باشي
چـــهارگــــــــــوشه ي دنيا هنوز منتظر استكــــه از جــنـــــوب بــيــايي شمال من باشي
تو با خــــدايــي و من هــم خيال كن ... آهو!
گـــنـــــاه دارد اگــــــــر بــي خيال من باشي
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#254
Posted: 19 Apr 2012 02:41
خوشحالی شیطان
ديشب به خواب ديدم ، ابليس شاد وخندان**برعکس دفعه ی پیش کو بودزار وگريان
از او سوال كردم از شادي و نشاطش**گفتا كه جور باشد امروزه او بساطش
افراد تحت امرش امروزه بس فراوان**آنهامطيع امرند هستند تحت فرمان
من در فريب آدم ديگر غمي ندارم**چون برهّ سر به راه است ، پس ماتمي ندارم
ياران سارق من از سارقان نابند**خالي كنند خانه وقتي همه به خوابند
آن يار جاني1 من در كشتن خلايق**دارد بسي جسارت ، كار آمد است و لايق
به به از اين مديران ،اين قوم رشوه گيران**در اختلاس و رشوه ، بستند دست شيطان
نازم به كاسبي كه اجناس بنجُل خود**با آن زبان شيرين ، مانند بلبل خود
قالب كند به آدم با نرخ صد برابر**هر كس كه بود باشد ، گر دوست يا برادر
يار شفيق و خوبم ، آن مردك دغلباز**بس دختران معصوم در دام اين هوسباز
گرديده اند غرقه در ورطه ي هلاكت**مطرود خانواده ، با خواري و فلاكت
نازم به آن زنی که غیبت کند فراوان**ازشوهرفریده یا از هووی توران
ای اشغری بنازم وافور و منقلت را**کردی چو نی توباریک بازو و هیکلت را
از گفته های شیطان، شد خواب من پریشان**از خواب خوش پریدم غمگین و زار و نالان
رو سوی او نمودم ،آن خالق یگانه**با دیده های پراشک ،غمگین و عاجزانه
گفتم رها بگردان ،ازمکروکید شیطان**این سرزمین «جاوید» ، این خاک پاک ایران
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#255
Posted: 19 Apr 2012 02:41
گنج پنهان
« به خطّ و خال گدایان مده خزینه ی دل» *// هزار دوز و کلک در بساط آنان است
زباند پیچی پا تا به گچ گرفتن دست// برای جلب ترحّم ، چه اشکباران است
برای او شده این کار خوب و نان آور// گَهی به کوچه ،گَهی پارک گَه خیابان است
چه شغل بهتر از این که بدون سرقفلی// ویا اجاره بها سود آن دوچندان است
چه نیک گفت ظریفی :گدایی گرننگ است//ولیک شغل پراز سود وگنج ِپنهان است
برای جلب نظرها سرشک غم بارد// چو شُد به خانه ،به ریش من و تو خندان است
کسی که آبروی خویش را معامله کرد// کجا به فکر صفتهای پاک انسان است
گدای حرفه ای هرروز چاق و چلّه شود// نحیف آنکه نیازش به لقمه ای نان است
کمک به همچو گدایی ستم به محرومین// هموکه سرخی صورت به ضرب دستان است
اگر به گفته ی «جاوید» نیک تر نگری // یقین شود که گدا همچو گنج ِ پنهان است
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#256
Posted: 19 Apr 2012 02:46
مجادله پدر و پسر
پــسر گــفــت :بــابــا بــرام زن بگیر // دلــم گـشـتــه در بــنــد زلـفـی اسـیر
پــدر گــفـــت:فـــرزنـــد دلــبــنـد باب // دوبـاره بــرایم چـه دیـــدی به خـواب
پــســر گـــفـــت:دلـــــداده او شــــدم // اسـیـر دو چــشــم و دو ابــرو شــــدم
پـدر گـفتش:ایـن عاشـقیّت عزا است // بـرایـم غم و غصه همچون غـذا اسـت
پـسرگـفـت:عــزای تـو شـــادی مــن؟ // غــم و غــصه ات عــشــقــبـازی مـن؟
پـدر گـفـت:مگر مـغـز در کلّه نیست؟ // شب و روز از غصه بَهرم یکی اســت
مـن هـمـچـون خـر لنگ در کار خود // بــمـانـدم،کــمـر خــم شــد از بارخـود
بـود هـشـت من رهن نُه(9) ای پسر // شــدم از غــم مـُفــلسی خِــنـگ و خــر
تــو دیـگــر مـَنـه قــوز بــالای قــوز// کــمــی هــم بـه بـدبخـتی ام چشــم دوز
مـن اکــنــون زخــرج شـکـمـهـایتان// زکــفـــش و لـــبـــاس و زتـنــبــانـتــان
بــمـانــدم چــو مــرغــی اسـیر قفس// بــرایـــم نــمــانـــده دگــر یــک نــفــس
پـسر گـفــت: تــاحـل شـود مشکلات // شـوم مــن در ایــن جنگ شطرنج مـات
شــود مــوی مـن همچو دندان سپید // زســر هـرچـه عشق است خواهد پـریـد
چــه خــوبست سازی کنون اخته ام // دگــر مـــن از ایـــن زنـــدگـی خـستـه ام
جــوانــانِ چـون مـن شما هم کنون // بــیــاییــد از فــکــر هـــمــسـر بــــرون
کنید اخته خود را چو من بـی درنگ // دهــیــد بــر زنـان ایـنـک اعـلان جــنگ
بــسازیــد از اخــتــه گـان انـجــمــن // دهــیــد آدرســش را بــه هـر مـرد وزن
فــوروم اخــتــگان دات اَخ دات کـام // ایــمـیــل، اَخـــتـه @ اخـتـگان دات کــام
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#257
Posted: 19 Apr 2012 02:47
وصف الحال آقایان
پس از مرگ همسرشان !
مـــــردها کاین گریه در فقدان همســــــــر می کنند
بعد مرگ همســـــــر خود ، خاک بر سر می کنند !
خاک گورش را به کیسه ، سوی منزل مـــی برند !
دشت داغ سینـــــه ی خـــــود ، لاله پرور می کنند
چون مجانین ! خیره بر دیوار و بر در مــــــی شوند
خاک زیر پای خود ، از گریه ، هــــــی ! تر می کنند
روز و شب با عکــس او ، پیوسته صحبت می کننددیده را از خون دل ، دریای احمــــــــر مــــی کنند !
در میان گریه هاشان ، یک نظر ! با قصد خیــــــر !!
بر رخ ناهیـــــــد و مینـــــــــا و صنــــــوبر می کنند !
بعدٍ چنــــــدی کز وفات جانگــــــــداز ! او گذشـــت
بابت تسلیّت خـــــــود ! فکــــر دیگــــــر مـــی کنند
دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال
جانشیـــــــــن بی بدیل یار و همســـــــر می کنند
کـــــــــج نیندیشید !! فکــر همســـــــر دیگر نیَند !
از برای بچـــه هاشان ، فکر مـــــــادر مـــی کنند
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#258
Posted: 19 Apr 2012 02:48
عشق آتشين
گفتم به عيال بنشين پهلويم... تانكته ي تازه اي برايت گويم
در زندگيم اگرچه مفلس بودم... اين را ه درازبي ثمر پيمودم
خوشحالم از اينكه بعد مرگم ديگر...اوضاع شما شود یقیناً بهتر
البته اگر شانس شود ياورتان...با ضربه مغزي بروم از برتان
هرعضو من از برايتان چون گنج است... يك گنج بدون ماليات و رنج است
با پول فروش هريك از اعضايم... ازفرق سر و تا به كف پاهايم
درهاي خوشي به رويتان باز شود... اين فصل خزان بهار شيراز شود
چون جمله فروش رفت اعضاي بدن... لازم نشود گوركن و پول كفن
اين گونه زپول قبرآسوده شويد... وجهي زبراي سنگ طبعاً ندهيد
با قلبم و معده و سفيدي و كبد... شش دانگ آپارتمان به نامت بشود
با هر دوی كليه ها و يك دانه طحال... ماشين بخر و زدرد پا هيچ منال
با چشم ودودست و مري و هردوتا پا... اوراق مشاركت بخريا ويلا
بامعده و روده ام بدهكاري ها... پرداخت بكن كه در عذابم آن جا
مربوطه عيال چون که این گفته شنید... اوضاع که بر وفق مراد خود دید
يك خنده تلخ بر لبش آمد وگفت...تا كي بدهي به همسرت وعده ي مفت
صدچاقوي تو يكي ندارد دسته...گرديده ام از وعده ي بي خود خسته
آيا شود اين وعده ي توگردد راست ...بيچاره زنت رسد به آن چه مي خواست
گرراست شود عزاي تو گرم كنم... گرچه زوصيتت كمي شرم كنم
يك مجلس ختم آبرومند و ***... برپاي نمايم كه بگي ايول زن
هروقت دلم براي تو تنگ شود... يا خواست كه خاطرات كم رنگ شود
قطعاً بروم سراغ پيوندي ها... آن ها كه خريده اند اعضا از ما
با ديدنشان كمي دلم شاد شود... از خوبي و مهرباني ات ياد شود
«جاويد» از اين گفته ي زن حيران شد... از شدّت عشق او به خود گريان شد
با سكته ي قلبي و سپس سنكوپ ، مُرد... اعضاء بدن به دردشان هيچ نخورد
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#259
Posted: 19 Apr 2012 02:48
روزگار لامروت
زمستونه هوا هم گرگ و میشه.... در این سرما دلم ازغم آتیشه
برایم روزگار لامروت.... مرتّب تو خط قر یا قمیشه
در آمد گرچه پایین تر ز چاره..... ولی خرجم فزون از پنج وشیشه
مخارج دائماً حاضر یراقند..... ولیکن پولها فوراً (فینیشه)
زنم ایراد ماشین داره از من ...... وصاحبخانه فکر پول پیشه
پسر رفته به دانشگاه آزاد.... ولی شهریه اش افزون زفیشه
وتازه در چنین اوضاع و احوال... به فکر رفتن تایلند و کیشه
اگر هم از سر و ریختش بپرسی....می گه تقصیر اینترنت و دیشهاز آن سو دختر دردانۀ من ..... برای اخذ اسکن چون سریشه
پسر داییم قرضش رو نمی ده... نمی شه هم زدش چون قوم و خویشه
شده نو کیسه هم ریشم چو خُناق....زبان طعنه اش بدتر زنیشه
خوراک من مرتب سیب زمینی ست.... خوراک آقا زاده (وایت فیشه)
نمی دانم که خواب نفت و سفره.... برایم عاقبت تعبیر میشه؟
وآیا دادن سهم عدالت.... حقیقت داره یا خوابی پریشه؟
زدست روزگار لامروت.... به خود «جاوید» می گوید همیشه
« بسازم خنجری نیشش زفولاد».... ولیکن پول اون هم جورنمیشه
فینیش=تمام finish
هم ریش= باجناق
وایت فیش = ماهی سفید white fish
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#260
Posted: 19 Apr 2012 02:50
تقدیم به زن ذلیلان!
الهی به مردان در خانه ات ... ... ... ... ... ... ... به آن زن ذلیلان فرزانه ات
به آنان که با امر روحی فداک ... ... ... ... ... ... نشینند و سبزی نمایند پاک
به آنان که از بیخ و بن زی ذیند ... ... ... ... ... ... شب و روز با امر زن می زیند
به آنان که مرعوب مادر زنند ... ... ... ... ... ... .. ز اخلاق نیکوش دم می زنند
به آن شیر مردان با پیش بند ... ... ... ... ... ... ... که در ظرف شستن به تاب و تبند
به آنان که در بچه داری تکند ... ... ... ... ... ... ... یلان عوض کردن پوشکند
به آنان که بی امر و اذن عیال ... ... ... ... ... ... ... نیاید در از جیبشان یک ریال
به آنان که با ذوق و شوق تمام ... ... ... ... ... ... به مادر زن خود بگویند: مام
به آنان که دارند با افتخار ... ... ... ... ... ... ... ... نشان ایزو نه، زی ذی نه هزار
به آنان که دامن رفو می کنند ... ... ... ... ... ... ... ز بعد رفویش اتو می کنند
به آنان که در گیر سوزن نخند ... ... ... ... ... ... ... گرفتار پخت و پز مطبخند
به آنان قرمه سبزی پزان قدر ... ... ... ... ... ... ... به آن مادران به ظاهر پدر
الهی به آه دل زن ذلیل ... ... ... ... ... ... ... ... به آن اشک چشمان ممد سبیل
به تن های مردان که از لنگه کفش ... ... ... ... ... چو جیغ عیالاتشان شد بنفش
که ما را بر این عهد کن استوار ... ... ... ... ... ... ... از این زن ذلیلی مکن برکنار
به زی ذی جماعت نما لطف خاص ... ... ... ... ... ... نفرما از این یوغ ما را خلاص
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن